من چند روز پیش داشتم در انقلاب قدم میزدم که دیدم یکی از دستفروشها داره کتاب پرتقال کوکی رو با ترجمهی شخصی به نام «مهرداد یوسفی» میفروشه. من کنجکاو شدم ببینم آقای یوسفی در مقایسه با من چحوری کتاب رو ترجمه کرده. اما بعد که صفحهی اصلی اول رو باز کردم، توی همون جملهی اول یه حس دژاووی عمیق به من دست داد. هرچی بیشتر جلو رفتم، این حس دژاوو عمیقتر شد.
شما من رو میشناسید. آدمی نیستم که بخوام به کسی تهمت بزنم. برای همین میخوام ترجمهی خودم از پرتقال کوکی رو بذارم کنار ترجمهی آقای مهرداد یوسفی از نشر ایرمان و ببینیم آیا واقعاً به هم شبیه به نظر میرسن یا نه. قضاوت با خود شماست.
راستی اگه شکی وجود داره که ترجمهی من ار پرتقال کوکی کی منتشر شده، این صفحهش توی سایت کتابناکه. اگه به تاریخ انتشارش نگاه کنید میبینید که نوشته شده: ۱۳۹۳/۰۶/۳۰. این هم عکس از صفحهی ترجمه توی کتابناک تا اگه سایت بعداً غیرفعال شد، برای آیندگان باقی بمونه:
ترجمهی نشر ایرمان مال سال ۱۴۰۱ هست:
بسیار خب میریم سر مقایسه:
فکر کنم اینا بهعنوان نمونه کافی باشن. متاسفانه نشر ایرمان و آقای مهرداد یوسفی هیچکدوم هیچ آدرس و نشونی از خودشون توی اینترنت ندارن؛ حتی در حد ایمیل؛ یا حداقل من پیدا نکردم. برای همین برای رفع این سوءتفاهم مجبور شدم به نظر شما رجوع کنم. به هر حال ورداشتن ترجمهی یه نفر که رایگان اونو توی اینترنت گذاشته و منتشر کردنش در قالب یه کتاب ۱۴۰ هزار تومنی سرقت ادبیه و سرقت ادبی هم جرمه، برای همین نمیشه همینجوری به همه انگشت اتهام دراز کرد. باید این مسائل رو جدی گرفت. پس بهم بگید: نظر شما چیه؟
باید بگم به نظر من ترجمه ایشون خیلی خوشخوان تر و روانتر هست و خیلی بیشتر تونستم باهاش ارتباط بگیرم.
شباهتش هم احتمالا به خاطر اینکه که طبیعتاً از یک کتاب ترجمه رو انجام دادین. وگرنه شباهت خاص و ویژه دیگری نداره
نکته اینجاست که قرار نیست اصلا روان و خوشخوان باشه، نظرات رو بخونید نمونه ای از نسخه انگلیسی هست که به زبان خاص کتاب نوشته شده، و ترجمه هم سعی کرده همون تایپ ادبیات متفاوت رو پیاده کنه.
همینطوره که موسی میگه.
عجب.
در ابتدای فصل دوم اون شعر که توسط شما به این صورت ترجمه شده
سوختم در فراق تو ای محبوب من، ای محبوب من
از کوی ما رفتی باز به کوی ما بیا
متن انگلیسی اش به این صورت بوده
And I will go back to my darling, my darling,
When you, my darling, are gone.
و ترجمه آقای یوسفی به این صورت بوده
و من به نزد دلبرم بازخواهم گشت، دلبرم
وقتی تو رفتی، دلبرم
می بینیم که ترجمه دوم خیلی به متن انگلیسی نزدیکتره و اگر آقای یوسفی بدون خوندن متن انگلیسی فقط متن شما رو اصلاح کرده بود هیچ وقت نمیتونست به چنین ترجمه ای برسه. الکی به کسی تهمت نزنید.
آره خب قطعا نسخه انگلیسی کتاب هم تو یه tab دیگه جلوش باز بوده. 😉
من هیچوقت ادعا نکردم مترجم این کتاب متن اصلی رو نخونده یا یه سری تغییرات روش اعمال نکرده یا حتی یه جاهایی رو ۰خصوصاً قسمتهایی که ندست غلیظه – خودش مستقیم از متن اصلی ترجمه نکرده. اتفاقاً میدونم متن اصلی رو خونده، چون پاورقی هم گذاشته براش. اگه شما متوجه شباهتهای دیگه نمیشید خب من حرفی برای گفتن ندارم. همونطور که گفتم، قضاوت با خودتونه. به کسی هم تهمت زده نشده از جانب من.
اول اینکه تغییرات جزیی در متن و روانه کردن کار به بازار با قیمت ارزانتر کلک چندتا از انتشاراتیهاست که دیگه دستشون برای مردم رو شده!
دوم، به خاطر قابلیت زبان فارسی ما میتونیم جای کلمات رو به راحتی باهم عوض کنیم، بدون اینکه به معنی جمله ضربه ای ورد بشه، مثلا میتونیم بگیم:
هوا امروز چقدر گرمه!
چقدر امروز هوا گرمه!
امروز چقدر گرمه هوا!
امروز چقدر هوا گرمه!
حالا اگه طبق چیزی که شما داری میگی، این مترجم دومی کاملا متکی بر متن زبان اصلی و بدون نگاه به ترجمه اولیه، کار رو انجام داده باشه، بالاخره ساختار جملات باهم متفاوت هست. ایضا معانی برداشت شده توسط مترجم هم بایستی بالاخره در یکی دو جمله باهم اختلاف داشته باشه. ایا شما همچین چیزی رو موقع مقایسه دو متن با هم میبینی؟ از نطر من که ساختارها یکسانه و مشخصا به قول اون دوست بالایی تب کتاب زبان اصلی و ترجمه آقای آذسن رو به روشون باز بوده موقع کار ترجمه.
و سوم، من فکر میکنم نظر شما یا ناشی از این هست که متن پست رو با دقت مطالعه نفرمودید یا اینکه با کار ترجمه اشناییت ندارید و ایضا بر زبان فارسی نیز مسلط نیستید. کما اینکه اگر دقت کافی داشتید متوجه میشدید که نویسنده داره میگه قضاوت در مورد کار برعهده خواننده است که تهمت محسوب نمیشه.
مرسی بابت این کامنت.
ترجمه اگه عینا تکراری باشه، قابل پیگیری هست و میشه سرقت ادبی. اگه بخواید ثابت کنید که یه نفر ترجمه شما رو برداشته و ویراستاری کرده و متن انگلیسی رو اصلا نخونده، باید یه بخشی از کتاب مبدا رو اشتباه ترجمه کنید تا دست طرف رو بشه، اگه برای این کتاب این کارو کردید، میتونید حرفتون رو ثابت کنید، وگرنه برای کتابهای بعدی این کارو بکنید.
ببخشیدا، ولی احترام به خواننده کجا میره این وسط؟ مگه مترجم برای مچگیری باید ترجمه کنه؟ مگه جامعه (البته جایی که ما توش زندگی میکنیم جامعه نیست) نباید قانون داشته باشه تا احترام و اعتماد بین خواننده و مترجم حفظ بشه؟ شاید تو مملکتی که سانسور و ترجمه دوهزاری باب باشه البته چیز پیش پا افتادهای مثل احترام از پنجره میره بیرون!
اشتباه ترجمه کنین تا دست طرف رو شه! چشم، کل کتاب رو اشتباه ترجمه میکنیم از این به بعد.
آره همونطور که گفتم باید مشکل ریشهای حل بشه، وگرنه اگه کسی بخواد این کارا رو بکنه، راهش رو پیدا میکنه.
پیشنهاد جالبیه، ولی من OCDم اجازه نمیده یه چیزی رو عمداً و با آگاهی غلط ترجمه کنم. حتی در حد یه کلمه. البته مشکل هم باید ریشهایتر حل بشه.
سلام. من رمان اصلی رو نخوندم، کمی از ترجمه شما و ترجمه دوم رو برای مقایسه خوندم. اول از همه سلیقه ام رو اعلام کنم: توی ترجمه شما آماتوریسمی هست که نمی دونم از متن اصلی می یاد یا ابتکار شخصی خودتون بوده. من از طعنه زدن ها و توصیفات مضحک راوی خنده ام نمی گیرد بلکه از معادل های شما خندم می گیرد که احتمالا نشان از فاصله بین ترجمه و متن دارد. مثل استفاده از:آژیر کشید، بصیرت کنم، چلتک. این آماتوریسم (حداقل در حدی که خوندم) توی ترجمه دوم کم تر شده. به هر حال هر کدوم از شما دو تا که از متن فاصله گرفته باشه، کار غلطی کرده چون می تونستید به جای استفاده از اعتبار رمان آنتونی برجس، داستان خودتونو به اسم خودتون منتشر کنید.
و اما سرقت: من مقایسه دقیقی نکردم اما چند تا نکته به نظرم می رسه که فقط شما و کسایی که منبع اصلی و هر دو ترجمه رو خوندن می تونین تشخیص شون بدین: به گمان من اگه دو مترجم تلاش کنن یه متن واحد رو وفادارانه ترجمه کنن، شباهت ها ناگزیره و مترجم اول راحت نمی تونه ادعا کنه ترجمه اش دزدیده شده. مگه در حالت هایی مثل این که همه یا بخشی از ترجمه اش واو به واو تقلید شده باشه که باز بحث های پیچیده ای پیش می یاد مثل نوع نثر خود منبع و چیزایی مثل این. در مورد نثرهای روان و معمولی مثلا از I am Sam به راحتی نمی شه دو تا ترجمه کاملا متفاوت درآورد و اگر شما و مترجم دوم هر دو این رو “من سم هستم” ترجمه کرده باشید، باز به راحتی نمی تونین ادعا کنید دومی از روی شما کپی کرده مگه این که نشون بدین مثلا قبلا متن شما رو خونده و قبل از مراجعه به متن شما هم سواد انگلیسی (حداقل در مورد معنای این جمله) نداشته. حالت دیگه اینه که ابتکاری شخصی (خوب یا مضحک) در ترجمه به خرج داده باشین که مشابهش عینا در ترجمه دوم بصیرت بشه!
به هر حال به نظرم تا جایی که ممکن است به دلیل تعهد به زمان و پول و تصور اولیه مخاطب باید وفادارانه و بدون اداهای چلتک وار ترجمه کرد و اگر هم قرار است غیر وفادارانه ترجمه شود حتما جایی به مخاطب بی گناهی که تصور می کند ترجمه متن اصلی را می خواند، اطلاع داده شود.
در مورد جلد عجیب و کامیک بوک گونه ترجمه شما قبلا نوشته ام ولی نکته خوب ترجمه دوم (غیر از نثر کم تر مسخره اش) انتخاب یکی از جلدهای اصلی رمان منبع است.
پی نوشت: نظرم را صریح نوشتم چون ترجمه های جدیدتان (مقاله ها) حداقل مضحک نیست و احتمالا خودتان هم می دانید که از آن آماتوریسم اولیه عبور کرده اید. خوبی ترجمه شما شاید رایگان بودنش است. اسم ۱۴۰۰۰۰ تومان را نمی دانم چه می شود گذاشت.
مشکل اینجاست، مهدیجان، که نه تنها متن اصلی را نخواندهاید بلکه گویا پیش از قضاوت ترجمه حتی راجع به آن مختصرتحقیقی هم نکردهاید.
کتاب، به موجب موضوعش، پر است از اصطلاحات عامیانه مندرآوردی نویسنده. مثلا جمله اول فصل دو که در نمونهها آمده در متن اصلی به این شکل است:
“When we got outside of the Duke of New York we viddied by the main bar’s long lighted window, a burbling old pyahnitsa or drunkie, howling away at the filthy songs of his fathers and going blerp blerp in between as though it might be a filthy old orchestra in his stinking rotten guts.”
همانطور که میبینید جناب آذسن در ترجمه” viddying”، که واژه معناداری نیست اما معنای آن از ریشه و شباهت آوایی مشخص است، از اصطلاح «بصیرت کردن» استفاده کردهاند که ویژگیهای مشابهی دارد. دشواری ترجمه این کتاب در ترجمه اصطلاحات نیمواقعی به قسمیست که هم حسوحال متن اصلی حفط شود هم برای خواننده فارسیزبان قابلفهم باشد. این که شما عملیات زبانی به این پیچیدگی را نشان «آماتور» بودن مترجم میدانید جای شگفتی دارد.
بیگمان جناب یوسفی هم چنین مسیری را طی کردهاند؛ بیاطلاع از متن اصلی ترجمه موجود را، به خیال خود، خوانا کردهاند؛ و الا غیرممکن است مترجمی کتاب جناب برجس را مطالعه کند و در ترجمه خود عامدانه تمام ظریفکاریهای محاورهای آن را حذف کند.
حق با شماست. آماتور دانستن مترجم بدون اطلاع از منبع اصلی کار اشتباهی بود و من از آقای آذسن عذرخواهی می کنم. ممنونم از شما بابت این تذکر.
بابت توضیح عالیت ممنون آرش جان.
The insolence of being proudly and ignorantly condescending at people who do good, cultural work…
شما لیاقتتون حتی این جمله هم از طرف من نیست، اما کسایی که مثل شما به سن بلوغ نرسیدن نباید فکر کنن جفنگیاتتون ارزش ذرهای تأمل داره. آرش جان خوب شما رو شست، اما تا وقتی این کامنت احمقانهتون تو این سایت و روی این مقاله وجود داره، باید حسابی سابید.
نمی دانستم بوسهل داستان حسنک وزیر نمونه های امروزی هم دارد. پیشنهاد می کنم شما را ببرند آزمایشگاه تا معلوم شود اصل جنس هستی یا ادایش را درمیاری؟
مرسی بابت حمایتت مهراد.
دوستان جوابهای خوبی دادن، ولی بهعنوان جمعبندی فکر کنم مهدی جان به این نتیجه رسیده که دیگه چیزی که «کامل» نخونده رو نقد نکنه، اونم همچین نقد اساسیای، که کل کار مترجم رو به یکباره زیر سوال میبره.
ابدا به همچین نتیجه ای نرسیدم. مثل این می مونه که بگی تا یه غذا رو کامل نخوردی، حق نداری دربارش حرف بزنی. باید متواضع باشی و گردن کج کنی تا “دانشمندان” از هر طرف به تو حمله نکنن.
I feel like an anime protagonist with all this support from friends. :))
“در مورد جلد عجیب و کامیک بوک گونه ترجمه شما قبلا نوشته ام…”
داداش مهدی شما تو کدوم مجله یا روزنامه مطلب میذاری؟ میخوام از این بعد عضو ثابتش بشم که نقدهای سلسهوارت رو یه وقت از دست ندم.
https://azsan.ir/translations/a-clockwork-orange/
چیزی که توی این متن برام جالبه، یهدست نبودنشه. بعضی جملهها رسمی نوشته شدهان، بعضی جملهها محاورهای. یه جا نوشتهشده «خنده ام»، یکم بعدتر«خندم». باز خوبه که از نظر استفاده نکردن از ویرگول و نیمفاصله متن یهدسته.
سلام.
خب در رابطه با آماتوریسمها که فکر کنم سوءتفاهم رفع شد. کتاب با یه گویش مندرآوردی نوشته شده و کلاً قراره خوندنش عجیب باشه. اتفاقاً از لحاظ داستانی هم نقش داره، چون توی یه قسمتی یه شخصیت با خنده خاطرنشان میکنه که حرف زدن شخصیت اصلی چقدر عجیبه. برای همین از بین بردن گویش ندست یا حتی رقیق کردنش خدمت به داستان نیست؛ مستقیماً بهش ضربه میزنه.
در رابطه با مورد دوم هم فکر میکنم جفتمون میدونم که قضیه فراتر از I am Sam هست. الان این قسمت رو بهعنوان مشت نمونهی خروار در نظر بگیر:
ترجمهی من:
دکتر برادسکی آژیر کشید: «کاملاً درجهیک. کارت عالیه. یکی دیگه هم ببین و بعد تموم.»
ترجمهی نشر ایرمان:
دکتر برادسکی فریاد زد: «خیلی عالی. کارت عالیه. یکی دیگه هم ببین و بعد دیگه تموم.»
واقعاً چقدر احتمال وجود داره دو نفر دوتا ترجمهی متفاوت انجام بدن و اینقدر از لحاظ ساختاری شبیه به هم باشه کارشون؟ خصوصاً با حفظ یه عبارت مثل «بعد تموم» که اصلاً ساختار استانداردی نیست و اگه منم دوباره ترجمه میکردم، شاید اینجوری از آب درنمیاومد، چه برسه یکی دیگه.
به نظر من که واضحه. آقای مهرداد یوسفی موفق شدن که از طریق پایین اوردن کیفیت ترجمه (از بین بردن گویش ندست و سانسور صحنه ها) این دزدی رو انجام بدن. آفرین بهشون.
به هر حال گفتم؛ قضاوت با شماست.
سلطان پارافریز نامنظم خاورمیانه بودن گویا
به هر حال پارافریز هم میتونه مهارت بهدرد بخوری باشه؛ برای همین توی دانشگاه یادش میدن.