ترجمهی کتاب پرتقال کوکی
مشخصات کتاب:
پرتقال کوکی (A Clockwork Orange)
نویسنده: آنتونی برجس (Anthony Burgess)
مترجم: فربد آذسن
تعداد صفحات: ۱۷۲
سبک / ژانر: علمی-تخیلی دیستوپیایی
خلاصه ی کتاب
در آینده ی کابوس واری که آنتونی برجس از بریتانیا، در کتاب پرتقال کوکی به تصویر می کشد، الکس، یک نوجوان پانزده ساله که حکایت خود را به وسیله ی یک گویش ابداعی به نام «ندست» تعریف می کند، همراه با سه «شخیل» خود پیت، جورجی و دیم و در کنار خلافکاران دیگر، پس از غروب آفتاب شهر را تحت اختیار می گیرد و دست به انواع و اقسام جنایات می زند. به دلیل آمار بالای جرم و جنایت دولت تصمیم می گیرد به جای زندانی کردن خلافکاران که ظاهراً بی فایده است، با استفاده از تکنیک لودُویکو روحیه ی خلافکارانه را در آن ها از بین ببرد و به عبارتی آنها را «اصلاح» کند. ولی این سوالی است که رمان از ما می پرسد: «اصلاح به چه قیمتی؟»
بخشی از پیشگفتار
جان آنتونی برجس ویلسون با این که نویسندهای پرکار بود، ولی اولین رمانش را در مرز چهل سالگی منتشر کرد. او در منچستر به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی اش را در زادگاهش سپری نمود و بخش عمدهای از جوانیاش را خارج از مرز در ارتش مشغول به خدمت بود تا این که در مالایا به استخدام خدمات استعماری بریتانیا درآمد و همانجا مشغول به تدریس شد. در سال ۱۹۶۰ پزشکان به برجس خبر دادند که یک تومور مغزی در سرش پیدا کردهاند و به همین خاطر او با سرعتی زیاد شروع به نوشتن کرد تا شاید پس از مرگ حقالتألیف کتابهایش کمکخرج همسرش باشند. او در عرض یک سال پنج رمان نوشت. برجس متعاقباً پی برد که تشخیص پزشکان اشتباه بوده است، ولی همچنان به نوشتن و منتشر کردن رمان با سرعتی زیاد ادامه داد. او نزدیک به چهل رمان نوشت، ولی مشهورترین اثر وی یک رمان کوتاه دیستوپیایی به نام پرتقال کوکی (۱۹۶۲) است؛ اثری که عمدهی محبوبیت خود را مدیون اقتباس سینمایی استنلی کوبریک در سال ۱۹۷۱ است. نظر خود برجس این بود که پرتقال کوکی به هیچ عنوان بهترین اثرش محسوب نمیشود. وی در مقدمهای که در سال ۱۹۸۶ به مناسبت بازنشر کتاب در ایالات متحده نوشته بود، رمان را تحریککننده و موعظهگرانه خطاب کرد و افسوس خورد از این که این کتاب ماندگار خواهد شد، در حالی که کتابهای دیگرش که نزد او ارزش بیشتری داشتند بدون شک گمنام باقی میماندند. درونمایهی رمانهای برجس مسائل مهمی مرتبط با طبع انسان و اخلاقگرایی است؛ مسائلی چون وجود خوبی و بدی و اهمیت قدرت اراده و اختیار. برجس تحت تعلیمات مذهب کاتولیک رشد یافت و با وجود این که از عنفوان جوانی دیگر به کلیسا نرفت، ولی قواعد و قوانین کاتولیک نزد وی گرامی باقی ماندند. برجس به ادیان زیادی علاقه داشت و از آنها تأثیر پذیرفت، ولی اصول مذهبی کاتولیک بیشترین تأثیر را روی دیدگاه اخلاقی او داشتند. به طور مثال، او انسان را موجودی به تصویر میکشید که ذاتاً مستعد خشونت است و این نشاندهندهی پذیرش این دیدگاه کاتولیک است که همهی انسانها به گناه نخستین آلوده شدهاند…
توضیحاتی در مورد کتاب پرتقال کوکی
اگه احیاناً تا حالا اسم پرتقال کوکی به گوشتون نخورده و اصلاً نمی دونید چیه، یه پیش گفتار تو فایل PDF هست که در کنار این خلاصه تقریباً یه ایده ی کلی بهتون می ده، ولی اگه با اقتباس سینمایی کوبریک آشنا هستید و دیدینش و دوستش داشتید، حالا وقتشه با منبع اقتباسش آشنا بشید:
*اشکالات ترجمه*
اگه توی متن به اشکال املایی، تایپی یا معنایی (در صورتی که حال داشته باشید ترجمه رو با نسخه ی انگلیسی مقایسه کنید) برخورد کردید، لطفاً توی بخش نظرات بگید تا اینجا ثبت بشه.
ص ۶:
هنگام خواندن «آواز خواندن زیر باران» طور گروهی (غلط)
هنگام خواندن «آواز زیر باران» به طور گروهی (صحیح)
ص ۷:
آنتونی برجس در درفتر گاردین (غلط)
آنتونی برجس در دفتر گاردین (صحیح)
ص ۳۵:
یه قانون وجود داشت که میگفت بچه داشته باشی، بچه نداشته باشی، مریض باشی، مریض نباشی، باید بری سگدو بزنی. (غلط)
یه قانون وجود داشت که میگفت غیر از بچهها و کسایی که تازه بچهدار شدن و کسایی که مریضن، همه باید برن سگدو بزنن. (صحیح)
ص ۵۴:
وگرنه باید کل ظلمت میشتسیم با این عجوزه جر و بحث میکردیم. (غلط)
وگرنه باید کل ظلمت میشستیم با این عجوزه جر و بحث میکردیم. (صحیح)
ص ۱۴۴ & ۱۵۰ & ۱۶۶
بچه تصافی (غلط)
بچه تصادفی (صحیح)
منتقل شده از: http://frozenfireball.mihanblog.com/post/102
سلام. تصویر روی جلد بیشتر از غرابت، وحشت و رنج (که هم در طراحی جلدهای نسخه انگلیسی و هم در اقتباس کوبریک برجسته است) یک ابرقهرمان کامیک بوکی را نشان می دهد که کلاه عجیبی بر سرش گذاشته و انگار از دیدن شرور قصه متعجب شده. این ضعف در “چشم ها” و “صورت” اساسی تر است و بیشتر شبیه همان کامیک بوک های ابتدایی یا کارتون قدیمی سوپرمن است و هیچ شکنندگی و وحشتی در آن نیست. و برخلاف خود فیلم و جلدهای انگلیسی که همه ساده بودند، نوعی شلوغی بیهوده در جلد دیده می شود.
طرح روی جلد رو یه نفر توی ردیت قبول کرد به طور مجانی بکشه. منم اون موقع دسترسی به نقاشهای زیادی نداشتم که بخوایم از بینشون انتخاب کنم.
این انتقاده وارده که یکم شبیه طرحهای کمیکبوکی شده و مثلاً عمق مفهومی نداره، ولی راستش من دوستش داشتم و دارم.
سلام و ادب
جناب آذسن کتاب رو خوندم و از ترجمه ی بسیار خوب شما لذت بردم. بر خودم لازم دونستم ازتون تشکر کنم. (وبسایت تون رو به طور اتفاقی پیدا کردم).
امیداورم هر کجا هستید سلامت و شاد باشید.
سلام.
نظر لطفته. ممنون.
کتابی که من تهیه کردم واقعا عجیبه چون اصلا شماره صفحه نداره و من موقع خرید اصلا به این نکته دقت نکردم. ضمن تشکر از مترجم محترم کاش یه واژه نامه انتهای کتاب قرار میگرفت.
موقع خرید؟ آیا جایی داره این کتاب با ترجمهی من رو میفروشه؟ نباید این کارو بکنن، چون کتاب مجانیه.
قبلاً دربارهی عدم وجود واژهنامه توضیح دادم. خود برجس نمیخواست توی کتاب واژهنامه بذاره و ناشر مجبورش کرد. غیر از این، به نظرم بدون واژهنامه هم معنی کتاب قابلدرکه. پی بردن تدریجی به معنای گویش ندست قراره جزو تجربهی خوندن کتاب باشه.
سلام جناب آذسن، خیلی خوشحالم از اینکه پاسخ دادید.
بله دقیقا همینطور است که میفرمایید، الان که یه مقدار پیش رفتم معنی خیلی از واژه ها رو متوجه میشم.
در مورد خرید کتاب هم باید عرض کنم که بله من کتاب رو از یک فروشنده سیار که گاهی به محل کارمون مراجعه میکنه خریدم. چون خیلی وقت قبل با چند کتاب دیگه خریدم نمیدونم چقدر بود مبلغش.
ولی بهرحال الان که یه مقدار بسیار بسیار از انتخاب کتاب راضیم و از ترجمه زیبای شما لذت میبرم.
شما صفحه اینستاگرام هم دارید؟
پس نسخهی چاپ شدهش خریداری شده. شنیده بودم که بعضی دستفروشها میفروشنش. در این صورت اوکیه.
نه. متاسفانه توی شبکههای اجتماعی فعال نیستم.
سلام و عرض ارادت خدمت شما آقای آذسن عزیز.من همین دیشب این کتاب فوق العاده به ترجمه ی زیبا و چالش برانگیز شما رو خوندم و بسیار لذت بردم.برام خیلی جالب بود که دیدم شما جواب تک تک نظرات رو شخصا می دید و این نشونه ی فروتنی شماست.اتفاقا معرفی اش رو هم تو پیج شخصی ام تو اینستا گذاشتم تا بقیه هم بخونند و لذت ببرن.علی رغم مشکل بودم فهم واژگان در ابتدا سیر پیشروی کتاب خیلی خوب بود و با کمی تامل و تکرار فهم کلمات هم راحت تر می شد.دستتون درد نکنه و به امید ترجمه های زیبای دیگه از شما.
سلام. خوشحالم که ترجمه مورد پسند واقع شده. طبق نظراتی که تا به حال دریافت کردم، ترجمهی ندست به فارسی موفقیتآمیز بوده و این برام قوتقلب بزرگیه.
چجوری کتابا رو صفحه آرایی میکنی؟ من وقتی صفحه آرایی یه چیزی مثل همین پرتقال کوکی (پرتقال کوکی رو چند صفحه بیشتر نخوندم) یا کلش آف کینگز رو میبینم (مخصوصا کلش آو کینگز)، موقع خوندشون حض (حز؟ حظ؟) میکنم؛ انقدر که فونت و سایز مناسبی انتخاب شده، فاصله بین خط ها به اندازهست و … .
راستی جلد رو چجوری میزاری؟ نرم افزار خاصی میخواد یا با ورد هم کارت راه می افته؟
ببخشید این سوالا رو پرسیدم میخوام یه چیزی تایپ کنم که نیاز دارم یه همچین چیزی باشه.
از فضا من صفحهآرایی بلد نیستم. برای پرتقال کوکی هم کار خاصی نکردم. صرفاً فونت رو ۱۲-۱۴ بی نازنین انتخاب کردم که فونت استاندارده.
جلد رو هم صرفاً با Insert Image خود ورد گذاشتم. نرمافزار خاصی نمیخواد.
سلام.
اولا که خواستم کمال تشکر رو کنم از اقای اذسن. خیلی زحمت کشیدن حتما به خاطر این کتاب. من این کتابو چند روز پیش دانلود کردم و حتی تا صفحه ی ۱۹ هم خوندم ولی بعید میدونم که حالا حالا ها بتونم این کتاب با ارزش رو بخونم. ولی قول میدم از این امتحانات مقدس خرداد بگذریم و کارامم به یه جایی برسونم حتما این کتاب رو با ترجمه ی خوب اقای اذسن میخونم و حتما نقد هم خواهم کرد.
پس بعد از تیر ماه منتظر نقد مفصل بنده باشید…
پ.ن:راستی اقای اذسن شما کتاب قوی سیاه اثر نسیم طالب رو خوندید؟ اون هم کتاب جالبیه البته من حدود ۷۵ درصدش رو خوندم ولی ارزش داره. اگرم خوندید پس خواهشا یه مقاله ای درباره ی این کتاب بنویسید. باور کنید خیلی ارزش این کتاب بالاست. خیلی.
سپاس.
سلام.
کتابشو نخوندم، ولی با ایدهش آشنایی دارم. یکی از مغلطههای معرفیشده تو سری «مغلطه به زبان آدمیزاد»، بر پایهی ایدهی کتاب بنا شده:
https://azsan.ir/blog/ludic-fallacy/
اتفاقا دقیقا همین ۲ ذهنیت برام ایجاد شد که خودتون عمدا اینجوری نوشتید که زیاد معلوم نباشه کردیه یا به تبعیت از نویسنده این کارو کردید.
واقعیتش معمولا سریع تر می خونم ولی چون یه کم سخت تر بود، بیشتر طول کشید.
امیدوارم بازم از این کتابای چالش برانگیز بهمون معرفی کنید.
اگه مجبور نبودم برای پول ترجمه کنم، کل عمرمو صرف ترجمه و نوشتن کتابای چالشبرانگیز میکردم.
ایشالا که همیشه سلامت باشید. به هر حال توی این زندگی همه چی با پول ممکنه. امیدوارم به زودی روزی برسه که بتونید
مرسی آرتی.
سلام. این کتاب رو تازه شروع کردم به خوندن. ممنون بابت ترجمه.
خواستم بپرسم شما کردید که از واژه های کردی توی ترجمه استفاده کردید؟
بهرگ رو متوجه نشدم. منظورتون همون جل و به رگ به معنی لباسه؟
سلام.
آره، توی نسخهی اصلی واژههای کاکنی انگلیسی + روسی استفاده شدن. من توی ترجمه تبدیلش کردن به فارسی عامیانهی تهرانی + کردی.
بهرگ هم میشه همون لباس.
ممنون. کاش یه واژه نامه آخرش داشت مثل نسخه ی انگلیسی که قرار دادید. البته این که خودتون سوالایی که داریم رو جواب می دید، خیلی عالیه ولی می ترسم هر صفحه که می خونم بیام یه سوال بپرسم وقت تون رو بگیرم. 😉
واژهنامه رو از عمد نذاشتم. چون آنتونی برجس گفته بود اگه بر اثر فشار ناشرا نبود، خودش هم واژهنامه رو نمیذاشت. تشخیص دادن معنای کلمات از موقعتی که توش به کار رفتن قراره جزو تجربهی خوندن کتاب باشه. بنابراین اگه نمیخوای تجربهت از کتاب ناقص باشه، سعی کن تا حد امکان خودت پی ببری واژهها چه معنیای میدن.
این حس گیج بودن فقط اوایل کتاب وجود داره. بیست صفحه که بری جلو میبینی که خودت داری همهچی رو متوجه میشی.
کتاب رو تموم کردم و خواستم تشکر ویژه ای ازتون بکنم بابت ترجمه ی این اثر.
البته یه نظر شخصی هم داشتم که کاش لغت های کردی ای که در نوشتار به جای _َ ، ه دارن رو با نیم فاصله جدا می کردید که راحت تر خونده بشن، مثل خود نوشتارشون در کردی. چون مشکلی که ابتدا باهاش درگیر بودم (از جهت سختی خوندن) بیشتر به این قضیه برمیگشت.
البته به گفته ی شما عمل کردم و مثل بقیه ی رمان ها خوندمش و لذت بردم ازش.
واو، چقدر سریع خوندیش.
آره، میتونستم اون کارو بکنم، ولی نکته اینجاست که من نمیخواستم این واژهها «کردی» برسن. صرفاً میخواستم واژههای دخیل از یه زبون دیگه به نظر برسن. همونطور که واژههای روسی تو کتاب اصلی لزوماً به تلفظ و املای روسیشون وفادار نیستن و انگلیسی شدن.
با سلام
از کوشش شما در ترجمه این رمان بسیار خواندنی و در دسترس قرار دادن آن بهصورت رایگان و بدون سانسور بسیار سپاسگذارم. نقدهای زیادی به ترجمه شما وارد است اما چنین نقدهایی چیزی از ارزشمندی تلاش شما نمیکاهد.
فارق از اینکه بهزعم من در نقاطی از متن کمدقتی و خطاهای معنایی به چشم میخورد و نیز لحن تمامی شخصیتها و طرز اظهار وجودشان یکدست و شبیه به صدای الکس ترجمه شده است (حتی طرز بیان پزشکها) اما تنها در مورد گزینش معادل برای واژههای ابداعی نظر شخصی خود را با شما در میان میگذارم.
همانطور که خود آگاهید بخش زیادی از واژههای ابداعی برجس ریشه اسلاوی دارند و تلویحا نفوذ فرهنگی بلوک شرق را در دنیای غرب متذکر میشوند. در جایی از رمان هم یکی از دو پزشک غیرمستقیم از نفوذ فرهنگی بلوک شرق در زبان نوجوانان گلایهمند است:
“یهجور گویش خیابونیه که پر از بازیهای زبونیه (?Odd bits of old rhyming slag). {به} یه جور طرز صحبت کولیمانند میمونه. ولی ریشهی بیشتر کلمات اسلاوی هستن. یه پروپاگاندائه. یه نفوذ نیمهخودآگاهانه (?subliminal) .” (نمونهای از کمدقتی، سستی معادلگزینی فارسی، و طرز بیان یک پزشک در ترجمه شما)
این درحالی است که قریب به تمام معادلهای شما واژههای خیابانی و محاورهای دیروز و امروز فارسی هستند و همین رویکرد شما آن بار معنایی که برجس بهدنبال آن بوده را بهکلی از میان برداشته است.
بحث حول ترجمه چنین اثری بسیار مفصل خواهد بود و نظر خود را بههمین چند جمله محدود میکنم.
درود
سلام.
اونطور که متوجه شدم، انتقاد اینه که این قسمت از صحبت دکتر برادسکی رو خوب ترجمه نکردم و لحن یه پزشک توش رعایت نشده:
“Odd bits of old rhyming slang,” said Dr. Branom, who did
not look quite so much like a friend any more. “A bit of gipsy
talk, too. But most of the roots are Slav. Propaganda. Subliminal
penetration.”
اگه ترجمهی پیشنهادی خودت رو بگی ممنون میشم. چون متوجه نشدم اون قسمتهایی که مشخص کردی مشکلشون چیه و چطور میتونستن بهتر باشن.
دربارهی ریشهی اسلاو واژههای ندست بهعنوان نمادی از نفوذ شوروی هم حق با شماست. ولی خب راهی برای پیادهسازی این درونمایه توی فارسی ندیدم. یعنی اگه واژههایی رو که ریشهی اسلاو دارن توی ترجمهی فارسی میآوردم خوب درنمیومد و اصلاً توی زبون فارسی چنین درونمایهای معنای چندانی نداره. برای همین به برگردان زیباشناسانهی ندست بسنده کردم.
منظورم دقیقا چیزیست که گفتم. با تصویر کردن مکالمه دکتر فردی نهچندان مبادی آداب و تاحدودی کمسواد در ذهن متبادر میشود.
Odd bits of old rhyming slang
در ترجمه نه از odd خبری هست و نه از rhyming درحالیکه همین آهنگین بودن گویش غریب خیابانی این قشر است که دکتر در مشاهدات خود از آن یاد میکند، و دقیقا چون جمله توسط یک پزشک بیان شده است مشاهداتش حائز اهمیتی دوچندان است و باید یکایک واژهها ترجمه شوند. یا propaganda که ترجمه شده “یه پروپاگاندائه”. پروپاگاندا شیء نیست که با “یه” همراه شود و در متن اصلی هم تنها به “پروپاگاندا” بسنده شده است. درواقع او به کلّیتی در این کشاکش فرهنگی/سیاسی/اجتماعی اشاره میکند. اگر هم قصد شما محاورهای کردن این جمله بوده است باید گفت تنها فردی کمدانش در فارسی چنین سخن میگوید: یه پروپاگاندائه. و واژه نسبتا تخصصی subliminal که درست مرز خودآگاهی و ناخودآگاهی است و در فارسی اغلب کاملا تحتاللفظی به “زیرآستانهای” ترجمه شده است اشاره به فرآیندی دارد در علوم اعصاب و توسط پزشک بیان میشود. اما گزیدن معادل “نیمهخودآگاهانه” ذهن را به سوی روانکاوی میبرد و از دقت گفتار پزشک میکاهد.
در اینجا باید متذکر شوم که این تنها یک نمونه است و من آن را به کلّیت ترجمه شما تعمیم نمیدهم و نقاط قوت کار شما کم نیست. بهوضوح میتوان تشخیص داد که بر زبان انگلیسی تسلط دارید که خود نشان برتری شما بر بسیاری افراد است که دستی بر آتش نیمهجان ترجمه دارند.
صدالبته ترجمه رمان کاری است که زمان و انرژی زیادی میطلبد و متّه به خشخاش گذاشتن و به تکتک واژهها ایراد گرفتن دور از انصاف است اما به گمانم اگر پس از گذشت زمانی به ویرایش ترجمه خود دست بزنید متنی بسیار کمخطاتر خواهید داشت.
در مورد واژههای ابداعی هم شاید اگر از زبانهای گونهگونی که در ایران و اطراف ایران وجود دارد استفاده کنید (عربی، کردی، بلوچی، …) این حاجت روا شود و تنوع واژگانی و نفوذ زبانهای دیگر و کمرنگ شدن بُن فارسی همان حالت آیندهگون که مدّ نظر برجس بوده را منتقل کند.
و درنهایت باید بگویم همیشه بیرون گود نشستن بسیار سادهتر از به جدال رفتن است. همینکه ازکمر بستن به کشتی با برجس زنده بیرون آمدهاید به شما تبریک و شادباش میگویم.
الان متوجه ایراداتش شدم. و به نظرم انتقاد وارده. ممنون بابت گوشزد کردنشون.
لازم به ذکره که ترجمه از زبان کردی استفاده کردم.
امیدوارم همچنان در این راه پاینده باشید و بر ظلمات نادانی نور دانش بپاشید.
پ.ن. در جایی مطلبی درباره نسخه سینمایی کوبریک نوشته و مدعی شده بودم که ترجمهای از کتاب در دسترس نیست. در آنجا دوستی ترجمه شما را به من معرفی کرد. یافتن افرادی چون شما که با چنین شوری پیگیر برپایی محفلی برای اندیشهورزی حول هنر هستند مایه دلگرمی است.
میتونم مطلبی رو که نوشتی بخونم؟
مطلب بسیار مختصری در مورد عنوان فیلم و رمان بود که بهگمانم در سخنان خود برجس در انتهای کتاب خودت آن را آوردهای
بهرگ؟؟ تو چند خط چند بار واژه دیرینه؟ کهنه پیر قدیمی بهتر نیستن؟
این کتاب با یه گویش ساختگی به نام ندست نوشته شده. یکم که بخونی (مثلاً تا صفحهی ۲۵-۲۶) بهش عادت میکنی.
شخلیم یعنی چی؟ شیر بعلاوه یعنی چی؟ چابک عوض میشه یعنی چی؟ تو سه خط اول. آخه اینو اسمشو گذاشت ترجمه کردن؟
با سلام
این کتاب نسخه چاپی نداره؟
ممنون
سلام.
نه، چون بدون سانسوره، نسخهی چاپی نداره.
درود به شما
از ارایه ترجمه به صورت آزاد برای همه سپاس گزارم
عالی