مثلاً قرار بود جنگ جهانی اول پایانی باشد بر همهی جنگها
کنایه یعنی چیزی که بیان شده، با مقصود و منظور واقعی که پشت آن نهفته است رابطهی عکس دارد. مفهوم سادهای است، ولی برخی از افراد به نوعی در درک عمقی آن با مشکل مواجه هستند.
اول بگذارید توضیح دهیم کنایه چه چیزی نیست، چون سوءتفاهم از همینجا شروع میشود.
کنایه:
- دروغ نیست.
- جک نیست.
- تصادف نیست.
- اتفاقی غیرمنتظره نیست.
- طعنه نیست.
- راه خوبی برای مقابله با انسانهای خشکمغز و بیجنبه نیست.
کنایه میتواند با موارد بالا همپوشانی داشته باشد، ولی این موارد به خودی خود کنایه نیستند. معمولاً از همینجاست که سوءتفاهم راجع به معنی این واژه آغاز میشود: مردم در موقعیتی نامربوط از آن استفاده کنند.
هفت نوع کنایهی اصلی شامل موارد زیر است: سقراطی، شفاهی، دراماتیک، تراژیک، موقعیتی، کیهانی و تاریخی. اگر چیزی را نتوان در این هفت شاخه گنجاند، کنایهآمیز نیست. در زیر هر کدام را به اختصار توضیح میدهیم.
انواع کنایه
کنایهی سقراطی
این کنایه کاملاً با کنایههای دیگر متفاوت است. بیشتر ابزار بحث کردن است تا کنایه به شکل مدرن آن. بنابراین بهندرت با تیپهای دیگر همپوشانی دارد.
بهطور خلاصه میتوان گفت کنایهی سقراطی یعنی استفادهی مداوم از سوال برای فاش کردن حقیقت. دقت کردید که بچهها دائماً میپرسند: «چرا؟»، بدون اینکه پاسخ سوال برایشان مهم باشد؟ کنایهی سقراطی نسخهی پیچیدهتر آن است. در این کنایه شما دائماً روی نادانی خود راجع به موضوع مورد بحث تاکید میکنید تا طرف مقابل مجبور شود بیشتر آن را توضیح دهد. نکتهی کنایهآمیز در این نهفته است که شما با طرف مقابل طوری رفتار میکنید که انگار او دانش/اطلاعاتی فراتر از شما دارد، ولی هدف از این کار اثبات کردن این است که نه، اینطور نیست.
کنایهی شفاهی
کنایهی شفاهی نوعی از کنایههای مدرن است، ولی از این جنبه که کنایهی آن عمدی است، با آنها متفاوت است. اساساً در کنایهی شفاهی چیزی که بیان میشود معنای ضمنی دارد، ولی در آن موقعیت خاص معنای متفاوتی را انتقال میدهد. کاربرد این نوع کنایه معمولاً طنز و تاکید است.
باز هم باید اشاره کرد که این تفاوت عمداً باید توسط شما ایجاد شده باشد تا کنایه، شفاهی محسوب شود. اگر شما با لحنی عصبی کتمان کنید که عصبی هستید، این فقط یک کتمان ساده است، نه کنایه. شما قصد دارید به مردم بگویید عصبانی نیستید، ولی لحنتان به شما خیانت میکند. برای ایجاد یک کنایهی شفاهی باید با لحنی آرام آن را کتمان کنید، ولی تعمداً این منظور را نیز برسانید که از درون در حال جوشوخروش هستید و میخواهید طرف مقابل این را بداند. البته به این توجه داشته باشید که چون این مثال کنایهی شفاهی محسوب نمیشود، معنیاش این نیست که بهطور کلی نمیتواند کنایه باشد. در این مورد کنایه میتواند موقعیتی باشد، چون گوینده نیت کنایه زدن نداشته است.
تفاوت بین کنایه و طعنه در این است که قصد طعنه مسخره کردن است. این دو اغلب با هم همپوشانی دارند، ولی نه تمام کنایههای شفاهی طعنهآمیزند و نه تمام طعنهها کنایهآمیز. مثلاً در مثال بالا کتمان کردن عصبانیت با لحنی تعمداً عصبی طعنه است، ولی نه کنایهی شفاهی، چون لحن عصبی نیت شما را نشان میدهد.
همچنین باید به این اشاره کرد که تفاوت کنایهی شفاهی با دروغ گفتن در این است که قصد شما از کنایه زدن رساندن منظور و حس درونیتان به صورت غیرمستقیم است، درحالیکه در دروغ گفتن چنین هدفی وجود ندارد؛ هدف مطلقاً فریب دادن طرف مقابل است.
کنایهی دراماتیک
کنایهی دراماتیک یعنی مطلع کردن مخاطبان از حقیقتی که یک یا چند شخصیت درون داستان از آن بیاطلاعند. بدینترتیب هر حرف یا عملی که راجع به آن از جانب شخصیتها گفته یا انجام میشود، برای مخاطبان کنایهآمیز بهنظر میرسد، چون آنها نسبت به آن آگاهی قبلی دارند.
انیمیشن سینمایی زیبای خفتهی دیزنی را در نظر بگیرید. پرنس فیلیپ میخواهد با پرنسس اُرارا ازدواج کند، ولی هیچیک از آن دو از شاهزاده بودن دیگری خبر ندارد (اُرارا حتی از شاهزاده بودن خود خبر ندارد). پدر پرنس فیلیپ وقتی خبردار میشود که پسرش قصد ازدواج با یک دختر غیراشرافی را دارد، وحشت میکند و بهنظر میرسد که این دو نمیتوانند کنار هم باشند، ولی تماشاچیان از هویت واقعی اُرارا آگاه هستند و بنابراین میدانند که این گمان صحیح نیست.
بنابراین این عبارت توصیفکنندهی شرایطی است که در آن مخاطبان از حقیقت مهمی خبر دارند و شاهد واکنش شخصیتهایی هستند که از این حقیقت بیاطلاعند. کنایهی دراماتیک بخش کلیدی کمدی اسکروبال بود، ولی میتوان آن را در درام و تراژدی هم به کار برد؛ مثلاً در اتللوی شکسپیر، مخاطبان قبل از شخصیتهای داستان از دروغگو بودن یاگو آگاه میشوند.
راهی دیگر برای ساختن موقعیت کنایهی دراماتیک در داستان، دستکاری کردن خط زمانی رخ دادن وقایع است (مثلاً استفاده از فلشبک یا نمایش داستان از آخر به اول). این سبک داستانگویی قول دادن شخصیتها را نشان میدهد؛ قولهایی که مخاطب میداند نهایتاً شکسته میشوند.
کنایهی موقعیتی
شاید کنایهی انتظاری عبارت مناسبتری برای توصیف این نوع کنایه باشد، چون عامل اصلی به وجود آمدن آن انتظار و توقع است. کنایهی موقعیتی موقعی اتفاق میافتد که سرانجام یک وضعیت یا عمل خاص، دقیقاً نقطهی مقابل نتیجهی موردنظر باشد. مثلاً اگر دستگاهی که برای ایمن کردن یک وسیله روی آن نصب شده، خود دستگاهی خطرناک از آب دربیاید، با چنین کنایهای طرف هستیم.
معمولاً وقتی مردم به کنایهآمیز بودن چیزی اشاره میکنند، دانسته یا ندانسته کنایهی موقعیتی را در ذهن دارند.
کنایهی تراژیک
نوعی خاص از کنایهی دراماتیک است که معمولاً در تراژدی، فیلمهای نوآر و بهطور کلی هر داستانی که پایان غمانگیز دارد، یافت میشود. حرفها و اعمال شخصیتی که قربانی کنایهی تراژیک خواهد شد، برای خودش یا شخصیتهای دیگر کنایهآمیز نیستند، ولی مخاطبان کاملاً آگاهند از اینکه این اعمال و صحبتها نتیجهای غمانگیز یا مرگبار خواهند داشت.
یک تراژدی میتواند در خود کنایهای دراماتیک بگنجاند، بدون اینکه خود کنایهای تراژیک باشد؛ کنایهی تراژیک به آگاهی پیشین مخاطب از پایان داستان بستگی دارد. این کار را میتوان با استفاده از روش قاببندی انجام داد؛ یعنی تبدیل کل داستان به یک فلشبک بدینمنظور که مخاطب آخر داستان را اول ببیند. شاید هم این اتفاق بهخاطر بیش از حد معروف بودن اثر کاملاً غیرعمدی رخ بدهد یا چیزی بین این دو؛ و نهایتاً شاید با داستانی طرف باشیم که انتظار میرود مخاطب پایان آن را بر اساس اطلاعات عمومی خود بداند (مثل فیلمهای پرل هاربِر، تایتانیک یا مصائب مسیح).
مثال: چارلز میخواهد پدرش را از زندانی شدن بهخاطر جرمی که مرتکب نشده نجات دهد. طی پروسهی اثبات بیگناهی پدر، چارلز متوجه میشود که درست است پدرش آن جرم را مرتکب نشده، ولی در عوض مادرش را کشته است. این فاشسازی نه تنها نقطهی شروع فرایند دردناکی از محاکمه، زندانی شدن و نهایتاً اعدام پدر است، بلکه باعث میشود چارلی به حقیقتی غیرقابلبخشش راجع به پدرش پی ببرد.
اگر تماشاچیان از اول از اینکه پدر همسرش را کشته آگاه باشند (مثلاً اگرچنین صحنهای در ابتدای فیلم نشان داده شود) و بتوانند حدس بزنند تحقیق راجع به او به کشف این حقیقت منجر شده، با کنایهی تراژیک روبرو هستیم. اگر تماشاچیان نیز همزمان با چارلز به این واقعیت پی ببرند، با کنایهی موقعیتی روبرو هستیم (حداقل برای بار اول تماشای فیلم)، چون هم تماشاچی و هم چارلز هر دو بهطور ناگهانی به این نتیجه میرسند که به نفع همه بود اگر او از همان اول شروع به تحقیق راجع به پدرش نمیکرد.
کنایهی کیهانی
کنایهی کیهانی یعنی کل دنیا با شما سر لج دارد. تفاوت بین این کنایه و کنایهی موقعیتی شدت و مقیاس است، ولی اگر گندکاری بزرگی به وجود بیاید، معمولاً با این نوع کنایه طرفیم.
مثلاً نقشهای که قرار است ساده و بیدردسر باشد، ولی برخلاف میل و ارادهی نقشهریز پیچیده و پیچیدهتر میشود، نمایندهی این نوع کنایه است.
همچنین پیشگوییهایی که خود تلاش برای جلوگیری از به واقعیت تبدیل شدنشان باعث به واقعیت تبدیل شدنشان میشود (مثل داستان کشته شدن پدر اودیپ به دستِ او در اساطیر یونان باستان) نیز کنایهی کیهانی است.
کنایهی تاریخی
میتواند هریک از موارد بالا باشد (غیر از کنایهی سقراطی)، فقط ریشهی تاریخی دارد.
وعدهی پیشگوی دلفی را به کراسوس در نظر بگیرید؛ او گفته بود که اگر پادشاه وارد جنگ شود، امپراطوری بزرگی را نابود خواهد کرد. با توجه به اینکه این امپراطوری خودش بود که نابود شد، این مساله برای کراسوس کنایهی موقعیتی است (کسی که بر اساس تشویق پیشگو تصمیم گرفت به امپراطوری ایران که آن زمان قدرت زیادی داشت حمله کند)، برای پیشگو، کنایهی شفاهی (کسی که کاملاً از این که کراسوس منظورش را اشتباه متوجه میشود آگاه بود)، برای مخاطبان، کنایهی تراژیک (کسانی که از سرانجام این داستان آگاهی دارند) و نهایتاً کنایهی تاریخی، چون در کتابهای تاریخی به آن اشاره شده است.
منبع: Irony
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
یه سوال،چه آثاری رو میشناسی که خط روایتشون رو دستکاری کنند ؟
تعدادشون خیلی زیاده. مثلاً فیلم Memento و Irreversible و Lolita، سریال Lost، قسمتهای مربوط به برن تو گیم آف ترونز و…
کنایه سقراطی چیزیه که من خیلی ازش استفاده میکنم. 😀