تعریف: مغلطه توسل به حقیقت بدیهی موقعی پیش میآید که گوینده ادعا کند چیزی «حقیقت بدیهی» است و برای ادعایش دلیل و مدرک نیاورد. در امور روزمره، لفظ «بدیهی» به چیزی نسبت داده میشود که بلافاصله پس از درک معنی آن، حقیقی بودنش نیز ثابت میشود، مثل «دودوتا چهارتا». البته مفهوم «بدیهی» بین فلاسفه مفهومی جنجالیست و بسیاری از آنها بر پایهی ایدههای معرفتشناسانهیشان وجود امر بدیهی را به چالش میکشند. به عبارت دیگر، آن چیزی که برای یک نفر بدیهیست، ممکن است برای شخص دیگر نباشد. با این وجود، بعضی چیزها مشخصاً بدیهی هستند.
معادل انگلیسی: Appeal to Self-Evident Truth
الگوی منطقی:
شخص ۱ بدون مدرک ادعا میکند Y صحیح است.
شخص ۲ از او درخواست مدرک میکند.
شخص ۱ ادعا میکند Y بدیهی است.
مثال ۱:
ریچی: لرد زایلون یکتا حاکم حقیقی دنیاست.
توبی: از رو چه حساب اینو میگی؟
ریچی: بدیهیه.
توضیح: مردم اغلب احساسات ذهنی و تفسیرات شخصی خود را بدیهیات فرض میکنند. شاید ریچی واقعاً باور داشته باشد لرد زایلون یکتا حاکم حقیقی دنیاست، ولی باور او را نمیتوان با مدرک جایگزین کرد.
مثال ۲:
سارا: هیچ انسانی نباید حق داشته باشه انسان دیگهای رو بکشه.
داتی: چرا؟
سارا: بدیهیه.
توضیح: سارا دارد به صورت تلویحی به داتی اعلام میکند استدلالش به مدرک یا توضیح خاصی احتیاج ندارد، چون بدیهی است. این کار مغلطهآمیز است.
منابع:
مغلطهای رایج در اینترنت. منبع آکادمیک برای آن یافت نشد. برای پرداختن به مفهوم بدیهی از منبع زیر استفاده شد:
Kelly, T. (2016). Evidence. In E. N. Zalta (Ed.), The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2016). Metaphysics Research Lab, Stanford University. Retrieved from https://plato.stanford.edu/archives/win2016/entries/evidence/
پ.ن.: این مغلطه با مغلطهی اطمینان ساختگی (شماره ۱۱) رابطهی نزدیکی دارد.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید