تعریف: مغلطه انتساب جعلی موقعی اتفاق میافتد که شخصی به منبعی بیربط، فاقد صلاحیت، دارای تعصب یا جعلی توسل بجوید تا استدلالش را تقویت کند (استفادهی مدرن). در گذشته این مغلطه به مواردی اشاره داشت که در آن شخص تجربیات «مذهبی» و «روحانی» را به عاملی بیرونی نسبت میداد، نه فرایندی درونی و روانی (مغلطهی فرافکنی خیالات (Fantasy Projection) با این مغلطه رابطهی نزدیکی دارد).
معادل انگلیسی: False Attribution
الگوی منطقی:
ادعای X مطرح میشود.
منبع Y، یک منبع جعلی یا غیرقابلشناسایی، برای اعتبار بخشیدن به ادعای X مورد استفاده قرار میگیرد.
بنابراین X صحیح است.
مثال ۱:
ولی استاد، من این حقایق رو از یکی از برنامههای تلویزیون شنیدم… ولی اسمش یادم نمیاد.
توضیح: اگر برای درستی ادعا یا استدلالتان منبع قابلاطمینان و تاییدشدهای نیاورید، استدلال یا ادعایتان ضعیف جلوه میکند.
مثال ۲:
من کتابی داشتم که نویسندهش ثابت کرده بود لپرکانها واقعیان و دانشمندا هم وجودشون رو با مدرک ثابت کردن، ولی کتابه رو گم کردم. اسم خودش و نویسندهش رو هم یادم رفته.
توضیح: قصهای که در «این کتاب» نوشته شده مدرکی برای اتفاق به این بزرگی (ثابت شدن وجود لپرکانها توسط دانشمندان) به حساب نمیآید. ممکن است کسی که دارد این قصه را تعریف میکند قبلاً استدلالی متقاعدکننده دربارهی وجود داشتن لپرکانها شنیده باشد، اما احتمال اینکه این کتاب و محتویاتش زایدهی تخیل خودش باشد بیشتر است. در هر صورت، پذیرفتن ادعای واقعی بودن لپرکانها و ثابت شدن وجودشان توسط دانشمندان بر اساس این استدلال مغلطهآمیز است.
راهنمایی: از خودتان حرف درنیاورید و تخیل خود را جای حقیقت جا نزنید. اگر کسی به دروغ شما پی ببرد، استدلال را میبازید، حتی اگر راست بگویید.
منابع:
The Journal of Philosophy. (۱۹۱۸). Journal of Philosophy, Incorporated.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
فکر کنم الگوی منطقی مغلطهی توسل به مخالفت رو برای این مغلطه نوشتی 🙂
ممنون که گفتی. درستش میکنم.