نوشتهها
گفتگوی آزاد
این صفحه جایگزین پست ثابت در وبلاگ خواهد بود. نمایش تمامی نظرات
«نشان دهید، نگویید»؛ منظور از این اصطلاح معروف در دنیای نویسندگی چیست؟
به این جمله دقت کنید: دخترک از طبیعت می ترسید؛ با شنیدن هر صدای وحشتناک قلبش تندتر میتپید. ولی ناگهان ترسش از بین رفت. او زمین را لمس کرد؛ و احساس کرد زمین نگهبان جدیدش است. مشکل این تصویرسازی چیست؟ برای شروع، مشکل این است که اینجا تصوی…
۱۰ کتاب برتر دربارهی انتقام
در آغاز، خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد. سپس انسان را. شاید اگر میدانست در ادامه قرار است چه اتفاقی بیفتد، این کار را نمیکرد. خلاصه آدام و حوا خرابکاری کردند، خدا عصبانی شد و پروژهی «سقوط بشریت» را کلید زد. با این کار، او مفهوم «انتقام» را …
۱۰ رمان برتر که در یک روز اتفاق میافتند
بهتازگی من، جیمز کلمر (James Clammer)، افتخار این را داشتم تا رمانی منتشر کنم که یکی از منابع الهامام برای نوشتنش، تجربهی کاریام بهعنوان یک لولهکش بود. پس از اینکه تعدادی از دوستهای ادبیاتی تازهام آن را خواندند گفتند: «آهان، پس داری سنت رمان …
پنج پرترهی متفاوت از مرگ
In the Tibetan philosophy, Sylvia Plath sense of the word, I know we're all--we're all dying, all right? But you're not dying the way Chloe back there is dying. The Narrator, Fight Club من به مرگ زیاد فکر میکنم. به طور دقیقتر به لحظهی …
پنج استدلال در دفاع از محاورهنویسی و شکستهنویسی
یکی از مباحث جنجالی مربوط به ترجمه (و کلاْ فارسینویسی) که نظرات مثبت و منفی راجعبه آن زیاد مطرح میشود، شکستهنویسی و محاورهنویسی است. برای جلوگیری از ابهام، بهتر است منظورمان را از شکستهنویسی و محاورهنویسی به طور دقیق مشخص کنیم: شکست…
سفرهای گالیور؛ هجو انسانیت در لباس قصهای کودکانه
ساموئل جانسون (۱۷۰۹-۱۷۸۴) جزو اولین کسانی بود که ادبیات ژانری را به خاطر ذات خیالانگیزش جدی نگرفت. این منتقد، شاعر و فرهنگنویس در وصف سفرهای گالیور (Gulliver’s Travels) بیانیهای مختصر و مفید صادر کرد: «وقتی حرف از جماعت غولها و کوتوله…
داستانهای خوب حتما نباید سخت باشند
داستان خوب راز شرمآوری است که بین همه به اشتراک گذاشته میشود. لذتهای گناهآلود (Guilty Pleasure) به همین دلیل مایهی دلخوشیاند، ولی دلیل شرمآور بودنشان نیز همین است. یک قصهی سرگرمکننده بوی گند اقتصادگرایی و هیجان بیمایه میدهد. ما د…
اندر حکایت دستگاه سانسور شوروی و حماقتهای آن / موخرهی بوریس استروگاتسکی بر رمان «پیکنیک کنار جاده»
داستان تألیف این رمان (برخلاف داستان انتشار آن) حاوی نکتهی جالب یا آموزندهای نیست. ایدهی این رمان در فوریهی سال 1970 در ذهن من و برادرم شکل گرفت، هنگامی که در کومارووو[1]، شهری روسی واقع بر روی خلیج فنلاند، به هم ملحق شدیم تا «شهر مح…
سخنی پیرامون مفهوم ژانر و ادبیات ژانری
سخنی پیرامون مفهوم ژانر و ادبیات ژانری[1] اگر تا به حال دوستان و آشنایانتان از شما سوالهایی با مضمون «فیلم اکشن خوب چی سراغ داری؟» یا «یه کتاب فانتزی خوب بهم پیشنهاد بده.» پرسیدهاند، این یعنی شما، حداقل بهصورت ناخودآگاه، با نگرش ژانری به …
برگهها
منباب برخی از کابردهای ادبیات – مقالهای از اومبرتو اکو (On Some Functions of Literature)
اگر بخواهیم در مورد اومبرتو اکو (Umberto Eco) حرف بزنیم ممکن نیست که صرفا دربارهی یک نویسنده حرف بزنیم. به همین ترتیب وقتی اومبرتو اکو اسم مجموعهای از مقالاتش را «منباب ادبیات» (On Literature، سال انتشار: ۲۰۰۴، ترجمهی انگلیسی از: مارتین مکلفین) میگذارد، نباید فریب عنوان کتابش را بخوریم و فکر کنیم که قرار است فقط مقالاتی دربارهی ادبیات بخوانیم. اکو «نظمیات ارسطو» را محور یک مقاله میکند و یا در مقالهای دیگر دربارهی «تاریخچهی آمریکاستیزی در ایتالیا» مینویسد ولی مطلقا موضوع بحث ادبیات یا تاریخ صرف نیست. اکو وقتی که در مقالهای دیگر میخواهد «بهشت» دانته را به خوانندهی جوان معرفی کند، بهشت دانته را یک مدحیه برای دنیای غیرفیزیکی و نرمافزاری میخواند و دانته را به صورت ستایشگر واقعیت مجازی جلوه میدهد طوری که بعد از اکو، خواندن کمدی الهی شما را به یاد شبکهی وب بیندازد. مقالهی پیش رو هم گرچه «منباب برخی از کاربردهای ادبیات» (On Some Functions of Literature) نام دارد، ولی به سیاق باقی مقالات اومبرتو اکو مطلقا به بحثهای ادبیاتی آشنا اکتفا نمیکند. او دربارهی «تاثیر ادبیات بر زبان» میگوید (مثلا تاثیری که دانته بر ایتالیایی گذاشت یا لوتر در آلمانی یا هومر در یونانی) و دربارهی رابطهی بین متن و مترجم بحث میکند و همینطور تار و پودهای زبانی مسائل جهان امروز را به رخ ما میکشد. اکو عاشق واقعی ادبیات است و در مقام یک عاشق واقعی بین سطور این مقاله به ما نشان میدهد که چقدر ادبیات برای تغییر ما تواناست و که چقدر ما برای زورگویی کردن به ادبیات ناتوانیم.
آخرین دیدگاهها
(Ad Hominem – Abusive) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۵)