یک مثال از سری کامیکهای کلوین و هابز
مشخص نیست داستان به بهانهی انتقال پیام اخلاقی به وجود آمده باشد یا پیام اخلاقی نوعی مجوز برای تعریف کردن داستان محسوب میشود؛ در هر صورت، درسهای اخلاقی یکی از فراگیرترین عناصر داستانی و مهمترین دلایل وجود داستان هستند و بهسختی میتوان داستانی را یافت که هیچگونه پیام اخلاقی (خواه مثبت، خواه منفی؛ خواه بهطور واضح، خواه بهطور زیرپوستی) در خود نداشته باشد.
پیام اخلاقی چیست؟
معمولاً در یک داستان، مثلاً اپیزودی از یک سریال تلویزیونی، یا آخرین دیالوگ ادا شده هدف کلی داستان را مشخص میکند و یا نویسندگان بیننده را با مسالهای مواجه میکنند که دوست دارند راجع به آن فکر شود. کمدیهای تلویزیونی دههی پنجاه اغلب با ادا شدن دیالوگی مثل «اوه پسر، فلان اتفاق برای من درس عبرت شد.» تمام میشدند؛ ولی سریالهایی مثل نظموقانون[۱] تمایل دارند بیننده را به فکر کردن وا دارند.
بسیاری از آثار مختص کودکان، بهخصوص کارتونهای دیزنی، بهشدت به روی این عنصر پایبند هستند. نویسندههای چنین آثاری عموماً یک درس نهایی مدنظرشان قرار میدهند و داستان را حول محور آن مینویسند. چنین پدیدهای در برنامههای تلویزیونی آمریکایی ساختهشده از اواخر دههی هفتاد تا اوایل دههی نود قابلمشاهده است؛ از این رو که در آن دوره FCC محتوای آموزشی را برای تمام برنامههای تلویزیونی ساختهشده برای کودکان ضروری میدانست و گنجاندن درسهای اخلاقی سادهترین راه برای رعایت این شرط بود.
در یک دامکام آمریکایی (دامکام به کمدیای گفته میشود که حول محور خانه و خانواده بچرخد)، لحظهی انتقال یافتن پیام اخلاقی، اغلب توسط نویسندهها بهعنوان لحظهی طلایی شناخته میشود.
بعضیمواقع پیام اخلاقی به یک شخصیت دیگر داده میشود که اغلب کودک است و مستقیم مورد خطاب قرار میگیرد. چنین روشی برای بار اول در فیلم Speechless مورد استفاده قرار گرفت.
نمونههایی از پیام اخلاقی در آثار داستانی
تعدادی از دگرگونیهای پیام اخلاقی و مثالهای مربوطه به شرح زیر هستند:
- پیام اخلاقی تصادفی: پیام اخلاقی انتقالیافته با آنچه مدنظر بوده، متفاوت است. (با وجود اینکه بهنظر میرسد پیام اخلاقی داستان چوپان دروغگو «دروغ نگو» باشد، ساختار داستان طوری است که پیام اخلاقی «یه دروغ رو چندبار تکرار نکن» پذیرفتنیتر بهنظر میرسد.)
- درساخلاقی فراموششده: شخصیتها به درسهای اخلاقیای که قبلاً یاد گرفتهاند، بیاعتنا هستند. (ران چندین بار به یاد گرفتن این درس که نباید به هری پاتر حسادت کند، محتاج میشود.)
- پیام اخلاقی مشروط: برای اینکه یک نفر درس عبرت بگیرد، فرد یا افراد بیگناه عذاب میبینند/کشته میشوند. (مرد عنکبوتی پیام اخلاقی معروف خود «قدرت زیاد، مسئولیت زیاد میطلبد» را به همین ترتیب میآموزد: او برای انتقام گرفتن از کسی که جایزهی برنده شدن او در یک مسابقه را نداده بود، جلوی جنایتکاری را که از آن مرد دزدی کرده نمیگیرد و عموی عزیزش به دست همین جنایتکار کشته میشود.)
- پیام اخلاقی گزاف: یک پیام اخلاقی آنقدر شدید که نهایتاً به ضرر شخصیتی که آن را آموخته تمام میشود. (در رمان پرتقال کوکی، آزمایشی وجود دارد که کاری میکند خلافکاران حتی هنگام فکر کردن به انجام اعمال خشونتآمیز حالشان بد شود. بدینترتیب اگر کسی به آنها حمله کند، نمیتوانند از خود دفاع کنند.)
- پیام اخلاقی قابلتفسیر: یک پیام اخلاقی متفاوت زیر پیام اخلاقیای که بهطور واضح ارائه میشود، وجود دارد. (در نگاه اول، بهنظر میرسد پیام اخلاقی داستان خرگوش و لاکپشت «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» باشد، ولی میتوان این برداشت را نیز از آن کرد: «وقتی بهوضوح نسبت به رقیبتان برتری دارید، به خود غره نشوید.» بسیاری از سیاستمداران امروزی بهخوبی این پیام اخلاقی را آویزهی گوششان کردهاند.)
- سندان اخلاقی: پیام اخلاقیای که آنقدر عریان و بیظرافت انتقال مییابد که مثل برخورد یک سندان به سر مخاطب است. (یکی از بزرگترین انتقادهای وارد به فیلم آواتار سندان اخلاقی بودن آن است. ضمناً دیویدی فیلم روز جهانی زمین به بازار عرضه شد و این مساله فقط محدود به محتوای آن نیست.)
- پیام اخلاقی بیربط: داستان با پیام اخلاقی متناقض است. (پیشزمینهی داستانی ارائهشده در نسخهی سینمایی گرینچ چگونه کریسمس را دزدید، نشان میدهد که نفرت گرینچ از هویتش کاملاً توجیهشده است، درحالیکه پایان داستان طوری طراحی شده که گویی او نیاز به گرفتن درس عبرت داشته است.)
- پیام اخلاقی تابلو: پیام اخلاقیای که باید برای همه واضح و مبرهن باشد (مثلاً کشتار دستهجمعی بد است، سرطان بد است و…)، درحالیکه بقیهی شخصیتها به چشم یک اکتشاف انقلابی و حکیمانه به آن نگاه میکنند. (جورج اورول در مقالهی خود بازنگری جنگ داخلی اسپانیا این مساله را مورد بررسی قرار میدهد: «ما آنقدر متمدن شدهایم که دیگر به بدیهیات دقت نمیکنیم. حقیقت بسیار ساده است. برای زنده ماندن باید جنگید. برای جنگیدن باید کثیف شد. جنگ پلید است، ولی اغلب نه پلیدتر از راهحل دوم. کسی که شمشیر به دست بگیرد، به دست شمشیر هلاک خواهد شد و کسی که شمشیر به دست نگیرد، بیماریهای متعفن جانش را خواهند گرفت. این حقیقت که چنین مسائل پیشپاافتادهای نیاز به گفته شدن دارند، نشاندهندهی بلایی است که سرمایهداری در گذر این سالها بر سر ما آورده است.)
- پیام اخلاقی گندهتر از دهان: یک مسالهی مهم و حساس توسط اثری بیان میشود که از پس میزان اهمیت و حساسیت آن برنمیآید یا اصلاً در سطح آن نیست. (کتاب خانهی آلفی که توسط وبسایت cracked بهعنوان بدترین کتاب کودکان نام برده شده است، از این مشکل رنج میبرد.)
- عیب زورکی: برای اینکه یک شخصیت پیام اخلاقی جدیدی یاد بگیرد، یک عیب ناگهانی و بدون مقدمه پیدا میکند. (در اپیزود ترس از پرواز انیمیشن خانوادهی سیمپسون، ترس یادشده بهطور ناگهانی به مارج دست میدهد و این ترس به چند حادثه در دوران کودکیاش نسبت داده میشود؛ درحالیکه در یکی از اپیزودهای قبلی خانواده دستهجمعی و بدون مشکل با هواپیما مسافرت کرده بودند.)
- این کار باحال رو انجام نده: چیزی که قرار است تقبیح شود، خواسته یا ناخواسته باحال و باشکوه جلوه داده میشود. (با اینکه قرار است فیلم صورت زخمی نشان دهد سقوط امپراطوری بنا شده بر پایهی جرم و جنایت غیرقابلاجتناب است، به یکی از محبوبترین فیلمها بین گنگسترها و فعالان عرصهی مواد مخدر تبدیل شده؛ بهطوری که پلیسها مجسمهی تونی، شخصیت اصلی فیلم را در خانهی یکی از قاچاقچیان مواد مخدر پیدا کرده بودند.)
- پیام غیراخلاقی: درسی که لزوماً اخلاقی نیست، ولی در عین حال نمیتوان آن را رد کرد؛ حداقل با توجه به موقعیتی که در داستان بیان شده است. (در بازی اسکایریم ماموریتی وجود دارد که در آن یک پسربچه از شما میخواهد مدیر ظالم یتیمخانهای را که در آن ساکن است بکشید. اگر این کار را انجام دهید، او با افتخار اعلام میکند که او هم میخواهد وقتی بزرگ شد، قاتل شود و به این نتیجه میرسد که میتوان با کشتن بعضی از افراد بسیاری از مشکلات را حل کرد.)
- پیام اخلاقی تخیلی: درسهای اخلاقی و استعاراتی که با بدسلیقگی وارد ادبیات گمانهزن شدهاند و نمیتوان در دنیای واقعی از آنها استفاده کرد. (خطر لو دادن داستان: کتاب چهارم سری گرگومیش سعی دارد به اشتباه بودن عمل سقط جنین اشاره کند، ولی نمیتوان این تلاش را در ارائهی یک پیام اخلاقی جدی گرفت، چون جنین مربوطه انسان نیست.)
- پیام اخلاقی سبز: چون آلودگی بد است. (موجود مرداب آلن مور حاوی چندین پیام اخلاقی در این زمینه بود؛ البته اغلب با کمی هنجارشکنی.)
- آقای پیام اخلاقی: شخصیتی که فقط برای بیان پیام اخلاقی وجود دارد. (الکس گلیک در اپیزود حرصِ مرد سرخ[۲] مجموعهی ساوث پارک).
- پیام اخلاقی نهنگ فضایی: پیامهای اخلاقیای که منظورشان را با نشان دادن عواقبی نشان میدهد که وقوعشان در واقعیت بسیار بعید است. (پینوکیو: مدرسه رو نپیچونید و دنبال حالوحول نرید، وگرنه به یه الاغ تبدیل میشید!)
- پیام اخلاقی مسخره: پیام اخلاقیای که یا خیلی بامزه است یا اصلاً قرار نیست جدی گرفته شود یا اگر نویسنده به اندازهی کافی ماهر باشد، هردویشان با هم. وقتی سری ماموریتهای Overslaughter بازی افسانهی مرگبار[۳] را تمام کنید، شکارچی با گفتن این جمله صحنه را ترک میکند: «وقتی یه چیزی رو میکشی، یه قسمتی از وجود خودتم میمیره؛ یه قسمت کوچولو و رقتانگیز از وجودت که اصلاً به دردت نمیخوره.»
[۱] Law & Order
[۲] Red Man’s Greed
[۳] Brutal Legend
منبع: An Aesop
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
از این عنصر متنفرم. به زحمت میشه داستانی رو پیدا کرد که پیام اخلاقی به طرز ارگانیک و با ظرافتی اجرا بشه. (مثل هری پاتر که هنر رولینگ در شخصیت پردازی رو به رخ می کشه.)