اگر تا به حال اثری از لاوکرفت نخوانده باشید یا حتی اسمش به گوشتان نخورده باشد، مسلماً به صورت غیرمستقیم با آثاری که از او وام گرفتهاند برخورد داشتهاید. لاوکرفت نهتنها به عنوان پدر وحشت مدرن شناخته میشود و تقریباً تمام نویسندههای مطرح سبک وحشت که پس از شهرت گرفتن او دست به قلم بردند، خواه ناخواه از او تاثیر پذیرفتهاند، بلکه بزرگترین میراث او یعنی اساطیر کثلهو (یا کاتولو یا کطولحو – اسم او با توجه به تلفظناپذیر بودنش املای «صحیح» ندارد) کمکم دارد جایگاه ویژهای در فرهنگ عامه پیدا میکند و بر تعداد آثاری که از المانهای آن به صورت مستقیم یا غیرمستقیم بهره میگیرند روز به روز افزوده میشود.
اساطیر کثلهو به خودیِخود جذابیت زیادی دارد و حتی اگر هیچوقت قصد نداشته باشید داستانهای لاوکرفت را بخوانید یا با فرهنگ عامه درگیر شوید، به عنوان یک اسطورهی هرچند مصنوعکه به طور لجوجانه و منحصربفردی به انسان و جایگاه او در دنیا اهمیت چندانی نمیدهد و البته به خاطر بار فلسفیاش که هر فرد پوچگرایی را سر ذوق میآورد، حداقل ارزشش را دارید که یک آشنایی اولیه با آن داشته باشید.
هرکدام از معرفینامههایی که در ادامه خواهند آمد، بخشهایی از دنیای اساطیر کثهلو را به طور مختصر و مفید معرفی خواهند کرد. این معرفینامهها ترجمهای از متن ویدئوهایکانال بوتوب The Exploring Series هستند.
پ.ن. ۱: برای آشنایی بیشتر با لاوکرفت به مدخل هوارد فیلیپس لاوکرفت در دانشنامهی هنر و ادبیات گمانهزن مراجعه کنید.
پ.ن. ۲: اگر احیاناً به اسمی برخورد کردید و با آن اشنا نبودید٬ به احتمال زیاد در معرفینامههای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
پ.ن. ۳: این مقالات ابتدا در وبلاگ قبلیام FrozenFireball.mihanblog.com منتشر شده بودند، منتها بهخاطر تعطیلی میهنبلاگ و خاموشی سرورهایش به سایت انتقال داده شدند. پیش از این کل مقالات در قالب فایل PDF شکیل برای دانلود موجود بودند.
لینک دانلود همهی مقالات مجموعهی «آشنایی با اساطیر کطولحو» در قالب فایل PDF
قسمت اول: Azathoth
فرای از این گیتی قاعدهمند، آن طاعون هرج و مرج و آشفتگی اسفل وقیحانه در مرکز ازلیت میجوشد و میخروشد: سلطان اهریمنی، آزاتوث بیکران، کسی که هیچ لبی جرات ادا کردن نامش را ندارد، کسی که در دخمههای بینشان و تاریک، فراتر از ابعاد زمان و مکان، در میان ضربان خفه و جنونآمیز طبلهای شرارتبار و نالهی ناچیز و یکنواخت فلوتهای نفرینشده، با اشتهایی هولناک آروارههایش را بر هم میزند.
پویش رویایی کاداث ناشناخته
املا/معادل (های) فارسی: آزاتوث–عَزِتاث
القاب: آشوب نخستین (The Primal Chaos)–خدای کور ابله (The Blind Idiot God)–سلطان اهریمنی (The Demon Sultan)
بهزحمت میتوان بدون اشاره به آزاتوث، از دیگر خدایان اساطیر کثهلو صحبت کرد. بیتردید آزاتوث قدرتمندترین و هولناکترین خدا میان خدایان بیرونی (Outer Gods) است و در کل اساطیر نقشی محوری دارد.
اولین اشاره به آزاتوث در یادداشتی که لاوکرفت در سال ۱۹۱۹ خطاب به خودش نوشته بود صورت گرفت: «آزاتوث. نامی کریه.» و در پی آن یادداشتی دیگر در همان سال: «زیارتی هولناک به دوردستها برای جستن سریر تاریک سلطان اهریمنی آزاتوث.» لاوکرفت تصمیم داشت با اتکا بر این ایده رمانی کامل بنویسد، ولی از این رمان فقط دستنوشتهای ۵۰۰ کلمهای تحت عنوان «آزاتوث» باقی مانده است.
لاوکرفت بعدها به این خدای بیرونی در پویش رویایی کاداث ناشناخته (The Dream-Quest of Unknown Kadath)، زمزمهکنندهای در تاریکی (The Whisperer in the Darkness)، رویاهای درون خانهی ساحره (The Dreams in the Witch House) و شکارچی در شب (The Hunter in the Dark) اشاره کرد.
با وجود اشارههای متعدد به اسم آزاتوث، خود او هیچگاه به طور دقیق توصیف نشده و هیچ شخصیتی نیز او را ملاقات نکرده است. باقی نویسندگان اساطیر کثهلو نیز این سنت را ادامه دادند و فقط در خفا از آزاتوث اسم بردند و در توصیف کابوسهای مبهم وجودیت او را نشان دادند.
آزاتوث در مرکز جهان هستی قرار دارد، گرچه برخی نظریهپردازان گمان میبرند که زیستگاه او هستهی سیارهی خودمان است. آزاتوث عموماً به شکل حجمی بیشکل و بینظم توصیف شده است که خدمتکاران خدایان بیرونی او را احاطه کردهاند؛ خدمتکارانی که هدفشان نواختن فلوتهای نفرینشده و طبلهای مجنونکننده برای خفته نگه داشتن آزاتوث است.
آزاتوث در رأس خدایان بیرونی قرار دارد و باور عمومی این است که او مسئول خلقت این دنیا، تمام دنیاهای موازی و هرآنچه که درونشان وجود دارد (منجمله خدایان بیرونی دیگر) بوده است.
پیرامون آزاتوث و وجودیت او سه نظریهی کلی وجود دارد:
نظریهی اول: آزاتوث صرفاً دستنشاندهی یک موجود بزرگتر و بهمراتب هولناکتر از خود اوست.
نظریهی دوم: آزاتوث همیشه خدایی کور و ابله نبوده است، بلکه میلیاردها میلیارد سال پیش درگیر نبردی کیهانی بوده، نبردی که تنها بازماندهاش خود اوست.
نظریهی سوم (معتبرترین نظریه): مخلوقات آزاتوث فقط در رویای او وجود دارند، رویایی که آزاتوث نسبت به آن آگاه نیست و کنترلی هم روی آن ندارد. به عبارتی تمام وجودیات دنیایی که در آن زندگی میکنیم، از اولین باکتری کرهی زمین تا خود شخص یوگ سوتوث (Yog-Sothoth)، همه بخشی از تخیل آزاتوث هستند. اگر روزی آزاتوث از خواب بیدار شود، همهچیز در یک چشم بر هم زدن نابود میشود و آزاتوث دوباره باید در تنهایی به حیات جاودانه و بیهدف خود ادامه دهد.
پیروان زمینی آزاتوث نهتنها بسیار معدود هستند، بلکه از جنون مطلق رنج میبرند، برای همین پی بردن به باورهای کالت آزاتوث کار آسانی نیست. ولی میتوان مطمئن بود که این باورها ماهیتی عمیقاً پوچگرایانه دارند. خواستهی عمومی پیروان آزاتوث احضار کردن خود او یا بخشی از وجود اوست تا شاید اربابشان نابودی و جنونی را که طالبش هستند در دنیای فانی رقم بزند.
«ظهور آزاتوث» اثرTentaclesandTeeth
آزاتوث کوچکترین امتیازی برای پیروانش قائل نیست و احتمالاً حتی از وجودشان خبر ندارد، ولی پیروان او از قبول کردن این حقیقت سر باز میزنند یا کلاً اهمیتی نمیدهند.
معلوم نیست که آیا پیروان او تاکنون در رسیدن به هدف خود موفقیتی کسب کردهاند یا نه، ولی برخی ادعا میکنند عامل اصلی رویداد تونگوسکا نه یک شهابسنگ، بلکه آزاتوث بوده است.
از قرار معلوم «آزاتوث» اسم واقعی این خدای بیرونی نیست، چون در نکرونومیکون (Necronomicon) به آن اشاره نشده است. نام واقعی آزاتوث وحشت و احترام زیادی در دل بیشتر موجودات اساطیر کثهلو برمیانگیزد.
آزاتوث یکی از قابلتوجهترین خدایان اسطوره است، چون فلسفهی پشت وحشت کیهانی را بهخوبی نشان میدهد. آزاتوث یک موجود بیگانهی صددرصد بیتفاوت و بیروح است که کاملاً خارج از قلمروی درک و فهم بشری قرار دارد. هیچ راهی نیست تا با آزاتوث احساس همذاتپنداری کرد، او را فهمید یا خود را پیش او عزیز کرد. اگر روزی آزاتوث از خواب بیدار شود، جهان آفرینش به خواب فرو خواهد رفت.
نمیدونم تو جایی ذکر شده یا نه ولی از نظرم یکی از بهترین الهام و مثال برای ازاتوث، د اولد وان دیمنز سولزه، چه از حیث ظاهری چه لور منو خیلی یاد ازاتوث میندازه.
اقای اذسن من اینو جای دیگه ایی هم پرسیده بودم ولی متاسفانه جوابی ندادید، شما جایی رو میشناسید که بتونم ازش کتاب سایه ای بر فراز اینزموث رو تهیه کنم؟
سلام من تازه کتاب خدایان پگانای لرد دانسنی رو شروع کردم و میخواستم بگم که این اساطیر کطولحو چقدر شبیه خدایان پگانائه. چون مثلا تو چند صفحه اول کتاب (تا همین جا خوندم) گفتهشده که مانا یود سوشای خدایان رو خلق کرده و بعد از اون به خواب عمیقی فرورفته و موجودی به نام اسکارل مدام طبل میزنه چون اگه طبل زدن رو متوقف کنه مانا از خواب بیدار میشه و خدایان و جهانها رو نابود میکنه و اینکه بعضیها تئوریپردازی میکنن که جهانها و خدایان همه بخشی از رویای مانا هستن. برای همین به نظرم رسید که لاوکرفت (لااقل تو خلق آزاتوث) الهامات زیادی از دانسنی گرفته.
سلام. آره اتفاقاً خدایان پگانا یکی از منابع الهام شناختهشده برای اساطیر کطولحوئه و خود لاوکرفت هم بارها تو نامهش از لرد دانسنی بهعنوان یکی از منابع الهام اصلیش یاد کرده. در واقع امروزه بیشتر کسایی که میرن سراغ خدایان پگانا به خاطر ارتباطش با اساطیر کطولحو میرن.
الان اینا تخیلات و نوشته های لاوکرفته؟ یا من باید اینا رو باور کنم😐
آفرینش دنیا و کائنات اینقدر چیز عجیبیه که میتونی هرجور که میخوای برای خودت توجیهش کنی. ولی خب این تخیلات لاوکرفته.
ها این خیلی خوبه لرد
اما توی عنوان زدی کطلوحو بعد تو متن کثلوهو کدومش بالاخره .
البته تو وبلاگ همه رو خوندم.
مرسی شخیل.
آره، با توجه به اینکه توی ترجمههای جدید نشر پیدایش کطولحو نوشته شده و من هم از این املاش بیشتر خوشم اومد، گفتم عناوین رو عوض کنم تا شاید به املای رسمیش تبدیل بشه. ولی متن همون کثلهو مونده. مهم هم نیست البته. همونطور که توی مطلب مربوط به کطولحو گفتم، املای اسمش هرجور نوشته، (به شرطی که معنی رو برسونه) قابلقبوله، چون به زبون انسانی قابلتلفظ نیست.
ایول! میخوای اساطیر کثلهو رو بیاری تو سایت؟ اگه اینجوری باشه که خیلی خوب و به درد بخوره.
آره، چون میهنبلاگ داره بسته میشه، دیروز پنج ساعت وقت گذاشتم و همه رو به سایت منتقل کردم. الان برای انتشار آمادهن.
مدخل Elder Sign رو که انحصاراً برای نسخهی الکترونیکی بود هم اینجا منتشر میشه.