تعریف: مغلطه توجیه کردن موقعی اتفاق میافتد که شخصی سعی کند ادعایش را با دورویی و تزویر توجیه کند، چون میداند دلیل اصلی برای بیان آن ادعا یا به اندازهی کافی متقاعدکننده نیست، یا شرمآورتر از آن است که بتوان علنی بیانش کرد، یا زیادی تند و ناراحتکننده است.
معادل انگلیسی: Rationalization
معادلهای جایگزین: بهانه آوردن
الگوی منطقی:
برای ادعای B دلیل A ارائه شده است، با اینکه A دلیل واقعی نیست.
مثال ۱:
من نمیتونم با تو بیام اپرا، چون ضربالعجل کارم امشبه. تازه وقت مو شستن هم ندارم.
توضیح: دلیل واقعی این است که گوینده دلش نمیخواهد با طرف برود اپرا، ولی از ترس اینکه دلش را نشکند، این موضوع را رکوراست به او نمیگوید. برای همین دلایل ساختگی (یا همان توجیه و بهانه) جایگزین دلایل واقعی و صادقانه شدهاند.
مثال ۲:
من به اسبهای بالدار اعتقاد دارم، چون کتاب مقدس از صحت تاریخی برخورداره و هیچوقت دربارهی چنین حقیقت مهمی اشتباه نمیکنه.
توضیح: گوینده به خاطر اعتقادش به مذهب به اسبهای بالدار اعتقاد دارد، ولی خودش هم میداند که این دلیل متقاعدکنندهای نیست، خصوصاً در نظر کسانی که همکیش او نیستند. گوینده همچنان تمایل دارد به مذهب معتقد بماند، برای همین دفاعیهای رایج (صحت تاریخی) را بهجای دلیل اصلی به کار میبرد.
استثنا: آیا توجیه کردن و بهانه آوردن برای پرهیز از آسیب روحی وارد کردن به دیگران کار درستی است؟ جواب این سوال را به خودتان واگذار میکنم، چون هر موقعیت جواب متفاوتی میطلبد.
راهنمایی: اگر نمیخواهید حال بقیه را بگیرید، صرفاً جواب صادقانه را با حالتی دیپلماتیک بیان کنید.
منابع:
Fallacies | Internet Encyclopedia of Philosophy. (n.d.). Retrieved from http://www.iep.utm.edu/fallacy/#Rationalization
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید