PrideofBaghdad - شیرهای بغداد (The Pride of Baghdad)

ترجمه‌ی کمیک شیرهای بغداد

مشخصات کتاب:

The Pride of Baghdad

نویسنده: برایان کی. وان (Brian K. Vaughan)

تصویرگر: نیکو هنریکسون (Niko Henrichson) 

مترجم: فربد آذسن

کارهای گرافیکی: مهران فلاح

تعداد صفحات: ۱۲۱

سبک / ژانر: جنگی/فیبل/پساآخرالزمانی

توضیحات:

توضیحات از فانتزی کمیک:

شیرهای بغداد برگرفته از داستانی واقعی در روزهای آغازین جنگ عراق در مورد ۴ شیر است که در زمان بمباران و نابودی محل زندگی‌شان از باغ‌وحش بغداد می‌گریزند. شیرهای بغداد برایان وان را شاید بشود نسخه‌ای معکوس وام گرفته از مزرعه حیوانات جرج اورول دانست. ۴ شیر داستان پس از رهایی پا به دنیایی می‌گذارند که نه تنها آزادی نیست بلکه زندانی است که علاوه بر انسان‌های درونش تمام موجودات زنده را تهدید می‌کند. جهنمی که انسان‌های دوپا ساخته‌اند.

Pride of Baghdad (پیکوفایل – کیفیت عالی – ۱۵۰.۳۵۹مگابایت (۱۲۱ صفحه) – فرمت cbr)
Pride of Baghdad  (پیکوفایل – کیفیت خوب – ۶۶.۵۳ مگابایت (۱۲۱ صفحه) – فرمت cbr)
Pride of Baghdad #1  (کتابناک- ۳۰ مگابایت – فرمت pdf)
Pride of Baghdad #2 (کتابناک- ۳۵ مگابایت – فرمت pdf)
۲۷ پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. امیرعلی گفته:

    bruh
    الو، کسی اینجا نیست؟

    شخیل جون، یهو یاده این کمیک افتادم، نقده (البته اسمشو نمیشه گذاشت نقد) پایینم رو خوندم و واقعا پیشرفت نسبت به این نقد رو تو نقدای جدیدترم احساس کردم.

    ولی موضوعی که فکرمو به شدت مشغول کرد اینه که چرا این کمیک انقدر کم کامنت خورده؟ امیدوارم حداقل برعکسه کامنت خوردنش، خوب خونده شده باشه.
    واقعا کمیک به این خوبی با این ترجمه‌ و ادیته خوب رو نمیشه جایی پیدا کرد. یه کمیک روون و کوتاه و جفت و جور و ۱۲۰ صفحه‌ای و ساده و تا جایی که یادم میاد کم دیالوگ، ولی عمیق و موندگار. جوری که الان با دوباره خوندنه نقدم، اون سکانسه آخرش و جزییاتش رو یادم اومد (البته نه جزییات ریزشو، دیگه سوپرمن که نیستم :دی)

    آره، خلاصه که اگه دارین این کامنتو می‌خونین، به هیچ‌عنوانی این کمیکو از دست ندین، چون مطمئن باشین به آخرش که برسین اصلا نمیفهمین چجوری خوندینش. در این حد یعنی. :))

    فربد راستی اسم ادیتور محترم هم بنویس پایین اسمت.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      کمیک خوبی بود، ولی الان که چند سال از خوندن و ترجمه کردنش می‌گذره، حس می‌کنم از لحاظ دیالوگ‌نویسی ضعف داشت و این روی ترجمه‌ی من تاثیر گذاشت. هرچند در کل راضی‌ام از ترجمه کردنش.

      اسم گرافیست رو هم زدم. مرسی بابت تذکر.

      پاسخ
  2. امیرعلی قبادی گفته:

    با سلام.
    همین دو سه دقیقه پیش کمیک رو تموم کردم. البته با هزارتا سوال از اقای اذسن. و از همین جا خیلی عذر میخوام از ایشون. خب میریم سراغ نقد کمیک شیر های بغداد:
    هشدار مهم:متن زیر، مخصوصا در خطوط اخر میتواند دارای اسپویل شدید باشد. پس اگر کمیک رو نخوندید اصلا پیشنهاد خوندن متن زیر رو نمیدم.
    برایان کی وان. یک نویسنده ی ماهری که من در دو سه ساله اخیر تقریبا هر چی کار خوب داشته رو خوندم. از وای: دِ لست من و اکس ماشینا تا ساگا که همین الانشم دارم میخونم و ازش لذت میبرم.
    فقط خیلی خیلی تعریف این کمیک یعنی شیر های بغداد رو از وان شنیده بودم و گفتم که حالا که اقای اذسن ترجمه رو انجام دادن پس زمینه مهیاست برای خوندن کمیک.
    خب کمیک رو هم در رکوردی که فک کنم زدم و در حدود یک ساعت کامل خوندم. و خیلی هم خوشم اومد. اول از این خوشم اومد که داستان واقعی بود و مربوط میشد به جنگ بین امریکا و عراق و ماجراهایی که این وسط چهارتا شیر داستان ما داشتن. خیلی از کمیک خوشم اومد. از این که هنریکن طراحی بسیار خوبی رو از خودش به جا گذاشت. و مهمتر از همه روایت بسیار روان برایان هستش. خب شخصیت ها هم واقعا عالی بودن. هم شخصیت پردازیشون و هم نوع گفتارشون. واقعا دیالوگ هایی که بین علی به عنوان یک توله و دیگر شخصیتای داستان رد و بدل میشد در نوع خودش جالب بود.چونکه اون یک توله بود و تجربه ی زیادی در زندگی نداشت و همه چیز براش عجیب بود یه جورایی.
    و یک چیز دیگری هم که خیلی برام جالب بود؛ خب تقریبا در هر داستانی ما یک یا دو یا حتی سه شخصیت داریم از میان ۱۰ الی ۲۰ شخصیت که داستان ۶۰ درصدش حول این شخصیت ها میچرخه. اما چیزی که در این داستان برام جالب بود این بود که داستان کلا ۷ الی ۸ شخصیت داره و ۴ شخصیت اصلی. ولی نکته اینه که ۹۹ درصد کمیک حول و محور ۴ شخصیت اصلی داستان میچرخه. یعنی تقریبا به غیر از نگهبانان(به قول خود شیر ها) و اون خرسه اخر داستان و البته اون لاکپشته دیگه کل ۱۲۰ صفحه حول ۴ تا شخصیت اصلی و نوع تعاملشون با هم دیگه میچرخه. در واقعا یه چیز دیگه ای که میخوام بگم اینه که بین اون ۴ تا شیر، از لحاظ اهمیت شخصیت و این ها، حتی نمیتوان یک اپسیلون هم فرق گذاشت. چونکه بالاخره همشون در برهه ای از داستان به کار هم اومدن. یک نمونه ی مشهودش هم ظیل که در اخر با خرس میجنگه و به کمک علی اونو شکست میده.
    و پایان داستان هم خیلی برام ناخوشایند بود. و چیزی که برام جالب بود برداشت های مختلفیه که میشه از دیالوگ های اخر داستان که بین دوتا سرباز امریکایی در جریانه، کرد.
    این هنر وان رو در نقل داستان نشون میده.
    در انتها دوست دارم که به ترجمه و گرافیک کمیک و همینطور داستان و طراحی نمره ای رو بدم.
    ترجمه: خب خیلی خوب این کار ترجمه شده بود و برای من روون بود و باعت شد خیلی سریع تر از اونچه که فکرشو میکردم کمیک رو تموم کنم.

    ادیت:ادیت بسیار عالی و تمیز بود. بدون بیرون زدگی از حباب ها.

    داستان:در متن اشاره کردم که خوب بود و تقریبا بی نقص.

    طراحی: یکی از بهترین طراحی هایی بود که دیدم در این چند وقته اخیر. عالی بود.
    نمره به ترجمه:۱۱ از ۱۰.(چی شد؟!! 😅)
    نمره به ادیت:۱۱ از ۱۰.(ای بابا، نا خوداگاهه!!!)
    نمره به داستان:۱۰ از ۱۰.(هر چی خواستم ۱۰ ندم راضی نشدم. در واقعا اصلا نمیشه به این نویسنده ۱۰ به پایین داد.)
    نمره به طراحی:۹.۵از ۱۰.
    بازم خواستم تشکر بکنم از همه ی دوستان گلی که بابت اماده کردن این کار زحمت کشیدن.
    خسته نباشید.
    سپاس.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      مرسی از نظر پر و پیمونت. خوشحالم که از داستان خوشت اومد.

      آره، متمرکز بودن داستان جزو نقاط قوتشه.

      درباره‌ی دیالوگ آخر هم تفسیر من اینه که با توجه به این‌که شیرها نماد مردم عراقن، «اونا وحشی نیستن. آزادن.» تیکه به آمریکاست که مثلاً با هدف آزادسازی کشورها بهشون حمله می‌کنه، مردمشونو می‌کشه، و آخرش هم دلش برای خودش می‌سوزه که این وظیفه‌ی خطیر رو متحمل شده و برای هدفی والاتر کلی آدم کشته.

      پاسخ
      • امیرعلی قبادی گفته:

        اولا که خواهش میکنم. همیشه گفتم در قبال زحمتی که مترجم و ادیتور کار میکشند نقد و تشکر کردن کمترین کاریه که میشه کرد.
        در رابطه با متمرکز بودن که اشاره کردم. هیچی.
        و اما در مورد تفسیر. خب این هنر یک نویسنده ی خوبه که داستانو جایی و در دیالوگ هایی تموم کنه که بشه ازش چند برداشت داشت و یا بشه سرش بحث کرد.
        یک مثال کمیکی و یک مثال غیر کمیکی میزنم.مثلا در مثال کمیکی، ما در گرافیک ناول جوک کشنده اثر الن مور میبینیم که اخر داستان جوکر یک جوکی رو برای بتمن تعریف میکنه و بتمنی که هیچوقت به هیچ چیز جوکر نمیخنده به این جوکش خندید. خب این یک اتفاق نادر بود و داستان هم با پنل هایی تموم میشه که اولا زیر بارونه(که البته اینش مهم نیست) و دوما اینکه دیگه صدای خنده ی جوکر و بتمن نمیاد.
        حالا بعضیا میگن بتمن جوکر رو تو همین خنده ها کشته. چونکه جوکر از اول کمیک هدفش دیوونه کردن بتمن بود با بلایایی که سر اطرافیان بتمن اورد.
        بعضیا میگن هیچ اتفاقی نیفتاد و بتمن بعد از اتمام خندش جوکر رو تحویل پلیس دادو رفت سر خونه زندگیش.
        و بعضیا هم میگن که اصلا مور داستان رو تموم نکرده.(!!)
        و مثال غیر کمیکی هم فقط اشاره میکنم بهش چون تو بحث زیر این کمیک نمیگنجه و یک اسپمه.
        مثال غیر کمیکی هم سریال لاست ساخته لیندلوف کبیر و ابرامز هستش.
        اره پس برداشت های متفاوتی میشه از انتهای این کمیک داشت. ولی برداشت من هم تقریبا مثل شماست. اون اخرین دیالوگ یعنی اونا ازادن هم خیلی جالب بود در نوع خودش که شما بهش اشاره کردید.
        در هر حال سپاس بابت پاسخ گویی.

        پاسخ
        • فربد آذسن گفته:

          آره کیلینگ جوک مثال خوبی از پایان تفسیرپذیره.

          تفسیر من ازش (که به نظرم قوی‌ترین تفسیره) اینه که بتمن موقع خندیدن جوکرو خفه می‌کنه. این تفسیر توی انیمیشن اقتباس‌شده از کمیک هم تا حدی با ایما و اشاره تایید می‌شه، چون توی فیلم وقتی نما زمین بارونی رو نشون می‌ده، خنده‌ی جوکر قطع می‌شه، ولی بتمن همچنان به خندیدن ادامه می‌ده.

          پاسخ
          • امیرعلی قبادی گفته:

            اها. من چونکه انیمیشنش رو ندیدم اطلاعی ندارم.
            پ.ن:
            راستی اقای اذسن شما پروژه ی بعدی برای ترجمه ی کمیک دارید؟ با توجه به اینکه ماوس رو هم تموم کردید.

    • آرمان صفا گفته:

      من فکر می کنم پایان کیلینگ جوک، همون جوکیه که جوکر، آخر کمیک میگه . وضعیت او دوتا دیوونه ی داخل جوک، مشابه وضعیت بتمن و جوکر هست. یه نفر مثل بتمن با کلی مشکل روحی و روانی حل نشده ، چطور میتونه مشکل روحی یه نفر دیگه رو حل کنه.همونطور که اون دوتا دیوونه ی داخل جوک هم نمیتونستن به هم کمک کنند.
      اینکه بعدش چه اتفاقی می افته مهم نیست. این کمیک میخواست رابطه ی این دو دشمن رو شرح بده و اون جوک هم، یه جور نتیجه گیری حساب میشه

      پاسخ
      • امیرعلی قبادی گفته:

        صحبت از کیلینگ جوک شد و اخرش هم نتونستم دووم بیارم و رفتم دانلودش کردم. واقغا چه کمیک مشتیی نوشته این الن مور. طراحی ها هم واقعا خوب و به جزییات خیلی خوب توجه کرده بود. عالی بود.
        اون جوکه هم یک بار دیگه خوندم و عقیده ی من اینه که بتمن جوکر رو کشته. ولی خوب اقای صفا، شما هم درست میگین. بالاخره الن مور ادمیه که از هر شخصیتی هم یک کمیک عالی داره. سوامپ ثینگ،سوپرمن و البته بتمن و جوکر.
        این کمیک رو هم نوشت که یه پایان باز هم در کمیکاش داشته باشه و به کلکسیونش اضافه کنه. ولی چیزی که جوکر و بتمن در این کمیک تجربه کردن هم خیلی جالب بود. جوکر هر کاری کرد تا بتمن روانی بشه. و اونقدر با جوک اخر بتمن رو تحت تاثیر قرار داد که بتمن دیگه نتونست طاقت بیاره و به خندیدن روی اورد. کاری که بتمن کرد در اخر اصلا مهم نیست. چونکه خود کمیک یه سرنخ هایی به ما داده بود از اتفاق اخر. اون گفت و گوی اول کمیک بین بتمن و جوکر. که بتمن گفت نگران وضعیتمونم. یا من اخرش تو رو میکشم یا تو منو. و به نظرم گزینه ی اولی شد.
        ولی چیزی که کمیک داشت به ما یاد میداد به نظرم، این رابطه ی پر تنش بتمن و جوکر بود. افراد زیادی درباره ی این دو شخصیت داستان نوشتن. مانند موریسون و مور و اسنایدر و تاینیون ودیگر نویسندگان دنیای یتمن. و چیزی که من از این داستان ها فهمیدم، منظورم ارک هایی مثل endgame و مرگ در خانواده و اینهاست، این هستش که جوکر بدون بتمن و بتمن بدون جوکر وجود نداره.
        حالا چرا خفاش و جوکر؟
        این یک سوالیه که من هم بعضی موقع ها از خودم میپرسم. بالاخره با وجود تضاد کاملی از بتمن بعنی من بت نمیدونم چه نیازی به یک دلقک هست‌؟
        ولی چیزی که هست اینه که هرج و مرج و آشوب باید یک نقطه ی مقابلی داشته باشه. و اون هم نماد نظم و قانون و عدالت یعنی بتمنه. و این که بتمن و جوکر مکمل های همند. همه و همه به قول شما در اون جوک اخر خلاصه میشه.
        واقعا الن مور نویسنده ی خوبیه. اثار جالبی داره این ادم. حتی اون اثاری که تو ایران کمتر شناخته شده است.
        سپاس.

        پاسخ
        • فربد آذسن گفته:

          «جوکر بدون بتمن و بتمن بدون جوکر وجود نداره»

          این درون‌مایه‌ایه که نویسنده‌های بتمن باهاش زیاد بازی کردن و توی شوالیه‌ی تاریکی هم به نقطه‌ی اوج خودش رسید.

          پاسخ
          • امیرعلی قبادی گفته:

            بله. دقیقا. من هم مثل شما شوالیه ی تاریکی رو اوج این قضیه میدونم.
            ولی کمیک های زیادی هستن که با این درون مایه بازی کردن و به نظرم در قالب کمیک میتونیم به ارک مرگ در خانواده اشاره کنیم. نوشته ی اسکات اسنایدر. یک ادم خلاق و ایده آل برای بتمن.

      • فربد آذسن گفته:

        درسته. اگه بخوایم از دید فلسفی بهش نگاه کنیم، پایان اصلی کمیک همینه که گفتی: یه آدم آسیب‌دیده مثل بتمن نمی‌تونه به یه آدم آسیب‌دیده‌ی دیگه مثل جوکر کمک کنه. اتفاقی که بعدش می‌افته، در مقابل این نتیجه‌گیری اهمیت چندانی نداره.

        پاسخ
  3. امیرعلی قبادی گفته:

    خیلی ممنون اقای اذسن بابت راهکارتون. من این نکته رو رعایت نمیکردم. ولی بالاخره موفق به باز کردن کمیک شدم. هر وقت که خوندم سعی میکنم یه نقدی بر داستان داشته باشم.
    سپاس.

    پاسخ
  4. امیرعلی قبادی گفته:

    سلام.
    اول باید تشکر کنم ازتون بابت ترجمه ی این کمیک.
    من با نرم افزار comic screen نمیتونم فایل دانلود یکجا رو باز کنم. اگه اپلیکیشن دیگه ای میشناسین که باز کنه معرفی کنین.
    سپاس.

    پاسخ
          • امیرعلی قبادی گفته:

            خیلی ممنون از شما بابت معرفی ولی روی این اپلیکیشن هم کار نکرد.
            در ضمن از نسخه ی دانلود یکجا با کیفیت خوب استفاده میکنم. اگه میشه فایلشو یه چکی کنین. شایدم مشکل از منه.
            به هر حال سپاس.

          • فربد آذسن گفته:

            آقا شما فایل RAR رو اکسترکت می‌کنی یا مستقیم همون فایل رو باز می‌کنی؟

            چون باید با نرم‌افزار Winrar (که برای اندروید موجوده) فایل CRB رو اکسترکت کنی و بعد فایل CBR رو با نرم‌افزار کمیک‌خون باز کنی.

  5. شنبلیله گفته:

    فربد
    یه ایراد به ترجمه. یه جا از ضرب المثل اسب پیش کشی رو دندون هاش رو نمیشمارن استفاده کردی. ولی جلو تر شیر ها هیچ ایده ای درباره اسب ندارن.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      این ایراد ترجمه نیست. دیالوگ انگلیسیش هم دقیقاً از همین ضرب‌المثل استفاده می‌کنه: «You don’t look a gift horse in the mouth… you eat him»

      بعدشم این کلاً ایراد محسوب نمی‌شه. شیرها اسب‌ها رو از نزدیک ندیدن، ولی دلیل نمی‌شه اسمشون رو نشنیده باشن.

      مثلاً من تا حالا حنا رو از نزدیک ندیدم و اگه ببینم، شاید نتونم شناساییش کنم، ولی از ضرب‌المثل «دیگه حنات پیش من رنگی نداره» استفاده می‌کنم.

      پاسخ
        • 💤Artin گفته:

          حنا یه گیاهه. برگها و ساقه هاش رو بر میدارند خشک می کنند و پودر می کنند میشه یه پودر سبز رنگ مایل به قهوه ای. بعد میخوان استفاده کنند توش آب میریزند میشه همون که گفتی…

          پاسخ
    • mahdi sv گفته:

      ترجمه که مشکلی نداره
      به هر حال این یه کتاب و یک داستانه
      مثل اینه که توی کتاب قلعه حیوانات،حیوانات بلد نیستن با گچ بنویسن ولی ۷ تا قانون نوشتن :‌|
      اگر بخوایم اینجوری حساب کنیم کل کتاب فقط باید صدای غرش شیر تایپ بشه :‌|

      پاسخ