در هیچ دورهی زمانی دیگری بهاندازهی حالا شرایط برای هالیوود متزلزل نبوده است. پیشفرض همه این بود که ۲۰۲۳ اولین سالی خواهد بود که در آن از کرونا خبری نیست و بیشتر سینماها باز خواهند بود، ولی اعداد و ارقام مربوط به فروش فیلمها حکایت دیگری تعریف میکند.
در زمان نوشته شدن این مقاله، طبق گزارش Box Office Mojo، تقریباً نیمی از ۲۰ فیلم پرفروش سال ۲۰۲۳ یا فروشی کمتر از حد انتظار داشتهاند، یا در گیشه شکست خوردهاند. این مسئله نشان میدهد که سیستم ساختن فیلمهای پرهزینه و بلاکباستر، در حالت فعلیاش، از مشکلی اساسی رنج میبرد. از آثاری که عملکردی ناامیدکننده در گیشه داشتند، میتوان به «ایندیانا جونز و گردانهی سرنوشت» (Indiana Jones and the Dial of Destiny)، «فست اکس» (Fast X) و «خانهی ارواح» (Haunted Mansion) دیزنی اشاره کرد، فیلمهایی که همهیشان برای جبران کردن هزینهی ساختشان تقلا کردهاند، آن هم در حالیکه هزینهی ساخت دو فیلم اول صدها میلیون دلار بوده است.
شکست خوردن مداوم فیلمهای بلاکباستر اخیر یک دلیل واحد ندارد، بلکه بهخاطر دلایل زیادی اتفاق افتاده که اگر همهیشان را در نظر بگیریم، متوجه میشویم که چرا استودیوهای فیلمسازی اخیراً شکستهای اقتصادی زیادی را تجربه کردهاند.
این شکستهای اقتصادی مداوم آیندهی شومی را برای صنعت سرگرمی بلاکباستر ترسیم میکنند و با توجه به اعتصاب انجمن نویسندگان صنعت فیلم و سریال – که همچنان جریان دارد – احتمالاً روی برنامهی استودیوهای فیلمسازی برای سال ۲۰۲۴ هم تاثیر میگذارد. انتظار برگشتن به دوران باشکوه ۲۰۱۹ – که در آن ۹ فیلم بیش از ۱ میلیارد دلار پول درآوردند – اکنون شبیه به خواب و رویا به نظر میرسد.
البته در این میان یک سری اتفاق مثبت هم برای صنعت فیلمسازی افتاد – موفقیت جنبش «باربنهایمر» (Barbenheimer) یکی از آنها بود – ولی این وسط یک سری مشکل بغرنج وجود دارند و اگر هالیوود قصد دارد بیش از این پولش را هدر ندهد، باید هرچه سریعتر راهحلی برایشان بیندیشد.
۱۰. بودجههای بیشازحد سنگین
نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که در سالهای اخیر، بودجهی بسیاری از فیلمهای پرهزینهای که عملکردی دلسردکننده داشتهاند، سرسامآور بوده است. مثلاً بودجهی «ایندیانا جونز و گردانهی سرنوشت» و «ماموریت غیرممکن: روزشمار مرگ – قسمت اول» (Mission Impossible – Dead Reckoning Part One) حدود ۳۰۰ میلیون دلار و بودجهی «فست اکس» رقم دردناک ۳۴۰ میلیون دلار بوده است، رقمی که آن را به هشتمین فیلم پرخرج تاریخ تبدیل میکند.
بهطور کلی، یک فیلم بلاکباستر باید ۲.۵ برابر هزینهی اولیهاش فروش برود تا یک موفقیت اقتصادی به شمار برود. بدین ترتیب اگر هزینهی ساخت فیلمی ۳۰۰ میلیون دلار باشد، باید ۷۵۰ میلیون دلار فروش برود تا هزینهی ساخت و تبلیغاتش را جبران کند.
رسیدن به چنین رقمی حتی در سال ۲۰۱۹ که در آن ۹ فیلم به ۱ میلیارد دلار فروش دست پیدا کردند کار هرکسی نبود. حال در سال ۲۰۲۳ که فرهنگ سینما رفتن مردم تغییر کرده، داشتن چنین انتظاری مضحک است.
البته نمیتوان این را نادیده گرفت که پروتکلهای امنیتی مربوط به کرونا باعث شدند که هزینهی ساخت فیلمهای بزرگ طی چند سال اخیر افزایش پیدا کنند، ولی این فقط بخشی از مشکل است.
هر بار که قرار است فیلم جدیدی در مجموعههای باسابقهای چون «سریع و خشن» منتشر شود، پول بسیار زیادی خرج بازیگران آن میشود، بازیگرانی که انتظار دارند با ساخته شدن هر دنبالهی جدید دستمزد آنها بیشتر شود. غیر از آن، همهی فیلمها ستپیسهایی با جلوههای ویژهی سنگین دارند که هزینهی ساخته شدنشان را بیشتر میکند، خصوصاً اگر استودیوها مجبور باشند هزینهی اضافه برای سریعتر ساخته شدن این جلوههای ویژه پرداخت کنند.
ارائهی یک راهحل ساده برای این مشکل سخت است، ولی مشخص است که بودجهی ساخت بلاکباسترها دیگر در بیشتر موارد صرف ندارد.
اگر بسیاری از فیلمهای ۲۰۲۳ بین ۵۰ الی ۱۰۰ میلیون دلار هزینهی کمتری داشتند، جای تردید نیست که ریسک اقتصادی ساختشان بهطور قابلتوجهی کاهش پیدا میکرد و شاید حتی شانس سوددهی هم پیدا میکردند.
۹. از شیوع کرونا به بعد، عادتهای تماشاچیان سینما تغییر کرده است
صنعت سینما همچنان در حال بازیابی از اثرات مخرب شیوع جهانی کرونا است. با اینکه وضعیت تا حدی بهتر شده، ولی در این میان عادت تماشاچیان نیز تا حدی تغییر کرده، خصوصاً با توجه به تغییر استراتژی استودیوها در طول قرنطینه که بهموجب آن، فیلمهای بیشتری همزمان هم در سینما و هم در سرویسهای استریم منتشر شدند.
از آن موقع تاکنون، هجوم دستهجمعی تماشاچیان برای تماشای یک فیلم کمتر شده است، مگر برای تماشای فیلمهای سبک وحشت یا بلاکباسترهای خیلی بزرگ.
بزرگترین موفقیتهای تجاری اخیر در سینما، یعنی «تاپگان: ماوریک» (Top Gun: Maverick)، «آواتار: راه آب» (Avatar: The Way of Water)، «برادران سوپر ماریو» (The Super Mario Bros)، «باربی» (Barbie) و «اوپنهایمر» (Oppenheimer) همه بهعنوان رویدادهایی بزرگ به مخاطب عرضه شدند و از حس از قافله عقب ماندن مردم (FOMO) بهرهبرداری کردند.
با توجه به اینکه سیستمهای پخش خانگی سالبهسال در حال پیشرفت کردن هستند و بههنگام بسته بودن سینماها، افراد زیادی تلویزیونهای بزرگتر و سیستمهای صوتی بهتر خریداری کردند، به نظر میرسد که این روزها متقاعد کردن مردم برای ترک کردن خانهیشان سختتر شده است.
این روزها مردم برای تجربه کردن یک رویداد خاص به سینما میروند، نه صرفاً تماشای یک فیلم و گاهی حتی نقدهای بسیار مثبت هم برای تضمین موفقیت تجاری یک فیلم کافی نیست. «ماموریت غیرممکن: روزشمار مرگ – قسمت اول» یک مثال بارز در این زمینه بود.
۸. مردم از فیلمهای مجموعهمحور خسته شدهاند
سالهای زیادی میشود که مردم از مفهوم «خستگی از مجموعههای سینمایی» (Franchise Fatigue) حرف میزنند، مفهومی که عمدتاً در رابطه با جهان سینمایی مارول و بهطور کلیتر فیلمهای ابرقهرمانی به کار میرود.
استدلال کلی پشت این مفهوم این است که مجموعههایی که زمانی راه اصلی امرار معاش هالیوود بودند، اکنون بیات شدهاند و عموم مردم علاقهیشان را به آنها از دست دادهاند.
جهان سینمایی مارول را بهعنوان مثال در نظر بگیرید: این مجموعه توانایی سابقش برای انتشار مداوم فیلمهایی با فروش یک میلیارد دلاری را از دست داده است. یک دلیلش کیفیت متوسط محتواهایی است که پس از «انتقامجویان: پایان بازی» (Avengers: Endgame) منتشر شد؛ دلیل دیگرش حجم زیاد محتوایی است که منتشر شده، خصوصاً با در نظر گرفتن سریالهای دیزنی پلاس.
یکی از فیلمهای دیگری که قربانی خستگی مردم از مجموعههای سینمایی و عدم ارائهی ایدههای جدید شده، «فست اکس» بود. «ترنسفورمرها: خیزش هیولاها» (Transformers: Rise of the Beasts) نیز موفق نشد توجه مردم را جلب کند و «پری دریایی» هم شبیه به یک بازسازی لایو اکشن قابلتماشا، ولی فراموششدنی دیگر از دیزنی بود.
«ایندیانا جونز و گردانهی سرنوشت» نیز دو مشکل داشت: هم نقدهای متوسط دریافت کرد، هم از لحاظ فرهنگی برای نسل زد (Gen Z) یا نسل فعلی از اهمیت برخوردار نبود. («پادشاهی جمجمهی کریستالی» (Kingdom of the Crystal Skull)، عنوان قبلی مجموعه، ۱۵ سال پیش در سال ۲۰۰۸ منتشر شده بود؛ این یعنی ۱۵ سال میشد که ایندیانا جونز در مرکز توجه قرار نداشت.)
ولی شاید بدترین قربانی این اتفاق «فلش» (The Flash) بود که با وجود هایپ اولیه و بازگشت مایکل کیتون (Michael Keaton) در نقش بتمن، به همه نشان داد که چقدر طرفداران جهان سینمایی دیسی از دست این مجموعه خسته شدهاند. به نظر میرسد «بلو بیتل» (Blue Beetle) (که اکنون به نقطهی آغاز جهان سینمایی دیسی جیمز گان (James Gunn) تبدیل شده است) و «آکوامن و پادشاهی گمشده» (Aquaman and the Lost Kingdom) هردو قرار است با یک شکست تجاری افتضاح پایان جهان سینمایی دیسی را رقم بزنند.
گاهی حتی کیفیت داشتن هم کمکی به قضیه نمیکند. «ماموریت غیرممکن: روزشمار مرگ – قسمت اول» بهکل فیلمی خوشساخت، ولی تا حد زیادی تکراری است که موفق نشد با تازگی «باربی» و «اوپنهایمر» رقابت کند.
هالیوود – و بهطور خاص دیزنی – مجبور شده که کمتر به مجموعههای از پیش تثبیتشدهاش تکیه کند. این مسئله در درازمدت برای سلامت کیفی صنعت مطلوب خواهد بود.
۷. چین دیگر بازار قابلاطمینانی نیست
روزی روزگاری، میشد روی چین حساب کرد تا یک فیلم را از شکست تجاری نجات دهد. مثلاً «ترمیناتور جنسیس» (Terminator Genisys) را در نظر بگیرید: این فیلم ۲۵ درصد از فروش خود را در آن کشور داشت. بدون کمک چین فیلم به یک شکست تجاری تبدیل میشد.
ولی از زمان شیوع کرونا، حمایت چین از هالیوود بهطور قابلتوجهی کاهش یافته است، چون صنعت سینمای ملی کشور در حال گسترش بوده است و حتی فیلمهای پرشمار جهان سینمایی مارول در سالهای اخیر اجازهی پخش در چین را پیدا نکردند (هرچند که اجازهی پخششان دوباره صادر شده است).
بهطور کلی، چین در زمینهی اجازهی پخش به فیلمهای خارجی سختگیرتر شده است و حتی آن فیلمهایی که اجازهی پخش پیدا میکنند، در مقایسه با عناوین پیشین مجموعهی خود فروش کمتری دارند.
بدین ترتیب، چین دیگر مثل سابق کشوری قابلاطمینان برای فروش بیشتر فیلمهای غربی نیست. البته این حرف بدین معنا نیست که هیچ فیلمی نمیتواند در این کشور به فروش عالی دست پیدا کند: مثلاً «مگ ۲: گودال» (Meg 2: The Trench) هم مثل «مگ» اصلی در سال ۲۰۱۸ به موفقیتی بزرگ در بازار چین دست پیدا کرد، ولی این روزها دیگر نمیتوان با اطمینان روی این موفقیت حساب کرد.
۶. کاهش مدت زمان اکران فیلمها در سالن سینما
یکی از بزرگترین تغییرات صنعت سینما از زمان شیوع کرونا این است که فیلمها برای مدت کمتری در سینما اکران میشوند.
دیگر آن روزها گذشته که ۶۰ الی ۱۲۰ روز طول میکشید تا دیویدی فیلمها منتشر شود. این روزها حتی فیلمهای موفق از لحاظ تجاری نیز پس از سه یا چهار هفته روی شبکههای استریمینگ پخش میشوند. این اتفاق برای فیلمهایی که در گیشه شکست خورده باشند سریعتر میافتد.
با اینکه کاهش بازهی زمانی بین اکران فیلم و انتشار نسخهی آنلاین آن بسیار به نفع مشتری است، این سیستم باعث شده که بسیاری از مخاطبان، وقتی که برای انتشار فیلمی ۱۰۰ درصد هیجانزده نیستند، صرفاً منتظر انتشار نسخهی آنلاین آن بمانند.
وقتی که تماشای یک فیلم بهعنوان یک رویداد فرهنگی به مخاطب عرضه نشده باشد، چه نیازی هست تا برای تماشای آن برای کل اعضای خانواده بلیط خرید، در حالیکه میتوان چند هفته دیگر، با هزینهای کمتر، آن را استریم کرد؟ البته بسیاری از طرفداران متعصب سینما اعتقاد دارند که «رفتن به سینما» قداست خاصی دارد، ولی دیدگاه بیشتر تماشاچیان عادی در این حد احساسی نیست.
انیمیشن یکی از بزرگترین قربانیان تغییر عادت تماشاچیان و گرایششان به سرویس استریم بوده است، چون تعداد انیمیشنهایی که از زمان شیوع کرونا تاکنون به موفقیت تجاری رسیدهاند، بسیار کم بوده است. در واقع باب آیگر (Bob Iger)، مدیر عامل دیزنی دلیل عملکرد ناامیدکنندهی آثار اخیر پیکسار در گیشه را رویکرد شرکت به استریمینگ شناسایی کرده است.
از این نظر، میتوان بهراحتی پی برد که چرا بزرگترین مشوقان مردم برای رفتن به سالن سینما – یعنی کریستوفر نولان و تام کروز – در قراردادشان مدت زمان اکران فیلم در سالن را تمدید کردهاند تا اطمینان حاصل کنند که فیلم تا حد امکان از گیشه سود خواهد کرد.
۵. تقویم انتشار بیشازحد شلوغ
با اینکه سال ۲۰۲۳ بهعنوان سال بازگشت فیلمهای بلاکباستر معرفی شده – در مقایسه با تقویم انتشار شلوغتر ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ – ولی این تقویم، شلوغتر از آن است که بسیاری از فیلمها فرصت خودی نشان دادن داشته باشند.
مثلاً ماه ژوئن را در نظر بگیرید: در آن ماه، «مرد عنکبوتی: بر فراز اسپایدر ورس» (Spider-Man: Across the Spider-Verse) عملکردی عالی در گیشه نشان داد و برای همین «ترنسفورمرها: خیزش هیولاها» را تحتالشعاع قرار داد، فیلمی که با فاصلهی کم از «فلش»، «المنتال» (Elemental) و «ایندیانا جونز و گردانهی سرنوشت» منتشر شد.
اخیراً هم «ماموریت غیرممکن: روزشمار مرگ – قسمت اول» بهخاطر انتشار «باربی» و «اوپنهایمر» حدوداً یک هفته بعد از انتشار آن، سلطه بر گیشه را خیلی سریع از دست داد.
در مقام مقایسه، فیلم «برادران سوپر ماریو» به پرفروشتین فیلم سال تبدیل شد (البته احتمالاً «باربی» از آن پیشی خواهد گرفت)، چون در ماه آپریل منتشر شد، ماهی که در آن هیچ بلاکباستر دیگری منتشر نشد.
با اینکه از قدیم سه ماه تابستان دورهای عالی برای درآمدزایی استودیوهای فیلمسازی بوده است، بهتر است استودیوها این را در نظر بگیرند که اگر فیلمهایشان را در ماههایی نامتعارفتر همچون سپتامبر منتشر کنند، این کار ممکن است جلوی رقابت ناسالم فیلمها با یکدیگر را بگیرد.
با توجه به اینکه اعتصاب فعلی قرار است برنامهی انتشار فیلمها در سال ۲۰۲۴ را تا اطلاع ثانوی به هم بریزد، شاید اکنون زمان مناسبی برای امتحان کردن زمانهای اکران نامتعارفتر برای جلوگیری از شلوغ شدن تقویم اکران فیلمهاست.
۴. تبلیغات ضعیف و بدون نوآوری
اگر هیچکدام از این موارد در شکست یک فیلم نقشی نداشته باشند، همیشه میتوان تقصیر را گردن یک عامل انداخت: بازاریابی ضعیف.
متاسفانه یا خوشبختانه بازاریابی عاملی بسیار مهم در تعیین شکست یا موفقیت یک فیلم از لحاظ تجاری است. تبلیغات عالی میتواند به بسیاری از فیلمهای افتضاح کمک کند که پول چاپ کنند، در حالیکه تبلیغات ضعیف اثری معکوس روی فیلمهایی بسیار عالی گذاشته است.
۲۰۲۳ هم از این قاعده مستثنی نیست و به استثنای کارزار تبلیغاتی وایرال «باربنهایمر»، هیچ فیلم دیگری از کارزار تبلیغاتی بهیادماندنی یا جذابی برخوردار نبوده است.
در دورهای که فیلمها برای جذب مخاطب بهشدت نیاز به خاص به نظر رسیدن دارند، انتشار یک تریلر خشکوخالی دیگر جوابگو نیست.
حتی «ماموریت غیرممکن: روزشمار مرگ – قسمت اول»، که کارزار تبلیغاتی آن روی بدلکاری تام کروز با موتورسیکلت متمرکز بود، نتوانست از لحاظ تبلیغاتی با عنوان پیشین مجموعه یعنی «فالاوت» رقابت کند. همچنین یک مشکل دیگر این بود که بدلکاری با موتورسیکلت در تریلرهای فیلم لو رفته بود.
بازارگرمی برای دنبالهی مجموعههای طولانی نیز چالشبرانگیزتر شده است. مثلاً «فست اکس» در تمام تریلرها و محتوای تبلیغاتی شبیه به یک «سریع و خشن» دیگر به نظر میرسید.
برای اینکه توجه مردم را در این دوره و زمانه جلب کرد، لازم است که یک کارزار تبلیغاتی خلاقانه و هوشمندانه تدارک دید.
۳. مخاطبان بیشتر از هر دورهی دیگری به نقدها اهمیت میدهند
با توجه به تغییر عادت تماشاچیان و تمایل آنها به صبر کردن برای انتشار فیلمها روی شبکههای استریم، کیفیت فیلمها – یا حداقل امتیازشان در سایت راتنتومیتوز (Rotten Tomatoes) – بیشتر از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است.
بهعبارت دیگر، آن دوران گذشته که در آن «ترنسفورمرها» که از همهی منتقدها فحش خورده بود، میتوانست ۱ میلیارد دلار در گیشه به جیب بزند.
البته فیلمهایی که در برابر نظر منتقدان مصون هستند همیشه وجود خواهند داشت (مثلاً فیلم «برادران سوپر ماریو» نقدهای عالی دریافت نکرد، ولی فروش خیلی خوبی داشت). ولی برای اینکه مردم حاضر شوند یک پرستار بچه استخدام کنند و برای دیدن یک فیلم از خانه بیرون بروند، لازم است که بدانند قرار است یک اثر عالی ببینند.
اگر بخواهیم روراست باشیم، بیشتر فیلمهای بزرگ امسال در بهترین حالت یا «بدک نبودند» یا متوسط بودند. برای همین تماشاچیان اشتیاق چندانی ندارند آنها را روی پردهی نقرهای تماشا کنند، خصوصاً با توجه به اینکه فیلم چند هفتهی دیگر روی شبکهی استریم منتشر خواهد شد.
از شیوع کرونا به بعد، یکی از مثبتترین تغییراتی که اتفاق افتاده این است که کیفیت اهمیت بیشتری پیدا کرده است.
«انجمن بازیگران فیلم و فدراسیون هنرمندان تلویزیون و رادیو» به بازیگران اجازه نمیدهد فیلمهایشان را تبلیغ کنند
اعتصاب « انجمن بازیگران فیلم و فدراسیون هنرمندان تلویزیون و رادیو» (SAG-AFTRA) چند هفته پیش شروع شد و همچنان در جریان است. شکی نیست که این اعتصاب اثری مخرب روی توانایی استودیوها برای تبلیغ کردن فیلمهایشان در آیندهی نزدیک خواهد داشت.
تاکنون واضحترین قربانی اعتصاب در زمینهی توانایی بازیگران برای تبلیغ اثرشان «خانهی ارواح» دیزنی بوده است.
در یک دنیای ایدهآل، دنی دویتو (Danny DeVito)، جیمی لی کورتیس (Jamie Lee Curtis) و اوون ویلسون (Owen Wilson) از طرف دیزنی مسئولیت این را پیدا میکردند تا در نشستهای مطبوعاتی و برنامههای تلویزیونی شبانه (Late Night Show) شرکت و انیمیشن را تبلیغ کنند، ولی بدون این نشستها و برنامهها، تعداد زیادی از مردم اصلاً از وجود انیمیشن باخبر نشدند و برای همین این انیمیشن در هفتهی اول اکران با شکست تجاری مواجه شد.
با توجه به اینکه احتمال ادامه یافتن اعتصاب تا سال بعد وجود دارد، ممکن است تاریخ اکران بعضی فیلمها به سال ۲۰۲۴ بیفتد و برخی دیگر هم به مشکلاتی منحصربفرد دچار شوند.
از بین فیلمهای اخیر، شاید هیچ فیلمی بهاندازهی «بلو بیتل» نیازمند این نبود که تکتک بازیگرانش آن را تبلیغ کنند، ولی بهخاطر اعتصاب نتوانستند این کار را انجام دهند.
در ادامه، فیلمهای بسیاری چون «بلو بیتل» منتشر خواهند شد که بهخاطر تبلیغ نشدن از جانب بازیگرانشان شکست خواهند خورد.
۱. افزایش هزینههای زندگی باعث شده مردم پول کمتری برای سینما رفتن داشته باشند
در آخر، نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که در سرتاسر کرهی زمین، بهخاطر بالا رفتن هزینههای زندگی (و خصوصاً مسکن)، جیب مردم خالی شده و این مسئله باعث شده سینما رفتن به یک فعالیت لوکس تبدیل شود. تورم و بالا رفتن قیمت همهچیز – از سوخت گرفته تا غذا – باعث شده حقوق مردم کفاف مایحتاج زندگیشان را ندهد.
با توجه به هزینهای که یک شب سینما رفتن میتواند برای یک خانواده داشته باشد، جای تعجب ندارد که بسیاری از خانوادهها ترجیح میدهند فیلمها را چند هفته بعد، با هزینهی کمتر، در شبکههای استریم ببینند و تجربهی دیدن فیلم در سینما را فقط برای خاصترین تجربهها – مثل «باربی» و «اوپنهایمر» – محفوظ نگه دارند.
برای بسیاری از افراد، سینما رفتن دیگر یک فعالیت اجتماعی تکریمشده – مثل شام خوردن در رستوران – نیست. تجربهی دیدن فیلم در خانه برای بیشتر افراد «بهقدر کافی خوب» است و اگر شرایط مالی چندان مساعد نباشد، هزینهی فیلم دیدن، جزو اولین هزینههایی است که از آن صرفنظر میشود.
در آینده، همچنان که شرایط اقتصادی جهانی بهتر شود، این قضیه پتانسیل تغییر دارد، ولی در حال حاضر که بسیاری از افراد در تامین غذایشان با مشکل مواجهاند، آیا میتوان از آنها انتظار داشت در ماه برای فیلم دیدن چندین بار به سینما بروند؟
منبع: Whatculture.com
انتشار یافته در:
میگم،بهتر نبود اسم ترانسفورمرها رو به تبدیل شوندگان ترجمه میکردین ؟
این Transformers اینقدر به اسم تجاریای تبدیل شده که گفتم شاید بهتره عوضش نکنم. ولی آره میشه.
عجب مقالهی خوبی👌🏼