مغلطه به زبان آدمیزاد

تعریف: مغلطه مقایسه‌ی مطول موقعی پیش می‌آید که شخصی ادعا کند دو چیز به شکلی شبیه به یکدیگر هستند و یکی از آن دو چیز شبیه به چیز دیگری‌ست، بنابراین هردوی آن چیزها شبیه به آن «چیز دیگر» هستند. 

مغلطه‌ی مقایسه با هیتلر (ad Hitlerum Fallacy) نوعی مقایسه‌ی مطول است، چون تلاشی‌ست تا رفتار یک نفر را به رفتار دیوانه‌وار هیتلر ربط داد، در حالی‌که معمولاً رفتار طرف به‌مراتب نرم‌تر است. 

معادل انگلیسی: Extended Analogy

الگوی منطقی: 

A از بعضی لحاظ شبیه B است. 

C به شکلی متفاوت شبیه B است.

بنابراین A شبیه C است.  

مثال ۱: 

جنی: کسی که با کشته شدن حیوونا برای تامین غذا مشکلی نداره، طبعاً نباید با موجودات بیگانه و پیشرفته‌ای که ما انسان‌ها رو برای تامین غذا بکشه مشکلی داشته باشه. 

کارل: میوه‌خوارها، آدمای دیوونه‌ای که جز میوه‌ای که از درخت افتاده باشه حاضر نیستن چیزی بخورن هم با کشتن حیوونا برای تامین غذا مخالفن. تو هم مثل اونا دیوونه‌ای؟ 

توضیح: با این‌که در توان خودم نمی‌بینم خودم را از خوردن گوشت منع کنم، ولی به نظرم مقایسه‌ی جنی منطقی‌ست. کارل با استفاده از زبان نیش‌دار سعی دارد سرچشمه را آلوده کند (Poisoning the Well)، ولی خطای او به کنار، او دارد با استفاده از مغلطه‌ی مقایسه‌ی مطول وانمود می‌کند که جنی هم مثل میوه‌خوارها «دیوانه» است، چون دیدگاه‌شان درباره‌ی استفاده از حیوانات برای سیر کردن شکم مشابه یکدیگر است. 

مثال ۲: 

علم اغلب درباره‌ی مسائل مختلف اشتباه می‌کند. تقریباً اوایل قرن ۲۰ بود که فیزیک ذرات رونق پیدا کرد و دانشمندان متوجه شدند اتم کوچک‌ترین ذره در جهان نیست. شاید به‌زودی دریابیم که علم درباره‌ی سن جهان آفرینش، عدم امکان وقوع سیلی جهان‌شمول، نظریه‌ی فرگشت و هر حقیقت علمی دیگری که با کتاب مقدس تناقض دارد اشتباه می‌کرده است. 

توضیح: برای درک بهتر این مغلطه بهتر است با توسل به ادعای فرگشت آن را در الگوی منطقی‌اش قرار دهیم: 

فرضیه‌ی ۱: تصور این‌که اتم کوچک‌ترین ذره است، خطای علم بود. 

فرضیه‌ی ۲: نظریه‌ی فرگشت نیز خطای علم است. 

نتیجه: بنابراین تصور علم مبنی بر اتم به‌عنوان کوچک‌ترین ذره‌ی موجود مثل تصور علم مبنی بر صحیح بودن نظریه‌ی فرگشت می‌ماند. 

فرضیه‌ی ۲ ادعای گنده‌ای است، ولی مغلطه به حساب نمی‌آید. یادتان باشد؛ لازم نیست پیش‌فرض‌ها صحیح باشند تا استدلال نهایی درست باشد، ولی اگر هر دو فرضیه صحیح باشند، نتیجه نیز باید صحیح باشد؟ خیر، به خاطر مقایسه‌ی مطول. دلیلش این است که اگر نظریه‌ی فرگشت اشتباه باشد، دلیل اشتباه بودنش با اشتباه بودن فرض دانشمندان پیرامون اتم به‌عنوان کوچک‌ترین ذره متفاوت است. در این مثال «علم» اشتباه می‌کرد، چون در زمان اکتشاف حقیقت به طور کامل در دسترس نبود. اگر نظریه‌ی فرگشت اشتباه از آب دربیاید، همه‌ی اکتشاف‌ها و حقایقی که بر اساس آن بهشان رسیده‌ایم، همه‌ی علومی که پایه‌واساس‌شان نظریه‌ی فرگشت است و پیشرفت‌های صورت‌گرفته در حوزه‌ی داروشناسی و پزشکی نیز متعاقباً اشتباه از آب درمی‌آیند. چنین اشتباهی فراتر از تصور است و عواقبی در پی دارد که هسته‌ی درک و مشاهدات علمی کنونی ما را دگرگون می‌کند. 

استثنا: اگر شخصی بتواند با مدرک نشان دهد ارتباط بین همه‌ی موضوعات یکسان است، مغلطه‌ای اتفاق نمی‌افتد. 

تصور این‌که هویج احساسات دارد، دیوانه‌وار است. 

تصور این‌که گاو احساسات دارد، دیوانه‌وار است. 

بنابراین گیاه‌خواران و میوه‌خواران به یک اندازه دیوانه هستند. 

(البته لازم به ذکر است که به نظر من گیاهخواران دیوانه نیستند، و فکر نمی‌کنم میوه‌خوارها دیوانه باشند. به نظر من حیوانات احساسات دارند، ولی هویج‌ها؟ مطمئن نیستم.) 

راهنمایی: مردم را «دیوانه» خطاب نکنید. ارزش‌گذاری‌های روان‌شناسانه را به اشخاص متخصص بسپرید. به جای دیوانه بگویید «گاگول». 

منابع: 

مغلطه‌ای رایج در اینترنت. منبع آکادمیک برای آن یافت نشد.

ترجمه‌ای از:

Logically Fallacious

انتشاریافته در:

مجله‌ی اینترنتی دیجی‌کالا

Rate this post
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *