گفتگوی آزاد
این صفحه جایگزین پست ثابت در وبلاگ خواهد بود. نمایش تمامی نظرات
آکواریوم بِلبَضیر
این داستان در دنیایی مشترک با «نیرنگ آلتا-آترنا» اتفاق میافتد. با اینکه داستان بهطور مستقل قابلخواندن و قابلفهم است، ولی برای درک برخی از ارجاعات ریز آن توصیه میشود که در ابتدا نیرنگ آلتا-آترنا را بخوانید. هزاران سال پیش بلبضیر از آکوا…
نیرنگ آلتا-آترنا
بِگویا از خواب بیدار شد و بار دیگر از پنجرهی سیاهچاله به آسمان نگاه کرد. آسمان همچنان به سیاهی قیر بود. پنج شب بود که در آن سیاهچالهی نمور حبس بود و جز خوابیدن و خالی کردن مثانهاش کاری نمیتوانست انجام دهد. بگویا تشنه بود. گرسنه هم بود، ولی گرس…
داستان کوتاه سرداب شیخ
بین شش نفری که سر مزار شیخ فرید الدین حاضر شده بودند، پنج نفرشان دوست نداشتند آنجا باشند. سه پسرش آمده بودند، چون گمان میکردند غیبت در مراسم تدفین پدر گناهی بزرگ است. از زن و فرزند خبری نبود. محمد و ضبید هم آمده بودند. اولی صوت زیبایی داشت و ق…
آخرین دیدگاهها
(Ad Hominem – Abusive) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۵)