فیلم مرد عنکبوتی ۲ (Spider-Man 2) از ویژگیهای مثبت زیادی برخوردار است که آن را تبدیل به بهترین فیلم ابرقهرمانی میکند: شروری که میتوان با او همذاتپنداری کرد، دیالوگ باکیفیت و بازیهای عالی. اما این هیچکدام از این ویژگیهای مثبت منحصر به این فیلم نیستند و فیلمهای ابرقهرمانی دیگری مثل ثور (Thor) و جنگ داخلی (Civil War) نیز این ویژگیها را دارا هستند. اما یک ویژگی (یا بهتر است بگوییم نگرش فلسفی) وجود دارد که یکی از دلایل عالی از آب درآمدن کمیکهای اصلی بود، اما تقریباً تمام فیلمهای اقتباسشده از این کمیکها در اجرای این ویژگی خاص ناکام ماندهاند؛ تقریباً تمام فیلمها، به استثنای مرد عنکبوتی ۲.
برای درک بهتر این ویژگی بهتر است دو صحنه را بررسی کنیم: صحنهای که این ویژگی را داراست و صحنهای که فاقد این ویژگیست.
صحنهی اول، نقطهی اوج فیلم مرد عنکبوتی ۱ است. در این صحنه گرین گابلین (Green Goblin) مری جین (دختری که مرد عنکبوتی عاشقش است) را در یک دست و کابینی را که حاوی تعداد زیادی کودک است در دست دیگر نگه داشته است. گرین گابلین مرد عنکبوتی را مجبور میکند بین مری جین و کابین کودکان یکی را برای نجات دادن انتخاب کند.
فیلم زمینهسازی خوبی برای این صحنه انجام میدهد، طوری که مخاطب واقعاً باورش میشود که مرد عنکبوتی باید ارزشهای خود را زیرپا بگذارد و یک انتخاب واقعی انجام دهد، چون انتخاب او به معنای واقعی کلمه مسالهی مرگ و زندگیست. اما مشکل اینجاست: گرین گابلین همه را رها میکند و مرد عنکبوتی هم همه را نجات میدهد.
فیلم صحنهای را زمینهسازی میکند که در آن مرد عنکبوتی باید انتخابی سخت انجام دهد و در پی آن یک یا چند انسان را قربانی کند، اما در ادامه تقلب میکند. مخاطب هم حس میکند سرش کلاه گذاشته شده، چون به او قولی داده شد، اما قولی که به آن وفا نشد.
صحنهی دوم، صحنهی نبرد در قطار در مرد عنکبوتی ۲ است، صحنهای که از این اشکال رنج نمیبرد. در این صحنه، دکتر اختاپوس قطاری را از مسیر اصلیاش خارج کرده و قطار با سرعت زیاد، بدون اینکه امیدی به کاهش سرعتش باشد، در حال حرکت به انتهای ریل است. در این صحنه، مرد عنکبوتی نهایت زورش را به کار میگیرد تا قطار را متوقف کند و در دقیقهی نود موفق به انجام این کار میشود. اما از فشار ناشی از زوری که زده، بیهوش میشود و تمام مسافرین قطار صورتش را میبینند.
مرد عنکبوتی موفق میشود عمل قهرمانانه انجام دهد، اما در ازای آن هویت مخفیاش لو میرود.
این صحنه چه ویژگیای دارد که صحنهی اول از آن بیبهره بود؟ جواب: تاوان فداکاری کردن.
در این صحنه، ریمی نشان میدهد قهرمانبازی عواقب دارد و بدین ترتیب به روح و فلسفهی آن نزدیکتر میشود. برای همین است که این فیلم جایگاهی والا میان فیلمهای ابرقهرمانی دارد. شاید دیگر هیچ فیلم ابرقهرمانیای ساخته نشود که بتواند مثل مرد عنکبوتی ۲ درونمایهی «تاوان فداکاری کردن قهرمان» را به شکلی عمقی به مخاطب نشان دهد. این درونمایه بارها در طول فیلم تکرار میشود.
در یک قسمت، مرد عنکبوتی دو کودک را که به وسط خیابان دویده و چیزی نمانده کامیونی زیرشان کند، نجات میدهد، اما به خاطر این کار، پیتزا را برای چندمین بار دیر به مشتری تحویل میدهد (او پیک موتوری رستوران است) و صاحبکارش او را به خاطر تاخیرات متعدد اخراج میکند.
در قسمتی دیگر، او در راه رفتن به نمایشیست که مریجین در آن بازی میکند، اما وسط راه مجبور میشود چند سارق مسلح را متوقف کند. به خاطر این کار، سر موقع به نمایش مریجین نمیرسد و به خاطر این اتفاق رابطهش با مریجین (که پیش از این در وضعیت مطلوبی قرار نداشت) شکرآب میشود.
در طول فیلم، ما مشاهده میکنیم که مرد عنکبوتی چه تاوان سنگینی بابت فداکاریهایش پرداخت میکند: معشوقهاش را از دست میدهد، بهترین دوستش از او متنفر میشود، پول پرداخت اجارهخانه ندارد، دائماً از کار اخراج میشود، از درس و دانشگاه عقب میافتد و نمیتواند در پرداخت رهن به عمهاش کمک کند، چون خودش آه در بساط ندارد.
تمام این مشکلات با یک تصمیم ساده حل میشوند: پیتر باید نقابش را دربیاورد و هویتش را بهعنوان مرد عنکبوتی فراموش کند.
این کاریست که در پردهی دوم انجام میدهد. او کاستوم مرد عنکبوتی را به سطل آشغال میاندازد و بهعنوان یک شهروند عادی به زندگیاش ادامه میدهد.
در نتیجهی این تصمیم، رابطهاش با مریجین بهتر میشود و نمرات بالاتری در دانشگاه میگیرد، اما با وجود چشیدن طعم زندگی ساده و لذتهای ناشی از آن، در نهایت تصمیم میگیرد دوباره به زندگی فداکارانهی پیشین خود برگردد.
دلیل اصلی خوب بودن مرد عنکبوتی ۲ این است که میخواهد پیامی واقعی و مهم را منتقل کند و این کار را به نحو احسن انجام میدهد. فیلمهای سری انتقامجویان (The Avengers) و لیگ عدالت (Justice League) جنبهی سرگرمی صرف دارند. اگر بخواهیم کمی سختگیر باشیم، این فیلمها «روح» ندارند، چون هدفشان سرگرم کردن است و بس.
اما هدف مرد عنکبوتی ۲ صرفاً سرگرم کردن مخاطب نیست. پشت دیالوگ عالی، طنز بهجا و ذات مفرح فیلم، لایهای عمیقتر نهفته است. ریمی سعی دارد با این فیلم کاری انجام دهد که فیلمسازان دیگر انگیزهی انجامش را ندارند. او میخواهد با این فیلم درسی به مخاطب یاد بدهد. آن درس چیست؟ به صحبتهای عمه می (Aunt May) در فیلم توجه کنید:
عمه می: من اعتقاد دارم درون همهی ما قهرمانی وجود داره که ما رو به صداقت و راستگویی سوق میده، به ما قدرت میده و ما رو شریف نگه میداره… حتی با وجود اینکه بعضیوقتا باید ثابتقدم باشیم و چیزیو که بیشتر از هر چیز دیگهای طالبشیم رها کنیم. حتی رویاهامونو.
مرد عنکبوتی ۲ شاید تنها فیلمی نباشد که این فلسفه در آن به کار گرفته شده، ولی از همهی فیلمهای دیگر زیباتر آن را به تصویر میکشد. در این فیلم مرد عنکبوتی تمام چیزهایی را که برایش عزیز بود فدا میکند تا وظایفش را بهعنوان یک قهرمان انجام دهد. او دلش نمیخواهد این کار را انجام دهد، ولی میداند کار درست این است. («قدرت زیاد مسئولیت زیاد به همراه میآورد.»)
فکر میکنم کمیکهای اصلی نیز بر پایهی همین فلسفه نوشته شده بودند: اینکه هیچگاه نباید ارزشهایتان را زیر پا بگذارید؛ اینکه باید انسانی سخاوتمند و وظیفهشناس باشید و راجعبه موقعیت انسان در دنیا خوشبین باشید. وقتی یک آدم معمولی مثل پیتر پارکر میتواند چنین شجاعتی از خود به خرج دهد، پس ما هم میتوانیم.
شاید عدهای اعتقاد داشته باشند که چنین تصویرسازی خوشبینانهای از یک انسان عادی نشانهای از واقعیتگریزی (Escapism) است. بله، این اعتقاد تا حد زیادی درست است، اما این تصویرسازی نمونهای از واقعیتگریزی در بهترین حالتش است.
برخی از فیلمهای مارول بازیگرهای سطحبالاتری دارند؛ برخی از فیلمهای دیسی جلوههای ویژهی بهتری دارند. اما وقتی پای انتقال روح کمیکهای اصلی در میان باشد، هیچ فیلمی به گرد پای فیلم مرد عنکبوتی ۲ نمیرسد.
منبع: کانال یوتیوب The Closer Look
انتشاریافته در:
سلام.
خیلی عالی بود این مقاله. تشکر میکنم بابت ترجمه ی این مقاله ی خوب.
خیلی هوس کردم دوباره برم این فیلم رو ببینم.
بله این سم ریمی واقعا سه گانه ی خوبی ساخته برای اسپایدرمن. بعد از ایشون یه دوگانه(!!) ساختن از این شخصیت الان هم که دارن در قالب mcu واسه این شخصیت فیلم میسازن. ولی باید قبول کنیم که هیچ فیلمی که تا به حال از اسپایدرمن ساخته شده به خوبی این سه گانه نبوده. قسمت اولش خیلی قسمت خوبی بود. ولی هیچوقت به اسپایدرمن ۲ نرسید. فکر کنم هیچ فیلمی نرسه.
به هر حال این دیدگاه فلسفی که هر کاری یه عواقبی داره خیلی جمله ی درستیه.
و یک چیزی که پدرم همیشه میگه: هیچ چیزی، تکرار میکنم هیچ چیزی در این دنیا خوب مطلق نیست، هیچ چیزی هم در این دنیا بد مطلق نیست. همیشه یک مزیت داره و همیشه یک عیب.
به هر حال به نظرم نباید به فیلمای ابرقهرمانی زیاد سخت گرفت. چیزی که خودتون هم گفتین. بعضی از کمیک ها و بعضی از فیلم های ابرقهرمانی هستن که واقعا ارزش این چنین نقد هایی رو دارن. مثل همین سه گانه ی سم ریمی. یا سه گانه نولان برای بتمن.
به هر حال بهتره که یک یادی هم کنیم از جمله ی به یاد ماندنی و معروف دنیای کمیک که دیگه فکر نکنم کسی باشه که این جمله رو نشنیده باشه.
قدرت زیاد مسئولیت زیادی رو به همراه خودش میاره.
من سهگانهی ریمی رو خیلی دوست دارم، حتی قسمت ۳ رو که نظر عموم نسبت بهش منفیه. یه روحی تو سهگانه جریان داره که تو آثار ابرقهرمانی دیگه ندیدم.
من هم تو کامنتم اشاره ای به قسمت سوم نکردم. یادم رفت. ولی به نظر خودم هم خوب بود. در مورد روحی که عرض کردین چون لپ تاپم این تازگیا به لقا الله رفته این سه گانه رو ندیدم، پس خوب یادم نیست. یک بار دیگه اگه ببینم خیلی خوب میتونم اون روح رو پیدا کنم.(البته فکر نکنم به این زودیا ببینم)
ولی بازی بازیگران این سری فیلم ها که گل سر سبدشون توبی مگوایر بود هم عالی بودنا. خیلی تاثیر گذار بودن بازیگرا. در کل یک سه گانه ی عظیم و در خور برای اسپایدرمن خلق کردن. از کارگردانی و تهیه کنندگی بگیرید برید تا بازیگری و موسیقی متن فیلم. البته شخصیت اسپایدرمن هم قطعا توانایی خلق داستان های این چنینی رو داره.
برای درک بهتر این شخصیت کافیست به داستان های تاپی مثل مرگ گوئن استیسی یا مرگ جین دی ولف، یا همین سری جدید اسپایدرمن با ران فوق العاده ی نیک اسپنسر و مخصوصا آرک شکار شده (hunted) اگه اشتباه نکنم سر بزنید و ببینید چه روح بزرگی داره این پیتر پارکر. به دور از هرگونه تعصب بیخود و اضافیی، این شخصیت یکی از برترین و بزرگرتین خلق شدگان به دست خالقان (تقریبا) دنیای مارول یعنی استن لی و استیو دیتکو هستش. البته به نظر خودم. نظرات متفاوته مطمئناً.
سپاس.
«این سهگانه رو ندیدم.»
گیج شدم. منظورت اینه که هر سه قسمت رو ندیدی یا اینکه کلاً ندیدیش؟ چون از نظراتت اینطور برمیاد که کلشو دیدی.
نه من همه شو قبلا دیدم. (نزدیک به ۶ سال پیش) البته ایراد از من بود با این جمله بندیم.
مظورم این بود که خیلی وقته دیگه فرصت نشده «دوباره» ببینم. به خاطر این که خیلی وقته ندیدم پس طبیعتا یادم رفته. واسه ی همین میگم لپ تاپم که درست شد حتما دوباره میبینم.
به هر حال هر موقعی که فرصتش پیش اومد یه بار دیگه میبینم تا هم تجدید خاطره بشه و هم با دقت بیشتری اون روح توی فیلم رو پیدا کنم.
البته من یک ایراد بدی که دارم خیلی سختمه برای بار دوم یک چیزی رو ببینم یا بخونم یا بشنوم. مخصوصا برای فیلم و سریال و کتاب.
ممنون از دقت زیاد شما.
آره، درک میکنم. منم بهندرت فیلمی رو دوباره از اول تا آخر میبینم، ولی بعضی فیلما رو اینقدر صحنههاشونو جلو عقب میکنم که در درازمدت انگار چند بار از اول دیدمشون.
سلام جناب آذسن،واقعا فیلم فوق العاده ای بود حتی راجر ایبرت به عنوان بهترین فیلم سال انتخابش کرد.فقط یه نکته ای که به نظرم بد نبود بهش اشاره بشه توو مطلب شما سه گانه نولان هستش که به نظرم بلوغ سینمای ابرقهرمانی و مفهوم فداکاری ابرقهرمان بود.حتی مونولوگ آخر فیلم که گری اولدمن میگه دقیقا راجب فداکاری بتمن بود.تشکر از مطلب خوبتون.
سلام.
خواهش میکنم. ولی مطلب رو من ننوشتم. ترجمهست.
و در ضمن توی فهرست ده فیلم برتر ایبرت رتبهی ۴ داشت.
http://naghdefarsi.com/%d8%a8%d9%87%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%d9%81%db%8c%d9%84%d9%85-%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d9%82%d9%87%d8%b1%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%b1%db%8c%d8%ae/131666/
جالب شد.
ای بابا، نقد فارسی یکی از مطرحترین سایتهای تولیدکنندههای محتوا راجعبه سینما بود. ازش بعید بود از سایتای دیگه مطلب کپی کنه (حتی با ذکر منبع).
من ۳ گانه اول مرد عنکوبتی رو به شدت دوس دارم بخاطر دلایل زیاد اما از این زاویه بش نگا نکرد بودم ممنون فربد
آخ که چقدر این فیلم خوب بود.