یا بهتر است بگوییم اینجوری دیگر سهگانهای در کار نخواهد بود.
نقص پیرنگ
نقص پیرنگ نوعی حفره در داستان است و هنگامی اتفاق میافتد که پشت وقوع یک حادثه یا یک سری حوادث دلیل منطقی وجود نداشته باشد. وقتی نقص پیرنگ به چیزی مربوط باشد که رابطهای مهم با سرانجام داستان دارد، میتواند به قابلباور بودن آن صدمه بزند و ذوق کسانی را که به این مسائل اهمیت میدهند کور کند. برخورد به نقص پیرنگ با سرعت زیاد میتواند به تعلیق خودآگاهانهی ناباوریتان صدمه بزند.
اشکال مختلف نقص پیرنگ
- شخصیتها بهطور ناگهانی به دانش یا اطلاعاتی دست پیدا میکنند که هیچوقت به آنها داده نشده، یا برعکس؛ شخصیتها از چیزی که هفتهی گذشته میدانستند یا هرکس در مقام آنها باید بداند، بیخبر میشوند.
- یک حادثه از یک خط زمانی پیوسته و یا منطقی پیروی نمیکند.
- شخصیتها نسبت به راهحل واضح برای مشکلاتشان بیتفاوت یا ناآگاهند.
- حادثهای رخ میدهد که دیگر حوادث داستان رخ دادن آن را اجازه نمیدهند.
نقص پیرنگ بنا بر چند دلیل اتفاق میافتد
- نویسنده صحنهای خاص را مدنظر دارد و دوست دارد آن را در داستان بگنجاند، ولی دلیل موجهی برای این کار ندارد. به جای اینکه بهقولی «بیخیال» شود، تصمیم میگیرد در هر حال این صحنه و موقعیت خاص را وارد داستان کند.
- نویسنده فراموش میکند در گذشته چه چیزی نوشته شده و ناخواسته اتفاقی را وارد داستان میکند که کاملاً با اتفاقی که در گذشته به وقوع پیوسته در تضاد است. این نوع نقص پیرنگ میتواند در داستانهای طولانی یا داستانهایی که نوشتنشان زیاد طول میکشد، بهراحتی اتفاق بیفتد.
- در داستانی که چند نویسندهی مشترک دارد (مثلاً سریال تلویزیونی یا کامیک)، نویسنده چیزی را که نویسندهی دیگر نوشته فراموش میکند (یا آن را در نظر نمیگیرد).
- صحنهای که نقص پیرنگ را از بین میبرد، بهخاطر بودجه، کمبود وقت و… حذف میشود.
- هنگام اقتباس یک داستان، تیم اقتباسکننده گمان اشتباهی راجع به یکی از نکات مهم پیرنگ که در آینده اتفاق میافتد پیدا میکنند و جزییاتی را به داستان اضافه میکنند که بعداً توسط خالق اثر اصلی نقض میشوند. یک مورد دیگر هم حذف کردن توضیح برای یکی از عناصر داستان است که بدون آن عنصر داستان منطقی بهنظر نمیرسد.
- هنگام ترجمهی یک اثر (ترجمهی کتاب، زیرنویس، دوبله) تغییری صورت میگیرد، ولی عناصر دیگری که به آن وابسته هستند تغییر نمیکنند.
- در کمدیها ممکن است نقص پیرنگ عمداً اعمال شود تا پیشزمینهای برای یک شوخی باشد که عموماً نوعی سرپوش آویختن است (طبق تعریف، نقص پیرنگ را به هیچ عنوان نمیتوان توجیه کرد، ولی اگر از این طریق توسط نویسنده مورد استفاده قرار بگیرد، نشانهی ضعف او نیست).
بدینترتیب میتوان گفت نقص پیرنگ مغایرتی است درون دنیای داستان. حتی داستانهای فوقتخیلی و غیرواقعی هم میتوانند با نقص پیرنگ آسیب ببینند، چون مخاطبان تا موقعی حاضرند ناباوری خود را تعلیق کنند که داستان حداقل با توجه به قوانین و مقررات تعیینشده توسط خودش منطقی بهنظر برسد.
بعضیوقتها نویسندهها سعی میکنند با کمترین توضیح و تلاش ممکن نقص پیرنگ را از سر راه بردارند (مثلاً با تکیه بر جادو و مسائل ماوراءالطبیعه یا بیان جملهای با مضمون: «اگه توضیح بدم، متوجه نمیشی.»)، بعضیوقتها هم روی آن سرپوشی میآویزند و بعضی از نویسندهها هم فکر میکنند نباید راجع به نقص پیرنگی که بعد از پایان داستان معلوم شود، خیلی نگران بود.
[su_pullquote class=”my-pq”]در بعضی از داستانها نقص پیرنگ ذاتی است؛ مثل آثار بهشدت طنزآلود یا آثاری که راجع به سفر در زمان یا دستکاری آن هستند.[/su_pullquote]
در هر صورت باید این را به یاد داشت که هیچ چیزی مطلقاً خوب یا بد نیست. در بعضی از داستانها نقص پیرنگ ذاتی است؛ مثل آثار بهشدت طنزآلود یا آثاری که راجع به سفر در زمان یا دستکاری آن هستند. حتی اگر نقص پیرنگ عمداً محض خنده اعمال نشود، داستانپردازی و توضیحاتی که برای رفع آن لازم هستند ممکن است پیرنگ اصلی را تحتالشعاع خود قرار دهند؛ بهخصوص برای نقص پیرنگهای جزیی. برای همین، اغلب منطقیتر است اگر نویسندهها به جای اینکه خودشان را با توضیح مسائل ریز آزار دهند، روی تعریف کردن داستان اصلیشان تمرکز کنند.
در انیمیشن Toy Story، باز لایتر اعتقاد دارد اسباببازی نیست، ولی هروقت صاحبش اندی سر میرسد، او هم مثل اسباببازیهای دیگر بیحرکت سرجایش میایستد.
نمونههایی از نقص پیرنگ در آثار داستانی معروف
- در انیمیشن دیو و دلبر، یک پری شاهزاده را به دیو تبدیل میکند، چون وقتی در قالب پیرزن گدایی درِ قصرش را زد، شاهزاده او را از خود راند. مساله اینجاست که هیچ شاهزادهای خودش درِ خانهاش را باز نمیکند، بهخصوص وقتی آن همه خدمتکار در اختیار داشته باشد.
- در انیمیشن داستان اسباببازیها، باز لایتر اعتقاد دارد اسباببازی نیست، ولی هروقت صاحبش اندی سر میرسد، او هم مثل اسباببازیهای دیگر بیحرکت سرجایش میایستد.
- در فیلم مرد عنکبوتی ۲، پیتر از دوستش هری درخواست میکند مخفیگاه دکتر اختاپوس را لو دهد و او هم نهایتاً این کار را میکند، ولی دکتر اختاپوس کسی نیست که جای مخفیگاهش را برای کسی فاش کند؛ بهخصوص اینکه خود هری هم هیچوقت اصراری روی دانستن آن نداشت.
- سری هریپاتر در کنار نقص پیرنگهای ریز و جزیی دو نقص پیرنگ بسیار اساسی دارد (که البته طرفداران سری سعی کردهاند آنها را توجیه کنند، ولی نه بهشکلی قانعکننده): ۱. در هری پاتر و زندانی آزکابان یک ساعت جادویی معرفی میشود که میتواند زمان را به عقب برگرداند. کاربرد این ساعت در ابتدا این است که به هرمیون اجازه دهد کلاسهای اضافی بردارد و بعداً به او و هری اجازه دهد باکبیک و سیریوس بلک را نجات دهند. در کتابهای بعدی سری با این که شخصیتهای به مراتب مهمتری در خطر هستند (و بعضاً کشته میشوند)، ولی دیگر به این آیتم اشارهای نمیشود. ۲. کلیت پیرنگ جام آتش غیرمنطقی است. چرا این نقشهی سرشار از ریسک و وابسته به شانس کشیده میشود که هری وارد مسابقه شود، چالشهایی را که پیش رویش گذاشته میشوند پشت سر بگذارد و نهایتاً به جامی که به پورتکی تبدیل شده برسد تا نزد والدمور برده شود، درحالیکه میشد یک چیز سادهتر را به پورتکی تبدیل کرد و سپس او را مجبور کرد به آن دست بزند؟
- در بازی شبهای نوروینتر[۱] قضیه از این قرار است: نوعی طاعون در شهر شیوع پیدا کرده که فقط میتوان با استفاده از اجزای تشکیلدهندهی یک سری موجود جادویی آن را درمان کرد. در دنیای فانتزیِ بازی جادوگران قدرتمند میتوانند اشیاء را بهراحتی از فاصلهی دور تلهپورت کنند. آیا اجزا را میفرستند و همان روز یک مرهم برای طاعون درست میکنند؟ خیر، آنها خود جانوران را میفرستند. جانوران با استفاده از نیروی تلهپورت (نیرویی که بهطور طبیعی از آن بهرهمند نیستند) فرار میکنند و در چهار بخش از شهر پنهان میشوند. بعد به جای اینکه یک قهرمان قابل به دنبال آنها فرستاده شود، ماجراجویی ضعیف و بیتجربه (بازیکن) مامور انجام این کار میشود. هیچوقت هم راجع به اینکه چرا فوراً درخواست دریافت موجودات جدیدی داده نمیشود (چون موجودات هیچکدام استثنایی نیستند) و به جایش تصمیم گرفته میشود همان موجودات قبلی تحتتعقیب قرار بگیرند دلیلی ارائه نمیشود.
[۱] Neverwinter Nights
منبع: Plot Hole
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
به نظرت توی نغمه چه پلات هولی وجود داشت؟
من هر چی کا کتابها رو گشتم هیچی پیدا نکردم. یا واقعا داستان خیلی خوبه که هیچ پلات هولی نداره، یا مارتین نویسنده خیلی خوبیه و خوب روی پلات هول ها ماله میکشه.
منم چیزی به ذهنم نمیرسه، ولی پلاتهولها موقعی معلوم میشن که کل داستان تموم بشه. الان هر چیزی رو بهعنوان پلاتهول مشخص کنی، شاید توی جلدهای بعدی رفع بشه.
بدترین نمونه تی که از این عنصر دیدی مال چه اثری بود ؟
من سر فیلم بازگشت شوالیه تاریکی خیلی اذیت شدم به خاطر نقض پیرنگ
سیزن ۸ گیم آف ترونز اینقدر پلات هول داشت که آدم حتی رغبت نمیکنه فهرستشون کنه. ولی تابلوترینش این بود که کلاً سازندهها مدت زمان جابجا شدن توی وستروس رو نادیده گرفتن و شخصیتها مسافتی رو که توی فصلهای قبلی در عرض چند ماه طی میکردن، توی چند روز طی میکردن. انگار به قابلیت تلهپورت مجهز شده باشن.
تا جایی یادمه سری فیلمای ایکس من خداوندگار این پیت هول بودن :))
البته در کتاب های پنجم و ششم هری پاتر اشاره میشه که در درگیری توی وزارت خانه کل زمان برگردان ها نابود شدند.
Yeah, that’s really convinient.
خب قبل از درگیری توی وزارتخونه چی؟یعنی هیچ زمانبرگردان دیگهای توی جای دیگهای غیر از وزارتخونه موجود نبود؟