تعریف: مغلطه استدلال یکطرفه موقعی اتفاق میافتد که شخصی با استانداردها، اصول و/یا قوانینی خاص اشخاص یا موقعیتهایی را قضاوت کند، ولی طوری رفتار کند که انگار خودش یا موقعیتهای موردعلاقهی خودش شامل حال این معیارها نشوند یا به عبارت سادهتر به دلخواه خودش استثنا قائل شود و برای این کار دلیل کافی نداشته باشد. استدلال یکطرفه اغلب نتیجهی باورهای احساسی شدید است که با عقل و منطق همسو نیستند.
معادل انگلیسی: Special Pleading
مثال ۱:
بله، به نظر من همهی رانندههای مست باید برن زندان، ولی جناب قاضی، ایشون پسر منه! پسر من آدم خوبیه؛ یه بار تو عمرش ناخواسته اشتباهی مرتکب شده!
توضیح: به اعتقاد مادر همهی کسانی که در حالت مستی رانندگی میکنند باید زندانی شوند، ولی به خاطر وابستگی احساسیاش به پسرش به شکلی مغلطهآمیز استدلال میکند که این قانون نباید شامل حال او شود؛ صرفاً چون او «پسر خوبی است که اشتباهی مرتکب شده». این دلیل برای استثنا قائل شدن برای او در اجرای قانون کافی نیست.
مثال ۲:
خرافات باور یا عملی است که ریشه در نادانی، ترس از ناشناختهها، باور به جادو یا شانس یا درک نادرست از قوانین علی معلولی دارد. ولی طالعبینی در این زمینه استثنا به شمار میآید.
توضیح: میگویند چیزی که در نظر عدهای خرافات است، در نظر عدهای دیگر باور قلبی است. گوینده برای خرافات معیاری تعیین کرده که شامل طالعبینی هم میشود. با این حال، با اینکه گوینده معیاری تعیین کرده که خرافات را در همهی ابعاد شناسایی و مردود اعلام میکند، دوست ندارد خرافات مورد علاقهی خودش (طالعبینی) طبق این معیار مورد قضاوت قرار گیرد.
استثنا: «دلیل کافی داشتن» مفهومی ذهنی (Subjective) است و میتوان دربارهی آن بحث کرد.
راهنمایی: اگر کسی شما را به استفاده از استدلال یکطرفه متهم کرد، برای سنجیدن اتهامشان وقت بگذارید. وقتی دیگران مرتکب این مغلطه شوند، تشخیصاش کار راحتی است، ولی وقتی خودتان مرتکب آن شوید، تشخیص آن بهمراتب سختتر است.
منابع:
Walton, D. (1999). One-Sided Arguments: A Dialectical Analysis of Bias. SUNY Press.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید