تعریف: مغلطه ابهامگویی عمدی موقعی پیش میآید که واژه یا مفهومی دشوارتر از آنچه که هست تعریف شود.
معادل انگلیسی: Failure to Elucidate
معادل لاتین: obscurum per obscurius
الگوی منطقی:
شخص ۱ ادعایی مطرح میکند.
شخص ۲ درخواست میکند ادعای مطرحشده یا یکی از عبارات دخیل در آن رفع ابهام شود.
شخص ۱ ادعا یا عبارت مذکور را به شکلی گیجکنندهتر بازگو میکند.
مثال ۱:
تریسی: من از فاز یارو خوشم نمیاد.
تیجی: منظورت چیه؟
تریسی: منظورم اینه که پرتوی ظریف و درخشانی از خودش ساطع میکنه که بار منفی داره.
توضیح: این مغلطه بسیار رایج است، اما بهندرت بهعنوان «مغلطه» شناسایی میشود. معمولاً ما از ترس آبرویمان جملات گیجکننده را بهعنوان بیانات صحیح میپذیریم، یعنی وانمود میکنیم عبارتی که تعریف شده برایمان روشن است. این پرتویی که تریسی از آن حرف میزند چیست؟ چطور میتوان آن را تشخیص داد؟ آیا واقعاً چنین پرتوهایی بار منفی و مثبت دارند؟ از کجا میشود فهمید؟
مثال ۲:
لیندا: ما توی دنیایی زندگی میکنیم که تحت تسخیر اشباحه. مطمئنم.
راب: منظورت از «اشباح» چیه؟
لیندا: موجودی فراماده.
توضیح: گاهی اوقات ما به اشتباه فکر میکنیم چون واژههای مترادف یک عبارت را بلدیم، بهتر درک میکنیم که آن عبارت دقیقاً نمایندهی چیست. مثال بالا نمونهای از این طرز تفکر اشتباه است. لیندا هر چند بار که دلش بخواهد میتواند واژهی «شبح» را بازتعریف کند، ولی درک ما از ذات یک شبح همچنان ناقص باقی میماند.
حتی اگر فرض را بر این بگیریم که نفهمیدیم منظور از واژهی «شبح» چیست، «موجود فراماده» همچنان تعریف ناقصی از این واژه است. شاید در این مثال در این حد به ما کمک کند که مطمئن شویم لیندا از نوشیدنی الکلی صحبت نمیکند (Spirit به انگلیسی دو معنی دارد: نوشیدنی الکلی و شبح)، ولی کلاً از لحاظ مفهومی «موجود فراماده» به چه چیزی اشاره دارد؟ اگر «موجود» به چیزی اشاره دارد که از لحاظ فیزیکی یا مادی وجود خارجی دارد، آیا اصلاً «موجود فراماده» معنای خاصی را دربرمیگیرد؟
گاهی ما به شکلی مغلطهآمیز وانمود میکنیم که معنی یک واژه یا عبارت را میدانیم در حالیکه نمیدانیم.
استثنا: برخی افراد دایرهی واژگاه محدودی دارند. اگر نتوانند از واژهی دقیق استفاده کنند، تقصیر خودشان نیست. ولی بهتر است واژگانی را که استفاده میکنید، تا حد امکان با سواد و درک مخاطبتان تطبیق دهید.
راهنمایی: ابهامگویی عمدی اغلب بحثهای بیفایده و بیانتهایی ایجاد میکند. بهعنوان مثال این بیانیهی رایج را در نظر بگیرید: «تفنگها آدمها را نمیکشند. آدمها آدمها را میکشند.» این بیانیه به یک «بنابراین» و در پی آن یک نتیجهگیری احتیاج دارد. مثلاً «تفنگها آدمها را نمیکشند. آدمها آدمها را میکشند. بنابراین ما باید بیشتر روی دلایل استفادهی خشونتبار افراد از اسلحه تمرکز کنیم، نه ممنوع کردن استفاده از اسلحه.» حالا فرض کنید به جای این بیانیه بگوییم: «تفنگها آدمها را نمیکشند. آدمها آدمها را میکشند. بنابراین هرکس باید اجازهی حمل هر تفنگی را که دلش میخواهد داشته باشد.» گمانهزنی دربارهی استدلالها یا نتیجهگیریهایی که طرف مقابل میخواهد بهشان برسد وقتتلفی است. از طرف مقابل بخواهید منظورش را واضح بیان کند.
منابع:
Cederblom, J., & Paulsen, D. (2011). Critical Reasoning (۷ edition). Boston, MA: Wadsworth Publishing.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید