توضیح پشت جلد
ماوس روایتگر داستان ولادِک اسپیگلمن است، یکی از بازماندگان یهودی در اروپای تحتسلطهی هیتلر و پسرش، کارتونیستی که در تلاش است تا داستان هولناک پدرش و تاریخ نهفته در آن را هضم کند. فرم کارتونی داستان (نمایش نازیها در قالب گربه و یهودیان در قالب موش) آنقدر تاثیرگذار و شوکهکننده است که همان آشنایی نسبیای را که نسبت به وقایع جنگ جهانی دوم حس میکنیم، از ذهنمان میزداید و برای بیان کردن آنچه بیانناپذیر است، بهناچار آن را پیشپاافتاده جلوه میدهد. همانطور که منتقد کتاب نیویورک تایمز بیان میکند: «ماوس دستاوردی عظیم در بیان جزئیات مستندوار و ابراز خلاقیت رمانگونه است… ماوس یک اثر ادبی شاخص است که به مرور زمان ارزش واقعیاش معلوم خواهد شد.»
ماوس، با جابجایی دائم بین لهستان و پارک ریگو در نیویورک، دو داستان تاثیرگذار را بهموازات هم تعریف میکند: داستان اول، حکایت پدر اسپیگلمن است: حکایت اینکه چطور او و همسرش از اروپای تحت سلطهی هیتلر جان سالم به در بردند. این داستان دلخراش پر از لحظاتی است که در آن شخصیتهای داستان در چند قدمی مرگ هستند، در کمال ناباوری موفق به فرار میشوند و با وحشت زندان و تجربهی خیانت دستوپنجه نرم میکنند. داستان دوم، رابطهی پرفراز و نشیب نویسنده با پدر پیرش است، هردویشان در تلاشند تا در سکوت و آرامش، بدون جر و بحثهای الکی، زندگیشان را بکنند و هر از گاهی هم به تاریخچهای سر بزنند که سایهاش بزرگتر از آن است که بتوان از زیر آن بیرون آمد. این داستان، حکایت یک بازمانده را به طور تمام و کمال تعریف میکند. و همینطور حکایت کودکانی که بازماندهی بزرگ شدن زیر دست بازماندگان جنگ هستند.
ماوس والدین اسپیگلمن را به دروازههای آشویتز میبرد و (در دنبالهای که در راه است) خود او را تا مرز ناامیدی مطلق میکشاند. تمام پیشفرضهای خود را کنار بگذارید. این موشها و گربهها تام و جری نیستند و زمین تا آسمان با آنها تفاوت دارند. این یک فرم ادبی جدید است.
سخن مترجم
این روزها، هرجا صحبت از هولوکاست در میان است، احتمالاً با یک مجادلهی ایدئولوژیک طرفیم. دلیلش این است که هولوکاست به ابزاری برای جلب همذاتپنداری برای یهودیان بدون کشور بدل گشت و سنگبنای تشکیل دولت اسرائیل شد، بنابراین طبیعیست که هرکس با اسرائیل و یهودیان مشکل داشته باشد، بخواهد هولوکاست را زیر سوال ببرد.
مشخص است که آرت اسپیگلمن به هنگام نوشتن ماوس بهخوبی از این موضوع آگاه بوده، چون بهسختی میتوان از کمیک او استفادهی ایدئولوژیک کرد. به هنگام خواندن ماوس این احساس بهتان دست نمیدهد که یک یهودی که به جایی وصل است، قصد دارد شما را ترغیب کند از اسرائیل طرفداری کنید یا برای یهودیان دل بسوزانید ( او خودش جزو منتقدان اسرائیل است). در واقع اسپیگلمن حتی دلش نمیخواهد برای پدرش، بهعنوان یک انسان، دل بسوزانید. او هیچ ابایی ندارد تا عیب و ایرادهای متعدد او را که، در کمال تعجب نژادپرستی ضد سیاهپوستان هم یکی از آنهاست، به تصویر بکشد. در نظر او هیچکس قدیس نیست. نه خودش، نه پدرش، نه یهودیها، نه متحدین، نه متفقین. کاملاً مشخص است که اسپیگلمن خودش هم زیر بار تاریخی که روی سرش هوار شده احساس ناتوانی میکند. او حتی در ابتدای فصل ۲ از جلد ۲ کمیک این احساس ناتوانی را به شکلی خلاقانه به تصویر کشیده است: پس از انتشار و موفقیت جلد ۱، مردم میخواهند او را به یک ستارهی مشهور و پولدار تبدیل کنند، ولی او این را نمیخواهد. او خود را لایق این نمیبیند که به سمبل آگاهیبخشی دربارهی هولوکاست تبدیل شود (با اینکه این کار را به بهترین شکل ممکن انجام میدهد). او فقط چیزی را که اتفاق افتاده به تصویر کشیده است. اگر اتفاقات هولناکی که در کمیک روایت میشوند شوکهیتان میکند، به خاطر این است که چیزی که اتفاق افتاده شوکهکننده است. و ذهنتان خودبهخود این موضوع را درک میکند. بیغلوغش بودن و غیراحساسی بودن یک روایت بهندرت تا این حد گولزننده از آب درمیآید.
در نظر من ماوس یکی از بهترین راهها برای آشنایی با هولوکاست و فرهنگ یهودیان اروپا پیش از شروع جنگ جهانی دوم است، فرهنگی که به خاطر آمار تلفات بالا شانسی برای احیا شدن پیدا نکرد. انگیزهی من برای ترجمهی کمیک هم این بود که خوانندهی فارسیزبان، بدون فیلتر ایدئولوژیک، فرصتی داشته باشد تا هولوکاست را در مقیاسی شخصی دنبال کند و خودشان وقایع را قضاوت کنند، تا شاید مثل من به این نتیجه برسند که چرا ضروریست هر کاری از دستمان برمیآید انجام دهیم تا بلایی مثل هولوکاست سر هیچ اقلیت دیگری در هیچ جای دنیا نیاید.
یهودیان تنها گروهی نبودند که در جنگ جهانی دوم عذاب کشیدند. در واقع با در نظر گرفتن فاجعهی نانکینگ عذاب آنها حتی شدیدترین نوع عذاب هم نبود. شاید یکی از دلایلی که هولوکاست اینقدر مورد انتقاد قرار میگیرد همین باشد. عدهای فکر میکنند به عذاب یهودیها بیش از حد توجه میشود. ولی حسادت درخور چنین موضوعی نیست؛ به نظرم تلاش یهودیان برای به تصویر کشیدن فاجعهی هولوکاست باید الهامبخش گروههای ستمکشیدهی دیگر باشد تا آنها هم داستانهای خود را به گوش دنیا برسانند، حتی اگر این گروه ستمدیده خود آلمانیها در زمان جنگ جهانی دوم باشند. در نهایت هدف انتشار چنین داستانهایی انتقال یک پیام مهم است: جان انسان، و عشقی که بین آنها وجود دارد، از هر ایدئولوژیای مهمتر است.
فربد آذسن / ۲۰ دی ۱۳۹۸
ماوس، در زمینهی تاثیرگذاریاش روی مخاطب، با آثار کافکا قابل مقایسه است.
– دیوید لِوین
جلد اول (۱ از ۲)
عنوان: ماوس ۱: حکایت یک بازمانده – از رگهای پدرم تاریخ میچکد
انگلیسی: Maus I: A Survivor’s Tale: My Father Bleeds History
سال انتشار: ۱۲ آگوست ۱۹۸۵ – ۲۱ مرداد ۱۳۶۴
نویسنده: آرت اسپیگلمن
طراح: آرت اسپیگلمن
مترجم: فربد آذسن
ادیتور و گرافیست: عادل اسلامی
امتیاز (CBRu) از: …
امتیاز (GRs) از: ۴.۳/۵
جلد دوم (۲ از ۲)
عنوان: ماوس ۲: حکایت یک بازمانده – مشکلات من تازه از اینجا شروع شد
انگلیسی: Maus II: A Survivor’s Tale: And Here My Troubles Began
سال انتشار: ۱ سپتامبر ۱۹۹۲ – ۱۰ شهریور ۱۳۷۱
نویسنده: آرت اسپیگلمن
طراح: آرت اسپیگلمن
مترجم: فربد آذسن
ادیتور و گرافیست: عادل اسلامی
امتیاز (GRs) از: ۴.۹/۵
سلام. لینک دانلود نسخه pdf جلد دوم خرابه.
سلام. مرسی که اطلاع دادی.
اجالتاً از کتابناک دانلود کنید نسخهی PDF جلد دوم رو:
https://ketabnak.com/book/103088/%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B3-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D9%84%D8%AF-%DB%B2
سلام
ببخشید لینک های دانلو منقضی شده (پریده) ممنون میشم یک بررسی کرده و دوباره آپلودشون کنید، با تشکر
سلام.
مرسی که اطلاع دادی. لینکها جایگزین شدن.
سلام آقای آذسن عزیز. ممنون بابت ترجمه این اثر.
متاسفانه به دلیل نداشتن اطلاعات درباره هولوکاست هنوز شروع به خوندن این اثر نکردم. برای خوندن این اثر حتما باید درباره هولوکاست اطلاعتی داشته باشیم؟
سلام.
نه لازم نیست. با خوندن کمیک آشنا میشی. کمیک یه اثر تاریخی دربارهی هولوکاست نیست، داستان شخصی یه خانواده دربارهی زنده موندن تو اون شرایطه.
آقای آذسن عزیز، سلام
ترجمه خیلی خوب بود و اثر، خاص و جالب.
ببخشید نسخه انگلیسی موجود در سطح وب بسیار بی کیفیت است.
اما نسخه ای که شما ترجمه کرده اید با کیفیت.
میشود لینک نسخه با کیفیت را قرار دهید؟
با تشکر
سلام.
عادل برای ادیت ترجمهی فارسی، از اسکن ترجمهی آلمانی کتاب استفاده کرده که خیلی باکیفیته و منم لینکشو ندارم؛ خودش پیدا کرده بود. باکیفیتترین اسکن انگلیسی که میشناسم اینجاست. عکسهاش هست، بنابراین خودت قضاوت کن:
https://getcomics.info/other-comics/maus-1-2-by-art-spiegelman/
چرا وارد وقتی می خوام دومش را دالود کنم نمی وارد سابت نمی شه
روی لینکهای دانلود کمیکاسکواد کلیک راست بزن و روی گزینهی Open Link in a New Tab کلیک کن.
ولی اگه احیاناً از کامپیوتر استفاده نمیکنی، لینک دانلود کمکی برای نسخهی CBR گذاشتم.
فربد من کمیک برای خوندن زیاد دارم، البته نه، خیلی زیاد دارم! :دی
ولی همین چند شب پیش دوباره به سرم زدم این کمیک رو دانلود کنم و بشینم بخونمش.
و اگه بخوام روراست باشم، توی این چندشبی که مشغول خوندن ماوس بودم حتی یک حباب هم از کمیکه دیگهای نخوندم. (به شدت درگیرکننده بود.)
والا تمام چیزایی که میخواستم از این دو جلد بگم رو اومبرتو اکو گفته. حرف دیگهای باقی نمیمونه، ماوس قطعا یه شاهکار خاموشه، یه کتاب صادق و روراست. دیگه از این روراستتر که نویسنده و کارتونیست اثر، خودش رو در حال دعوا کردن با پدرش میکِشه؟ خب مطمئنا هیچکسی نمیخواد که دیگران از دعواهای خونوادگیش چیزی بفهمن، ولی آرت اسپیگلمن طی یه حرکت بسیار جسورانی و دلیرانه، از رابطهی پر تنش، نادرست و پر تلاطمِ خودش و پدرش پرده بر میداره و از این موضوع هیچ ترسی نداره. چون به گفتهی خودش این کمیک عین واقعیته، درست مثل واقعیت.
ولی چیزی که من رو ناراحت میکنه اینه که این واقعیت، یه واقعهی ناراحتکننده، وحشتناک و زشت به نام آشوتیزه…
ولی کاری که تو و عادل کردین لایق ستایشه.
آفرین فربد. ترجمهت واقعا عالی بود، پرفکت بود و خیلی عالی از پسش بر اومدی با اینکه واقعا کمیک سنگینیه و لبریز از حبابهای لبریز از سخنه!
واقعا با ترجمهی دوتا اثر جاینت و سنگین (وندتا و ماوس) سلبریتی شدی.
ثابت کردی که ترجمهی کمیک راست کاره خودته. به امیده ترجمههای بیشتر ازت، خصوصا کمیک. 😆 (شوخی میکنم البته.)
عادل هم که دیگه کارش پرفکته و به ما کمیکفنا ثابت شدهست.
هر دوتون مشتی هستین و خیلی خوشحالم که این کمیک رو با ترجمهی تو و گرافیکه کمنقص عادل خوندم.
فقط چهار پنج جا اشتباه تایپی دیدم که اونم واقعا طبیعیه، اصلا جای ایرادی نداره.
باید خیلی بیشتر از این حرفا، از اینجور کارا استقبال بشه تا ما دیگه هرگز با فاجعهای به نام آشویتز و کورههای آدمسوزی مواجه نشیم، و مرسی از تو و عادل که این کمیک رو ترجمه و ادیت کردین، تا فارسیزبانها هم این اثر رو بخونن و آگاه باشن (!) که ذات بعضی از آدما تا چه حد میتونه تیرهوتار و ظالم باشه.
مرسی امیرعلی. مثل همیشه نظرت دلگرمکننده بود.
یه سوال،چرا هیچ نشری به فکر چاپ مانگا نیفتاده ؟ ارزون تر از چاپ رنگی در میاد.مثلا ناکجا آباد موعود واقعا پتانسیل چاپ شدن رو داره.
نمیدونم، عادات جنسی عجیب غریب ژاپنی ها؟ شهرت کمتر؟
حالا سوال اینجاست که اینهمه آدم به فکر کمیک ایرانی هستند، چرا کسی به فکر مانگا ایرانی نیست؟ چون اگر برخلاف ژاپن با کاغذ عادی چاپ بشه خیلی ارزون در میاد.
ببین حساسیت نسبت به تصاویر کمیکها خیلی زیاده. الان که خودم دارم ترجمه میکنم تازه میفهمم. مثلاً توی کمیک جادوگر شهر از یه قسمتی که دوروتی سگش توتو رو بغل کرده ممیزی خورده.
توی مانگا جزئیات ممیزیخور حتی بیشتر هم میشه و با توجه به بیشتر بودن تعداد صفحات مانگا (که خرج کاغذ رو برای انتشارات بیشتر میکنه) در حال حاضر انتشار مانگا بهصرفه نیست.
واقعا دمتون گرم که همچین شاهکار ادبی رو ترجمه کردین.بهترین بخش کمیک جای بود که نویسنده خودش رو تو کمیک آورد.(با ماسک موش)
1.باز سراغ ترجمه کمیک های شاهکار میروید ؟
خواهش میکنم. مرسی که خوندی.
الان یه خروار کمیک در دست انتشار دارم توی نشر باژ و ویدا. نمیدونم شاهکار محسوب بشن یا نه (در نظر خودم چندتاشون شاهکار هست، ولی خب نه در حد ماوس)، ولی کمیکهای خوبیان.
واقعا فک نمیکردم جلد دوم از جلد اولم بهتر باشه -ـ- قسمت مورد علاقه ام اونجایی بود که اسپیلگمن عکس واقعی خود ولادک رو اینکلود کرد. تا اون لحظه ولادک برام یه تیپ شخصیتی بود. تو ذهنم همون حالت موش رو داشت ولی وقت اون عکسو دیدم برام حالت “شخص خاص” رو گرفت. اینجوری ولادک هم نماینده ی یه قشر خاص شد و در عین حال ایندیویجوالیتی خودشم حفظ کرد. چیز دیگه ای هم که برام جالب بود این بود که در قسمتایی از نریشن که بعد از مرگ ولادک بود آرتور فقط یه ماسک از موش هارو داشت. شاید این نشون میده که هویت یهودی آرتور فقط تا زمان زنده بودن باباش وجود داره و وابسته به وجود پدرشه و بعد مرگ پدرش فقط یه ماسکی از یهودیت رو به یدک میکشه.
اخرشم که گفت از حرف زدن خسته شدم ریچو…عالی بود. حتی ساب پلاتای این کمیک هم دیپ بودن…حس رقابتی که ارتور نسبت به ریچو داره، احساس گناهش و بی کفایتش… یعنی به نظرم حتی به پنل هم تو این کمیک اضافی یا بی معنی نبود. خیلی حرفا میشه راجبش زد.
فوق العاده بود. ترجمه هم عالی بود. مرسی
Yeah, the part where Vladek’s real picture is included could hit you like a ton of bricks.
دربارهی ماسک آرتور هم تشخیص درستی بود. آرت به نظرش یه یهودی قلابیه. حالا دلیلش میتونه عدم وابستگی عاطفی/فکری خودش به یهودیت باشه، هم اینکه هولوکاست رو تجربه نکرده (بارها اشاره میشه که آرت در برابر یهودیهای نسل قبل از خودش احساس حقارت میکنه، به خاطر اینکه اونا هولوکاست رو تجربه کردن، ولی خودش تو ناز و نعمت بزرگ شده).
بابت ترجمه هم نظر لطفته.
سلام،تشکر ازتون که این کمیک زیبا رو ترجمه کردید.
ولی واقعا این کمیک باید چاپ بشه.خوندن این کمیک به صورت دیجیتالی اصلا کار درستی نیست،یه جورایی میشه توهین به این کمیک اگه بخوای دیجیتالی بخونی.بازم تشکر میکنم از آقای فربد آذسن و عادل اسلامی برای ترجمه و ادیت این کمیک عالی❤❤❤
سلام.
مرسی. ولی خب این کمیک به خاطر موضوعش موانع زیادی برای منتشر شدن داره.
سلام من دو تا سوال داشتم
۱.این کمیکِ با ارزش چاپ نمیشه؟
۲.الکی که از یهودی ها طرفداری نمیکنه؟
سلام.
۱. تو فکرش بودیم، ولی به خاطر موضوعش به احتمال زیاد نه. حداقل نه تا موقعی که اینقدر حساسیت نسبت به یهودیها وجود داره.
۲. اصلاً. اگه کمیکو بخونی، میبینی که مفهوم «طرفداری» تو کمیک بیمعنیه. یکی از دلایل علاقهی من به ترجمهش هم همین بود. خوندن این کمیک جزو معدود فرصتها برای ایرانیهاست تا بتونن بیطرفانه با هولوکاست و وقایع مربوط بهش آشنا بشن.
ممنون بابت جواب.خودم همیشه دنبال راهی بودم که بدون تعصب با ماهیت واقعی هولوکاست آشنا بشم ولی امان از تعصب! دراولین فرصت میخونمش
سلام آقای آذسن
گفتم شاید بهتر باشه درسایت خودتون بابت زحمت ترجمه این اثر ازتون تشکر کنم
با ترجمه این اثر فاخر هم لطف بزرگی به علاقه مندان کمیک و هم به کمیک اسکواد کردید
منتظر کارهای بعدیتون هستم
پیروز باشید
سلام آرمان جان.
ممنون. نظر لطفته.
قسمت دوم رو هم تمام کردم این قسمت هم خوب بود شاید بهتر از قسمت اول چون عمیق تر بود و بیشتر تمرکز روی تنش بین آرت و پدرش بود و این که همینطور که تو مقدمه ترجمه هم گفتین رفتار پدرشون هم نژاد پرستانه بود و این خیلی جالب بود که آقای اسپیلگمن نژاد پرستی و هولوکاست رو یه طرفه نقد نکرد و این به نظرم خیلی شایان تقدیره چون در حال حاضر یه عده از اینور بوم میفتن که انکارش میکنن یه عدم از اونور که چون این اتفاق برا یهودیا افتاده اشکال نداره یه عده زیر ظلم و ستم صهیونیستها له بشن.این مطلب رو آقای آذسن به خوبی تو مقدمه ترجمه گفته بودن که ای کاش نمیخوندم و بدون پیش زمینه قبلی داستان رو مطالعه میکردم. علی ای حال تشکر میکنم از آقای آذسن به خاطر ترجمه خوبشون و آقای اسلامی که خیلی ادیتشون حرفه ای بود نمیدونم ایشون پیام من رو میبینن یا خیر.
آره، راست میگی. من مدتها از اینکه مقدمهنویسها میان توی مقدمهشون جزئیات داستانی آثار کلاسیک رو لو میدن شاکی بودم، تا اینکه خودم به جرگهشون پیوستم.
اگه میخوای از عادل تشکر کنی، تو کمیک اسکواد پیام بذار. اونجا حتماً میبینه:
https://comicsquad.ir/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B3-%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87/
مرسی ازتون. آره حتمن ازشون تو سایت تشکر میکنم.
واقعا کمیک خوبی بود من خودم اکثر مطالب مربوط به هولوکاست قبول ندارم و اونهارو هدفی برای تیغ زدن کشور های اروپایی مثل آلمان میدونم ولی این کمیک هدفش بیشتر نقد تبعیض هست مخصوصا تبعیض بر اساس عقاید شخصی یک فرد چیزی که به کررات تو کشور میبینیم تا پاک جلوه دادن یهودی ها و هولوکاست صرفا وسیله ای که این پیام به مخاطب میرسونه. همین این اثر خاص میکنه.
ممنون از آقای آذسن ترجمه خوبی بود فقط یک جا من یکم شک دارم تو صفحه ۳۶ زمانی که میگه در آگوست ۱۹۷۹پیش او ماندیم بجای«در» نمیشه «تا»استفاده کنیم یا منظور نویسنده فقط ماه آگوست؟
آره، همونطور که تو مقدمه گفتم، هولوکاست مبحثیه که تو فضای سیاسی فعلی سخت میشه بهش دید غیر ایدئولوژیک داشت، ولی ماوس موفق شده به این مهم دست پیدا کنه. هیچکس با خوندن کمیک به این نتیجه نمیرسه که «یهودیا خوب بودن»، چون بهعنوان مثال، اینو سانسور نمیکنه خیلی از یهودیا خودشون هم با نازیا همکاری میکردن.
نه، همون در آگوست ۱۹۷۹ درسته.
آقای آذسن واقعا دستتون درد نکنه خیلی ترجمه خوبی بود. من البته الان جلد ۱ رو خوندم و خیلی خوشم اومد.در عین اینکه ناراحت کننده بود ولی آنقدر داستان جذاب بود یه کله خوندم. من شما رو از زمانی که تو فروم ترجمه کمیک جنگو رو ترجمه کردید دنبال میکردم باید زودتر از اینا ازتون تشکر می کردم به خاطر این ترجمه های درجه یک.
از اون زمان دنبالم میکردی؟ Wow, I’m impressed.
آره عزیز. نام کاربریتون هم اگه اشتباه نکنم هم نام وبلاگ قبلیتون frozen fireballبود. که بعد من ازش اسم وبلاگتونو دراوردم.بعد که فروم پوکید اون موقع هااول دوم دبیرستان بودم و کمی خجالتی. هفته ای یه دفعه میومدم سر میزدم ببینم ترجمه یا مقاله جدید چی گذاشتین. خواستم تشکر کنم ازتون متاسفانه سوادم به اندازه شما تو علوم انسانی نیس که تو بحث ها شرکت کنم ولی از مقاله هاتون خیلی لذت میبرم و استفاده میکنم. بازم پوزش میخوام اگه اسپم شد.
نه آقا اسپم چیه. ممنونم ازت.
سلام.
واقعا کمیک جالبیه این کمیک. البته من تا اواخر جلد دوم خونده بودم قبلا ولی اعتراف میکنم ترجمه ی اقای اذسن و ادیت اقای اسلامی واقعا خوب بود. ترجمه بسیار روان و مانند کمیک های دیگتون تقریبا بدون غلط بود اقای اذسن.(البته منظور من از کلمه ی تقریبا اینه که شاید غلط هم داشتین و من ندیدم، ولی من واقعا غلط از شما ندیدم) از این جهت بهتون تبریک میگم. و ادیت اقای اسلامی هم خیلی تمیز بود. انتخاب مناسب فونت، ادیت تمیز و بدون بیرون زدگی از حباب ها، و ادیت روی جلد از مزایای این ادیت بود. واقعا از خوندن این کمیک لذت میبرم.
طراحی های اقای اسپیگلمن در کنار نویسندگیشون خوب بود! واقعا قلم خوبی دارن ولی خودشون که گفتن هرچی نوشتم واقعیت بود و اگه این طور باشه پس اون چیزایی که پدرشون میگن رو خودشون ننوشتن و پدرشون واسشون تعریف کرده. ولی به تصویر کشیدن اون چیز ها واقعا عالی بود و من لذت بردم. خیلی خوشحالم که از طریق شما و سایت خوبتون تونستم دو تا کار شاخص کمیک رو با ترجمه ی فارسی بخونم.
یکی ماوس و یکی هم وی فور وندتا.
بازهم خسته نباشید میگم بهتون اقای اذسن و اقای اسلامی و از سایت کمیک اسکواد هم تشکر میکنم.
راستی امتیاز GRs رو که دیدم هم خیلی خوشم اومد از این کمیک (بیشتر از قبل) هم اینکه یادم اومد قدیما تو نقد هام امتیاز هم میدادم. پس من هم میخوام هم به نویسندگی و طراحی و هم به ترجمه و ادیت نمره بدم.
ترجمه:۱۰ از ۱۰.خوبی های ترجمه رو گفتم بالاتر
ادیت:۱۰ از ۱۰. خوبی های ادیت رو بالاتر گفتم
نویسندگی:۹ از ۱۰.به نظرم نمره ی ۱۰ فقط متونه برای ترجمه و ادیت هر کاری به هم زبونی باشه.
طراحی:۹ از ۱۰.به نظرم با نویسندگی هم ترازه.
در کل عالی بود همه چیز و من که واقعا لذت بردم.
خسته نباشید.
سلام امیرعلی.
اوف، به من مترجم امتیاز بالاتر از نویسنده دادی. New achievement unlocked.
آره، اتفاقاً خود اسپیلگمن تو یکی از مصاحبههاش گفته بود و که پدرش هم نویسندهی کتابه، چون اساساً داره داستان اونو تعریف میکنه.
چالش اصلی اسپیگلمن توی به تصویر کشیدن چیزهایی بود که پدرش میگفت. یکی از مثالهای جالبی که زد این بود که پدرش یه جملهی ساده گفت: «ما وارد دروازهی اصلی آشویتز شدیم» ولی اسپیگلمن برای به تصویر کشیدن همین جملهی ساده کلی تحقیق کرد تا ببینه دروازهی اصلی آشویتز چه شکلی بوده.
سلام.
خودتونو دست کم نگیرین.😉 البته این نظر شخصیه من، در صورتی درسته که کامنت زیر یک پست ترجمه کتاب باشه. چونکه همونطور که خودتون بهتر از من میدونید هر نویسنده یک لحن، فضا، اصطلاح و اصلا طرز نوشتاریه متفاوتی داره.
در مورد اسپیگلمن هم خبر نداشتم اینقدر واسش سخت بوده. اونایی که هم نویسنده هستن و هم طراحی داستاناشونو خودشون میکنن واقعا کاره سختی دارن. نمونه اش لمیر.
شما اگه essex county رو در نظر بگیرید قشنگ میفهمین من چی میگم. یا sweet tooth رو.
به هر حال اون اشویتز هم خوب اومدین.
خیلی ممنون از پیگیریتون.
آره، من بهشخصه به کمیکنویسهایی که هم مینویسن و هم طراحی میکنن و تو جفتشن خوبن ارادت خاصی دارم.
ماوس هم برای اسپیگلمن سخت و زمانگیر بوده. پروسهی طراحی و انتشارش دو دههای طول کشید.
چرا این قدر حجیم .؟
چه خبره شخیل .؟
کیفیتش خیلی خوبه.
ولی یه نسخهی ۴۸ مگی هم تو کتابناک آپلود کردم. چند روز دیگه تایید میشه.
بچهها جلد دوم (و آخر) منتشر شد.
از کمیک اسکواد برای حمایت از ترجمهی من و از عادل اسلامی عزیز بابت ادیت درجهیکش تشکر میکنم. به نظرم کردیت انتشار این کمیک بیشترش مال عادله تا من.
بی صبرانه منتظر ترجمه جلد بعدیش هستم، لطفا پرسپولیس مرجان ساتراپی رو هم ترجمه کنید. فقط جلد اولش ترجمه شده
جلد بعدیش طبق گفتهی عادل (ادیتور کار) دو هفته دیگه آماده میشه.
من فکر میکردم پرسپولیس کلش ترجمه شده. عجیبه که تا حالا کسی نرفته سراغش.