
ترجمه کتاب پیکنیک کنار جاده
مشخصات کتاب:
پیکنیک کنار جاده (Roadside Picnic)
نوبت چاپ: اول
شابک: ۹۷۸-۶۰۰-۱۸۲-۲۸۸-۹
نویسنده: آرکادی و بوریس استروگاتسکی (Arkady & Boris Strugatsky)
مترجم: فربد آذسن
قیمت:۲۰۰۰۰ تومان
قطع: رقعی
تعداد صفحات: ۲۶۴
سبک: علمی-تخیلی / پسا آخرالزمانی / اولین تماس
کتاب چاپ شده و میتونید از کتابفروشی نشر کتابسرای تندیس به آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، نرسیده به خیابان مطهری، شمارهی ۱۹۷۷ بخریدش یا با شماره ی ۸۸۹۱۳۸۷۹ و ۸۸۸۹۲۹۱۷ تماس بگیرید و سفارشش بدید. اگه تهران باشید، به احتمال زیاد همون روز با پیک براتون ارسالش می کنن (البته هزینهی ارسال به عهدهی خودتونه). مثل پست مربتط با مترو ۲۰۳۳ و مترو ۲۰۳۴، این پایین به یه سری سؤال احتمالی که ممکنه برای کسانی پیش بیاد که میخوان کتابو بخرن، پاسخ میدم.
پیکنیک کنار جاده راجعبه چیه؟
توضیح پشت جلد کتاب، هر اطلاعاتی رو که راجعبه ماهیت کتاب لازم داشته باشید، در اختیارتون قرار میده:
پیکنیک کنار جاده روایتگر داستان مشهور بازدید بیگانگان از زمین است، با این تفاوت که این بار بین انسانها و بیگانگان دیداری صورت نمیگیرد. نه تنها انسانها بیگانگان مذکور را ندیدهاند، بلکه طبق شواهد موجود، بیگانگان نیز متوجه حضور انسانها نشده یا اصلاً به حضورشان اهمیت ندادهاند. تنها ماحصل این بازدید، به وجود آمدن شش ناحیهی بازدید روی اقصینقاط کرهی زمین است.
نواحی بازدید پر از پدیدهها، اشیاء و فناوریهای بیگانهای هستند که حتی خبرهترین دانشمندان نیز قادر به توضیح دادنشان نیستند، ولی برای بسیاری از آنها کاربرد عملی پیدا کردهاند و اذعان دارند که آنچه بیگانگان از خود به روی زمین به جا گذاشتهاند، میتواند مسیر پیشرفت تاریخ بشریت را برای همیشه عوض کند. این وسط فقط یک مشکل وجود دارد: نواحی بازدید بسیار هولناک و مرگبار هستند و زنده بیرون آمدن از آنها کار هرکسی نیست. به مردان جسور یا شاید هم احمقی که رفتن به ناحیه و بیرون آوردن غنیمت از داخل آن را به حرفهی خود تبدیل کردهاند، «استاکر» میگویند.
شخصیت اصلی داستان جوانی به نام ردریک شوهارت است که بدبینی، بدخلقی و شکاک بودن ذاتیاش، او را به استاکری ایدهآل تبدیل کرده است. او در شهری کوچک به نام «هارمونت» زندگی میکند، شهری خیالی واقع در کانادا که یکی از شش نواحی بازدید بوده است و دانشمندان، نظامیان و تاجران زیادی به آن دل خوش کردهاند. ردریک تصمیم میگیرد برای یک بار هم که شده، کاری برای خوشحال کردن انسانی دیگر انجام دهد و به دوست و همکار روسش «کیریل پانوف» کمک کند غنیمتی کمیاب را از ناحیهی بازدید هارمونت بیرون بیاورد. ولی استفاده از نواحی بازدید به عنوان ابزاری برای لطف کردن به دوستان و رفقا اصلاً کار عاقلانهای به نظر نمیرسد و ردریک به خاطر تصور اشتباه خود تاوان بزرگی پس خواهد داد…
«پیکنیک کنار جاده» یکی از تحسینشدهترین آثار گمانهزن روسی است و دستمایهی ساخت فیلم «استاکر» به کارگردانی آندری تارکوفسکی و مجموعه بازیهای ویدئویی «S.T.A.L.K.E.R» بوده است.
ساختار کتاب چجوریه؟
پیکنیک کنار جاده از ۴ بخش تشیکل شده و هر بخش به طور میانگین بین ۱۵۰۰۰ تا ۱۶۰۰۰ کلمهست. کتاب یه مقدمه و مؤخره هم داره. توی مقدمهی کتاب، تئودور استروجن از اهمیت سبک علمیتخیلی و جایگاهش به عنوان یه گونهی ادبی معتبر صحبت میکنه و توی مؤخرهی کتاب، بوریس استروگاتسکی ماجرای پردردسر چاپ کتاب رو بازگو میکنه، و سانسورهای زیادی که شوروری روی کتاب اعمال کرد.
لازم به ذکره که برخلاف مترو ۲۰۳۳ و مترو ۲۰۳۴، معادل لاتین اسامی خاص کتاب توی پاورقی ذکر شدن.
محتوای کتاب دقیقاً چیه؟
پیکنیک کنار جاده با اینکه حجم نسبتاً کمی داره، ولی توی همین حجم کم اتفاقات زیادی توش میافته. برادران استروگاتسکی توی این کتاب سوژهی بازدید بیگانگان از زمین و به جا موندن فناوریهای فوقپیشرفته از این بازدید رو بهونه میکنن تا راجعبه مسائل اقتصادی، سیاسی، جامعهشناسانه، فلسفی و انسانی این حادثه گمانهزنی کنن.
برخلاف آثار عصر طلایی علمیتخیلی (مثل آثار آسیموف و کلارک) که توشون شخصیتپردازی اغلب فدای ایدهپردازی میشد، پیکنیک کنار جاده شخصیتپردازی عمیقی داره.
در اصل، برادران استروگاتسکی هیچوقت با دید کلینگر و اطلاعاتدهیهای مستقیم و بیظرافت بازخورد حادثه رو نشون نمیدن. تمام گمانهزنیهای داستان از طریق روابط تعریفشدهی بین شخصیتها و دیالوگهای طبیعیای که بینشون رد و بدل میشه، برای خواننده تعریف میشن. از این لحاظ، کتاب کلاس درسیه برای کسایی که میخوان علمیتخیلی بنویسن، چون توش تعادل بینقصی بین ایدهپردازی، شخصیتپردازی و پرداختن به پیرنگ برقرار شده.
حذفیات و رقیقسازیهای کتاب چیان؟
حذفیات و رقیقسازیهای کتاب توی این فایل فهرست شدن:
Roadside Picnic - Censorship (77 downloads)ترجمهی فارسی از نسخهی اصل روسی ترجمه شده یا از ترجمهی انگلیسی؟
از ترجمهی انگلیسی «اولِنا بورماشِنکو» که سال ۲۰۱۲ چاپ شد و از روی نسخهی بدون سانسور کتاب که بعد از فروپاشی شوروی منتشر شد، به انگلیسی ترجمه شده.
برای چاپ اثر از نویسندههای کتاب اجازه گرفته شده؟
نویسندههای کتاب هیچکدوم در قید حیات نیستن.
کیفتیت ترجمه و ویرایش در چه حده؟
این پایین لینک دانلود ۲۸ صفحهی اول کتاب به همراه لینک دانلود نسخهی انگلیسیش گذاشته شده تا خودتون راجع بهش قضاوت کنید:
Roadside Picnic - Persian Version (61 downloads)
Roadside Picnic - English Version (50 downloads)
البته توی کتاب چاپشده، چند پاراگراف از بخش مقدمه (به طور دقیقتر صفحهی ۱۲، ۱۳ و ۱۴) به اشتباه تکرار شدن.
شباهت رمان به فیلم استاکر و مجموعه بازیهای S.T.A.L.K.E.R چقدره؟
هیچکدوم از این دو اثر اقتباس مستقیم از رمان نیستن.
همونطور که بالاتر اشاره کردم، پیکنیک کنار جاده جنبههای مختلفی داره: اقتصادی، سیاسی، جامعهشناسانه، فلسفی و انسانی. فیلم استاکر، به کارگردانی تارکوفسکی، کلاً جنبههای اقتصادی، سیاسی و جامعهشناسانهی رمان رو نادیده میگیره و فقط روی بخشی از جنبههای فلسفی و انسانیش تمرکز میکنه. در اصل میشه گفت فیلم استاکر یه برداشت آزاده از یکی از چهار قسمت رمان، برای همین فقط بخش کوچیکی از دنیای وسیع رمان و زیرلایههای معناییش رو پوشش میده. البته از حق نگذریم، فیلم استاکر خیلی هم سعی نداره زیرلایههایی معنایی رمان رو انتقال بده و بیشتر سعی داره از دنیاسازی رمان برای ساختن یه تجربهی منحصراً سینمایی (به قول تارکوفسکی سرودن یه «شعر بصری») استفاده کنه و برای همین نمیشه گفت رمان از فیلم اثر عمیقتریه. از یه جایی به بعد این دوتا اثر راهشون از هم به کلی جدا میشه.
بازی S.T.A.L.K.E.R هم بیشتر یه سری از عناصر پیرنگ پیکنیک کنار جاده رو به اشکال مختلف توی گیمپلیش و دنیاش استفاده کرده: مثل ایدهی استاکرها، استفاده از ناحیه (Zone) به عنوان زمینهای که بازی توش اتفاق میافته، استفاده از سیستم جمع کردن غنیمت و فروختنش در ازای دریافت پول (بعضی از غنیمتهای داخل بازی همونهایی هستن که تو کتاب توصیف شدن)، استفاده از ترفند تشخیص آنومالی از طریق پرت کردن پیچ به سمتش (این کاریه که ردریک توی رمان انجام میده و توی گیمپلی استاکر هم اعمال شده) و مواردی از این قبیل.
در کل هم فیلم استاکر و هم بازی S.T.A.L.K.E.R با اینکه به طور واضح و مشخصی از پیکنیک کنار جاده الهام گرفتن، ولی هیچکدوم افتباس مستقیم از رمان نیستن. در اصل برای اقتباس درست و وفادارانه از رمان و پرداختن به تمام زیرلایههای معناییش یه سریال لازمه. اتفاقاً یه سریال هم توی شبکهی WGN America از رمان در دست ساخت بود، ولی ظاهراً ساختش متوقف شده.
قصد ترجمهی اثر دیگهای رو از برادران استروگاتسکی داری؟
خیلی دوست دارم این کارو انجام بدم، ولی بعید میدونم حالا حالاها فرصتش پیش بیاد.
سوال دیگهای بود در خدمتم.
این فقط نظر من راجب کتاب هستش و ببخشید که خیلی کم نوشتم. 🙂
کتاب از ۵ بخش تشکیل شده که بجز بخش اول که راجع به صحبت های دکتر پیلمن و عقایدش درباره نواحی هست، که میتوان مقدمه کتاب و آشنا کردن خواننده در نظر گرفت، و بخش سوم که درباره ریچارد نونان هست، ۳ بخش دیگر پیرامون زندگی و تفکرات ردریک شوهارت، شخصیت اصلی کتاب، میچرخد.
کتاب شروع خیلی جذاب و خوبی داره و همین روند رو تا آخر طی میکنه که از نکات مثبتش هستش. خوشبختانه هیچ جای کتاب خسته کننده نیست و به نظرم حتی نویسنده های کتاب میتونستن خیلی بیشتر بنویسن.
آخر بخش ۲ نمیدونم مشکل از نویسنده، مترجم، و یا من بود که اصلا نفهمیدم (صحنه سازی) ردریک چطور فرار میکنه.
بخش ۳ کتاب هم بخش مورد علاقه من بود مخصوصا صحبت های بین ولنتاین و نونان.
در آخر هم باید بگم کتاب پایان خیلی خوبی داره و آدم رو درگیر خودش میکنه.
ارشیا، مطمئن نیستم کدوم قسمتشو نفهمیدی. ولی به طور کلی وقتی ردریک میبینه دستگیر شده، با یه عصبانیت ساختگی پولهاشو میریزه کف زمین. وقتی بهش دستور میدن بشینه جمعشون کنه، حین جمع کردن به سرعت دریچهای رو که کف اتاقه باز میکنه، میپره توش، وارد انبار بورشت میشه و از طریق مسیرهای باریک زیرزمینی از محدودهی ساختمون خارج میشه.
راجعبه صحبتهای نونان و ولنتاین هم باهات موافقم. نقطهی عطف کتاب بود.
ایول آقا و تبریک کتاب جدید. حتما اگر قسمت شد کتاب رو میخرم، مخصوصا اینکه ازت هیچ ترجمه ای نخوندم.
و خب این یکی تو سکوت خبری نسبی بود تقریبا چرا؟ یا شایدم من دقت نکرده بودم :دی
ممنون مهراد.
تو دقت نکرده بودی. : -)
من توی این پست:
http://frozenfireball.mihanblog.com/post/150
و این پست:
http://azsan.ir/blog/interview2/
و توی بحثهای پست ثابت وبلاگ و چتباکس وبسایت کتابو تبلیغ کردم. حتی سر توضیح پشت جلدش با هم بحث کردیم و آرتین چندتا پیشنهاد داد که روی متن نهایی اعمال شد.
از من هم ترجمه خوندی. اون مطالب عناصر داستانی ترجمه بودن. 🙂
ها… آره دقت نکرده بودم ظاهرا :))))))
و خب آره، از لحاظ تکنیکی درسته. گرچه دوست دارم کتابی چیزی بخونم ازت :دی
باز هم تبریک خلاصه