تعریف: مغلطه تغییر ملاکها پس از رسیدن به توافق موقعی اتفاق میافتد که هربار شخصی جوابی قابلقبول به پرسشها و استدلالهای طرف مقابلش بدهد، طرف مقابل استدلالها و پرسشهای بیشتری مطرح کند و به هیچ جوابی راضی نشود.
معادل انگلیسی: Moving the Goalposts
معادلهای جایگزین: عقب بردن دروازه، تغییر هدف برای رسیدن به توافق، دبه درآوردن، زیر حرف خود زدن، پایبند تعهدات خود نبودن، کارشکنی کردن، بازی جاذبه، توقع کمال غیرممکن داشتن
الگوی منطقی:
مسئلهی A مطرح و جواب قابلقبولی به آن داده میشود.
مسئلهی B مطرح و جواب قابلقبولی به آن داده میشود.
…..
مسئلهی Z مطرح و جواب قابلقبولی به آن داده میشود.
(همهی جوابها قابلقبول هستند، ولی طرف مقابل قانع نمیشود و مسئلهی دیگری را مطرح میکند)
مثال ۱:
کن: باید یه نظام اخلاقی انکارناپذیر داشته باشیم، وگرنه عباراتی مثل «درست» و «غلط» معنی خودشونو از دست میدن، چون پایهواساسی برای مقایسهشون نداریم.
راب: پایهواساس واژههای «درست» و «غلط» هنجارهای فرهنگیه و هنجارهای فرهنگی هم طبعاً نمیتونن انکارناپذیر باشن، چون همراه با تغییر کدهای اخلاقی فرهنگی تغییر میکنن. واژهی «سنگین» پایهواساس عینی (Objective) نداره، ولی ما میتونیم به شکلی معنادار ازش استفاده کنیم. در واقع عبارات بسیار کمی پایهواساس عینی دارن.
کن: ولی بدون نظام اخلاقی انکارناپذیر، بشریت گمراه میشه.
راب: به اعتقاد خیلیا ما همین الانشم گمراهیم.
کن: ولی چطور میتونی بگی شکنجه دادن بچهها کار درستیه؟ کاری نداریم تو چه موقعیت یا با چه هدفی انجام شه.
راب: خب من که هیچوقت اینو نگفتم و نمیگم، ولی تو داری میگی هر چیزی که پایهواساس عینی نداشته باشه، باید لزوماً با همهی رویکردها و نگرشهای ممکن بررسی بشه. شاید پَر در نظر کسی «سنگین» نباشه، ولی معنیش این نیست که «سبک» بودنش در مقایسه با اشیاء دیگه نسبی نیست.
کن: ولی خدا معیاری برای تعیین نظام اخلاقی انکارناپذیره. اگه میتونی حرفمو رد کن!
راب: این کارو نمیتونم بکنم.
توضیح: کن حرفش را اینگونه آغاز میکند: در نظر او باید نظام اخلاقی انکارناپذیر وجود داشته باشد: یعنی بیانیهای که بر اساس استدلالی منطقی بیان شده و میتوان با عقل و منطق آن را ثابت کرد. راب جوابی پذیرفتنی به این اعتراض میدهد، نشان به این نشان که کن پس از شنیدن پاسخ او مسئلهای دیگر را مطرح میکند. این الگو آنقدر ادامه پیدا میکند که آخر سر به درخواستی غیرممکن میرسیم. با اینکه به همهی مسئلههای مطرحشده جوابی قابلقبول داده میشود، کن هیچگاه راضی نمیشود و از سوالپیچ کردن طرف مقابل دست برنمیدارد.
مثال ۲: یکی از معروفترین و قدیمیترین مثالهای این مغلطه استدلال اثبات خداست. با توجه به اینکه اکنون روش علمی روش اصلی برای درک دنیای مادی است، بسیاری از استدلالهایی که برای اثبات وجود خدا (یا خدایان) به کار میرفتند کاربردشان را از دست داهادند و با استدلالهای جدیدتری جایگزین شدهاند، سوالهایی که علم جواب قطعی بهشان پیدا نکرده است. مثلاً جایگزین شدن آفرینشگرایی (Creationism) با آفرینش هوشمندانه (Intelligent Design) یکی از برجستهترین نمونههاست. در حال حاضر منشاء حیات استدلال پرطرفداری برای اثبات وجود خداست (البته این استدلال نمونهی بارزی از مغلطهی توسل به نادانی (شمارهی ۶۷) است)، ولی به احتمال زیاد طی ده سال آینده به جوابی برای آن خواهیم رسید و پس از آن، استدلال «منشاء حیات» نیز با یک استدلال دیگر جایگزین خواهد شد. بدین ترتیب همراه با افزایش درک ما از دنیا، دروازه یا Goalpostهای استدلالی دورتر و دورتر برده میشود.
استثنا: این مغلطه را نباید با استدلال یا مجموعهای از استدلالهایی که شامل چند فرضیهاند که در خود استدلال گنجانده شدهاند اشتباه گرفت. تفاوت اصلی بین مغلطهی تغییر ملاکها پس از رسیدن به توافق و چنین نوع استدلالی جزئی است، ولی راه تشخیص این تفاوت این است که نسبت به استفاده از عبارات تاکیدآمیز («باید»، «حتماً»، «لازم است» و…) حساس بود. معمولاً به ادعایی که اینگونه مطرح میشود پاسخ داده میشود، اما بعد یک سری اعتراض اد هاک (مغلطهی شمارهی ۴) مطرح میشوند و این اعتراضات در نهایت درخواستی برای مدرک منجر میشوند که برآورده کردن آن غیرممکن است.
منابع:
مغلطهای رایج در اینترنت. منبع آکادمیک برای آن یافت نشد.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید