لینک دانلود همهی مقالات مجموعهی «آشنایی با اساطیر کطولحو» در قالب فایل PDF
اگر نشانههای واضح و مبرهن جان بدر بردن از وحشتهایی کهن در آنچه آشکار خواهم کرد، برای بازداری دیگران از ورود به اعماق قطب جنوب، یا حداقل سرک کشیدن به زیر سطوح این غاییترین گورستان رازهای ممنوعه و ویرانههای غیرانسانی و نفرینشده از دیرباز کافی نباشد، مسئولیت مواجهه با پلیدیهای توصیفناپذیر یا حتی سنجشناپذیر آن بر دوش من نخواهد بود.
در کوهستان جنون
املا/معادل (های) فارسی: کهنزادگان
القاب: نخستزادگان (The Primordial Ones)، قدیمزادگان (The Old Ones)
کهنزادگان، یکی دیگر از گونههای جاندار برجستهی اساطیر، فقط در یکی از داستانهای لاوکرفت (در کوهستان جنون) حضور رسمی دارند، ولی نقششان در مقیاس کلی اسطوره، خصوصاً در ارتباط با زمین و تاریخچهی آن، از اهمیت زیادی برخوردار است.
کهنزادگان موجوداتی فضایی هستند و در ظاهرشان، ترکیبی از ویژگیهای ظاهری حیوانات و گیاهان دیده میشود. قدشان ۱.۸ متر است، فرم کلی پیکرشان به بشکهای مخروطیشکل شباهت دارد و زائدههایی از بدنشان بیرون زده که بیشباهت به اندام ستارههای دریایی نیست.
از بالای سرشان پنج شاخک بیرون زده که روی هرکدام یک چشم قرار دارد. همچنین آنها پنج نای مخصوص خوردن و هضم غذا و مژکهایی بهمنظور پیشروی در تاریکی مطلق دارند.
در انتهای پیکر کهنزادگان پنج شاخک عضلانی قرار دارد که آنها از برجستگیهای روی نوکشان برای حرکت کردن استفاده میکنند. وسط پیکرشان پنج شاخک دیگر در فواصل یکسان قرار گرفته و پنج بال انعطافپذیر نیز به پشتشان متصل است.
کهنزادگان قادر به راه رفتن، پرواز کردن و شنا کردن بودند، ولی ترجیح میدادند در زیر آب زندگی کنند؛ خصوصاً با توجه به اینکه استحکام زیاد بدنشان تحمل فشار زیاد اعماق اقیانوس را برایشان ممکن میساخت.
گفته میشود آنها از طریق هاگها تولید مثل میکردند، ولی بهشدت مراقب بودند روند افزایش جمعیتشان از کنترل خارج نشود.
از قرار معلوم کهنزادگان اولین موجودات بیگانهای بودند که از فضا (به احتمال زیاد از اورانوس یا نپتون) به زمین آمدند. پس از رسیدن به زمین، شهر بزرگی را در نزدیکی قطب جنوب ساختند و در سرتاسر زمین پراکنده شدند. در این دورهی زمانی آنها با چند نژاد بیگانهی دیگر جنگیدند که مهمترینشان کثلهو و اخترزادهای او، می-گو (Mi-Go) و گونهی متعال ایث (The Great Race of Yith) بود.
«شهر کهنزادگان» اثر Alex Tuis
به لطف سطح تکنولوژی بالایشان، کهنزادگان در بیشتر این جنگها پیروز شدند، ولی این پیروزیها تلفات و آسیبهای زیاد و جبرانناپذیر برایشان به همراه داشت و آنها بهتدریج مجبور به تخلیه کردن بسیاری از شهرهایشان شدند.
فرهنگ و تکنولوژی کهنزادگان پیچیده، گسترده و سطحبالا بود. از آثار هنریشان میتوان به نقشهای برجستهای اشاره کرد که تاریخچه و ساختار جامعهیشان با جزئیاتی باورنکردنی رویشان حک شده بود. دانش معماریشان به آنها اجازه داد ساختمانهای سنگی شگفتانگیزی بسازند که اغلب، به تقلید از آناتومی پیکرشان، پنچگوش بودند. چنین شباهتی در الفبایشان نیز یافت میشود؛ الفبایی که در نگاه اول پر از نقطهها و دایرههای هممرکزی است که در امتداد پنج شعاع کشیده شدهاند. همچنین آنها ارز مخصوص به خود را داشتند که از جنس سنگ صابونی سبز ساخته شده بود. هیچ مدرکی مبنی بر گرایش کهنزادگان به مذهب خاصی وجود ندارد.
اطلاعات دقیقی از اینکه دستاوردهای کهنزادگان تا چه حد پیشرفته بودند در دسترس نیست، ولی میتوان حدسهایی زد. به احتمال زیاد آنها به اسلحههایی مجهز به انرژی متمرکز دسترسی داشتند که در جنگهای زیادی که پشت سر گذاشتند، تا حد زیادی کمک حالشان بود. همچنین دانش آنها در زمینهی کیهانشناسی و فیزیک با دانش فعلی انسانها برابر یا حتی از آن بیشتر بوده است.
نقطهی قوت اصلی آنها، دانش باورنکردنیشان در رشتهی زیستشناسی و مهندسی ژنتیک بود، در حدی که میتوانستند گونههای جاندار جدید تولید کنند. در واقع، آنها یک گونهی جاندار خلق کردند تا خدمتگزارشان باشد: شوگوثها (Shoggoths).
«یک شوگوث» اثر pahko
شوگوثها موجودات عظیمالجثهای هستند که از نوعی مادهی لجنمانند بیگانهی سیاهرنگ ساخته شدهاند و قادر هستند بنا بر نیازشان اندام و زائدههای کمکی از خود تولید کنند.
کهنزادگان با تکیه بر قدرت هیپنوتیزم شوگوثها را آموزش میدادند و کنترل میکردند، ولی شوگوثها در نهایت علیه اربابانشان قیام کردند. کهنزادگان این قیام را سرکوب کردند، ولی از آن پس در برخورد با خدمتگزارانشان محتاط شدند.
از دیگر مخلوقات قابلاعتنایشان، میتوان به موجود دوپا و هوشمندی به نام انسان اشاره کرد. دقیقاً مشخص نیست نیت کهنزادگان از خلق انسان چه بود، ولی در اینکه آنها به دنبال نفع شخصی بودند و انسانها چیزی بیشتر از یک پروژهی آزمایشی برایشان ارزش نداشتند، شکی نیست.
به خاطر درگیریهای زیاد و وقوع یک عصر یخبندان شدید، کهنزادگان بازمانده مجبور شدند از سطح زمین به یک دریاچهی زیرزمینی بسیار وسیع زیر قطب جنوب پناه ببرند. نقل است که در نزدیکی شهری که کهنزادگان در نزدیکی قطب جنوب ساختند، موجودی ساکن است که حتی کهنزادگان هم با وجود قدرتی که در اختیارشان بود، از آن وحشت داشتند، ولی هویت این موجود مشخص نیست.
از اینکه تعداد کهنزادگان باقیمانده (البته اگر کهنزادهای باقی مانده باشد) در زیر قطب جنوب چند عدد است، اطلاعاتی در دسترس نیست، ولی با پراکنده شدن انسان در سطح زمین و تسخیر کردن نقاط مختلف آن، بدونشک کهنزادگان سلطهی خود را بر روی سیاره از دست دادهاند و یکی از مخلوقاتشان جایشان را گرفته است؛ اتفاقی که با پیشرفت علم ربوتیک و ساخته شدن هوش مصنوعیهای فوقپیشرفته به دست انسانها، بعید نیست باز هم تکرار شود.
اقا خیلییی معذرت میخوام چنتا سوال دارم ممنون میشم پاسخ بدید.یک اینکه این مقالاتی که نوشتید از کتاب های لاوکرفت جمع اوری شده؟دوم اینکه انجمن هزارتو چی شد؟بسته شده یا تغییر ادرس داده؟سه اینکه شما که همه سایتی رو میشناسید یه انجمن فعال درباره موسیقی بهم معرفی کنید؟خیلی ممنون.
بازهم بابت اسپم معذرت میخوام مقاله هاتون عالیه.خیلی نگاهم رو به دنیا عوض کرد.
منبع این مقالهها کانال یوتوب Exploring Series هست:
https://www.youtube.com/playlist?list=PL-aprpylMuCdnaFEYwTzAobqUZGxS1D5p
انجمن هزارتو بسته شد.
متاسفانه انجمن موسیقی نمیشناسم. هرچند با یه سرچ ساده چندتاشون رو پیدا میکنی.
خیلی ممنون تازه میخواستم با این انجمن اشنا بشم حیف.
هر چی سرچ کردم نیومد متاسفانه چنتا هم پیدا کردم فعال نیستن متاسفانه.
خیلی ممنون بابت جوابتون.