«ما اولترامارینها هستیم، فرزندان گیلیمن.
تا موقعیکه نفس در سینه داریم، خواهیم ایستاد.
تا موقعیکه ایستاده باشیم، خواهیم جنگید.
تا موقعیکه بجنگیم، پیروز خواهیم شد.
هیچچیز یارای مقابله با خشم ما را ندارد.»
مارنِیوس کالگار، استاد چپتر اولترامارینها
اگر گیمر باشید، احتمالا اسم وارهمر ۴۰۰۰۰ (Warhammer 40K) به گوشتان خورده است و شاید حتی بازیهای معروف و تحسینشدهای مثل سری استراتژی طلوع جنگ (Dawn of War) را که در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ واقع شدهاند بازی کرده باشید. اما مشکل اینجاست که دنیاسازی وارهمر ۴۰۰۰۰ آنقدر گسترده و غنی است که اگر با اطلاعات صفر یکی از بازیهای آن را شروع کنید شاید از حجم اسمها و اشارات ناشناخته گیج شوید و نتوانید با داستان ارتباط برقرار کنید. در سری مقالات «وارهمرشناسی» قصد بر این است که در مطالبی جمعوجور هرچه لازم است دربارهی دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ بیان کنیم، طوری که با خواندن این مطالب بتوانید با خیال راحت هر اثری در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ را بازی کنید/تماشا کنید/بخوانید و مطمئن باشید که در دنیاسازی پیچیده و حجیم این مجموعهی علمیتخیلی حماسی و تاریک گم نخواهید شد. با ما همراه باشید.
مقدمه
در دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰، مارینها از خیلی لحاظ از انسانهای معمولی بهترند. آنها قویتر و سریعتر هستند و در جنگیدن تواناترند. با این حال، انسانّها و مارینهای فضایی هرکدام قابلیتها و نقاط قوت خاص خود را دارند.
مارینهای فضایی صدها چپتر (Chapter) مختلف دارند و هرکدام از این چپترها شخصیت، رسمورسومات، تاکتیکها و تخصصهای مخصوص به خود را دارد.
شاید معروفترین چپتر مارینهای فضایی، اولترامارینها (Ultramarines) باشد. اولترامارینها گروهی شرافتمند و منضبط هستند که متاسفانه یا خوشبختانه به یکی از نمادهای اصلی وارهمر ۴۰۰۰۰ تبدیل شدهاند.
در این مقاله به اختصار به اولترامارینها، تاریخچهیشان، رسمورسوماتشان و شیوهی جنگیدنشان میپردازم.
تاریخچهی پیدایش اولترامارینها
اولترامارینها بهعنوان لژیون سیزدهم مارینهای فضایی در ترا یا زمین پایهگذاری شدند. پایهگذار آنها شخص امپراتور و موعد پایهگذاریشان پیش از وقوع نهضت بزرگ (The Great Crusade) بود.
اولین تازهسربازهای لژیون سیزدهم که ژندانه (Gene-Seed) داخل بدنشان قرار داده شد، علائمی از رفتار تهاجمی شدتیافته از خود نشان دادند. این تغییر رفتار قابلانتظار بود، ولی در کنارش آنها دو ویژگی جدید نیز پیدا کردند: گرایش به انسجام و تعهد بسیار بالا در قبال انجام هدفی تعیینشده. همانطور که مستحضر هستید، این ویژگیها برای یک لژیون جنگی بسیار کارآمد هستند.
نخستین مارینهای فضایی لژیون سیزدهم، در جریان جنگهای متحدسازی (Unification Wars) از چندین قبیله و طایفهی در حال جنگ در ترا جمعآوری شدند. پیش از استخدام شدن آنها در مرز نابودی قرار داشتند.
پس از آغاز نهضت بزرگ، لژیون سیزدهم حدوداً هشتهزار مارین فضایی داشت و آنها بهخاطر نظم و ارادهی پولادینشان، خود را از بقیهی لژیونها متمایز کرده بودند. به همین خاطر، آنها گزینهای ایدهآل برای جنگیدن در چندین میدان مبارزه و همچنین همکاری کردن با لژیونهای دیگر بودند.
آنها در مبارزه رویکردی عملگرایانه داشتند و از استراتژیهایی استفاده میکردند که قبلاً جواب پس داده بودند و ثابت شده بود که کمترین میزان تلفات را به جا میگذارند.
بهخاطر محافظهکار بودن لژیون، و همچنین خالص بودن ژندانهی اعضایش، در ۳۵ سالی که از نهضت بزرگ گذشت، جمعیت آنها به سیوسههزار نفر نفر رشد کرد، ولی آنها هنوز پرایمارک (Primarch) خود را پیدا نکرده بودند.
هرکدام از لژیونهای مارینهای فضایی با استفاده از مواد بیولوژیک یکی از ۲۰ پرایمارک – فرزندان ابرانسان امپراتور – ساخته شدهاند. قرار بر این بود که پرایمارکها رهبری لژیونهایشان را بر عهده بگیرند، ولی خدایان کیاس آنها را در سطح کهکشان پراکنده کردند.
حکایت روبوته گیلیمن، پدر اولترامارینها
در جریان نهضت بزرگ چندتا از پرایمارکها پیدا شدند، ولی پرایمارک مربوط به لژیون سیزدهم، روبوته گیلیمِن (Roboute Guilliman) پیدا نشد. گیلیمن روی سیارهی نهچندان رونقیافتهی مککریگ (Macragge) فرود آمده بود، سیارهای دوردست که انسانها همچنان ساکن آن بودند.
یکی از اشرافزادههای سیاره او را به فرزندخواندگی پذیرفت و گیلیمن تا سن ده سالگی در همهی رشتهها و حوزههایی که معلمان مککریگ میتوانستند به او آموزش دهند، به مهارت و تسلط کامل رسید. پدرخواندهی گیلیمن در جریان کودتایی کشته شد و به همینخاطر گیلیمن به مقام رهبری مککریگ رسید. او مککریگ را به تمدنی رونقیافته و متحد تبدیل کرد.
آوازهی رهبر فوقالعادهی مککریگ به گوش امپراتور بشریت رسید و طولی نکشید که مککریگ به ایمپریوم برگردانده و وظیفهی رهبری لژیون سیزدهم به او واگذار شد. لژیون سیزدهم پرایمارک خود را با آغوش باز پذیرفت و آیندهنگری و ذهن تحلیلگر قوی او جانی دوباره به لژیون بخشید.
مککریگ به مقر لژیون سیزدهم تبدیل شد و فضا و سیارههای اطراف مککریگ اولترامار (Ultramar) نام گرفت. اولترامار اساساً شبکهای از سیارات بود که هدف وجودیشان خدمت کردن به لژیون و تامین منابع و مهمات موردنیاز آنها بود.
اعضای لژیون سیزدهم به اولترامارینها تبدیل میشوند
پیش از این، لژیون سیزدهم یگانی سازماندهیشده و منضبط بود، ولی زیر نظر گیلیمن، لژیون سیزدهم حتی بیشتر از قبل سازماندهیشده و منضبط شد و قوهی تحلیلش افزایش یافت. اعضای لژیون رنگ یونیفورمشان را یکسانسازی کردند، نماد جدیدی برای خود برگزیدند و با نام مردان اولترامار (The Men of Ultramar) یا اولترامارینها شناخته شدند. اولترامارینها یکی از قویترین نیروها در نهضت بزرگ بودند. در بعضی از گزارشهای ثبتشده ذکر شده که آنها بیشتر از نیروهای تحتفرمان هر پرایمارک دیگری در آزادسازی سیارات نقش داشتند.
گرایش گیلیمن به سازماندهی و انضباط باعث شد در سیاراتی که اولترامارینها فتح میکردند، حکومتی باثبات برقرار شود و در مسیر فتوحات او خط مستحکمی برای تامین تجهیزات، مهمات و تغذیه ایجاد شود.
فتوحات برقآسای گیلیمن امتیازی دیگر نیز به همراه داشت: اولترامارینها بیشترین گزینههای موجود برای گزینش تازهسربازهای جدید را در اختیار داشتند و به همین خاطر جمعیت آنها از هر لژیون دیگری بیشتر شد: بیش از دویستوپنجاههزار مارین فضایی.
نقش اولترامارینها در دورهی ارتداد هوروس
البته در جریان ارتداد هوروس این جمعیت، در کنار جمعیت دیگر بخشهای ایمپریوم، بهشدت کاهش پیدا کرد. با اینکه خیانت به امپراتور بین اولترامارینها رواج نداشت و از این نظر در خطر کاهش جمعیت قرار نداشتند، ولی در نبردی که با نام نبرد کالث (Battle of Calth) شناخته میشود، مورد هجوم غافلگیرانهی خیانتکاران قرار گرفتند و ضربهی اصلی را از این نبرد خوردند.
هوروس، استاد جنگ (Warmaster) خیانتکار ایمپریوم، قصد داشت ترا را فتح کند و امپراتور را بکشد. نقشهی او این بود که تا جایی که در توانش است، مارینهای فضایی وفادار به امپراتور را از سیارهی زمین دور کند.
هوروس میدانست که تلاش برای جذب کردن گیلیمن و مردان تحت فرمان او به جناح خودش تقریباً بیفایده است، برای همین به دروغ به گیلیمن گفت که خودش را برای حملهی ارتش بزرگی از ارکها در نقطهای دور از زمین آماده کند.
قرار بود اولترامارینّها با لژیون واژهحملکنان (The Word Bearers Legion) ملاقات کنند، ولی آنها خبر نداشتند که واژهحملکنان لژیونی خائن هستند که کینهای عمیق و طولانی نسبت به اولترامارینها در دل پرورانده بودند.
گیلیمن و اولترامارینها غافلگیر شدند و برای مبارزه آماده نبودند. با اینکه اولترامارینها در نهایت در مبارزه پیروز شدند، ولی جمعیتشان ۶۰ درصد کاهش پیدا کرد.
اولترامارینها موقعی به زمین رسیدند که هوروس کشته شده بود، ولی با توجه به اینکه آنها همچنان یکی از تواناترین لژیونهای باقیمانده بودند، نقشی حیاتی در حفظ اتحاد ایمپریوم پس از پایان دوئل بین هوروس و امپراتور داشتند.
گیلیمن بهعنوان فرماندار ارشد (Lord Commander) ایمپریوم برگزیده شد و به فرایند بازسازی حکومت امپراتوری کمک کرد. همچنین او لژیونهای مارینهای فضایی را به چپترهای بسیار کوچکتر تقسیم کرد. این حکم، به همراه حکمهای دیگر که نقش دستورالعمل برای مارینهایی فضایی را دارند، در کتابی قطور و بزرگ به نام کودِکس اِستارتِس (Codex Astartes) نوشته شدند. کودکس استارتس برای بسیاری از چپترهای مارینهای فضایی حکم کتاب مقدس را دارد، ولی هیچ گروهی بهاندازهی اولترامارینها برای آن احترام و ارزش قائل نیست.
اولترامارینها پس از پایان ارتداد هوروس
گیلیمن تا یک قرن بعد هم به هدایت اولترامارینها ادامه داد، تا اینکه در دوئلی با برادر خیانتکارش فولگریم (Fulgrim) به او زخمی کاری وارد شد. بدن او فوراً در حالت استاسیس (Stasis) قرار داده شد و به مدت دههزار سال در این حالت باقی ماند.
اولترامارینها در این بازهی زمانی به خدمت به ایمپریوم ادامه دادند و در جنگها و نبردهای بسیاری شرکت کردند. در نهایت گیلیمن، به کمک خدای مرگ الدارها، دوباره به زندگی برگشت.
وقتی گیلیمن زنده شد، از شدت خرافات و نادانیای که در ایمپریوم رواج پیدا کرده بود، حس انزجار پیدا کرد و به زمین برگشت تا با پدرش صحبت کند. پس از آن، او دوباره خود را فرماندار ارشد ایمپریوم خطاب کرد و با اولترامارینهای تحتفرمانش نهضتی دیگر را آغاز کرد.
گرایش اولترامارینها به نظم و انضباط؛ هم نقطهقوت و هم نقطهضعف
اگر بخواهیم با نگاه به تاریخچهی اولترامارینها به نتیجهای قاطع دربارهی آنها برسیم، این نتیجهگیری تعهد آنها به نظم و انضباط است، تعهدی که عملاً در کد ژنتیکی آنها نهادینه شده است.
گرایش اولترامارینها به نظم بهخاطر تعلیمات گیلیمن در کودکس استارتس شدت گرفت. در نظر آنها کودکس استارتس صرفاً یک سری قانون و دستورالعمل نیست، بلکه نمایندهی کلی مفاهیم نظم و انضباط است، مفاهیمی که در نظرشان وجهتمایز خودشان با خیانتکاران است.
بهخاطر همین، به هر اولترامارینی که از تعالیم کودکس استارتس فاصله بگیرد، به چشم کافر نگاه میشود و بهعنوان مجازات، به ماموریتی اجباری علیه نیروهای کیاس اعزام میشود که مرگش در آن قطعی خواهد بود.
سازماندهی شدید اولترامارینها و علاقهیشان به استفاده از استراتژیهای جوابپسداده هم نقطهقوت است، هم نقطهضعف. با اینکه آنها میدانند که در موقعیتهای آشنا باید دقیقاً چه کارهایی انجام دهند و چطور با کمترین میزان تلفات به پیروزی برسند، اما انعطافناپذیر بودنشان در بعضی سناریوها (مثل نبرد کالث و اولین رویاروییشان با تیرانیدها) نتایجی فاجعهبار به دنبال دارد.
اولترامارینها چپتری بسیار توانا از مارینهای فضایی هستند و فهرست تمام جنگهایی که در آنها شرکت کردهاند به یک سری مقالهی جدا نیاز دارد. در نظر بقیهی چپترهای مارینهای فضایی، آنها بیش از حد نخبهگرا (Elitist) هستند و ذهن بستهای دارند، ولی افراد بیشماری در ایمپریوم هستند که به آنها به چشم الگو و قهرمان خود نگاه میکنند، خصوصاً مردم اولترامار که آنها را به چشم نگهبانان خود میبینند.
بههمین خاطر است که اولترامارینها هیچگاه با مشکل کمبود تازهسرباز مواجه نمیشوند. همچنین با توجه به اندازهی لژیونشان پس از پایان ارتداد هوروس، بسیاری از چپترهای مارینهای فضایی اصلونسب خود را به اولترامارینها نسبت میدهند.
در جامعهی هواداری وارهمر ۴۰۰۰۰، اولترامارینها بدخواهان یا به اصطلاح هیترهای زیادی دارند و دلیلش هم این است که آنها زیادی بینقص و حقبهجانب و در نتیجه خستهکننده هستند. ولی همه بر این واقفاند که اولترامارینها عملاً جزو نمادهای وارهمر ۴۰۰۰۰ هستند و زرهی آبی آنها بهراحتی قابلشناسایی است.
چه از اولترامارینها خوشتان بیاید، چه نیاید، آنّها تجسم اساسیترین ویژگیهای مرتبط به مارینهای فضایی هستند و حتی اگر این مسئله باعث شده باشد کمی خستهکننده به نظر برسند، نمیتوان نقش نمادینشان را در مجموعه نادیده گرفت.
منبع: The Exploring Series
انتشار یافته در:
سلام و درود من میهام داستان های وارهمر رو شروع کنم به خوندن کتاب ترجمه شده بازی نمیدونم از کجا شروع کنم یه سرچ تو گوگل زدم ولی کتاب های ترجمه شدش رو پیدا نکردم انگلیسیم بد نیست ولی حال خوندن کتاب به زبان انگلیسی رو ندارم یه مقدار خوندم یه کلمه هایی رو متوجه نشدم بنظر شما چطور این سری رو شروع کنم
سلام
میگم تازگی کانال The Exporing شروع به ادامه این سری کرده
برنامه ای براش داری؟
سلام.
آره، اخیراً یه مطلب مفصل با موضوع پرایمارکها گذاشتم (قسمت ۱۴) که فکر کنم ۱۲۰۰۰ کلمه میشه.
https://azsan.ir/blog/warhammer-40k-primarchs/
سلام ، یه جای مقاله رو متوجه نشدم ، گفتید روبوته گیلیمن بعد از مرگ هوروس و انپراطور به زمین رسید و فرماندار ارشد ایمپریوم شد تا صد سال بعد که زخمی شد و به حالت زیست تعلیقی رفت تا ده هزار سال ، بعد خدای مرگ الدار ها زندش کرد و اون از ترویج خرافه در ایمپریوم عصبانی شد ، پس به دیدار پدرش رفت و دوباره فرماندار ارشد ایمپریوم شد ، سوالم اینه که مگر نه گیلیمن تا صد سال بعد از مرگ امپراطور زنده بود و بعدبه زیست تعلیقی رفت ، چطور ممکنه بعد از ده هزار سال از مرگ امپراطور توی زمین باهاش مشورت کنه ؟؟؟ مگر نه اینکه بعد از ده هزار سال جسم تحلیل رفته امپراطور روی تخت باقی مونده و روحش در وارپ هست ، پس چطور گیلیمن به زنین اومد تا با امپراطور مشورت کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟
ممنون میشم این ابهام رو برطرف کنید
البته توی مقاله نوشته شده که «به کمک» خدای مرگ الدارها زنده شد، وگرنه عامل اصلی برای زنده شدنش، Belisarius Cawl، یکی از آرکماگوسهای آدپتوس مکانیکوس بود.
حرف زدنشون بهعنوان یه اتفاق نادر و معجزهآسا توصیف شده؛ انگار که امپراتور با استفاده از قدرت سایکیکش تونسته به گیلیمن وحی کنه، ولی کسی نمیدونه دقیقاً چی بهش گفت. اگه انگلیسی بلدی، توی داستان Dark Imperium از Guy Haley صحنهی حرف زدنشون توصیف شده و ابهامات رو رفع میکنه:
چقدر حیف شد.
تموم شد؟
کاملا تموم یا اینکه در آینده مقاله جدید خواهیم داشت؟
کانال Exploring Series سر آخرین ویدئو (که دربارهی اولترامارینها بود) گفت بهخاطر مشغله موقتاً تولید ویدئوهای وارهمر رو متوقف میکنه. الان دو سال از اون موقع گذشته و شاید هیچوقت دوباره برنگرده سراغ مجموعه، ولی اگه برگشت، منم ادامه میدم.
بهبه. دستت درد نکنه فربد، کاملش کردی.
مطمئناً در آینده توی این دنیا غرق میشم و این مقالات خیلی به کارم میان. این سری اولین مقالاتی بود که از وارهمر ۴۰۰۰۰ ترجمه شده، درسته؟
و یه سوال دیگه، الان به جز سری مقالات فلسفله و پاپ کالچر، دیگه سری مقالهای داری که بخوای ترجمه کنی؟
تا جایی که میدونم آره.
البته این تاپیک توی بازیسنتر هم هست که توضیحات کلی دربارهی عناصر مهم وارهمر ۴۰۰۰۰ (و بازیهاش) داده، ولی خب مقیاسش بهمراتب کوچیکتره.
https://forum.bazicenter.com/threads/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%DB%80-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-warhammer-40-000-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D9%86.48697/
یه سری ایده دارم، ولی بهتره تا عملی نکردمشون بهشون اشاره نکنم.
سلام
یک سوال نامربوط بپرسم، تو یکی از مقالاتی که ترجمه کرده بودی یک اسم خاص برای انیمه هایی که چند تا کاراکتر اصلی داشتن استفاده کردی بودی. الان خاطرت هست یاد آوری کنی؟
سلام. متاسفانه یادم نمیاد. یادت هست تو چه بطنی یا کانتکستی بهش برخورد کردی؟
ولی اثری رو که چندتا شخصیت اصلی داشته باشه در اشاره بهش میگن Ensemble Cast داره. مثل ارباب حلقهها یا نغمهی یخ و آتش.
اثری که دوتا شخصیت اصلی داشته باشه، میگن دوتراگونیست (Deuteragonist) داره.