بازیهای نقشآفرینی رومیزی موفق نشدند بهطور گسترده در فرهنگ ایران جا بیفتند، ولی میراث آنها، یعنی بازیهای ویدئویی نقشآفرینی این عدم محبوبیت را جبران کردند و امروزه بازیهای نقشآفرینی، چه غربی و چه ژاپنی، طرفداران بسیار زیادی در کشورمان دارند. شاید باورش سخت شود، ولی همهی این بازیها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم یک ریشهی یکسان دارند و آن ریشه بازی نقشآفرینی رومیزی سیاهچالهها و اژدهایان (Dungeons & Dragons) است که در سال ۱۹۷۴ به بازار عرضه شد و از آن موقع تاکنون چهرهی صنعت بازی را برای همیشه تغییر داد. بازیهایی مثل دروازهی بالدور (Baldur’s Gate)، پلیناسکیپ تورمنت (Planescape Torment)، شبهای نوروینتر (Neverwinter Nights) اقتباسی مستقیم از دیانددی هستند و عناوین بسیار زیاد دیگر مثل ویچر (The Witcher) و عصر اژدها (Dragon Age) بهطور مستقیم و غیرمستقیم از بازیهای دیانددی الهام گرفتند تا مسیری متفاوت را طی کنند. در این سری مقالات قصدمان بر این است که با دنیای دیانددی بیشتر آشنا شویم، چون آشنایی با دیانددی به معنای آشنایی با بخشی بزرگ از دنیای گیم است. با ما همراه باشید.
«هر نظارهگر از صمیم قلب به این باور دارد که نزدیکترین تجسم به ایدهآل شکوه مادرِ بزرگ، شخصِ خودش است. بقیه همه مدعیانی هستند که باید نابود شوند، چون هر لحظه که نظارهگری دیگر به حیات خود ادامه میدهد، توهینی به مادرِ بزرگ است. برای یک نظارهگر، بزرگترین راه برای ثابت کردن ایمانش کشتن و قلعوقمع کردن است.»
کتاب اربابان دیوانگی، یکی از مکملهای ویرایش ۳.۵ سیاهچالهها و اژدهایان
فرض کنید در جستجوی گنج، در حال خرامیدن در سیاهچالهای هستید و ناگهان در گوشهای از سیاهچاله با حجم بزرگی از گوشت مواجه میشوید که یک چشم بزرگ در وسط آن و نزدیک دهدوازدهتا چشم کوچکتر روی شاخکهای کنار آن قرار دارند و همهیشان به شما زل زدهاند. در این موقعیت شما با یک نظارهگر (Beholder) روبرو شدهاید، موجودی بیگانه، باهوش و بسیار متخاصم که مصمم است تا نابودی شما را نظاره کند و از توانایی نابود کردن شما نیز برخوردار است.
با اینکه نظارهگر نمادینترین هیولا در دنیای سیاهچالهها و اژدهایان نیست (این افتخار طبعاً به اژدهایان تعلق دارد)، ولی تصویر نظارهگرها بهنوعی با دیانددی برابر شده است و جزو معدود جانورانی است که جادوگران ساحل (Wizards of the Coast) اجازهی استفادهی آزادانه از آن را به بقیه نمیدهد.
نظارهگرها جزو قدیمیترین موجودات در تاریخچهی انتشار دیانددی هستند و جزو اولین هیولاهایی بودند که از پایهواساس برای دیانددی خلق شدند و از منبعی دیگر قرض گرفته نشده یا بازسازی نشده بودند.
در این مطلب در ابتدا به تاریخچهی انتشار نظارهگرها میپردازم و بعد توضیح میدهم که چرا در دنیای دیانددی آنها بهعنوان موجوداتی وحشتناک شناخته میشوند.
تاریخچهی انتشار نظارهگران
نظارهگران در مکمل گریهاوک (Greyhawk) برای دیانددی اصلی – انتشاریافته در سال ۱۹۷۵، یعنی یک سال پس از انتشار بازی اصلی – به این دنیا معرفی شدند. با اینکه گری گایگکس (Gary Gygax) نظارهگران را با جزئیات برای مکمل توصیف کرد، خالق اولیهی آنها تری کونتز (Terry Kuntz) برادر راب کونتز (Rob Kuntz) بود.
نظارهگر بهقدری اهمیت داشت که روی جلد مکمل گریهاوک به تصویر کشیده شده بود:
همچنین تصویر نظارهگرها روی جلد چکیدهنامهی هیولاها (Monstrous Compendium) برای ویرایش دوم ایدیانددی:
و ویرایش پنجم فرهنگ هیولاشناسی (Monster Manual):
درج شده است. در ادامه نظارهگرها در همهی ویرایشهای ایدیانددی (AD&D) حضور پیدا کردند و در کنارشان دگرگونیهای زیادی از نظارهگرها در فرهنگهای هیولاشناسی و مکملهای دیگر معرفی شدند. نظارهگرها در ماجراجوییهای فضایی زمینهی اسپلجمر (Spelljammer) حضور پررنگی دارند، ولی صحبت دربارهی این موضوع را به بعد موکول میکنیم.
ماژولها یا ماجراجوییهای بسیاری با حضور نظارهگرها نوشته شدهاند. گاهی نقش آنها صرفاً مانعی سر راه ماجراجو است (هرچند مانعی قدرتمند)، گاهی هم نقش شرور اصلی را ایفا میکنند.
بدونشک بزرگترین منبع اطلاعات دربارهی نظارهگرها کتاب «من، مستبد» (I, Tyrant) است. این کتاب برای ویرایش دوم دیانددی در سال ۱۹۹۶ نوشته شده و ۹۳ صفحه از آن بهکل به این موجودات اختصاص داده شده است و در آن دربارهی بیولوژی، عادتهای غذایی، دگرگونیها، تاریخچه، جوامع، شهرها و روانشناسیشان توضیح داده شده است.
البته برای حفظ یکپارچگی این مقاله با مقالهی قبلی دربارهی آبولثها، و همچنین بهروز نگه داشتن اطلاعات، در این مقاله هم منبع اصلی من یکی از فصلهای کتاب مکمل «اربابان دیوانگی» (Lords of Madness) است که در سال ۲۰۰۵ برای ویرایش ۳.۵ دیانددی نوشته شده است.
ویژگیهای اصلی نظارهگرها
یک نظارهگر معمولی جثهی بسیار بزرگی دارد و عرض بدنش به ۲.۵ متر میرسد، هرچند ممکن است از این اندازه بزرگتر یا کوچکتر باشد. وزن نظارهگر بین ۱۸۰۰ کیلوگرم تا ۲۲۰۰ کیلوگرم متغیر است.
پوستی که بیشتر بدن نظارهگر را پوشانده به اندازهی فلز قوی است و رنگ آن از هر نظارهگر به نظارهگر دیگر متفاوت است. هر نظارهگر دهانی عریض دارد که پر از دندانهای دراز و تیز و زبانی حساس برای لمس کردن اشیاء است. بهطور کلی نظارهگرها نمیتوانند بهخوبی انسان اشیاء را لمس یا حس کنند، چون حس لامسهیشان فقط در زبانشان وجود دارد و در دیگر بخشهای بدن تقریباً غیرفعال است. آنها حس چشایی ندارند و از راه هزاران روزنهی کوچک روی پوستشان بو را استشمام میکنند. با این حال، قوهی شنوایی آنها نسبتاً خوب است و قوهی بیناییشان هم – همانطور که احتمالاً میتوانید حدس بزنید – فوقالعاده است.
نظارهگر چشمی بزرگ در وسط بدنش دارد و تعدادی چشم کوچکتر نیز روی شاخکهای دور بدنش – که به آن وصل شدهاند – قرار دارند. تعداد این شاخکها معمولاً دهتاست. چشم نظارهگر بهجای اینکه نرم و اسفنجی باشد، بهطور قابلتوجهی سفت و محکم است و از این لحاظ با سنگ قابلمقایسه است.
نظارهگر به کمک چشمهای پرتعدادش محیط اطرافش را همیشه و از همهی جهات زیر نظر دارد، حتی در تاریکی. قوهی بینایی نظارهگر آنقدر قوی است که میتواند از فاصلهی ۳۰ متری تعداد پاهای پشه را بشمارد.
قسمت داخلی بدن نظارهگرها ترکیب درهمفرورفتهای از لولهها، کیسهها، مجراهای مارپیچ و اندامهای دیگری است که از درک انسان خارجاند.
هیچ اندام تکیای وظیفهی شناور نگه داشتن نظارهگرها را روی هوا بر عهده ندارد، بلکه همهی اندام داخل بدن آنها بهطور طبیعی شناور هستند و اگر هرکدامشان از بدن نظارهگر خارج شود، تا دوازده ساعت خاصیت شناور بودنش را حفظ میکند. این شناور بودن غیرقابلتوضیح است، چون از قرار معلوم هیچکدام از اندام نظارهگر به جز ششها حاوی مقدار قابلتوجهی هوا یا گازهای طبیعی نیستند. نظارهگر از راه خارج کردن هوا از هزاران روزنهی داخل بدنش در محیط حرکت میکند.
اسکلتبندی نظارهگرها صرفاً شامل یک جمجمهی بزرگ است، ولی جنس این جمجمه تقریباً با جنس پوستش یکسان است، یعنی سفت، انعطافناپذیر و بهشدت سبک است. سیستم گوارشی نظارهگر غذا را در شکم این موجود به مایع تبدیل میکند و سپس بقایای مایع غذا را به داخل ششهای نظارهگر پمپاژ میکند. داخل ششها این مایع با هوا ترکیب میشود و از ترکیب آنها مایعی کفمانند و صورتی به وجود میآید.
این مایع از راه هزاران رگ کوچک به اعضای دیگر بدن پمپاژ میشود. بدن نظارهگر تمام مواد غذایی مفید را از این مایع استخراج میکند و سپس مایع باقیمانده به دهان نظارهگر برمیگردد. نظارهگر یا این مایع را با زور به بیرون تف میکند، یا به صورت رایجتر، مایع در منظرهای چندشآور، قطرهقطره از گوشهی دهانش به پایین میچکد.
شیوهی تولید مثل نظارهگرها
نظارهگرها فاقد جنسیت هستند و معمولاً فقط یک بار در طول عمرشان تولید مثل میکنند؛ اغلب در ۴۰ سال اول زندگیشان. رحم این موجود زیر قسمت پشتی زبانش واقع شده. نظارهگر به مدت شش ماه ۱۲ نظارهگر کوچک را در رحمش حمل میکند و سپس آنها را به دنیا میآورد.
در این مقطع رحم نظارهگر آنقدر متورم میشود که به او اجازهی غذا خوردن نمیدهد و نظارهگر تا موعد تولد فرزندانش در سکونتگاهش مخفی میماند. در طی پروسهی تولد، رحم نظارهگر با حالت استفراغ از دهانش خارج میشود و با گاز زدن جدا میشود. این رحم در هوا شناور میماند تا اینکه نظارهگرهای نوزاد با دندانهایشان حجم گوشتی را بجوند و خود را از آن خارج کنند.
نظارهگر والد هر نظارهگر نوزادی را که بهقدر کافی به خودش شباهت نداشته باشد بهسرعت میبلعد و چند ساعت بعد بقیهی نوزادها بهزور از سکونتگاه بیرون رانده میشوند تا خودشان غذای خود را تهیه کنند.
پرتوهای جادویی نظارهگرها
قابلتوجهترین ویژگی نظارهگرها پرتوهای انرژی جادویی است که قادرند از چشمهای متعددشان خارج کنند. یک نظارهگر قادر است از راه نگاه کردن به سرچشمههای جادویی مختلف (مثل طلسمهای جادویی، موجودات جادویی، اشیاء جادویی، کتابهای جادویی یا حتی پرتوهای جادویی ساطعشده از چشمهای خودشان)، انرژی جادوییشان را به خود جذب کند.
آنها در طی این پروسه انرژی جادویی بسیار اندکی را از خود خارج میکنند و اگر برای مدتی طولانی به سرچشمهای یکسان نگاه کنند، نسبت به آن مقاوم میشوند. برای همین بسیاری از نظارهگرها در طول زمان مقدار بسیار زیادی از اشیاء و کتابهای جادویی را نزد خود انبار میکنند.
هرکدام از چشمهای آنها دارای قابلیت جادویی متفاوت است که نظارهگر میتواند در قالب پرتو آن را به بیرون شلیک کند. چشم وسطی نظارهگر اغلب یک میدان ضدجادویی جلوی خود ایجاد میکند که اثر جادو را کاهش میدهد، منجمله پرتویی که از چشمهای خودش شلیک میشود. با این حال، نظارهگر همچنان میتواند از دندانهای تیز و دهان بزرگش برای مبارزه استفاده کند.
چشمهای کوچک اثرات متفاوتی به جا میگذارند، ولی بعضی از این اثرها قابلیتهای قدرتمندی هستند، مثل فلج کردن (Paralyzation)، میخکوب کردن (Petrification)، تجزیه کردن (Disintegration) یا مستقیماً کشتن هدف.
از دیگر قابلیتهایی که بهاندازهی موارد مذکور قدرتمند نیستند، ولی همچنان خطرناک به حساب میآیند میتوان به به خواب فرو بردن، کند کردن حرکت و وادار کردن افراد به آسیب زدن به یارانشان اشاره کرد.
تا موقعیکه نظارهگر در مغزش قدرت جادویی ذخیره داشته باشد و چشمهایش در حال کار کردن باشند، میتواند قربانیها را با قابلیتهای مختلف به رگبار ببندد، تا اینکه دیگر برای او تهدیدی به حساب نیایند.
در مقایسه با آبولثها، که از ازل وجود داشتهاند و عملاً جاودان به حساب میآیند، نظارهگرها نسبتاً عمر کوتاهی دارند. نظارهگر نوزاد پس از چند ماه نظاره بر جادو، به قابلیت شلیک پرتو دست پیدا میکند. اگر نظارهگر در ناحیهای به دنیا بیاید که در آن جادو کمرنگ است، ممکن است این مدت زمان تا یک سال ادامه پیدا کند.
نظارهگر در عرض دو سال به بلوغ میرسد و از آن مقطع به بعد دیگر رشد زیادی نخواهد کرد. وقتی نظارهگر به صد سالگی برسد و تا آن موقع کسی او را نکشته باشد، شاخکهای چشمهایش بهتدریج خشکیده میشوند و قدرت خود را از دست میدهند. بهندرت پیش میآید که یک نظارهگر از سن ۱۲۰ سال بیشتر عمر کند.
البته در دنیایی جادویی که در آن این موجود توانایی ذخیره کردن جادو و نظاره کردن بر آن را دارد، مواردی گزارش شده که در آن نظارهگر با استفاده از جادو موفق شده طول عمر خود را از حد معمول بیشتر کند؛ در بعضی موارد تا چند صد سال.
با اینکه رشد نظارهگرها از جایی به بعد کند میشود، ولی هیچوقت بهطور کامل متوقف نمیشود. بنابراین گاهی ممکن است قطر آنها به ۶ متر هم برسد.
دگرگونیهای نظارهگرها
گاهی ممکن است نوع دیگری از نظارهگر به دنیا بیاید که گوی کهن (Elder Orb) نام دارد و عملاً عمر جاودانه دارد. اگر گوی کهن به دست ماجراجویان یا بر اثر بیماری کشته نشود، خودش به مرگ طبیعی نمیمیرد و همیشه سلامت هوشی و عقلی خود را حفظ خواهد کرد. بنابراین گویهای کهن دشمنانی بسیار خطرناک به شمار میآیند.
یکی از دگرگونیهای رایجتر و کمخطرتر نظارهگرها گاوثها (Gauth) هستند. گاوثها از لحاظ جثه نصف نظارهگرهای معمولی هستند و به قدرت پرتوهای چشمی مرگبار نظارهگرها مجهز نیستند.
دیوانگی نظارهگرها
تا اینجا متوجه شدیم نظارهگرها موجوداتی بزرگ، باهوش، شناور و با قدرت جادویی بالا هستند. سوال اینجاست که چه عاملی مانع این شده که به نژاد غالب تبدیل شوند؟
جواب این سوال این است که نظارهگرها عمدتاً دیوانهاند. با این حال به جای اینکه غرق در آشوب شوند، این دیوانگی باعث ایجاد الگوی رفتاری یکسانی در آنها شده است: دوران انزوا و سپس دوران نفرت از بقیهی موجودات، خصوصاً بقیهی نظارهگرها.
هر نظارهگر فکر میکند که بزرگترین و بهترین نمونه از گونهی خود است و هروقت که چشمش به نظارهگری دیگر میافتد، غرق در خشمی جنونآمیز میشود و در صدد این برمیآید تا نظارهگر رقیب را بکشد.
اگر نظارهگر به کمین نظارهگر دیگر نشسته باشد، این مبارزهی یکطرفه در مدت زمانی کوتاه به پایان خواهد رسید. ولی اگر دو نظارهگر در شرایطی یکسان با هم روبرو شوند، میدان ضدجادوی ساطعشده از هردویشان، مبارزه بین آنها را به اتفاقی پرزدوخورد و وحشیانه تبدیل میکند که در طی آن، نظارهگرها با دندانهای تیزشان بافتهای گوشتی یکدیگر را از هم میدرند.
با این حال همهی جوامع اعضای مطرودشدهی خاص خود را دارند و نظارهگرها نیز از این قاعده مستنثی نیستند. بین نظارهگرها اعضای طردشده عاقلترینشان هستند. این اعضای طردشده در زیر شهرها سکونتگاههایی تاسیس میکنند تا با استفاده از هوش و قابلیت جادوییشان برای نفوذ به ذهن انسانها و موجودات انسانمانند، تشکیلات و فرقههای مخفی به وجود بیاورند.
در بیشتر مواقع، اعضای این تشکیلات هیچ ایدهای ندارند که یک نظارهگر در راس تشکیلات قرار دارد، چون این موجود برای مدیریت تشکیلات از یک سری نماینده استفاده میکند.
با این حال، گاهیاوقات اعضا از حضور نظارهگر در راس تشکیلات خبر دارند و در واقع او را پرستش میکنند. در این حالت با فرقهی پیروان نظارهگرها طرف هستیم. گاهی اوقات اعضای دیوانهی این فرقهها چشمهای خود را از کاسه درمیآورند یا روی پیشانی خود سوراخی ایجاد میکنند و در طی تشریفاتی تاریک چشم یک نظارهگر را داخل حدقه یا پیشانی خود قرار میدهند.
از این نگرانکنندهتر، میتوان به وجود کندوی نظارهگرها (Beholder Hives) اشاره کرد. کندوی نظارهگرها به تجمعی از نظارهگرها گفته میشود که نوع خاصی از نظارهگر به نام مادر کندو (Hive Mother) به آن حکمفرمایی میکند. مادر کندو از قابلیت جادویی برای سلطه یافتن بر بقیهی نظارهگرها و کنترل کردنشان برخوردار است.
مادران کندو بر این باورند که دلیل وجود داشتنشان برقراری اتحاد بین اعضای گونهی نظارهگرهاست و هدفشان از ساختن کندوها این است که فرداروزی به دنیا حکمفرمایی کنند. مشخصاً کندوی نظارهگرها تهدیدی جدی به حساب میآید، ولی کار ماجراجوها هم سر و کله زدن با تهدیدهای جدی است.
بسته به اینکه موقعیت مکانی و اهداف یک نظارهگر چه باشد، آنها ممکن است از تعدادی موجود دیگر بهعنوان نوچهی خود برای رسیدن به اهداف مختلف استفاده کنند. روش آنها برای این کار کنترل ذهن آنهاست.
نظارهگرهایی که در یک شهر فعالیت کنند، نوچههای خود را بهعنوان جاسوس، قاتل یا نمایندههای خود در موقعیتهای اجتماعی به کار میگیرند. نظارهگرهایی که در سکونتگاهی دورافتاده ساکناند، ممکن است نوچههای خود را در جستجوی اشیاء جادویی – یا یافتن نوچههای دیگر – به مکانهای دوردست بفرستند.
با این حال، تقریباً همهی نظارهگرها از نوچههای مختلف بهعنوان نگهبان سکونتگاه خود استفاده میکنند، از هیولاها و حیوانهای مختلف گرفته تا ماجراجوها و راهزنهای پرسهزن.
یکی از قوانین نانوشته در دیانددی این است که هرچه یک موجود قدرتمندتر و باهوشتر باشد، موجودات کمتری را برای محافظت از خود خواهد داشت. نظارهگرها شاید بهاندازهی اژدهایان باشکوه و بهاندازهی تاراسکها (Tarrasque) ب وحشتناک نباشند، ولی بدونشک یکی از هیولاهای محبوب بین طرفداران دیانددی هستند. نظارهگرها جزو موجوداتی هستند که بهطور انحصاری متعلق به دیانددی هستند و حتی در فیلم ناکام سیاهچالهها و اژدهایان نیز حضور به عمل رساندند.
این سری مقالات فقط روی موجودات قدرتمند در دیانددی تمرکز نخواهد کرد، ولی در این مورد خاص نمیتوانستم از معرفی توپهای شناور دیوانهای که از راه چشمهایشان جادو را به خود جذب میکنند و پرتوهای تجزیهکننده از خود ساطع میکنند بگذرم.
منبع: Exploring Series
انتشار یافته در:
دیدگاه خود را ثبت کنید