تعریف: انسانها دوست دارند حق با آنها باشد و گاهی حتی اگر به آنها مدرکی نشان دهید که ثابت کند باورشان اشتباه است، باز هم از آن دست برنخواهند داشت. در چنین شرایطی، شخص مجبور میشود برای اینکه بقیه را متقاعد کند چرا فلان باور ممکن است همچنان درست باشد، بهانه بیاورد. طبعاً پشت این بهانهها هم هیچ مدرک محکمهپسندی وجود ندارد. این بهانه اغلب مغلطه اد هاک است.
معادل انگلیسی: Ad Hoc Rescue
معادل لاتین: ad hoc
معادلهای جایگزین: مغلطهی موردسالاری، مغلطهی راهحل موقت، مغلطهی نجات اد هاک، از خود حرف درآوردن
الگوی منطقی:
ادعای X صحیح است، چون مدرک Y صحت آن را تایید میکند.
ثابت میشود که مدرک Y محکمهپسند نیست.
پس برای درست بودن X میتوان از حدس Z استفاده کرد، گرچه هیچ مدرکی برای ثابت کردن Z موجود نیست.
مثال ۱:
فریدا: من میدونم که ریموند دل تو دلش نیست که منو دعوت کنه بریم بیرون.
ادنا: الان سه ماهی میشه ریموند و رز با هم تو رابطهن.
فریدا: ریموند با رز ریخته رو هم تا من بهش حسودی کنم.
ادنا: چند روز پیش نامزد کردن.
فریدا: این نامزدی هم یه ترفندیه برای اینکه من از «رابطهشون» باخبر بشم.
توضیح: فریدای بیچاره خیلی از مرحله پرت است. او حاضر نیست مدرکی را که حقیقت را نشان میدهد بپذیرد، چون آمادهی پذیرفتن آن حقیقت نیست. برای همین، او به استدلالهای اد هاک روی میآورد تا ادعای اولیهاش را از اشتباه بودن نجات دهد.
مثال ۲:
مارک: رییسجمهور فعلی آمریکا بدترین رییسجمهور تاریخه، چون آمار بیکاری تا حالا اینقدر فاجعهبار نبوده!
سم: آمار بیکاری توی سال ۱۹۸۲ بدتر بود و توی دههی ۱۹۳۰ بهمراتب بدتر. تازه، رییسجمهور هر دوره تاثیر محدودی روی شرایط اقتصادی کشور داره، چون اقتصاد ملی به اقتصاد دنیا وابستهست و کنترل کشورهای دیگه دست ما نیست.
مارک: خب… میگن وقتی کسی حواسش نیست، رییسجمهور حیوونا رو لگد میکنه.
توضیح: پس از رد شدن ادعای اولیهی مارک، او از روی درماندگی پای رفتار شخصی رییسجمهور با حیوانات را وسط میکشد.
استثنا: اگر استدلالی فقط به یک راهحل خاص اشاره میکند، پیشنهاد دادن راهحلهای دیگر کاری پسندیده است، خصوصاً وقتی داریم راجعبه یک موقعیت فرضی صحبت میکنیم. بهعنوان مثال: «اگر خدا وجود نداشته باشد، پس زندگی بیمعنیست.» اگر خدایی وجود نداشته باشد تا به زندگی ما معنا ببخشد، شاید معنیاش این است که آزادی کامل داریم تا خودمان به زندگیمان معنا ببخشیم.
راهنمایی: اگر به نظر میرسد کسی که دارید با او حرف میزنید، دارد از خودش حرف درمیآورد و هیچ مدرکی برای اثبات صحت ادعاهایش ندارد، از او بپرسید: «آیا برای اثبات حرفهایت مدرکی داری؟»
منابع:
Carey, S. S. (2011). A Beginner’s guide to scientific method. Cengage Learning.
ترجمهای از:
آقا این مقالات رو دوست دارم. خیلی خوبن.
الآن مثال دوم احساس میکنم طرف حرفی که داره میزنه مغلطهاش اینه که یه چیز بیربط رو داره به موضوع بحث ربط میده (یعنی خب رئیس جمهور لایق لزوماً قرار نیست مثلاً دوستدار حیوانات باشه و این حرفا)، تا اینکه حرفی بزنه که بی مدرک باشه. (یعنی الآن شما به این یارو بگو خب مدرکت کو یارو میتونه یه ویدئو دربیاره نشون بده و بگه اینم مدرک. و خب وقتی انقدر راحت بتونه درخواستمون رو انجام بده یعنی یا حرفش مغلطهآمیز نیست یا مغلطه حرفش موردی که روش انگشت گذاشتیم نیست)
به نکتهی ظریفی اشاره کردی.
توصیف بو بنت از اد هاک تکوجهیه. اد هاک اساساً موقعی اتفاق میافته که شما یه ادعایی رو مطرح کنی و بعد به هر دری بزنی تا اون ادعا رو ثابت کنی. توی توصیف بنت اینطوری به نظر میرسه که استدلالهایی که برای نجات ادعای اصلی مطرح میکنی، حتماً باید یه حدس بیمدرک باشه، ولی اد هاک اساساً از یه جور استیصال مطنقی ناشی میشه و بیمدرک بودن واضحترین نمود این استیصاله. این استیصال توی مثال ۲ وجود داره. پیشفرض اصلی حرف ادعاکننده اینه که فلان رییسجمهور بده. استدلال اولش برای ثابت کردن این پیشفرض اشاره به قضیهی بیکاریه. وقتی میبینه این استدلال جواب نداد، قضیهی آزار رسوندن به حیوانات رو پیش میکشه. طرف سعی داره پیشفرض اصلیش یعنی بد بودن فلان رییسجمهور رو از غلط بودن نجات بده. این ادعایی که مطرح کرده به موضوع بحث بیربط نیست، چون اساساً «بد بودن» مفهوم کلی و مبهمیه و شاید طبق استانداردهای یارو دوستدار حیوانات بودن مشخصهی یه رییسجمهور لایق باشه. مساله اینجاست که طرف حتی اگه بتونه ثابت کنه که رییسجمهور واقعاً یه حیوون رو لگد کرده، ادعاش همچنان ضعیف به نظر میرسه، چون باید بهعنوان اولین استدلالش مطرح میکرد.
بدی اد هاک اینه که طرف مقابلت اگه باهوش باشه، میفهمه که برای تو حقیقت مهم نیست؛ صرفاً میخوای حق با تو باشه. در واقع بعضیا اعتقاد دارن اد هاک اصلاً مغلطه نیست، چون استدلال نیست. اد هاک جایگزینی برای استدلال صحیحه. انگیزهی پشتش همون میل به حقبهجانب بودنه.
هان! آره اینجوری منطقیتره