دسته ها
- Book Club (۵)
- آشنایی با اساطیر کطولحو (۲۰)
- آشنایی با دنیای ارباب حلقهها (۲)
- آشنایی با دنیای جنگ ستارگان (۱۱)
- آشنایی با دنیای وارکرفت (۱)
- آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (۱۵)
- آشنایی با سیاهچالهها و اژدهایان (۱۹)
- اطلاعیه (۷)
- برداشت داغ (۵۰)
- پیشنهاد کتاب گاردین (۱۰)
- ترجمهها (۱)
- ترجمهی کتاب «خون، عرق و پیکسل» و «دکمهی ریست را فشار بده» از جیسون شرایر (۲۲)
- جعبه ابزار بازی سازان (۱۳۳)
- چارتهای ادبی (۳)
- داستان کوتاه (۳)
- دربارهی بازیها عمیقتر فکر کنیم (۱۵)
- دستهبندی نشده (۱)
- رمان (۱)
- سیری در سینمای ابرقهرمانی (۱۰)
- شعرها (۵)
- عناصر داستان (۵۱)
- فرهنگ عامه و فلسفه (۱۵)
- فهرست مغلطه به زبان آدمیزاد (۱)
- کتابهای ترجمهشده (۱۴)
- گیمهای برتر (۶۰)
- مصاحبهها (۳)
- مغلطه به زبان آدمیزاد (۲۳۱)
- مقالات تالیفی (۴۰)
- مقالات ترجمهشده (۲۹۲)
- نقد بازی (۲۹)
- نقد سریال (۱۱)
- نقد فیلم (۲۹)
- نقد کتاب (۱۱)
- نقد کمیک (۱)
- نوشتههای انگلیسی (۱۶)
- آگوست 2024
- جولای 2024
- ژوئن 2024
- مارس 2024
- فوریه 2024
- ژانویه 2024
- دسامبر 2023
- نوامبر 2023
- اکتبر 2023
- آگوست 2023
- جولای 2023
- ژوئن 2023
- می 2023
- آوریل 2023
- مارس 2023
- فوریه 2023
- ژانویه 2023
- دسامبر 2022
- سپتامبر 2022
- آگوست 2022
- جولای 2022
- ژوئن 2022
- می 2022
- آوریل 2022
- مارس 2022
- فوریه 2022
- ژانویه 2022
- دسامبر 2021
- نوامبر 2021
- اکتبر 2021
- سپتامبر 2021
- آگوست 2021
- جولای 2021
- ژوئن 2021
- می 2021
- آوریل 2021
- مارس 2021
- فوریه 2021
- ژانویه 2021
- دسامبر 2020
- نوامبر 2020
- اکتبر 2020
- سپتامبر 2020
- آگوست 2020
- جولای 2020
- ژوئن 2020
- می 2020
- آوریل 2020
- مارس 2020
- فوریه 2020
- ژانویه 2020
- دسامبر 2019
- نوامبر 2019
- اکتبر 2019
- سپتامبر 2019
- آگوست 2019
- جولای 2019
- ژوئن 2019
- می 2019
- آوریل 2019
- مارس 2019
- فوریه 2019
- ژانویه 2019
- دسامبر 2018
- نوامبر 2018
- اکتبر 2018
- سپتامبر 2018
- آگوست 2018
- جولای 2018
- ژوئن 2018
- می 2018
- آوریل 2018
- مارس 2018
- فوریه 2018
- ژانویه 2018
- دسامبر 2017
- نوامبر 2017
- اکتبر 2017
- سپتامبر 2017
- آگوست 2017
- جولای 2017
آخرین دیدگاهها
- باران در بررسی فصل ۱ سریال Squid Game (2021) | آیا به این سریال بیش از حد بها داده شده است؟
- امیرعلی در موسیقی
- ناشناس در تفاوت اگزیستانسیالیسم، نیهیلیسم و ابزوردیسم چیست؟
- سجاد در بازیهای ویدیویی را چگونه تحلیل کنیم؟ | جعبهابزار بازیسازان (۱۲۷)
- رضا در برزرک؛ از مانگا تا انیمه و بازی
- ناشناس در موسیقی
- ناشناس در موسیقی
- علی در صفر تا صد مجموعه «لاکپشتهای نینجا»؛ از کمیکها تا سریالها و فیلمها
- احمدی در فلسفهی آلبر کامو؛ چطور بر پوچی زندگی غلبه کنیم؟
- ناشناس در مغلطهی نادانی خودسرانه (Willed Ignorance) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۲۲۴)
- حسین در ۱۰۰ قهرمان برتر تاریخ کمیک
- ناشناس در مغلطهی شیب لغزنده (Slippery Slope) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۲۰۰)
- در گاله رو ببند احمق ☺️ در بررسی سریال House (2004-2012) | اگر شرلوک هلمز دکتر بود… و دیوانهتر
- هیچ کس در ۳۵ فیلم طولانی برتر که بالای ۳ ساعت زمان دارند
- ناشناس در چرا فیلم مرد عنکبوتی ۲ بهترین فیلم ابرقهرمانی تاریخ است؟
- Mandaloria در مندلورینها در Star Wars | آشنایی با دنیای جنگ ستارگان (قسمت ششم)
- Mando در مندلورینها در Star Wars | آشنایی با دنیای جنگ ستارگان (قسمت ششم)
- Mandalorian در مندلورینها در Star Wars | آشنایی با دنیای جنگ ستارگان (قسمت ششم)
- یحیی در هرچه لازم است دربارهی سینمای فرانسه بدانید؛ از تاریخچه تا فیلمهای مهم و پروسهی ساخته شدن فیلمهای فرانسوی
- ناشناس در سیثها در Star Wars | آشنایی با دنیای جنگ ستارگان (قسمت سوم)
- ناشناس در سیثها در Star Wars | آشنایی با دنیای جنگ ستارگان (قسمت سوم)
- محمد علی در خط زمانی کامل «اتک آن تایتان»، برای کسانی که رشتهکلام داستان از دستشان در رفته است
- amirh در گفتگوی آزاد
- مهرداد یوسفی در آیا ترجمهی پرتقال کوکی از نشر ایرمان زیادی شبیه به ترجمهی من به نظر میرسد؟ قضاوت با شماست
- سارا در بررسی سریال How I Met Your Mother (2005-2014) | آیا پایان آشنایی با مادر قابلدفاع است؟
- محمد امین در آموزش اتصال به League of Legends (و باقی بازیهای تحریمشده) در ایران
- ناشناس در پدیدارشناسی به زبان ساده: فلسفهی پیچیدهی هایدگر و هوسرل دربارهی چیست؟
- جمالی در پدیدارشناسی به زبان ساده: فلسفهی پیچیدهی هایدگر و هوسرل دربارهی چیست؟
- اصل غوطه وری(Immersion) در طراحی بازی چیست؟ – علم بازی در وقتی از غوطهوری (Immersion) در بازیهای ویدئویی حرف میزنیم، از چه حرف میزنیم؟
- ناشناس در تفاوت اگزیستانسیالیسم، نیهیلیسم و ابزوردیسم چیست؟
- ناشناس در بررسی فیلمهای RoboCop (1987)، RoboCop 2 (1990), RoboCop (1993) | پلیس آهنی؛ قهرمان اکشنی که از آزمون زمان سربلند بیرون آمد
- Mosy در گفتگوی آزاد
- روژینا در ۲۵ شخصیت انیمهای برتر در تاریخ از بدترین به بهترین
- روژینا در ۲۵ شخصیت انیمهای برتر در تاریخ از بدترین به بهترین
- ناشناس در پدیدارشناسی به زبان ساده: فلسفهی پیچیدهی هایدگر و هوسرل دربارهی چیست؟
- هادی حقیقت در فلسفهی آلبر کامو؛ چطور بر پوچی زندگی غلبه کنیم؟
- ابوالفضل در ۵۰ بازی استراتژی برتر تاریخ
- amirh در گفتگوی آزاد
- Helen در ادبیات کافکایی چیست؟ نگاهی به فلسفهی فرانتس کافکا
- علی در ترجمه کتاب مترو ۲۰۳۵ (Metro 2035)
- Nobody در معرفی تعدادی از بازیهای ویدئویی Cthulhu Mythos | آشنایی با اساطیر کطولحو (قسمت هفدهم)
- علی حسینی در بهترین کتابهای فیلیپ کی دیک؛ پیشگوی ادبیات علمی-تخیلی و خالق دنیای «بلید رانر»
- مهدی در بررسی بازی Vampire: The Masquerade – Redemption (2000) | داستان عاشقانهی شکسپیری در بستر جامعهی مخفی خونآشامها
- Alireza در بررسی فیلم The Evil Dead (1981) | فیلمی که در برزخ بین ترسناک بودن و مسخرگی گیر کرده است
- شهریار در ترجمههای من
- فرشاد در اتک آن تایتان چطور در پنج اپیزود اول مخاطب را جذب میکند
- محمد در آزاتوث در Cthulhu Mythos | آشنایی با اساطیر کطولحو (قسمت اول)
- علی حسینی در ردهبندی اقتباسهای سینمایی استیون کینگ بر اساس میزان وفاداریشان به منبع اصلی
- ریحانه در «نشان دهید، نگویید»؛ منظور از این اصطلاح معروف در دنیای نویسندگی چیست؟
- احمدرضا در مغلطهی حملهی شخصی (کینهتوزانه)
(Ad Hominem – Abusive) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۵) - ناشناس در امپراتوری تاو | آشنایی با دنیای وارهمر ۴۰۰۰۰ (قسمت نهم)
پست های تصادفی
- کارگردانان انیمیشنهای برتر ۲۰۲۲ از فیلمهایشان میگویند
- مغلطهی دوپهلوگویی (Equivocation) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۱۰۱)
- مغلطهی نفی گزارهی مقدم و تالی (Negating Antecedent and Consequent) | مغلطه به زبان آدمیزاد (۱۶۳)
- طراحان بازی چگونه این ۱۱ مشکل را در بازیهای معروف حل کردند | جعبهابزار بازیسازان (۱۲۴)
- ۱۰ نژاد فانتزی منحصربفرد در بازیهای نقشآفرینی
- برداشت داغ: بایوشاک بهترین بخش افتتاحیه را بین تمام بازیها دارد
- برداشت داغ: نه، نمیخواهم بازی را متوقف کنم تا به پیام صوتی گوش بدهم
- ۲۰ سیستم جادوی برتر در تاریخ بازیهای ویدیویی
- بسط شخصیت (Character Development) | معرفی عناصر داستانی (۴۰)
فربد زنده ای؟
مگه خبر دار نشدی؟؟
دیگه باید پذیرفت
سلام به همه. یه فیلمی بود درباره یه گروه پسر که برادر یکیشون یه شمشیر داشت و یکی از اون بچه ها وقتی داشت مسخره بازی درمیاورد یه ضربه به دوستش میزنه و دوستش میمیره. فکر میکنم اینجا یه پست بود که معرفیش کرده بود ولی هر چی دنبالش میگردم الان نیستش. کسی میتونه پست هایی که توش چند تا فیلم معرفی شدن از فربد رو اگه یادشه لینک بده؟ اونایی که درباره یه فیلمه رو نمیخوام.
خوشم میاد که میدونی خود فربد مرده. 😀
آره دیگه، از حقیقت نمیشه فرار کرد :))
سلام
فربد چه کتابهایی بودن که دوست داشتی ترجمشون کنی اما به دلایلی(نظیر مسائل مالی و کمبود وقت و …) از ترجمشون صرف نظر کردی؟
می خوام دلی و بدون توجه به جنبه مالیش،شروع کنم به ترجمه
اگر پیشنهادی برای تازه کارا داری،محروممون نکن
جواب بدید لطفا
خدا بیامرز مترجم خوبی بود…
حیف شد
به قول معروف:
The reports of my death are greatly exaggerated
جواب دادم. باز هم بابت تاخیر عذر میخوام.
سلامچون مترجم هستید میپرسم من زبانم متوسط رو به پایینه مثلا یک قسمت چیزای عجیب رو تا حد ۲۰ ۳۰ درصد متوجه بشم ۱۹ سالمه دوست دارمکمیک ها و فیلم هارو بدون زیرنویس متوجه بشم بنظرت چیکار کنم؟
شما که مترجم هستی توانایی اسپیکینگ قوی ای هم دارین؟
سلام.
بابت تاخیر در پاسخگویی عذر میخوام.
من نظرم اینه که زبان رو فقط با تکرار میشه یاد گرفت. یعنی اینقدر در معرضاش باشی که ملکهی ذهنت بشه. من خودم روش یادگیری زبان برام به این صورت بود که میشستم فلان بازی رو بازی میکردم، به دیالوگهاش گوش میدادم و هر کلمهای رو که نمیفهمیدم، با Alt + F4 از بازی میاومدم بیرون توی دیکشنری سرچش میکردم. اینقدر این کارو کردم دایرهی لغاتم افزایش پیدا کرد. البته یه سری میانبر هم وجود دارن، مثل ۵۰۴ absolutely essential words، ولی اگه وقت و حوصلهش رو داری، یادگیری ارگانیک و بر اساس علایق شخصی از همهی روشها بهتره.
کلاً پیشنهادم اینه که تا حد امکان خودت رو در معرض زبان انگلیسی قرار بدی و هرچی رو که نفهمیدی، در لحظه توی دیکشنری معناش رو جستجو کنی.
من توانایی اسپیکینگ قوی هم دارم. یعنی میتونم با یه فرد انگلیسی زبان بدون مشکل حرف بزنم. ولی منی توی دانشگاه ادبیات انگلیسی خوندم و باید توی کلاسها انگلیسی حرف میزدیم. شاید این تجربه توی تقویت مهارت اسپیکینگ نقش داشته.
آقای آذسن زنده اید؟
https://www.digikala.com/mag/this-years-great-man-biopics-have-a-couple-of-things-in-common/
آخرین کارش مال امروزه پس زندهست.
اینا رو زمان دار میذاره خودشون پابلیش بشن
پس حداقل تا موقع نوشتنش زنده بوده. متاسفانه اینکه کی بوده رو نمیدونیم.
خوشحالم که زنده بودنم قابل ردیابیه. :))
تعداد آخرین نظرات رو به ۵۰ تا افزایش دادم تا تمام جواب هات بیان تو فوتر سایت!
هولی شت، Escapist رفت رو هوا.
آره از خاکسترش کانال Second Wind بیرون اومد.
ولی پسر چقدر مسخره رفت رو هوا. قشنگ انگار به مو بند بود. در حالیکه از بیرون همهچی رو به پیشرفت به نظر میرسید.
آره تو کامنتای ویدیوهاشون هم همه نوشته بودن که escapist خیلی با قبل از اینکه نیک کالاندرا بیاد فرق کرده و همه چی داره بهتر میشه. ولی الان یه نفعی که داشت این بود که خیلیا شروع کردن به دیدن ویدیوهای بقیهی اعضای second wind و ظاهرا اونام الان دارن مخاطب خودشونو پیدا میکنن. کاش بتونن مستقل بمونن.
تا الان که خوب تونستن دووم بیارن.
سلام من اون مطلبت راجب انیمه اتک رو خیلی دوست داشتم و جال بود برام .نظرت راجب تئوری AOE اتک تایتان چیه؟اگه یه مطلب راجبش بنویسید جالب میشه
سلام. مرسی.
این تئوری AOE به پایان داستان مربوط میشه؟ من مانگا رو نخوندم و پایان انیمه هم هنوز نیومده، برای همین نمیخوام سرچش کنم و اسپویل شه قضیه برام.
لااقل عکستو دایره ای میذاشتی، این چیه آخه :))
هم این، هم به نظرم حالا که عکسشو گذاشته یه عکس آپدیتتر بذاره بهتره.
آخه اصلا طراحی سایت و خصوصا اون بخش طوری نیست که عکس واقعی بهش بیاد. یه جورایی وصله پینه ای شده.
بنده خدا برداشت. :))
😀
بنده خدا همه نظرات رو میخونه ولی جواب نمیده.
امیرعلی تو از کجا با سایت آشنا شدی؟
اون که آره. :))
من دنبال کمیک وی فور وندتا میگشتم، سرچش که کردم رسیدم به این سایت. بعدش از طریق کمیکهای دیگهای که روی سایت بود (مثل شیرهای بغداد و ماوس) و مقالات معرفی عناصر داستانی، جذب سایت شدم و موندگار شدم یه جورایی.
مرسی از وی فور وندتا. چه ترجمهی پربرکتی که باعث آشنایی تو با اینجا شد.
چند وقته هستی؟
حدوداً سه سال.
ایول. تو دیگه لیاقتش رو داری که توی آزمون نهایی شرکت کنی و بتونی وارد محفل خصوصی آذسنیون شی.
کنجکاو شدم ببینم آزمون نهایی چیه. 😄
یعنی خود محفل خصوصی برات کنجکاوی نداره؟
هان در مورد اونم کنجکاو شدم، ولی در مورد آزمون بیشتر. :))
هومم آره واقعاً. 👍
وندتا هم کمیک خوبی بود، هم موجب اتفاقات خوبی شد.
برای تست بود. دیگه برداشتم.
توی یوتیوب یه ویدیویی هست با عنوان Simcity 3000 MAGNASANTI
جز خفنترین محتواهاییه که به واسطهی ویدیوگیم درست شدهان، گفتم شاید دیدنش برات جالب باشه.
بسیار جالب بود.
مصاحبهش با سازندهش رو هم خوندم.
ظاهراً هدفش انتقاد از شهرسازی مدرن بوده که توش هدف صرفاً بالا بردن یه سری ارقامه و جان و خوشحالی و راحتی انسانها اهمیت نداره.
خوب شد مصاحبه ازش موجود بود و دیدم آدم عادیه، وگرنه فکر می کردم یه قاتل سریالی یا کالتیسیت ویدئو رو ساخته.
سلام دوستان
اقا من مشکل جدی با نت بیدا کردم هیچ گونه دسترسی به نت بین المللی ندارم بذیرای هرگونه کمک شما هستم
برا چی میخوای؟ موبایل یا پی سی؟
جفتش بشه جه بهتر اما pc واجب تر همه کارام رو هواست
فکر کنم در پسزمینه مشکل حل شد.
فربد جون تولدت مبارک. امیدوارم سالم و سلامت در کنار عزیزانت باشی، سال خوبی واست بشه امسال و البته جیبات هم همیشه پُر پول باشه.
مرسی امیرعلی. خجالتزده کردی که یادت بود روز تولدم رو.
صرفاً جا داره بگم با این وضع اقتصادی دیگه آرزوی «جیبت پرپول باشه» هم داره منسوخ میشه. :)). یکی ویدئو گذاشته بود از پولی که رفته بود از بانک بگیره. عملاً یه فرغون اسکناس بود که کلش میشد ۲۲ میلیون.
فربد بهت اطمینان میدم که تا موقعی که سایتت بهم اجازه بده من تولدتو بهت تبریک میگم.
راست میگی، باید اون تیکه رو تغییر بدم به «کارت بانکیت پرپول باشه». :))
مرسی شخیل.
I’m humbled.
یو یو
اقا این سریال the strain دیدن؟ اگر ندیدن حتما بیشنهاد میشه ببینین
من که راضی بودم ازش واقعا سزیال خوش ساختیه
سلام حسین. نه ندیدم. میدونستم گیرمو دلتورو پشتشه، ولی نقدهای درخشانی ندیدم ازش زیاد. توی رادارم قرارش میدم.
یو
Yo Endline, what’s up?
این بازی Pentiment که معرفی شد، چقدر به نظر جذاب میاد. برا سازنده نیو وگاسه.
آره خیلی. کلاً فازش خیلی با فاز کارهای Obsidian فرق داره. ایده و سبک بصریش انگار متعلق به یه سازندهی ایندیه.
سلام خسته نباشید، اول از همه بگم که کتاب خوره های ادبیات ژانری به دستم رسیده و شروع کردم به خوندن جلد اولش و تا اینجا باید بگم که فوق العاده بوده ، نایس…
بعد حالا میرسیم به سوالم ، بنظرتون سریال خدایان امریکایی به اندازه ی رمانش نوشته ی نیل گیمن جذاب هست و ارزشش رو داره که بجای رمان ، سریالش رو نگاه کنیم؟
خوشحالم که گرفتیش و خوشت اومد.
من سریال خدایان آمریکایی رو فقط فصل یکش رو دیدم. میخوام سراغ بقیهی فصلهاش هم برم، ولی با توجه به اینکه کلاً همهی عواملش تغییر کردن، میترسم با یه چیز ضدحال روبرو بشم و این دلسردم میکنه.
به نظرم فصل ۱ حق مطلب رو دربارهی رمان ادا میکرد، ولی خود رمان اینقدر خوبه که به نظرم نه، جاش رو نمیگیره.
اوک پس فک کنم سراغ هر دو برم ، ولی نمیدونم از کجا میشه کتابشو گیر اورد بدون سانسور ، شما خودتون چطور خوندید؟
من به کتاب صوتیش گوش دادم. یکی از بهترین کتابصوتیهای موجود رو داره. هم Full Cast هست (یعنی هر شخصیت صدای جدا داره) هم اینکه صدای صداپیشهها عالیه.
منظورت رو هم از بدون سانسور متوجه نشدم، چون به فارسی ترجمه نشده و تا موقعی که سانسور وجود داره هم نمیشه درستحسابی ترجمه شه. باید انگلیسی بخونی.
اوک ، ممنون
سلام
میخواستم بپرسم این ۵۰ مقاله درباره عناصر داستانی را به شکل کتاب درآوردید که بتوان تهیه کرد؟
آیا کتاب خوره ادبیات ژانری همین ۵۰ مقاله هست؟
سلام.
کتاب خورهی ادبیات ژانری شامل این ۵۰ مقاله میشه (به همراه یک سری ضمیمه)، ولی مطالب خیلی بیشتری داره. منجمله معرفی زیرگونههای سبک فانتزی، علمیتخیلی و وحشت و ۱۰ تا مقالهی اضافه که حجمشون از این ۵۰تا رو هم بیشتره. اینجا بیشتر توضیح داده شده:
https://azsan.ir/a-guide-for-genre-fiction-geeks/
فربد بتمن ۲۰۲۲ رو تونستی ببینی؟
نه. یه مدت احتمالاً نبینمش. چون فیلمهای دیگهای توی صف قرار دارن.
آقای اذسن بالاخره اتک ان تایتان هم تموم شد و تصمیم گرفتن که ادامش رو بعدا بسازن(احتمالا برای پول بیشتر) ، برنامه ای برای خوندن مانگا ندارید یا میخواید وایسید تا ادامش بیاد؟(حدود یککککک سال دیگه) من که مشتاقانه منتظر نقدم مخصوصا از وقتی گفتید که بنظرتون سریال انیمه افت کرده…
ببین اینکه من گفتم داستان افت کرده بخش زیادیش بهخاطر اینه که بعضیوقتا روی چیزایی تمرکز میشه که منطقی نیست. مثلاً وقتی Rumbling شروع شد، تعداد زیادی اپیزود دربارهی مسائل نهچندان مهم داشتیم (مثلاً روابط درونگروهی آرمین و میکاسا و آنی و هانجی و..) که اصلاً با مقیاس آپوکالیپتیک فاجعهای که داشت اتفاق میافتاد تناسب نداشت. اتک آن تایتان یه فاز بدی داره و اونم اینه که کلی تو رو دربارهی یه اتفاق جوگیر میکنه بعد یهو با عوض کردن فرمون قصه میزنه تو ذوقت. ولی خب همچنان لحظات درخشان داره. مثل اون قسمت که ارن توی جهان آخرت تایتانها بود و داشت با زیک حرف میزد، زندگینامهی یمیر در ۲۰۰۰ سال پیش و البته خود رامبلینگ که بالاخره توی اپیزود آخر شاهدش بودیم (من از اول دنبال همون بودم).
کلاً ایسایاما یه جورایی میخواد با احاساسات مخاطبش بازی کنه و دائماً معزت رو منفجر کنه، ولی بهنظرم این فازش خیلی جاها داره به ضرر داستان عمل میکنه. یه مشکل دیگه هم اینه که اون چیزایی که قراره ما بهشون اهمیت بدیم، با مقیاس حوادث تناسب ندارن.
من احتمالاً منتظر انیمه بمونم، چون یه جا دیدم بهخاطر استقبال نشدن از پایان مانگا قراره پایان انیمه رو تغییر بدن. اگه الان برم سراغ مانگا ممکنه تجربهی متفاوت دو.اثر با هم قاطی بشه و جفتش رو خراب کنه.
اها حالا گرفتم ، به نظر من این مشکل فقط مربوط یه اتک نیست ، بلکه خیلی از داستان های دیگه هم گرفتارش هستن ، مثلا همین دراگن بال ، طرف میتونه جهان رو نابود کنه. اما انیمه این فاز رو بهت میگه که طرف صرفا یه مبارز خفنه و ….
آره خیلی از انیمهها از مشکل عدم انسجام روایی رنج میبرن.
میگم فربد تو یه مطلب راجع به دکتر هو نداشتی قبلا ها؟
مطلب از خودم نه. ولی به این مطلب توی سفید لینک داده بودم:
https://3feed.ir/the-doctor-who-guide-lines/
خب باید بگم که من چند وقتیه دکتر رو شروع کردم. 🙂
کدوم دکتر؟
از سیزن ۱ جدید، دکتر ۹.
الان فصل ۲ام.
البته قبلش به اشتباه از سیزن ۹ شروع کردم و تا اواخرش هم رفتم.
متوجه نشدم. سیزن ۱ جدید، دکتر ۹؟ منظورت Christopher Eccleston هست؟ پس چرا میگی سیزن جدید؟ اون که مال ۲۰۰۵ هست.
آره. منظورم سری جدیده.
فربد من یه جایی میخوندم که اماف دوم مواقعی که پرسونای ویکتور وان رو داشته، اشتباه گرامری زیاد داشته تا یه جورایی این موضوع رو برسونه که تیپِ پرسونای ویکتور بی سواد و قلدر بوده. چون تو لیریکا رو چک میکنی، درسته این موضوع؟
موقعیکه داشتم لیریکها رو چک میکردم متوجه چنین چیزی نشدم، ولی خب توی لیریک رپ خیلی به این مسائل دقت نمیکنم، چون بهخاطر قافیهسازی و کلاً Black vernacular عدم وفاداری به قواعد گرامری رایجه تو هیپهاپ.
سلام اقای اذسن ، کم کم داریم به پایان اتک نزدیک میشیم… ۱۴ فروردین قسمت اخر میاد… بعدش منتظر میمونیم برای نقد شما از انیمه 😂😍 ، نظرتون در مورد اپنینگ های فصل چهار پارت یک و دو چیه؟ من که بشخصه اپنینگ پارت دوم فصل چهار برام یه شاهکار به تمام معنا بود
سلام.
البته من یه سری شایعه شنیدم دربارهی اینکه توی چند اپیزود باقیمونده نمیتونن داستان رو تموم کنن و ممکنه پایان داستان رو در قالب یه انیمهی سینمایی تموم کنن. نمیدونم تا چه حد درست باشه.
شاید نقدش کنم. ببینم چی میشه.
به نظرم اپنینگ پارت ۱ و ۲ جفتشون خوبن. البته من اولش واکنشم به اوپنینگ پارت ۱ اینجوری بود که «این دیگه چیه؟»، ولی بعد کمکم برام جا افتاد.
این ویدئو واکنشم رو بهخوبی بیان میکنه :))
https://www.youtube.com/watch?v=HzSpueiBBHs&ab_channel=Nanimedesu
والا من که مانگا رو خوندم دروغ چرا منتظرم تمام شه فقط نقد بیشتری بخونم ازش😂
همین که مانگاش رو نخوندم هنوز احساس میکنم شاید باعث شه نقد ایدهآل نشه و سر همین دودلم که بنویسم یا ننویسم.
اره بنظرم بهتره بزارید انیمه تمام شه چون شاید پایان نهایی قطعا توی نقد تاثیر داره
آقا اورنستین و اسماگ رو همین یه ربع پیش زدم. نمیخوای بهم تبریک بگی؟
لعنتی شربت اعتماد به نفس بود. اصلا توی این کلاس های خودیاری باید بدن اورنستین و اسماگ رو بکشی، تا حس خوبی نسبت به خودت و اطرافت داشته باشی.
دو تا سوال دارم ازت:
1: بازی رو با چه سلاحی تموم کردی؟ من با کیلمور +۱۰ دارم پیش میرم و تا اینجا که خوب بوده. حالا نمیدونم بازی سختتر میشه و نیاز بیشتری به شمشیرهای قویتر پیدا میکنم یا نه؟
۲: بهترین ترتیب برای کشتن لردها چیه؟ در واقع از کجا شروع کنم بهتره؛ نیولاندو، آیزالیث، کتابخانه دوک و یا تامب آو جاینتس؟
تبریک. پس دوباره برگشتی سرش. دیگه این دوتا رو زدی باید بتونی تا آخر بازی بری.
۱. یادمه که بخش زیادی از بازی رو با Lightning Spear آپگرید شده رفتم. از یه جا به بعد دیگه دمجش کافی نبود و با یه چیز دیگه جایگزینش کردم، ولی یادم نیست چی بود. چون از نیمهی دوم بازی به بعد بیشتر با تکیه بر طلسمهای پایرومنسریم رفتم جلو و اسلحهم اهمیتش رو از دست داد.
۲. فکر کنم ترتیبش به سلیقه و میل خودت بستگی داشته باشه. بهترین راه اینه که خودت وارد هر ناحیه بشی ببینی از پسش برمیای یا نه. از لحاظ درجه سختی همهشون تقریباً تو یه سطح قرار دارن، ولی برای من آیزالیث سختتر بود. شاید بهخاطر اینکه پایرومنسر بودم و جک و جونورهای اونجا به آتیش مقاوم بودن.
بستگی به کلاست داره و اینکه ترجیحت چیه ، اگه میخوای اسلحه ات رو +۱۵ بکنی اول باید بری نیولاندو تا لارج امبر رو پیدا کنی ، اگرم میخوای یه دیواین یا رعد و برقی و اتشین +۵ اپگریدش کنی هم که باید امبر های اونارو پیدا کنی ،
من به شخصه خودم یه بلک نایت رو که کشتم بهم هالبردشو داد که با تویینکلین تایتانیت 😂 به مکس +۵ اپگریدش کردم تا اخر گیم جواب داد ، در کل سلاح های عادی مثل همین کلیمور رو میشه تا +۱۵ اپگرید کرد یا اینکه رعد و برقی و …. کرد . یا میتونی از سلاح های خاص استفاده کنی ، مثل هالبرد بلک نایت ها یا نیزه ی سیلور نایت ها
فربد راستی نظرت در مورد سریال Succession چیه؟ دیدیش؟
نه هنوز. خیلی تعریفش رو شنیدم. حتماً میبینم.
بعد از مدت ها سری به سرچ کنسولت زدم.
میدونستی +۱۰۰ نفر در ماه “فربد آذسن” رو سرچ میکنن؟ واقعا جالبه برام.
یعنی ۱۰۰ نفر در ماه به صورت Unique سرچ میکنن؟ یا اینش معلوم نیست؟
دقیقا همین کلیدواژه رو سرچ میکنن. یونیکش معلوم نیست، صرفا impressionئه.
برو بهش نگاه بنداز جالبه آمارش.
پر لینک ترین صفحه سایت، از نظر لینک های داخلی، صفحه موسیقیه، حتی از صفحه اصلی هم بیشتر یعنی.
سی چهل تاش مال منه.😂😂
خب چرا اسمم رو سرچ میکنی؟ تو که میدونی کجا میتونی پیدام کنی. :))
قدیما حتی خبر هم داشتم که کِی پیدات کنم. (ساعت ۵ عصر، هنوز یادم نرفته.) :)))
ولی خب الان..؟
البته خب میدونم دلیلش چیه. فکر کنم اوریج هر روز دو تا مقاله میدی بیرون.
آره متاسفانه همونطور که از نرخ انتشار مقالات مشخصه سرم خیلی شلوغه.
غیر از مقالات سایت حدوداً یک ماه میشه وارد یه شرکت بازیسازی شدم و برای اونها هم مقاله به انگلیسی تولید میکنم (بعضیهاش رو میشه توی اینجا هم گذاشت. هروقت توی سایت خودشون منتشر شدن باید ببینم اجازه میدن یا نه). کلاً وقت سر خاروندن ندارم.
واو… واسهی یه شرکت بازیسازی مقاله انگلیسی مینویسی؟ ایول بابا. آفرین. یه چیزی تو مایههای نظیف پور؟ یا خفنتر؟
ببین شرکت ایرانیه، ولی قرار نیست برای ایران بازی درست کنه. قراره مخاطب بینالمللی داشته باشه. من هم قراره بلاگپستهاشون رو بنویسم و تا حالا هم هفت هشتتا نوشتم. البته فعلاً قراره چند ماه آزمایشی کار کنیم و من نمیدونم قراره شرکت رو همیشه همراهی کنم یا نه، ولی سطح کیفی/تحلیلی مقالات به نظرم یه چیزی در حد نظیفپوره، ولی بهمراتب کوتاهتر (بین ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ کلمه) و با لحن طنز و عامیانهتر. مثلاً موضوع یکی از مقالات اینه: How From Software Has Mastered Combat Design
فربد یه سوال؛ تو هم از اون دسته آدمها هستی که حتماً باید کتاب رو به صورت فیزیکی بخونن، یا با خوندنشون از پشت کامپیوتر هم مشکلی نداری؟
نه من عملاً کتاب فیزیکی نمیخونم. کلاً همهچی رو یا الکترونیکی میخونم یا با به صورت کتاب صوتی.
سخت نیست؟ اخه مثلا کتاب های فلسفی ۴۰۰ صفحه ای رو واقعا نمیشه خوند
نه دیگه عادت کردم.
افزونه جدید برای تقویم ریختی؟
اگه منظورت اینه که چطور تاریخ سایت درست شد، یکی از افزونهها باعث ایجاد مشکل شده بود. اونو حذف کردم.
خب به جاش چیز دیگه ای نریختی؟
نه. دوتا افزونهی تاریخ توی سایت وجود داشت. فکر کنم با هم تداخل پیدا کرده بودن.
شخیل یه سوال، توی فکر نوشتن داستان کوتاه هم هستی یا تمام وقت داری روی مقاله کار میکنی؟
آره شدیداً تو فکرش هستم. سه هفته پیش هم ۱۳۰۰ کلمه دیگه ازش رو نوشتم. ولی مقالهها خیلی وقت میگیرن. وقتی هم که کار هر روز تموم میشه، اینقدر از لحاظ فکری خستهم که رغبت نمیکنم برم سر داستان. ولی این داستان رو هرطور شده تمومش میکنم.
فربد، من تا امروز فکر میکردم که خیلی ساس باشه که تام یورک بیاد از یکی تعریف کنه توی دنیای موسیقی (منهای اون مسائل مربوط به منابع الهام و اینچیزا، که فکر میکنم برای ریدیوهد Dj Shadow و R.E.M. باشن.)، ولی امروز به مطلبی برخوردم که تقریباً باعث شد سرم سوت بکشه:
British musician Thom Yorke, who collaborated with Dumile on two occasions, wrote: “He was a massive inspiration to so many of us, changed things… for me the way he put words was often shocking in its genius, using stream of consciousness in a way I’d never heard before.”
یعنی ببین دیگه اماف دوم چه نابغهایه (که البته هست) که تام یورک اومده ازش تعریف کرده… :)))
برای منم عجیب بود، چون زیاد دامنهی فعالیتشون با هم همپوشانی نداره.
Very cool.
فکر نمیکنم توی هیپ هاپ آرتیستی باشه که از دووم تاثیر نگرفته باشه. Nas و Westside Gunn و Ghostface Kill و Method Man و Aesop Rock و تقریبا هر آرتیست بوم بپ.
حالا میبینم که دامنه قدرت دووم به خارج از هیپ هاپ هم رسیده.
شخیل تو درمورد انتخاب رشته چه توصیهای داری؟ تو از معدود آدمهایی هستی که رشته موردعلاقهشو دنبال کرده؛ الان از وضع زندگیت راضی هستی؟ (ببخشید اگه سوالم خیلی شخصی شده، اگه دوست داشتی جواب نده)
خیلی دوست دارم یه حرف درست حسابیتر از «رشته پر درآمد رو دنبال کن و کنارش علاقهت هم دنبال کن» یا «آدم باید حتما رشته موردعلاقهشو انتخاب کنه»، بشنوم.
راستش من شخص مناسبی برای جواب دادن به این سوال نیستم، چون رشتهای که دنبال کردم تاثیری روی کار و پول درآوردنم نداشته. من کلاً هر پولی درآوردم از راه ترجمه/نوشتن بوده و هیچوقت کار اداری/دفتری/بیرون از خونه نداشتم. توی زمینهی ترجمه و نوشتن هم تا حالا کسی ازم نپرسیده رشتهت چی بوده/کدوم دانشگاه درس خوندی. اصلاً مهم نبوده.
تنها تاثیری که دانشگاه روی کارم داشته این بود که توی علامه با امیرحسین میرزایی آشنا شدم که یکی از مهرههای اصلی بخش گیم دیجیکالا بود از همون موقعها و من رو وارد دیجیکالا مگ کرد تا بتونم اونجا مطلب بنویسم. همونطور که میبینی، هنوز هم اونجا مطلب مینویسم و در حال حاضر کل درآمدم از اونجا درمیاد، از طریق مطالبی که توی سایت منتشر میشن. اگه بتونم روزی میانگین ۲۰۰۰ کلمه مطلب تولید کنم، ماهی میتونم شیش میلیون دربیارم. این پول شاید با توجه به استانداردهای جامعه و همسنوسالام بد نباشه، خصوصاً با توجه به اینکه انتخاب مطالب دست خودمه و راجعبه چیزایی مینویسم/ترجمه میکنم که خودم دوست دارم، ولی بدیش اینه که زیاد جا برای پیشرفت نداره. مثلاً اینجوری نیست که مثلاً ۱۰ سال دیگه به همین منوال ادامه بدم، پول پارو کنم. سقف پول درآوردنم احتمالاً همینه و از بیمه و بازنشستگی و مزایای این مدلی خبری نیست، ترجمهی کتاب هم به همین منوال.
اگه دانشگاه یه خوبی داشته باشه، اونم اینه که توش با کسایی آشنا میشی که ممکنه برات کار جور کنن و کلاً با هم یه بیزنسی راه بندازید. ولی این شانسیه. یعنی من شانسم گرفت و اونجا با امیرحسین آشنا شدم. اگه امیرحسین اونجا نبود، عملاً تاثیر دانشگاه روی کارم صفر میشد. اینکه بری دانشگاه و یکی رو ملاقات کنی که برات کار جور کنه، کاملاً شانسیه.
در کل به نظرم رشتههای فنی و پزشکی – اگه واقعاً توشون جدی باشی و صرفاً برای فرار از سربازی نرفته باشی دانشگاه – مسیر شغلیشون تا حدی مشخصه. توی اولی قراره مهندس بشی و تو دومی دکتر. ولی توی رشتههای دیگه آیندهی شغلیت تضمین نیست و باید از خودت پشتکار داشته باشی و خودت یه کاری برای پیشرفت خودت انجام بدی.
https://www.zoomg.ir/nim-negah/339817-elden-ring-network-test-nim-negah/
من بعد از این بتا خیلی از بازی ناامید شدم. (ازم نپرس چرا به جای کنالهای معتبر یوتیوب از زومجی دیدم) انگار دقیقا میازاکی به آخر دوران هنری و خلاقیت خودش رسیده. جایی که استفن کینگ، تارانتینو و امینم رسیدن. جایی که هنرمند به یه فن بیس قوی دست پیدا کرده، پیر شده، و به جای خلق چیزهای جدید، داره شاهکارهای دوران جوونیشون نشخوار میکنه.
شاید الان بگی چرا تو که هیچکدوم از دارک سولزها رو بازی نکردی، چرا داری نظر میدی، اما به نظر من بعنوان کسی که ۱۸ساعت دارک سولز ۳، ۱۲ ساعت دارک سولز ۱ (زیاد گرایند کردم) و ۷ ساعت دارک سولز ۲ بازی کردم، حق دارم بگم که کپی خالصی از اوناس. خصوصا استایل گرافیکی که همون امضای دارک سولز ۳ رو داره. از اون طرف منو، و UI، ساختار تکراری سولزبورن رو بدون کوچکترین تغییری حفظ کرده. از گیم پلی و سیستم مبارزات هم که واقعا بهتره صحبت نکنم. آرزومه که تجربه بازی فرق کنه.
شهرت سولزبورن مدیون خلاقیتهایی بود که تو هر قسمت پیدا میکرد. طوری که سکیرو انگار زده زیر کل اِلِمانهای سولزبورن. اما این کاملا همونه. امیدوارم میازاکی نره تو فاز «بازگشت به ریشهها».
راستش من هم وقتی نمایشهای بازی رو دیدم، همین تصور بهم دست داد که از لحاظ ظاهری و حالوهوا زیادی یادآور دارک سولزه. در واقع خیلیها نظرشون این بود. ولی با توجه به اینکه الان Souls-Like یه سبک جدا تو دنیای گیم شده، نمیشه از خالق سبک ایراد گرفت که چرا داری یه بازی تو این سبک میسازی. همونطور که دیابلو ۲ یه سبک جدید تو دنیای نقشآفرینی ایجاد کرد و نمیشد در انتقاد از دیابلو ۳ گفت «این چرا Diablo-Clone هست؟»
باید منتظر موند دید چی از آب درمیاد.
سلام فربد چطوری? فربد به نظرت برای بهبود زبان انگلیسی من چکار بکنم و سطحم رو در چقدر مییبینی. من برای مثال یک قسمت سریال ببینم حدود ۸۰ تا ۹۰ درصدش رو میفهمم و مانگا که به النگیسی میخونم حدود ۹۰ درصدش رو میفهمم. ولی خیلی کم مینویسم چون نیازی نداشتم براش. مهم ترین چیز رو در چی میبینی? نوشتن, فهمیدن, حرف زدن? وقتی دلیلی برای حرف زدن به انگلیسی نداری اونوقت چطوری خوای حرف زدنت رو بهبود ببخشی و ایا با لهجه به انگلسی حرف زدن مشکلیه?
سلام پیام. تنها راه یادگیری یه زبون اینه که اینقدر در معرضش باشی تا یادش بگیری. هیچ میانبری وجود نداره. البته یه سری روش هستن برای اینکه زبون یه نفر رو برای کاربرد خاص (مثلاً بیزنس) توی مدت زمان کوتاه تقویت کنن، ولی برای درک کامل زبون صرفاً باید محتوای زیادی به اون زبون مصرف کنی و با کسی که اون زبون رو بلده حرف بزنی.
یه اپ هست به اسم Hellotalk (که خودم استفاده نکردم)، ولی توش میتونی یه نفر رو پیدا کنی که زبونی رو که میخوای یاد بگیری بلده و از طرف دیگه میخواد زبونی رو که تو بلدی یاد بگیره. شاید بد نباشه امتحانش کنی:
https://www.hellotalk.com/
نمیتونم تو رو سطحبندی کنم، چون انگلیسی حرف زدنت رو ندیدم. ولی اگه ۹۰٪ چیزها رو میفهمی باید اوکی باشه.
مهمترین جنبهی زبون بستگی به کاربردی که میخوای ازش بگیری داره. مثلاً برای من بهعنوان مترجم، فهمیدن متن برام مهمترین جنبهی یادگیری زبانه، ولی برای کسی که تاجره و دائماً به کشورهای مختلف سفر میکنه، فهمیدن گفتار و حرف زدن.
نه، لهجه هیچ مشکلی نداره. بهشخصه از شنیدن لهجههای مختلف لذت میبرم (بهشرطی که لهجه اینقدر غلیظ نباشه که اصلاً نفهمی طرف داره چی میگه)
سلام. کسی میتونه راهنمایی بکنه که چجوری بهترین ترجمه ی یه کتاب رو بین همه ی ترجمه ها پیدا کنم؟ خودم میرم تو فیدیبو و نظرات رو میخونم و خیلی هم جواب میده، ولی بعضی وقتا هم نه.
سلام. بهترین راه اینه که خودت نسخههای مختلف ترجمه رو گیر بیاری و مقایسه کنی. واقعاً هیچ میانبری وجود نداره. چون هیچ معیار عینی برای تعیین بهتر ترجمه وجود نداره (مگه اینکه ترجمه واقعاً بد باشه) و سلیقهایه. من خودم برای ترجمههای انگلیسی این کارو میکنم، ولی خب اگه میخوای برای ترجمههای فارسی این مقایسه رو انجام بدی بهمراتب سختتره. چون فایل PDF همهشون وجود نداره.
راه دیگه هم اینه که «مقایسهی ترجمهی فلان کتاب» رو تو گوگل سرچ کنی. بعضی از سایتها یه سری پاراگراف از کتابها آوردن و با هم مقایسهشون کردن.
اوضاع خیلی خراب و هرکی هرکیه، یه کتاب رو میخواستم بخرم یه سرچ کوتاه زدم و متوجه شدم که حدود چهارده تا ترجمه ازش هست پشیمون شدم
آره قبول دارم که میانبر وجود نداره، ولی بعضی ترجمه ها به قدری روون و خوبن که اگه آدم از وجودشون خبر نداشته باشه واقعا ضرر کرده. این مسئله بعد از خوندن کتاب تسلی بخش های فلسفه با ترجمه ی عرفان ثابتی برام پیش اومد، به قدری ترجمش خوب بود که واقعا انتظاراتم رو بالا برد.
مرسی از جوابت.
واقعا یکی از چالش های کتاب خوندنه این.
من پیشنهاد میکنم goodreads رو هم نظراتش رو نیگا کنی، اونجا معمولا افراد راجع به ترجمه ای که خوندن هم یه نظری میدن.
راست میگی اصلا به ذهنم نرسیده بود برم گودریدز واسه ترجمه، چون معمولا واسه خود کتاب میرم اونجا. ممنون.
سلام. چند سال پیش یه مقاله ای درباره ی پیودی پای توی سایت بود که اصلا من اونجوری باهاش آشنا شدم. توش یادمه درباره ی خود کلمه ی “پیودی پای” که یجورایی از ساوث پارک اومده و اون حرکتش که به یهودیا برخورد اشاره کردی بودی. هرچی میگردم الان پیداش نمیکنم ولی. دیگه تو آرشیو سایت نیست؟
احیاناً منظورت مقالهی اسمز فرهنگی نیست؟
https://azsan.ir/blog/cultural-osmosis/
ولی توش فقط یه اشارهی کوچیک به پیودیپای داشتم. دربارهی اسمش و حرکت ضدیهودش حرفی نزدم. ریشهی اسم پیودیپای هم تا جایی که میدونم به ساوث پارک برنمیگرده.
اتفاقا پریروز این مقاله رو دوباره خوندم و یاد اون مقاله ی مدنظرم افتادم. شاید تو سایت سفید بوده و شایدم کلا یه جای دیگه.
آره پس من ننوشتنمش. تنها جایی که یادم میاد تو مقاله به پیودیپای اشاره کردم همینجا بود.
فربد الان داشتم با خودم فکر میکردم که خب، ما نقد فیلم و سریال داریم، کتاب و کمیک و گیم هم به همچنین. ولی تا حالا فکر نکرده بودم که آیا ما نقد موزیک هم داریم؟ اصلا همچین چیزی وجود داره که شما بیای یه آهنگ رو موشکافی کنی و نکاتش رو بنویسی و حالا اسمش رو بذاری «نقد»؟ میگیری چی میگم؟ منظورم از نظر تعداد کلماته.
آره نقد موسیقی هم داریم. بعضی آهنگها هستن که میشه مفصلاً راجعبه معنیشون نوشت و نقدشون کرد. ولی نوشتن دربارهی کیفیت تکنیکی موسیقی به سواد بالایی نیاز داره.
یه بابایی هست تو یوتوب به اسم آنتونی فانتانو (Anthony Fantano) که میاد آآلبومهای موسیقی رو همونطور که فیلم و سریال و گیم و… نقد میشن نقد میکنه. اون میتونه نمونهی خوبی باشه از اینکه نقد موسیقی چطور میتونه به نظر برسه. ولی خب آلبوم نقد میکنه تا ترکهای تکی.
پس همچین چیزی وجود داره. مرسی.
چند روز پیش داشتم لیریک ۵ = 2 + ۲ رو توی سایت جینیس چک میکردم طبق معمول همیشه، و تا چند ساعت کف کرده بودم و هی میومدم توضیحاتی که کاربرا برای لیریک نوشتن رو میخوندم و بیشتر کف میکردم.
با اینکه آهنگاشون آنچنان بابمیل من نیستن و طرفدارشون نیستم، ولی فقط این رو میدونم که آهنگاشون خوراک نقد کردنن. اگه یه روز یکی خواست جدی بره تو کار نقد موزیک، ریدیوهد یکی از گزینههاست. آهنگایی مثل Street Spirit، A Wolf At The Door، Karma Police و و و…
یک یاروی باحالی هست به اسم مارتین کانر که آلبومها و آرتیست های رپ رو آنالیز میکنه. این یارو تکستهای رپ رو تحلیل میکنه. این لینکشه: https://www.rapanalysis.com/
در عین حال یه همچین چیزهایی هم وجود داره: https://mustext.net/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%AD%D8%B5%DB%8C%D9%86/
پیشنهاد های خیلی خوبی به نظر میرسن، خصوصاً دومی. دستت درد نکنه
همچنین سری راهنمای کهکشان برای اتواستب زن ها هم بهش توجه نشده اونم مجموعه دوست داشتنی
نمیدئنم چرا ولی حس میونم سرس watcmen خیلیا جدی نگرفتنش در حالی که خیلی خفن من سریالش رو هم تازه تماشا کردم ئ میتئنم بگم حیف بیگیرش نشین
نه واقعا مخالفم. سریال واچمن هشت اپیزود شاهکار داشت، و یک تنه با اپیزود آخرش گند زد به کل تاریخچه واچمن، کارنامه کاری لیندلوف و کل هشت اپیزود قبلش. یعنی تنها حسی که داشتم سرخوردگی بود.
بذاریم تصور کنیم فقط هشت قسمت بوده. (قسمت هشت یه شاهکار واقعی خصوصا تو تدوین بود)
نه منظورم صرف سریال نبود خود دنیای واچ من بود که مورد کم لطفی قرار گرفته
منم با پایانش حال نکردم
منظورت فقط سریالشه؟ چون کمیکش جزو بهترین کمیکهای تاریخ شناخته میشه و جایگاهش بهعنوان یه اثر کلاسیک تثبیت شده. به نظرم واچمن به حقش رسیده.
خب مثل اینکه آذسن رو چشم زدیم نوبادی، چهار روزه توی دیجیکالا مگ چیزی منتشر نکرده. :((
نه چشم نخوردم. الان چهارتا مقالهی آماده دارم تو دیجیکالا (که سهتاش هم تالیفیه)، فقط مدیرها هنوز بهشون نگاه نکردن تا منتشر کنن. فکر کنم چون پنجشنبه جمعه بود.
فربد Mad Men رو دیدی؟ اگه دیدی چند سیزنش رو؟
نه هنوز. تو برنامهست ولی.
حیف شد، میخواستم سیزن اولش رو با اسپویل نقد کنم.
جزو سریالای بسیار بسیار خوبی بود که توی این تابستون استارت زدم. البته اواسط سیزن یکام تازه، چند روزی هست که نتونستم اپیزودی ببینم.
سلام فربد.
نمیدونم چقد به ورزش علاقهمندی ولی من گهگاهی نگاه میکنم مسابقات مهم رو. خصوصا مسابقات Formula One رو. فرمولا وان خیلی مسابقات جذابیه برا من.
خصوصا اگه تو مود ماشینسواری باشی و عشق سرعت و اینا باشی خیلی برات جذابه. من حالم زیاد خوب نیشتش چند روزیه، ولی دیروز که داشتم این گرند پریِ مجارستان رو داشتم میدیدم حالم خیلی بهتر شد حتی…
آره، علاقه دارم. گاهی مسابقات شطرنج تماشا میکنم و آرامش میگیرم. اگه وقت بیشتری داشتم، ورزشهای دیگه هم تماشا میکردم.
سلام میگم فربد چقدر حیات وحش وحشتناکه. تصور بکن زنده زنده خورده بشی. تصور بکن این حیوانات دور و برمون مثل مگس و حشرات دیگه فقط کمی بزرگ تر میبودند. من کاملا درک میکنم چرا بعضی ها دوست دارند سوخته بشنند پس از مرگ تا زیر خاک برند
سلام پیام. کامنت رندومی بود، ولی من هم زیاد به این قضیه فکر کردم. باید خوشحال باشیم که اندازهی هر موجود همونقدره که باید باشه.
اره فربد. به این فکر کردی گیاه خوار بشی?
قبلاً جدی تو فکرش بودم. ولی رژیم گیاهخواری درستحسابی تو ایران خیلی هزینهبردار میشد، برای همین بیخیالش شدم.
برای گیاهخوار بودن باید فرهنگش جا بیفته تو کشور.
البته دلیلم برای این کار صرفاً آزار نرسوندن به حیوونها نیست، چون میدونم چه من گوشت بخورم، چه نخورم، اونها کشته میشن. دلیلش یکی کنترل وزنمه، و یکی هم اینکه واقعاً از غذاهای گیاهی و حبوبات خوشم میاد.
«گیف فتحعلی اویسی » :))
:))
شخیل تو یکی از این کامنت های پایینی اسم رمان Blood Meridian رو آوردی و باعث شدی من برم صفحه ویکی پدیا رو ببینم.
داستان همون سبک مورد علاقه منه. یه نئووسترن پر از خشونت در مورد یه سری قانون شکن، همراه با خشونت زیاد و البته یک روایت حماسی. اما حقیقتا وقتی کتاب رو تو کتابفروشی دیدم، ترسیدم. ۴۲۰ بیست صفحه بدون علائم نگارشی و پر از جمله های اسپانیایی. واقعا ارزشش رو داره چالش خوندن همچنین رمانی رو قبول کنم.
اگه میخوای انگلیسی بخونیش که شاید الان آماده نباشی. ولی ترجمهی فارسی داره. البته نمیدونم در چه سطحیه. ولی دربارهش تحقیق کن اگه خوب بود، اونو بخون.
تازه اتفاق ترجمه شده از چشمه فک کنم
شخیل تو دیگه فیلم/سریال/کتاب/بازی نقد نمیکنی؟
از قضا چرا. اتفاقاً همین امروز بخش سینما و ادبیات دیجیکالا مگ هم برام باز شد و اونجا میتونم نقد کتاب و فیلم بنویسم. نقد بازی هم مدتهاست قصدش رو دارم، ولی درگیر مقالههایی بودم که تا الان منتشر شدن.
کلاً تو برنامهم هست جدی برم تو کارش.
سر تیتر خبرها: آیا فربد زنده است؟!
زندهم رفیق. سرم شلوغ بود.
فربد سریال Loki رو داری میبینی؟ اگه آره قسمت چندی؟
پایانش از محشر هم یهچیزی اونطرفتر بود.
راستی د بویز رو هم شروع کردم به ریواچ کردنِ فصل دو، الان قسمت چهارمم. هر وقت که تمومش کردم یه نظر مختصر (نمیگم نقد چون فعلاً وقتشو ندارم) در مورد فصل ۲ میدم.
نه هنوز ندیدم.
آره بنویس حتماً.
سلام فربد یه سوال میخواستم ازت بپرسم. توصیت برای کسی که میخواد شروع کنه به کار ترجمه چیه با توجه به اینکه رزومه ای نداره.از کجا باید شروع کنه و چجوری پیش بره. پیشاپیش بابت جوابت ممنون.
سلام.
راستش من خودم هم وقتی کار ترجمه رو شروع کردم، رزومهای نداشتم. یعنی ایمیل فرستادم به انتشارات تندیس گفتم میخوام کتاب مترو ۲۰۳۳ رو ترجمه کنم و ترجمهی چند فصل اول رو هم تو ایمیل فرستادم. اونها هم در کمال تعجب قبول کردن، بدون اینکه ازم رزومه بخوان.
به نظرم یه کتابی که خیلی دوست داری و میدونی ترجمه نشده انتخاب کن. چند فصلش رو ترجمه کن و طی یه ایمیل فکرشده برای چندتا انتشارات معتبر بفرست. شاید یکیشون قبول کنه.
البته اگه میخوای کار ترجمهی فریلنسری انجام بدی، چندتا سایت هست که میتونی توشون ثبتنام کنی و دستبهکار بشی. مثلاً پونیشا معروفترینشه، ولی خودم اونجا کاری انجام ندادم:
https://ponisha.ir/
اتفاقا مترو ۲۰۳۳ تندیس رو هم خوندم منتها خود کتاب بهم نچسبید خیلی واسه همین دیگه ادامه ندادم. حالا دوباره یه سر بهش میزنم. بابت پیشنهادتم خیلی ممنون احتمالا همین کارو میکنم.
سلام فربد چطوری. چه خبر
رای میدی راستی?
سلام پیام. خبری نیست. سلامتی.
من تا حالا تو کل عمرم رای ندادم. من نظرم اینه که اگه میخوای رای بدی، باید به کسی رای بدی که حاضر باشی در ملاء عام از خودش و تصمیماتش دفاع کنی و اگه طرف گند زد، لااقل اعلام شرمندگی کنی. رای دادن بدون مسئولیت بیمعنیه.
کسایی هم که تا حالا نامزد شدن، کساییان که من حتی نمیخوام صحبتهاشون رو گوش بدم، چه برسه به اینکه ازشون دفاع کنم.
https://twitter.com/AshkanFadaei/status/1401916770148130817
حالا کاری به حرف های اشکان فدایی ندارم ولی جدی؟
انقدر عجیب بود که فکر میکنم سپاه میخواد برای ام جی پاپوش درست کنه.
چی عجیبه؟ متوجه نشدم. چرا باید سپاه براش پاپوش درست کنه؟
ولی در کل اعضای زدبازی (خصوصاً امجی و ویلسون) این مدت اینقدر از چشمم افتادن که دو سه تا آهنگشون رو از فهرست بالا حذف کردم.
اون پاپوش رو که شوخی کردم ولی اگر با سپاه رابطه ای دارن نباید انقدر رو بازی کنن!
در ابتدا از شما بابت وبلاگتون تشکر کنم که باعث ذوق می شه.
می خواستم کسی دوست داره فیلمنامه بخونه؟
ژانرش فانتزی ادونچره و ایرانی ایرانیه.
اگه کسی دوست داشته باشه خوشحال می شم.
من دوست دارم، ولی متاسفانه وقتم محدوده.
با این حال، اگه برات ایرادی نداره، میتونی لینک دانلودشو بذاری اینجا. شاید وقتم آزاد شه یه نگاه بهش بندازم.
سلام فربد. یه جایی گفته بودی واسه کتاب خوندن pdf میخونی میخواستم بپرسم با چی؟ چشمات اذیت نمیشه اون همه مدت یا از ای-بوک ریدر استفاده میکنی چون من یکم پیگیری کردم ولی روش خوبی واسه اینجوری خوندن پیدا نکردم
من ایبوکریدر ندارم. پیدیافها رو روی کامپیوتر میخونم. تازه همیشه هم پیدیاف نیست. بعضیوقتا Epubه، بعضیوقتا متن کتابها توی خود سایتهاست.
چشمهام اذیت نمیشه. دیگه عادت کردم به زل زدن به صحفهی کامپیوتر.
خیلی متشکر
سلام. من همین الان who is america رو شروع کردم و لطفا نگو که سندرز هم توی دام هویت جعلی و مصاحبه با ساشا کوهن افتاده :))))
کل سریالش مثل borat مصاحبه با مردمه در حالی که نمیدونن شخصیتش ساختگیه؟
راستی امروز یه سریال اومد از بورات ۲ که مال زمانیه که بورات توی خونه ی اون ۲تا مرده زندگی میکرد. خودم هنوز ندیدمش، ولی حتما ببینش چون میدونم تو هم خیلی خیلی ساشا کوهن رو دوس داری.
آره Who Is America هم دقیقاً دوربین مخفیه و حتی شاید شدتش از بورات هم بیشتر باشه. چون بورات همچنان سعی داشت یه پلات کلی ایجاد کنه، ولی Who is America دوربین مخفی خالصه و بله، سندرز هم حتی گولشو خورد. :))
من از وجود این سریالی که گفتی خبر نداشتم. ظاهراً یه سریال با درونمایهی سیاسیه که استدلالهای اون دوتا تئوری توطئهسازهایی رو که بورات باهاشون همخونه شده بود Debunk میکنن. ظاهراً چیز جالبی هم از آب درنیومده. مطمئن نیستم ببینمش.
آره دوست دارم. ولی یادم نیست کجا گفتم. از اون بخش سریال که به Da Ali G Show نه و نیم دادم به این پی بردی؟
من خیلی وقته کلا سایتت رو دنبال میکنم و آره، چون کامنتای قسمت کلکسیون شخصی هم همیشه چک میکردم و اونجا هم چن بار تعریف کرده بودی ازش. البته همون نمره ی ۹/۵ کافی بود برای فهمیدنش.
آره دیروز تمومش کردم و خیلی خیلی آفنسیوتر و خنده دارتر از بورات بود :)))
که اینطور.
آره، Who is America از بعضی لحاظ از بورات بهتره. یه جورایی میره سر اصل مطلب و یه پلات کلی محدودش نکرده.
فربد یه سوال؛
با شخصیتی به اسم DR. Doom از کمپانی مارول آشنایی داری؟
آخه چیزی که هست اینه که من توی یک کانال تلگرامی یه کوییز دیدم که میگفت دارث ویدر بر اساس کدوم شخصیت خلق شده، جواب صحیح هم دکتر دووم میشد. میخواستم بدونم این از نظر تو درسته؟
اینم لینک ویکیپدیای این شخصیت، محض احتیاط:
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Doctor_Doom
آره دکتر دوم رو میشناسم، ولی تا حالا نشنیده بودم دارث ویدر از دکتر دوم الهام گرفته شده.
رفتم یه سرچ زدم دیدم که به خاطر شباهت ظاهریشون بعضیها فرض رو بر این گرفتن، ولی هیچ مدرک رسمیای در تاییدش وجود نداره.
سلام.
من پریروز سری استار وارز رو شروع کردم و الان وسطای اپیزود انتقام سیث هستم. ولی یه چیزی رو از اپیزود ۲ متوجه نشدم و نخواستم مقاله ی “آشنایی با استار وارز” رو بخونم چون حاوی اسپویله.
کلون ها رو کی به وجود آورد؟ اون کسی که توی شورا بود و ۱۰سال پیش مرده بود دستور داده بود مخفیانه برای جمهوری یه ارتش بسازن؟
و این که نقش جانگو فیت چی بود توی ساختن کلون ها؟
سلام.
ده سال پیش از شروع جنگ کلونها یه جدای به اسم Sifo-Dyas با استفاده از نیرو پیشبینی میکنه که در آینده جمهوری و محفل جدای قراره درگیر جنگ بزرگی بشن و برای همین نتیجه میگیره که این دوتا نهاد به یه ارتش بزرگ نیاز دارن تا جلوی خطرهای احتمالی رو بگیره. خود اعضای محفل به توصیهش روی خوش نشون نمیدن، برای همین Sifo-Dyas به طور مخفیانه با نژاد کامینو (که تخصصشون کلون کردن هست) به توافق میرسه تا در خفا یه ارتش برای جمهوری بسازن. اونها چون فکر میکنن طرف نمایندهی محفل جدای هست، موافقت میکنن، در حالیکه از محفل اخراج شده بود.
کونت دوکو (Count Dooku) Sifo-Dyas رو میکشه، پروژهی کلونینگ رو تصاحب میکنه و ماهرترین جایزهبگیر کهکشان یعنی جانگو فت رو انتخاب میکنه برای اینکه تبدیل بشه به نمونهی اولیهی همهی سربازهای کلونی که قراره ساخته بشن. توی جریان فیلم ۲ شخصیتها میفهمن که کونت دوکو در اصل یه ارباب سیثه و به سمت تاریک نیرو گرایش پیدا کرده، برای همین طی نبرد Geonosis (همون نبرد آخر فیلم) دوباره کلونها رو برمیگردونن به جمهوری.
ممنون بابت جواب کاملت. یه اشتباه وحشتناکی که کردم این بود که به ترتیب اپیزود دارم میبینم، نه سال ساخت. و طبیعتا یکی از بزرگترین توییست های عمرم رو(شخصیت دارث ویدر) از دست دادم. بنظرت ۳گانه ی سوم رو ببینم یا نه؟ چون حرف طرفدارای حرفه ای یه مجموعه واسم خیلی مهمه. مثلا همه میگن نیمه ی دوم فصل دوم تویین پیکس رو نباید دید و ۱۰۰% حق دارن، چون لینچ موافق ساختش نبوده و خیلی مسخره و ضعیف شد نیمه ی دومش. ۳گانه ی سوم که سونی ساختش ارزش دیدن داره از نظر خودت؟
سهگانهی دیزنی کلاً گند زد به Lore استار وارز و آرک شخصیتی دارث ویدر بهعنوان فرد برگزیده. ولی از طرف دیگه اینقدر محافظهکاره که نمیشه گفت پشتپا زدن به گذشته ارزشش رو داشت، چون عملاً کپی داستان سهگانهی اصلیه.
از لحاظ اینکه خواهناخواه جزو Canon جنگ ستارگان شده باید دیدش. ولی خب خودت رو برای ناامید شدن آماده کن.
در ضمن سازندهش دیزنیه، نه سونی.
من کلا با آثاری که ۱۸۰ درجه به اصالت خودشون پشت کردن مخالفم، مثل خیلی از نسخه های اساسینز. پس فک کنم نبینمش بهتره. الان میرم مندلورین و بعدش bad batch رو ببینم.
آره اشتباه نوشتم سونی به جای دیزنی -.-
https://tarjomaan.com/barresi_ketab/9794/
اون تیکه که داشت اصطلاح «دختران عیاش» رو توصیف میکرد، خیلی جالب بود.
آره. اتفاقاً این چیزی بود که خودم هم بهش رسیده بودم. این پولدارها همهش دنبال Party Girl هستن، ولی با لفظهای تحقیرآمیز (مثل همین Party Girl) سعی دارن مشارکت اونها در دنیای قدرت رو سخیف و شرمناک جلوه بدن.
متن خوبی بود. مرسی بابت اشتراک.
فربد تو هم از اون دسته از آدماییای که بدونِ سایتشون نمیتونن زندگی کنن و اگه یه روز به سایتشون سر نزنن، روزشون شب نمیشه، یا نه، اگه خیلی کار داشته باشی قابلیت دوری از سایتت رو داری؟
به نظر من که دلبستگی به هر چیزی بده، حالا میخواد هر چی باشه.
هر روز که به سایت سر میزنم؛ چون مانعی برای این کار وجود نداره. ولی خب، نه وابستگی شدید بهش ندارم.البته خوشحالم که هست. لنگر ذهنی خوبی برای منه. اگه از بین بره، احساس میکنم یه چیزی جاش تو زندگیم کمه.
https://www.zoomg.ir/cinema-news/335380-babak-khoramdin-murdered-parents/
فقط شیفته اونم که نوشته: «نتیجه بازی لست ۲ تو جامعه همین میشه»!!
خلاصه که همه جا امن و امانــــــــــــــــــــــــــــــه!!!!
خبر قتل بابک خرمدین به دست مادر پدرش یکی از عجیبترین اخباریه که اخیراً بهش برخورد کردم. هیچ توضیحی (مجرد بودنش، گی بودنش، تمایلش به بالا کشیدن ارث و میراث مامان بابا) برای من توجیه نمیکنه چنین کار عجیبی رو.
یکی یه جا گفته بود احتمالاً یکی دیگه کشتتش مادر پدرش بنا به دلایلی به گردن گرفتن. به نظرم این میتونست گزینهی محتملی باشه، ولی خب ویدئوی حمل شدن جدسش به بیرون از خونه منتشر شده و این احتمال رو تا حدی کاهش میده.
https://twitter.com/youyouyouxxz/status/1394996969039347713
چقدر این تیکه آهنگ عدم بهرام، خوب روش نشسته.
یادش بخیر وقتی عدم رو گوش کرده بودم، از این حجم از خشونت پشمام ریخته بود.
آره لیریک قضیه به طور مشکوکی شبیه بود به پروندهی اینا.
سلام من یه سوال داشتم.
+ چرا باید جارو بزنم وقتی میدونم ۲روز دیگه باز اتاقم کثیف میشه؟
– خب با این تفاسیر حموم هم نباید بری!
با توجه به این که جنس استدلالی که فرد دوم بیان کرده، از همون جنس و شکل استدلال طرف مقابلشه، جمله دومی مغلطه حساب میشه یا نه؟
آره مثال دوم مغالطه حساب میشه. یه جور قیاس معالفارقه (یا False Analogy). اثرات حموم نکردن ناخوشایندتر از اثرات جارو نکردن اتاقه.
چند وقتیه که تاریخ همه ی پست ها توی صفحه ی اصلی ۱۴ تیر درج شده. گفتم که بدونی اگه خواستی درستش کنی.
آره مدتهاست متوجهش شدم و اذیتم هم میکنه. خودم بلد نیستم، ولی به سازندهی سایت گفتم درستش کنه و هنوز حوصله نکرده.
سلام. این متن یه توییته: با احساسات زندگی میکنی ضربه میخوری با منطقت زندگی میکنی حسرتش می مونه به دلت.
میخواستم بدونم مغالطه ی شیب لغزنده حساب میشه یا نه؟
سلام. اگه به شکل استدلال به کار بره آره، حساب میشه.
https://s18.picofile.com/file/8432467284/Untitled.png
خب ترجمهاش رو ببین…
https://s19.picofile.com/file/8432467292/Untitled_1.png
فقط میتونیم سرم رو با تاسف تکون بدم.
(یادت نره من کلی داستان از جمله ۱۴۰۸ رو اینجوری خوندم)
آه سردرد گرفتم. امیدوارم مترجم گوگل هرچه سریعتر پیشرفت کنه تا هم من از ترجمه بیفتم و به سمت نوشتن هل داده بشم و هم تو از این شکنجه خودت رو مبرا کنی.
WTF IS THIS?
نمیخوام فاز نصیحت بردارم واست، ولی حداقل باید تلاشتو کنی که انگلیسی بخونی، چون تجربهای که به من ثابت شده اینه که یه جایی مجبور میشی انگلیسی بخونی. (تاکید میکنم، محبور)
https://www.amazon.com/Gift-Nothing-everything-Reactions-Priceless/dp/B07XWNCZWM/ref=cm_cr_arp_d_product_top?ie=UTF8
یک کادو فرامتنی.
پست مدرنها اینجوری به دوست دخترشون کادو میدن.
عالیه. خوراک کساییه که اصرار دارن واسه تولد بهشون کادو ندی (که یکیش هم خودمم).
https://www.youtube.com/watch?v=S1wHIoD77Jc
بیف داریم؟
Yeah, like I’m gonna watch a 30 minute video about possible beefs in the rap world.
https://www.comicon.ir/comics/farsi-comic/star-wars-darth-vader-2020/
دمشون گرم اینجا ۸ قسمت از کمیکای دارث ویدر گذاشتن
من کل ۲۵ شمارهش رو ترجمه کردم برای انتشارات باژ، ولی نمیدونم کی منتشر میشه.
البته این ترجمه رو چک کردم و این هم خوبه.
https://3feed.ir/strange-new-religions/
چقدر خندیدم؛ محمد سوری قلم با نمکی داره.
به نظرم اسپاگتی پرنده از همشون برای داستان های فانتزی مناسبتره.
مقالهی خوبیه.
رائلیسم و ساینتولوژی در زمینهی مضحک بودن عقایدشون با هم رقابت گذاشتن. ولی خب انصافاً ایدههاشون بهعنوان عناصر گمانهزن بامزهست.
فربد من ایمان دارم که یک روزی به این نتیجه خواهیم رسید که اونقدری که همه میگن کرونا خطرناک نبود و خیلی از کشور های بدون منطق یه نوع hysteria درست کردند که میتونست اینجوری که الان میبینیم نباشه.
مسئله اینجاست که دلیل هیستریای به وجود اومده این بود که اون اوایل اطلاعات کافی دربارهی کرونا در اختیار نداشتیم و کشورها نمیتونستن ریسک کنن دربارهش.
ولی خب من از یکی دکتری شنیدم از بین تمام پندمیک های قابلپیشبینی کرونا جزو کمخطرترینهاشه. تشبیهی که به کار برد این بود که طبیعت تاس انداخت و جفت یک آورد. ولی خب وقتی کرونا موج جدیدش میاد، بیمارستانها پر از مریضهای بهشدت بدحال میشن. دلیل هیستریای به وجود اومده هم همین بود. دیگه هجوم مردم به بیمارستان رو که نمیشه لاپوشونی کرد.
فربد جان، از کمیکهای استاروارز و کتاب خورههای ژانر چه خبر؟
راستی یه سوال، مقالهی جدید (به جز سری عناوین جعبهابزار بازیسازان و اساطیر کطولحو) داری برای ترجمه/نگارش؟
کتاب خورههای ژانر رو گفتن اردیبهشت یا نهایتاً خرداد منتشر میشه.
کمیکهای استار وارز رو هم فعلاً دارم با نرخ هر پونزده روز یه والیوم پیش میبرم، ولی بهم گفتن صف انتشار طولانیه و معلوم نیست کی منتشر بشن.
فعلاً مقالهی جدیدی غیر از اینا در برنامه ندارم.
https://www.youtube.com/watch?v=5xB80ew_VHo
به نظرم این مافیای سایتهای شرطبندی، زندگی توخالی اینفلوئنسرهای ایرانی و این دراما های مسخرهشون خیلی از بیرون باحاله. یعنی این اتفاقا از دور خیلی جالبه، شبیه یه فاجعه زیست شناسیه.
برای فیلمای درام تو مایههای «دختر گمشده» یا «سوپرانوز» خیلی پتانسیل داره؛ واقعا دوست دارم بدونم زندگیشون از داخل چجوریه و چجوری با این کثافت بودن خودشون کنار میان.
من کلاً از این قضیه خبر نداشتم و این شخص رو هم نمیشناختم، ولی کلاً فرهنگ اینفلوئنسری محکومه. هرچند یکی تو یوتوب یه ایدهی خوبی داشت و اونم این بود که اینفلوئنسرها کاربردشون توی جامعه اینه که نیاز مردم به دیدن چیزهای احمقانه رو رفع کنن، و اون نفوذشون کمتر از چیزیه که به نظر میرسه. چون خیلی از کسایی که این افراد رو دنبال میکنن، اصلاً ازشون خوششون نمیاد.
فربد مقالهی جدیدِ عادل تو اسکواد در مورد واکین دد خیلی خوب بود.
از این تیکهی مقاله خیلی خوشم اومد:
«بسیار قبلتر از آنکه مردگان متحرک به نامی پرآوازه و معروف تبدیل شود، از آن میشد بهعنوان یکی از سادهترین آثار ممکن از نظر فرایند تولید اسم برد. به سبب سیاه و سفید بودنِ آن، نیازی به رنگآمیز نبود و از همین جهت، پروسهی تولید سرعت بیشتری میگرفت. در سمت مقابل، رابرت کرکمن علاوهبر نویسندگی، در چندین جلد نخست از این کمیک، وظیفهی حروفچینی را هم برعهده داشت! به همین علت است که مردگان متحرک میتواند یک درس دیگر هم به علاقهمندان خود بدهد. این کمیک کار خودش را در جایی شروع کرد که یک اثر کاملاً ارزان محسوب میشد، اما آنقدر خوب عمل کرد که سودآوریِ امروزش جای تعجب فراوانی دارد.»
اینم لینکِ مقاله:
https://comicsquad.ir/the-walking-dead-outlook/
خوندم مقاله رو. البته صرفاً معرفینامه بود، چون به خود داستان و شخصیتها نپرداخته بود. بیشتر برای کسایی که با کمیک آشنایی ندارن مناسبه. از این نظر خوب به موضوع پرداخته. خصوصاً توجه به این موضوع اهمیت داره، چون ممکنه خیلیا واکین دد رو با اثری که قراره دربارهی مبارزهی انسانها در برابر زامبیها باشه اشتباه بگیرن:
https://www.youtube.com/watch?v=OP0R-s8Zlvk
فیکه! یعنی بتل از این فیکتر تو دنیا وجود نداره، حتی بتل امیر خلوت/کچی بیتز هم اندازه این تابلو نبود. یعنی اینکه میخوان به وسیله این حاشیه یه درآمد درست کنن. اصلا همین که انقدر مودب با هم حرف میزنن تابلو میکنه که اینا با هم برنامه داشتن.
دو حالت داره:
1: کچی بیتز تو لایو پوتک بهش پریده تا ازش فیدبک بگیره. بعد تو دایرکت ازش عذرخواهی کرده و بعد قرار فروش و اسپاتیفای و …
2: از اول تا آخرش فیک بوده.
دومی درست تره.
راستش من در حدی توی رپ فارس Invested نیستم که این برنامهها رو دنبال کنم یا بخوام توی جریانشون باشم.
تو هم نمیدونم چرا فکر کردی رپ بتل یه چیز واقعیه. بهندرت پیش میاد عنصر Publicity Stunt توش دخیل نباشه.
لذتی که بالاتر از تماشای طلوع آفتاب باشه، کم نظیره.
عذر میخوام این بار پیج گفتگوی آزاد قاطی کرده بود برای اینکه بتونم کامنت پایینیت رو ببینم اسپم دادم.
بیداری؟
تو کیستی؟
نوبادی.
اوه وقتی دیدم هفت تا کامنت ناشناس توی گفتگوی آزاد داده شده نگران شدم. گفتم یکی اومده حملهی اسپموار کرده به سایت.
پاکشون کردم البته.
آره همینجوری اسپم نمی کنن از بس حجم پیاما بالاست که یک ساعت طول میکشه گفت و گوی آزاد بیاد بالا XD :/
مشکل دیر بالا اومدن گفتگو آزاد به خاطر اینه که نمایش بقیه دیدگاه ها کارایی نداره و مرورگر باید همهی کامنت هایی که از زمان به وجود اومدن این صفحه داده شده رو با هم لود کنه.
فربد نظرت دربارهی ترجمهی زیرنویس چیه؟ (البته خب طبیعتا رایگانه)
و میتونی برای شروع رو سریالِ Da Ali G Show فکر کنی. چون من هیچجا نتونستم زیرنویس فارسیشو گیر بیارم.
علاقهای به ترجمهی زیرنویس ندارم و هیچوقت بهش فکر نکردم.
فربد سلام چطوری. من واقعا تحسینت میکنم که چقدر خوب با این وضعیت عجیب و غریبی که یک سالشه درگیریم کنار اومدی تا حدی که میشه گفت هیچ گونه تفاوتی برات نداشته جدا میگم. اینجا از lockdown به یک lockdown دیگه میریم. هیچ کسی نمیدونه که این panicکه اینا از کرونا دارند قراره کی تموم باشه. بدون شوخی میگم فربد. ایران به معنی کامل این پاندمی رو به مراتب بهتر از اینجا تهت کنترل خودش داره.
سلام پیام.
تو از کجا میگی که خیلی خوب با این وضعیت کنار اومدم؟
البته در مقایسه با مردم جهان من کمتر از کرونا آسیب دیدم. چون کار و تفریح بیرون از خونه نداشتم. ولی برای منم بدون مشکل نبوده. یه بار تو آبان گرفتمش حتی.
یکم بیشتر توضیح میدی؟ از چه لحاظ میگی ایران پاندمی رو بهتر تحت کنترل داره؟ از لحاظ این میگی که مردم و دولت خیلی سخت نمیگیرن یا اینکه واقعاً به نظرت کرونا تو ایران از لحاظ فنی بهتر از آلمان تحت کنترل دراومده؟
سلام. منظورم این بود که به نظر نمیاد از نظر روحی و کاری به مشکل فاجعه باری خورده باشی و روحیت رو حفض کردی که خوبه.
به نظرم از لحافظ فنی ایران کاملا بهتر عمل کرده به این دلایل
1) این مملکت الان ۵ ماهه که توی Lockdown هستش و دیروز تا اوریل تمدید شد. من هیچ کشوری رو نمیشسم که ۶ ماه توی lockdown بوده باشند. در ایران تا جایی که یکی دو بار این اتفاق اومد انونم برای یکی دو هفته و نه ۶ ماه. ما توی ۱۲ ماه اخیر اگر اشتباه نکنم ۸ ماه در مجموع در lockdown بودیم.
2) همه ی رستوران ها و فیتنس ها و غیره به جز سوپرمارکت ها و شرکت های کاری بسته هستند. این فاجعست. همچین چیزی در ایران در این همه مدت نبوده
3) من خیلی ادم میشناسم که توی ایران کرونا گرفتند از فامیل و دوستان. همشون بدون مشکل هر زمانی که میخواستند میتونستند برن پیش دکتر. اینجا هیچ کسی کرونا داشته باشی حق نداره بیاد خونت چه دکتر چه کسه دیگری. فقط موقعی که لب مرگ باشی و نفست دیگه نمیاد میتونی زنگ بزنی که اورزانس بیاد دنبالت. خلاصه مثل سگ باهات رفتار میشه کرونا داشته باشی
4) اقوامم بهم گفتند که دکتر ها چندین دارو و امپول میدند که هم سیستم بدنیت قوی بشه و هم با عوارض این بیماری بهتر بشه کنار بیاد. اینجا هیچ دارویی داده نمیشه وهمنطور که گفتم فقط موقعی دکتر میبینتت که لب مرگ باشی و توی بیمارستان دراز کشیدی.
5) امار فوتی ایران بالاتر از این مملکت هست با وجورد اینکه lockdown به این شکلی که گفتم در ایران برای این مدت طولانی وجود نداشته . خیلیا میگن که امار ایران دقیق نیست. مگه امار این مملکت صد رد صد صحیح هستش?
6) توی المان طول کشید تا به این نتیجه برسند که مثل ایران شهر ها رو بر اساس رنگ تقسیم بندی بکنند. مهم ترین تفاوت بین این مملکت و ایران در اینه که توی ایران به وضعیت بیمارستان ها نگاه میشه ولی اینجا فقط و فقط به Inzidenz در هفت روز. یعنی جند نفر از صد هزار تا در ۷ روز اخیر به کرونا مبتلا شدند. بر فرض مثال ممکنه ۱۰۰۰۰هزار نفر کرونا بگیرند ولی هیچ کدومشون نیاز نباشه برن بیمارستان. ایران قرمز نمیشه ولی اینجا باید بریم lockdown
7) وزارت بهدات ایران چند تا شماره داره که میشه ۲۴ ساعت بهشون تماس گرفت تا اطلاع گرفت. اینکه چقدر عملی هست رو نمیدونم ولی اینجا به قول خانوم مرکل بزرگ ترین بحران بعد از جنگ جهانی دوم داریم ولی اداره ی بهداشت بعد از ظهر ها و اخر هفته کار نمیکنه و از همه بد تر اینکه که همیشه در دسترس نیستند. من نزدیک ۲۰۰ بار بهشون تماس گرفتم و کسی برنداشت.
8) تو ایران هر کسی میتونه بره خونه ی یه کس دیگه ای برای دیدار چه یکی باشند چه چند نفر. بعضی ها ماسک میزارند بعضی ها هم نمیزارند. در هر صورت این امکان وجود داره. در این مملکت همچین چیزی وجود نداره. من اجازه دارم تنهایی و نه با یک نفر دیگه برم خونه یه کسه دیگه ولی در مجموع نباید ۵ نفر بشیم یعنی خونه ی طرف باید ۴ نفر توش زندگی بکنند حداکثر و از همه مسخره تر اینکه فقط دو خانوار اجازه دارند همو ببیند. برای مثال یه مادر با نوزادش حق نداره بره خونه پدر و مادرش چرا که میشند ۲ نفر در مجموع. ایا این باعث شده که این ممکلت کرونا رو بهتر از ایران در تحت کنتلر خودش داشته باشه. خیر
9) هر کسی کرونا گرفت باید بره ۲ هفته قرنطنیه اجباره و نری جریمه ۲۵ هزار تایی باید بدی تا جایی که اطلاع داره. الان تو بعضی جاها شده ۳ هفته. در ایران همچین قرنطینه اجباری وجود نداره
10) توی قرنطیه حق نداره بیرون بری. خرید چجوری میخوای بکنی اگر کسی رو نداشته باشی? هیچ کمکی برای اینجور افراد در این مملکت وجود نداره واینا باید التماس بکنند تا یکی براشون خرید بکنه
11) دانشگاه های وضعیتشون فاجعه باره. میبندند, بعضی جاها بازه. خلاصه هر کسی برای خودش تمصیم میگیره.
12) کسانی که از نظر سنی یا به هر دلیلی از نگه داری از خودشون در قرنطینه بر نمیاند میتونند یک پرستار بگیرن که ازشون مراقب بکنه. اینجا همچین امکانی نیست چرا که هموطور که گفتم هیچ بنی بشری حق داره نزدیکت بشه.
و غیره اینا خلاصه بوند.
اشتباه گفتم. امار فوتی ایران کم تره. امر افرادی که کرونا گرفتند و تایید شده هم همینطور
آره روحیهم رو تا حدی حفظ کردم، چون زندگی شخصیم زیاد تحت تاثیر نیست. ولی از اینکه دنیا به چنین وضعی دچاره ناراحتم مسلماً.
مرسی که این اطلاعات رو دادی. من نمیدونستم وضع آلمان در زمینهی مدیریت کرونا اینقدر خرابه. در واقع از آلمان انتظار نداشتم.
البته اینجا هم اون اوایل خیلی وضع بد بود. الانم نمیدونم واقعاً تا چه حد بهتره. احتمالاً کادر درمان بهتر میدونن. ولی در کل چیزی که از این پاندمی میشه فهمید اینه که کشورهای دنیا برای مهار کردن چنین بیماریای امکانات و بستر لازم رو نداشتن.
https://www.youtube.com/watch?v=tiUc1eM1yoI
با اینکه این اغراق دختره (اینجوری که انکار این ویدئو خیلی ترسناکه!!!!) خیلی رو مخ بود و جلوی منو از ترسیدن میگرفت ولی حاجی چقدر دنیای زیر آب باحاله.
اژدهایان باستانی، انسانهای گناهکاری که تبدیل به ماهی هایی با صورت افسرده تبدیل شدند، فم فتال هایی که با جذب کردن جنس مذکر به خودشون زنده میمونن، ماهی های مرکب اهریمنی و …
آره، دنیای زیر آب واقعاً بیگانه و ترسناکه. بیخود نیست که لاوکرفت برای خلق موجودات عجیبغریبش تا حد زیادی از دنیای زیر آب الهام گرفته بود. چون دنیای زیر آب نزدیکترین تصویر از حیات توی سیارههای دیگهست که در اختیار داریم.
از بین این اطلاعات، شیوهی تولید مثل اون ماهیه که بالای سرش چراغ داره از همه خوفناکتر بود.
سلام فربد اره دقیقا. جالب نیست ما اینقدر دوست داشتیم به ماه بریم ولی از دنیای زیر آب هیچ اطلاعی نداریم؟ واقعا چه موجوداتی اونجا هستند
آره این یکی از چیزهای عجیبی هست که خودم هم بهش فکر میکنم؛ اینکه شاید دنیای زیر آب از فضا غیرقابلدسترستر باشه برای اکتشاف.
برام جالبه که لاوکرفت از فوبیاش (Thalassophobia) یچیز خلاقانه تونسته ایجاد کنه. فک کنم یه جایی خوندم که حتی از غذای دریایی هم فوبیا داشته.
آره غیر از فویباش از دریا و چیزهای مربوط بهش، بیگانههراسی و نژادپرستیش هم تاثیر زیادی روی داستانهاش داشت. کلاً لاوکرفت مثال بارز از نویسندهایه که احساسات منفیش منشاء خلاقیتش بودن.
http://rapbist.loxblog.com/post/27/%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%84%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86%20%D9%86%D9%82%D8%AF%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF%20%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%86%20%D9%86%D8%AC%D9%81%DB%8C%20(%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87:%20%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%86).htm
http://rapbist.loxblog.com/post/23/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87%20%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C%20%D8%BA%D9%84%D8%B7%20%DA%98%D8%A7%D9%86%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D8%B1%D9%BE%20%D8%AF%D8%B1%20%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%20(%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%20%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%86%20%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C).htm
http://rapbist.loxblog.com/post/17/%D9%85%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B3%D9%87%20%D8%AF%DB%8C%D8%B3%20%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%BE%D9%88%D8%AA%DA%A9%20%D9%88%20%D8%AE%D9%84%D8%B3%D9%87%20(%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C%20-%20%D8%B3%DA%AF%20%DA%A9%D8%B4%DB%8C)%20%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87:%20%D8%A2%D8%B1%DB%8C%D9%86%20%DA%A9%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C.htm
نظرت راجبشون چیه؟ من با نظرش درمورد شاهین نجفی موافقم.
مقالهی شاهین نجفی و مقایسهی دیس پوتک و خلسه رو حوصله نکردم کامل بخونم، ولی اون مقالهی دستهبندی غلط ژانرهای رپ در ایران خیلی سطحی بود. عملاً فقط گفت دستهبندی داره غلط انجام میشه و دوسهتا مثال زد و همین.
چیزی هم که دربارهی شاهین نجفی فهمیدم این بود که داره میگه این بابا از سبک و فرهنگ رپ خوشش نمیاد و صرفاً ازش سوءاستفاده کرد که خب به نظرم استدلال از پایه مشکلداریه. رپ یه چیز مقدس نیست که فقط پیروان واقعیش حق استفاده ازش رو داشته باشن. هر کسی میتونه بنا بر نیازش از سبکهای هنری استفاده کنه. اگه نجفی میومد ادعا میکنه من رپر واقعیام موضوع قابلبحث میشد، ولی وقتی خودش میگه من رپر نیستم و زیاد توی فاز هیپهاپ نیستم، به نظرم خیلی نمیشه ایراد بهش وارد کرد. حداقل موضوعه به نظرم در حدی مهم نیست که بخوایم به دغدغه تبدیلش کنیم.
فربد در کی دسترس هستی؟
۶ تا ۹ خوبه؟🤨
ساعت ۶ تا ۹ هم یا درگیر ترجمهم یا درگیر فعالیتهای نردی.
کلاً من تا حد امکان از تعیین کردن قرار قبلی پرهیز میکنم، چون برنامهی خودم رو تحت تاثیر قرار میده. برای همین گفتم هماهنگ کردن برام چالشبرانگیزه.
https://twitter.com/mdzcii/status/1337798984841256961
موافقم!!!!
من آلبوم میخوامممممم!
خیلی خب باشه😑نزار😑 ولی یه سوال دیگه کمیکای جنگ ستارگانو تو ویران کمیک و کمیک اسکواد میذارن؟
قبلا ازت مرسیدم کمیکای جنگ ستارگانو از کجا میدا می تونم بکنم. ولی خب من نمی تونم برم دونه دونه کلماتو ترجمه کنم. سخته انصافا. وقتم نیست که کلا. پروژه و مدرسه و کلاسای مجازی رو اعصاب🤦🏻♂️
کمیکهای جنگ ستارگان رو نشر باژ داره ترجمه میکنه. من خودم هم توی ترجمهها دخیلم. البته میدونم شاید یه قرن طول بکشه تا تعداد قابلتوجهی کمیک استار وارز به فارسی ترجمه بشن، ولی در حال حاضر بهترین شانست اینه که منتظر کمیکهای نشر باژ بمونی. توی کمیک اسکواد فقط ۵ شماره از ۲۵ شمارهی ران چارلز سول از دارث ویدر ترجمه شده. غیر از این چیزی پیدا نکردم.
https://comicsquad.ir/%DA%A9%D9%85%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AB-%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A8/
آقا کی میاد یه دست شطرنج😐
من شطرنج بازی میکنم، ولی خب هماهنگ کردنش مکافاته.
فردا ساعت ۱۲.😐(ظهر)
مشکل اینه که من ۱۲ در دسترس نیستم.
دوئل.اگر چه من فقط بین بچه های خودمون حرفه ایم😅
فربد میگم تو که آموزش بعضی گیم هارو میزاری اینجا. بیا آموزش بازی :star wars : elite squadran هم بزار
توی یکی از مودهاش مشکل دارم😐
البته من آموزش نمیذارم. اون مقالات جعبهابزار بازیسازان مربوط به حوزهی گیمدیزاین میشن.
https://www.instagram.com/p/CLZyo67HmC4/
این از پیج واقعی اسنوپ داگه؟؟؟
چطوری جون دل بین المللی میشه.
آره اگه تیک آبی داشته باشه یعنی پیج خودشه.
و الان متوجه شدم اسنوپ داگ ۴۸۴۴۹ تا پست توی اکانتش زده. برگام ریخت! من حتی ۱/۴ این رقم رو هم ندیدم جایی.
سلام.
راستش یه موضوعی خیلی ذهنم رو درگیر کرده بود و جایی بهتر از این جا به ذهنم نرسید برای مطرح کردنش. ممنون میشم آقای آذسن اگر بتونید نظرتون رو بگید(و همچنین بقیه دوستان).
میدونم قبلا هم درموردش صحبت کردید ولی مربوط به کپی رایت کتابهاست. من یه کتاب خیلی خوب و کامل و مرجع پیدا کردم که واقعا اطلاعات بسیار مفیدی ارائه میده و یکی از کتابهاییه که به نظرم خوندنش واجبه ولی قیمتش بسیار بالاست و من هم نمیتونم با این وضع تحریمها و گرونی خریداریش کنم. همین که شروع کردم به خوندنش واقعا این همه زحمتی که برای کتاب کشیدن باعث شد دودل شم که آیا واقعا درسته خوندن این کتاب. خواستم از خویشاوندانی که خارج از کشورند درخواست کنم ولی باز هم به خاطر این قیمت زیاد واقعا روم نمیشه ازشون بخوام. شما خودتون تجربه یه همچین موضوعی رو دارید و اگر آره کلا چجوری باهاش کنار میاید؟ شاید بگید مجبور نیستی که بخونی ولی یه جورایی واقعا مجبورم!
سلام.
اتفاقاً این موضوع یکی از دغدغههای خودم هم بوده و دربارهش فکر کردم. برای جلوگیری از حس عذاب وجدان استفاده از محصولات بدون پول دادن بابتشون چندتا استدلال میشه جور کرد:
۱. قیمت این محصولات همیشه بر اساس با اقتصاد و ارز کشوری که توشون عرضه میشه مطابقسازی میشه. با توجه به اینکه جاهایی مثل آمازون توی ایران نمایندهی رسمی ندارن و ارزش ارز ایران هم به خاطر تحریمهای سنگین دائماً در نوسانه، منصفانه نیست که از خودمون انتظار داشته باشیم اون پولی رو بدیم که برای ما چند برابر سنگینتر از مشتریّهای دیگه توی کشورهای دیگهست، در حالیکه نیاز ما بهشون هم به اندازهی بقیهست.
۲. اون پولی که شما قراره بدی، خیلی وقتا تو جیب مولفهای اصلی اثر نمیره و فقط به ناشر میرسه.
۳. در کل قیمت گذاشتن روی دانش اشتباهه و با توجه به مسیری که دنیا داره طی میکنه و مجانی شدن روزافزون منابع علمی/دانشی/سرگرمی (ویکیپدیا، یوتوب و…)، شاید در آینده دسترسی مجانی به منابع علمی به یه چیز عادی تبدیل بشه و اصلاً پول درخواست کردن از مردم بابتش به یه چیز عجیب تبدیل بشه.
البته در کل باید با خودمون روراست باشیم. کاری که داریم انجام میدیم دزدیه. درسته تقصیر خودمون نیست، ولی حداقل کاری که میتونیم انجام بدیم اینه که با این فرهنگ کاملاً احساس راحتی نکنیم. مثلاً من خودم وقتی فهمیدم که بازیها رو توی استیم میشه با قیمت ارزون خرید (در صورتی که ریجن اکانت روی آرژانتین تنظیم شده باشه)، خیلی از بازیهایی رو که قبلاً به صورت کرکشده بازی کردم خریدم تا به نحوی از سازندهشون حمایت کنم. درسته اون پوله خیلی ناچیزه، ولی همین حرکت رو یه قدم مثبت برای این میبینم که با این فرهنگ کاملاً راحت نباشم.
ممنون از پاسختون. منم فقط امیدوارم بتونم روزی پولهای پرداخت نشده رو پرداخت کنم و حتی لیستی هم دارم تهیه میکنم براشون.
https://www.youtube.com/channel/UC1PAGS7UYYALUM6ECglFS9g
بهترین کانال یوتیوب فارسی. در واقع تنها کانالی که میشه تحمل کرد.
مرسی. چکش میکنم.
پ.ن.: کیودیپای چی؟ اون رو نمیتونی تحمل کنی؟ ازش ویدئو توصیه کرده بودی.
فربد از کمیکا چه خبر؟ در چه مرحلهاین؟ و اینکه از کتاب راهنمای خوره ژانرت چه خبر؟
از کمیکها خبر جدیدی ندارم. همهشون رو تحویل دادم و دستمزدشون رو هم گرفتم و بیشترشون هم مجوز دارن. فکر کنم انتشارات منتظر یه فرصت مناسبه تا یهجا منتشرشون کنه.
دربارهی کتاب راهنمای خورههای ژانر: همین دیروز طرح روی جلد یکی از سه جلدش رو برام فرستادن که این پایین میذارم. کتاب اسفند منتشر میشه.
آها. مرسی بابت توضیحات.
اون جلد هم خوشگل شده. بیصبرانه منتظر کتابم.
https://unyain.ir/%d8%b3%d9%88%d8%a7%d9%84%d8%a7%d8%aa-%d9%85%d8%aa%d8%af%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87-%d8%a2%db%8c%d8%af%d9%84-%da%a9%db%8c-%d9%be%d8%a7%d9%be-%d8%b4%d8%af%d9%86-%da%a9%d9%87/
کی پاپ چه صنعت ویرد و ترسناکیه! انگار از داخل رمان های دیستوپیایی بیرون اومده.
در ویرد و ترسناک بودن صنعت کیپاپ که شکی نیست؛ من خودم میخواستم دربارهش مقاله بنویسم یه مدت، ولی این مقالههه چی میگه؟ مگه شما میتونی از ایران بری آیدول کیپاپ بشی؟ من حتی یه نفر رو هم نمیشناسم که رگوریشهی غیرآسیای شرقی داشته باشه و آیدول کیپاپ شده باشه.
آقا ببخشید. سوتی دادم اونم چه سوتی بدی! قرار بود لینک این باشه: https://unyain.ir/%D8%AD%D9%82%D8%A7%DB%8C%D9%82-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%DA%A9%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%D9%BE-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F-%D8%A8%D8%AF%DB%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-kpop/
ولی گویا چون داشتم جفت مقاله ها رو با هم میخوندم، این لینک رو کپی کردم.
البته سوتیت اونقدر هم بد نبود. فضای کیپاپ اینقدر تاکسیکه که توی هر مقالهای با هر موضوعی یه بخشیش تجلی پیدا میکنه.
بیشتر اطلاعاتی که اینجا نوشته شده بود رو میدونستم، ولی اون مورد آخر دربارهی آسیبدیدگی برام جدید بود.
فربد، لِولـه نثره کی. وان سخته، آسونه، متوسطه؟ سطح نوشتههاش چه جوریاست؟
خیلی دوست دارم آثارشو شخم بزنم. :دی
لول نثر کی وان آسونه، ولی چیزی که ممکنه خوندن آثارشو چالشبرانگیز کنه، ارجاعهای مختلفش به فرهنگ عامهی آمریکاست که ممکنه خیلیهاش رو نگیری.
اوپس
حالا همینکه نثرش آسونـه خودش یه پوئن مثبته.
یه سوال دیگه، چه کمیکهایی رو از کی وان خوندی؟
Y: The Last Man
Pride of Baghdad
https://comicsquad.ir/
فربد راجیب ب این سایت میدونی
آره، با هم سر ترجمهی کمیک ماوس همکاری هم داشتیم. خیلی خوبن.
چه آرکهایی از Hellblazer رو خوندی؟
هنوز Hellblazer نخوندم.
https://www.aparat.com/max456l
یکی از این بنده خدا حمایت کنه. خیلی کارش خفنه.
راستش محتوایی که داره آپلود میکنه (انجام کارهای خفن تو سری سولزبورن) توی آپارات پتانسیل زیادی برای پیشرفت نداره (هرچند تا الان هم ویدئوهاش ۳۴ هزار بازدید داشتن که اصلاً بد نیست). هرچند یوتوب هم از چنین محتوایی اشباعه.
یه سوال دور از ذهن:
در آینده شاهد همکاری بین فربد آذسن و کمیک اسکواد نیستیم؟
من که خودم دوست دارم. ببینیم چی پیش میاد.
هان، خیلی خوشحال شدم. امیدوارم کارای بیشتری از تو با کمیک اسکواد ببینیم.
البته طرح سوالم بد بود الان که دارم بهش نگاه میکنم، نمیدونم چرا چیزی که تو ذهنم بود رو ننوشتم. تو سوالو اینطوری بخون:
«در آینده شاهد همکاری بین فربد آذسن و کمیک اسکواد هستیم؟»
اونطوری که پرسیده بودم یکم طلبکارانه به نطر میومد. :))
به هر حال امیدوارم شاهد همچین چیزی باشیم.
https://www.zoomg.ir/movie-tv-show-review/328280-lost-girls-review/
تو کل جهان سابقه نداشته یه پست ۵۰۰۰ و خورده ای کامنت بخوره!!! چه برسه به زومجی. هشتمین عجایب جهان.
پشمام.
(مختصر ترین کامنتی که دادم)
پست نازی. ها یکی دوماه. دیگه باز میموند از این بیشتر میشد !
الان آخرین نظرات رو بخونید ۹۹.۹۹ درصدش اگر آلمان …. هست !!!!!
واقعا در عجبم چطوری میتونن اینهمه تایپ کنن!
با اینکه مدیر سایت خلاف حقوق بشر و آزادی بیان عمل کرده ولی خب چاره ای هم انگار نبود . امیدوارم مسئله ای باز پیش نیاد
آقا شما هم از آب گلآلود ماهی نگیر. من نه حرف کسی رو سانسور کردم، نه عقاید کسی رو زیر سوال بردم. دلیل بستن بخش کامنتها اسپمهای متعددی بود که اونجا داده میشد و از کنترل من خارجش کرده بود. تازه بیشترشون هم به موضوع مقاله کمترین ربط ممکن رو داشتن.
من قبلاً فکر میکردم یه مطلبی اگه توی صفحهی اول گوگل بیاد، خیلی خوبه. ولی الان دیگه مطمئن نیستم. چون انگار کسایی که از گوگل وارد یه مطلب میشن، سر گذاشتن کامنت جفنگ با هم رقابت دارن.
این کامنت لیاقت پاسخ دادن نداشت ولی واقعا متاسفم انگار فضای اینترنتی کل کشور آلودس . با این وضعیت تا یکی دوماه آینده باید کل سایت تعطیل بشه و فعالیتاش هم متوقف بشه . این چه وضع رعایت ادبه ؟؟؟!!!!! شما اصلا میدونید مفهوم شعور چیه ! لطفا ادبیات خودتون رو اصلاح کنید چون با این رفتار مرحوم استالین هم حکم اعدامتون رو صادر میکنه . آقای آذسن من یه گلایه هم از شما دارم : این چه وضع مدیریت سایته دلیل منطقی نیست که چون شما از حذف کامنت و بن کردن آی پی بدتون میاد هر کسی هرجوری دلش میخواد اینجا پرت و پلا بنویسه لطفا یکم سخت بگیرین !
پاک کردم کامنتو. اتفاقاً میخواستم بکنم، ولی یادم رفت. از این به بعد همهی کامنتهای این مدلی رو پاک میکنم.
آقا بهترین جواب میتونه این باشه:
مُشک آن است که خود ببوید/حالا بد خواهان فحش و ک*س بگویند
اونایی که احیانا شک دارن، به تخم (مرغ) مونن.
شک چیه .
این خیلی جای تاسف داره واقعا
از این لحاظ عجیبه که پای نقد یه فیلم نهچندان شناختهشده این همه کامنت گذاشتن.
کامنت ها رو بخون تا از محتواشون شوکه بشی.
یعنی دقیق تر بگم ۵۰۰۰ و خورده ای اسپم.
خوندم یه سریشونو. وقتی گفتم بخش نظرات زومجی فاجعهست، منظورم همین بود.
اسپم خالص منظورمه ها.
این جماعت تا کل سایت رو مسدود نکن و پر از اسم نکن و.. ول کن نیستن
پس بالاخره پرونده نازی ها و راستگراهای افراطی توسط دادگاه لاهه بسته شد .
احسنت……
فکر کنم کوچ کنند اینجا.
بیا امیدوارم باشیم این اتفاق نیوفته.
ایکاش فقط نازیها بودن…
خدا رو شکر فربد بالاخره بخش کامنتای آلمان نازی رو بست! :))
یعنی انقدر کار راحتی بود که ما رو انقدر به خاطرش زجر داد؟
بیاین راجبش حرف نزنیم :)) مثل مور و ملخ میان اینجارم داغون می کنن.
اینجا بیان دیگه پاک میکنم واقعاً. :))
مسئله سخت بودنش نبود. برای من بستن راه گفتگو تابوی بزرگیه. یعنی تا مطلقاً مجبور نباشم این کارو انجام نمیدم. چه میخواد بلاک کردن باشه، چه بستن کامنتهای یه پست، چه بن کردن یه نفر.
https://www.instagram.com/tv/CGkgZHFp_TD/
تو رو کِی تو لایو راما می بینیم؟
احتمالاً هیچوقت (البته از قدیم گفتن Never Say Never، برای همین احتمالاً رو اضافه کردم). اتفاقاً من به این لایو دعوت شدم، ولی نرفتم، چون کلاً با لایو میونهی خوبی ندارم. اون ویدئویی که ضبط کردم به خاطر این بود که تو اتاق خودم بود و لایو هم نبود.
میشه چند تا انی-تیوبر خوب معرفی کنی ؟
خودم این سه تا رو دنبال میکنم:
Anime man
Weebhead
Animemania
پ.ن:دو تای آخری ایرانی هستن.
راستش انیمه یوتوبر زیاد آشنایی ندارم. ولی Super Eyepatch Wolf رو پیشنهاد میکنم.
بلدی لینک مدیا فایر چجوری باید بدون قند شکن باز کرد
نه راستش.
https://vigiato.net/p/159814
من عاشق این داستان هام که فانتزی اساطیری رو با علمی تخیلی ترکیب میکنن خوشم میاد! فکر کن؛ تایرنت ها کنار ومپایر ها!!!!!!!
اسپم: کتاب پادشاه زرد پوش رو خوندی؟ اونم طبق خلاصه اش تو ویکی پدیا همین فاز تلفیقی رو داره.
البته این رزیدنت اویل ۸ از همین الان عنصر وحشتش رو پکوندن ملت با میمهایی که از خانم خونآشامه ساختن.
نه هنوز نخوندمش. میخونمش یه روز.
فربد، زنده ای؟
اولین باره یه روز سکوت ازت می بینم.
تا ساعت ۳ که زنده بود. :دی
ولی قبلا هم شده یه روز یا حتی دو روز به سایت سر نزده.
(چند روز قبل از انتشاره آلتا-آترنا)
آره، ولی سرم شلوغه. الان آخرهای ترجمهی گیبسونم (از ۱۰ تا داستان یه دونهش مونده) و بعدش هم یه پروژهی ترجمهی عظیم دارم: ترجمهی ساگای دارن شان و دیموناتا برای نشر ویدا (با قانون کپی رایت) که میشه بیش از یک میلیون کلمه ترجمه.
ما رو باش که میگفتیم این برنینگ کروم تموم شه، رمان های آذسن میزنه رو دست رمان های همه بچه های سفید. نگو که برنینگ کروم اولشه.
ولی خدا وکیلی دهنت سرویسه ها!!!!
راستش هدف همین بود. من میخواستم بعد از تموم شدن برنینگ کروم ریلکس کنم و هر از گاهی کمیک ترجمه کنم و بعد به نوشتن بپردازم. ولی خب کمیکها یهو متوقف شدن به خاطر وضعیت اقتصادی نامناسب (البته نه دائمی) و این پیشنهاد هم بهم داده شد و منم نتونستم ردش کنم. چون هم از لحاظ مالی خوب بود، هم دارن شان بود.
https://www.fantasybookreview.co.uk/top-100-fantasy-books/
چه مرضی وجود داره که همیشه کتاب اول بهترین باشه؟
به نظر من هم پرسی جکسون، هم نغمه و هم هری پاتر (مخصوصا این آخری) بهترین کتابشون، آخرین کتابشون بوده (حداقل آخرین کتابی که من خوندم).
حرف درستی میزنی. هرچند به من باشه، توی چنین فهرستی کل یه مجموعه رو رتبهبندی میکنم، نه یه تکجلد رو.
فربد، بهترین مطالبی که توی ویرگول (از نویسنده های دیگه) خوندی چی بوده؟
میشه لینکشون رو بذاری؟
من توی ویرگول بیشتر مطالب کاربردی خوندم. مثلاً مطالبی دربارهی غلطهای املایی رایج و شیوهی نگارشی. از اون مطالب محتوایی که مدنظرته چیزی در حال حاضر به ذهنم نمیرسه.
https://www.zoomg.ir/2019/2/15/301427/peyshoom-nim-negah/
https://www.zoomg.ir/nim-negah/328962-shir-morgh-nim-negah/
هر وقت زمان کافی داشتی ببینشون. خیلی خنده دارن.
واقعاً خندهدار بودن. چند بار سر پی شوم پوکیدم قشنگ. «با خرید یک عدد هوو، دو عدد بیآبرویی در محل رایگان دریافت کنید» 😂
چقدر این چهار نفر استعداد فوقالعادهای توی جفنگبافی دارن.
سلام فربد چطوری? چه خبر? من کرونا گرفتم و درگیر اون بودم. مطالب سایت دیستوپین رو دوست داشتم تا الان. جای همچین سایتی خالی بود.
سلام. تو پیامی؟
چه بد. خوشحالم که حالت بهتره الان.
با توجه به اشاره به سایت دیستوپین، یعنی داستان منم خوندی؟
راستی، عادل هم تو دیستویپن یه مطلب نوشته. خوندی؟ من خوندم و خیلی از مطلبش خوشم اومد. کلا عادل نشون داده یه آدمه پرفکته. تو همهچیز یه نقشی داره، ولی نقشِ درست و اساسید.
آره. معرفی کمیک Thirty Days of Night. لینکش برای علاقهمندان:
https://dys-topian.com/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-%da%a9%d9%85%db%8c%da%a9-thirty-days-of-night/
از این پیشنهادش که گفت بهتر بود کمیک ۳۰ شماره بشه و هر شماره به یه شب اختصاص داده بشه خوشم اومد.
فربد بهترین چنل های یوتیوبی که میشناسی چی اند؟
من خودم برنامه دارم جعبه ابزار بازیسازان رو ببینم اما دیگه چیز هایی که انقدر باحال باشن چی میشناسی؟
اوه تعدادشون خیلی زیاده. بستگی داره تو چه حوزهای دنبال کانال میگردی.
برای شروع Nerdwriter1 رو چک کن.
مثلا تو حوزه داستان نویسی، گیم، ادبیات گمانه زن!
راستی این unfinished dark stories خیلی چنل باحالیه. فقط حیف ۲۰۰۰ تا بیشتر سابسکرایب نداره.
برای داستاننویسی:
Behind the Curtain:
https://www.youtube.com/channel/UC3osNjJeuDdvyALIEP-nh0g
این کاناله خوبه، چون که ویدئوهاش توصیف شیوهی خلق آثار داستانی بزرگ از زبون خالقاشونه.
Snowman Gaming:
https://www.youtube.com/user/snomangaming
این کاناله هم مثل GMTK دربارهی گیم دیزاین ویدئو تولید میکنه.
Daniel Greene:
https://www.youtube.com/channel/UCw–xPGVVxYzRsWyV1nFqgg
برای دنبال کردن نقد و اخبار و ویدئوهای فان دربارهی ادبیات گمانهزن این کانال بهدردبخوریه.
Hello Future Me:
https://www.youtube.com/channel/UCFQMO-YL87u-6Rt8hIVsRjA
اینم کانال خوبیه برای انشاهای ویدئویی دربارهی ادبیات گمانهزن.
فربد بهترین مقالهی ترجمه شدهت از دید خودت چیه؟
اگه از مقالههایی که بخشی از یه مجموعهن قلم بگیریم، به نظرم یکی از سهتا:
منباب برخی از کابردهای ادبیات – مقالهای از اومبرتو اکو (On Some Functions of Literature):
https://azsan.ir/on-some-functions-of-literature/
دارث ویدر چطور در عرض ۳۴ دقیقه به بزرگترین شرور تاریخ سینما تبدیل شد
https://azsan.ir/blog/darth-vader-an-icon-in-34-minutes/
چرا جهانهای کتاب فانتزی را دوست داریم؟ | تعمقاتی منباب دنیاسازی
https://azsan.ir/blog/reflections-on-world-building/
ممنون.
از بین این مقالاتی که گفتی از «چرا جهانهای کتاب فانتزی را دوست داریم؟ | تعمقاتی منباب دنیاسازی» خوشم میاد.
من خودمم اکثر مقالاتت رو دوست دارم ولی از مقالهی (البته توی بخش ترجمه و به قول خودت اگه از مقالاتی که مجموعهان مثل عناصر داستانی و جعبه ابزار فاکتور بگیریم)
«داستانهای خوب حتما نباید سخت باشند»
https://azsan.ir/blog/a-good-book-doesnt-have-to-be-hard/
خیلی خوشم میاد.
از بین مقالتِ تالیفیت هم اکثرا از همه خوشم میاد، ولی بازم از یه مقالهت بیشتر از همه خوشم میاد؛ ایشون:
«نفوذ بیذوقها! یا جوامع هواداری چگونه به قهقرا میروند»
https://azsan.ir/blog/hazards-of-passionlessness/
و اسمز فرهنگی هم مقالهی خوبی بود.
راستی یه سوال، چرا توی ویرگول از یه مقالهای (دقیق یادم نیست ولی فکر کنم از مقالهی Metoo) به بعد، دیگه مقاله منتشر نکردی؟ به مشکل خوردی باهاشون؟
مرسی که انتخابهات رو گفتی.
نه مشکلی با ویرگول پیش نیومد. صرفاً حوصله نکردم برم اونجا بذارم.
https://www.youtube.com/watch?v=0FF-YMQP3gw
-الو سامان خودتی؟
-نه، احمدم؛ ذوقی.
-مجبورم نزنم در رم! 😂😂😂😂
دومین لینک تو موسیقی بود.
هان اشتباه از من بود. برش گردوندم. حواسم نبود یکیش توی گفتگوی آزاده.
فربد چه خبر از کمیکا؟
هر وقت اومدن، اینجا یه چیزی بگو.
کمیکها رو دادن به من برای ویرایش و بازبینی نهایی و مجوز هم دارن. فکر کنم چندتاش آمادهی انتشاره، ولی منتظر موعد خاصیان برای انتشارشون. حتماً خبر میدم.
https://strategicclub.ir/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-crusader-kings-iii/
درد دارم!
درد نداشته باش. کامل نیست ظاهراً.
https://www.youtube.com/watch?v=UOfqIH9llI4
https://www.youtube.com/watch?v=slz7LJto4BU
https://www.youtube.com/watch?v=ydGCaI678dw
نوبادی رحم کن. این همه لینک رو یه جا نذار. کسی نمیبینه اینجوری.
حالا این کیودیپای کی هست؟
بابا من دستم خورد سه بار فرستادم. مرض ندارم که!
کیودی پای یه یوتویوبر/استریمر ایرانیه!
ولی خداوکیلی این ویدئو های اتابکی خیلی باحالن. برنامه اتابکی رو باید به عنوان خنده دار ترین برنامه فارسی بزارن.
با احترام،ملازاده و سکوئی رو در سطح دیگه ای میبینم
آره فهمیدم یوتوبر/استریمره. میخواستم ببینم significanceای بزرگتر از این داره یا نه. چون تا حالا اسمشو نشنیده بودم، ولی دیدم ۷۴۰۰۰ تا سابسکرایبر داره.
آره سر چند قسمتش خندیدم. بامزهترینش اون قسمت بود که یکی اومد گفت: «آقای اتابکی اونی که گفت اتابکی تخم بذاره خیلی بیشعور بود. آقای اتابکی پستانداره.» و بعد اتابکی تایید کرد. 😂
https://www.youtube.com/watch?v=UOfqIH9llI4
https://www.youtube.com/watch?v=slz7LJto4BU
https://www.youtube.com/watch?v=ydGCaI678dw
https://www.youtube.com/watch?v=UOfqIH9llI4
https://www.youtube.com/watch?v=slz7LJto4BU
https://www.youtube.com/watch?v=ydGCaI678dw
https://www.zoomg.ir/pr/332183-safir-eshgh-hack-n-slash-game-advertisement/
بخش نظرات رو بخون!
چرا انقدر مردم گارد میگیرند در برابر بازی ایرانی!
ک*رم به فرهنگ آریایی! این فردوسی اگه زنده بود با این وضع میگفت: «من گوه خوردم!»
ما رو سرویس کردن با این کوروش!
۶۰۰ تا کامنت؟
به شخصه دوست ندارم وقتمو به خوندن کامنتای زومجی که یا دارن در مورد نقدای حاج محمدی حرف میزنن، یا دارن اسپم تولید میکنن، یا دارن با هم لاس میزنن، اختصاص بدم. :/
با این تعریفای تو که عمرا بخونم. :))
آدم دو تا کامنت خوب و پر بار بخونه، ولی ۶۰۰ تا کامنت نخونه.
کامنتهای آقای بشیری توی کمیک اسکواد رو بخون حتما، واقعا فرد باسوادی هستن.
پ.ن: خشم نوبادی!!!
فربد رو نمیدونم، ولی من از استفاده از فحش و الفاظ رکیک زیاد بدم نمیاد، ولی به اندازه و مناسب. (این چیزی که تو گفتی واسه استارت خیلی تند بود. :))
بخش نظرات زومجی واقعاً اسپمکدهست. بیچاره کسی که باید کامنتهای اونجا رو مدیریت کنه. احتمالاً هر روز کلی از سلولهای مغزیاش بخار میشن.
این بازی (که طبق چیزی که ازش دیدم تقلید از اساسینز کریده) نمود پروپاگاندست که با بودجه و حمایت دولتی ساخته شده. واکنش منفی بهش طبیعیه.
این به نظرم لزوماً چیز بدی نیست. مثلاً کالآف دیوتی و بتلفیلد هم با وجود اینکه تو خیلی زمینهها پیشرو و پرطرفدارن، ولی جنبههای پروپاگاندامانند و حکومتیشون به باد انتقاد گرفته میشه.
فربد، یه سوال؛ میتونم برم زیر پست «اگر آلمان نازی در جنگ جهانی دوم پیروز میشد، در چه دنیایی زندگی میکردیم؟» تو ریپلای بعضی از کامنت ها (که خودت میدونی محتواش چیه) فحش بنویسم (فحش های سنگین در حد اثر منفی)
نه بابا. ولشون کن. کلاً من دوست دارم تا حد امکان اون پست دیگه نظر نخوره.
فربد، با ایران کمیک هم همکاری داشتی؟
یادمه اون موقعها وی فور وندتا اونجا بود، با ترجمهی خودت، ولی تا جایی که یادم میاد نصفه موند.
نظرت در مورد این تیم چیه؟
و یکم بیشتر از وندتا بگو، چرا هم اونجا هست با گرافیکه آقا سینا و هم اینجا با گرافیک یه شخص دیگه؟
سینا بهم گفت که ادیت کمیک خوب نیست و میخواد خودش دوباره از نو انجام بده و بذاره ایرانکمیک. منم موافقت کردم. تا شمارهی ۷ هم انجام داد، ولی بعد ول کرد.
چیز زیادی برای گفتن نیست جز اینکه وی مثل وندتا پروژهی مشترک من و سایت افسانهها بود. اون ادیت اولیه هم مال سایت افسانههاست.
آهای آذسن، چیزی تا فتح پیروزمندانهی تمام مقالات ترجمه شدهات، توسط من نمانده است!
منتظر باش، به زودی کامنتهای منو در سرتاسر مقالاتت میبینی. (حتی اگه شده فقط یه سلام مینویسم زیر پستا)
(اَند نو، خندهی شیطانی سر میدهد)
اسمت خداست!
فکر کنی امیرعلی هستی؟ صد در صد مطمئن نیستی؟
همممم، سوال قشنگی بود. 🙂
مطمئنم امیرعلیام، فقط خواستم جنبهی فانشو بیشتر کنم یکم.
با امیرعلی تا فتح دیتابیس
با امیرعلی تا ۱۴۰۰ :))
دمت گرم بابت Dedicationی که داری. :)) بهلطف تو و امیر سوپرانو (نوبادی) میدونم که بالاخره یکی هست مطالبی رو که میذارم توی سایت بخونه.
هنوز نتونستی این پرسونای امیر سوپرانو رو از ذهنت حذف کنی؟ آقا امیر سوپرانو مُرد!
فربد نظرت در مورد اضافه کردن آپشن «ویرایش کامنت» چیه؟
اینو قبلاً دربارهش بحث کردیم .برای اینکه این آپشن اضافه بشه، باید قابلیت ثبتنام رو به سایت اضافه کرد. یعنی کامنتگذارها باید ثبتنام کرده باشن که بتونن نظرشون رو ویرایش کنن و خب من بهشخصه دوست نداشتم کسی برای نظر گذاشتن مجبور به ثبتنام باشه.
آها.
خب آره، منم زیاد خوشم نمیاد برای نظر دادن ثبت نام کنم.
دنگوفنگ ثبتنامش زیاده و بعد از یه مدتی هم اتوماتیک خروج میزنه از اکانتت. همینطوری خیلی خوبه.
tarafdari.com/node/1816566
https://www.tarafdari.com/node/1818583
https://www.tarafdari.com/node/1820839
amirh چه مطالب شاخی نوشته/ترجمه کرده! چرا اینا تو سرچ گوگل نمیاد!
Amirh، اگه میبینی، اینا از تیویتروپز ترجمه شدن؟
اره،از تی وی تروپزه
با یه سری اضافات و تغییرات
امیر هم دم تو گرم که این مطالبو پیدا میکنی، هم دم amirh گرم که این دو تا رو ترجمه کرده، یا نوشته.
به دانش من اضافه شد، واجب شد یه نگاهی به سایت تیوی تروپز بندازم.
https://www.dlfox.com/dark-souls-iii/
این پدیده اونم چند ماه بعد از آنینستال کردن دارک سولز ۳، سم بدی بود!
چرا سم بد؟ مگه قرار نیست بعداً دوباره بری سراغش؟
حالا من خواستم عنتلکت بازی در بیارم گفتم بعدا میخونمش، همه رو زخم من نمک میپاشن.
اسپویل نکن
آقا من کامنت Amirh و امیرعلی دربارهی داستان رو به خود پست داستان انتقال دادم.
https://azsan.ir/blog/the-gambit-of-alta-aeterna/
چیپس و پفک هام داره هدر میره (نیرنگ آلتا آترنا)
من راست راستی سرکارم
از چه لحاظ؟
نیرنگ آلتا آترنا
فکر کنم توی نسخهی آزمایشی سایت گذاشته شده باشه. اگه خوندیش، ممنون میشم اگه غلط املایی/نگارشی تو متن دیدی بهم اطلاع بدی.
ده دقیقه پیش اومد
این قالبشون خیلی داغونه. میذارم موقعی که اینجا منتشر شد میخونم.
باشه. البته این نسخهی نهایی سایت نیست.
نظرت دربارهی اولش چی بود؟
من کی گفتم اولش رو خوندم؟
من خیلی سریع اسکرول کردم و فقط اینا رو فهمیدم:
1: یکی از شخصیت های داستان یه زنه.
2: مردمی که توی پایتخت زندگی میکنن منفورن.
3: امپراتور هم منفوره.
4: آلتا آترنا خدایی که مجسمه هاش تو پایتخت هست.
5: بگویا داره از گشنگی میمیره چون کسی تو شهر نیست.
6: مردم شهر خیلی بی رحم هستند.
7: بگویا نسبت به گذشته خودش و مردم نفرت داره.
آره خب چیزهایی رو که دستگیرت شده نسبتاً درست فهمیدی.
میگم برای بقیهی مطالب هم همین کارو میکنی؟ یه دور سریع اسکرول میکنی و بعد میخونیش؟
آره. حتی برای مقالات خیلی طولانی یک یا دو پارگراف رو کامل میخونم
https://zotaaut.com/
چیست این؟ وقتی سرچ کردم سایت دیستوپین اینو آورد.
اینو منم دیدم. نمیدونم نسخهی نهاییه یا آزمایشی. و نمیدونم چرا این دامین براش انتخاب شده.
حالا معلوم میشه به زودی.
https://www.youtube.com/watch?v=H54GlASBJAs
بیچاره پیودی پای سرویس شد. فقط کاش اول اسماگ رو میزد قیافش رو بعد از گنده شدن اورنستین می دیدم.
ولی کل ویدئو یه طرف قیافه پیودی پای موقع دیدن گوینویر داشت یه طرف.
من Let’s Play دارک سولز پیودی پای رو قبلاً دیده بودم. تجدید خاطرات خوبی شد. شیوهی ادیتش و اداهاش برای این سری خیلی خوب بود.
و خب حس اعصابخوردی این دوتا باس منحوس رو خوب انتقال میداد. من نزدیک ۸ ساعت درگیر این دوتا بودم.
تو تونستی شکستشون بدی؟
قبل از اینکه وقت کنم بازی قاطی کرد.
احتمالا هفته بعد دوباره بازی رو شروع کنم.
من فقط از دار دنیا تریلر الدن رینگ رو با تاریخ انتشار میخوام (هرچند که نمیتونم بازیش کنم).
مگه الدن رینگ چیش از پرفکت دارک کمتره که بعد از بیست سال اونو آوردین اینو نیاوردین!
هیدس بهتر و اکشن تر از دوومه؟ من اینطور فکر نمیکنم.
بعد طراحی هنر گوست آف سوشیما بهتر از هیدسه؟ این دیگه مثل قبلی نیست بگی بازی نکردم نمیتونم تشخیص بدم.
درگون ایج جدید! امشب گیم اواردز طوفانی رو داریم.
من مطمئن بودم این آخری الدر اسکرولزه! چه اسکی رفته بودن.
فامیل دور رو آوردن تو گیم اواردز!
منظورت از فامیل دور کیه؟ مراسم رو ندیدم.
منم همینطور. در حال حاضر معاملهای که میازاکی با شیطان کرده جواب داده و دست به هرچی میزنه طلا میشه. Elden Ring میتونه شاهکارش باشه.
به نظرم این الدن رینگ داغون میشه. به احتمال زیاد مارتین میمیره، میازاکی از دنیای گیم خداحافظی میکنه، الدن رینگ می افته دست یوبی سافت، یوبی سافت هم ۹۰ ساعت گیم پلی میده که ۸۶ ساعتش کات سینه و ۳ ساعتش QTE، بعدشم تا سال ۲۰۲۲ الدن رینگ۳۲۳۵ رو میسازه، بعدشم ورشکست میشه، آی پی می افته دست EA اونم ازش یه بازی آنلاین می سازه که خودش ۱۰۰ دلاره و برای وارد شدن بهش هم باید لوت باکس بخری که شاید ۱ از ۱۰۰۰۰۰۰۰ میلیون شانس داشته باشی از لوت باکس برات «وارد شدن به بازی» در بیاد. بعدش فروش بازی سقوط میکنه آی پی رو میفروشه به نینتندو. نینتندو اون زن که چشم بند دار رو میاره تو سوپر اسمش براوز، موقع ساخت بازی نینتندو آتیش میگیره، همه ی کارکنانش میمیرن، بعد مردم ژاپن بخاطر اینکه فکر میکنن همش تقصیر الدن رینگ بوده با چوب و کلنگ حمله نظامی میکنن به آمریکا بعد یه سونامی میاد کل ژاپن میره زیر آب.
و مارتین در قبر خود موذیانه لبخند میزند.
از کتاب طالع نحس مارتین
لعنتی به هرچی دست زده با خاک یکسان شده.
پسر واقعاً چرک بودن صنعت بازی رو تو یه پاراگراف خوب خلاصه کردی.
فکر اینکه بعداً این شرکتهای بازیسازی دنیای بازیهای میازاکی رو به ابتذال بکشونن واقعاً آزاردهندهست.
https://vigiato.net/p/147552
ریده شد تو زندگیمون، آبم قطع شده!
من وقتی دیجی موویز رو چک کردم متوجه این بیچارگی شدم.
با اینکه این قضیه رو من اثری نمیذاره، ولی محکومه.
دیجی موویز تو یه روز ۵ ۶ بار تغییر ایدی میده.
دیگه طبیعیه این چیزا. :/
نامردا نذاشتن من the queens gambit رو دانلود کنم :))
https://cinema.gamefa.com/94583/پازلی-بدون-نقش-و-نگار-نقد-و-بررسی-فیلم-ten/
اووف! Tenet تبدیل به گوشت کوبیده میشود :))
به نظرم خیلی نقد خوبی بود، بررسی موشکافانه ای انجام داد، هر چند اگه کمتر از علامت تعجب استقاده میکرد بهتر بود به نظرم.
ایراداتش به جا بود و خیلی هم دقیق روشون کار شده بود و منی که یه نولان فنم این ایراداتو درست میبینم. معلومه منتقد رو ایرادایی که میگیره فکر کرده.
نقد خوبی بود، به اطلاعات من افزود.
جدیدا منتقدا دارن تنت رو با خاک یکسان میکنن. دیگه انگیزه ام رو برای دیدن تنت از دست دادم. مخصوصا از اونجا که منتقدا با پیس آف شتی به نام دانکرک مقایسه ش میکنن.
آره، تنت نولانی ترین فیلم نولان بود، و با ایده آل های نولان ساخته شده بود، و ثابت شد که ایده آل های نولان خیلی با مال ما فرق داره و نتیجه اش شد فیلم تنت.
دانکرکم که با اون توصیفی که کردی کاملا موافقم :))
زده هشدار اسپویل. وقتی فیلمو دیدم میخونمش.
ولی آره، کلاً این بازخورد منفیای که کسب کرده دلسردکنندهست.
نظر کلیت درمورد ویرگول چیه؟
ویرگول خوبه. دوستش دارم. بهلطف ویرگول ریتم خوانش متن حفظ میشه و خودم هم هرجا لازم باشه ازش استفاده میکنم.
اگه احیاناً منظورت سایت ویرگول بود، اون هم خوبه. اونجا اکانت دارم:
https://virgool.io/@Fazsan
ریتم و خوانش متن چیه داداش!
منظورم سایت ویرگول بود.
https://en.wikipedia.org/wiki/Berserk_(manga)
من تو این چند وقته که با مانگا برزرک آشنا شدم به این نتیجه رسیدم که اگه کسی مثل من عاشق سبک فانتزی حماسی تاریک باشه (خب دقیقا نمیتونم بگم چه سبکی… آهان کلمه مورد نظرم رو یافتم: سبک دارک سولزی بلادبورنی (میازاکی)) بعد از بازی کردن ۳ نسخه دارک سولز و بلادبورن، خوندن نغمه و خوندن مانگا برزرک مرگ بر او حلال است.
البته Elden Ring رو هم بهش اضافه کن. چون نقطهی تلاقی هر سه تا اثره.
اوه شت! اصلا حواسم نبود که الدن رینگ رو مارتین داره می نویسه.
فکر میکنی باید مالازان رو هم بهش اضافه کنم؟
خودم نخوندمش اما از تعریف هاش متوجه شدم که مثل برزرک گردهمایی تمام عناصری که من دوست دارم وجود داشته باشن.
من هم نخوندمش هنوز. ولی طبق تعاریفی که شنیدم اون رو هم باید اضافه کنی. هرچند به اندازهی نغمه و برزرک خوشخون نیست و باید زحمت بکشی برای فهم دنیاش.
https://comicsquad.ir/میزگرد-اسکواد-قسمت-۴/
نظرت در مورد بخش مربوط به “نقد کمیک batman: last knight on earth” که اقای اسلامی نوشتن چیه؟
اوه من اینو یادم رفت جواب بدم.
از لحاظ کیفی منظورته؟
از هر لحاظ، هم کیفی هم تحلیلی و هم لحاظ دیگه!
به نظرت اینطور نوشتن خوبه؟
نظر خودم منفیه.
با توجه به چیزایی که گفتی اینطور نوشتن زیاد خوب نیست و خیلی کلی عه.
آره، ولی در نظر داشته باش که مقیاس نقد هم مهمه. مثلاً این نقدی که عادل نوشته مشخصاً قراره یه recommendation یا Impression ساده باشه بین یک سری مطلب دیگه و خب دربارهی یه کمیک شاهکار (از نظر نویسنده) هم نیست. اگه نقد و تحلیل رسمی کمیک بود این ایراد بهش وارد بود. ولی در حالت فعلی داره کارشو انجام میده.
راستی امیرعلی، سایت سینما گیمفا خیلی نقد های خوبی داره. حتما برو بخون: https://cinema.gamefa.com/
مرسی واسه معرفی.
https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_artists_influenced_by_Eminem
چراااااااااااااااااااااااااااااا باید همچین صفحه ای تو ویکی پدیا باشه؟؟؟؟
چرا نباید باشه. لیریکهاش رو تو کلاسهای زبانشناسی درس میدن. دیگه نفوذش تو دنیای رپ که جای خود دارد.
سلام.
من از طراحی face عه سم کیث واسه دریم خیلی بیشتر از مال درینگنبرگ خوشم میومد، اگه میخوای تفاوت رو ببینی یه نگاه به طراحی صورته دریم تو جلد اول و مثلا جلد دهم بزن.
نظرت چیه؟
سلام.
آره طراحی مورفیوس اون اوایل یکم حالت گاتیک و گروتسکی (Grotesque) داره. بعضی جاها شبیه یه پیرمرد گوژپشت با صورت چروکیده به نظر میرسه (که البته احتمالاً عمدی بوده)، ولی توی شمارهی ده خیلی جذابتر و آرمانیتر و جوونتره.
آره، اون عمدی بوده، بالاخره از اسارت ۷۰ ساله آزاد شده و انتظار نمیره face اش شاد و خوشحال باشه، مطمئنا باید همینطوری میبود، ولی من از همون حالت گروتسکی و پیر مانند بیشتر خوشم میومد، یه ابهت خاصی بهش میداد، خصوصا تو شماره ی ۴ که رفت جهنم. واقعا اونجا عالی بود به نظرم.
سم کیث هم طراحِ شماره های اول بود و به وجود آورنده ی همون حالت گاتیکی بود، از طراحی face عه درینگنبرگ که شاد و شاداب تر نشون میده دریم رو، خوشم نمیاد.
من جفت طراحیها رو دوست دارم.
آخیش، همین الان کوئلیگ کشتم. چقدر چسبید! من به خودم قول داده بودم تا کوئلیگ رو نکشتم روند پیشرفت ننویسم.
۱: نه، تو نمیدانی بلایتتاون چیست و مغز کوچک انسانی ات هیچگاه نخواهد توانست وحشت های درون آن را درک کند. موجوداتی بس پلید، بس شیطانی درون بلایتتاون خفته اند که چنان وحشتی بر جانت خواهند انداخت که هیچگاه نخواهی خندید. جنبندگانی بی چشم، با دندان هایی به تیزی چاقو گردنت را خواهند جوید؛ موجوداتی که صدای جهنمی شان رعشه به جانت می اندازد. تمام آن شهرک آفت زده از چوب هایی شکننده ساخته شده اند. غول های بزرگی که سنگ ها را از زمین بلند میکنند و بر رویت خواهند انداخت یا با چماق های عظیمشان استخوان هایت را له میکنند، حشراتی به بزرگی اسب های جنگی که تو را زنده زنده خواهند سوزاند، باتلاق هایی که راه رفتن بر روی آن هم تو را مسموم خواهد کرد، دشتی عظیم که بر روی آن درختانی به شکل انگشتان دست روییده اند و در اعماق اینها اهریمنی شیطانی با پایین تنه عنکبوت مانند و بالاتنه ای به شکل دوشیزگان زیبا رو؛ زبانم از وصف خباثتش قاصر است! حتی کوچک ترین نگاهی میتواند عقلت را زایل کند. کارتر، اگر میخواهی عقلت را حفظ کنی، از آن شهرک آفت زده اجتناب کن!!!
۲: من دیشب متوجه شدم راهی که اینهمه میرفتم دنبالش و چند ده هزار سول بخاطر از دست دادم، دره اژدهایان بوده. یه منطقه فرعی!!!! چرا باید سه روز تلاش کنی که برسی به جایی و آخرش بفهمی همش راه فرعی بوده؟؟ این انصافه؟ خدا رو شکر که مقاله مارک براون رو خونده بودم وگرنه تا الان دنبال کشتن اژدهایان بودم. وقتی به این فکر میکنم که اگر عین آدم میرفتم سراغ کوئلیگ تا الان اورنستین و اسماگ هم هفت کفن پوسونده بودن، آتیش میگیرم.
۳: آسمون لردران: https://s16.picofile.com/file/8415435168/DATA_2020_11_25_16_46_56_50.bmp
۴: آقا این بازیه ساختی؟! ۸ فریم در ثانیه؟ تموم نشی یه وقت؟ اصلا اینم شد مرحله؟
۵:بعدش ورداشتی تار عنکبوت های رو چوب ها رو با جزئیات طراحی کردی؟ مثلا برای اتمسفرسازی؟ اون اتمسفر با ۸ فریم بدرد عمت هم نمیخوره!
۶: شما تو اون فرام سافتور تستر ندارین بیاد بگه یه ذره بهینه سازی کنین؟ آهان ول کنم؟ بسه دیگه؟ باشه بسه.
۷: آقا این ویرانه های شیطانی چقدر خوشگله. از آسمونش داره مواد مذاب می باره و همه چی رنگ قرمز به خودش گرفته. برخلاف جو خفقان آور بلایت تاون، اینجا همه چی می درخشه (شما رو ارجاع می دم به پایان داستان پاره پاره وجودم هیولاساز دمشقی).
۸: خدا رو شکر تا الان تو هیچ باسی گیر نکردم. کوئلیگ رو سر بار هفتم یا هشتم کشتم. خیلی سخت نبود فقط یه مقدار باید انیمیشن هاشو میشناختیم.
۹: این هایدرا یه باگ خیلی مسخره داره. کله آخر از سمت چپ همش تو در و دیواره. پدرم در اومد تا کله شو کندم.
۱۰: هاول رینگ خیلی رینگ خوب و به درد بخوره ایه. تو آبگیر دارک روت میتونی پیداش کنی. کاربردش هم اینه که تمام وسایلت بی وزن میشن.
۱. آقا دمت گرم بابت توصیف لاوکرفتی (یا بهزاد قدیمیطور به خاطر فارسی بودنش) بلایتتاون. خیلی باحال بود. قشنگ میشد بخشی از یه رمان تصورش کرد.
۲. کلاً بابت این قضایا خودت رو سرزنش نکن. گیج زدن برای پیدا کردن راه درست جزو تجارب هرکسیه که دارک سولز رو برای بار اول بازی میکنه. اگه تجربهش رو نداشته باشی انگار یه چیزی از دست دادی. اون کسایی که با اعتماد به نفس دربارهی دنیای دارک سولز حرف میزنن و راهها و میانبرها رو نشون میدن، بازی رو قورت دادن عملاً.
۳. من نمیدونم اینجا کجاست، ولی فکر نکنم کف بلایتتاون باشهها (اونجا که توش راه بری مسموم میشی)، هست؟
۴. من یکم مشکل فریم ریت داشتم، ولی نه در این حد. احیاناً مشکل از لپتاپت نیست؟
۵. فکر کنم این از موهبتهای نسخهی Remastered باشه که من بازی نکردم.
۶. واقعاً پورت دارک سولز ۱ روی پیسی خیلی کم و کاستی داشت. حق داری اعتراض کنی.
۷. آره قبول دارم. جای قشنگیه.
۸. خب خوبه. امیدوارم بنزینت تموم نشه.
۹. بهش برخورد نکردم.
۱۰. خیلی. فکر کنم منم ازش زیاد استفاده کردم.
گیم اواردز رو می بینی؟
بعید میدونم. معمولاً صرفاً نتایج رو دنبال میکنم، ولی هایلایتهاش رو حتماً دنبال میکنم.
https://www.aparat.com/v/NlbSv?playlist=48058
من نیمه گمشدهم رو پیدا کردم! باید بشینم سر فرصت یکی از نسخه هاشو بازی کنم.
این بازیخوار خداس ویدئوهاش. واقعاً من اگه همچین حس طنزی داشتم جز ویدئو ساختن کار دیگهای انجام نمیدادم.
اگه دد رایزینگ اینطور که متین ایزدی میگه باشه، همونیه که من میخوام. فقط بِکُش!!!!!!!!
(منو تصور کنید که دارم با اره برقی در حالی که قهقه میزنم یه نفر رو نصف میکنم (شبیه فیلمای تارانتینو))
حالا ویدئو دارک سولز رو ببینی نابود میشی. وقتی به بلایت تاون رسیدم حکمت نهفته درش رو درک کردم:
«می پری، می میری، با مارمولک میجنگی، میمیری، پشه نیشت میزنه، میمیری، رو زمین راه میری، میمیری، تنها کاری که میشه به جز مردن انجام داد، پریدن رو جعبه هاست که عقده مردن های قبل رو ارضا کنید. اگه از یه نفر متنفر بودی، لازم نیست فحشش بدی فقط بهش یه دارک سولز هدیه بده»
معلومه که دارک سولز فشار آورده.
معلومه که دارک سولز فشار آورده. 🙂
👍👍👍👍👍
یعنی قشنگ دهنم رو صاف کرده!
این شکلکه یه ذره زیادی ملیح نیستش؟
خیلی لبخند مهربونیه!
من منظورم این بود : ) که تا حدی موذیانهست، ولی وردپرس خود به خود به اون شکلکه تبدیلش میکنه (که اصلاً ازش خوشم نمیاد).
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
ی مدتی زیاد سر نمی زنم امیدوارم یادتون نرفته باشم
فربد چطوری چیکارا میکنی
من بد نیستم ۵ ماه از خدمتم مونده و این اواخر داره میره رو اعصابم رسیدم به مرحله دیگ نمیکشم
سعی میکنم بیشتر بیام این ورا
جلد ۱ و ۲ ماوس خوندم خیلی جالب بود مرسی برا ترجمه
و اینکه کلا حال احوال بچه ها چطوره ؟
سلام اندلاین. البته از بین بچههای قدیمی فکر نکنم کسی به اینجا سر بزنه. همه تو همون گروه تلگرامیان که خودت هستی. این بچههایی که کامنت میذارن مال وبلاگ نیستن. فقط من میشناسمت که منم طبعاً هیچوقت یادم نمیره.
من یه مدت درگیر ترجمهی کمیک بودم، کمیکهایی که قراره کاغذی منتشر شن. الان دارم فایل نهایی مغلطه به زبان آدمیزاد رو آماده میکنم. بعدش هم میرم سراغ ادامهی ترجمهی ویلیام گیبسون. به خاطر کرونا هم مدتیه از خونه بیرون نرفتم و کلاً سخته شرایط.
احوال بچهها هم خوبه. اگه به طور دقیق میخوای از احوالشون باخبر شی، تو گروه تلگرام ازشون بپرس.
آره، بیشتر سر بزن. Happy to have you here old pal.
امروز کلا روند پیشرفت رو بیخیال شو، من وارد بلایت تاون شدم و جوری دهنم صاف شد، جوری دهنم صاف شد که اصلا با خودم گفتم اگه این بازی رو Uninstall کنم سنگین ترم. من فکر کنم دیروز یه چی زده بودم که انقدر حرفه ای و با حالت هشیاری کامل بازی میکردم.
1: بلایت تاون واقعا آسیب روانی خالصه. بعید میدونم جای استرس زا تر بلایت تاون در جهان وجود داشته باشه. بلایت تاون تاریکه، رو به اعماق زمین میره و پر جک و جونور های قوی و ترسناکه. از این جا به بعد دیگه داستان هم ترسناک میشه. از اونجایی که دشمنان این منطقه از آتش ساخته شدند فایربال ها روشون تاثیری ندارند (#پوکر فیس). من چندین بار تو ورودی بلایت تاون موقع جنگ با اون غول گندهه از پرتگاه پرت شدم پایین. دفاع میکردی، پرت میشدی پایین، جاخالی میدادی ممکن بود پشت سرت پرتگاه باشه، میذاشتی بزنه، ضربه ش باعث میشد پرت شی پایین. دشمنا هم که سریع اند و قابلیتی دارن که از پشت سپر ما رو داغون میکنم (بلی، گاهی دشمنان بازی ما رو صمیمانه بغل میکنند و گاهی هم بوسه ای بر گردن آندد برگزیده (آندد بیچاره) میزنند). یه نوع دیگه از دشمنا هم هستن که فقط رو ما تف میکنن، روی بلندی ها وایستادن و خدا رو شکر ما رو تاکسیک میکنن. فقط منم که از راه رفتن روی چوب احساس امنیت نمیکنم؟ از اونجایی که چند بار با مغز افتادم پایین فکر نکنم مشکل از من باشه. رو زمین (باتلاق) هم راه میری مسموم میشی! یه سری هیولا گنده هم از دیوار زدن بیرون که نامیرا هم هستن. همه جا هم تاریکه و روشنایی فقط از مشعل های قرمز رنگ میاد که اضطراب ما رو چندبرابر میکنه. بلایت تاون جایی که برخلاف لردران، آنورلاندو و حتی نیو لاندو اصلا دوست ندارین تو دنیای واقعی باهاش برخورد داشته باشین.
۲: داستان خلق بلایت تاون تا حایی که میدونم که مربوط میشه به گندی که ساحره آیزالیث زد و دیمن ها رو به وجود آورد، درسته؟ پس یعنی لردران روی بلایت تاون بنا شده؟ پس چرا آسمون لردران و دژ سن از بلایت تاون معلوم هستن؟ یعنی مثل نیولاندو کامل روش پوشونده نشده؟ بعدش دشمنانی که داخل بلایت تاون هستند از چه نژادی هستند، انسان؟ چون ما میدونیم که دارک ساین روی دارک سول زده شده و تمام دشمنانی که ری اسپان میشن از دارک سول به وجود اومدن، پس دشمنان بلایت تاون و موش های داخل Depths که زنده میشن چیه؟ و چرا باید موشها هیومنیتی و سول آو لاست آندد دراپ کنند؟ اونا هم آندد هستن؟ کلا فاز بلایت تاون چیه؟
۳: من همش یادم میره اینو بپرسم: توی مکانی که از آندد اسایلوم خارج میشیم و کلاغه ما رو می بره، یه تخم هست که میگه: give me soft. چه معنایی داره همچین چیزی وجود داشته باشه؟
۴:فکر نمیکنی که کاپرا دیمون و گپینک دراگون یه ذره باس های الکی باشن؟ کل سفر چوزن آندد به شکست دادن اسایلوم دیمون بستگی داره. گارگویل ها برای این وجود دارن که هر اسکلی فکر نکنه چوزن آندده و راحت بتونه ناقوس ها رو به صدا در بیاره. ولی گپینک دراگون و کاپرا دیمون فقط هستن که باشن و هیچ توجیه داستانی ندارند. مثلا گپینک دراگون/کاپرا دیمون کیه، از چه نژادیه و چرا این شکلیه، چرا کنار کاپرا دیمون دو تا سگ وجود دارن؟
آره یادم رفت بگم که منم به خاطر پایرومنسر بودن تو بلایتتاون خیلی عذاب کشیدم. قسمتهای نیمچه پلتفرمینگشم واقعاً دلهرهآوره.
۲. تا جایی که میدونم بلایتتاون قبلاً یه معدن بزرگ بود، ولی بعد به خاطر طاعونی که پیروان Chaos Witches رو دربرگرفت، همهی ساکنینش به اون موجودات عجیبی که میبینی تبدیل شدن. یه یارویی هست به اسم Eingyi که توی یه جایی به اسم مرداب بزرگ پایرومنسی تمرین میکرد، ولی به خاطر ذات فاسد پایرومنسیاش تبعید شد. بعداً این بابا هم به این طاعون دچار شد و خواهر کوئیلگ قول داد که سم رو از بدنش خارج کنه، ولی در نتیجه خودش مریض شد. کوئیلگ هم اونجا موند تا از خواهرش محافظت کنه و برای همین تبدیل شده به قلمروی کوئیلگ.
بلایتتاون در اعماق زمین واقع شده. حتی پایینتر از Depths. توی کدوم قسمتش آسمون لردران معلومه؟ طبعاً نباید باشه. اگرم باشه احتمالاً خود بلایتتاون نیست.
آره موشها آندد هستن. لیترالی اسمشون Giant Undead Ratه.
۳. اون تخمه برای تاخت زدن آیتمه. اگه بعضی از آیتمهای بازی رو بذاری تو لونهش و بعد از بازی خارج شی یا خودت رو بکشی و برگردی به لونهش، یه آیتم دیگه برات میذاره. اگه آیتمی باشه که قابل تاخت زدن نباشه میگه …No no… that no soft… that no warm…
۴. واقعاً لزومی نداره که تکتک چیزهای داخل بازی معنا داشته باشن یا بخشی از دنیاسازی بههمپیوسته و غنی باشن. ولی خب این دوتا از قضا دارن. Capra Demon یه اهریمنه که موقع تلاش Witch of Izalith برای ساختن یک نسخهی ثانویه از First Flame به وجود اومد. این اهریمن (Demon) و تمام اهریمنهای دیگه از Bed of Chaos به وجود اومدن. اینکه دوتا سگ همراهشن تا جایی که میدونم دلیل خاصی نداره.
گیپینگ دراگون هم یکی از نوادگان دور Everlasting Dragonsه که به یه موجود وحشتناک تبدیل شده. هدف وجودیش نشون دادن اینه که اژدهاها وقتی فاسد میشن چه شکلی میشن.
اگه جهنم وجود داشته باشه قطعا شبیه بلایت تاونه.
فربد جان، نظرت روی ترجمه ی پرسپولیس چیه؟
با توجه به اینکه پروژه ی سنگین و عظیم و البته شاهکاری مثل ماوس رو زدی؟
توی لیست ترجمه هست؟
پ.ن: من همون امیرعلی قبادیم، از این به بعد با همین نام کامنت میذارم.
مشکل سیاسی نداره کمیک؟
فربد میره تو گونی ها!
من پرسپولیس رو دوست دارم، ولی همون که Nobody گفت. :))
😂😂
عجب!
مرسی گفتی
خب اینم روند پیشرفت من تا الان.
1: آقا من اصلا فکر نمیکردم یه روزی بگم اما بازی آسونه! بازی واقعا آسون شده. نمیدونم چرا اما بون فایر ها نزدیک همن (یه دونه بون فایر پیش آهنگر هست، یه دونه تو دارک روت گاردن پشت دیوار مخفی، یه دونه هم فایرلینک شراین که از کلیسا (که نزدیک آهنگره)). بعدش من گارگویل ها رو تو دفعه دوم و کاپرا دیمون رو تو دفعه اول کشتم. یعنی توروس دیمون منو بیشتر از کاپرا دیمون اذیت کرد. همه اینا هم با کلیمور +۳! تو هیچکدوم از باس ها از اسپل استفاده نکردم. بازی پر لاست سول آندده. من دفعه های قبلی همش گرایند/فارم میکردم، الان تو روز دوم بازی کردن نزدیک بود گپینک دراگون رو بکشم! بعد دقت کن همه با زره دیفالت پایرومنسر.
2: این مجسمه زن رو توی بون فایر بعد از پل (که روش اژدها هست) می بینیم. اونجا چند تا هالو وجود داشتن که با همون حالت نا امیدی آندد اسایلوم داشتن زجر میکشیدن (انگار که داشتن التماس میکردن) و این تئوری من تقویت شد که خدای لردران همین زنه. در ضمن یادمون نره که نیمکت های کلیسا رو به الهه قرار داشتن.
3: توی دیوار کلیسا مجسمه/نقاشی یه الهه جنگجو وجود داشت (با الهه ای که دستش بچه بود فرق میکرد) که دستش نیزه بود. منو یاد آتنا انداخت.
4: توی بون فایر بعد از پل یه مجسمه که خورد شده وجود داره که ظاهرا دستش نیزه بود. ممکنه که هالو ها به همین مجسمه التماس میکردن (که از زجر ابدی نجات پیدا کنند) و این نقض کننده تئوری قبلیه. یکی شماره میازاکی رو بده من داستان مجسمها رو بپرسم!
5: آقا این اسپویل شدن بد دردیه ها! من دارم زجر میکشم چون هر سه نسخه با جزئیات برام اسپویل شده (مثلا میدونم خیانت کشیش هاول از طریق سلاح های داخل اتاقش هستند و قابلیت ضربه زدن به خدایان رو دارن معلوم میشه)! سر بلادبورن هم اسپویل شدم و حتی اگه بتونم بلادبورن رو بازی کنم هم باز تجربه کاملی ازش ندارم. شده جفت کلیه هامو بفروشم الدن رینگ قبل از پخش شدن اطلاعات بازی میکنم.
6: اینکه سازنده ها محیطی رو طراحی کردن که خیلی از بازیکن ها نمی بیننش، خیلی تحسین برانگیزه. وقتی بازی شروع میشه سمت راست ما یه جایی وجود داره که اسایلوم دیمون اونجاست و داره با گرزش قدم میزنه و با جزییات طراحی شده. مشکل اینجاست که وقتی وارد مین هال آندد اسایلوم میشیم اسایلوم دیمون بالا روی سقف منتظر ماست. پس اسایلوم دیمون داخل چی میشه؟
7: واقعا درجه سختی آسون بازی همین پایرومنسره. اینطوری میتونم راحت دشمن هایی که پشت سپر هستن رو بکشم. تازه من هم از سول ارو استفاده میکنم هم از فایربال. یعنی رسما هم استرانگ پایرومنسر رو دارم هم جادو سورسرر.
حالا بذار برسی به Ornstein & Smough. اگه بعد از اون هم همچنان فکر کردی بازی آسونه ثابت میشه که گیمر خفنی.
من کلاً از قضیهی مجسمهها خبر ندارم و ندیدم کسی هم دربارهشون حرف بزنه. اگه چیزی فهمیدی به منم بگو.
بابت اسپویل شدن داستان متاسفم. هرچند با توجه به اینکه بازی رو بازی نکرده بودی و از کانتکست اسپویلها خبر نداشتی برام عجیبه که چطور یادت مونده. من خودم در این شرایط معمولاً اسپویل یادم نمیمونه.
اون یارویی که اول بازی دیدی Asylum Demon نیست. Stray Demon هست. دفعهی بعد که برگردی به آسایشگاه میتونی باهاش بجنگی. بار اول نمیشه.
آره پایرومنسی Overpoweredه. هرچند من سر Black Dragon Kalameet پدرم دراومد. چون Fire Resistanceش بالا بود و نزدیک هشت ساعت طول کشید تا بتونم شکستش بدم.
بازی رو دوباره با پایرومنسر شروع کردم و همین الان از گارگویل ها یه شکست عجیبی خوردم.
الان گفتم بد نیست که روند پیشرفت رو بنویسم. در ضمن اطلاعات زیر رو از کامیونیتی دارک سولز به دست آوردم.
1: اونی که کنار بون فایر فایرلینک شراین نشسته و اسمش هم نمیدونم (!) به نظرم عاقل ترین شخصیت دارک سولزه. یعنی تنها کسیه که به یه آرامش و درکی از دنیا رسیده و مهم ترین حقیقت کل بازی رو فریاد میزنه: «دیگه دیره»
2: سولیر رسما دیوونه است ها! «خورشید مثل یه پدر مهربون می مونه، میتونم همیشه بهش زل بزنم» شات د فاک آپ بچ! ولی جدا از این فرقه سولیر فرقه پرستندگان خورشیده؟ در ضمن لرد گوین رو خورشید میدونه؟ از اونجایی که انگلیسی بلد نیستم، چندبار شنیدم که از لرد گوین نام برد.
3: تو فایرلینک شراین جایی هست که میشه از طریقش رفت به قبرستان. انتهای اون سالن که کفش هم آب پوشونده، یه مجسمه هست که یه مادر که تو دستاش یه نوزاد هست (مریم مقدس). خب مشکلی نیست، اما مسئله اینجاست که تو کلیسای آندد هم مجسمه همین زن دیده میشه. دقیقا انتهای سالن. یعنی اون مکان داخل فایرلینک شراین هم یه کلیسا بود؟ و اینکه چرا باید آیتم فایر کیپر سول زیر مجسمه باشه؟ در ضمن کلاغی که ما رو آورد هم بالای همونجا نشسته. همون لحظه این ایده به ذهنم رسید که اون کلاغ (من شنیدم که کلاغ در اساطیر ژاپنی نشون دهنده پیام آور خدایان هست) توسط یه الهه بزرگ (که آندد ها در لردران اون رو می پرستیدن) رهبری میشده که ماموریت داشته ما رو به لردران ببره. هرچند تئوری هایی که تو فروم ها خوندم رو ذهنم تاثیر گذاشته اما من هیچ جا اسم و یا تصویری از اون زن داخل کلیسا ندیدم.
4:اون فایر کیپر که نمیتونه حرف بزنه خیلی مرموزه. به گفته ویکی زبون نداره، اما چرا و توسط کی زبونش قطع شده و مهم تر اون چرا زندانیه؟
۱. اسمش Crestfallen Warrior هست و آره، بهترین NPC برای معرفی کردن بازیکن به دنیای لردرانه.
۲. آره، از فرقهی پرستش خورشیده. Gwyn از نخستین شعله قدرت کنترل خورشید و آذرخش رو پیدا کرد و برای همین لقبش شد Lord of Sunlight. وقتی Hollow شد، قدرت خورشید رسید به دخترش و دختر آذرخش رسید به پسرش و خودش تبدیل شد به ارباب خاکستر.
سولیر نیومده دنبال Gwyn. اومده قلمروی Gwyn به دنبال خورشید خودش. این جملهشه:
Now that I am Undead, I have come to this great land, the birthplace of Lord Gwyn, to seek my very own sun!
۳. من دربارهی این قضیه جستجو کردم و توی ردیت ملت گفتن که ظاهراً مجسمههه از لحاظ داستانی و دنیاسازی اهمیت خاصی نداره. کسی چیزی دربارهش نمیدونست.
۴. دلیل اینکه نمیتونه حرف بزنه ناپاک بودنشه، ولی دلیل ناپاک بودنش معلوم نیست. ولی میتونی بعد از Blighttown قابلیت حرف زدنش رو احیا کنی.
امروز دارک سولز رو پلی دادم.
1:چجوری میشه فرقه مون رو عوض کرد؟ من اشتباها عضو راه سفید شدم.
2:فیث روی کدوم نوع از جادو ها تاثیر میزاره و اینتلیجنس رو کدوم؟ مثلا دارک یا پایرومنسی با کدومشونه؟
3:بهترین کلاس جادو محور بازی کدومه؟ من دوست دارم هم با سلاح سرد بجنگنم هم با جادو. ولی ظاهرا کشیش (که من انتخابش کردم) فقط از جادو های هیل (جادو های صلح طلبانه) استفاده میکنه.
4:فرقه ها چه تاثیری تو بازی دارن؟ من شنیده بودم خط داستان دارک ۲ با انتخاب فرقه های مختلف عوض میشه؛ دارک ۱ هم اینجوریه؟
۱. برای عوض کردن فرقه باید با NPC مربوط به اون فرقه صحبت کنی. در ادامهی بازی پیداشون میکنی. ولی کلاً فرقهها بیشتر برای بخش آنلاین بازیان (بخش Summon کردن و Invade کردن بازیکنهای دیگه).
۲. فیث برای اجرای Miracleها لازمه و اینتلجنس برای اجرای Sorceryها. Pyromancyها کلاً به هیچ Statی احتیاج ندارن. هرچند بعضی آیتمهای Intelligenceمحور مثل Bellowing Dragoncrest Ring و Crown of Dusk روش تاثیر اساسی میذارن.
۳. Sorcerer قویترین کلاس جادوگر بازیه. حتی بعضی جاها دیدم بهش میگن درجهسختی آسون مخفی بازی. کشیش جادوهای دمج زن هم داره، ولی هنوز پیداشون نکردی. البته در کل کشیش یکی از کلاسهای سخت بازیه. توصیه میشه دور اول با Sorcerer یا Pyromancer بازی کنی (من خودم با Pyromancer بازی رو تموم کردم)
۴. همونطور که بالاتر گفتم نه. تاثیری رو تجربهی تکنفره ندارن جز شنیدن دیالوگ.
فربد برنامه گذاشتم بشینم دارک سولز رو شروع کنم و تا تمومش نکردم هیچ بازی/فیلم/رمان نخونم/نبینم/پلی ندم.
برنامه ام این بود که دارک سولز ۲ رو بازی کنم، اما الان کنجکاو شدم که ۱ رو بازی کنم یا ۲ رو؟
1 خیلی گرافیک داغون و افت فریم های مشتی داره، در صورتی که ۲ ۶ فریم ثابت و گرافیک فوتوریالیستی داره.
در صورتی که من شنیدم دارک ۲ از نظر داستان و شخصیت ضعیف تر از ۱عه.
اصلاً شک نکن که با ۱ باید شروع کنی.
تو که داشتی بازیاش میکردی. چی شد؟
کاری به شروع کردن ندارم، کدوم بهتره؟
اینقدر بازی شروع کردم و تموم نکردم، دارم دیوونه میشم. جی تی ای سن آندرس رو زور زدم تا مرحله غواصی (اونجا که میگه باید قابلیت نفس کشیدن زیر آب رو تقویت کنی) رفتم. تو عمرم فقط هاتلاین میامی ۱، کاتانا زیرو، کال آف دیوتی مدرن وارفر ۲ و ۳ رو تموم کردم. انگار از یه جای به بعد دل زده میشم. کاپهد رو فقط یه بار بازی کردم.
منم دچار همین بحرانم
از یجایی به بعد دست و دلم به بازی نمیره
آره، متاسفانه این روزها خیلی نسبت به گیم بیحوصله رفتار میکنن. مثلاً داشتیم استریم مارک براون نگاه میکردم وسطش گفت دیالوگهای Hades رو رد میکنه. تو این فاز بودم که مارک براون، تو هم؟
شک نکن دارک سولز ۱.
فربد در کل کمیک چی خوندی و از چه نویسنده هایی؟
چون من خودم عشق کمیکم میپرسم.
کمیک که زیاد خوندم. از آلن مور، فرانک میلر، گارث انیس، گیمن، برایان کی وان، کیرکمن، خودوروفسکی کیمکهای سوپرهیرویی عصر طلایی و نقرهای و به همراه یک عالمه کمیک اقتباسی و فرنچایزمحور مثل استار وارز، کونان بربر، سولومون کین، کال فاتح، نغمهی یخ و آتش و…. و البته کارهای اتوبیوگرافی مثل همین ماوس و Blankets و… بخوام اینجا فهرست کنم طولانی میشه.
توی لیست نویسنده هات دیدم اشاره ای به گرنت موریسون نکردی. خوندی ازش؟ اگه خوندی که هیچی ولی اگه نخوندی حتما ازش بخون.
و راستی میتونی یه کلکسیون شخصی بزنی واسه کمیکایی که خوندی؟
کلکسیون شخصی برای کمیکها هم میخواستم بزنم، ولی بهخاطر وقت زیادی که میگرفت تنبلیم اومد. چون مثلاً به این فکر کردم که باید تمام رانها و مینیسریها و وانشاتهای کمیکهای کونان بربر دارک هاوس رو توش بیارم.
حالا شاید در آینده زدم.
از گرنت موریسون کارهای مهماش رو که بیشتر سوپرهیروییان نخوندم. فکر کنم فقط We3 رو خوندم. حتماً میخونم ازش.
اگه بزنی که عالی میشه.
از موریسون هم حتما بخون. کاره خوب کم نداره.
من به جز مجموعه قیام سرخ و ربات آدم کش علمی تخیلی دیگه ای نخوندم.چی پیشنهاد میدی ؟(ترجیحا علمی تخیلی نرم)
سوال سختیه جواب دادن بهش. چون خیلی چیزها رو میشه پیشنهاد داد. میخوای با Dune یا تلماسه شروع کن. ترجمهش هم منتشر شده و ازش تعریف کردن.
مطمئنی؟
شنیدم خیلی کتاب سنگینی هست.از بین سری جنگ پیرمرد ها و کتاب گستره،کدوم رو پیشنهاد میدی ؟
آره سنگین که هست. ولی نه در اون حد.
اگه دنبال یه چیز سادهخون و سرراستی، شاید جنگ پیرمرد گزینهی بهتری باشه. چون گستره هم اپرای فضایی بزرگ و مفصله و ممکنه حوصلهت نکشه.
به لطف کاربر amirh بخش کامنت های سایت جون گرفته.
چاکرم:)
https://3feed.ir/lovecraft-on-star-wars/
چی میشد اگه استاروارز اینجوری ساخته میشد!!!
این یکی از مقالههای ترجمهای باحال سفیده. ولی ترکیب استار وارز و لاوکرفت ساخته شده. اسمش هست Warhammer 40000.
https://www.youtube.com/playlist?list=PLcZXTKrAcKm_KEQmK1tef-Bkn2yTpQHyL
اینو میشناسی؟
Mike’s Book Reviews؟ نه، نمیشناسم.
اینستاگرام که فیلتر شد!
سلام فربد.
امیدوارم سلامت باشی و در ۲۴ ساعت اخیر تحت حملات کطولحو و آزاتوث نبوده باشی. چه خبر؟ کمیک چطور پیش میره؟ برنینگ کروم چطور پیش میره؟
از تروشات ذهنی یک بیکار علاف!
سلام امیر.
همین یک ساعت پیش کار ۱۲مین کمیک رو تموم کردم و تحویلش دادم. Burning Chrome رو بهخاطر کمیکها نبردم جلو خیلی. صفحهی ۷۰م از ۱۹۰.
عجب.
12 امین کمیک؟
خسته نباشی واقعا، براوو. میتونی اسم یکی از این ۱۲ تا رو بگی اینجا یا نه؟
آره. البته ۱۲تا کمیک مجزا. صرفاً دوازدهتا آرک. حالا این آرکها میتونن داستان مستقل و مجزا باشن، یا صرفاً ۶ شمارهی مجموعهبندیشده از یه داستان بزرگتر.
آره، واقعاً تو این مدت خیلی ترجمه کردم. کار سنگینی بود، ولی ارزشش رو داشت.
ترجیح میدم سورپریز بمونن. ولی اسم یکیشون رو میگم:
Star Wars: Darth Vader – Dark Lord of the Sith از چارلز سول. تا حالا از ۲۵ شماره ۱۸ شمارهش رو ترجمه کردم و تحویل دادم. ولی اینکه کی چاپ بشن نمیدونم.
الحق که زحمت میکشی.
خسته نباشی هانی.
و دارث ویدر واقعا عالیه.
18 شماره؟؟؟
واقعا چشمام چهارتا شد.
اره همون سورپریز بمونه بقیش بهتره:)))
بازم خسته نباشی.
آره، خیلی کمیک مشتیایه. جالب اینجاست که من خودم به انتشارات پیشنهادش دادم، ولی اونا گفتن باید طبق لیست پیش بریم. بعد که لیستو بهم دادن، دیدم که نهتنها این کمیک جزوشه، بلکه نوبت ترجمهش هم بود. خیلی چسبید.
مرسی.
سلام فربد برات فرستادم. دستتم درد نکنه. اگر میتونی امروز بهم جواب بده چرا که فردا باید بدمش.مرسی.
سلام پیام. جواب دادم.
فربد جان تلگرام داری؟
اگه داری میتونی ایدیش رو اینجا بذاری؟
من میتونم اونجا بهت پیغام بدم؟
البته الان نه ولی خب حتما یه روزی تجربیات و دانشت به کارم میاد.
سلام امیرعلی.
البته.
آیدیم اینه:
https://telegram.me/AaronTulus
خیلی ممنون
http://1000tu.ir/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%db%8c%d8%a7%d8%af%da%af%d8%a7%d8%b1%db%8c%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%86%db%8c-%d8%a2%d9%82%d8%a7%e2%80%8c%d8%ac%d8%a7%d9%86/#prettyPhoto
چرا بهزاد قدیمی نمیتونه یه داستانی بنویسه بتونیم مثل آدم بخونیم؟ شبیه فیلم های دیوید لینچ شده که تو هر پارگراف اندازه ۸۰۰ صفحه معنا داره!
بهزاد قدیمی از هر دو نوع داستان مینویسه. چه معناگرا، چه سرراست. این یکی از معناگراهاست، ولی توی سرراستها هم ردپایی از معناگرایی دیده میشه گاهی.
سلام فربد. من میتونم برات یه متنی بفرستم و برام نگاهش بکنی و بهترش بکنی از نظر گرامر و غیره. متنش کوتاهه و در حد نصف صفحست. اگر اره شنبه من برات میفرستم.
سلام.
آره، میتونی.
چرا هیچ کسی هیچی نمیگه!
بابا من افسرده شدم؛ کل دلخوشی من فقط همین سایت بود.
نقدم واسه کمیک واچمن رو خوندی؟
توی کلکسیون ادبیاته.
وقت کردی بخون و خوشحال میشم نظرتو بشنوم.
منم نظرم اینه که برو نقد امیرعلی رو بخون دربارهی واچمن و اگه واچمن نخوندی بخونش. ترجمهی عالیای هم ازش موجوده.
تولدت مبارک…
😀
مرسی مسی جون.
https://www.instagram.com/p/CG5b1umpoVl/
یه سوال بهزاد قدیمی اصلا وجود خارجی داره؟
من کلا یا از پشت ماسک دیدمش یا از پشت این قاب هالووینی!
اینجا توی لایو معرفی کتاب جدیدش میتونه بدون ماسک ببینیش:
https://www.instagram.com/p/CGkgZHFp_TD/
تولد فربد اذسن عزیز، یکی از بهترین نویسنده هایی که من باهاشون اشنایی دارم مبارک.
ایشالا ۱۲۸ ساله شی مرد.
مرسی امیرعلی. لطف داری به من.
بیست و هشت سال پیش در چنین روزی فربد آذسن در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود…
تولدت مبارک!!
Happy Birthday man!
امیدوارم حالا که وارد سن ۲۹ سالگی شدی (۲۸، ۲۹، ۳۰؟ چرا هیچوقت نفهمیدم به کدومش وارد می شه، از کدوم خارج)، بیشتر بنویسی و منتشر کنی. امیدوارم سن جدید، بهانه ای برای عصری جدید باشه (اه، چقدر سانتی مانتال!).
چه حسی داری که داری پیرتر میشی؟ ۱۱ سال آینده هم مثل چشم به هم زدن میگذره و به خودت میای و می بینی الان ۴۰ ساله شدی؛ هیچی از انرژی جوونییت نمونده (دارم سعی میکنم قشنگ تولدت رو زهرمارت کنم ها!).
۲۸ سال پیش در چنین روزی، فربد آذسن در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود…
من خودم رو ۲۷ ساله حساب میکنم.
مرسی امیر. مسلماً حس خوبی ندارم. احساس میکنم اونطور که باید و شاید از جوونیم استفاده نکردم و دیگه داره تموم میشه. کلاً منم از همون آدمام که روز تولدم دقیقاً به این چیزا فکر میکنم (یک سال به مرگت نزدیکتر شدی!) و کلاً با بحران وجودی برای من همراهه.
میدونم داری شوخی میکنی، ولی لازمه تاکید کنم که در خانوادهی مذهبی چشم به جهان نگشودم. :))
منم تبریک میگم فربد و ارزوی بهترین ها رو برات میکنم.
دقیقا حسرتت از چه چیزی هست. چه کاری رو انجام ندادی که میتونستی انجام بدی.
مرسی پیام.
نمیدونم. شاید میتونستم یکم اجتماعیتر باشم و حلقهی اجتماعی قویتری داشته باشم. ولی خب با توجه به اینکه الان هم میلی به انجام این کار ندارم، شاید نیازی به حسرت خوردن نباشه.
راستش اصلاً نمیدونم حسرت چی دارم دقیقاً. فکر کنم آدم هر کاری انجام بده، آخر سر حسرت اون کارهایی که انجام نداده به دلش میمونه. شاید حسرت خود جوونی که از دست رفته، فارغ از کارهایی که انجام دادی و ندادی.
ولی در کل جواب دقیقی به این سوال ندارم. حس مبهمیه.
منم میخواستم از همین جمله «یه سال به مرگت نزدیک تر شدی» استفاده کنم، ولی گفتم شاید ناراحت بشی.
تا حالا شبکه قرآن نگاه کردی؟ فربد آذسن که بود و چه کرد…
من حتی اگه قاری قرآن هم بودم، با این اسم و فامیل احتمالاً شبکه قرآن رام نمیدادن. :))
:))))))))))))
قالب سایت چرا اینجوری شده؟
منظورم راست به چپ شدن آخرین مطالبه؟ بهخاطر آپدیت شدن افزونه. درستش اینه. البته یکم طول میکشه بهش عادت کنیم و نمیشه برش گردوند.
https://westeros.ir/game-of-thrones-showrunners-reveal-alternate-night-king-killers-jon-snow-brienne-hound/
من: 😐😐😐😐😐
بنیاف و وایس: 😛😛😛😛😛
من: 😶😶😶😶😶
بنیاف و وایس: 😀😀😀😀😀😀
من: 🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐
بنیاف و وایس: 😈😈😈😈😈
«ما نمی خواستیم که جان شاه شب را بکشد چون جان همیشه در پایان ناجی ماجرا بود.» وای خدا عجب سمی بود این جمله؛ یعنی اینا تنها چیزی که از کلیشه شکستن فهمیدن، همین بوده؟
” گزینه بعدی سمول تارلی بود از آن جا که سمول شمشیر خانوادگیاش یعنی (Heartsbane) را در دست داشت اما سمول شمشیر را به سر جورا مورمونت داد تا از آن برای محافظت از ملکه خودش یعنی دنریس تارگرین در مقابل وایت واکرها استفاده کند.”
خب پس خیلی بدتر از این می تونست بشه :))
من شخصا به نظرم اینکه اریا نایت کینگ رو کشت فاجعه نبود , ولی اینکه جان “هیچ” نقشی تو کشتنش نداشت قضیه رو فاجعه می کرد. اگه می تونستن نشون بودن که جان هم کاری غیر از داد زدن سر اژدها میکنه بهتر میشد.
بحث اصلا سر این نیست که آریا نایت کینگ رو می کشت یا یه نفر دیگه؛ بحث اینه که براساس عشق خودشون داستان مینویسن، نه بر اساس روند ارگانیک داستان.
اصلا مشکل سر لانگ نایت و مرگ نایت کینگ نبود، از فصل ۷ (و اگر شایعات رو باور کنیم فصل ۵) گور گات کنده شده بود. فصل هشت فقط به مردم نشون داد که گات یه درام شخصیت محور نیست، بلکه صرفا یه فن سرویسه پر از داستان های عشقی آبکی (جان و دنی) و صحنه های جنسی بی مورده. من کم کم دارم به این نتیجه میرسم که هر چی سریال/رمان/فیلم پرطرفدار تر مضخرف تر. گات در کنار فیلم های مارول و لفت اورز و سوپرانوز این رو به من ثابت کرد. لفت اورز واقعا یکی از کم بینده ترین و برترین سریال های تاریخه. کی الان سوپرانوز رو میشناسه؟ به همین دلیل هم هست که hbo کار دیوید چیس رو خراب نکرد. دیوید چیس تو سوپرانوز تا لحظه آخر پای چشم اندازش برای حماسه ای که خلق کرده بود، موند؛ حتی اگر پایان بندی شاهکارش خیلی ها رو ناراضی کنه. تام پروتا و دیمون لیندولف نیومدن فلسفه داستان رو بخاطر جذب مخاطب بیشتر از بین ببرن.
آره، این موضوع قابلتامله که شاید محبوب شدن یه فرنچایز لزوماً اتفاق خوبی نداشته باشه در درازمدت. اینقدر دیسکورس و انتظار پشتش ایجاد میشه که خالق اثر، که خودش وسط این آشوب قرار داره، بهسختی ممکنه تحتتاثیر قرار نگیره.
بابا مشکل خیلی عمقیتر از اینا بود که کی نایت کینگ رو کشت. با اون وضع شتابزدهای که وارد وستروس شدن و کلکشون کنده شد، هرکی میکشتشون باز هم قضیه افتضاح از آب درمیاومد.
کلاً فصل هشتم هیچ راهی برای رستگاری نداشت. It was doomed to fail.
https://arkhamarchivist.com/ebook/The%20Complete%20Works%20of%20H.P.%20Lovecraft.pdf
همه ی داستان های لاوکرفت اینجان؟
همهی داستانهای اصلیش و هر چیزی که یه طرفدار عادی لازمه بخونه آره. ولی مجموعه آثار لاوکرفت (که شامل شعرهای روایی، نامه، مقاله، داستانهای Ghost writerشده و… میشه) خیلی بیشتر از این حرفهاست.
یه نکته خیلی برای من درمورد جرج مارتین جالبه که آثارش قبل از نغمه یخ و آتش اصلا مورد توجه واقع نشدند. حتی با وجود اینکه گات اسم مارتین رو سر زبون ها انداخت، اثر مشهوری به جز نغمه تو کارنامه ش نداره. کسی که انقدر داستان نویس خوبی نبوده که مشهور بشه (هرچند که همیشه پرفروش شده نشانه خوب بودن نیست مثل دارن شان)، یه اثری رو منتشر کرده که نثرش انقدر خوبه.
البته با اینکه نثر مارتین خوبه، ولی بهنظرم دلیل معروف بودن نغمه پیرنگ پیچیده و شخصیتپردازیشه، نه نثرش.
https://www.zoomg.ir/2017/8/26/185547/joker–history–death-of-the-clown/
https://www.zoomg.ir/2017/9/17/186403/joker-history-the-age-of-ignorance/
https://www.zoomg.ir/2017/10/8/217181/joker-history-the-red-hood/
https://www.zoomg.ir/2017/10/22/217656/joker-history-five-way-revenge/
https://www.zoomg.ir/2017/10/31/237982/joker-history-the-dark-knight-returns/
https://www.zoomg.ir/2017/11/8/248341/joker-history-the-killing-joke/
https://www.zoomg.ir/2017/11/16/248628/joker-history-arkham-asylum/
https://www.zoomg.ir/2017/11/23/258861/joker-history-arkham-asylum-part-2/
https://www.zoomg.ir/2017/12/4/259218/joker-history-arkham-asylum-part-3/
https://www.zoomg.ir/2017/12/14/269645/joker-history-death-of-the-family-part-1/
https://www.zoomg.ir/2017/12/22/269894/joker-history-death-of-the-family-part-2/
آیا به زومجی ایمان نیاورده اید؟
بیشتر از همه دوست دارم بنایی خطرناک بر روی زمینی خطرناک و مرگ خاندان رو بخونم.
من مدتهاست که به زومجی و مطالب طولانی و همهجانبهشون ایمان آوردم. انرژی مثبت به سمت نویسندههاش.
https://www.zoomg.ir/2020/9/15/329261/half-life-2-invisible-tutorial/#2091270
زومجی شروع کرده به ترجمه جعبه ابزار بازیسازان
شروع نکرد، فقط یکی از چیزهایی که در نظر یونس بهرامی جالب به نظر میرسیدن رو ترجمه کرده.
تا جایی که دیدم همین یه مورده.
https://comicsquad.ir/%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%db%8c-10-%d8%a7%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%ac%db%8c%d9%86-%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d9%87-%d8%b4%d8%af%d9%87-%d8%ac%d9%88%da%a9%d8%b1/
کدومش جالب تره؟
(مسلما شماره ۴)
به نظر من اوریجینی که الن مور کبیر برای جوکر خلق کرد بی نظیر بود.
ولی خب این که جوکر همون الفرده، که این ساخته ی نیل گیمنه، خیلی میتونه جذاب باشه.
همونطور که مقاله هم گفت،
All it takes is one bad day.
و جوکر توی کیلینگ جوک دقیقا یک ۲۴ ساعت بد رو تجربه کرد!
ممنون که به اشتراک گذاشتیش. مقالهی جالبی بود.
قبول دارم ۴ جالبترین داستان خاستگاهه، ولی به نظرم ۲ «جوکرترین» داستان خاستگاهه.
واقعا من ۴ رو دیدم ترکیدم! چرا اینقدر خفن و در عین حال رتبه پایینی داره و خود نویسنده مطلب هم روی خوشی بهش نشون نداد. من همون لحظه یه ایده ای به ذهنم رسید: مردی که عضو یا سردسته باند ردهود بوده و یه روز یه شیطان باستانی درش حلول میکنه. خیلی چیز خفنیه یا شاید بخاطر این باشه که من طرفدار ژانر فانتزی و وحشتی که تم فانتزی بالا داشته باشه، هستم. این ایده تا حدی تو دارک نایت (برترین فیلم ابرقهرمانی) هم استفاده شد. جوکر تو دارک نایت رسما یه شیطان فضایی رندال فلگ ماننده که یهو ظهور میکنه (کارت شناسایی نداره، اثر انگشتش توضیحی درمورد هویتش نمیده و … میتونه نشونه این باشه جوکر از دل تاریک ترین و پست ترین بخش های گاتهام اومده، اما همزمان میتونه نشون دهنده این باشه که جوکر خارج چارچوب انسانیه).
به نظرم خیلی ایده اینکه آلفرد همون جوکر باشه مسخره ست (مخصوصا در مقایسه با ۴ و ۲). یعنی تنها توجیهی که میتونم براش بیارم اینه که نیل گیمن میخواسته در یک حرکت متا فیکشن وار واقعا پوچ بودن جوکر رو نشون بده.
واقعاً ایدهی ۴، خصوصاً اینجوری که تو توصیفش کردی، خیلی هیجانانگیز به نظر میرسه. کلاً من از شخصیتهایی که توی بستر رئال وجودیت دارن، ولی اینقدر عجیبن که انگار تو اون بستر نمیگنجن و بهناچار باید براشون یه توجیه ماوراءطبیعه پیدا کرد، علاقهی خاصی دارم.
مثلاً شخصیت قاضی توی Blood Meridian هم همچین حسی داره. با اینکه رمان بسیار رئال و تاریخیه ولی طرف از شدت پلیدی و ویرد بودن انگار یه جور اهریمنه که به دنیای واقعی راه پیدا کرده. این ایدهی جوکر شیطانی هم منو یاد این انداخت.
جذابیت جوکر (که تو کیلینگ جوک و فیلم جوکر از بین رفته بود و تو شوالیه تاریکی تقویت شده بود) اینه که بیشتر از یه شخص در حقیقت پرسونای فیزیکی شرارته؛ یه چیزی تو مایه های پنی وایز (اصلا بعید نیست که نویسنده های دهه ۸۰ از it تاثیر گرفته باشن چون اون موقع تبدیل به یه بمب فرهنگی شده بود).
https://comicsquad.ir/%d8%b4%d8%ae%d8%b5%db%8c%d8%aa-%d8%ac%d9%88%da%a9%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%da%af%d8%a7%d9%87-%da%af%d8%b1%d9%86%d8%aa-%d9%85%d9%88%d8%b1%db%8c%d8%b3%d9%88%d9%86/
اینجا هم یه ذره در مورد جوکر ماورالطبیعه (جوکر کیهانی) توضیح داده.
من با ایدهای که انتهای این مقاله مطرح میشه (و تا حدودی ایدهی آلن مور هم هست) یعنی خاستگاه مشخص نداشتن جوکر حال میکنم. یعنی اینکه خودش عمداً یه داستان متفاوت از اینکه چطور جوکر شد تعریف کنه. That’s more interesting.
من یه ذره با کیلینگ جوک مشکل دارم و مشکلم هم اینه که مرموز بودن و حتی ابهت جوکر رو از بین برده بود.
به نظرم این انتقاد بهش وارد نیست. چون تو هیچوقت نمیدونی حرفایی که جوکر دربارهی خودش میزنه حقیقته یا نه. همچنان مرموز میمونه.
https://www.zoomg.ir/2019/3/23/302078/stark-house-secrets-and-night-king-plan/
https://www.zoomg.ir/2019/3/21/301814/game-of-thrones-raegar-targaryan-analysis/
الان یکم دیر نیست برای به اشتراک گذاشتن این مطالب؟
من دستم خورد این فرستاده شد، وگرنه چند تا پست دیگه هم از زومجی قرار بود باشن.
چرا دیر باشه؟ مقاله خوندن زمان نداره، ممکنه من برم سی ساله دیگه مطالب مربوط به کرونا رو بخونم و تازه کلی هم با خاطره هام حال کنم.
در ضمن باد های زمستان هنوز نیومده و حتی اگر هم بیاد باید تا سال ۲۰۴۱ صبر کنیم تا رویای بهار بیاد! پس تا سال ۲۰۴۱ این مقالات معتبره!
به طور کلی درست میگی، ولی خب فصل هشتم افتضاح GoT ذوق منو نسبت به خوندن این نظریهها کور کرد.
تو سفید کاغذی چی ترجمه کردی؟
(منظورم شماره آخرشه.)
ترجمهی شعر وولوسپا (Völuspá) از ادای شاعرانه (The Poetic Edda). این شعر به داستان آفرینش دنیا از دید اساطیر اسکاندیناوی میپردازه.
میتونی بهم بگی ترجمه متن زیر چی میشه؟
Outside the street’s on fire
In a real death waltz
Between what’s flesh and fantasy
And the poets down here
Don’t write nothin at all
They just stand back and let it all be
And in the quick of the night
They reach for their moment
And try to make an honest stand
But they wind up wounded
Not even dead
Tonight in Jungle Land.
—Bruce Springsteen
And it was clear she couldn’t go on!
The door was opened and the wind appeared,
The candles blew and then disappeared,
The curtains flew and then he appeared,
Said, “Don’t be afraid,
Come on, Mary,”
And she had no fear
And she ran to him
And they started to fly …
She had taken his hand …
“Come on, Mary;
Don’t fear the Reaper!”
—Blue Öyster Cult
WHAT’S THAT SPELL?
WHAT’S THAT SPELL?
WHAT’S THAT SPELL?
—Country Joe and the Fish
پ.ن:خیلی که طولانی نیست؟
ترجمهش این میشه:
آن بیرون خیابان در آتش میسوزد
در والتس مرگ جانانه
بین واقعیت و خیال
و شاعران این پایین
چیزی نمینویسند
جایی آن عقب میایستند و عین خیالشان نیست
و شب که فرا رسد
بالاخره خودی نشان میدهند
و از صمیم قلب ایستادگی میکنند
ولی زخمی خواهند شد
حتی از مرگ هم محروم میانند.
امشب در سرزمین جنگلی
بروس اسپرینگستین
و معلوم بود که او نمیتواند ادامه دهد
در باز شد و باد وزید
شمعها خاموش و سپس ناپدید شدند
پردهها به اهتزار درآمدند و بعد او ظهور کرد
گفت: «نترس»
«با من بیا مری»
و ترس مری ریخت
و به سمت او دوید
و آنها با هم پرواز کردند
مری دستش را گرفت
«با من بیا مری»
«از فرشتهی مرگ نترس»
-فرقهی مروارید آبی
آن طلسم چیست؟
آن طلسم چیست؟
آن طلسم چیست؟
– کانتری جو اند د فیش (ترجمهی تحتاللفظی: جو کانتریخون و ماهیها)
https://www.dideo.ir/
این واقعیه؟ یعنی میشه ویدیو های یوتیوب رو اینجا ببینیم یا فقط یه حربه تبلیغاتیه (هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی از کلمه حربه استفاده کنم).
من چک کردم. آره، واقعاً میشه. ولی تعداد ویدئوهاش خیلی محدوده. یعنی انگار ۱٪ ویدئوهای یوتوب توی سایتش گنجونده شده. مثلاً من کانال مارک براون رو سرچ کردم و از بین صد و خوردهای ویدئو فقط ۹ تاش موجود بود.
https://www.dideo.ir/ch/yt/UCqJ-Xo29CKyLTjn6z2XwYAw/game-maker%27s-toolkit
جسارتا فک کنم شما گزینه نمایش بیشتر رو نزدید، ۴۹ تا از ویدیو های مارک براون موجود بود که بازم کمه
اوه! حق با توئه.
Heyo. :))
Thought I said hi to an old friend. How are you doing?
بهبه، ببینید کی اینجاست. ویجیلنتی سادهلوح. :))
من خوبم آقا. بعد از یه مدت تولید محتوای طوفانی برای دیجیکالا، الان چندتا پروژهی ترجمهی کاغذی قبول کردم که سرگرم اونام. یکیشون هم سخته (Burning Chrome by William Gibson). برای همین تعداد پستهای سایت کم شده.
تو چطوری؟
چند تا پروژه کاغذی؟ یعنی باز ما باید منتظر بمونیم برای مقاله جدید؟ ننننننننننننننننننننههههههههههههه😰😰😰😰😰!!!!!!!!!!!!
َAh, that old name. :))
آره، نگاه کردم دیدم آخرین پست واسه تیر ماهه گفتم چه شده تو را. :))
ولی شت، نایس. ویلیام گیبسون باید هم سخت باشه، گرچه خب من برنینگ کروم رو نخوندم. :))
من والا یه novella تو ذهنم دارم که قراره با یه پروژه دیگه پیرش کنم و یه ep هم هست… یه سری برنامهها برای خودم ریختم و فقط امیدوارم خوب پیش برن قضایا. :)))
برات بفرستم epام رو؟ بدم نمیاد بدونم نظرت رو.
Sure thing. Let’s see how you have progressed.
Oooh, let’s see. :))
من دیشب برندگان جایزه نوفه رو دیدم و به این نتیجه رسیدم که جایزه نوفه و سفید و مجموعه ادبیات ژانری نشر پیدایش به زحمت میتونه ادبیات گمانه زن ایران رو بیاره تو جریان اصلی و بیشتر برای نردها و آدم های عینکی و موفرفریه (!). استاد(🤔🤔🤔🤔🤔🤔)، چه کنیم تا ملت ایران ادبیات گمانه زن بخونن؟
به نظر من تنها راهش نوشتن یه کتاب خفن و پرفروشه. میدونم این حرف شاید کلیشهای باشه، ولی همیشه همین بوده.
مثلاً تو دههی نود هم آمار کتابخونی بین نوجوونا و جوونا پایین بود، بعد هری پاتر منتشر شد و کلاً ورق برگشت. ادبیات گمانهزن ایران هم به یه اثری در حد و اندازهی هری پاتر احتیاج داره.
هرچند این آثاری که الان منتشر میشن هم باید منتشر بشن تا نهایتاً به اون هری پاتره ختم بشن. کلاً سنت گمانهزن باید در ایران به وجود بیاد تا در بسترش شاهکارهای پرفروش و تاثیرگذار خلق بشه.
سنت مشهور شدن فانتزی با چی شروع شد؟ کونان بربر؟ ارباب حلقه ها؟
مشکل من با آثاری که دارن منتشر میشن این نیست که خوب نیستن، بلکه مشکل من اینه که بیش از اندازه خوب هستند. همین هیولا ساز دمشقی واقعا نمیتونه مردم رو جذب کنه، بلکه بیشتر به سمت ادبیات فاخر متمایله. ما نیاز به یه رمان فانتزی/تریلر/وحشت/علمی تخیلی سرراست هیجان انگیز پر از بزن بزن (به قول خودت سطحی) نیاز داریم. با توجه به شناختی که با استفاده مقاله هات ازت پیدا کردم، به تو هم امیدی نیست.
فانتزی با ارباب حلقهها معروف شد. کونان بربر دههی هفتاد و همزمان با انتشار کمیکهای مارول خیلی معروف شد. قبلش فقط بین جماعت فانتزیخون معروف بود.
اتفاقاً من باهات موافقم و توی جمعهای سفید و آکادمی فانتزی موضع من نوشتن آثار گمانهزنی بود که علاوه بر ارزش ادبی، جذابیت عامهپسندانه نیز داشته باشن (این دوتا ویژگی با هم متضاد نیستن).
من هم برخلاف تصورت هر ایدهای که برای داستان نوشتن دارم، بهشدت پیرنگمحوره. یعنی من اگه نویسنده بشم، هدف اولم خلق یه داستان جذاب و باحاله. ولی خب هنوز جدی نرفتم سراغ نوشتن.
یه جورایی میشه با پارسیان و من مقایسه کرد. تنها اثر فانتزی که به ذهنم میرسه که بین فانتزی خون ها معروفه همینه.
ارزش ادبی هم نداشت، نداشت، فقط بتونه انقدر مخاطب جلب کنه که مردم رو بشونه پایه ادبیات فانتزی/وحشت/علمی تخیلی و بستری فراهم کنه برای نوشته شدن آثار بهتر و بزرگتری که اونا ارزش ادبی بالای دارند. تقریبا مثل هری پاتر و آثاری ساخته شدن ساب ژانر یانگ ادالت (من خودم از این ژانر بدم میاد، یادمه وقتی کتاب اول نغمه رو باز کردم و متوجه شدم که شخصیت اصلیش یه پسر (برن) هفت ساله س (درحالی که نبود)،میخواستم ولش کنم (من با قوانین ادبیات فارسی دقیق آشنا نیستم (خاک بر سر من!) پس آیا مشکلی نداره که داخل گیومه، گیومه باز کنیم؟)) و یا در یک مثال دیگه ارباب حلقه هایی که به نوشته شدن نغمه و نخستین قانون و استورم لایت منجر شد.
متوجهم، تو یه «همهچیزخونی»ی ولی من فکر میکردم که کسی که برج جی جی بالارد رو دوست داشته باشه و یا یه مزخرف خالص رو (منظورم زامبیه البته فقط جلد اول) بخاطر اشاره به مسائل نژادپرستی و فساد سیاستمداران انگلیسی دوست داشته باشه، نمیتونه از آثار «سطحی» مثل آثار دن براون لذت ببره.
آره، پارسیان و من نزدیکترین گزینه به ایدهآل «کتاب پرفروش و پرطرفدار ژانری ایرانی» هست. ولی خب اون کتابی رو که قشنگ بترکونه و پتانسیل تبدیل شدن به یه مگا فرنچایز رو داشته باشه هنوز نداشتیم. البته نمیدونم که تو فضای فعلی هم همچین کتابی قابل تولید باشه یا نه.
من آثار دن براون رو نخوندم. فقط فیلم راز داوینچی رو دیدم و ازش بدم نیومد، ولی به نظرم فراموششدنی بود. تعجب کردم که همچین فیلم و داستانی اینقدر سر و صدا به پا کرده.
پ.ن.: داخل پرانتز هم میشه پرانتز باز کرد.
منظورم از پارسیان و من یه چیزی شبیه کونان بربر بود تا یه مگا فرنچایز مثل ارباب حلقه ها. البته این که بگیم وضعیت اون موقع غرب مثل الان ایران بود درست نیست. این که میگی آثاری که قبل لوتر نوشته شدن فقط بین فانتزی خون ها معروف بودن، درسته؛ اما باید در نظر بگیری جمع فانتزی خون های آمریکایی و انگلیسی خیلی گسترده بود. مجلات عامه پسند مثل متال هرلنت و هوی متال چاپ میشدن و داستان های ترسناک مثل دراکولا مخاطب زیادی داشتند. درسته که آثار فانتزی اون موقع توسط منتقدان ادبی جدی گرفته نمیشدن، اما مردم میخوندنشون (تقریبا مثل رمان های عاشقانه ایرانی).
چرا فکر میکنی تو بستر نمیشه کتاب پر فروش تولید کرد؟ یه ذره بیشتر توضیح میدی؟
من کد داوینچی رو نخوندم (چند صفحه اولش اصلا جذبم نکرد)، اما فرشتگان و شیاطین و نماد گمشده رو خوندم و اصلا نماد گمشده یکی از لذت بخش ترین تجربه های تریلرم بود. اما این مشکل فراموش شدنی بودن رو کاملا باهات موافقم. جذابیت داستان به پلات توییست هاش بود و وقتی لو میرفت داستان جذابیتش رو از دست میداد (مثل آثار سیدنی شلدون) و الان نمیتونم دوباره بخونمش (من طوفان شمشیر ها رو با ۹۷۳ صفحه سه بار خوندم، پس مشکل از من نیست)، اما در جای خودش هیجان زیادی داشت.
من دارم دربارهی دههی پنجاه و شصت صحبت میکنم. از دههی هفتاد بهلطف D&D و شانارا و ارباب حلقهها فانتزی وارد جریان اصلی شده بود و متال هرلنت و هوی متال هم مال همین دههست.
توضیحش سادهست. ارشاد خیلی مانع بزرگیه برای نوشته شدن خیلی از کتابا. به نظرم لازمهی نوشته شدن یه کتاب پرفروش و فاخر اینه که مجبور نباشی اخلاقیات کتابت رو به کسی توضیح بدی یا خودت رو سانسور کنی. کلاً به خاطر تیغ سانسور خیلی از کسایی که پتانسیل نوشتن چنین کتابی رو دارن، به کار دیگهای مشغولن.
اوه، سوتی دادم. منظورم مجلاتی مثل The Arkham Sampler، Weird Talesو کمیکهای EC comics بود (حقیقش اون موقع حال نداشتم ویکیپدیا رو چک کنم).
شانارا؟ جالبه که تو ایران خیلی مشهور نیست.
یه بخشی از ذهنم به اسم آقای «هر اتفاقی که بیافته پشتش یه توطئه ای هست» هی داره تو گوشم نجوا میکنه که اگه یه کتابی پرفروش نشه ارشاد بهش گیر نمیده (خلاصه داستان رزونانس:«دانشمندی بهنام اسرافیل تقی اف به اسناد مهمی دست یافته که ثابت میکند کل تاریخ و هرآنچه ما خاطره میپنداریم، واقعی نیست؛ بلکه همگی شبکه ای ساختگی از اطلاعات است که به دست سایه ها ساخته شده است.» همین برای سکته دسته جمعی روحانیون و مراجع تقلید کافیه). امیدوارم فقط جزئی از چرت و پرت های مداوم آقای «هر اتفاقی که بیافته پشتش یه توطئه ای هست» باشه، ولی اگر واقعی باشه خیلی اتفاق وحشتناک و ۱۹۸۴ی هست.
شانارا الان زیاد اثر جذابی به نظر نمیرسه. بیشتر برای دورهی خودش پیشرو بود تا یه اثر کلاسیک واقعی.
حدسی که میزنی تا حدی درسته. یعنی ساز و کار سانسور تو هر جای دنیا اینه که به چیزایی که مشخصه کمتر بهشون توجه میشه، کمتر گیر میده. در واقع بروس استرلینگ تو مقدمهی کتاب Burning Chrome میگه که یکی از دلایلی که اونها میتونستن تو بستر علمیتخیلی هر حرف جنجالیای بزنن و هر ایدهی تابویی رو مطرح کنن، واسه این بود که کسی علمیتخیلی رو جدی نمیگرفت.
https://3feed.ir/zombie-apocalypse-plan/
کامنت ها رو بخون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من اولش فکر کردم دارن شوخی میکنن، اما الان دیگه به عقل خودم شک کردم.
😂
زیاد جدی نگیر
نظرات رو ولش .
اگه اینا آینده های این مملکتند با این حجم از غلط املایی پس همون خوشا آخرالزمان زامبی .
وای بخش نظرات این پسته اسپم خالصه. من هروقت میرفتم تو سفید بخش «آخرین نظرات» پر شده بود از کامنتهای این پست که با خوندنشون احساس میکردم سلولهای مغزیم دارن تجزیه میشن.
«نامشخس
سلام یک خبر تازه بری همهی اونای که از زا مبی ها می ترسن من تو یکی آزمایشگاه آمریکا کار می کنم که فهمیدم آمریکا سر یک نو ویروس به اسم T-Zکار می کنه . اونا گفتن قرار اگر ایران چیزای که ازش مخانو انجام نده ویروسT-Zرو ایران امتحان می کنن واز اون بد تر فهمیدم او ویروس انسان به یه موجود به نام زامبی تبدیل می کنه . تاریخ انتشار ۲۰۲۱ محل انتشار 👈ایران. تهران 👉»
کمرم شکست با این کامنت!!!!!!!! اینا گریه داره!!!!!!!!!💔💔💔💔💔💔💔💔
در کمال شرمندگی باید اعلام کنم که دارم میترکم، باید بیام اینجا غم هامو خالی کنم.
«راستی من مشتاقم که با دوستانی که زامبی باز هستند همکاری کنم. من تو فارس هستم اینم شماره تلفنمه ۰۹۳۸۰۰۸۴۷۷۶
خواهشا زنگ نزنید. فقط رمز ۸۸۸۸ رو به واتساپم ارسال کنید من معمولا همیشه آنلاینم. میتونیم یه گروه از سراسر ایران جمع کنیم پس اگه واقعا دوست دارید به جمع قاتلان زامبی های بپیوندید، این واژه ۸۸۸۸ رو به واتساپم ارسال کنید. البته نام و نام خانوادگی و سن خودتون رو هم بگید. اگه هم دوست دارید به وبلاگم برید.» زامبی باز!؟ قاتلان زامبی!؟
«اگه میخواهید با من زامبی کشی کنید و برای ظهور آخر زمان زامبی ها برنامه ریزی کنید یه سر به کانال من بزنید اسمشم اینه (زامبی قاتل مرده) فارسی بنویسید باشه بای دوستان گل گلاب☺️😁» وای خدا، اینا از تیمارستان فرار کردن؟
«عرفان
میتونیم ماسک ضد تشعشعات شیمیایی بزنیم. ارزونه تو اینترنت هم هست از ۲ و نیم تومن داره تا بگیر برو بالا. خودش هم یکبار مصرف نیست که فقط کافیه فیلترشو عوض کنی. وقتی هم میخوای فیلتر عوض کنی، برای اینکه هوا واردش نشه، اون گروناش، خود به خود تا فیلتر بعدی رو نذاری نمیتونی نفس بکشی و هوا وارد نمیشه. اما اگه هم بخواد از طریق هوا منتقل بشه خیلی انسان دوام نمیاره و دیر یا زود میمیره …» من کاری ندارم ولی چقدر روش هاشون علمیه!
«ممنون ازسعالتون اگه کسی سعال داره بپرسه» سعال؟ سعال؟ اشک میریزم.
«همین الانم تو ایران کلی زامبی داریم کافیه بگی مثلا قرار برنج گرون بشه از فردا مردم عین زامبیا حمله میکنن حتی نمیزارن ساقه برنج تازه کشت شده هم رو زمین بمونه😐😐تو حالا فرض کن زامبیا حمله کنن این ملت وحشیو ک ببینن خودشون پشماشون فر میخوره میگورخن بر میگردن😑😑😑» تنها کامنت منطقی. درود بر شرفت ایرانی!
«آقا من که تو خاب میبینم که زامبیا همله کردن و من ورفیقای پایم رفتیم داریم زامبی میکشیم
من دلم میخاد اگه زامبیا همله کردن مثله اون پسره تو فیلم زامبی لند باشم چون هم زامبی کشی بلده وهم دوستای خوبی داره» خاب؟ همله؟ بیشتر اشک میریزم.
«به خفه کن نیاز داریم. زامبی ها به صدا حساسند بهترین تفنگ برای کشتن زامبی ها mp5 و uspو تک تیرانداز۱۰گلوله برا اهداف دور و باید ورزش کنیم وتمرین تیراندازی کنیم.» واقعا چقدر با دقت تحلیل میکنن.
«آقا تفنگ مثلثل بدتره با صدتیرو اسنایت» اسنایت؟ مثلثل؟ خیلی زیاد اشک میریزم.
«البته اینم بگم اگه خودتونم بتونید فرار کنید و زنده بمونید کم کم میبینید که عزیزانتون تبدیل شدن یا مجبورید اونا رو بکشید تا زنده بمونید عذاب این اتفاق خیلی بدتر از مرگه و جالبم اینه که اگه چیزی هم بتونه زامبی بشه مثل زامبی های (دونده هزار تو،جنگ جهانی زد)نمیشه اگه یه ذره مطالعه کنید نزدیک ترین چیز به زامبی جنون گاویه که قدرت انتقالش هم ضعیفه و سریعا مشکلش حل میشه و عملا دنیای زامبی شده وجود نداره و فقط میتونه یه مدت پخش بشه و بعد از اون فورا کنترل میشه چون مغز یه انسان بهتراز زامبی کار میکنه و اینکه مثلا داعش به اون بزرگی جلوی ارتش ایران مثل مورچه جلوی فیل بود و سریعا له شد چه برسه به زامبی های خنگ» هلاک جمله آخرم!
«سلام منم خیلی به زامبی ها اعتقاد دارم ولی کسی از اطرافیانم منو جدی نمیگیره پس فرصت رو قنیمت شمردم و اطلاعاتم رو درباره زامبی ها باشما به اشتراک میزارم
1_گاز زامبی ها باعث تبدیل ما به زامبی نمیشود بلکه جراحت این گاز انقدر بالاست که فرد کم کم میمیرد ولی اگر موقع محل گاز گرفتگی را قطع کنیم فرد زنده میماند.
2_ زامبی ها بایک ریشه در سرشان زنده میمانندکه این ریشه بسیار نازک بوده و راحت پاره میشود کافی است با یک ضربه مهکم به سرشان یا فرو کردن یک چیز نوک تیز در داخل چشمشان(ویا نواحی سر ) آنها راکشت
3_انسان با آب و بدون غذا به مدت ۲ هفته زنده میماند و همانطور که در مقاله بالا گفته شد آب ماده حیاتی برای زنده ماندن است بنابر این با یک جست جوی ساده در اینترنت راه های تصویه آب روخانه ها رایاد بگیرید
4_ همیشه در خانه تان بذر های میوه های مختلف را به همراه داشته باشید تا اکر یکوقت یک مکان امن برای زندگی کردن پیدا کردید شروع به کاشتن گیاه برای خوردن بشید
5_اگر خودتان را به خون زامبی ها آغشته کنید آنها شما را تشخیص نمیدهند و به راحتی میتوانید در کنارشان راه بروید ( البته باید بعد از چند دقیقه خون تازه به خودتان بزنید)
6_بهتر است در حد ساده ای اینگلیسی بلد باشید چون اکثر آدمهای دنیا اینگلیسی بلدند و اگر مجبور به ترک کشور شدید بتوانید با آن ها ارتباط بر قرار کنید
7_(جدی) باید برای کشتن هر یک از اعضای خانواده خود آماده باشید چرا که اگر شخص زامبی شده باشد یا بدنش دچار گاز گرفتگی شده است (بدن را نمیتوان قطع کرد) چیزی برای شما جز خطر ندارد (آن دنیا برای کسی استسنا قاعل نمیشود)
امید وارم مطالب مفیدی را خدمتتان عرض کرده باشم» من سکوت میکنم (با عصبانیت سرش را سه بار به دیوار می کوبد).
«ههه فک کنم دوستای زامبی کشمو پیدا کردم
بهتره باهم اشنا بشیم
این ایدیه منه بیاید اشنا بشیم» این پست رو با کانال دوست یابی و دبیرستان دخترونه اشتباه گرفته.
«من دارم روی پروژه های نصب و پیاده سازی ارّه آهن بُر و داس در قسمت تحتانی پراید و نصب تفنگ بادی ۵/۵ در قسمت جلویی این خودرو کار میکنم.
وی همچنین خاطر نشان میکنم که اگه اَحَدی از شما دوستان چوب بیسبال قرمز رنگ یا کلاه کاسکِت موتور هوندای کویر مدل ۹۲ داره من خریدارم.امسال بهار دارم تصمیم میگیرم که آیا با پراید مستقیما به “وودبِری” برم یا صبر کنم “ریک گِرایمز” با دارودسته اش به زندان مهاجرت کنن و منم برم پیششون.(شخصیت های فیلم مردگان متحرک)
یکی از برنامه های مهم و هدفمندمم اینه که از “بِث” دختر کوچکتر “هِرشِل” به صورت خدا پسندانه محافظت و تیمار کنم که آسیبی نبینه و در فرصت های پیش رو بیشتر باهم آشنا بشیم…ایشالا عروسیمون رو بعد از نابودی “ترمینوس” و “گِرِت” و نوچه هاش برگزار میکنیم…از شما سروران گرامی تقاضای شرف یابی و مُنَوَر نمودن محفل تاریک خود مینماییم… اجرکم عندالله» پراید؟ پروردگارا، مَنِه بِکُش!!!!!!
«شاید قضیه ی این زامبی ها خیلی هم بعید نباشه. هر چیزی ممکنه. تازه، این همه فیلم و سریال درست می کنن، شاید می خوان مردم رو آماده کنن. مثل فیلم هایی که در باب فضایی ها درست کردن!» همممم… حرفی ندارم.
«سلام . منم تو فکرش هستم . مثلا با دوستم بریم خونه ی مادر بزرگم خارج شهر . ولی خب هیچی معلوم نیست . حتی اگرم بشه منو دوستم ۱۲ ساله مون هست و رانندگی بلد نیستیم . بعدش از کجا تفنگ بیاریم . خونه مادر بزرگم جاده خاکی از کجا جیپ ( نوعی ماشین ) گیر بیاریم . ولی خب منو دوستم راه های مقابله رو می دونیم که باید کم سر و صدا کنیم نور کم بزنیم . به مغز زامبی ها بزنیم .» آخههههه… (کامنت به علت سکته قلبی amir قطع شد)
یکی به من آب قند بده. این پست کلا برای سلامت روان من خوب نیست.
من ازت عذر خواهی میکنم آذسن که این چرت و پرتا رو گفتم، ولی دست خودم نیست!
من نتونستم بخونمشون واقعاً. اسپم خالص.
فقط اون سعال .
وای پسر فکر کن . اینا تو مدرسه چی یاد گرفتن واقعا ؟
سعال، خاب، مثلثل، همله!
من خجالت میکشم.
س
نمیدونم چی بگم . واقعا ؟
چی شده؟
قرار بود یه لینک هم باهاش باشه اما این قدر صفحه اذیت کرد که گویا نشده .
دربارهی چی بود؟
http://www.tarjomaan.com/barresi_ketab/9747/
در کل،
اینست سرمایه داری .
فکر میکنم که توی ذات ما باشه وگرنه تا حالا راه حلی براش پیدا شده بود .
حالا که صحبت از رابطهی قهوه و سرمایهداری شد، بهتره یه اشارهای هم به جنگ تریاک داشته باشیم. تو قرن ۱۹ چین تنها کشوری بود که میتونست چای درست کنه. بریتانیا برای اینکه بتونه قیمت چای رو تو کشورش کاهش بده، تصمیم گرفت به جای پرداخت نقره به چین، بهشون تریاک صادر کنه. چین که دید مردمش دارن به تریاک معتاد میشن، تصمیم گرفت این قرارداد رو لغو کنه. بریتانیا با چین وارد جنگ شد تا قرارداد سرجاش باقی بمونه و توی جنگ پیروز شد.
یعنی بریتانیا مردم یه کشورو به تریاک معتاد کرد و برای معتاد نگه داشتنشون وارد جنگ شد تا قیمت چای توی کشور خودش کمتر بشه.
بعضی وقتا هضم تاریخ سخته.
http://www.tarjomaan.com/barresi_ketab/9741/
این قصه دیگه واقعا داره جدی و آسیب زننده میشه .
این که یه سیاه پوست یا دگرباش رو ترجیح بدن تا یه چیزی بگی متهمت کنن .
آره، چپگراها سیاست «یا با مایی یا علیه ما» رو با شدت عمل دنبال میکنن و این باعث شده خیلیا ازشون احساس دوری کنن. خیلیاشون هرکسی رو که میخواد ظرافتهای مسائل گرایش جنسی، نژادپرستی و… رو مدنظر قرار بده، به نژادپرست بودن، سکسیست بودن و… متهم میکنن و بعد طرف باید با بدیهیترین گفتمان ممکن توضیح بده منظورم این نبود. برای هرکسی که از گود خارجه و دیدگاه ایدئولوژیک نداره، مشخصه که چپگراها دارن اغراق میکنن.
طرفدارای محیط زیستم خیلی دست کمی از اینا ندارند. مخصوصا وقتی ادم از دیدگاه های گرتا که یه دختر ۱۶ ساله هستش که به جای مدرسه رفتن خودشو به عنوان نجات دهنده ی طبیعت معرفی کرده انتقاد بکنه به شدت دیدگاهاش مورد سرکوب واقع میشه. یه کمدین مشهور اینجا سردار سومونچو هست که یکی از حرفاش برای خیلی جالب بود: با ادمای راست گرا به مراتب مهتر میشه همصحبتی کرد و حتی به یه نتیجه ای رسید تا طرفداران محیت زیست.
آره. اتفاقاً من سر تبدیل کردن یکی از مغلطهها به اسلاید برای اینستاگرام دیجیکالا (که البته هنوز انجام نشده) از همین جدال بین طرفدارای محیطزیست و مخالفانشون استفاده کردم تا نشون بدم استدلالهای مربوط به سوخت سبز و سوخت فسیلی به اون سادگی که فکرشو میکنیم نیست.
دقیقا فربد کاملا قبول دارم. یکی از مشهور ترین اقتصاد دان های اینجا هانس وارنر زین هستش که کاملا مخالفت سوخت سبز هست یا بهتر بگم به نظرش اراهکار هایی که طرفداران محیط زیت معرفی میکنند هیچ فایده ای نداره چرا که اگه راه کاری قراره پیدا باشه باید جهانی باشه و تا زمانی که سوخت های فسیلی وجود داشته باشه براشون خریدار وجود خواهد داشت و چندین دلیل دیگه. اکثر طرفداران محیط زیست میگن که خودرو ها برقی باشند ولی هیچ کدوشون نمیدونن یه خودروی برقی دقیقا چطوری کار میکنه و چه مشکلاتی داره. مثلا یکی از مشکلات بزرگ خودروی برقی اینه که نیکل کافی برای تولید خودروی های برقی یه تعداد زیاد وجود نداره و هنوز هیچ راهکاری براش پیدا نشده. همین گرتا که ۱۶ سالش بیشتر نیست و خودشو متخصص محیط زیست میدونه ولی در واقعیت هیچ درکی از حرفایی که میزنه ( بر فرض مثال مشکلات خودرو های برقی, اگه استفاده از نیروهای فسیلی صفرم بشه اونوقت یه فقر شدید تو کشور های خاورمیانه خواهیم داشت. برای این کشور ها راهکارش چیه و خیلی از سوالات دیگه) نداره. هر کسیم انتقاد بکنه یا میشه سکسیت یا مخالف محیل زیست. در کل با خیلی از چپی ها, فمینیست ها و طرفداران محیط زیست نمیشه خیلی منطقی صحبت کرد. یه متنه دیگم خوندم فربد جالب بود میگفت که تو این همه گیری که الان توش هستیم همه کشور های دموکراتیک به حرفای متخصصان ویروس شناسی و غیره گوش میکنند ولی در مورد محیط زیست چرا حرفای یه دختر ۱۶ ساله و چند تا دانش اموز که نه تنها این موضوعات پیچیده رو متوجه نمیشند بلکه نمیفهمندن که نمیفهمند اینقدر ارزش داره و روزنامه ها تقریبا هر روز یه مطلبی در موردشون مینوشتند.
آره، مسئله اینجاست که کلاً خیلی از چپگراها دیدگاه به شدت ایدئولوژیک و اخلاقگرایانه دارن. یعنی مواضعشون براشون یه چیز حلشدهست و اگه کسی باهاشون موافقت نکنه، از مشکل اخلاقی رنج میبره. در حالی که طرف صرفاً میخواد جوانب رو بسنجه.
کلاً هر ایدئولوژیای که احساس «برحق بودن» بیچون و چرا بکنه، به یه عامل مخرب تبدیل میشه.
فربد فیلم The Hunt رو دیدی? یکی از بهترین فیلم های انتقادی هستش که دیدم که هم راست ها رو و هم چپی ها رو باب انتقاد قرار میده.
نه هنوز. زیاد دربارهش حرف میزنن. باید ببینم.
نمیدونم قبلا فرستادم یا نه ولی این متن رو حتما بخون. http://tarjomaan.com/neveshtar/9698/
یکی متنای خوب در مورد کرونا. این رو هم ببین https://www.youtube.com/watch?v=K-51rP9drwU
از همون اول که اخبار کورونا پخش شد، من برام سوال بود که اگه به هند برسه چه فاجعهای میشه. طبق این گزارشها همون فاجعهای که انتظارشو داشتیم اتفاق افتاده.
چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود و چقدر مطلب گذاشتی…
تا حالا تو عمرم اینقدر مطلب نذاشتم. قشنگ رفتم تو فاز تولید عمده. :))
http://www.tarjomaan.com/neveshtar/9720/#02
این صفحه گفتگوی آزاد باز داره اذیت میکنه اونم خیلی .
سلام. تو بینام خودمونی؟
به مسی گفتم تعداد کامنتهای صفحه رو محدود کنه.
آره خودمم لرد .
http://www.tarjomaan.com/neveshtar/9718/
نکات جالبی داشت
چه جالب. توی مقالهی اسمز فرهنگی دقیقاً میخواستم به پدیدهای بپردازم که این مقاله داره از دید شخصی دربارهش صحبت میکنه.
https://azsan.ir/blog/cultural-osmosis/
سلام جناب آذسن. به عنوان کسی که دیگه حرفه ای زبان انگلیسی هستید سراغتون اومدم. برای کسی که بخواد بره برای کنکور زبان رو بده، بجز ترجمه کتاب و اینجور حرفا و تدریس کار دیگه ای هم هست؟
سلام محمد.
غیر از بازار ترجمه (که خیلی گستردهتر از ترجمهی کتابه) و تدریس، میتونی بری توی نشریات کار پیدا کنی (مثلاً میدونم یکی از همکلاسیهام توی Tehran Times مطلب مینویسه)، توی وزارت امور خارجه مشغول به کار بشی (البته این خیلی سخته)، مثل من توی سایتهای تولید محتوا کار کنی (که البته لزوماً به مدرک احتیاج ندارن). کلاً رشتهی انگلیسی زیاد بازار کار مشخصی نداره. باهاش میشه خیلی کارا کرد که این کارا هم خیلیاشون به «مدرک» احتیاج ندارن. مدرکه صرفاً برای یادگیری خودته و البته بودن تو محیط دانشگاه که ممکنه توی پیدا کردن رابطهای بهدردبخور و فرصتهای شغلی کمک کنه.
اون تیکه که گفتین بازار ترجمه خیلی گسترده تر از کتابه رو یه توضیح بیشتری اگه میشه بدید
منظورم اینه که اگه میخوای به ترجمه به شکل یه شغل نگاه کنی، کلی جا هست که میتونی ازشون سفارش قبول کنی. ولی خب این سفارشها عمدتاً متنهای بهشدت خستهکنندهای هستن که بابتشون اعتباری دریافت نمیکنی (مثل رزومه، متون قضایی، مقالهی دانشگاهی و…). اگه ترجمه برات کار طاقتفرسایی باشه، شغله عذاب مطلقه. ولی در غیر این صورت کار تو خونهی خوبیه.
در کل به ترجمهی کتاب (خصوصاً کتابی که خودت برای ترجمه انتخاب کرده باشی) بهندرت میشه بهعنوان منبع درآمد نگاه کرد. چون دستمزد کمه و معمولاً با تاخیر زیاد هم پرداخت میشه.
آها خیلی خیلی ممنون بابت راهنمایی. فقط این سایت های تولید محتوا به عنوان شغل درآمدشون چطوره؟ باید کنارش آدم به کار دیگه ای هم مشغول باشه؟
بستگی به سایت و محتوایی که تولید میکنی داره و اینکه چقدر سفارش قبول کنی (حقوق ثابت نداره). ولی کلاً نرخ استانداردش به ازای هر ۱۰۰۰ کلمه بین ۵۰ تا ۶۰ تومنه. اگه سفارش برای تولید محتوای سئوپسند بگیری (مثلاً این متنایی که توی سایتهای توریستی و توضیحات فروشگاهها و…) مبلغش بالاتر میره. ولی خب تولید اینجور متنا ترجمهی خالص نیست و باید چندتا مطلبو بخونی و با توجه به محتواشون یه چیزی خلاصه کنی و بنویسی. اگه به انگلیسی محتوا تولید کنی، رقمش تا ۱۵۰ تومن هم بالا میره، ولی برای من نوشتن اینجور متنا خیلی طاقتفرسا بود و با وجود پول خوبش دوتا سفارش بیشتر قبول نکردم.
فربد
سلااااامممممممممم
برا تقویت زبان انگلیسیم چه کنم؟
میدونم که سوالیه که سرچ کنمم جواب های خیلی عالی ای میگیرم، میخواستم راهکار تو رو بدونم.
سلام.
برای شخص تو (با توجه به اینکه کلاً از مرحله پرت نیستی) به نظرم بهترین کاری که الان میتونی بکنی اینه که بشینی دربارهی موضوعات مورد علاقهت توی یوتوب ویدئو تماشا کنی.
من طرفدار اون سبک از زبانآموزیم که به صورت ناخودآگاه و بدون زور خاصی انجام میشه.
ببین فربد من حدودا در روز نصف محتوایی که تو نت میخونم انگلیسیه.
عملا تو سرچ کردن که راحت ترم انگلیسی سرچ کنم، مقاله ها و بررسی ها و … ، یوتیوب هم نگاه میکنم و خب تو زمینه برنامه نویسی اینا که خب فقط باید انگلیسی بخونی. و خب تو هیچ کدومشون مشکل خاصی ندارم. یعنی مثلا یه ویدئو یا بررسی راجع به دوربین عکاسی که میبینم یا میخونم عملا هیچ مشکلی با انگلیسیش ندارم، ولی خب یه خورده که تخصصی میشه صحبت و دایره لغات توش گسترده تر میشه نیازه مثلا برم چند تا لغت ها رو نیگا کنم.
میدونی، الان هیچ گونه احساسی ندارم که مثلا اذیت باشم که فلان چیز رو نمیفهمم، یعنی کاملا در اندازه نیازم و حتی بیشتر انگلیسی بلدم. ولی خب اینا چند وقته محدود شده به یه حوزه ای، یعنی مثلا کلمه جدید یاد نمیگیرم، یا به نوعی یاد نمیگیرم که یادم بمونه، یا مثلا حرف زدنم افتضاحه احساس میکنم، یعنی حتی نمیدونم افتضاحه یا نه 😀
منم این مدلی که تو میگی رو قبول دارم، ولی به مرزش رسیدم الان…
مثلا چند وقت پیش رفتم بخش حرف زدن Joaquin Phoenix تو اسکار رو گوش بدم، بعد عملا خیلی کم از حرفاش میفهمیدم و یه لحظه احساس کردم خیلی وقته که انگلیسیم تو یه سطحی گیر کرده و دیگه همین جوری بالا نمیره تا خودم انگولش نکنم.
اگه سخنرانی فینکس رو کم فهمیدی، نشونهی خوبی نیست، چون طرف داشت انگلیسی عادی حرف میزد.
من احساس میکنم تو انگلیسی رو به صورت مکانیکی بلدی، برای همین برات ضروریه که انگلیسی عامیانه و دمدستی گوش بدی.
مثلاً برو تو یوتوب سرچ کن vlog و ولاگهای مردمو ببین. مثلاً Casey Naistat یا David Dobrik. میدونم شاید خستهکننده باشه برات، ولی دمدستیترین راه برای قرار گرفتن در معرض انگلیسی عامیانهی گفتگویی همینه. چون ویدئوهاش کوتاه هم هست و مثل فیلم و سریال نیست که مجبور باشی زیاد بشینی پاش.
یکی از ویدئو هاش رو گوش دادم هیچ مشکلی نداشتم، ولی خب واقعا حوصله همچین چیزی ندارم.
مثلا سایتی یا اپی سراغ نداری آدم روزی ۱۵ وقت بذاره یه چیزشری یاد بده توش؟
https://www.duolingo.com/
این بهترین سایت یادگیری زبانه. ولی خودم امتحانش نکردم. ظاهراً برای تازهکارها هم هست و زبان فارسی رو بهعنوان زبان مادری نداره.
شاید ویدئوهای کانال بد نباشه. یه آقائه هست میاد تافل درس میده و اصطلاحات و واژگان انگلیسی رو یاد میده.
https://www.youtube.com/playlist?list=PL1C6C979DD4CF47E3
https://www.youtube.com/playlist?list=PLDmgZy3Wa1Ei0GN4Y30otM6_1qgPYtdMA
تو اپ این دارم فرانسوی یاد میگیرم. نمیشه انگلیسی یاد گرفت توش چون نمیشه زبان اصلیت رو هم انگریسی بذاری.
ولی میرم یوتیوبش رو ببینم.
خیلی هم خوب.
کلاً اگه خواستی انگلیسی یاد بگیری، دنبال منابع آیلتس و تافل باش.
ماسک خریدی یا نه فربد :))? جالب نیست فربد تا یه بحرانی پیش میاد مهم هم نیست که کجا باشه تو ایران یا یه کشور غربی که دم از تمدن میزن اکثر مشغول Hoarding کردن میشن انگار نه انگار که ممکنه به این خاطر یه نفر دیگه ضرر ببینه با وجود اینکه مثلا ماسک خیلی کارایی خاصی هم نداره.
نه، نخریدم. چون کلاً بیرون نمیرم.
به نظر من این قضیه طبیعیه و به خاطرش نمیشه به حال بشریت افسوس خورد. ولی موقعیتهای اینچنینی و بالا رفتن نجومی قیمت ماسک تو دیجیکالا نشون میده چرا بازار آزاد همیشه جوابگو نیست و باید یه عاملی این وسط وجود داشته باشه که جلوی افزایش قیمت وحشتناک و غیرمنصفانه رو بگیره.
فربد
اون مطلبی که در مورد me too نوشتی به معنای واقعی کلمه عالی بود تو سفید خوندم .
الحق که بیخودی لرد نشدی #نیشخند
خوشحالم که مورد پسند واقع شد. خیلی براش فسفر سوزوندم.
http://shahrvanddaily.ir/14067/1398/11/19/ترنس%e2%80%8cها-در-گرمخانه%e2%80%8cهای-تهران-جایی-ند/
امیدوارم این افراز یک روزی مجبور نشند اینقدر زجر بکشند
دستت درد نکنه. متن تاثیرگذاری بود. خصوصاً داستان سعیده.
سلام. چند وقتی هست مطالب سایتتون رو دنبال میکنم و باید بگم اکثرا عالین و خسته نباشید. یه سوالی که داشتم این بود که توی بخش نظرات مقالات عناصر داستانی چندباری گفتین که قرارهای کتابی از روش چاپ بشه. یه توضیحی اگه میشه بدید دربارش. و اینکه منتشر شده یا نه؟
آره، اتفاقاً چند هفته پیش از ارشاد مجوز گرفت. از طرف انتشارات به من گفتن که تا نمایشگاه کتاب منتشر میشه. هروقت منتشر شد، توی یه پست دربارهش توضیح میدم.
فربد
سایتی یا چیزی میشناسی که بهترین روش ورود به یه خواننده یا گروه جدید موسیقی رو بگه؟
که مثلا اول اینش رو گوش بدین بعد فلان و …
نه متاسفانه. سرچ هم کردم چیزی پیدا نکردم. ولی ایدهی باحالیه.
با این حال، میتونی توی گوگل سرچ کنی Where should I start with felan band. احتمالاً یه جا قبلاً همچین سوالی پرسیده شده.
آره با سرچ میشه از محبوب ترین ها شروع کرد که به نظرم روش بدی نیست.
Quora جای خوبیه برای این سوال
فربد این بازیه رو شنیدی در موردش؟
Disco Elysium
زومجی بهترین بازی پی سی سال عنوانش کرده.
در ضمن اون عنصر داستانی آخر هر چقدر فکر کردم نتونستم یه عکس بذارم براش. یه عکس خیلی سخته که پیام اخلاقی توش باشه.
آره، شنیدم. چند روز پیش دانلودش کردم. سر فرصت میرم سراغش. مثل اینکه خیلی خفنه.
مسی جون یه کاری ازت خواستم دیگه. بهونه نیار. غیر از پیام اخلاقی کشمکش هم بهش اضافه شده. بعد از اون هم رودهدرازی. برای این سهتا یه عکس بذاری کلاً کار عناصر داستانی تمومه.
خواستی شروعش کنی بگو با هم شروع کنیم.
مای لرد ، کجایی . پاشو که وارد جنگ شدیم .
مثل اینکه مشقی بود.
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه . ی مدتی بی خبرم ازتون چیکارا میکنید ؟ از ارتین خبری دارین یهوو نابدید شد
سلام رفیق. حالمون خوبه. سربازیت تموم شد؟
من که طبق معمول مشغول ترجمه و نوشتنم. آرتین هم متاسفانه مدتهاست خبری ازش نیست.
سلام فربد جان . خوشحالم که خوبی . وقت نکردم سایت قشنگ چک کنم . ترجمه خاصی الان داری انجام میدی. و نه الان تقریبا ۵ ماه گذشته و تو ی مرخصی ۵ روزه ام:)
جام خوبه به خاطر رشته ام والبته شانس زیاد افتادم بیمارستان و تو اتاق عمل دارم کار خودم و میکنم فعلا ک خوبه تا بعد ببینیم چی میشه
اره یهوو نابدید شده ارتین
ترجمهی خاص که نه. همین چیزاییه که توی سایت میبینی.
ترجمههای طولانی رو فقط وقتی تموم کنم اعلام میکنم، چون مطمئن نیستم کدوماش تموم میشن و کدوماش نصفهکاره باقی میمونن.
پنج ماه گذشته؟ من فکر میکردم خیلی بیشتره. خدا بهت صبر بده.
از توییتر اومدی بیرون لرد من ؟
فعلاً آره شخیل. سرم شلوغه.
فربد
این
https://66.media.tumblr.com/893d9a06f0b1fc5e1758b557ddff6aa6/tumblr_oym73h0Yph1wfanxxo1_1280.png
با این
https://i.pinimg.com/originals/f5/e7/76/f5e776a23a40e5b956bf4eb804036d12.jpg
چه فرقی داره؟
تفاوت MBTI و Socionics توی کانتکستی که لینک دادی توی اون J و P آخر حروف خلاصه میشه.
توضیحش به فارسی یکم سخته. اینجا رو بخون:
https://medium.com/@kyrin.lateumn/converting-socionics-to-mbti-types-194f74454c8f
اگه هم نمیخوای گیج بشی، صرفاً بیخیال Socionics شو و به همون جدول MBTI اکتفا کن.
اصلا Socionics چیه؟
طبق تعریف سایتش ورژن پیشرفتهتر و دقیقتر MBTIه.
متاسفانه توضیحش مفصله. باید مقاله بخونی:
https://www.psychologyjunkie.com/2019/04/20/the-five-differences-between-socionics-and-myers-briggs/
رفتم بخونمش. ولی گویا نیازه از قبل بیشتر راجع به این ۲ تا بدونم. خود اون ۲ تا لینکی که تو مقاله برای توضیح بیشتر mbti و اون یکی داده خوبه؟
academy اون سایت 16personalities هم ارزش داره بخونمش آیا؟
آره، لینکایی که داده خوبن. بخونشون.
اگه یوتوب دیدن هم برات مقدوره، اونجا پر از ویدئوهای مقدماتیه. مثلاً:
https://www.youtube.com/watch?v=NXcWZnQPUXw
https://www.youtube.com/watch?v=gBkIyJ7kf_I
دومی چقدر خوب بود…
بازم از اینا بده… 🙂
http://www.tarjomaan.com/neveshtar/9551
و به این ترتیب جهان به دست بربر ها سقوط خواهد کرد.
منظورتو متوجه نشدم. بربرها اشاره به کسایی که زیاد بچهدار میشن یا کسایی که دوست ندارن بچهدار بشن؟
مشکل سایته چیه؟ همین ۱۶ شخصیته رو میگم.
MBTI بر پایهی Cognitive Functionهای یونگی بنا شده. یعنی Thinking, Feeling که Judging Functionن و Intuition و Sensing که Perceiving Functionن. این مخففسازیهایی که میبینی یعنی ISTP و ENTJ همهشون به این فانکشنها و ترتیبشون توی ذهن اشاره داره. ولی توی 16personalities.com به هیچکدوم اشاره نکرده و فانکشتنها رو بر اساس درصد معرفی کرده و این خیلی گمراهکنندهست.
اگه چیزی از حرفام متوجه نشدی طبیعیه. چون این چیزا رو باید تو یه کتاب توضیح داد.
خب پس چه سایتی بهتره برای تست؟
فقط رو مدل ارائه تستش مشکل داری یا مثلا اطلاعاتی که از هر تیپ نوشته رو هم مشکل دار میدونی؟
سایت بهتری برای تست سراغ ندارم. کلاً با ماهیت تست MBTI مشکل دارم. درصد خطاش بالاست.
نه، با اطلاعاتش مشکلی ندارم.
تو چی بودی راستی؟
INFJ؟
آره.
فربد
هنوز به نظرت istp ام؟
تو وبلاگ یه چیز دیگه به من نگفته بودی؟
آره، به نظرم همونی. البته با توجه به اینکه از نزدیک ندیدمت ممکنه اشتباه کرده باشم.
چی شده به MBTI علاقهمند شدی؟
علاقه مند که نه.
چرا فکر کردی ممکنه همچین چیزی باشم؟
اگه یه انتخاب دیگه داشته باشی چی میگی بهم؟
قبلاً بهت توضیح داده بودم دیگه. یادت نیست؟ تبحر تو مسائل تکنیکی و دقیق بودن توشون (نشونهی Introverted Thinking قوی)، علاقه به فعالیتهای فیزیکی (Extraverted Sensing) و عدم علاقه به بروز احساسات و واکنش خنثی/منفی به بروز احساسات بقیه (Extraverted Feeling در مقام آخر). یاد ردریک توی پیکنیک کنار جاده بیفت. اونم ISTP بود. دقیقاً مثل تو وقتی میخواست مهر و محبتشو به کسی بروز بده براش کار مفید انجام میداد، ولی لفظی فقط به شوخی فحش میداد. این رفتار توی ISTPها زیاد مشاهده میشه.
انتخاب دیگه؟ شاید ESTP. ولی تقریباً روی ISTP مطمئنم. اگه احیاناً تست دادی و یه چیز دیگه دراومده، باید بدونی که شانس خطای تست خیلی بالاست.
آره چیز دیگه ای دراومده. و خب ۲ تا از اون مارکر ها بسیار نزدیک به ۵۰ ۵۰ بودن.
ولی به شخصه اصلا ISTP رو قبول ندارم راجع به خودم.
مهم ترین نکته ای هم که وجود داره اینه که من بیشتر eام تا i. نسبتش ۷۰ به ۳۰ بود.
2 تا دیگه از این تایپ ها هست که بعد از این که خوندمشون بیشتر میشد دسته بندی کرد منو توشون (همه رو نخوندم هنوز) ولی دقیقا یکیشون که همون نتیجه تست بود بیشتر از بقیه به من میومد. ولی خب در کل همچنان به نظرم آدما فلکسیبل تر از اونن که تو ۱ دسته بندی جا بگیرن.
بعد این که از کجا میدونی ردریک istpیه؟
چی دراومد؟
از رفتارش.
من کلاً حدسم از تایپ بقیه غریزیه، ولی معمولاً درست درمیاد.
بعدشم اون درونگرا و برونگرا و فانکشنهای دیگه به اون معنی نیست که فکر میکنی. این 16personalities.com کلی باعث سوءتفاهم شده با اون دردصددهیهاش. ولی حالا بگذریم.
نمیگم. 🙂
اه چقدر تو لوسی پسر.
جز از کل تموم شد.
https://www.goodreads.com/review/show/1847447646
چطور بود؟
میخونیش یه زمانی آیا؟
همونطور که به خودت گفتم، خوب نوشتی. اون قسمت مربوط به علاقهی ایرانیا به ادبیات غر زدنی جای تامل داره.
پنجاه صفحهی اولشو خوندم. اگه روزی وقت و حال داشته باشم ادامهش میدم، ولی بعید میدونم.
فربد
این هیولاشهر چیه جریانش؟
هیولاشهر اشاره داره به ساختار شهرهای مدرن که یه جورایی مثل یه هیولای عظیمالجثه انسان رو دربرمیگیرن و باعث میشن احساس خفقان پیدا کنی. بچههای سفید توی شماره ۱ مجله یه سری داستان و مقالهی تالیفی و ترجمه حول محور این مفهوم منتشر کردن.
پناه بر پناهـ!
azsan بستری سرشار و چربیدار است. مملو از مغزنگاریهایی بسیط و فراخ!
ایده برپایی خیمهای مولد در باب محتوا و اشتراک تجربهها، سالهایی فاصله است که ضمیر نبردهای پیشخوابیام را سلطنتی ممتد دارد.
حال تماشا آمدم که جناب، جزیرهای خودبسنده را آفرینش گداختید که در کالبدی معنا از سینما، موسیقی، ادبیات، ویدیوگیم، ترجمه و… انبوهی واژه آواختهاید. درودی آفرین بر شما که در دوران خاکستری بلاگنویسی، نوشتن را آمیزش گرفتهاید.
آرزویت دارم که آلوتروپهای کربن از پوست ببر تایوانی، موزونخوانیِ شِمنهای آفریقایی را سحری باطل کند و همانا آتیتان پُرماجرا و #نا_کسل
سلام عزیز.
خیلی ممنونم ازت.
فقط جا داره بگم این عجیبترین پیامی بود که توی سایت دریافت کردم.
خودشه.
تو از همونایی هستی که معتاد این سایت میشی.
داداش تو خودت وبلاگی چیزی نمینویسی؟ 😀
اینترنت و یک گونه در حال انقراض !!!!!!!!!!
http://www.tarjomaan.com/neveshtar/9502/
برای منم تصور دنیای قبل از اینترنت خیلی سخت شده. اصلاً یکی از سوالاتی که برام ایجاد شده اینه مردم قبل از اینترنت چجوری تحقیق و پژوهش میکردن؟ من بدون اینترنت هیچ ایدهای ندارم چجوری میتونستم پایاننامه بنویسم.
این حرفت منو یاد اون صحنه از فیلم هفت انداخت که مورگان فریمن تو کتاب خونه نیویورک با موسیقی کلاسیک نسخه اصلی دانته رو بررسی میکرد، بعدش براد پیت؟ به یکی پول داد که خلاصه شده کتاب ها رو براش بخره بیاره .
یکی این ستاره های سایت رو درست کنه لطفا . مُردیم باو .
به مسی گفتم شخیل. امیدوارم مشکل جدی نباشه و بتونه درستش کنه.
به نظر میاد که درست شده باید دید در طول زمان چی میشه .
دم وب مستر گرم.
اندر مصائب نبوغ :
http://www.tarjomaan.com/neveshtar/9456/
جالب بود. مرسی.
خوشبحتانه من از این مشکلات نداشتم و دوران کودکی و نوجوانی رو در نادانی و بیمسئولیتی به سر بردم.
جسارتا مای لرد،
آیا خویشتن را نابغه می پندارید (: .
بابا اعتماد به نفست من یکی رو کشته قطعا. (:
داشتم مزاح میکردم شخیل.
به جون خودم کاملا جدی هستی.
حالا دارم می فهمم چرا تو بچگی انقدر از نظر اجتماعی ضعیف بودم!
#نیشخند
به نظرم مطلب خودمونی و جالبی بود .
http://sepehrdad.blog.ir/1398/04/18/%D9%85%D9%86-%D8%B9%D8%B5%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85
صحیح. صحیح. ممنون بابت به اشتراک گذاری.
آری آری، این چنین بود ای لرد .
سلام فربد چطوری گفتم یه حالی ازت بپرسی. یک سال و نیم پیش که اولین بار اینجا اومدم خیلی بهتر بود, مطالی که میزاشتی بهتر, جذاب تر و جو سایت صمیمی تر بود. الان چت باکس یک هفتست اکتیو نشده. با این مطالبی که میزاری جذابیت سایت برای من در کل از بین رفته. بازم فربد برات ارزوی سلامتی در درجه اول و موفقیت میکنم.
سلام. تو پیامی؟ تو که از خیلی وقت قبلترش با ما بودی.
به خاطر گروه تلگرامی که بچهها زدن فعالیت توی سایت علیالخصوص چتباکس کم شده.
مطالب هم بگیر نگیر داره. انصافاً اگه تو فاز ویدئوگیم بودی، به نظرم این مطالب جعبهابزار بازیسازان جزو بهترین مقالاتیه که داره توی این حوزه به فارسی میتونی پیدا کنی. یا مثلاً همین مغلطهها خیلی خوبه، ولی خب کسی اینجا نمیخونتشون.
ولی بهت قول میدم به زودی مطالب رو برات جالبتر میکنم.
من مغلطه ها رو میخونم -_______-
وقتی صحبت از شاخ های گودریدز میکنیم:
https://www.goodreads.com/author_blog_posts/18493247
بهبه، این اسم داش پویای خودمونه که اون وسط میدرخشه؟
:))))
این بشر و گروهشون خون به دل من کردن و حالا می یاد می گه: به سلامت دارش:)))
بهترین کاری که کردم پاک کردن اون اکانت سابق گودریدز بود و یه جورایی به نظرم بیشتر اکانتای برتر گرفتار سانتیمانتالیسم می شن و از این جنبه ی گودریدز بدم می یاد راستیتش.
راستی سندمن رو شروع کردم و خیلی ذوق دارم… خیلی خفنه…
نظرتون راجع به سریال شدنش چیه؟
با توجه به اشخاصی که پشت ساخت سریالن (نتفلیکس، دیوید گویر، جک ثورن) بعید میدونم چیز خوبی از آب دربیاد احتمالاً یه سریال متوسط و بیروح میشه.. ولی با این حال باید صبر کرد و دید.
نت فلیکس خیلی هم خوبه.
آره، خیلی.
مصداق بارز تولید انبوه کارخانهایه.
آره… من نمی دونم گیمن چرا کاراشو می ده دست این خدنگا…
کاش یه انیمیشن سریالی درست و درمون می ساختن به جای این همه هزینه ی بی فایده…دی سی پدر هواداراشو درآورده…
فربد
لطف کن و یه نگاهی بنداز و نظرت رو بگو .
http://www.kaaqaz.com/%d8%aa%d8%b1%d8%ac%d9%85%db%80-%d8%af%d9%88%d8%a8%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%9b-%d9%be%d8%ae%d8%aa%d9%87%e2%80%8c%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d8%af%d9%84%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1-%db%8c%d8%a7-%d8%b6%d8%b1/
به نظرم نتیجهگیری آخری که میکنه درسته.
از یه طرف خیلی نمیشه بابت این اشتباهای داغون به گلشیری تاخت، چون ما مترجما و ویراستاری امروزی به اینترنت دسترسی داریم و صدامون از جای گرم بلند میشه، ولی با این وجود این دلیل نمیشه که تو بری سراغ ترجمهی چیزی که میدونی از پسش برنمیای. به نظرم وقتی تو به عنوان یه مترجم جملهای رو ترجمه میکنی که خودت معنیشو نمیدونی، در حق خواننده ظلم کردی.
گیری هم که به ناشرا میده به جاست. ناشرا با خسیسبازیاشون در زمینهی ویرایش و بازنشر دارن صنعت نشر ایرانو ضعیفتر و ضعیفتر میکنن. تیراژ ۵۰۰ نسخهای یعنی مرگ.
ممنون فربد، خود این سایت کاغذ هم بخ نظر سایت بدی نیست .
همین نظرو با اندکی ویرایش اونجا هم پیست کردم. باید تاییدش کنن.
اگه چیز خوبی توش دیدی، توی بخش لینک دونی به اشتراک بذارش.
باید یه روز وقت بزارم زیروروش بکنم، بعد .
من خیلی این یاروی YMS رو دوست دارم. به نظر من مثل یاتزی یا فنتنو واسه کسایی میمونه که فیلم میبینن و خیلی دید نقادانه و کریتیکال باحالی داره. باز حالا من خیلی زیاد فیلم نمیبینم. :))
نظر تو چیه فربد؟
https://www.youtube.com/watch?v=6U_GNHnRdzw
منم ویدئوهاشو دیدم. به نظرم عالیه. البته نمیدونم چرا به فنتنو اشاره کردی. فنتنو خیلی mellowتر از یاتزی و این یاروئه. :))
و با این حال ملت تو اینترنت به خاطر سختگیری بهش گیر میدن. :)))
ولی والا توی موزیک آخه کسی نیست که به اندازه فنتنو نگاه نقادانه داشته باشه تو یوتیوب، برای همین به عنوان معادل به ذهنم رسید. کسی هم باشه از فنتنو نقادانهتر دووم نمیاره به نظرم. :)))
آره، به منتقد بودن فنتنو واقفم، ولی بیشتر منظورم Temperament ملو بود. اون دوتای دیگه عمداً خودشونو moody و edgy جلوه میدن. ولی فنتنو نه.
فربد!
دو تا سوال دارم با جواب طولانی:
۱) اگه دکتر هو رو بخوام ببینم باید از کجا شروع کنم؟ سری کلاسیک؟
2) جنگ ستارگان رو به چه ترتیبی ببینم؟
دربارهی دکتر هو سفید یه مقالهی عالی داره که دقیقاً هدفش جواب دادن به این سواله و توسط یکی از طرفدارای پر و پا قرص سریال هم نوشته شده. مقاله رو بخون:
https://3feed.ir/the-doctor-who-guide-lines/
دربارهی جنگ ستارگان من پیشنهاد میکنم به ترتیب منتشر شدن فیلما. ولی طرفدارا اومدن یه سری ترتیب تماشای خاص و جایگزین تدارک دیدن که اینجا دربارهشون نوشته شده:
https://virgool.io/@bob_johnson/%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-z3xbldxufnrz
سری کلاسیک کدومه مدرن کدوم ؟
هر دکتر هویی که بعد از سال ۲۰۰۵ اومده مدرنه. قبل از اون کلاسیک.
مرسی فربد دیده بودم اینا رو ولی خوبه که تاییدشون کردی.
کم کار شدی… بمبی چیزی در پیشه؟
گود اومنز رو دیدی؟
کمکار نشدم رفیق. تو اردیبهشت و خرداد روی هم ۴۸تا مطلب منتشر کردم. بیشتر از هر موقع دیگهای. منتها بیشتر این مطالب تو دستهبندی جعبهابزار بازیسازان و مغلطه به زبان آدمیزاد قرار میگیرن (جفتشون پروژههای بزرگیان). اگه دنبالشون نمیکنی، احتمالاً به خاطر همینه که فکر میکنی کمکار شدم.
نه، هنوز ندیدم.
فربد جان ببخشید… اومدم چندبار بهت جواب بدم اما کیبوردم بازی در آورد و دیگه الان با گوشی اومدم.
من عادت کرده بودم به سفیدنویسی هات و این دو تا مطلب رو هم دنبال نکردم متاسفانه.
Journey برا pc اومده ها. خبر دارید؟
آری.
امیدوارم فرصت پیدا شه بازی کنمش. ولی طبق چیزایی که ازش میدونم باید با یه نفر بازیش کنی. نسخهی کرکشده هم بعید میدونم قابلیت آنلاین داشته باشه.
اگه اینجوری که میگی باشه، قاعدتا باید بشه با ۲ تا دسته یا ۱ دسته + کیبرد با یه نفر دیگه بازیش کنی، نیاز نیست حتما نفر دوم آنلاین باشه.
کلا co-op ها اینجورین اکثرا من دیدم.
حتی اگه اونجوری هم باشه، بازم کسیو ندارم باهاش بازی کنم. :((
من با این یارو یاتزی خیلی حال میکنم. :)))
عالیه این مرد.
https://www.youtube.com/watch?v=soUF9HOhVZc
https://www.youtube.com/watch?v=22EzsoO9EiY
https://www.youtube.com/watch?v=J5G8FH7V84g
یاتزی عالیه. :))) اینقدر باهاش حال میکنم که یکی از رمانهاش رو رفتم خوندم (Jam). یه روز باید یه مقاله دربارهش بنویسم.
این کامنت دلیل جذابیت و خوب بودنشو خلاصهومفید بیان میکنه:
I love his ability to pinpoint absurdity in a particularly articulate way.
خیلی خوبه. من به این فکر نیفتاده بودم رمانش رو بخونم راستش. باید این کارو بکنم حتماً.
آقا یه سوال: کسی سندمن رو ترجمه نکرده یا قصد ترجمه نداره؟
متاسفانه نه هنوز.
کمیک طولانیه و کار ترجمهش هم سخت. از اون پروژهها نیست که دلی روش کار کنی.
هعییی…
کلا کارای گیمن ماجرا دارن… الان ۳ ۴ تا کتابش رو صد ساله پریان می خواد چاپ بکنه و نمی کنه… اینم که از این…
بخاطر اینکه هی ورمیداره تیکه های جنسی می چپونه داستان!!!
عجب چیزی بود این واچمن . حیف که ترجمش به اسمم تو نشد فربد .
این آلن مور غیر از کمیک کار ترجمه شده ای داره ؟ یا اصلا غیر کمیک چیز دیگه ای هم نوشته ؟
آره، واچمن فوقالعادهست. ولی خب کار مهرداد تویسرکانیحرف نداره. من نمیتونستم کار ترجمهشو بهتر انجام بدم و مسلماً سر ترجمهی اون مقالهی آکادمیک که دربارهی جغدهاست خیلی اذیت میشدم. به امید اینکه یه روز ترجمهش منتشر بشه.
آلن مور دوتا رمان داره: Voice of the Fire و Jerusalem. اورشلیم یکی از پیچیدهترین و طولانیترین رمانهای قرن ۲۱ه و ترجمهش هم کار حضرت فیل (یا حداقل هر مترجمی که بلد باشه لهجهی North Hampton رو به فارسی پیاده کنه).
فربد!
کاش حداقل یه مقاله راجع به واچمن و فلسفه می نوشتی…
اتفاقاً قصدشو دارم. منتها میخوام یه مقالهای باشه که سوژهش توی کتاب واچمن و فلسفه پوشش نشده باشه.
یه موضوعی که مدنظر دارم اینه: آیا رورشارک فاشیست است؟ و توش استدلال میکنم. که رورشارک، با وجود اینکه راستگرای افراطیه، ولی به خاطر فردگراییش افراطی نیست و اتفاقاً برای یه سیستم فاشیستی کابوسه، چون حاضر نیست بیچونوچرا از دستورات مافوقش اطاعت کنه یا شئونات سیستم سلسلهمراتبی رو رعایت کنه.
ایولا.
به نظرت تو یه جامعه فاسد با رهبری مثل رورشاک میشه عدالت رو رعایت کرد یا حداقل برای مدتی. یه شخصی که دنیا رو فقط تاریکی و روشنی میبینه ? یه مثال بارز با تفاوت البته رعیس جمهور فیلیپینه و رفتارش با مجرمین و مخصوصا افراد معتاد هست که حاضره تو خیابون به قتل برسونتشون تا خیابونای شهر رو از این افراد خالی بکنه و مردم زیادیم طرفدارشن.
آره، ولی همونطور که خودت گفتی، فقط برای مدتی.
رورشارک هم آدم نرمالی نیست و اگه بهش بگن بیا رهبر فلانجا شو (که البته بعیده قبول کنه) خیلی از رییسجمهور فیلیپین سختگیرتر و دگمتر میشه. رورشارک اصلاً سیاست و دیپلماسی و موذیگریهای ماکیاولیستی بلد نیست. فقط دهن سرویس میکنه و این باعث میشه اطرافیانش زود کلکشو بکنن.
بینام لینکش رو میتونی بزاری?
https://1drv.ms/f/s!AiVNvgkZtzuYkaJbSHOlmzVX0d24qQ
من لینک رو گذاشتم فقط نمیدونم چرا تایید نشده.احتمالا رفته تو اسپم ها .
آره، رفته بود تو اسپمها. الان باید قابلمشاهده باشه.
میبینمش لرد.
پشمام… واچ داگز چقدر خوب بود. اصلا انتظار نداشتم.
E3 رو میبینید؟
چه باشد آن ؟
کنفرانس بازی.
پس نه بابا
چقدر مایکروسافت افتضاح بود…
آره فقط بازی ریخته بود و گرنه که چیز خاصی نداشت. جالبه نمیدونم چرا بعضیا میگن خوب بود.
من فقط اخبارشو دنبال میکنم.
خودکشی تمدنی ؟
https://bbc.in/2EKdYkZ
ممنون شخیل. مقالهی جالبی بود. با این قسمت خیلی موافقم.
اثرات مخرب پیچیدگی بیحاصل بوروکراتیک روز به روز داره بیشتر برام معلوم میشه.
فربد
از پاول توماس اندرسون چیا دیدی؟
من چند روز گذشته ۳ تا فیلم اولش (hard eight , boogie nights , magnolia) رو دیدم.
رفتم سراغ این کارگردان، چون حس کردم یکی از بهترین گزینه ها جهت ورود به سینمای پست مدرنه.
بیشتر فیلماشو دیدم.
خون به پا خواهد شد از لحاظ تکنیکی بهترین فیلمشه.
و آره، درست حدس زدی. بهترین گزینه برای ورود به سینمای پستمدرنه. اولین کسیم هست که از رمانهای توماس پینچون (یکی از برجستهترین نویسندههای پستمدرن) فیلم اقتباس کرده: Inherent Vice. البته اینو بعید میدونم خوشت بیاد.
منم مستر و خون به پا خواهد شد رو دیدم
مستر من خیلی ب شخصه دوس دارم
به نظرم این یه مسئله اجتماعی مهمه، هرچند که در مسائل جامعه شناسی محیط نقش مهمی بازی میکنه اما بازهم مطلب جالبی بود.
http://m.tarjomaan.com/neveshtar/9416/
مطلب جالبی بود.
http://wars-and-history.mihanblog.com/post/1971
اون قسمتی که میگه «دموکراسی باعث رواج حرف مفت می شود» حرف باحالی بود و اتفاقاً چیزی بود که قبلاً خودم بهش رسیده بودم. دموکراسی باعث میشه انسانها فکر کنن باید بهعنوان یه شهروند متعهد دربارهی همهچی نظر داشته باشن (خودم هم جزوش) و این باعث ترویج یک عالمه اطلاعات اشتباه یا سطحی میشه .
ولی بقیهی نکاتش غر زدن به نظر میرسید.
به نظر من ما واقعا از ارزش و اهمیت سکوت کردن غافلیم.
و همینطور از اهمیت حکمت به من چه .
ترجمان، مجموعه پرونده های مناقشه اسرائیل-فلسطین:
http://tarjomaan.com/report/9414/
آینه ها و اینترنت،
http://m.tarjomaan.com/neveshtar/9410/
شخیل هر چیزی که ضد شبکههای اجتماعی و خردهفرهنگهای مربوط بهش توی ترجمان منتشر بشه رو هوا میزنی نه؟ :دی
چه کنم شخیل، واقعا به مزایای این شبکه ها معترفم، اما فکر میکنم که در نهایت ضررش بیشتر از فایدشه .
اینو گوش کنید، کامل و جامع نیست ولی خوبه.
https://3danet.ir/عبدالحمید-ضیایی-عرفان-ایرانی/
سر فرصت گوش میکنم شخیل.
یکی بیاد این رو برا من بخونه خلاصه بگه: 😀
https://www.zoomg.ir/2019/5/11/302605/ludonarrative-dissonance-in-videogames/
مقاله به مفهوم Ludonarrative dissonance میپردازه. این مفهوم به تناقض بین وقایع گیمپلی و وقایع قصه توی بازیهای ویدئویی اشاره داره. مثالی که از ویچر ۳ میزنه گویاست:
نویسندهی مقاله تناقض بین گیمپلی و خط روایی رو توی چندتا بازی مثل God of War 4، The Last of Us و Metal Gear Solid 4 بررسی میکنه و در آخر با اشاره به مرحلهی آخر Braid، اشاره میکنه که بهترین راهکار برای از بین بردن این تناقض، تعریف کردن قصه از طریق گیمپلیه.
نکتهی جالب اینجاست که آخرین مقالهای که از مارک براون گذاشتم «درخشش زبان منحصربفرد ویدئوگیم در آخرین نگهبان») هم به همین موضوع میپردازه. توی مقاله براون شرح میده که چطور رابطهی بین دوتا شخصیت اصلی از طریق گیمپلی و بدون استفاده از دیالوگ و میانپرده تعریف میشه.
مرسی.
هوممم… راست میگن ها. این که میگه تو همه بازی ها مصداق داره. توی این مدل بازی ها فک نکنم بشه کاریش کرد.
Enemy رو دیدم.
یه سری سرچ فارسی کردم ملت چرت و پرت نوشته بودن. تو یوتیوب یه ویدئو دیدم که توضیح خیلی منطقی ای از همه چیز فیلم داده بود. ولی من خودم برا خودم یه نظریه دیگه دارم ولی باید یه بار دیگه ببینم فیلم رو.
این همونیه که دو نفر شبیه همدیگن و این حرفا ؟؟؟
آره.
من هنوز ندیدمش.
فربد در مورد واژه machine pistol توی داستان ذراتی از هلوگرام یک رز شاید این لینک :
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Machine_pistol
بتونه کمک کنه معادل بهتری پیدا کنی .
همون موقع چکش کردم. واسه همین گفتم ایراد وارده.
فربد
واقعا دلم میخواد پیدات کنم و با همین دستام خفه ت کنم .
الان این تنها احساسیه که دارم شخیل .
چرا شخیل؟
از شدت حسادت .
فربد معذرت میخوام، هرچقدر سعی میکنم چرت نگم نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم.
#نیشخند
به خاطر مطلب عشق، مرگ و رباتها؟
آره .
تو سفید خوندمشون .
چرا کارت اینقدر خوبه ؟
البته با خیلی از حرفات موافق نبودم.
با کدوم حرفا؟
نقد ع.م.ر رو توی سایت گذاشتم. ترجیحاً همونجا بگو، چون اینجا سریع دفن میشه.
پیرو لینک قبلی که گذاشتم این رو هم بخونید .
http://www.tarjomaan.com/interview/9383/
خیلی خوب بود. مرسی که به اشتراک گذاشتی.
این هراری یکی از کسایی بود که ایدههاش تاثیر زیادی روی پایاننامهم داشت. نشون میده آدم درستیه که توی این گفتگو راحت کوتاه نیومد.
سلام آقا فربد.
میخواستم اولا تبریک عرض کنم برای پایاننامهتون. الان حدودا ۵ ساله که وبلاگ(سابق) و سایت شما در شورتکاتهای گوگل کروم بنده است و همیشه از مطالبتون بهره میبرم. ازتون تشکر میکنم و امیدوارم همیشه موفق باشید.
میخواستم تو این ایام که ایام نمایشگاه کتاب هست اگه امکان داره یه چند تا کتاب خوب معرفی کنید.
راستش من خودم دنبال کتابی میگردم که متن زبان اصلی روانی داشته باشه و در عین حال دیالوگهای جذاب و قشنگی داشته باشه و نقطه اوجهای فوق العاده و پیرنگ جذاب. هرچند میدونم همه اینها معمولا نمیتونه تو یه مجموعه یا کتاب منفرد پیدا شه ولی ممنون میشم اگه پیشنهادی دارید برای هر کدوم در میان بذارید. یادمه آخرین باری که یه مجموعه تونست با نقطه اوجهای خودش منو جذب کنه و خواب از سرم ببره حماسه دارن شان بود.
نمیدونم کتاب american gods گیمن میتونه مثل دارن شان من رو جذب خودش کنه یا نه. و همین طور اگه بخوایم آثار گیمن رو با استیفن کینگ مقایسه کنیم کدوم یک از مواردی که بالا گفتم در نثر هر یک از این نویسندهها وجود داره.
با تشکر فراوان.
سلام پارسا. مرسی. نظر لطفته.
کتابّهای گیمن همهی مشخصههایی رو که مدنظرته دارن. خدایان آمریکایی جزو بهترین آثارشه و نقدش هم توی سایت موجوده. استیون کینگ دیالوگ خوب مینویسه و پیرنگ بعضی از رمانهاش هم خوبه و از لحاظ درآوردن نقطه اوج کارشو خوب بلده، ولی معمولاً توی پایانبندی خرابکاری میکنه.کلاً استیون کینگ انتخاب امنیه برای رمان خوندن، ولی شاید کسایی رو که دنبال کار عمیق و کلاسیکن ناامید کنه.
در زمینهی دیالوگهای جذاب (به طور خاص) کتابهای دشیل همت و ریموند چندلر و المور لئونارد (Elmore Leonard) رو پیشنهاد میکنم.
کلاً چیزایی که گفتی خیلی کلیان. من با این مشخصات نمیتونم کتاب یا نویسندهی خاصی رو پیشنهاد کنم. فکر کنم همهی نویسندهها و کتابهای معروف و پرفروش پاسخگوی نیازت باشن.
متشکرم.
خیلی عالی میشه اگر که نقد کتابهای بیشتری در سایت بنویسید. خصوصا درمورد آثار جرج آر آر مارتین. راستی نظرتون درمورد این یکی چیه-هرچند به دوتای دیگه مربوط نمیشه-؟
قصدشو دارم.
در حال حاضر از مارتین فقط نغمه رو خوندم. نغمه بدون شک شاهکار پیرنگریزیه. طرحریزی چنین پیرنگی با این میزان پیچیدگی، گستردگی و غنای دراماتیک کار هرکسی نیست. ولی خب مارتین نویسندهی برجستهای نیست. نغمه یه سری نقاط برجسته در زمینهی نوشتن داره (مثلاً صحنهی محاکمهی تیریون https://genius.com/George-r-r-martin-tyrions-courtroom-speech-from-a-storm-of-swords-annotated) ولی بیشتر جاها نویسندگی مارتین صرفاً کار میکنه. برای همین وقتی پیرنگ رنگ میبازه (یعنی اتفاق مهمی نمیافته)، خوندن داستان و دیالوگها ممکنه خستهکننده بشه.
در کل به نظرم مارتین از لحاظ سطح کیفی بین گیمن و کینگ قرار میگیره. از گیمن پایینتر و از کینگ بالاتر.
جالبه http://amirtaghavi.com/blog/1398/01/23/وودی-آلن-و-معنای-زندگی-۲/
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/9376/
نظرت در مورد سایه نویسی چیه? از نوع علمیش, پایان نامه, motivation letter و سخنرانی. حاضری انجام بدی? اخلاقی میدونی?
من با سایهنویسی فقط در یه حالت اوکیام. اونم موقعیه که یه سیاستمدای که قراره توی انتخابات شرکت کنه، میخواد ایدههاشو برای مردم به اشتراک بذاره، ولی خودش وقت نوشتن نداره و برای همین به یه نویسندهی حرفهای میگه حرفاشو و ایدههاشو تبدیل کنه به کتاب.
سایهنویسی برای تمام مواردی که ذکر کردی (پایاننامه، کار علمی، motivation letter، سخنرانی و…) در نظرم مذمومه. چون اصلاً هدف از کارای آکادمیک و علمیای که به شما میسپرن اینه که ببینن برای انجام اون کار در مقیاس وسیعتر و حرفهایتر آمادهای یا نه. اگه کارتو بسپری دست یه نفر دیگه، یعنی آماده نیستی و لایق گرفتن اون مدرک نیستی.
در زمینهی کتاب هم به نظرم اگه نویسندهای میاد حرفها و ایدههای یه نفرو تبدیل میکنه به کتاب، اسمش باید در کنار او شخص بهعنوان نویسنده ذکر بشه.
البته الان با همهگیر شدن اینترنت تشخیص کتابهای سایهنویسیشده و نویسندهی اصلیشون کار آسونی شده. دیگه مثل قبلاًنا غلطانداز نیست. با این وجود، از لحاظ معرفتی کار درستی نیست و خودم حاضر نیستم انجامش بدم. اگه روزی به یکی بگم جای من کتاب بنویسه، میسپرم اسمش رو بهعنوان نویسنده روی جلد بیارن.
عجیبه ، و ترسناک ، خیلی ترسناک . همین .
http://www.tarjomaan.com/neveshtar/9381/
این جملهش داغونم کرد:
«اکنون شاهد لوکسشدن رابطهٔ انسانی هستیم»
عین حقیقته.
فربد
با دیدن مطلب آخرت توی سفید (گزارش برنامه چرخ) فهمیدم که واقعا بی سوادم .
لینک میدی؟
اینم لینک .
https://3feed.ir/علمی-تخیلی-ترویج-علم/
توی سایت هم منتشر شد:
https://azsan.ir/blog/%d8%aa%d8%b1%d9%88%db%8c%d8%ac-%d8%b9%d9%84%d9%85/
چرا فهمیدی که واقعاً بیسوادی؟
فربد یه سوال دارم من.
یه دولت تکتوکراتیک چه بدیها و پیتفالهایی میتونه داشته باشه؟
یعنی منظورم اینه که تو حالت ایدهآل نباشه. چجوری میشه تو پیادهسازیش اشتباه کرد مثلاً؟
و خب چه دولتا و حکومتای تکنوکراتیکی اومده پیادهسازی بشه قبلاً، ولی شکست خورده؟ دلایلش چی بوده؟
اگه پیادهسازی بشه با موفقیت چه مشکلاتی میتونه ایجاد بکنه واسه مردمش؟ (علاوه بر خوبیهاش)
یکی از بدیهاش، طبق چیزی که توی این مقاله توی نیویورکتایمز گفته شده، اینه که تکنوکراسی باعث انحلال و تضعیف اتحادیههای کارگری (Labor Union) میشه. با توجه به اینکه اتحادیهی کارگری نقش مهمی توی شکل دادن دموکراسی دارن، این اتفاق میتونه جامعه رو به سمت دیکتاتوری و تمامیتخواهی سوق بده. توی مقاله اشاره شد که بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ باعث قدرت گرفتن تکنوکراتها توی آمریکا و تقویت الیگارکی سیاسی و همچنین تقویت رژیم دیکتاتوری پوتین شد.
اشتباه توی پیادهسازیش میتونه این باشه که فکر کنی یه نفر صرفاً به خاطر اینکه توی رشتهش نابغهست، میتونه تصمیمات سیاسی مربوط به اون رشته رو هم بگیره. به عبارت دیگه، استدلال اینه که سیاستمداری یه تخصصه و هرکسی نمیتونه انجامش بده. برای همینه که توی آمریکا بیشتر سیاستمدارها توی رشتهی حقوق درس خوندن، چون پیشفرض اینه که این افراد سیاست سرشون میشه، ولی یه فیزیکدان نه.
آمریکا توی زمان تاسیسش رگههایی از تکنوکراسی داشت، ولی بهتدریج به یه الیگارکی اقتصادی/قضایی تبدیل شد. کلاً الیگارکی شکست نمیخوره. صرفاً افراد قدرتطلب مصادرهش میکنن.
راجعبه مشکلی که تکنوکراسی برای مردم ایجاد میکنه این متن تا حدودی جواب سوالو میده:
خیلی جالبه. مخصوصاً متنی که گذاشتی. کی گفتتش در ضمن؟ تو همون مقاله نیویورک تایمزه؟
و خب من یه چیزی رو هم دقت کردم اینکه تکنوکراتها خیلی مثل اینکه مسائل حساس و اخلاقی رو سعی دارن با علم و منطق حل و فصل کنن که یه جور insensitivity محسوب میشه. اگه خیلی زیاد از حد بره ممکنه ترسناک و خطرناکم باشه حتی.
ولی در عین حال ممکنه بتونیم مثلاً سیاستمدارهای متخصص داشته باشیم؟ به عنوان کسایی که در رأس قدرت هستن؟
و خب ایول، دمت گرم جوابت عالی و به شدت اینفورمتیو بود :))
نه، مال اینجاست:
https://www.adamsmith.org/blog/the-problem-with-technocracy
آره، البته که میشه. ولی به نظرم درستترش اینه که سیاستمداری داشته باشیم که از مسائل فنی و دغدغههای مربوط بهشون آگاه باشه و افراد کاربلد مربوط برای رسیدگی به این مسائل رو انتخاب کنه. توی رشتههای STEM تخصصگرایی حقیقتیه که باید قبول کرد، چون هر رشته خیلی پیچیدهست و یه عمر باید صرف کنی تا توش استاد بشی. نمیشه هم فیزیکدان بود و هم سیاستمدار و توی جفتش هم به یه میزان بااستعداد و آگاه. ولی میشه از issueهای مربوط به هرکدوم آگاه بود.
راجعبه هندونهای که زیر بغلم گذاشتی هم خواهش میکنم.، نظر لطفته.:)))
آی سی… آره قبول دارم
و خب هندونهها زیر بغلت بوده من فقط منشنشون کردم :))
😆 😆 😆
دوستان، من امروز از پایاننامهم دفاع کردم. استاد راهنما و داورا گفتن جزو یکی از بهترین پایاننامهها و دفاعها بود و هر ۴ نفر بهم نمرهی ۲۰ دادن.
#خودنمایی
بعد از نزدیک به ۱۸ سال درگیر بودن با تحصیل بالاخره راحت شدم.
هر کاری تا حالا انجام دادم دستگرمی بود. حالا منو در نهایت قدرت و بازدهیم مشاهده خواهید کرد.
ری## باو. پاشو بیا یه دست aom بزنیم زیاد جوگیر نشو.
بهت تبریک میگم فربد و امیدوارم که همیشه موفق باشی و کارای بیشتر و بهتری ازت ببینیم.
ممنون شخیل.
نه. صرف ۲ ساعت زمان کانکت شدن برای ۴۵ دقیقه بازی که ممکنه هر لحظه وسطش قطع شه بهصرفه نیست.
دیگه انصافا وسطش قطع نمیشد.
فربد
نظرات راجع به کلیت دموکراسی چیه ؟
قبلا صحبت کردی میدونم اما توجهم به مضحکه اوکراینه ، نظرت چیه ؟
به نظرم توماس جفرسون خوب دموکراسی رو آسیبشناسی کرده بود. جفرسون گفته بود جامعهی دموکراتیک جاییه که ۵۱٪ میتونن به ۴۹% زور بگن. سر همهپرسی برکسیت و انتخابات ۲۰۱۶ تاثیر عمقی این حرف رو مشاهده کردیم.
ولی این کمدینی که توی اوکراین رییسجمهور شده ۷۳% رای کسب کرده و سیاستمدار بیآزاری به نظر میرسه. اینجا به نظر نمیرسه دموکراسی با شکست مواجه شده باشه. خصوصاً با توجه به اینکه الان رییسجمهور بیشتر نقش سمبل حزب و سیستم قدرتی رو که پشتشه داره. درستش همینه. فردیتی که بتونه با یه تصمیم غلط و احساسی یه کشورو به فنا بده توی دنیای امروزی جایی نداره.
اقا کسی اینجا hollow knight بازی کرده؟
من هنوز بازیش نکردم، ولی قصدشو دارم.
فربد
این هاست مسخره هم دوباره تایید موبایل میخواد. گرفتن همه ما رو ناموسا.
خب چی کار کنیم؟ نمیتونی یه جوری دورش بزنی؟
با یه شمارهی پرت تاییدیهش رو بگیر.
باو اون دفعه رو چیکار کردی؟ این بار هم همون کار رو بکن دیگه.
درستش کردم.
رمز هاست عوض شد؟
فربد
رمز جیمیل رو عوض کردی. من برا ssl نیازش دارم.
اگه منظورت همونیه که با sd@wx شروع میشه، دوباره امتحانش کن.
نه با pJ8# شروع میشه، وقتی میزنم میگه ۳ ماه پیش عوض شده.
بگی نگی جالب بود به خصوص جمله آخرش
http://tarjomaan.com/neveshtar/9374/
آره، بهعنوان یه گزارش خلاصه و مفید جوابگو بود.
متاسفانه مباحثهی ژیژک و پیترسون مباحثهی ناامیدکنندهای بود. نه پیترسون برای بحث آمادگی کافی داشت و نه ژیژک به اندازهی کافی به چالش کشیدشن. جفتشون ماستمالی کردن. منم با اون جملهی آخر موافقم.
این سایته رو میشناسه کسی؟
https://www.khanacademy.org/
آره، انقلابی در زمینهی تولید محتوای آموزشی رایگان راه انداخت.
هوم…
خودت چیزی دیدی ازش؟
نه، فقط اسمشو بهعنوان یه عنصر تاثیرگذار شنیدم.
یه بخش تاریخ جهان داره… وسوسه کننده است.
بینام
جواب ندادنت رو مبنی بر این میگیرم که اشتباهی همچین چیزی تو سرچ دیدی، یا یه صفحه دیگه بوده.
عارضم به حضور انور منورت که :
نخیر ، داشتم دنبال یه کمیک میگشتم که لینک داد به داد این صفحه نشون به اون نشون که اولا توی اون توضیحات زیرش اون Anonymous های چت باکس بود ، و دوم اینکه فرمایشات خودم بود که راجع به یه سریال صحبت کرده بودم .
اون موقع حواسم نبود که ازش عکس بگیرم .
من ازت عکس نخواستم، بگو چی سرچ کردی؟ چه کمیکی؟
بینام
از رو همین Anonymous ی که گفتی یه سرچ کردم و دیدم یه سری صفحات هستن که با
/download-id
شروع میشن و عامل وجود آورندشون هم یه افزونه دانلوده که نصبه و نمیدونم چرا همچین حرکتی میزنه، و صفحه ای که باز میکنه کل پست ها و محتواشون پشت سر همه، از اونجایی که محتوای این صفحه اون چت باکسه، پس اونم نمایش میداد.
من گرفتم هر urlی که با اون بالایی شروع میشد رو ریدایرکت کردم رو یه صفحه دیگه، چون افزونه دست من نیست این بازی هاش.
پس الان دیگه اون مشکل نیست. بازم این مدلی دیدی بگو.
فربد
گفتی که مطالب چت باکس سرچ خور نیست .
باید بگم که اشتباه میکنی ، دیشب دنبال یه مطلب بودم که گوگل یه لینک به چت باکس اینجا برام آورد که اتفاقا از حرفای خودم بود
فقط خواستم بدونی ، همین .
وا، چه عجیب.
مسی میشه رسیدگی کنی؟ تو مگه سئو و قابلیت سرچپذیری صفحهی گفتگوی آزاد رو غیرفعال نکردی؟
میشه بگی دقیقا چی سرچ کردی؟
من الان “site:azsan.ir گفتگوی آزاد” رو سرچ کردم و این صفحه نیومد توش و خب این یعنی این صفحه توسط گوگل ایندکس نشده یا حداقل نمایش داده نمیشه.
بعد هم این که هیچ روشی وجود نداره که بشه یه صفحه پابلیک رو کاملا از دید سرچ انجین ها پنهون کرد، صرفا با گذاشتن تگ متای nofollow,noindex به بات ها میفهمونی که دوست نداری این صفحه ثبت بشه. حالا این که اونا به این حرف تو احترام بذارن یا نه دیگه به خودشون ربط داره که تا اونجایی که من تجربه کردم گوگل همچین کاری نمیکنه. حالا تو دقیقا چیزی که سرچ کردی رو بگو من ببینم داستان چیه.
فاینایلی! خوندمش.
https://www.goodreads.com/review/show/2662931585
به کسایی که میخوان تئاتر های این ۳ اثر رو ببینن توصیه میکنم بخوننش.
روند کتابخونیم رو بعد چند ماه استارت زدم! هورا!
فقط همین کاکو ؟!!!!
حالا با کدوم ترجمه بود. ؟
آقا توی پست موسولینی یه سوال ازت پرسیدم. بیجواب گذاشتی.
جواب دادم مای لرد .
همون شاملو که رو نت هم هست. ترجمه واقعا خوبیه.
منم معرفیش کرده بودم .
من چم شده؟؟؟!!؟ چرا این همه پیش آگاهی واضح در مورد شخصیت آقای چندلر رو نتونستم تشخیص بدم؟؟
شرم بر منه فانتزی خون باد.
فربد خواهشا بیا اینجا بگو تو هم صرفا آخر سیزن تونستی قضیه رو بفهمی.
آره، منم آخر سیزن قضیه رو فهمیدم. ولی من کلاً موقع سریال دیدن سعی میکنم راجعبه آینده چیزی حدس نزنم و ذهنمو به تلاش سازندهها برای داستان تعریف کردن باز کنم، چون تجربهی دیدن سریالو خراب میکنه.
اگه بتونی زودتر یه چیزی رو بفهمی حس لذت بخشی داره. تلاش کسی رو هم خراب نمیکنی.
چندلر فرندز و میگین ؟
اینی که میگی نمیدونم چیه یا کیه، من شخصیت ایتان چندلر تو سریال پنی دردفول رو میگم.
https://3danet.ir/مصطفی-ملکیان-امید-و-امیدواری/
اینو بخونید واسه مزاجتون خوبه .
اون تیکه بود که گفت توی دورهی مشروطه برای مفهوم «پیشرفت» واژه نداشتن و از معادل فرانسویش استفاده میکردن خیلی جالب بود. نمیدونستم. ظاهراً خود مفهوم پیشرفت یه چیز مدرنه.
این حرفش که مذهب به جای «پیشرفت و پسرفت» از «امید» حرف میزنه هم جالب بود.
فربد سریال expanse رو دیدی?
نظرت در مورد این دو تا متن چیه? انتقادی منطقی بهشون وارد هست`?
http://amirtaghavi.com/رنج-بودن-یا-واقعیت؟/
http://www.bbc.com/persian/magazine-42569040
نه، اکسپنس رو هنوز ندیدم. تو اون هاردی بود که سوخت.
ممنون پیام. اینا جزو بهترین نوشتههایی بودن که گذاشتی.
متاسفانه منم با دیوید بناتار همنظرم. این جملهش «زندگی مانند تماشای یک نمایش تاتر است که اینقدر بد نیست تا بلند شوید و سالن را ترک کنید ولی اگر از اول میدانستید که چقدر بد است اصلا به تماشایش نمیامدید» تا مغز استخون نفوذ کرد.
تنها انتقادی که میتونم بهش وارد کنم همون چیزیه که خودش گفت: ایدههاش عملی نیست. امکان نداره همهی انسانهای کرهی زمین رو متقاعد کنی بچهدار نشن.
خب امشب ساعت ۱۲ جمع بشیم؟
باشه.
به پیشنهاد پویا سریال Bodyguard رو شروع کردم. ۲ اپیزود دیدم. اینم خیلی خوبه. لعنتی عصر طلایی به این میگن.
بیا اینجا نقدش رو بزار.
خب تمومش کردم. چیز خوبی بود. نقد خاصی ندارم که بذارم. فقط بسیار خوشحالم که سریال ها به سمتی رفتن که میزان پدینگ توشون به ۰ رسیده و این باعث میشه تک تک صحنه ها و دیالوگ های سریال مهم باشن و ارزش بالایی برای دیدن و وقت گذاشتن داشته باشن.
شیش قسمته دیگه ؟
آره.
http://www.tarikhirani.ir/Modules/News/Phtml/News.PrintVersion.Html.php?Lang=fa&TypeId=All&NewsId=4989
فربد این رو مخصوص تو سوا کردم .
ممنون شخیل. یکم حجمش زیاده. سر فرصت میخونمش.
فربد
منم خیلی خیلی حال کردم با اپیزود اولش، ایپزود دومی هم تیکه هایی که به انسان مینداخت جالب بود.
الان تا ۵ش دیدم ولی زیاد جالب نبودن.
اپیزود اول اون مبارزه اون ۲ تا یکی از شاخ ترین سکانس های مبارزه ای بود که چند سال اخیر دیدم.
چقدر خوبه ؟ یه توضیحی بدین دیگه .
لعنتی ۱۵ دقیقه است کلا، دانلود میکردی میدیدی خیلی به صرفه تر بود که بیای سوال کنی.
اخوی ، دان کردن چندان مسئله ای نیست ، مسئله اینه که زیرنویس فارسی براش پیدا میشه یا نه ؟
همه که عین شما زیرنویس سرخود نیستن .
تسلیمم
، قسمت اول شاخ بود .
ناموسا تو زندگیت فیلمی دیدی زیرنویس فارسیش پیدا نشه؟
آره، از بعد اکشن خیلی شاخ بود.
قطعه کد برای نشان دادن ۱۰۰۰ نظر آخر
jQuery(‘.depth-1’).slice(0, 1000).show()
ای بابا چقدر تغییر میده کد رو.
jQuery(“.depth-1”).slice(0, 1000).show()
لعنت بهش
jQuery(`.depth-1`).slice(0, 1000).show()
آها این بالایی درسته.
مسی من دو اپیزود اول Love, Death and Robots رو نگاه کردم.
اپیزود اول (برتری سانی) فوقالعاده بود. ولی اپیزود دوم (سه روبات) خیلی لوس و خنک و کلیشهای بود.
ولی حتماً ادامهش میدم. ایدهی سریال عالیه.
فربد
یه ساعتی بگو این چند روز جمع بشیم تو چت باکس صحبت کنیم.
ساعتشو خودت تعیین کن. هر موقعی بگی میام. معمولاً برنامهی تو احتمال بیشتری داره تغییر کنه تا مال من.
خب امشب ساعت ۱۱ همه بریزید تو چت. (یحتمل من و فربد میایم فقط)
من دوازده میام
باو من صبح زود بیدار میشم نمیتونم شب زیاد بمونم.
من تازه متوجه شدم قسمت چت سایت مثل اینکه فقط برای من خراب شده. اصلا نمیتونم چیزی بفرستم. نوشته های شما هم مرتب نمایش داده نمیشه.
ctrl + f5 بزن.
رو موبایل چی؟
رو موبایل باید درست باشه
سلام
سال نو مبارک 🙂
امیدوارم سال خوبی داشته باشین و به چیز هایی که میخواین برسین 🙂
سال نو تو هم مبارک
ولی به قول فربد ما پیرتر از اون هستیم که خودمون رو گول بزنیم
ممنون آرشیا. سال نوت مبارک.
زیاد از وضع دانشگاه صحبت نکردی. نمیدونم راضی هستی یا نه. ولی امیدوارم امسال بیشتر بهت خوش بگذره.
اخه نمیای اینجا که صحبت کنیم, فقط جواب کامنت ها رو میدی.
امیدوارم پایان نامه زودتر تموم بشه و دفاع خوبی داشته باشی. تاریخ و زمان دفاع رو هم حتما اعلام کن.
توی وبلاگ هم وضع به همین منوال بود دیگه. شما میومد کامنت میذاشتید من جواب میدادم.
ممنون. حالا ببینم چی میشه.
دوستان عزیزم
(هرچند که چشمم آب نمی خوره)
اما ،
پیشاپیش سال نو رو به شما تبریک میگم و امیدوارم سال خوب و پر از شاد کامی داشته باشید .
سال نوی تو هم مبارک شخیل.
سال نوی همگی مبارک.
پ.ن.: این «(هرچند که چشمم آب نمی خوره)» تیکه به کی یا چی بود؟
سال نو مبارک آقا سال نوی همگی مبارک :دی
let’s all stay sane this year :))))
و خب من فکر کردم تیکه به سال خیلی خوبی که داشتیم باشه، فربد :دی
آهان، آره، فکر کنم همون باشه. :دی
سال نوی تو هم مبارک مهراد. ولی خب با بینام موافقم. سال ۹۸ هم قراره یه سال #@!% باشه مثل سالای قبلش و بعدش. دیگه پیرتر از اونیم که خودمونو گول بزنیم.
فربد ببینم تو سال جدید میترکونی یا نه. برای همگی سال خوشی ارزومدم و مخصوصا برای تو مهراد سال بی دغدغه.نمیشه از این مشاهدات محدود نتیجهای به این بزرگی گرفت که عزیز. چرا همونطور که دیدی مهراد بستگی به فرد داره و من با مشاهدات به مراتب کم تر به نتایج بزرگ تریم رسیدم.
ممنون پیام. سال نوی تو هم مبارک. امیدوارم امسال آلمانو آباد کنی.
مهراد تو واقا هیچ دغدغه ای تو زندگیت نداری؟
قاعدتاً دارم. ولی خب دغدغههای آدما که از دور مشخص نیستن :دی
قطعاً من هم برنامههای بلندمدت توی زندگیم دارم ولی دلیل نمیشه این برنامههام با کارایی که الآن انجام میدن مغایرت داشته باشن. یعنی تو الآن میشینی فیلم میبینی یا مقاله میخونی دغدغه نداری تو زندگیت؟ :دی
نمیشه از این مشاهدات محدود نتیجهای به این بزرگی گرفت که عزیز.
http://s8.picofile.com/file/8355311018/Weeping_Demon.mp3.html
I’m happy with how this one turned out
It’s cool . But is there a particular reason why you are happy with the way it turned out? To me, it didn’t seem noticeably better (or worse) than your other tracks. Although since I’m not an audio expert and I don’t notice many of the auditory nuances, my opinion in this regard ain’t worth much.
هوم… آی سی
والا دلیلش اینه که احساس کردم تو این یکی احساسات بیشتری رو به آهنگ ترنزلیت کنم. یعنی سینث اصلی که صداش شبیه گیتاره این بار از یه اسکیل خاص استفاده کردم و همین باعث شد ملودیش غم انگیز دربیاد این بار جای نانسنسایی که معمولاً میزنم. و خب توی این یکی بیشتر از تئوری موزیک استفاده کردم نسبت به دفعات قبل و احساس کردم نتیجهاش هم بیشتر معلوم شده :دی
رسما جفتتون رد دادید.
من اعتراف میکنم که رد دادم.
(این دوتا متن رو قبل و بعدش میذارم) :”> (که وقتی پست شد ترتیبش خراب نشه ولی پوینت اصلی ایموجی بین دو پرانتزه)
آه ، مته راه سازی جهنم D:
بدون شوخی من خوشم اومد.
از ۱:۴۰ به بعدش واقعا حرفه ای بود .
در پناه آقام هاستور ، فرزندم .
yay! مرسی آقا که گوش دادی :)))
و خب اکچوالی جالبه خیلیا از همون قسمت خوششون اومد بیشتر الآن ایده بهتری دارم من از اینکه چجوری ارنج کنم آهنگارو و چجوری باشن جذاب درمیان.
3>
به نظرم یکم احساساتی نوشته شده ولی خوندنش جالبه http://tarjomaan.com/barresi_ketab/9323/.
khundi?
راستش یکمیشو خوندم، ولی برام کشش نداشت. داستان طرف از چه لحاظ برای تو جالب بود؟
اینم به خاطر تو فربد ببینم سرحال میای یا نه.
https://www.youtube.com/watch?v=lKfAoHnLstk
I like to move it too…. And by it, I mean GHAMI KE RO DELAM NESHASTE 🙁
سلام فربد.
چیزه من دارم روی اسکریپ واسه یه بازی کار میکنم دوست دارم نظرت رو دربارهاش بدونم، مخصوصاً با اون همه مطالب گیم میکرز تولکیت هم که نوشتی از کانال مارک برَون باید حرفهای شده باشی الآن :)))
گرچه اسکریپته ساید داستانی داره بیشتر تا گیمپلی :d
http://s8.picofile.com/file/8354285800/Bonstruk_Demo_Script.docx.html
سلام.
چه فکر خوبی. من تا حالا اسکریپ بازی نخوندم. تو اسکریپ بازی از کجا پیدا کردی که ازش الگو بگیری؟
چون یکم طولانی بود، من تا صفحهی ۹ خوندم. بقیهشو بعداً میخونم. ولی همونطور که خودت گفتی، خیلی تمرکزش روی داستان زیاد بود. توی این سطح بیشتر فیلم تعاملیه تا بازی و انتخاب بازیکن محدود به اینه که بره کافه یا پارک.
اون دیالوگ بین سودابه و راوی هم یه جورایی منو Stanley Parable و توصیفی که از Doki Doki Literature Club کردی انداخت، ولی خب خیلی ساده بود. امیدواری در ادامه بیشتر بهش پرداخت بشه.
ها… دمت گرم که خوندی. نظرت رو روی بقیهاش کجا ازت بپرسم فقط؟ :))
حقیقتش اسکریپت بازی ندیدم من تا حالا اصلاً. :دی
یه جوری نوشتم که برای خودم مفهوم باشه و شبیه فیلمنامه نوشتمش. این اسکریپت صرفاً واسه داستانه و گیم پلی و نقشه بازی و این حرفا جاهای توصیف قراره بشن.
بازی قراره یه فاز اکسپلوریشن شبیه بازیهای jrpg داشته باشی و یه فاز مبارزه که همزمانه نه ترن بیسد. اول ایدههه قرار بود ویژوال ناول بشه ولی بعداً تصمیم گرفتم که دلم میخواد گیم پلی هم براش طراحی کنم.
آره. خیلی ساده بود و بیشتر میخوام روی ایدههه مانور بدم بعداً. یه جورای ایت واز عه تیست آو واتس تو کام :))
و خب دمت گرم که خوندی
هروقت خوندم میام همین زیر مینویسم. اگه خیلی طول کشید یادم بنداز.
خوبه. گیماسکریپت نوشتن با توجه به درکی که خودت از ویدئوگیم داری، ایدهی خوبیه برای نویسدگی خلاق.
فربد لزومی نداره همشو بخونی
من به اندازه کافی روش فیدبک گرفتم اوکیه
نگران نباش. الان به خاطر یه سری مشغلهی فکری (که بیشترش ناشی از پایاننامهست) ذهنم درگیره. سر فرصت میخونم.
ولی از کی فیدبک گرفتی؟
اوکیه خب اسکریپته اونقدرا هم تو این فرمش مهم نیست همین تا اینجاش هم خوندی عالیه
برای ارس و یه سری از دوستام فرستادمش والا و اون جنرال ایمپرشنی که میخواستم رو گرفتم ازشون
http://tarjomaan.com/neveshtar/9325/
اینو خوندم جالب بود. متاسفانه هیچوقت وقت نکردم کتابش رو بخونم. خوندی فربد? کمتر نویسنده ای مثل سیلینجر بوده.
مقاله رو میگی؟ آره، به نظرم ناطور دشت و سالینجر جفتشون شخصیتهای جالبین. فکر کنم نظرمو قبلاً راجع بهش گفته بودم.
خند روزه دیگه ادامه فوق لیسانسم شروع میشه نمیتونی تصور بگنی فربد خقدر بدم میاد از دانشگاه. روحیم اومده بایین.
أی گفتی. منم قراره طی دو هفتهی جلسهی دفاعم برگزار بشه و یکم پکرم. حوصلهی نوشتن متن سخنرانی و پاورپوینت ساختن ندارم. :((
بچهها، راستی اگه توی سایت روز دفاع رو اعلام کنم، کسی میاد؟ ظاهراً هرچی سالن پرتر باشه، داورا بهتر نمره میدن. :))
این دو تا مطلب رو بخون فربد. نظرت چیه?
http://amirmghorbani.com/identity-crisis/comment-page-1/#comments
http://amirmghorbani.com/آشتی-با-گم%E2%80%8Cگشتگیِ-و-ابهام/
همونطور که قبلاً گفتم، من زیاد با متنای اینجوری ارتباط برقرار نمیکنم، چون بحران وجودی و مسائل مربوط بهش دیگه برام قدیمی شده، یا شاید هم قدیمی نشده، بلکه اینقدر حلنشدنیه که دلیلی به درگیر شدن باهاش نمیبینم و به نظرم به تکرار مکررات ختم میشه، خصوصاً وقتی اینقدر سطحی و کلی بهش پرداخت میشه (Existentialism 101). بعدشم من دیدم به مشکلات انسان امروزی یه کم مادیگرایانهست. یعنی به نظرم ناراحتی و بلاتکلیفی مردم ایران (و کشورهای دیگه) به خاطر دغدغهی فلسفی نیست، به خاطر شرایط اقتصادی/اجتماعی/فرهنگی کاملاً مشخصیه که میشه روشون دقیق شد و حلشون کرد. پرداختن بهشون از دید بحران وجودی یعنی گیر افتادن تو چرخهای که نمیشه ازش بیرون اومد.
من اگه تهران بودم حتما میومدم فربد .
میدونم شخیل. معرفت تو بهم ثابت شده.
تاریخش کِی هست؟ اگه آخر هفته باشه و با پیدایش تداخل نداشته باشه من میام.
تاریخ دقیقش هنوز مشخص نشده، ولی فکر نکنم پنجشنبه باشه. حالا شایدم باشه. خبر میدم.
ولی کلاً من یکی رو نیاز دارم که موبایل دوربیندار با کیفیت قابلقبول داشته باشه و بیاد اونجا از ارائهم فیلم بگیره و بعد فایل ویدئو رو برام بفرسته تا من بررسیش کنم. اگه کسی که حاضره همچین کاری انجام بده و براش مقدوره، ممنون میشم بگه. بعدش ناهار مهمونش میکنم. :)))
یه رفیق نداری تو اون دانشگاه یعنی؟
مساله رفیق داشتن یا نداشتن نیست. مساله اون دوربینیه که قراره باهاش فیلمبرداری بشه. من از کیفیت دوربین موبایل رفقام خبر ندارم و میدونم که برای بیشترشون اون چیزی نیست که مدنظرمه. برای همین دارم اینجا میپرسم.
بعدشم من از هیچکس به صورت مستقیم درخواست نکردم و نخواهم کرد که بیاد مراسم دفاع. چون طرف تو رودربایستی قرار میگیره و مجبور میشه برای چیزی که علاقهای بهش نداره وقت بذاره. خوبی مطرح کردن این درخواست اینجا اینه که هرکسی که واقعاً دلش بخواد بهش پاسخ میده.
خب من که اون آدم نیستم متاسفانه، فوق فوقش بیشترین فایدهای که دارم سالن پرکنه اگه بتونم بیام (aka نیمکت گرمکن :دی)
بهعنوان نیمکت گرمکن هم قدمت روی چشم. :))
به صورت ناشناس میایم.
من تو رو از صدمتری شناسایی میکنم. 😆
حیف تهران نیستم وگرنه حتما میومدم.
ممنون رفیق.
فربد
http://s8.picofile.com/file/8353690818/Bleeds_from_my_Face.mp3.html
http://s9.picofile.com/file/8353690918/testl.mp3.html
دو بیت زدم توش سعی کردم بیشتر از وکالای خودم استفاده کنم
دومی رو کلاً به خاطر اینکه بتونم امتحان کنم و رپ بگم زدم اصلاً :))
نسبت به بیت اول یکم meh بودم، ولی به نظرم صدات توی بیت دوم خفنه. اگه خارج بودی، کاملاً پتانسیلشو داشتی رپر زیرزمینی بشی. پیشنهاد من اینه که یکم واضحتر رپ کنی. نمیدونم عدم وضوح ادا شدن کلمات عمدی بود یا ناشی از مشکلات تکنیکی. ولی مثلاً وقتی کلمهای میگفتی که س یا ک توش بود، یه خشی توی صدات میافتاد که مانع از درست شنیده شدن کلمه میشد.
ها… این عدم وضوحه پارتلی احتمالاً تقصیر تجهیزات و پارتلی (بیشتر فکر کنم) تقصیر بیتجربگی خودمه، و همچنین لهجهام. نیاز دارم بیشتر روش کار کنم قطعاً
مرسی که گوش دادی :))
https://sadraa.me/hard-things/ خیلی قبول ندارم ولی خب
بیان بدیهیات بود.
http://tarjomaan.com/neveshtar/9303/ خالبه
این مقاله بیانگر حرفیه که خودم خیلی وقت پیش بهم رسیدم: کلاً نمودارهای آماریای که برای سوق دادن ذهن مردم به یه کلانایدهی خاص (چه کاپیتالیسم، چه سوسیالیسم) مورد استفاده قرار میگیرن چندان قابل اعتماد نیستن، چون معمولاً توشون کلی پارامتر مهم نادیده گرفته شده تا سازنده بتونه به نتیجهی دلخواهش برسه.
نمی دونم چی باید بگم . واقعا .
http://m.tarjomaan.com/interview/9296/
بگو مرگ بر اختلاف طبقاتی.
حرفم اینه آیا ده هزار سال برای تصحیح اشتباهات کافی نیست ؟ هی تکرار و تکرار .
بینام خدا بزرگه. سعی کن از زندگیت لذت ببری حتی از چیزای کوچیک و به سمت رستگاری پیش بری چرا که راه دیگه ای نداری.
https://clyp.it/b4riq5ul
ترک جدید دوباره :))
این یکی چطوره؟ سعی کردم با تایم سیگنچر و تمپوهای بالا بازی کنم یکم
نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. شاید به خاطر تکنیکی بودنشه.
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/9290/ جالبه
به نظرم کسایی که دنبال رسیدن به مقامات بالان، دنبال خوشخالی به معنای کلیشهایش نیستن. برای این افراد تنها عنصر رضایتبخش کسب قدرته.
خیلی دوست داشتم در شهر فردا میبو و داد میزد مرگ بر شاه، مرگ بر شاه،مرگ بر شاه؛ بگو مرگ بر شاه،مرگ بر شاه، مرگ بر شاه
از فردا تئاتر فجر شروع میشه، ۸ تا تئاتر میخوام برم. فردا ۲ تاش رو میرم. حالا تو برو شعار بده.
شنبلیله
گزارش کامل یادت نره لطفا.
چی میزنی که این جوری شیش میزنی ؟
نه،واقعا ؟؟؟!!!؟؟؟
https://clyp.it/breqsnoe
ترک جدید زدم :دی
آفرین. :دی
من یکم حس meh طوری بهش داشتم. ولی از اون صدای مخوفی که از ثانیهی ۰:۱۷ و ۰:۵۸ به ترک اضافه میشه خوشم اومد. اتمسفریکش کرده بود.
ها… حدس میزدم هایلایتت اون قسمتا باشه :دی
تنکس فور لیسنینگ
آقا اینو حتما بخونید .
http://m.tarjomaan.com/barresi_ketab/9276/
جالب بود. منو یاد همون مقالهای انداخت که راجعبه دانشگاها ترجمه کرده بودم. بعضی وقتا کاپیتالیسم مسیرهای غیرمنتظرهای رو طی میکنه.
دقیقا .
البته در باره مطلبی که این مقاله راجع بهش بحث میکرد معتقدم که این نوع فعالیت های کمپانی ها تا وقتی که ایجاد رانت نکنه نه تنها ضرری نداره بلکه میتونه فوایدی هم داشته باشه.
فربد
میدونم که هیچ قسمتش دست تو نیست .
اما امیدوارم که یه قیمت قابل قبول روی عناصر داستانی بزارن چون واقعا مایلم که داشته باشمش .
بیا من برات یکی میخرم.
نه شنبل جون ، راضی به زحمتت نیستم.#نیشخند
http://m.tarjomaan.com/neveshtar/9282/
آه خدای من .
همین و دیگر هیچ .
#نیشخند
خیلی وقت پیشا یه ویدئو تو یوتیوب دیده بودم که راجعبه همین موضوع بود، منتها با این تفاوت که به جای شوهرهای اینستاگرامی، کلاً راجعبه دوستا و همسفرا و همراهای اینستاگرامی حرف میزد و اونام از همین مشکل رنج میبردن: همهچی صرفاً یه نمایش بود. کلاً تقلیل پیدا کردن احساسات و خوشیهای زندگی به یه چیز چرک بیروح مصنوعی مادیگرایانه واقعاً دردناکه.
فربد من گرفتم مقالهات رو که وقت نشد تو جلسه بخونی رو خوندم. چیز خیلی خوب و کاربردیای بود به نظرم میخوام امتحانش کنم واسه شخصیتای داستانم :))
و خب ترجمه تو و قدمهای اضافهای که برداشته بودی واسه مقالههه و انتخاب شخصیته هم خوب بودن به نظرم. دست مریزاد
هان ایول. اون مقالههه یکی از ضمیمههای کتاب عناصر داستانیه. خوشحالم که میگی چیزیه که خودتم دوست داری توی داستانت اعمال کنی، چون هدف این بوده که یه دستورالعمل واقعاً کاربردی باشه.
ببینم، اون توضیحاتی که برای توت آمون نوشته بودم، جالب بود؟ یعنی بدون خوندن کمیک و صرفاً با خوندن توضیحات من تونستی داستان و فاز شخصیت توت آمون رو درک کنی؟
آره توضیحات توت خیلی خوب بود. یعنی جوری که احساس میکنم میتونم بدون خوندن خود داستانش برای یارو فن فیکشن بنویسم حتی :))
(البته فن فیکشن خوبی از آب درنخواهد اومد :دی)
ولی خب جداً هر چیزی که نیاز داره آدم از شخصیت توت بدونه توش بودن و کاملاً کاربردی بود.
و خب ایول هایپ واسه عناصر داستانی :)))
دوستان میگم که ، تک خوری اصلا کار خوبی نیست ها ، 😀 اگه مشکلی نیست اینجا منتشرش کن ما هم فیض ببریم.
هان بینام، این یه مطلبیه که برای جلسات سفید به صورت محدود به اشتراک گذاشتم. فکر کنم گذاشتنش اینجا مشکلزا باشه، چون توی قراردادی که با پریان بستم (بله، قرارداد بستم. Hooray!)، ذکر شده بود به اشتراک گذاشتن محتوای کتاب (فکر کنم از ۱۰۰۰ کلمه بیشتر) فقط با دریافت اجازهی کتبی از ناشر جایزه.
حالا کتاب منتشر میشه همگی دور هم میخونیمش.
شت… ایول
قرارداده مبارک باشه رفیق
فربد مبارکه…
این بار هدیه ی منو نفرستی حمله می کنم مقر سفید:)
توی قرارداد ذکر شده بود قراره پونزده نسخهشو بهم بدن. شاید واقعاً تونستم یه نسخه هم به تو بدم.
چه عجب فربد:)
بینام گریه نکن حالا خدا بزرگه.
مطلب جالب ، عجیب و هراس انگیزیه .
http://m.tarjomaan.com/neveshtar/9280/
آره، مطلب جالبی بود. و اتفاقاً این هم یکی از دغدغهها و نگرانیهای منم هست: از دست رفتن اطلاعاتی که روی اینترنت ذخیره کردم (مثلاً از بین رفتن همین سایت).
توی Blade Runner 2049 هم به این موضوع پرداخته بود. یه تیکهش اون شخصیت کچله میاد به K میگه بعد از خاموشی سال ۲۰۲۲ همهی مدارک الکترونیکی نابود شدن و فقط چیزهایی که روی کاغذ ثبت شده بود باقی موند.
http://s9.picofile.com/file/8350063176/Chapter_14_Draft_III.docx.html
آقا من تصمیم گرفته بودم دیگه داستانم رو با کسی به اشتراک نذارم وقتی بیشتر نوشتم ولی به اندازه کافی resolve نداشتم واسه این تصمیم :))
برای همین تصمیم گرفتم که دیگه به شکل گسترده به اشتراکش نذارم لااقل با چند نفر که باهاشون نزدیکترم به اشتراک بذارم
آره دیگه خلاصه… فصل چهارده :))
بهعنوان فصل اکشن خوب بود. من احساس کردم یه اپروچ جدید به نوشتن فصل اکشن داشتی و اون هم نوشتن صحنهی اکشن با کامنتری بیربط راوی بود و این باعث شده بود اکشن بورینگ از آب درنیاد. مثلاً یکی از ایراداتی که من به کارای دارن شان میگیرم اینه که میخواد توی نثر صحنهی اکشن رو به همون شکل عادی توصیف کنه و این جواب نمیده. توصیف کردن عمل اکشن (یا اصلاً هر عمل دیگهای، حتی چایی دم کردن) به یه عنصر بیشتر اضافه داره و به نظرم تو توی این فصل اون عنصره رو (هرچی که بود) داشتی.
ها… دمت گرم آقا مرسی که خوندی.
والا خوبه که میشنوم. متد خاصی مد نظرم نبوده حالا شخصاً جز اینکه به هر قیمتی که شده صحنههه حوصله سر بر نباشه قطعاً :دی
بچهها ضمن عرض معذرت از اینکه توی یک ماه و نیم اخیر اینقدر فعالیت و حضورم کم بود، جا داره بگم که نوشتن پایاننامهم تموم شد و از این قضیه بسیار خرسندم.
احتمالاً تا قبل از پایان امسال دفاع میکنم و بعدش خلاص. دربست در خدمت شما خواهم بود.
ولکام بک آقا به سلامتی
ایشالله دفاعت هم به خوبی و خوشی تموم میشه و جداً خسته نباشی
تبریک شخیل .
مطمئنم که دفاع هم برات هیچ کاری نداره .
و امیدوارم که به زودی مدرک دکترات رو هم بگیری .
فربد تو کسی هستی که مطمئنا در آینده خیلی اسمت رو خواهیم شنید.
بینام اسم من رو هم مطمعن باش در اینده به عنوان رهبر مسلمون های اروپا خواهی شنید.
مطمعنا .!!!!!!!!!
That’s… not a good idea.
ممنون شخیل.
دکترا قصد رفتنشو ندارم، حداقل نه به این زودی.
هدف همینه. حالا ببینیم چی میشه.
فربد تبریک و پاینده باشی.
http://boards.4channel.org/lit/thread/12415328/explain-to-a-pleb-why-rupi-kaurs-poetry-is-bad
ouch :))))
نبوغ بچههای فورچن توی دیس کردن مثالزدنیه. و این روپی هم جون میده برای دیس کردن.
پ.ن.: یکی از فانتزیهام اینه که یه روز نویسندهی معروف بشم بعد برم تاپیکهایی که راجع بهم تو فورچن میزنن بخونم.
نشستم سعی کردم اولین ترک دارک امبینتمو بزنم
https://clyp.it/pemk33ac
ارور ۴۰۴ میده. لینکو درست کپی نکردی.
https://clyp.it/fifzmiff
چیزه میکس قبلی خراب بود پاکش کردم منتظر شدم پیامم تایید بشه دوباره بفرستم
هان خوبه. مشخصه توی مسیر درستی افتادی. الان توی این ترک تونستی حس tension و intensity رو انتقال بدی. منم توی ترکهات دنبال همین حسه بودم.
آره دقیقاً دنبال همین اتمسفره بودم. خوبه که جواب داده :))
مرسی که گوش کردی
فربد قدر کار آزادت رو بدون، برای خودتی، به کسی جواب نباید پس بدی، این کارت زدن هشت ساعت کار میتونه عین زندان رفتن اجباری بمونه که با درآمدش دز بدترین حالت فقط میشه زنده موند. یه مستند دیدم طرف ۱۳۰۰ تا درامدش هست با کار دز رستوران مجبور بود ۸ تا ۹ ساعت دز روز کار سخت بدنی انجام بده تا صبح و تا ظهر هم میخوابید یعنی از زندگیش لذتی نمیبزد جز اینکه زندست و برعکس توهمات خیلیا تعداد خیلی زیادی از مردم المان اینطوری زندگی میکنم. جالبه بدونی بزرگ ترین بیماری افسردگیه و از هر ۱۰ تا آلمانی یکی مشکلات روانی داره.
هر چی تو بگی…
تو این مورد خاص حق با پیامه. این که بتونی بدون داشتن آقا بالا سر و ددلاین پول دربیاری، موهبت بزرگیه.
با همه این حرفا فیلم نوحش واقعا مزخرف بود .
فربد امروز تولدمه. به عنوان کادو بینام رو یه ماه از چت باکس بن بکن دور هم بخندیم.
تولدت مبارک بیام عجب کادویی
تولدت مبارک.
به جای بدخوای واسهی بقیه برو جواب منو توی پست وفاداری در ترجمه بنویس.
چرا من این بلا رو الان سر خودم آوردم؟
Black Swan
اولین فیلمی تو زندگیم که ۲ بار توی ۱ روز دیدم. اونم کامل.
امروز بیشتر در موردش نمینویسم چون میخوام ذهنم رو توی دنیاش نگه دارم. حداقل مدت کوتاهی…
واقعا که عجب فیلمی ! محشر .
آره، Black Swan فوقالعادهست. جزو معدود فیلماییه که به معنای واقعی کلمه منو میخکوب کرد. رقص قوی سیاه توی آخر فیلم مو به تنم سیخ کرد.
آرنوفسکی، کارگردان مورد علاقه یکی از دوستامه و اون به من معرفی کرد که کارهاش رو ببینم، و گفت که ترجیحا از اول فیلم هاش رو ببینم، البته من خودم معمولا همین کار رو هم میکنم، ولی توی آثار این کارگردان واقعا باید این ترتیب رو رعایت کرد، چون کل کارنامه هنری این فرد به هم مرتبطه و فیلم به فیلم قوی تر میشه، و وقتی میرسیم به Black Swan به نقطه اوج کاریش میرسیم.
همه اون نقاط قوت فیلم های قبلیش، مثل موسیقیها و فیلمبرداریهای خاص توی “مرثیه…”، داستان شخصیت محور کشتیگیر، عناصر سورئال توی پی و فاونتین، فیلم برداری از پشت سر توی کشتیگیر و … با هم جمع شدن تا یه اثر بینقص و زیبا رو تحویل بدن.
فربد تو اون اول که شروع کردم به دیدن فیلم های آرنوفسکی، گفتی که بلک سوان intense ترین فیلمیه که دیدی. حقیقتا کلمه مناسبی برای توصیف فیلمه. در حدی که من ۲ بار فیلم رو دیدم! و کل امروز رو درگیرش بودم و همش صحنه هاش تو ذهنم این ور اون ور میرن. این متن رو هم برای این مینویسم که ادای دینی کرده باشم بهش.
این ۲ بار دیدن، باعث شد به خیلی چیز ها دقت بیشتری بکنم. پیش آگاهی، عنصریه که به شدت تو فیلم به کار رفته و چقدرم استادانه به کار رفته. “همه داستان رو میدونیم … دختری باکره …” از همون اول فیلم ساز داستان رو به ما میگه، پایانش رو هم میگه، و بعدش انگار داره به ما میگه:”حالا داستان رو فهمیدی؟ ببین چطور اجراش میکنم!”. یه تیکه دیگه از این پیش آگاهی ها که خیلی باهاش حال کردم، اونجاست که سر تمرین برقا خاموش میشه، برام سوال بود اون موقع، که این دیگه برا چی تو فیلم اومده، که خب توی اواخر فیلم با تکرار این اتفاق جوابم رو گرفتم، خیلی ساده میتونست بدون این پیش آگاهی (اگه بشه اسمش رو پیش آگاهی گذاشت) هم این کار رو بکنه ولی اون موقع دیگه اسمش آرنوفسکی نبود. 🙂 از این مدل پیش آگاهی ها به وفور در کار پیدا میشه و به نظر من همشون دارن یه حس مهم رو طی فیلم افزایش میدن؛ تعلیق. هر کی گفته هیچکاک استاد تعلیق سینماست باید بیاد ببینه آرنوفسکی توی روز روشن، بدون استفاده از المان های ترسناک همیشگی و توی یه صحنه رقص، چطور مو به تن آدم سیخ میکنه. واقعا حس تعلیقی که توی اجرای پایانی وجود داره رو تا حالا تو فیلمی نداشته بودم، حسی که دائم جای خودش رو با احساسات دیگه عوض میکنه، کل زمان فیلم ما داریم به قوی سفید نگاه میکنیم و توی اوج تعلیقِ فیلم، وقتی قوی سیاه وارد میشه به حدی از این نمایش خارقالعاده و اون اجرای بینقصی که تو کل فیلم در موردش صحبت میشه و منتظرشیم، به وجد میایم که کاملا فراموش میکنیم این قوی سیاه از کجا اومده و در ادامه قراره چی بشه، فقط ما هم مثل تماشاچیها مبهوت این نمایشِ perfect میشیم. در ادامه این مدل “تعویض احساسات”، دوباره اون حس تعلیق، این بار وحشتناک تر از قبل برمیگرده و …
فربد من بعد از دیدن فیلم، با خودم اینجوری تحلیل کردم که توی این نمایش، کامل شدن، با فعال شدن هر دو بخش سفید و سیاه به وقوع میپیونده ولی بعد توی یکی از تحلیل های روانشناختی اثر، این نمایش رو به ۳ بخش تقسیم کرده بود:
1- “نینا”ی اول: پاکی ناشی از معصومیت، که زیباست ولی اون جذابیت خاص رو نداره. و به زودی با سقوط رو به رو میشه.
2- نینایی که بالاخره با پلیدی های وجودش آشنا میشه و به اصطلاح خود فیلم: “letting go” رو تجربه میکنه.
این بخش ازش همه رو مسحور میکنه.
3- نینایی که این بار با وجود تجربه بخش دارک خودش، آگاهانه خوبی رو انتخاب میکنه نه به زور مادر و اطرافیانش، ولی بهای سختی رو از این بابت پرداخت میکنه.
اگه به خود سایته هم نگاه بندازی، من بعد که این مطلب رو خوندم به نظرم بیشتر با مضمون فیلم درمیومد و خیلی ازش خوشم اومد، ولی یه نکتهای که هست اینه که نینای داستانِ ما، بالاخره توی کدوم یکی از این ۲ حالت آخر “perfect” شدن رو حس کرد؟ قوی سیاه؟ یا قوی سفید دوم؟
در ادامه همون پیش آگاهی ها دلم نیومد این یکی رو نگم. توی بار پسره بهش میگه داستان نمایش چیه، نینا هم بهش میگه، بعد پسره میگه پس یعنی پایان و خوش و اینا نداره، و نینا جواب میده که نه، ولی زیباست.
خاموش شدن چراغ رو میشه توضیح بدی؟
روز قبل اجرای اصلی، نینا تا دیروقت میمونه تا تمرین کنه، بعد یواش یواش اوهامش میان سراغش و یه دفعه برق میره. بعد نینا میره سمت پشت سالن و داد میزنه که من هنوز اینجام و دارم تمرین میکنم ولی کسی انگار نیست. همین جوری اگه این اتفاق های بالا میوفتاد مشکلی نداشت ولی ممکن بود مخاطب برداشت های مختلفی از خاموش شدن چراغ ها بکنه، که مثلا برق رفته و … ، ولی از اون جایی که قبلا به ما یه دور این خاموش شدن چراغ ها رو نشون داده و دلیلش رو هم گفته، دیگه دفعه دوم ما کاملا میدونیم قضیه چیه و این تعلیق کار رو به مراتب بیشتر میکنه. چون میدونیم یه نفر چراغا رو خاموش کرده. همون قضیه است که میگه اگه میخوای از یه تفنگ استفاده کنی یه دفعه نیارش تو داستان و باهاش تیر بزن، زودتر تو نمایش معرفیش کن.
احساسات توی پستت موج میزد. خوشحالم که بالاخره یه چیزی تونست احساسات تو رو بربیانگیزه. نقد خوبی روش نوشتی. دست مریزاد.
من اون سایته رو قبلاً دیدم. به نظرم مطلبش زیادی کوتاهه و استدلالهاش رو بسط نداده. جا بود بیشتر بنویسه.
چیزی که من از فیلم دریافت کردم این بود که نینا ذاتاً آدم پاک و معصومیه و برای همین اجرای قوی سفیدش از اول بینقص بود. توما هم توی نمرین اینو بهش میگه. مشکل اصلی نینا این بود که به خاطر ذات پاک و معصومش نمیتونست قوی سیاه پلید و اغواگرو از ته دل بازی کنه. اون اتفاقاتی که توی طول فیلم میافته، تلاش نینا (یا حداقل ضمیر ناخودآگاهش) برای بیرون کشیدن پلیدی و اغواگری از اعماق وجودشه. لیلی، رقاص تازهوارد هم میشه منبع الهامش،چون این ویژگیها رو داره.
اون پرفکشنی که نینا ازش صحبت میکنه در واقع رسیدن به ترکیب موازنهشدهی نیکی و پلیدیه.
پیشنهاد میکنم این ویدئو رو هم تماشا کنی. من بعد از تماشای این ویدئو فهمیدم که چرا ویپلش و قوی سیاه برام فیلمای جذابین. جفتشونم جزو intenseترین فیلمایی هستن که تماشا کردم.
https://www.youtube.com/watch?v=ba-CB6wVuvQ
باو من توی ۱ سال اخیر بین فیلم ها توی the girl with a dragon tattoo و incendies هم خیلی حس های شاخی داشتم. ولی خب نتونستم بنویسم راجع بهشون. تئاتر ها رو هم که دیگه نگو. سر این یکی ولی تا نمینوشتم آروم نمیشدم.
اون ویدئو رو ندیدم چون اولش میگه اسپویلر داره و خب من ویپلش رو ندیدم. ولی مطمئن باش یادم میمونه. این مدل چیزا رو چجوری گیر میاری؟ من باید یه خورده بیشتر با یوتیوب انس بگیرم گویا.
یعنی تو با اون تحلیل اولی که خودم نوشتم موافق تری تا اینی که این بابا گفته؟
یه چیز دیگه… چرا اسم فیلم بلک سوانه؟ چرا سوان کویین نیست؟
راهش اینه که بری توی یوتیوب اکانت بسازی و شروع کنی به تماشای ویدئو. هرچقدر بیشتر ویدئو تماشا کنی، یوتیوب سلیقهت رو بهتر و عمیقتر درک میکنه و الگوریتمش کانالها/ویدئوهای مشابه پیشنهاد میده.
آره، با تحلیل تو موافقترم.
به خاطر اینکه عمدهی فیلم تقلا برای پیدا کردن قوی سیاهه. دغدغهی نینا این نیست که صرفاً سوان کویین بینقصی بشه. دغدغهش اینه که یه بلک سوان بینقصی بشه.
خب پس تیکه نهایی فیلم رو چجوری توجیه میکنی؟ جایی که دوباره قوی سفید میشه؟
به نظرم تیکهی نهایی فیلم بر حسب اقتضا با قوی سفید به پایان میرسه، چون اجرای فیلم باید با بالهی چایکوفسکی هماهنگ باشه و این مسیر داستانیه که باله طی میکنه. خودکشی اودت (قوی سفید) یکی از آخرین وقایع بالهست.
ولی بازم تاکید میکنم: توی این فیلم قوی سیاه و سفید قرار نیست از هم جدا باشن. جفتشون بخشی از وجود نینان.
از کجا میدونی قوی سفید خودش رو کشته؟ شاید یه حالتی مثل فایت کلاب بوده.
منظورم توی اپرای چایکوفسکی بود:
Odette is distraught. The swan-maidens try to comfort her. Siegfried returns to the lake and makes a passionate apology. She forgives him, but his betrayal cannot be undone. Rather than remain a swan forever, Odette chooses to die. Siegfried chooses to die with her and they leap into the lake.
توی فیلم معلوم نمیشه نینا آخرش میمیره یا نه.
من کار به نمایش ندارم، فیلم رو میگم، اون اتفاقی که توی اتاق گریم میوفته. آیا نینا مثل فایت کلاب آگاهانه خودش رو کشته تا از بخشی از وجودش رها بشه؟ یا نه این خودکشیه تصادفی بوده؟
فکر کنم توی فیلم مشخص بود که نینا اصلاً قصد خودکشی نداشت. نینا به خاطر اختلالات روانیش دائماً به خودش آسیب میزد (بدون اینکه متوجه باشه داره به خودش آسیب میزنه) و اون لحظهای که شیشه رو فرو میکنه تو شیکمش، فکر کرد داره لیلی، رقیبش رو میکشه، نه خودشو.
بنابراین خودکشی (اگه بتونیم این اسمو روش بذاریم) تصادفی و غیرعمد بوده.
اگه بخوایم از دید سمبولیک و فرای منطق روایی داستان بهش نگاه کنیم، میشه به خودکشی توی فایت کلاب تشبیهش کرد.
http://www.bbc.com/persian/magazine-46793766
ممنون.
فقط قبلاً ازت خواسته بودم که وقتی لینکی رو به اشتراک میذاری یه توضیح کوتاه هم راجع بهش بنویسی. اینجوری کامنات به طور اتوماتیک به بخش اسپم منتقل میشن.
دوستان
کسی fountain یا wrestler آرنوفسکی رو دیده حرف بزنیم درباره اش؟
من جفتشونو دیدم. اگه خواستی خودت بحثو شروع کن منم یه چیزی وسطش میگم.
کلا آرنوفسکی کارهای عجیب و جالبی داره. از اون “پی” گرفته تا این فاونتین.
اول از همه این که برعکس “پی” فیلمیه که در عین این که گنگه، ولی باهاش حال میکنی یا حداقل من خوشم اومد. ولی من این رو نمیفهمم که توی این مدل فیلم های سورئالش، از ترکیب این عناصر سورئال با عناصر مذهبی چه چیزی میخواد در بیاره.
مسئله دیگه این که از یه سمت فیلم یه پیرنگ اصلی داره، ولی از اون سمت اونقدر مفاهیم و مضامین مختلفی رو وارد فیلم میکنه که من بعضی جاها ارتباطشون به کار رو درک نمیکردم دیگه.
در مورد wrestler ، یه فیلم کاملا شخصیت محور، اونم فقط شخصیت اصلی، یه چیزی که تو این فیلم خوشم اومد این بود که کل فیلم داره دور این شخصیت میچرخه، یعنی فیلم هیچ تلاش قابل توجهی برای پرداخت شخصیت های دیگه نمیکنه، یعنی خیلی ها ممکنه بگن سکانس کنار دریا رندی با دخترش بهترین بخش فیلم بود، ولی از اونجایی که ما تو فیلم به شخصیت دختر نزدیک نمیشیم و از گذشته رندی با دخترش هم اطلاعات خاصی نداریم، توی این صحنه خیلی از بالا داریم به ماجرا نگاه میکنیم و به نظر من توی این سکانس ها اصلا نمیخواسته حس نزدیکی ایجاد کنه و تو این کار هم موفق بوده. این فاصله گذاری توی جاهای دیگه ای هم از فیلم دیده میشه. در نهایت به نظرم سکانس مبارزه پایانی و اون نگاه آخری که به جایگاه میکنه که ببینه کسی منتظرش هست یا نه عالی بود.
حالا تو هم نظرت رو بگو درباره این ۲ تا.
از کجا دان کردی؟
سایت ۳۰نما داره.
30nama.shop
پولیه ؟
با بات تلگرامش روزی دو تا فیلم مجانی میتونی دانلود کنی.
:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|:|
آره بینام مسلما برای تو پولیه.
فونتین به نظرم یکم فیلم فخرفروشانهایه (pretentious). یعنی از اون تیپ فیلما که عمداً میخوان دورههای زمانی و مکانی مختلف رو به هم پیوند بزنن تا بگن چقدر همهچی به هم ربط داره و کائنات چقدر شگفتانگیزه، و این کارو طوری انجام میده که زیادی توی چشمه (مثلاً نمونهی فیلمی که این تکنیکو خوب پیاده کرده اطلس ابره). ولی با اون ایده که هیو جکمن آخرش تنها انسان باقیمونده میشه (اگه درست یادم بیاد، کنار درخت) خیلی حال کردم.
کشتیگیر که یکی از فیلمهای مطالعهی شخصیت (Character Study) موردعلاقمه. به شدت با شخصیت رندی و بازی میکی رورک حال کردم. اتفاقاً برخلاف تو رابطهی رندی با دخترش برای من خیلی ملموس بود و مثلاً daddy issues داشتن دختره توی ارتباطش با رندی واضح بود. فیلم توی القای حس و حال یه آدمی که از عرش به فرش افتاده و دیگه اون زرق و برق گذشته رو نداره خیلی خوب عمل کرده، چون از اون دیدگاه کلیشهای بیش از حد داغون نشون دادن یارو توی سنین پیری فاصله گرفته. رندی با اینکه بدبخته، ولی «خیلی» بدبخت نیست. همچنان با کشتیگیرهای دیگه رابطهی حسنه داره، همچنان میتونه جمعیتی (هرچند کوچیک) رو جذب کنه و کلاً آدم باحال و اهل دلیه. این از عرش به فرش افتادنش به شکل زیرپوستیتر و پرجزئیاتتر از طریق احساساتش به بیننده منتقل میشه.
هومم…
در مورد کشتی گیر گفتی که کلیشه ای نساخته، آره، واقعا این آرنوفسکی با این که هم تو مرثیه ای برای یک رویا و هم توی این فیلم سراغ یه موضوع کلیشه ای رفته، ولی اصلا فیلمشون کلیشه ای نشده.
سلام.
میگم آقا من میخوام برم زبان به علت علاقه م به ادبیات خصوصا ادبیات گمانه زن که خب هم به علت اینکه ادبیات انگلیسی خودش چیزهای بیشتری برای کاوش داره تا ادبیات خودم خصوصا وقتی زبان خودمو بلدم و همچینین این که زبان اول دنیاست و جدیدترینا و بهترینا به این زبون نوشته میشن و همچنین شغلش برای ترجمه و تدریس خیلی بهتر از ادبیات فارسیه.راستش الان کارشناسی مهندسی دارم میخونم سال دومم دانشگاه خوبی هم میخونم بحمدالله و خب تو همین دانشگاه میتونم تغییر رشته بدم و منتظر ارشد هم نیستم چون واقعا دیگه دوس ندارم مهندسی رو در اینحد که مدرکشم بعیده بتونم بگیرم.ولی خب اینقد اطرافیان از اینده ترسوندنم که یه جوریم شده…سوال اول:به عنوان مترجم و مدرس توی دانشگاه یا زبانسراها میتونم زندگی معمولی داشته باشم؟سوال ۲:میشه فاند گرفت و رفت خارج و اونجا خوب زندگی کرد؟اگه آره چه کشورایی؟سوال ۳:دستمزد هیعت علمی اونم برا یه دانشگاه دولتی قوی از یه کلانشهر یا تهران برا زبان چطوره؟
سلام.
راستش سوالهای کلی و سختی پرسیدی و من شخص مناسبی برای جواب دادن بهشون نیستم، چون با هیچکدوم از این چیزها از نزدیک برخورد نداشتم. پیشنهاد میکنم به مشاور یا متخصص مراجعه کنی. چون من اگه چیزی هم بگم، اطلاعات کارآمد و قابل اطمینان نیست و با توجه به مهم بودن تصمیم در آخر مجبور میشی به همون مشاور و متخصص مراجعه کنی،
فربد
در مورد سفر های گالیور که صحبت کردیم
یه ترجمه باستانی پیدا کردم که به نظر کامله ، اما اینکه چقدر کامل و یا چقدر وفادار به متن ، اینو نمیدونم .
به هر حال آپلود کردمش
http://s9.picofile.com/file/8348182792/Safarnameye_Galiver.zip.html
دستت درد نکنه بینام. چقدر دنبال ترجمهی این کتاب گشتم. الان یه جورایی شبیه نوشدارو بعد از مرگ سهراب میمونه، ولی بازم خوبه.
آقاااااا :))))))
pricless
https://www.reddit.com/user/creator72archetypes
گرفتم یه کنترل فریک پرسونالیتی تایپ پیدا کردم جیزس :))))
نفهمیدم. این کاربره قضیه ش چیه؟
کامنتای یارو رو بخون یکم
میبینی مثلاً یارو اینجوریه که فلان طرف داره درباره مثلاً تجربیاتش راجع به INFP بودن تو یه موضوع خاصی حرف میزنه بعد این میاد وسط اینجوری عصبانی که YOU’RE NOT INFP! YOU’RE TRYING TO ENTP! YOU DON’T EVEN KNOW WHAT PERSONALITY TYPE YOU’RE COPYING بعد مثلاً اینجوری میشه که کلی دلیل میاره INFP در واقع اینجوریه و فلان تو اصلاً اینجوری نیستی و اینا، داری دروغ میگی… خیلی آدم عجیب و کنترل فریکیه. یکم بخونی تو کانتکست متوجه میشی :دی
یعنی خوشم میاد مهراد هیچ دغدغه فکریه دیگه ای نداری که همچین موضوع بی اهمیتی ذهنت رو مشغول میکنه. اینو بدون مزاح میگم تا میتونی این دوران رو گرامی بدار از ۲۴/۲۵ سختی ها شروع میشه
هان، گرفتم.
اینترنت اینقدر پر از ویردوئه که بهشخصه این چیزا به چشمم نمیاد. مثلاً سابردیت r/iamverysmart کلاً به تاکسیدرمی کردن همچین کاربرایی اختصاص داده شده.
مدل این ویردوئه خیلی خوبه آخه :))
@پیام
کامان لیترالی ده دقیقه نصف شب موقع سرچ یه چیزی به این یارو برخورد کردم اینجوری نیست که یه روز کامل نشسته باشم یارو رو استاک کرده باشم :دی
اتفاقاً الآن تو ایام امتحاناتم هستم (دی ماه :دی) و کمرم داره تا حد شکستن خم میشه.
فربد چند روز دیگه تولدمه. اینو میگم که یه کادوی باحال آماده بکنی.
مبارک باشه پیام جان. کادو هم هرچی خواستی (چیزی که از دستم برمیاد) بگو بهت میدم. خودم ایدهای ندارم.
فربد بعد از مدت ها نشستم فیلم چلدرن اف من با خانواده دیدم و خواستم ازت تشکر کنم بابت معرفی خیلی فیلم خوبی بود مخصوصا اون صحنه ک بچه رو از اون وسط میارن بیرون همه نگاش میکنم عین مسیح موعود
اخیرا هم فیلم استاکر تارکوفسکی و دیدم و اچ مغز شدم و خیلی حال کردم میخواستم نظرتون در این باره بدونم حتماااااااااااااااا
دوم اینک کتابتم چاب شد ارشیا استوری گذاشت بود خواستم ی تبریک جانان بگم بت
یواش یواش دارم ب بایان تحصیلات عالی میرسم و ی ترسی عجیبی تو دلم افتاده ک قرار سربازی سختی داشت باشم ک امیدوارم اینجور نباشه
چنتا هم بازی مستقل تو این مدت تموم کردم ک حتما حوصلم کشید تو بخش گیم درموردشون مینویسم
در مورد موزیک هم هنوز در حال یادگیریم ولی شاید امسال ی کار جدی واقعی ازم اومد بیرون
و ب شدت بیگیر و علاقمند ب موسیقی جز شدم
دیگه ک همین
شماها چطورین ؟
ارتین و بقیه رفقا چطورین حال و احوال
الان ما بگیم که چطوریم تو ۶ ماه دیگه میای بهمون جواب میدی یعنی؟! 😀
سلام اندلاین عزیز.
خواهش میکنم. قابلی نداشت.
راجعبه استاکر قصد دارم یه چیزی بنویسم در آینده. فقط جا داره بگم که پیکنیک کنار جاده، کتابی رو که فیلم ازش اقتباس شده، بخونی. خودم ترجمهش کردم.
من خوبم. دارم روی پایاننامهم کار میکنم و موقتاً نوشتن/ترجمه رو متوقف کردم.
منتظر نقد و بررسیهات هستم.
فربد دمت گرم عجب فیلمی بود Children of Men
خیلی درگیرم کرد
خواهش میکنم.
اتفاقاً الان با توجه به وضع اروپا relevantتر از زمان ساخته شدنشه. این فیلم واقعاً از زمان خودش جلوتر بود.
نیاز به امتحانا داشتم به عنوان یه بهانه که بشینم بیت بزنم :))))
http://s8.picofile.com/file/8347836992/Post_Modern_Death.mp3.html
به نظرم بیت low-effortای بود. عملاً یه صدای چهار پنج ثانیهای unremarkable بود که توی لوپ افتاده بود و در پسزمینه هم یه صدای بم خفیفی شنیده میشد که چیزی به بیت اضافه نمیکرد. اون تغییر شدتمندی که آخرش به بیت اضافه کردی هم خیلی خوب روی آهنگ نمینشست. یه جورایی messy و آماتوری به گوش میومد.
کلاً بهعنوان کسی که داره توی بیت زدن تجربه پیدا میکنه، باید بیشتر روی auditory nuances بیتهات کار کنی. مثلاً اون بیته که حال و هوای چینی داشت و من به موسیقی opium den تشبیهش کردم، این nuanceه رو داشت و برای همین اینقدر اتمسفریک از آب دراومده بود. ولی بیشتر بیتهایی که از اون موقع تا حالا منتشر کردی، زیادی ماشینی بودن. یعنی حس خاصی منتقل نمیکنن و خیلی معمولی به نظر میرسن.
هوم… آره دتس فیر
چند وقتیه که توی لوپ ساختن آهنگای اینطوری گیر کردم. فکر کنم باید صبر کنم تا یه چیز اینسپایرینگ به ذهنم بیاد. شاید بهتر باشه تا اون موقع فنیات موزیکم رو اوکیتر بکنم
من بیشنهادم این مباحث صدا سازی و تیوری موزیک بیشتر دنبال کنی سعی کنی مباحث حداقل بایه رو خوب یاد بگیری خیلی بهت کمک مینه تیوری و دونستن و نباید یترسی از رفتن سراغ تیوری
با بلاگین های جون داری مثل سروم کار کن و حتما حتما حتما سعی کن تو میکس ب ی مهارت نسبی داشت باشی
و اینک مهم ترین چیز تو یادگیری تجربی تمرین و ادامه دادن ک ی بشتکار قوی میخاد
مرسی آقا بابت راهنمایی هات
ولی من نمیترسم فقط به شدت تنبلم :)))
قصد دارم بشینم سرش عین آدم سر فرصت
تا جایی که از فیدبکها متوجه شدم توی صداسازی زیاد مشکلی ندارم با اینکه از اون چیزی که خود اف ال به آدم میده خارج نشدم تا به حال بیشتر نیاز دارم روی آهنگسازی کار کنم و همون تئوری که تو برناممه
درست شد.
فربد
به تنظیمات چت که دست نزدی؟
از چت بک آپ بگیر.
این پنل بالا هم که اضافه شده حالت دیباگه من اضافه کردم ببینم باگ چی میزنه توش.
نه، دست نزدم. مشکل همون زیاد شدن حجم سرور بود که درستش کردی.
شنبلیله بلایی سر چت باکس اومده ؟؟؟
فربد منم سال نو رو بهت تبریک میگم. سال خوبی رو برات آرزومندم که بتونی به موفقیت های بسیاری برسی. به تمام دوستانم سال نوی میلادی رو تبریک میگم و سال خوشی رو براتون آرزومندم. تو کتابفروشی کتابات برق میزنند فربد.
ممنون پیام. چه جملهی قشنگی گفتی: «تو کتابفروشی کتابات برق میزنند فربد.»
الکی میگه بابا… 🙂
بچهها ۲۰۱۹ فوقالعادهای رو برای همهتون آرزو میکنم. قبلاً گفتم و باز هم میگم: این جمع کوچیکی که اینجا تشکیل شده، شماهایی که مرتب به سایت سر میزنید و کامنت میذارید، از مهمترین جنبههای زندگی من هستید. امیدوارم بتونم در آینده هر انتظاری که از من دارید، به بهترین شکل ممکن برآورده کنم.
پ.ن.: پایاننامهم تفریباً نصفش تموم شده. من امیدم اینه که تا آخر امسال (سال شمسی) کلاً کارشو تموم کنم (منجمله دفاع) و بعد دربست در خدمت سایت باشم.
سال نوت مبارک فربد! برای امسال رزولوشن داری؟ اگه داری بنویسش که هم ما یکم عطش فضولیمون رفع شه هم حواسمون بهت باشه که زیر قولت نزنی :))))
من خودم رزولوشنم اینه که سر درسام بیشتر تمرکز کنم، بیشتر درباره تئوری موسیقی یاد بگیرم و روی داستاننویسی و اسکیلهای مربوط به ادبیات بیشتر کار کنم
و خب شاید تونستم امسال یکی از آرزوهای دیرینهام که ساختن یه بازی هستش رو محقق کنم
من رزولوشنم اینه که از ترجمه رو بیارم به نوشتن.
کلاً رزولوشن خاصی برای خودم تعیین نکردم. وقتی پایاننامهم رو تموم کنم، برای اولین بار توی زندگیم از شر تحصیل خلاص میشم و این خودش کلی گزینه پیش روم قرار میده. وقتی تموم شد، بیشتر راجع بهش فکر میکنم.
رزولوشنهای خودتو عشقه.
فربد برنامت برای سربازی و phd چیه?
برای هیچکدوم برنامهای ندارم.
I’m just gonna live like a rogue for the rest of my life.
فربد تک فرزنده ، پس احتمالا بتونه با کمی شانس از زیر سربازی در بره
تبریکات فراروان با تاخیرات بسیار
مرسی ک هستی م ن شاید زیاد کامنت نذارم اما سایت اکثر مواقع چک میکنم
امید اینک امسال سال خوبی برا همه رفقا باشه
فربد
احیانا چیزی از ارما بومبک خوندی ؟
نه متاسفانه.
وقتی زمانت آزاد شد حتما یه نگاهی بهش بنداز من که ازش لذت بردم ، البته با ترجمه احسان لطفی .
کدوم کتابش
یه منتخبی از چند تا کتابش بود که توی ماهنامه داستان چاپ میشد .
نظرت چیه http://tarjomaan.com/neveshtar/9235/
من باهاش تا حدی موافقم. البته بستگی به ماهیت جرم داره، ولی من نظرم اینه که یه اشتباهی که یه نفر تو یه لحظه کرده، نباید تعریفکنندهی کل زندگی و شخصیتش باشه. چون آدما دائما عوض میشن و نیت پشت اعمال هم همیشه برای آدم مشخص نیست. مثلاً اگه از من بپرسن چرا فلان کارو انجان دادی، شاید نتونم جواب درستی بدم، چون خودمم در لحظه نمیدونم، بنابراین اگه اون کار خاص تعریفکنندهی هویت من به عنوان یه شخص باشه، منصفانه نیست.
به نظرت فربد این کتاب یه شروع مناسب برای آشنایی با مکتب رواقی میتونه باشه https://shahreketabonline.com/products/47/121432/tags/critique/
طبق تعاریفی که ازش خوندم، آره.
من و مرحوم آرتین ! این کتاب رو با هم خوندیم ، بد نبود .
پیام
من جای تو بودم این رو حتما شرکت میکردم.
https://www.mo.nl/en/agenda/2019-en/de-avond-van-de-filmmuziek
از این آزمایش چیزی میدونستین؟
https://www.zoomit.ir/2018/12/15/310437/stanford-prison-experiment-psychology/
آره، ازش فیلمم ساختن:
https://www.imdb.com/title/tt0420293/
البته نمیدونم چرا بهش به چشم یه آزمایش انقلابی نگاه میشه. اینکه رفتار انسان به محیطی که توش هست بستگی داره یه امر بدیهی به نظر میاد. آرومترین و سربهزیرترین آدم هم اگه به حد کافی اذیتش کنی یا در معرض آدمای مزخرف قرار بدی، بعد از یه مدت به یه هیولا تبدیل میشه.
چه سایت عجیب و غریب و خوبیه این زومیت .
https://hellopoetry.com/Naive_Vigilante/
آقا اکانت من تو هلو پوئتری و اینا… شعرایی که توش نوشتم و به نظرم به اندازهای خوب بودن که میتونن شیر بشن.
فربد به نظرت پوئمام در چه سطحیه؟
به نظرم شعرات در سطح خوبیه. الان کلاً شعر وضعیتش طوریه که «سطح» خیلی توش مطرح نیست. مثلاً یکی از معروفترین شاعرای اخیر Rupi Kaurه، ولی شعراش در حد پستای سطح پایین tumblrه.
البته شعرات یکم زیادی انتزاعتین. این لزوماً چیز بدی نیست و سلیقهایه. ولی به نظرم اضافه کردن یه سری ارجاعات فرهنگی و انتقال حس در قالب یه تجربهی شخصی (مثلاً سفر کردن به یه جایی از ایران) میتونه موثرتر واقع بشه.
از میون این شعرا Limbo of Contradictions رو بیشتر از بقیه دوست داشتم.
اوهوم… متوجهم.
آره این انتزاعی بودنه رو منم متوجه شدم و بیشتر به خاطر اینه که از شعرام به عنوان یه ابزار استفاده میکنم که حسهایی که دارم و کامل متوجهشون نمیشم رو اکسپلور کنم. ولی دوست دارم سعی کنم به اون حالت لیترالتر برسم. بیشتر قضیه اینه که هم به ذهنم نمیرسه چجوری باید اون شکلی بنویسم هم اینجوری نوشتن برام لذتبخشتره :)))
مرسی که خوندی آقا دمت گرم
مهراد
تو شعر فارسی هم کار میکنی ؟
به ندرت…
فقط توی همین داستان ساعتگردم شعر فارسی نوشتم منتها کلاً نقطه قوتم نیست :دی
با دیدن بچههایی امثال تو و فربد یاد فرمایشات استاد شفیعی کدکنی می افتم ، که به خاطرش کلی هم فحش خورد ، بدبخت بیچاره .
چه گفت مگه؟ 😶
خب در جهت دیدن فیلم های آرنوفسکی، چند روز پیش که Pi رو دیدم و امروز Requiem for a Dream رو.
چقدر خوب بود. این آهنگش عجب چیز روانی کننده ایه.
بعد این رو نگا کنید:
https://www.youtube.com/watch?v=CZMuDbaXbC8
خب آرتین همینا رو میگه اگه ببینم دیگه تئاتر نمیرم دیگه، راست هم میگه.
خب خوبه رفتی سراغ آرونوفسکی. وقتی رسیدی به Black Swan نظرتو راجع بهش بهم بگو. یکی از intenseترین فیلمایی که تا به حال دیدم، تقریباً یه چیزی تو مایههای ویپلش و با همون درونمایه و قصه.
این آهنگه هم خودش قشنگه، هم اسمش (Lux Aeterna).
باشه.
نور ابدی؟
Yup
فربد
آلن ویک رو بازی کردی ؟
آره. و دوستش داشتم. چطور مگه؟
خیلی خیلی بازی سطح بالایی بود . همین .
چطورید؟
به به داش پویا. از این ورا؟
ما که مثل همیشهایم. تو چطوری؟ تو این مدت مشغول چه کارایی بودی؟
ای بدک نیم… درس و مشق و فیلم و سریال یه مقدار نوک زدن به فلسفه… شما چی کارا می کنید؟
سلامتی کم پیدایی.
من یه مدت سخت مشغول تولید محتوا بودم تا پول تعمیر هارد سوختهم رو جور کنم. الان کلاً همهچی رو گذاشتم کنار دارم روی پایاننامهم کار میکنم.
https://gutfeelingisanguish.bandcamp.com/
Dälek + Fire! Orchestra + Faust = Profit
ترک Anguish رو گوش بده فربد… Gut Feeling هم ترک خوبیه ولی انگوئیش واسه نمونه بهتره
آقا اشتباه گذاشتم اینو اینجا نمیشه انتقال داد اینو به صفحه موسیقی؟ (((:
نه ظاهراً قابلیتش موجود نیست. حالا اشکال نداره.
آهنگه از چه لحاظ Faustian بود؟
نه منظورم بند Faust بود :))
گروهه از این بندای بالا تشکیل شده
http://www.scp-wiki.net/scp-4001
آقا این SCP عه خیلی عالیه لامصب… مخصوصاً اونجایی که یارو محققا سعی کردن یه شخص جدید درست کنن. وحشتناک عالیه.
شبیه یه جور ورژن مادیفایشده از کتابخانهی بابل بورخس بود.
کلاً SCP چیز خوبیه و به نظرم کلی متریال داستاننویسی برای نویسندههای آتی فراهم میکنه (تقریباً مثل کاری که لاوکرفت کرد). هرچند این لحن Pseudo-scientificش به نظرم زیادی گیمیکیه. یعنی تو این مایهها که I don’t buy it. I can easily see through it.
راستی کانال The Exploring Series هم ویدئوهای مربوط به SCP داره. هرکی علاقه داره چکش کنه:
https://www.youtube.com/playlist?list=PL-aprpylMuCdmFGRXxvwAgu3gc491RzIL
چیزی که من بیشتر خود این SCP دوست داشتم تستایی بود که نوشته بود و افکتایی که داشت. مخصوصاً اون مرده که سعی کردن از نو به وجود بیارنش… اون خیلی خوب بود و اینکه کتابخونههه به صورت اکتیو یاروها و اعمالشون رو جاج میکنه. گرچه من کتابخونه بابل رو نخوندم شاید اینا هم تو اون باشه، ولی اینکه کتابخونههه خودش شخصیت داره برام خیلی جالب بود کلاً.
دوستان
دن کیشوت چه ترجمه ای؟
فقط محمد قاضی
آخه از رو فرانسوی ترجمه کرده.
اگه دنبال مترجمی هستی که از اسپانیایی ترجمه کرده کیومرث پارسای شخص موردنظرته، ولی خب محمد قاضی یکی از بهترین مترجماست و تسلطش روی زبون فارسی زبانزد خاص و عامه.
خب همون. کلا همین ۲ تا ترجمه کردن تا اینجایی که من دیدم. حالا بین این ۲ تا کسی اطلاعی داره کدوم ترجمه بهتری دارن؟
باو اون صالح حسینی رو هم همین رو میگفتی.
ترجمهی قاضی توی نت موجوده. دانلودش کن ببین میتونی باهاش ارتباط برقرار کنی یا نه.
http://boards.4channel.org/lit/thread/12206335/complete-works-of-god-ii-thread-ii
فربد من از درکش عاجزم تویی که با /lit/ آشناتری میتونی توضیح بدی اینجا چه اتفاقی داره میافته دقیقاً؟ :))))
بچههای /lit/ هرچندوقت یک بار جمع میشن به صورت دستهجمعی رمان «پستمدرن» مینویسن. اولیش The Legacy of Totalitarianism in a Tundra بود. این آخریشه.
اینجا توضیحات بیشتر هست:
https://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Literature/TheLegacyOfTotalitarianismInATundra
پ.ن.: اون Original Ashkenazi Seal of Quality روی کاور خداست. :)))))
من دارم میخونمش خیلی چیز عجیبیه… آدمای عجیبیَن کلاً :)))))
ولی جالبه انگار خط به خطش پارودی و میمه
mrshabanali.com/کتابهایی-که-برایت-قصه-می%E2%80%8Cگویند-روشنف/
مطلب خالبیه
متن جالبیه https://sadraa.me/نقش-اقای-کبیری-در-زندگی-ما-یا-احساسات-من/
همونطور که قبلاً گفتم، متنایی که حالوهوای خودیاری (self-help) دارن، برای من جذابیت ندارن.
فربد برات شکلات بیارم?
به نظرت کی برنده شد?https://www.youtube.com/watch?v=a2GVxYfKSxA
شکلات میخوام چی کار. :)))
به نظرم نبرد نزدیکی بود، ولی ماسک برنده شد. اون تیکه که میگه I’m conquering myspace, man / It’s actual space man واقعاً killer بود.
برا من بیار. 😉
شنبل کمتر اذیت و آزار کن. حالا مدتش چقدر هست ؟
مدت چی؟
منظورم مدت کیک بودن بود ، حالا که رفع شده .
آها. نمیدونم. میخوای یه بار دیگه بیا کیکت کنم بعد زمان بگیر. 😀
تو روحت شنبل ، تو روحت .
http://tarjomaan.com/neveshtar/8551/
اگه واقعا اینجوریه . واقعا متعجبم . اما نشون میده که زخم های دیکتاتوری سیاسی تا چه حد میتونه عمیق باشه .
چرا متعجبی؟ چین همیشه سیاستش بر اساس تولید عمدهی محصولات بیکیفیت، ولی ارزون بوده. اصلاً این سیاستش به یه جور ضربالمثل تبدیل شده.
حتی توی کالا هایی که به آمریکا میره ؟
آره، فرقی نداره.
آقا یه داستان کوتاه نوشتم. دارم سعی میکنم وارد انگلیسی بشم کم کم و اینا. هنوز نثرم خیلی معمولی و سادهست جداً نیاز دارم بیشتر بخونم. حضور ذهنم موقع انتخاب کلمات افتضاحه :))))
http://s9.picofile.com/file/8343300400/New_Microsoft_Word_Document.docx.html
این داستانش راجعبه یه آخرالزمانی بود که یه ربات/هوشمصنوعی عاملش بوده و مرگ سهتا از قربانیهای این حادثه توش توصیف میشه؟ درست درکش کردم؟
ها… آره
بعد تو همون یونیورسی هم اتفاق میافته که داستان کوتاه قبلیه اتفاق افتاده بوده توش
اینجوری که تو داری میگی، فک کنم پیرنگ داستان اینه که پیرنگش رو دربیاری. 😀
:))))
نه والا اونقدرا هم far fetched نیستش
اتفاقاً برعکس. اینقدر در مقایسه با داستانای دیگهش سادهتر بود که من به اشتباه افتادم. پیش خودم گفتم نکنه زیرلایههای معناییشو درک نکردم؟ 😀
کلاً خوب بود داستانه. طرز نوشتارت تقریباً شبیه به کساییه که در حال حاضر سعی دارن بستسلر سنگین و مفهومی برای نوجوانان بنویسن. For better or worse.
حقیقتش دوست ندارم سطح نوشتههام تو انگلیسی در حد رمانای یانگ ادالت باقی بمونن. منتها کتاب و متن ادبی و درست و حسابی انگلیسی کم خوندم نیاز دارم بیشتر بخونم :))
بچهها نشر پیدایش کتابای ژانری بچههای سفید و آکادمی فانتزی رو منتشر کرده. من این افراد رو سالهاست که میشناسم و به نظرم کارشون بینظیره. یه جورایی الهامبخش فعالیت خودم توی این عرصه بودن. اگه به وحشت و علمیتخیلی علاقه دارید، حتماً این کتابا رو از فروشگاه سفید تهیه کنید:
«ما و را» و «رزونانس» اثر م. ر. ایدرم (موسس سایت سفید)
«دستگاه هیولاساز دمشقی» اثر بهزاد قدیمی
«گریخته: هفت روایت در باب مرگ» اثر چند نویسنده
http://shop.3feed.ir/
وقتی کتابها رو کامل بخونم، نقدی راجع بهشون مینویسم.
من خودم تصمیم دارم “ما و را” رو بخرم فعلاً… عکسایی که از کتاب دیدم خیلی خفن بودن و خیلی توجهم رو جلب کردن :دی
۱۴ تومن برا کتاب چاپیشه یا الکترونیکی؟
کتاب چاپی. نسخهی الکترونیکیشون هنوز منتشر نشده، ولی بهزودی میشه.
This is brilliant
https://www.poetryfoundation.org/poetrymagazine/poems/148109/my-therapist-wants-to-know-about-my-relationship-to-work
من از نحوهی نگارشش خیلی خوشم اومد. بعضی جاها شبیه لیریک رپ میشد. ولی موضوعش رو به طور دقیق نفهمیدم. یه توضیحی میدی؟
ایمپرشن من اینه که یارو توی اینترنت به یه نفر از لحاظ احساسی وابسته شده ولی اون رابطه رو قطع کرده و الآن حالت غمگینطور داره.
منتها نحوه بیانش خیلی خفن بود برای من. اصلاً زمینگیرم کرد :))
Huh, interesting.
آره، نحوهی بیانش خیلی خوبه. به شاعرای جدید امیدوار شدم.
مادر قلب اتمی رو دیدم. تجربه با حالی بود. بدون سانسورش تو ویمیو هست برید ببینید.
به نظرم جالب بود .
https://bbc.in/2DE4BEe/
لینکش به صفحهی اصلی BBC منتقل میشه.
عنوان مطلبو بگو.
عجیبه!!!
در هر حال عنوان مطلب این بود :
کتاب خوان ؛ فاتح قلب ها یا قاتل اندیشه .
مرسی.
من خودم دوست دارم ترجمهی فارسی تلماسه رو بخونم، چون تعریفشو زیاد شنیدم، ولی لعنتی خیلی گرونه.
به نظر شخص من کار عبثیه ، کسی که زبان اصلی یه متن رو بلده ، نباید خودش رو درگیر ترجمه (حالا هر چقدر هم که خوب باشه ) بکنه
فربد
فایل نمونه یا فایل اصلی؟
اگه نمونه میخوای بدی، همینجا.
اگه اصلیه، برام میل کن.✌🏻🙂
با تچکر
آرتین جان گوگل هنگاوتت رو چک کن. 🙂
آرتین جان. آرتین سرورم. آرتین خان. 😐
عجب آدم بمالی هستی.
برای اینکه منم به فربد میگم فربد جان.
بعدشم داشتن علاقه و محبت به سبزیجات غیر طبیعیه!
دیگه دارید یواش یواش خطرناک میشید شما ۲ تا.
کامنت پایینتر هم تو رو مسی جون خطاب کردم. انصاف داشته باش.
خب در برابر من هم بمالی. :))
دوستان من یه فایل هجدههزار کلمهای دارم که میخوام به یه پیدیاف شیک تبدیلش کنم و توی نت منتشر کنم. اگه کسی کار با ایندیزاین رو بلده، ممنون میشم کار صحفهآرایی رو انجام بده. کردیت شما بهعنوان صفحهآرا محفوظه.
کاره عکس نداره و حتی نیاز به خوندنش هم نیست. فقط یه دستی به سر و روش بکشید کافیه. من خودم اگه سلیقه داشتم انجامش میدادم. 😀
فربد کردیت هاش رو به صورت کالا حساب میکنه، در جریان باشید.
مثلا بهتون ۱۰۰۰ کلمه ترجمه رایگان پیشنهاد میده.
نه منظورم این بود که اسمتون بهعنوان صفحهآرا اول فایل میاد.
زرشک پس.
من وقتی ازت پرسیدم چه محتوایی برای سایت پیشنهاد میدی، مگه نگفتی راجعبه ترجمه بنویس؟
من به کدوم سازت برقصم مسی جون؟
زرشک رو برا این گفتم که صرفا قراره اسم کسی که قراره زحمت بکشه رو بذاری پای مقاله. به محتواش کاری ندارم اصلا.
It’s all about glory my materialistic friend
لعنتی من کجام ماتریالیسته؟ :[
زرشک انقدر گرون شده…نمیدونی🙄😑
به گفتن زرررت غنایت کن!قناعت🙄🙄واییی….املا رو😅😅😅
در حد اون یارو لاوکرفت خوبه؟
میخواستم موضوعش سورپریز بمونه، ولی یه گفتمان (Discourse) طولانی بین منه و حسین ارجانی، یکی از استادام توی علامه، راجعبه وفاداری در ترجمه. فصل اول از یه کتابیه که داریم روش کار میکنیم. به نظر خودم یکی از خفنترین چیزاییه که تا حالا تولید کردم.
فربد
یه نمونه کار مشابه بده خوب🙂 من ببینیم چجوری میخوای.
بعدم اینکه من این دیزاین بلد نیستم…ولی اون یکی که برای آفیس هست رو میتونم کار کنم باهاش.
فقط نمونه مشابه اگه داری بده…بدونم دقیقا چی میخوای….میتونم انجامش بدم یا نه.
تو اگه آرتینی که اصلاً بهترین گزینهی ممکنی. من روم نشد به خودت بگم، چون هنوز اون زحمتی رو که سر فایل لاوکرفت کشیدی جبران نکردم.
بگو فایلو کجا برات بفرستم.
https://3feed.ir/peter-dinklage-bennington-colleges-class-of-2012/
سلام
فربد
آقا میشه چندتا کتاب ترجمه شده با درون مایهی طنز معرفی کنی؟
ممنون.
سلام.
احتمالاً کتابهای دیوید سداریس شاخصترین نمونههای موجود هستن.
ولی توی لینک زیر هم یه عالمه کتاب طنز برای دانلود گذاشته شده. بیشترشون تالیفین، ولی ترجمه هم بینشون پیدا میشه:
http://ketabesabz.com/category/comic
مرسی فربد.
کتابهای هزیز نسنم خوبن نه؟!🙂
منظورت عزیز نسینه؟ ازش چیزی نخوندم.
واوو…من کور شدم!
آره دقیقا منظورم عزیز نسینه.
والااین دانشجوهای خواهرم بهش گیر دادن کتاب طنز معرفی کن… منم جز فلاکت کتاب متاب نخوندم…دارم سرچ میکنم ببینم طنز چی گیر میاد.
چقدرم تو مفلوکی، بمیرم برات.
کی میمیری برام قربونتتت برم؟
جی افت میدونه میخوای قربون چند نفر بری؟
G.F ندارم من! جی اف چیه….فقط تو…اوففف….
اگه بهش نگفتم…
http://s9.picofile.com/file/8342086218/Asynchronization.mp3.html
بیت جدید زدم بلآخره :))
Come on man, you can do better.
به نظرم موقع ساختن این بیتها یه مود یا صحنهی اگزوتیک خاص رو در نظر بگیر بیت رو توی اون حال و هوا بساز. البته با توجه به اسم این بیته Asynchronization انتظار میرفت یه حالت برزخی داشته باشه، ولی این بهونهی خوبی نیست.
ها… بیشتر فلکس فنی بود این تا کانسپچوال… سعی کردم یکم پروداکشنم رو حالت پر تری بهش بدم.
ولی متوجهم. حرفت درسته. بیشتر تلاش میکنم :))
http://s9.picofile.com/file/8341777418/Chapter_13_Draft_III.docx.html
فصل سیزدهی که مجبور شدم حسابی خودم رو بزنم تا بیاد بیرون بلآخره :)))
اون پاراگرافی که داشتی Sensationهای فر رو موقع قدم زدن توصیف میکردی درخشان بود. شعر انگلیسیه هم همینطور. اون قسمتی هم که فر دائماً داره از خودش سوال میپرسه تا نقش خودشو توی داستان درک کنه هم نقش آگاهیبخشی ایفا میکرد که نه کسلکننده بود، نه زیادی تابلو.
Great job so far
مرسی واقعاً :))
من که خودم اعتماد به نفسم پایین هست خوبه که لااقل نظر بقیه عموماً مثبته.
خیلی ممنون بچهها
http://amirtaghavi.com/داستان-رخت-ما-و-ورطه-بی-سرانجامی/
نه فربد جان این چه حرفیه . شما چطوری میتونین باعث چیز بدی بشین ؟ از حرف هام برداشت اشتباه کردید . به هر حال من تو یه مسیری ام الان و معلوم نیست چی پیش روم بیاد . کاش میتونستم همه چی رو بهتون بگم ولی واقعا امتحان کردم و فهمیدم درگیر کردن کسی به ماجرای خودم هیچ سودی نداره . من اگه اصراری دارم به رفتن خداحافظی بخاطر اینه که میدونم اگه اینکارو نکنم تحریک میشم موقعی که نباید ، شما رو درگیر این ماجرا بکنم . اگه خداحافظی کنم میتونم مطمعن باشم که اینکارو نمیتونم بکنم . یروزی شاید اگه تونستم با یه نقطه جدید شروع کنم به کشیدن خط جدید میام و همه چیزو بهت میگم فربد . شاید همه حرفام به نظرتون خیلی مسخره بیاد بهتون حق میدم . چون نمیدونین علت این حرفارو . میخوام فقط بدونین اتفاق خیلی بدی برام افتاده یه اتفاق خیلی نادر و غیر ممکن . من فقط دوس دارم با خوشی ازتون خداحافظی کنیم . دست تک تکتون رو میبوسم و خیلی دلم براتون تنگ میشه . مرسی فربد آذسن وبلاگت یکی از بهترین اتفاقای کل زندگیم بود
ایبابا. قلبمو به درد آوردی. ولی به تصمیمت احترام میذارم. خداحافظ رفیق.
مهرداد جان
خدا به همراهت باشه.
ولی من رو تجربه و شناخت خودم مطمئنم که دوباره برمیگردی.🙂
هر اتفاقی که افتاده نقطه پایان نیست… مطمئن باش که زندگی بازم روی قشنگش رو بهت نشون میده.
بعدشم ما دوستهای به این خوبی…دلت میاد ما رو تنها بذاری و بری!!!🙂
مهرداد برایت اروزی سلامتی و موفیق در هر جایی که هستی میکنم.
سلام دوستان
میخواستم مطلبی رو باهاتون در میون بذارم . به دلایلی دیگه فکر نکنم بتونم بیام سایت . خواستم از همتون خداحافظی کنم .
خیلی خوشحالم که شماها رو شناختم . تک تک تون خیلی خوب بودین و خیلی چیزا بهم یاد دادین و همیشه دوست و همصحبت خوبی بودید . این سایت (وبلاگ) چنان تاثیری رو زندگیم داشت که به کل عوضش کرد و فکر نکنم حتی تا این حد میتونست تو زندگی خود فربد هم تاثیر بذاره . صرف نظر از اینکه چی بود و تاثیر چجوری بود میخوام ازتون تشکر کنم .
با همه تون خاطرات خیلی خوبی دارم و خیلی دوستون دارم فراموشتون نمیکنم هیچوقت .
مواظب خودتون باشین .
فربد بابت همه چی ممنون
آقا این پیغامای عجیب و crypticو میدی نمیگی ما فکرمون هزار جا میره؟ الان طوری حرف زدی انگار وبسایت من بهت کمک کرد تصمیمت رو برای خودکشی عملی کنی. خب چرا دیگه نمیتونی بیای؟ دسترسیت به نت قطع میشه؟ دیگه دو ماه یه بار یه کامنت گذاشتن که این حرفا رو نداره.
Don’t be such a drama queen man
بحثی در مورد خودکشی و این حرفا نیست فربد جان . من فقط خواستم خداحافظی کنم ازتون . ببخشید .
اگه دلیلشو نگی خداحافظیت بیمعنیه. چون طی ۱ سال اخیر حضورت خیلی کمرنگ بود. مثل این میمونه که هولی دایور بیاد حداحافظی کنه. 😀
چیزی نیست واقعا که بتونم بگم ببخشید .
گودریدز که هستی؟
خودمونیم، رل زدی؟
رل زده. رل زدنش هم یه جورایی به این سایت مربوط میشه. حالا اینکه چجوری، الله اعلم.
آه فربد…
نه فربد با کسی رل نزدم . نمیزنم هم . به موسی هم گفتم بعضی چیزا اتفاق افتاده و من میخوام کلا دور باشم . امیدوارم درکم کنین . باید تنها باشم .
حله. امیدوارم من یا ما باعثش نبوده باشیم.
بههرحال اینجا همیشه در به روت بازه. تنها خداحافظی واقعی مرگه.
آه
شخیل تولدته .#نیشخند_عمیق
هرچند که عمیقا معتقدم که تولد اصلا جشن گرفتن نداره ، با این حال بهت تبریک میگم و امیدوارم که سال موفقی داشته باشی.
ممنون شخیل.
من نسبت به روز تولدم حسی ندارم، ولی دیگه تصمیم گرفتم اگه کسی تبریک گفت، لوسبازی درنیارم.
بینام جون ارجاع میدم به جواب تبریک های تولد بین سالهای ۹۳ تا ۹۵😐
عه عه… درست تو چند روزی که به سایتت نتونستم سر بزنم :))
تولد مبارک آقا. ایشالا ترجمههای بزرگتر و هیجانانگیزتر. ایشالا عناصر داستانی هر چه زودتر چاپ بشه. بهترین آرزوها خلاصه آقا. ۳>
ممنون رفیق. عناصر داستانی رو خوب اومدی. وقتی مترو ۲۰۳۵ و عناصر داستانی چاپ بشن، فاز اول careerم رسماً به پایان میرسه.
تولد بدون کادو که فایده نداره. کادو هاتون کو هی میاید میگید مبارک مبارک؟
🍆🍆🍆🍆🍆😊
.
.
تو تولدت کیه….عکس شناسنامت رو بده من برات کادو میارم😁
فربد تولدت مبارک امیدوارم تا یه سال دیگه بهترین اتفاقا واست بیفته .
ممنون مهرداد. چه آرزوی قشنگی.
سلام فربد عزیز تولدت مبارک برایت ارزوی سلامتی, خوشحالی, لذت, شادابی و یه همدم میکنم. فربد اینم فقط به خاطر تو https://www.youtube.com/watch?v=jAW0G4J3rug
ممنون رفیق.
چه ریمیکس حماسیای. فکر کنم کسایی که اومدن آهنگو ریمیکس کردن خبر نداشتن راجعبه Blo*Jobه.
فربد جان…تولدت مبارک باشه. (با یک روز تاخیر البته) انشالله ۲۶ سالگی برات پر از شور و نشاط و هیجان باشه و خوشی.🌹🍆🍆🍆🍆🍆🍆🌹😁
ممنون از اینکه به یاد بودی آرتین عزیز.
(بغل از راه دور)
قربان تو.
وای من اصلا بغلی نیستم😅
(بغل از راه خیلی دور)
(او را محکمتر در آغوش میفشارد و موذیانه میخندد)
به آرامی امشی را از جیب عقبی بیرون آورده و اسپری می کند😁😁
با توجه به اینکه قبلاً پرسیده بودی گِیَم یا نه، میدونستم یه چیزی تو همین مایهها جواب میدی. 😆
http://mrshabanali.com/از-کتاب-انسان-خداگونه/
پیام کنار لینک هات یه متنی بنویس که نره تو اسپم ها.
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/9162/
من تا حالا تو عمرم رای ندادم و فکر نکنم هیچوقت هم رای بدم، چون به قول جورج کارلین حق غر زدن و حقبهجانب بودن ازم سلب میشه 😆 ولی با این حال به نظرم دموکراسی عنصری ضروریه و به هیچ بهونهای نباید با چیز دیگهای عوضش کرد.
با اینکه انتظار میره دموکراسی بعضی وقتا به تصمیمات اشتباه ختم بشه، ولی همچنان به نظرم بهترین نوع حکومته. مردم عادی باید این حسو داشته باشن (شده حتی به صورت صوری) که توی سیاست کشورشون یه نقشی دارن و سیاستمدارها هم باید بدونن که قدرتشون از طرف مردم بهشون رسیده، نه عواملی مثل وراثت و حق خداوندی. این دینامیک کلی از بروز خشونت و شاخبازی و خودکامگی که رعیتها توی طول تاریخ باهاشون دستوپنجه نرم میکردن جلوگیری میکنه.
اپیستوکراسی هم مشکلات خاص خودشو داره، چون آخرش تمام کسایی که قراره «متخصص» حساب بشن، برای خودشون مافیا تشکیل میدن و فساد به وجود میاد و دوباره همون آش و همون کاسه.
فربد یعنی پرسیدی بهت گفتن سه میلیون؟!
مگه هاردت وضعش خیلی خرابه؟ اگر کلیتش سالم باشه و فقط خونده نشه میشه با نرمافزارهای ریکاوری خوندش و ریکاوری کرد اطلاعاتشو… اون سه میلیون برای هارداییه که عملاً از تمام لحاظ ازش قطع امید شده باشه و نیاز به جراحی و اینا داشته برای اینکه اطلاعاتش رو بگیری
اگه میخوای از خیر این بگذری و نمیخوای بدی بیرون ریکاوری کننش برات لااقل خودت آخرین حرکاتت رو روش بزن قبل اینکه بندازیش دور به کل
هارد منم از اوناست که قطع امید شده. دادیم متخصص گفت هدرش سوخته. باید یه هارد مثلش رو بخری تا هدرشو جایگزین کنن و بعد روش عمل جراحی انجام بدن.
این مدل هاردش بود:
هارددیسک اکسترنال سیگیت مدل Expansion Portable STEA4000400 ظرفیت ۴ ترابایت
الان ارزونترین جا قیمتش یک میلیون و شیشصد تومنه (این در حالیه که ما دو سال پیش ۵۲۰ تومن خریدیمش)
بین ۱ تا یک و نیم هم قیمت جراحیشه.
تازه احتمال زیادی هست که اگه فایلها بازیابی هم بشن، اسمشون و ترتیبشون به هم بریزه. مثلاً فرض کن هزاران هزار فایل بهت تحویل بدن که اینجوری اسمگذاری شده باشن.
۰۰۰۰۰۱.jpeg
000002.exe
.
.
.
I’m screwed
ای بابا 🙁
چه بد
بازم توی تهران شما متخصص دارید. اینجا که هیچ .
فربد جان حتما لازم نیست عین اون مدل باشه ها…میشه از اون سری یه ظرفیت خیلی کمتر مثلا ۵۰۰ مگ یا ۱ ترابایت رو گیر بیاری معمولا قطعات استفاده شده تا درصد بالایی مشترکن(سال ساخت به عبارتی شماره ساخت مهمه) حتی شاید با یکم شانس بتونی. با استفاده از سریال ساخت توی سایت سازنده یا فروم های سخت افزاری مدل قطعه هدر استفاده شده رو پیدا کنی و ارزون ترین محصولی که از همون قطعه استفاده کرده (شاید حتی یه برند چینی که در مورد سیگت بعیده ) رو گیر بیاری
اگر هرجایی غیر از ایران زنرگی میکردیم که راحت میشد حتی انلاین خود قطعه هدر رو یافت..
با این هزینه شاید بد نباشه یه امتحانی بکنی
یه متخصص اینکاره میتونه از روی یه هارد قدیمی اوراق شده واست هدر جور کنه یا هارد جدیدی رو که میخری اوراق کنه اوراقو ازت بخره. من متاسفانه تهرانی نیستم واونجا نمیشناسم ولی یزد و اصفهان، راحت ادمش گیر میاد پایتخت که جای خود داره!
آقا خیلی ممنون که گفتی. حرفت نجاتبخش بود.
https://3feed.ir/neil-gaiman-future-libraries-reading-daydreaming/
خیلی جالبه
آره، جالبه. من با اون قسمتی که می’گه آثار تخیلی جامعه رو به اختراع چیزهای جدید و ترغیب به بهتر کردن اوضاعشون وا میداره خیلی حال کردم و مثالی هم که از چین میزنه استدلال رو تقویت میکنه.
جالبه من همین اواخر همچین بحثی رو از منظر” تکامل انسان و جامعه بشری” تو کتاب فوق العاده sapiens و hoomo deus از یووال نوح هراری دیدم.
اِ ایول. هومو دئوس رو خوندی؟ میشه یه نقدر کوتاه ازش بنویسی؟
باز هم عمو استیو و باقی قضایا :
http://m.tarjomaan.com/barresi_ketab/9164/
من راجعبه این اتوبیوگرافیه مطلب منتشر کرده بودم:
https://azsan.ir/blog/small-fry/
فربد
چطوری؟:)
ما که به پشمتم نیستیم…
ولی خوب دلم برات تنگ شده.😁
یه حالی احوالی کوفتی دردی چیزی از خودت بنویس🌹
اینجوری.
آرتین جان این چه حرفیه میزنی. تو که خودت در جریان ترکیدن هاردم و از دست رفتن پایاننامهم هستی. تو این مایهها که گل بود به سبزه نیز آراسته شد. الان نهتنها باید پایاننامهم رو از اول بنویسم، بلکه دارم دو برابر بیشتر کار میکنم تا پول تعمیر هاردو دربیارم. شیش ماه پیش از اینکه سرم شلوغ بود نالان بودم. الان از اون موقع هم سرم شلوغتره.
من از چتهات توی چتباکس در جریان حال و احوالت هستم.
سلام مجدد
خیلی هم عالی.
خوب قفربد جان شمام افتادی تو مسیر زندگی و بدم افتادی
انشالله یه پایان نومچه عالی تحویل بدی رفیق
راستی ما رو هم دعوت میکنی؟😁😁
من میخوام بیاام
خواهیم دید. فعلاًً بذار ببینم پایاننامههه اصلاً تموم میشه. واقعاً احتمالش هست که نرسم بهموقع تمومش کنم.
ای بابا… هو آنفورچنت.
نمیشه ببری بدی اطلاعاتت رو ریکاوری کنن؟ مگه چقدر بد ترکیده؟ اگه ضربه خورده باشه احتمالش هست بشه یه قسمت اطلاعات رو ریکاوری کرد.
مهراد معلومه چت رو دنبال نمیکنی ها.
نه والا شرمنده
ریکاوری اطلاعات نزدیک ۳ میلیون تومن هزینهشه. واسه همین گفتم دارم دو برابر بیشتر کار میکنم تا پولشو دربیارم.
یه فایل پی دی اف از هر چی که از ساعتگرد تا الآن نوشته شده… بک تو بک
این نسخه نهایی یا ویرایشی چیزی نیست… طبق درخواست یک نفر درست شده :دی
http://s8.picofile.com/file/8340192542/%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AA%DA%AF%D8%B1%D8%AF.pdf.html
و خب با تشکر از فربد که اجازه میده خودمو اینجا شیل کنم همینجوری عین آدمای فلان :دی
http://alisekhavati.com/2014/09/هدف-زندگی-زندگی-بی-هدف
جالبه
من کاملاْ با محتوای نوشته موافقم و اتفاقاْ ذهنیت خودمم چند ساله همینه. این ذهنیت خیلی بهم کمک کرده اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم و به ترسهایی که توی دوران نوجوانی داشتم غلبه کنم.
یه بار دیگه میپرسم :
این تحفه ها رو از کجا پیدا میکنی .؟. پیام .
آقا… آی روت عه لیتل سامتینگ سامتینگ و خب خودم خیلی باهاش حال کردم :)))
آی هو تو سند ایت
Rough concrete’s my matress
Sitting on the side of the street writing haikus
Toss a coin in my hat, it’ll warm my heart
I’ll give you reason to live, i’ll do my part
Let the cruel world give me it’s coldest hug
It’ll fuel my creativity, it’ll blow away my fog
Life, that black widow, that violent mistress
I’m in love with your cruelty, let me confess
These poems, these arts that i profess are all yours
I’m the only one that appreciates you, i offer you this prose
*tosses a coin in his hat*
Well done kiddo, but I don’t think you can give me any reasons to live.
#Cinematic_Feedback_to_Poetry
بست فیدبک!
تنکس عه لات اُ وایز من
http://s8.picofile.com/file/8339960042/Chapter_12_5_Draft_II.docx.html
یه نیمچه/شبه فصلی به عنوان bonus تا من فصل بعدی رو بتونم ردیف کنم و روی سیر اتفاقات یکم بیشتر فکر کنم. و خب اسمش هست williams mix :)))
خیلی هم خوب. فقط هدف از این نیمچه فصل چی بود و significance اسمش چیه؟ (میدونم اسم یه قطعهی موسیقیه، منتها میخوام ربطشو به این قسمت بدونم).
هدف ازش اکسپریمنتیشن خالصه و خب یه جورایی توی ذهن خودم پارودی این قسمتای ریکپی که بعضی سریالا و انیمهها دارنه
و خب اگه خود آهنگه رو گوش داده باشی با همون متود این فصله رو نوشتم :دی
http://m.tarjomaan.com/interview/9157/
مثل این که این مارول بالاخره داره به یه جایی میرسه. اونجرزهاش بدک نیستن، نگهبانان کهکشانش رو اول فک میکردم خیلی چیز مسخره ای خواهد بود ولی خیلی خوب بودن، خصوصا نسخه ۲ش. الان فاز دوم مارول رو تموم کردم. بریم ببینیم تو فاز ۳ چه آشی برامون پختن.
http://s8.picofile.com/file/8339623784/Thing.mp3.html
یه WIP… نتونستم تمومش کنم فعلاً گفتم همینجوری بفرستم
این به اندازهی ترکهای قبلیت personality نداشت. یعنی مود و تصویر خاصی به من منتقل نکرد.
هوم… حرف حق حسابه. باید بیشتر روش کار کنم
فربد
این ترتیب دیدن فیلم های مارول رو از digg درآوردی؟
آخه خیلی جاها ترتیب دیگهای نوشتن. البته خیلی مهم نیست.
یادم نیست از کجا گرفتم. توی گوگل سرچ کردم.
ولی تو بر اساس تاریخ انتشار ببین. منطقیترین حالتشه.
آقا برین استورم شدم :))))))
http://s9.picofile.com/file/8338778818/Chapter_12_Draft_I.pdf.html
فصل دوازده و اینکه با وجود اینکه مثل دفعات قبل تازهست و ویرایش نشده ولی گفتم پی دی اف بفرستم چون شاید با ورد درست باز نکنه و فرمتینگ به هم بریزه. هل حتی با پی دی اف هم مطمئن نیستم. ایشالا خرابکاری نشده :دی
فرمتینگش مشکلی نداشت و از قضا بسیار چشمنواز بود. نگران نباش.
داستان همچنان داره خوب پیش میره و اینجا قضیهی فر و عیسی بسط داده میشه. هرچند من باید اعتراف کنم این قسمتهایی که لیریکس/دکلمهی انگلیسی مینویسی من خیلی نمیتونم با داستان اصلی ارتباط بدم. یعنی احساس میکنم باید از کلیت ماجرا باخبر باشی تا معنای واقعی این لیریکسها مشخص بشه. ولی با این حال روایت رو زنده نگه میدارن.
یکم زیادی سلف ایندالجنته میدونم و دقیقاً به خاطر همون که جذابیت روایت حفظ بشه اونجا میذارمش، البته الکی هم نیست همینجور این مدلیه که آدم بعد اینکه کلیت قضیه رو میفهمه معنی پیدا میکنه. منتها چون هنوز داستان داره نوشته میشه ممکنه این وسط مثلاً یه چند جا درز پیدا کنه و فلان :)))
یه دور نوشته بشه و ویرایش بشه اوکی میشه
و خب آقا مرسی که میخونی
آقا من یه مشکلی پیدا کردم برای این داستانم. یکی اینکه احساس میکنم معتاد فیدبک شدم… تا ندونم دارم چیکار میکنم و خوب نوشتم یا نه نمیتونم جلو برم اصلاً
الآن دقیقاً مشکلم همینه… این سه فصل آخر چطور بوده؟ احساس میکنم جذابیت متن کمتر شده و تو فکر بازنویسی هستم… یکم احساس میکنم دارم تو تاریکی جلو میرم مطمئن نیستم دارم خوب مینویسم یا نه… از این جور حسا :دی
مهراد دقیقاً مشکلتو متوجه نمیشم. من که دارم بهت فیدبک میدم و فیدبکم هم تا به حال مثبت بوده. اینجا فکر نکنم غیر از من کسی داستانو دنبال کنه، چون بچهها نوشتههای خودمم یکی در میون میخونن. توی جلسات سفید هم که فیدبک به اندازهی کافی دریافت میکنی. در واقع الان فیدبکی که دریافت میکنی، از بعضی نویسندههای حرفهای بیشتره. چون یاروها بعضاً میشینن تنهایی صدها صفحه مینویسن و ویرایش میکنن و بعد کلی به این در و اون میزنن تا یه نفر نگاهی به اثرشون بندازه. بنابراین خودتو لوس نکن و بشین بنویس. 😀
خب همین… یاروها چجوری میشینن تنهایی ۱۰۰ صفحه مینویسن؟ :دی
شاید مشکل ما نویسندههای فارومی همینه هی هر فصل میخوایم فیدبک بگیریم تا بتونیم جلو بریم اگه مثلا یکی دو فصل کسی نخونه ناامید میشیم میشینیم یه گوشه :دی
بعد یه مشکلی هم که از همون اول من داشتم این بود که من چهار فصل اول رو خیلی خوش و خرم نوشتم بعد رفتم سفید دیدم همه ملت داره خوششون میاد. از اون به بعد یه فشاری روی خودم احساس که کردم که هر فصل میگفتم “دیس ماست بی پرفکت… نو متر وات” و خب احساس میکنم این فشاره بعضی اوقات اورولمینگ میشه و کارم رو stall میکنه. یا از طرفی بعضی اوقات فکر میکنم فصلای پنج به بعد به اندازه چهار فصل اول genuine نبودن چون دارم از اونجا به بعد ترای هارد بازی در میارم.
آی نو، فرست ورلد پرابلمز :)))
ولی خب خواستم مطرحشون کنم ببینم نظر خودت چیه
این چیزی که داری میگی مصداق بارز فرست ورلد پرابلمزه. 😀
البته فرق اصلی تو با اون نویسندهها اینه که اونا امیدوارن کارشون چاپ بشه، ولی تو تقریباً میدونی که توی شرایط فعلی کارت قابل چاپ نیست و این فیدبک محدود is all you’re gonna get. برای همینه که اینقدر بهش وابسته شدی.
و خب به نظرم این حس آرمانگرایانهای که داری نسبت به داستانت، خیلی خوبه و مسلماً باعث میشه هرچی داری رو کنی و سمبلش نکنی، البته به شرط اینکه باعث نشه دیگه ننویسیش. چون بعضی وقتا آرمانگرایی بیش از حد آدمو از عمل وا میداره. ,ولی خب تو تا اینجا این مشکلو نداشتی. یازده فصل رو خیلی خوب و آبرومندانه به پایان رسوندی و در فاصلههای زمانی نسبتاً مرتب آپلودش کردی. اگه تونستی بعد از این همه مدت کارو ادامه بدی و ازش زده نشی، یعنی از لحاظ ذهنی به اندازهی کافی روش invested هستی و این یعنی ذهنت بعد این دورههای stalling بهش برمیگرده.
نگران ترایهارد بازی هم نباش. ادبیات کلاً ترایهارد بازیه. 😀
ها… آیم گلد
دمت گرم آقا بابت حرفات و شرمنده انقدرم اذیتت میکنم :))
فربد عزیز
روز جهانی ترجمه رو به تو که از نظر من یکی از بهترین و آینده دار ترین مترجم های این کشور هستی تبریک میگم
بیا روز ترجمه داریم روز پسر نداریم،#نیشخند
بهترین و آیندهدارترین رو نمیدونم، ولی مسلماً یکی از پرروترینهام. 😆
ممنون شخیل.
بینام
ممنون . بعنوان کسی که قبلا خونده بودیش نظرت خیلی مهم بود برام . مرسی
حالا بگو ببینیم چی بود خاطراتت ؟ D:
موسی
اره . درسته من یکم از اون کتاب اسیموفه مونده ولی میخوام یکم از اون فضا بیام بیرون . هر وقت بگی شروع کنیم . و اینکه چند صفحه میتونی بخونی در روز تا هماهنگ کنم خودمو باهات
من آماده ام. ببین من خوندنم بستگی به کشش خود داستان داره. مثلا این سیرک رو تو ۳ روز خوندم که تازه میتونستم عملا ۱ روزه هم بخونمش. ولی خب ۱ هفته به نظرم زمان مناسبیه برای خوندنش. نهایت تا ۱۰ روز.
میخوای از فردا استارت بزنیم؟
باشه حله . فردا شروع میکنیم
فکر بد نکن فرزند،فکربد نکن. بیشتر خاطرات من تک،نفرس .:-D
همون بهترین خاطرات تک نفره اند . 🙂
آه خدای من .#نیشخند
کتاب مقدس بالاخره تموم شد .
https://www.goodreads.com/review/show/2488781688?book_show_action=false&from_review_page=1
واو، به نظرم قابلتوجهه که در عرض یه ماه و خوردهای یه کتاب به این عظمت رو کامل خوندی. معلومه حسابی درگیرش بودی.
اره فربد به غیر از موقع هایی که تمرین میرفتم این یه ماهو بیشتر خونه بودم و زمان زیادی از روزمو صرف خوندنش میکردم .
مهرداد
در یک کلام عالی بود.
در مورد کتاب جامعه هم کاملا باهات موافقم.
البته خودم یه خاطراتی با این صحیفه جامعه دارم که بماند .
خب بریم رو سیل؟
سیرک شبانه رو خوندم. خیلی خوب بود.
https://www.goodreads.com/review/show/1991480237
همین ؟؟؟
به اینم میگن ریویو ؟
مسی به گفتهی خودش حال نداره چیزای طولانی بخونه یا بنویسه. تازه همینو هم که مینویسه منت سرمون میذاره. 😀
ولی خب ریویوهه کارشو انجام میده. الان من ترغیب شدم برم کتابه رو بخونم.
چرا حال دارم، ولی کاملا بسته به مطلبش داره.
فربد چرا ریویو من رو لایک نکردی؟
آخیییی، ریویوی تو رو هم لایک کردم عجقم.
بینام
اگه نظرهای گودریدز رو دیده باشی، عموما در همین ابعاد و بلکه کمتر هستن. هر چیزی رو باید تو جایگاه خودش در نظر بگیری. منم اگه سایت داشتم قطعا مطلب بلندتری مینوشتم.
در ضمن اینا بیشتر حکم “نظر” رو دارن تا ریویو.
هوم !!!
http://mrshabanali.com/ارزش-ریال/
فربد من چند وقت پیش برای freie@ze.tt سایت ze.tt که وابسه به مگسین دی تسایت هست پیام دادم که چجوریه براشون متن نوشتن و غیره. گفتم شاید متن نوشتت مثلا ماسوخیسم رو بفرستون براشون جالب باشه و منتشرش بکنن هم بهت حقوقی میدن و هم برای مارکتینگ سایتت خوبه برام تو فیس بوک نوشتن که به این ایمیل باید پیام داده بشه. امتحان بکن شاید فایده داشت. تا جایی که میدونم ترجمم میکنن خودشون.
ممنون پیام. مدنظر قرارش میدم.
خواهش. تو سایتش نوشته در عرض ۲ ۳ روز جواب میدن کار زیادیم نباید بکنی از خودت بگو توی متنت و لینک مطلبت رو بزار باید کفایت بکنه.
سلام چطورید دوستان عزیز. بعد از چند وقت گفتم حالتون رو بپرسم. امیدوارم که همگیتون خوب و سلامت باشید. من کارم شروع شده که وقت و انرزی زیادی ازم میبره برای همین هم کم میام سایت و مشغله فکری زیادی دارم. فربد نمیدونم چرا امروز یاد حمید یکتا افتادم یکی از بنیان گزار ان وبلاگ دوران ازدها که خیلی وقته از سرطان فوت کردن نمیدونم میشناسیش یا نه. حدود ۱۰ سال پیش یا بیشتر اگه اشتباه نکنم با وبلاگ دوران ازدها اشنا شدم و مخصوصا حمید یکتا که با اینکه خیلی یادم دیگه نمیاد و نمیشناختمش ولی از فوتش خیلی ناراحت شدم. اون زمان کتاب اولی که نوشته بود برج سوخته رو روی وبلاگش منتشر کرد که برام اون زمان یکی از جذاب ترین رمان های فانتزی بود که خونده بودم و تنها رمان فانتزی و حس خوبی که بهم داد هنوز یادم مونده. بعد از کتاب اول چون حالشون کمی بد تر اگه اشتباه نکنم براش ایمیل فرستادم که کتاب دوم کی قراره منتشر بشه که گفت طول میکشه و برام ایمیل فرستاد که اگه بخوام کتاب دوم رو برام میفرسته ولی هنوز ناتمومه که نظرم رو بشنوه و توی یاهو چت میکردم باهاش که زمانش نرسید متاسفانه. هدفش این بود که دو شخصیت کتاب دوم توی کتاب سوم بهم برسن که فرصت نشد. من توی کتابناک برج سوخته رو هم منتشر کردم سال ۲۰۱۱ بعد از فوتشون. فربد اگه خواستی کتابا رو روی سایتت منتشر بکن یا بخون. به تمام دوستانم توصیه میکنم به خوندنش. هنوزم از جذابیتش کم نشده با اینکه زمان زیادی از ش میگذره. کتاب اول برج سوختست و کتاب دوم همین فصلا رو برام فرستاده بود اگه درست یادم باشه. این لینکا خیلی وقت ازش گذشته هر چقدر گشتم ایمیلاش رو پیدا نکردم تو جیمیلم. http://s9.picofile.com/file/8338262434/borje_sukhte.pdf.html
فصل ۱ تا ۷ http://s5.picofile.com/file/8133093368/2.pdf.html
فصل ۸ http://s5.picofile.com/file/8133093468/fasle_8.pdf.html
فصل ۹ http://s5.picofile.com/file/8133093618/9.pdf.htm .
فربد جذابیت سایت برای من کم شده گفتی که نظر مستقیم دوست داری بشنوی. من وبلاگت رو کاملا دنبال میکردم ولی وقتی با عناصر داستانی شروع کردی دیگه خیلی کم تر اومدم به وبلاگت و سایت هم برای من الان دقیقا همینطور شده اولش برام جذاب و مفید بود ولی با ادامه دادن عناصر داستانی و star wars خیلی کم شده. بین مطالبی که چند ماه اخیر منتشر کردی فقط دو سه تاش برام جذاب بوده و بقیش رو نخوندم, شایدم از من باشه با اینحال ارزوی موفقیت برات میکنم و تبریک به تو و مسی برای یک سالگی سایت, چقدر سریع میگذره ولی. سال نوی میلادی هم سه ماه دیگه تموم میشه. به قول یه بزرگی با هر نفس به مرگ نزدیک تر میشیم که فکر کنم از شعبانعلی باشه. هنوزم میگم فربد رسیدن به ارامش و خوشبختی حتی در نبود داشتن معنی در زندگی بودن میتونه تقوا و رسیدن به یه حالت عارفانه باشه نمونه بارزش دالایی لاماست که رسیدن به این سطح از عرفان خیلی سخته.
آخی
یاد حمید یکتا و کیارش و…بخیر
سرطان خون داشت بنده خدا.
اره داداششم حانی یکتا فوت کرد کمی بعدش اگه درست یادم باشه. هیچ وقت یادم نمیره قبل از فوتش ازدواج کرد و دخترشم به دنیا اومد, دقیق یادم نمیاد ولی فکر کنم یه شعرم براش نوشت توی وبلاگش. یه کتاب فانتازی ایرانیه خیلی خوبیه خوندیش راستی بینام?
نظر بالایی مال من نبود پیام . من هم ایشون رو نمی شناختم
سلام پیام. نه من ایشونو نمیشناختم، ولی به نظرم خیلی کار قشنگی که کردی اومدی کارشو به اشتراک گذاشتی و اینطوری به یادش بودی. ولی متاسفانه هنوز پلتفرمی برای انتشار کار بقیه درست نکردم،
پیام اگه پیشنهادی برای مطلب جدید داری بگو. من پایاننامهم تموم بشه تازه کار تولید محتوام شروع میشه. هرچی تا حالا نوشتم دستگرمی بوده و برای سنجیدن بازتاب مخاطب.
راستی کارت هم مبارک. امیدوارم خوب ازش پول دربیاری.
خیلی ممنون فربد فعلا کاراموزیه بعدشم دوست دارم یه ترم برم خارج کار بکنم دنیا گردی. گفتم که مثلا دلایل موفقیت مانگا و انیمه تا حدی که الان میشه گفت جهانیه, از مکزیک گرفته تا ایران و المان به محبوبیت خیلی زیادی دست پیدا کرده تا حدی که میشه گفت قهرمانانش با قهرمانان کمیک رقابت میکنه و این چند سال فیلم های زیادی از edge of tomorrow تا ALITA از روی مانگا ساخته شدن https://www.youtube.com/watch?v=w7pYhpJaJW8. مثلا خودم شخصا هیچ علاقه ای به عناصر داستانی و Star Wars همونطور که میدونی ندارم. مثلا به جای اینجور مطالب نقد از کتابایی که خوندی برام جذابیت خیلی بیشتری داره تا بدونم کتاب X چجور المنت هایی داره مثل نقدی از کتاب بچه های بدشانس یا سریال های مشهور یا فیلم. مثلا نقدت از سریال DR House رو چندین بار خوندم با اینکه از سریالش خیلی خوشم نیومد. مطلب تالیفی اینده ی شغلی ها خیلی خوب بود یا اسمز فرهنگی و دانشگاه های امریکا که میشد در بارشون بحث و گفت و گو کرد و یکم متنها متفاوت باشه.
واو، مثل اینکه بالاخره Battle Angel قراره بره روی پرده. من یادمه از ده سال پیش جیمز کامرون خبر ساختشو اعلام کرده بود. تریلرش هم امیدبخش بود.
متوجهم. الان یه مطلب تالیفی جدید منتشر کردم با عنوان «در دفاع از کیش شخصیت». فکر کنم از اون تیپ مطالبی باشه که دوست داری.
https://azsan.ir/blog/in-defense-of-cult-of-personality/
http://s9.picofile.com/file/8338037326/Chapter_11_Draft_I.docx.html
فصل یازدهی نوشتم. و خب شرمنده اگه بد شده. اعترافاً خیلی تمرکز نداشتم.
این قسمتی که فر خودکشی میکنه و میره با عزرائیل صحبت میکنه واقعاً اتفاق افتاد؟
همونطوری که گفتم فقط فصل اول رو خوندم. اما اینطوری که پیداست داری سوپرنچرال مینویسی ،نه ؟ D
با قدرت ادامه بده ، دست آقا ، هاستور پشت و پناهت . D
خیلی بد نوشتم. خیلی جا برای سوء برداشت توشه. نه آقا عزرائیل نیست که یارو واقعاً… تشبیه بود مثلاً :))))
فکر کردم مشخصه یارو کیه چون فقط یه نفره تو داستان که رفتارش این شکلیه…
و خب خودکشیش موفق نبود… گرچه احساس کردم یکم جا برای شک بذارم شاید…
و خب ممنون ناشناس. تنکس فور د ساپورت
سوپرنچرال نیست ولی دراما/علمی-تخیلیه یا لااقل سعی داره باشه :))))
مهراد سوء تفاهم نشه ، سوپرنچرال یکی از سریالا و سبکای مورد علاقه منه
ها… پس به خاطر عزرائیل گفتی :دی
من سوپرنچرال رو ندیدم ولی تعریف سبک منحصر به فردش رو میکنن
دوستان بخش جدید سایت به اسم در کوچه پس کوچه های اینترنت اضافه شد. تو منو برید تو بخش لینک دونی میبینیدش.
لطفا حمایت کنید از اون بخش. 🙂
به به به.
تبریک آقا تبریک. یه سال شد واقعاً به همین زودی؟ زمان واقعاً تند میگذرهها! سایت هم از یه سال پیش خیلی خوب پیشرفت کرده.
دمت گرم فربد بابت سایتت واقعاً اینجا آدم اوقات خوش و مفیدی رو داره. ایشالا تا سال بعد حتی بزرگتر و بهتر هم بشه!
و خب مسی عکسه عالیه. ضمناً کاش از اون آتیش فروزن فایربال برای روی شمع استفاده میکردی، جاست سِیینگ :)))
فربد
باشه حتما برات مینویسمشون .
موسی
دستت درد نکنه خیلی خوبه فقط نظرت در مورد یه فونت کوچکتر شدن چت باکس و یه فونت بزرگتر شدن نظرات چیه ؟ نه مثل قبلی .
آره. الان درست میکنمش. عکس صفحه اصلی رو دیدی؟
اره الان دیدم خیلی عالیه . خسته نباشی
خب خب خب…
دوستان گویا سایت ۱ ساله شد + تغییرات جدید.
امیدوارم راضی باشید.
مسی دمت گرم. You’re the best.
وا خاک عالم
یک ساله اینجا علافیم ینی
فربد لرد بودنش مشکلی نداشت اما یهویی کینگ شدش D
با اون تاجش . D
آره دیگه، پس فردا میخواد رئیس جمهور هم بشه.
فربد عزیز سلام
منو شاید نشناسی ولی یه چند وقتی هست که با بچههای سایت آشنا شدم اما سعادت نداشتم با خودت صحبت کنم
یه نکته جالبی هست که بالای سایتت نوشتی و اینکه به یاد گرفتن “همه” علوم انسانی علاقهمندی
خواستم ازت بپرسم چطور این علاقه رو هندلش میکنی؟
انتظار جامعه اینه که هر فرد تو یک زمینهی خاص کار کنه و توسعه برمبنای همکاری این افراد متخصص صورت بگیره؛ برای همین طرز فکر Generalism عملا نه تنها حمایت نمیشه که مورد تقبیحه.
به نظرت تا چه حد آدم میتونه حوزههای علاقهمندیش رو مورد توجه قرار بده و با پیگیری علوم مختلف – و گاه متناقض – تو جامعه موفق بشه؟
یه اصطلاحی هم براش ساخته شده به اسم Polymath نمیدونم تا چه اندازه مشمول این مفهوم قرار میگیری
دوست دارم هر وقت فرصتشو داشتی یه بحثی در این رابطه داشته باشیم
مثلا این مقاله با دیدگاه رایجی که گفتم مخالفت میکنه و حتی توصیههایی برای گسترش طرز تفکر Generalism برای حل مسائل پیچیده جهان امروزی داره
جالبه وقت کردی بخونش
https://medium.com/the-mission/the-one-trait-that-elon-musk-ben-franklin-and-marie-curie-have-in-common-33114edfe279
بسیار ازت ممنونم. خوندمش و با همهی پونیتهاش موافقم. صحبتهای هافینگتون که توی مقاله ذکر شده بود به نظرم توصیهی خیلی خوبیه. طبق تعریف این مقاله من به معنای واقعی کلمه یه Generalist محسوب میشم.
فدا. آره اینکه میگه ناچار شده برخی اهدافش رو فدای اون اهدافی کنه که اهمیت بیشتری داشتند براش، نکته قابل تاملیه. به قول خودت توی اون یادداشتی که درباره Whiplash نوشتی، شاید برای رسیدن به یک سطحی از تاثیرگذاری و بزرگی باید زندگی رو کاملا وقف یک [مجموعه] هدف کرد
سلام مهران.
من چتاتو خوندم و اتفاقاً همونجا نوشتم که به نظرم میاد آدم مشتی و باحالی هستی و امیدوارم به جمعمون ملحق بشی.
ببین، به نظرم تخصصگرایی توی علوم انسانی بیفایدهست – البته دقت کن که دارم تاکید میکنم روی علوم انسانی، وگرنه تخصصگرایی توی پزشکی و مهندسی یهجورایی الزامیه. حالا چرا توی علوم انسانی الزامیه؟ چون تمام علوم انسانی یهجورایی به هم مرتبطن. مثلاً همین ادبیات رو بهعنوان یه رشته در نظر بگیر: توی ادبیات تاریخ هست، روانشناسی هست، فلسفه هست، زبانشناسی هست. حتی مبحثای تخصصی مثل معماری یا زیستشناسی و فیزیک هم بسته به ژانر کتاب اثراتی ازشون پیدا میشه. تو اگه بخوای تو علوم انسانی حرفی برای گفتن داشته باشی، باید با تمام این مباحث آشنایی داشته باشی و هرجا لازم شد، از مخزن اطلاعاتت بهعنوان رفرنس استفاده کنی. تمام اندیشمندای بزرگ دامنهی اطلاعات وسیعی دارن.
حالا این حجم از اطلاعات رو چجوری میشه هندل کرد؟ جواب: به راحتی. کلاً سیستم آموزشی در زمینهی انتقال اطلاعات به شدت ناکارآمده. مثال میزنم: من یه کورس دارم به نام «تاریخ ادبیات بریتانیا» که ۴۸ قسمت ۳۰ دقیقهایه. اگه من بذارم پشتش، میتونم دو روزه کل قسمتهاشو ببینم و به همین راحتی به کسی تبدیل بشم که راجعبه ادبیات بریتانیا ایده داره. این در حالیه که شاید دانشجوهای رشتهی ادبیات دو ترم (یعنی شیش ماه) رو صرف یادگیری تاریخ ادبیات بریتانیا کنن و آخرش به اندازهی من نوعی راجعبه قضیه ایده نداشته باشن. از این کورسها راجعبه مباحث دیگه هم فت و فراوونه و تو یوتیوب راحت میشه پیداشون کرد.
الان عصر انفجار اطلاعاته. اگه آدم تنبلی نباشی، میتونی به کمک اینترنت و در عرض پنج سال به یه دایرهالمعارف متحرک تبدیل بشی.
من هنوز Polymath نیستم، ولی قصد دارم تا پنج شیش سال دیگه بشم. Ironically، دانشگاه منو خیلی از برنامههای دانشاندوزیم عقب انداخت. ولی خب دورهای بود که باید طی میشد. به افرادی که باهاشون آشنا شدم میارزید.
قربانت عزیز لطف داری
ما توی علوم انسانی رشتههایی مثل حقوق و اقتصاد هم داریم که ارتباط کمتری با حوزههایی مثل تاریخ و ادبیات دارند
مخصوصا اقتصاد که خودش چیزی در حد و اندازههای علوم مهندسیه
ولی سر ناکارآمدی سیستم آموزشی و امکان خودآموزی باهات کاملا موافقم
به طور حادی من خودم احساس سردرگمی میکنم این روزها و علاوه بر علاقه شدید به حوزههای علوم انسانی (سیاست، تاریخ، فلسفه، اقتصاد، جامعهشناسی) توی سینما (تدوین، فیلمنامهنویسی، کارگردانی)، مکانیک، کامپیوتر(رشته تحصیلیم) هم مطالعه دارم، عاشق ورزش، سفر و هیجانم و دوست دارم گیتار و ویولن بزنم و موسیقی فاخر و کلاسیک رو دنبال کنم (هر کی بخونه میگه این یارو دیوونست : ))) )
این صحبت خودآموزی از اینترنت و کتابها برای علوم انسانی بهم ایدههای جالبی داد. ازت ممنونم
به نظرم اطلاعات کلی داشتن از مباحث حقوقی و اقتصادی بر هر کسی واجبه، نه فقط علاقهمندای به علوم انسانی، چون زندگی روزمره بر پایهشون میچرخه. در واقع حقوق و اقتصاد با زندگی همهمون گره خورده.
نه اتفاقاْ. اینکه اینقدر دامنهی علایقت وسیعه دیوونگی نیست و از قضا یه نقطهی قوته. به امید اینکه فرصت پیدا کنی به همهی علایقت برسی.
شنیدن این حرف برام قوت قلبه. دمت گرم
فربد
در مورد سابق بیشتر منظورم این بود که چون قبلنا بیشتر حضور فعال داشتی بیشتر تاثیر داشت و خب اینکه حتما اونقدر قوی بوده که هنوز کسایی میان اینجا و صحبت میکنن و بالاخره تو معمار بعضی دوستی های خوب اینجا بودی .
در مورد بحث وبلاگ و سایت و چت باکس هم کاملا باهات مخالفم . بالاخره این نظر منه و ممکنه موافق نباشین .
خب چرا مخالفی؟ توی وبلاگ چه بحثی درمیگرفت که الان توی چتباکس یا بخش نظرات سایت نمونهی مفصلترش شکل نمیگیره؟
بعدشم من کحا حضور فعال ندارم؟ این وبسایت career منه. بیشتر وقتی که دارم توی زندگیم صرف میکنم برای توسعه دادن اینجاست.
باشه فربد جان . 🙂
بیشتر یه نظر احساسی بود . ناراحت نشو .
نه رفیق، ناراحت نشدم. جداً برام سوال بود که چرا فکر میکنی وبلاگ از وبسایت بهتر بود. ولی خب فکر کنم به پدیدهی Rosy Retrospection دچار شدی.
https://en.wikipedia.org/wiki/Rosy_retrospection
خب نه به این پدیده زیاد ارتباطی نداره . قطعا احساسات و دلایل منطقی ای (از نظر من ) برام هستش که اینطوری فکر میکنم و دیروز فقط نخواستم یه بحث کشدار و غیر لازم در این مورد بوجود بیاد و اینکه این موضوع سوتفاهمی پیش بیاره که زحمات تو و موسی واسه سایت رو زیر سوال ببره چون سایت واقعا خیلی خوبه و نظر من ربطی به ماهیت وبلاگ و سایت نداره .
من دوست دارم حرف دلتو راجعبه این قضیه بشنوم و قول میدم نه ناراحت بشم، نه ازش بحث کشدار و بیفایده دربیارم. صرفاً شنونده خواهم بود.
گولش رو نخور.
لعنتی ها چجوری ریت رو کردید ۸۵.۵۸؟؟؟؟؟!!!!!
با رأی دادن ، احتمالا .
#نیشخند
فربد
من با مهرداد موافقم. اگه تو وبلاگ بودیم ، این مامور K . G . B و به تبعش شماها نمیتونست این همه ازم اطلاعات کسب کنه.
#نیشخند
دکتر لکتر رئیس جمهور میشود.!!!؟
یه سریال بیست و شیش قسمتی هورور میشه ازش درآورد .
#نیشخند
فربد
به روان نیاکانم سوگند که :
دکتر لکتر هم قد تو اعتماد به نفس نداشت بشر . #نیشخند
مساله صرفاً اعتماد به نفس خودم نیست. یکی از کسایی که توی دانشگاه تهران باهاش آشنا شدم، بعد از هفت-هشت ساعت صحبت کردن بهم گفت تو کاریزماتیکترین کسی که تا حالا دیدم. هیچ دلیلی نداشت دروغ بگه یا خودشیرینی کنه. چون اون دیدار آخرمون بود. تازه ما داریم راجعبه کسی حرف میزنیم که شاید بالای هزار نفر آدم دیده باشه، چون به شدت اهل سفر بود و روابط اجتماعی قوی داشت. یکی از رفیقام توی علامه هم از کاریزمام تعریف میکرد و یه بار منو «آدونیس» خطاب کرد *blushes* یکی از استادام هم منو هملت صدا میکرد و میگفت باید توی گروه تئاتر دانشکده عضو بشم.
بابا کاریزما،بابا آدونیس،بابا اعتماد به نفس،بابابشر.
#نیشخند
فایده فرد کاریزماتیکی که کز کرده گوشه خونه چیه؟
اون بیرون رفتنی که تو مدنظر داری (سینما رفتن، تئاتر دیدن و… با جمع دوستان) نیاز خاصی به کاریزما نداره. کاریزما بیشتر به درد رهبری گروه و تیم و متقاعد کردن و جذب آدمهای دیگه میخوره که اونم هر موقع لازم بوده انجام دادم. مثلاً همین که یه انتشارات معتبر مثل پریان در حدی بهم اعتماد کنه که حاضر باشه برای انتشار یه کار niche و نامعمول مثل عناصر داستانی باهام همکاری کنه و منابع مالی و انسانی صرفش کنه، به یه درجهای از کاریزما و مهارتهای متقاعدسازی احتیاج داره. مسلماً من اگه میرفتم توی دفتر انتشارات و اونجا خنگبازی و آکواردبازی درمیاوردم، این اعتماده شکل نمیگرفت.
very good argument
عجب کاریزمایی بوده که ۵ ساله طول کشیده.
اولاً پنج سال نه و سه سال. پیشگفتاری که من برای کتاب نوشتم مال مرداد ۹۴ه و قبل از اون تاریخ کتاب همچنان در حال توسعه یافتن بوده. از اون موقع هم کلی اصلاحات ریز و درشت روی کتاب اعمال شده، چون کتاب نسبتاً پیچیدهایه و توی چاپش نمیشه تعجیل کرد.
دوماً چه حرف عجیبی. مثل این میمونه که بگی «هیتلر عجب کاریزمایی داشته که موشکهای V-2 آخرین سال جنگ آمادهی بهرهبرداری شدن.» هر محصولی برای به سرانجام رسیدن باید پروسهی تولید خاص خودشو طی کنه. تو هیچ ایدهای داری این کتاب تا حالا چندبار بازبینی و روخونی شده تا ایراداتش دربیاد؟ تو اگه توی بازار کتاب بودی، میدونستی که توی این شرایط چاپ شدن یه کتاب تقریباً ۸۰۰ صفحهای راجعبه ادبیات گمانهزن از یه جوون ۲۴ ساله خودش کم از معجزه نداره.
واقعا چقدر حوصله داری جواب من رو میدی ها… 🙂
من تو رو میشناسم. اگه جواب تیکههات رو ندم، میای میگی «جوابی نداشتی بدی» و «چیه، کم آوردی؟» و…
تا حالا تو زندگیم این جملاتی که گفتی رو نگفتم.
به نظرم فربد واقعا ویژگی های یه شخصیت و رهبر کاریزماتیک رو داره که تونسته همه ی ما رو که تفاوتای زیادی با هم داریم و هر کدوممون یه دنیای مجزاییم رو دور هم جمع کنه و چند سال توی عالم مجازی کنار هم نگه داره بدون این که کوچکترین تماس فیزیکی ای با هم داشته باشیم. البته عوامل دیگه ایم هستن اما به نظرم مهمترینشون شخصیت فربده.
حرفت درسته، ولی خب جمع شدن ما الزاما به فربد ربط نداره. قبلا توی وب انجمن های خیلی زیادی وجود داشت که ملت میرفتن توش بحث میکردن و اینا، ولی الان که همچین چیزی کمتر شده، وب فربد حکم یه جور انجمن رو داره.
و این رو هم در نظر بگیر که ما کلا به ۱۰ نفر نمیرسیم، و این عدد در مقایسه با تعداد بازدید کننده های سایت خیلی پایینه.
دیگه بیانصافی نکن مسی جان.
اگه جمع کردن یه ملت دور خودت انقدر کار آسونیه اونم تک نفری و تو سطح نسبتاً شخصیای که فربد کاراشو انجام میده (و توی این دوره) نمونههای دیگهای داری پس که معرفی کنی؟
مهراد چیزایی که من نوشتم هیچ ارتباطی به جواب هایی که تو دادی نداره. من کی گفتم کار آسونیه؟
خب تو گفتی لزوماً ربطی به فربد نداره. و خب من میگم اگه ربطی به شخص که داره کانتنت تولید میکنه مثل فربد نداره پس چرا بیشتر از این چیزا نمیبینیم؟
این مسی خودشم به ارزشهای من واففه، منتها چیزی رو نمیکنه که یه وقت من پررو نشم.
و خب ممنون از پویا و مهراد. به خاطر تعریفهای شما، رویاپردازیهای من برای تبدیل شدن به یکی از رییسجمهورهای آتی ایران هرچه بیشتر رنگوبوی واقعیت به خودش گرفت. 😀
به نظر من علاوه بر شخصیت فربد (سابق ) فاکتور های دیگه هم خیلی مهم بوده مثل بچه های دیگه یا علایق و سلایق مشترکمون و حتی تفاوت های بارزمون . و یجوری میشه گفت هم موسی هم تو حق دارین .
من که دلم لک زده واسه وبلاگ و آدماش و جوی که داشتیم و حرفها و بحث ها 🙂
این «سابق» توی پرانتز چی میگه؟ من به نظرم میرسه الان نسبت به قبل آدم مشتیتریم. 🙁
بعدشم تمام آدما و جو و حرفها و بحثهای وبلاگ به صورت دستنخورده به چتباکس منتقل شده. حتی هولی دایور هم طبق رسم وبلاگ همچنان هر شیش ماه یه بار میاد بایبای میکنه میره.
سابق منظورش قبل از اون زمانیه که ذات پلید خودتو رو کنی.
فربد من یه سوال رو امروز تو راه به ذهنم رسید (انقدر که اونجا اورولم شده بودم :دی)
چرا لباس پوشیدنت تا این حد رسمیه؟ دلیل و فلسفه خاصی پشتش هست؟ چون سفید جمعش خودمونی هم هست به نسبت و هوا گرمه واقعاً کنجکاوم دلیل اصرارت رو بدونم :دی
بچهها این مهراد اولین نفر از میون بچههای سایته که منو در گوشت و پوست و استخون دیده. دلیل اورولم شدنش همینه. 😀
راستش من خیلی به کت و شلوار و پالتو و بارونی علاقه دارم. یعنی یکی از حسرتهای زندگیم اینه که نمیشه مثل مردای دههی ۴۰ و ۵۰ تیپ زد (با کلاه شاپو و مخلفات). وقتی به یکی مثل Agent 47 نگاه میکنم واقعاً لذت میبرم.
بعدشم من کلاً آدم رسمی و نسبتاً جدیای هستم و به نظرم این تیپ نمایندهی شخصیتمه.
چه جالب.
حالا مکالمات اینترنتی قطعاً با دنیای واقعی فرق داره ولی من تو رو آدم خیلی جدی و رسمیای نمیدیدم… یعنی نه در اون حد که مثلاً لباسی که معمولاً بپوشی کت و شلوار باشه. حداقلش تصورم رو نسبت به آدمی رسمی عوض کردی :))
و خب من خودم احساس میکنم چون درصد زیادی از شخصیتم رو از دنیای واقعی به دنیای مجازی بردم که مثلاً بتونن کارام رو رینفورس کنن انتظار دارم بقیه رو تو دنیای واقعی شبیه دنیای مجازی ببینم و تفاوتا باعث تعجبم میشن :دی
حرفمو اصلاح میکنم: دوست دارم جدی و رسمی دیده بشم. 😀
ها… دتس مور لایک یو :))
مهراد
خوشحالم که فربد رو دیدی و هنوز زنده ای!
چه سعادتی..صدقه بذار کنار!😁
چرا؟! :))))))
بعد این همه مدت تازه میپرسه چرا . ریلی ؟؟؟ #نیشخند
چرا بوگیمنش میکنین بنده خدارو :))))
اونقدرا ملاقات عجیبی نبود، فربدم آدمه دیگه خب :)))
یعنی خب من انقدر از خودم آکواردنس ساطع کردم فربد نگران بود که مثلاً نکنه رفتارش جوری بوده باشه و فلان (اونی که یه جوری بود من بودم :دی)
نه بابا تو هم خوب بودی. فقط من احساس کردم یه جورایی میخوای از دست من فرار کنی که اونم قابل درکه. جذبهی من میتونه تهدیدآمیز باشه. 😆
نه آقا قضیه فرار نیست. من وقتی میبینم نمیتونم با بقیه درست ارتباط برقرار کنم یه جورایی مکانیزم دفاعیم اینه که از محیط اجتماعی دور بشم و فلان :)))))
یعنی خب همش تقصیر سوشال اسکیل پایینمه :دی
دوستان فیلم جاودانگی دی وی دیش اومده. حتما ببینید.
کدوم جاودانگی ؟
http://s9.picofile.com/file/8336983150/Chapter_10_Draft_I.docx.html
فصل ۱۰ ساعتگرد :دی
یه مدت ایدهای نداشتم داستان رو میخواستم کجا ببرم ولی این فصلو نوشتم کلی ایده جدید پیدا کردم. D:
بسیار فصل خوبی بود برای من، چون میزان گنگ بودنش نسبت به فصلای قبلی کمتر بود. دوتا صحنهی اصلی کارشون رو انجام میدن: توی صحنهی اول میبینیم که فر و تهماسب با هم یه لحظهی احساسی به اشتراک میذارن و توی صحنهی دوم هم میبینیم آلیس با یه نفر دیگه داره نقشه میریزه برای پیدا کردن پیرمرد و همراه کردن فر با خودشون. روابط بین شخصیتها هم کمکم داره مشخص میشه (مثلاً اینکه دریا خواهر فره). خوبه، همینجوری ادامه بده. معما بساز و یکم جلوتر معماهای قبلی رو حل کن و معماهای جدید بساز و معماهای قبلی رو حل کن و… طرز روایت هم از گیمیکهاش کم شده، ولی همچنان جذاب مونده.
مرسی آقا… حقیقتش صادقانه بگم مطمئن نبودم گرههارو چجوری قراره باز کنم ولی الآن راه بهتری به ذهنم رسیده و فصلای بعدی برای گنگیشون کمتر میشه :دی
و خب چون ریویل اصلی قضیه خیلی Out there و حتی احتمالاً کلیشهای هستش مطمئن نیستم چجوری قراره کار کنه.
و اینکه اون کسی که آلیس داره باهاش حرف میزنه تهماسپه. با خودم فکر کردم که لازم نیست اشاره کنم خودشه و خود خواننده میتونه بفهمه… اشتباه میکنم؟
من متوجه نشدم. فکر کردم عمداً به اسم یارو اشاره نمیکنی و قصدت معماسازیه.
هوم… که اینطور. تصمیم خوبی نبوده به نظرم. مرسی که گفتی.
با وجود میکروفون داغون لپ تاپم سعی کردم این بار با وکال ترک بزنم و صدای تا جای ممکن افتضاح نباشه :دی
http://s9.picofile.com/file/8336754068/01_Fixation_Intro.mp3.html
و خب اینم لیریکس:
http://s9.picofile.com/file/8336754526/Fixation.txt.html
این آهنگ میتونه صحنهی کشف شدن یه شیطان مخفی رو توی زیرزمینهای یه Opium Den چینی همراهی کنه. It’s great for setting mood.
توصیف و تعریفات خستگی آدم رو در میبره انصافاً :)))
مهرداد تو اگ این کارا رو ااداامه بدب یکی از خفن ترین نویز ارتیست های این خراب شئ و شاید دنیا شی
نمیذونم اینستا داری ی گروه موسیقی و یابهتر بگم ی تشکل ب اسم هکا موزیک ک ارتیست های خفن امینت واکسبریمنتال تشکیل شده حتما بشون سر بزنی میتونی راهنمایی های خوبی بگیری قطعا
خیلی ممنون آقا لطف داری
و خب اینستا دارم ولی چون گوشی درست و حسابی تو دست و بالم نیست بهش سر نمیزنم. ولی خب باز این اکانتم هست: Naive_Vigilante
چون واقعاً دوست دارم تو چنین جمعایی باشم و یه چند تا چیز یاد بگیرم چون هر کی کردم تا الآن خودآموز بوده.
https://bbc.in/2PxpWkC
یه مطلب راجع به هتل کالیفرنیا و ایگلز .حتما ببینیدش .
به نظر من کاملا حقشون بود که مایکل رو بگیرن .
دیدیم و پسندیدیم. ممنون شخیل. منم هتل کالیفرنیا رو دوست دارم.
http://s8.picofile.com/file/8336282892/Draft_I.docx.html
گرفتم یه فن فیکشن برای Doki Doki Literature Club نوشتم. خودم ازش راضیم حقیقتش منتها اگه بد شده نزنینم :دی
خوندن فنفیکشن Doki Doki Literature Club کاری بود که هیچوقت فکر نمیکردم انجام بدم. 😀
ولی انصافاً چیز خوبی بود. من DDLC رو بازی نکردم، ولی از فنفیکشن تو فازش رو دریافت کردم و به نظرم اون عنصر Psychological Horror و متافیکشن که معرف انیمهست، توش بهخوبی پیاده شده بود.
و همچنان باید تاکید کنم که انگلیسی رو خوب مینویسی.
ها. مرسی :))
اگه تونستی خود بازیش رو هم تو یه وقت آزادی امتحان کن. بازی خیلی طولانیای نیست و چیز خوبیه. یعنی تنها بازیایه فکر کنم که حتی برای بار چهارم که تموم کردم و به کردیتش رسیدم هم اشک تو چشمام حلقه میزد چه برسه به بار اول :)))
و خب خوشحالم که از انگلیسیش راضی هستی. شاید به عنوان یه outsider انگلیسیم قابل قبول باشه ولی هنوز جای کار زیاد داره قطعاً.
و آقا دو سوالم ازت بپرسم. اول اینکه برای “سرزنش آمیز” معادل خوب چیه؟ من تو داستان نوشتم in a prompting tone ولی احساس میکنم بارش دقیقاً چیزی نیست که میخوام.
و خب آقا برای اینکه بگم “کلوب ساعت چنده؟” (از این ساعت چند شروع میشه :دی) چه جملهبندیای عادیتر و بهتره؟ :دی (به انگلیسی آو کرس)
سرزنشآمیز کلی عبارت میشه براش پیدا کرد. اینا تمام معادلاتیه که برای واژهی سرزنش فهرست شدن:
Snub , Sneap , Obloquy , Reproach , Reprehension , Remonstrance , Sarcasm , Reproof , Scolding , Rating , Railing , Raillery , Rail , Vituperation , Twit , Expostulation , Stinger , Demerit , Chastiesement , Censure , Blame
هرکدومو خواستی میتونی تبدیل به قید کنی تا معنی «سرزنشآمیز» رو بگیره. تازه عباراتی مثل “hissed at him” هم هست که میشه به جای «با لحنی سرزنشآمیز گفت» به کار برد.
فکر کنم «When does the club start؟» جوابگو باشه. «When should I come for the club» هم بد نیست.
هوم… من بارشون رو آخه متوجه نیستم. میخوام یه بار سرزنش ملایم و دوستانه ولی در عین حال یکم شبیه خواهر بزرگارو داشته باشه. (دت مایت بی تو اسپسیفیک :دی) ولی باز خودت پیشنهادی نداری؟
و خب ایول… مرسی :دی
فکر کنم reproach اون واژهایه که مدنظرته.
ها… ایول.
دستت درد نکنه :دی
مهراد عزیز من داشتم به طور اتفاقی داخل سایت میگشتم که این فن فیکشنو دیدم و باید بگم واقعا از خوندنش لذت بردم و واقعا فضای داستانت منو جذب کرد طوری که وسوسه شدم بازی رو بگیرم
مجموعا دست مریزاد
این مهراد ما از نظرکرده های آقامون هاستوره : دی
مرسی آقا به شدت لطف دارین هر دوتون.
و خب اینکه در این تاثیرگذار بوده شنیدنش واقعاً منو خوشحال میکنه :دی
خیلی ممنون بازم
برای بار دوم نمایش ۱۰۰% رو دیدم. این دفعه دیگه باید نمایشنامه اش رو بخونم. (dead certain)
خیلی خوب بود لعنتی.
رفقا!
شما کتابفروشی دست دوم فروش قابل اطمینان و منصف می شناسید؟
شرمنده پویا جان. من نمیشناسم.
گوشه خیابون انقلاب
خیابون هم مگه گوشه داره؟
گوشه همون جا که توشه. هار هار…
#پیشنهاد
دوستان اینجا رو سرعتی دید زدم بد نبود گفتم با شما هم به اشتراک بزارم
http://sepehrdad.blog.ir/
دوستان فیلم یا کمیک واچمن Watchmen دیدین یا خوندین؟ نظرتون چیه؟ خودمم میگم نظرمو بعد نظر شما
من هم کمیکشو خوندم هم فیلمشو دیدم. واچمن فاصلهی زیاد بهترین کمیکیه که تا حالا خوندم. میتونم راجع بهش کتاب بنویسم. دکتر منهتن یکی از شخصیتهای مورد علاقمه و از لحاظ فلسفی کلی فکرمو به خودش مشغول کرده. اینقدر حرف راجع بهش دارم که نمیدونم از کجا شروع کنم. تو نظرتو بگو من روی اون مانور بدم.
مدت ها پیش گفتی یه سایت میخواد ترجمش کنه. اگه کردن میشه آدرسش رو بدی
آقای مهراداد تویسرکانی ترجمهش کرده، ولی نذاشته توی نت. به صورت محدود چاپش کرده و بین کسایی که میشناخته تقسیمش کرده. به امید روزی که ترجمهشون به صورت گسترده منتشر شه.
آه فاک ،
باشه من هم امیدوارم
آقا یه ترک دیگه زدم :))))
http://s9.picofile.com/file/8335537218/Moment.mp3.html
آهنگ منو یاد دوتا چیز انداخت: ۱. یه دنیای زیرآب (مثل بایوشاک) ۲. موسیقی سنتی چینی
اون قسمت آخرشم که یهو اوج گرفت، خاصیت کریپی قابلقبولی داشت.
ها… مرسی :دی
دارم فکر میکنم این ترکارو جمع کنم به عنوان یه ep دمویی چیزی… شاید بذارم تو بندکمپ :دی
DO IT!
When farbod uses this phrase with capitalized letters, you know you oughta do it
شما ها هم هی هندونه بذارید زیر بغل هم.
هندونه زیر بغل شما هم میذاریم مسی جون. شما بین قشر دانشجو یکی از بهترین طراحهای سایت هستی.
شما که نبودی من و فربد نمیتونستیم هندونه زیر بغل هم بذاریم عزیز
(میتونستیما… تو وبلاگ. ولی اینکانوینیِنت میشد خب :دی)
یاد کارهای تام یورک افتادم مرحبا مهراد
ممنون :))
و خب مرسی که هر دوشون رو هم گوش کردی :دی
iron man رو دیدم.
هومممم… . شاید بهتر باشه ادامه ندم.
چرا؟ بیشتر از حس و حالت به فیلم تعریف کن.
نمیدونم. شاید به خاطر این باشه که دیدن این مدل فیلما تو صفحه نمایش کوچیک و غیر ۳ بعدی اونقدر جذابیت نداره. ولی کلا قسمت های اول این مدل فیلما که تازه ابرقهرمان میخواد شکل بگیره خیلی کلیشه ای و مسخره است. یعنی من تو همون ۵ دقیقه ابتدای فیلم کل شخصیت ها رو شناسایی کردم که کی قراره خوبه باشه کی شرور. و مشکل اصلی ای که باهاش داشتم این بود که اصلا نمیتونستم “تعلیق آگاهانه ناباوری” تو خودم به وجود بیارم. راکتور هسته ای ساختی اندازه یه سیب، اوکی، قبول. ولی لعنتی با سرعت جت میخوری تو زمین، کل زره ت نابود میشه، بعد انگار نه انگار بلند میشه به مسیرش ادامه میده. فیلم هندی بود انگار. مبارزاتشون هم هیچ ویژگی خاصی نداشت. کلا خود آیرون من هم خیلی قهرمان مسخره ایه. یه لباس تنش کرده موشک میزنه فقط. هیچ نکته خاصی نداره واقعا. انگار یه بچه ساخته این کاراکتر رو. تنها ویژگی فیلم برام خود شخصیت تونی استارک بود، همین.
البته حالا باید بازم چیزای دیگه مارول رو ببینم. ولی خب بین این قسمت اول ها ، با اختلاف زیادی مردعنکبوتی ۱ قدیم بهتر بود به نظرم. البته اگه بتمن ها رو در نظر نگیریم.
شنبلیله
بحث خود کمیک ها با فیلمهایی که از روشون ساخته میشن کاملا از هم جداست .
ممنون که توضیح دادی.
سهگانهی مرد عنکبوتی سم ریمی هم برای من جایگاه ویژهای داره. چون دغدغهی اصلیش تعریف کردن یه داستان انسانیه. ولی دغدغهی اصلی فیلمهای Cinematic Universe خلق Cinematic Universeه و این وسط تعریف کردن داستان انسانی قربانی شده.
Incendies رو دیدم. لعنتی خیلی خوب بود. این کارگردان چقدر فیلم های متفاوت میسازه!
من هنوز ندیدمش، ولی میبینم.
کدوم فیلماش رو دیدی؟
Sicario
Arrival
Blade Runner 2049
این رو ببین بعدش یه سوال دارم ازت.
فربد!
داشتم فکر مى کردم آخر سرم اون یه جلد کتابو به ما هدیه ندادیا!
باو من آخرین جلد کتابای اضافهای که داشتم دادم به مسی بابت دستمزدش برای ساخت سایت، تازه اونم با کلی دنگوفنگ. الان مترو ۲۰۳۳ و پیکنیک کنار جادهی اضافه برام نمونده.
موسای چترباز…
آقا ناموسا سر کتاب بعدیت باید امضا شده بفرستیا 🙂
برای مال مسی رو هم امضا نکردم. 😀
🙁
آقا بخوام وارد مارول و دی سی بشم از کجا باید شروع کنم؟ فیلم البته نه کمیک.
این ترتیبیه که باید فیلمها و سریالهای مارول رو ببینی:
Iron Man (2008)
Iron Man 2 (2010)
The Incredible Hulk (2008)
Thor (2011)
Captain America: The First Avenger (2011)
Marvel’s The Avengers (2012)
Iron Man 3 (2013)
Thor: The Dark World (2013)
Guardians of the Galaxy (2014)
Guardians of the Galaxy Vol. 2 (2017)
Captain America: The Winter Soldier (2014)
Agents of S.H.I.E.L.D. Season 1 (2013)
Daredevil Season 1 (2015)
Avengers: Age of Ultron (2014)
Agents of S.H.I.E.L.D. Season 2 (2014)
Jessica Jones Season 1 (2015)
Ant-Man (2015)
Daredevil Season 2 (2016)
Doctor Strange (2016)
Luke Cage Season 1 (2016)
Captain America: Civil War (2016)
Black Panther (2018)
Agent Carter Seasons 1 and 2 (2015-16)
Agents of S.H.I.E.L.D. Seasons 3 and 4 (2015-16)
Iron Fist Season 1 (2017)
The Defenders Season 1 (2017)
The Punisher Season 1 (2017)
Jessica Jones Season 2 (2018)
Luke Cage Season 2 (2018)
Agents of S.H.I.E.L.D. Season 5 (2018)
Spider-Man: Homecoming (2017)
Thor: Ragnarok (2017)
Avengers: Infinity War (2018)
Ant-Man and the Wasp (2018)
Captain Marvel (2019, forthcoming)
اینم مال دیسی:
Man of Steel (2013)
Batman V Superman: Dawn of Justice (2016)
Suicide Squad (2016)
Wonder Woman (2017)
Justice League (2017)
الان دی سی یعنی همینا رو ساخته فقط؟
بعد این که مثلا اون اسپایدرمن قدیمی ها جزو چی محسوب میشن؟
نه فیلمهای دیگه هم هستن. بری ویکیپدیا همهشون رو فهرست کرده. ولی این فیلمها جزو cinematic universeن.
اسپایدرمن قدیمیها عالین و صد در صد دیدنشونو پیشنهاد میکنم، ولی فیلم مستقلن. جزو cinematic universe نیستن.
پس رفیق شفیق من ددپول چی اونوقت . واقعا که!
من اون لیستو از یه جا کپی کردم. ددپول رو تو فهرست نیاوردن، چون جزو MCU نیست.
آقا سپوخته شدم تا این لیستت رو پیدا کردم…
مهراد درست کردی مودمت رو؟
آقا امشب و فردا شب من وقتم آزاد نیست نمیتونم بیام شرمنده
باو دارم میگم مودمت رو درست کردی؟
نه هنوز درست نکردم
باید از خود کسی که کانفیگ کرده برم بپرسم بعد شمارهاش رو دارم فرصت هم نشد که برم مغازهاش
بابا یه ریست کن تموم شه بره دیگه.
http://www.mediafire.com/file/825iykx2sbuwrh2/Salts.mp3/file
بیت جدید زدم
not my best work, but… it is a work :)))
آفرین بر ذهن خلاق تو.
حالا سوالی که اینجا پیش میاد اینه که کیفیت این بیتها رو با چه مبنایی میشه سنجید؟ یعنی از چه لحاظ میگی این بهترین کارت نیست و فلان ترک بهترین کارته؟
اتفاقاً من فکر کردم این یکی خیلی خلاقانه و جالب از آب درنیومده :دی
یعنی بر همین اساس گفتم. منظورم بیشتر اینه که خودم زیاد نتیجه نهایی رو دوست نداشتم. شاید میتونستم بهتر مثلاً انجام بدم و اینا. بیشتر حسیه اینی که میگم.
مطمئن نبودم تصمیم درستی بوده باشه ولی تصمیمیه که گرفته شده :))))
https://soundcloud.com/user-532493119/salts
بنظر من ک بیشرفت قابل ملاحظه ای کردی و اینک مهم تریت چیزی ک تورو خیلییییییییییییییی جلو میبره یاد گرفتن صداسازی چون مطمعنم اگ یاد بگیری چطور صدای تو مخت اجرا دربیاری خیلیییییییییییییییییی باهال تر میشه و گوش کردن ب البئم های نویز
فاینالی
http://s8.picofile.com/file/8334506826/Chapter_9_Draft_II_Autosaved_.docx.html
تونستم بعد مدت مدیدی یه فصل دیگه رو تموم کنم… ولی باید اعتراف کنم داستان خیلی تو دستم نیست الآن چون وقتی شروع به نوشتنش کردم فکر نمیکردم تا اینجا جلو بیام :))))
باز سعیمو میکنم یه دور پلات رو کلاً تموم کنم اول بعدش بشینم مرتب و ریفاینش کنم
آقا با عرض شرمندگی من متوجه نشدم توی این قسمت چی شد. ولی اون قسمتی که انگلیسی نوشتی به نظرم خیلی خوب بود. انگلیسیت واقعاً خوبه (As if you needed me to say that :D)
راستی یه چیزی بگم خوشحال شی. هفتهی پیش جلسهی سفید بودم. اونجا ارس یزدانپناه رو دیدم. داشتیم راجعبه ادبیات با هم حرف میزدیم یهو بدون مقدمه گفت داستان مهرادو خوندی؟ من قبلاً از داستانش متنفر بودم، ولی به نظرم الان دگرگون شده. خیلی soulfulه. با توجه به سختگیر بودن ارس این کامنت به نظرم این کامنت خیلی ارزشمنده.
تقصیر خودمه. دیگه گیو آپ کردم سر اینکه عین آدم توضیح بدم همه چی رو فقط میخوام پلاتو با یه نخ وصل کنم به تهش فعلاً بعداً بازنویسی کنم :)))
اون موقع هم بیشتر میدونم دارم چیکار میکنم
و خب این پاراگراف دوم رو خوندم جداً مجبور شدم یه چند دقیقه صبر کنم مزه مزهاش کنم فقط :)))
برای منم خیلی ارزش داره که ارس همچین چیزی گفته و انقدر از داستانم خوشش اومده. و خب از آخرین باری که داستانم رو تو جلسه خوندم یکی دو ماهی گذشته اینکه هنوز یادشه و برات تعریف کرده حتی ارزشش رو بیشتر میکنه. مرسی بهم رسوندیش آقا
اگه به امور نظامی و تاریخ نظامی علاقه مند هستید . اینجا خیلی خوبه.
http://wars-and-history.mihanblog.com
به خصوص جدید ترین مطلبش رو از دست ندید فورا برید و بخونیدش با عنوان :
یادداشتی از حجه الاسلام رسول جعفریان
چه وبلاگ خفنی و پر و پیمونی. از وبلاگ خودم خجل شدم.
فربد باید اون بخشه رو باز کنیم زودتر.
I’m on it
آره وبلاگ خوبیه.
سلام
فربد
روش پیشنهادی واسه مدل خوندن اون کتاب آسیموف با کتاب مقدس داری ؟
من چون asimovs’ guide to the bible رو پیدا کردم . میخوام همونطور که گفتی همزمان بخونمش ولی نمیدونم چطوری و با چه ترتیبی ؟
سلام مهرداد.
کتاب آسیموف به صورت مفهومی و تیتروار طبقهبندی شده. یعنی بدین صورت:
Genesis
God
The Seventh Day
The Lord God
و…
و تیترها هم به ترتیب میرن جلو. بنابراین میتونی تیترها رو به صورت دهتایی یادداشت کنی و موقع خوندن کتاب به هرکدوم از مباحثش برخورد کردی، اون بخشی که آسیموف راجع به اون مبحث نوشته بخونی و بعد کتاب مقدس رو ادامه بدی.
البته کتاب آسیموف دید کاملاً سکولار و تاریخی به کتاب مقدس داره و دنبال تحلیلها و تفاسیر عقیدتی توش نباش.
#پیشنهاد
لاوکرافت با مخلفات !
https://3feed.ir/ده-حاشیه-در-مورد-لاوکرفت/
آره، خوندن این متنو به کسایی که میخوان راجعبه لاوکرفت بیشتر بدونن و حوصلهی خوندن متن دایرهالمعارفی ندارن توصیه میکنم.
مهراد
امشب رو هستی برای بازی؟
دیروز تقصیر من شد شرمنده. امشب آره هستم حتماً.
فربد نمیاد؟
فربد ادا داره باو. فعلا تستی بزنیم امشب رو. من یکی ۲ نفر دیگه هم شاید بتونم بیارم.
گیم رنجر رو آپدیت کن، بازی رو دانلود کن و ساعت ۱۱ بازی میکنیم. ساعت ۱۰ هم بیا تو چت یه اعلام بکن که حتما میای یا نه.
ها… یو گات ایت
مهراد
امشب ساعت ۱۱ چطوره بازی کنیم؟
برا این که مطمئن هم باشیم که برنامه حتما پایداره، ۱ ساعت قبلش میایم یه کامنت میذاریم و اومدنمون رو قطعی میکنیم. خوبه؟
قبلش گیم رنجرتون رو هم آپدیت کنید.
آقا نمیخوام از الآن شروع کنم ولی امشب واقعاً وقت خوبی نیست :))))
میشه فردا یا پس فردا شب باشه؟
بعد یه لینکی هم از بازی بهم بدین که خودتون دارین نسخهها یکسان باشه چون مال خودم رو پاک کردم
فربد لینکه رو بذار.
فردا هم من میتونم، ولی جمعه رو نه.
Aaaand this is why I don’t wanna do this.
در هر صورت تا از ترجمهی مترو و پایاننامه فارغ نشم، نمیتونم بازی کنم.
لینک رو بذار حالا. کی تو رو خواست اصلا؟
https://thepiratebay.org/torrent/6918942/Age_of_Mythology_Gold_Edition
سوال کمیکی
علت واقعی این که تانوس میخواد نصف جمعیت کهکشان رو بکشه چیه ؟ ( یا فقط مرض داره ؟ )
به علت اینکه تانوس عاشق Mistress Deathه و میخواد با این کار دلشو به دست بیاره. حداقل توی دنیای کمیک که دلیلش اینه.
خیلی ممنون فربد
چندتا سوال دیگه هم دارم ولی الان یادم نمیاد. #نیشخند
اینو هم یادم رفت بگم. این تانوس یه کم شبیه آرتینه توی عشق و عاشقی . #نیشخند
مگه این اونجرز جدیده رو ندیدی؟ دلیلش رو میگه دیگه!
راستی فربد تو قرار بود یه کمیکی ترجمه کنی و تو فیدیبو بیاد، چیشد؟
دارن روش کار میکنن. من پیگیرم. نگران نباش.
سوال کمیکی
توی جنگ داخلی کاپیتان آمریکا کشته شد.
دوباره زندش کردند یا نه ؟
آره، توی سری Captain America: Reborn، با تکیه بر کلیشهی سفر در زمان.
یکی از دلایلی که من زیاد از کمیکهای سوپرهیرویی خوشم نمیاد همینه. کلاً هیچکدوم از اتفاقایی که توشون میافته قابل اتکا نیست.
نه فربد
واسه نونه واسه نونه # نیشخند
آقا وقت آزاد دارین دوباره قرار بذاریم age of mythology بازی کنیم؟ یا یه بازی آنلاینی مثل همینا
من برام آنلاین بازی کردن (خصوصاً با جمع دوستایی که میشناسی) تقریباً به آمال و آرزو تبدیل شده. ولی اون مدت که بازی میکردیم، خیلی اتلاف وقت زیاد داشت. یعنی یا مسی دیر میکرد یا نمیتونستیم وارد بازی بشیم یا اگرم وارد بازی میشدیم، کافی بود یه نفر قطع بشه تا بازی به هم بریزه.
اگه مثلاً طوری بود که همه سر یه ساعت حاضر میشدن و بدون حتی یک دقیقه معطلی وارد بازی میشدیم و احتمال قطعی هم صفر بود، من از خدام بود بازی کنیم. ولی توی شرایط فعلی از لحاظ زمانی برام صرف نداره. شاید اگه یه روز تونستیم توی استیم بازی بخریم، این کارو انجام بدیم. استیم برای چنین کاری بهینهسازی شده، ولی گیم رنجر نه.
آره مهراد. من که پایه ام. کی؟ فربد رو هم من اوکی میکنم.
فربد که حقیقتش حق داره گیم رنجر خیلی داغونه.
ولی اگه اوکیش میکنی هر وقت که بگی میام.
اون قضیه اینترنت احتمالا بهتر شده باشه، چون یحتمل هممون نت بهتری نسبت به اون موقع داریم.
هوپفولی…
آقا بوى سهامه داره مى یاد یا خر داغ مى کنن؟ 🙂
دوستان اینجا بورس که نیست. سهامش خصوصیه.
بعدشم دارم میگم اکثر سهامش برا منه، بعد به فربد میگی ۱۰%ش رو بده بهت؟ :/
فربد اگه راست میگی و سهام سایت هیحگونه اهمیتی برات نداره بس ۱۰ درصدشو بده به من.
پیام تو با این دوزاری کج چجوری میخوای ترول بشی؟
البته سوءبرداشت از منظور واضح دیگران خودش یه جور ترولینگه (مثلاْ نحوهی ترولینگ فیلاگوند هم به همین صورته) ولی خب مورد پسند من نیست. خیلی بیسیکه.
من احساس میکنم پیام اون یارویی که اشتباه میکنه بعد اینجوریه که:
I- I totally did that on purpose
مهراد موزیکی بین صحبت های بزرگ تر ها برای چی نظر میدی?
من فقط جواب بدم که آفنسی نگرفتم ولی چیز دیگهای هم نمیگم که بحث روی جدی به خودش نگیره :دی
فربد عزیز, چه ربطی به دوزاری کج داره. دقیا این سوع برداشت عمدی ترولینگ من بود, همونطور که گفتی فیلاگوند هم اکثرا اینطوری ترولینگ میکنه, برای من جالبه. گفتم که یه بار اولشم.
اوکی. ولی باید یادت باشه که فیلاگوند نزدیک به پنج شیش سال اومد کل فرومای فانتزی همین جوری ترول کرد الان کسی دیگه کسی ترولاشو جدی نمیگیره و به طور کلی ایگنور میشه. اگه نمیخوای به این سرنوشت دچار شی اینجوری ترول نکن.
بعدشم با مهراد (یا هیچکدوم از بچههای دیگه) اینجوری حرف نزن. میدونم قصدت شوخیه، ولی کلاً کار جالبی نیست. یهو شوخی شوخی جدی میشه.
موافقم
دقیقا شده مثل اون پرنده ى شوم:))))
یاد آخر سریا توو وبلاگ افتادم که بوقچه منفور همگان شده بود ( البته داداشمونه ولى خوب😅)
آقای آذسن، اگه کسی این کارو با خودتون بکنه خوشتون میاد؟ خوشتون میاد احساساتتون به بازی گرفته بشه؟
اگه کسی بتونه احساسات منو به بازی بگیره، احترامم بهش بیشتر هم میشه. ولی به شرط اینکه بتونه.
آه
دکتر لکترِ از خود راضی 😀
دکتر لکتر ایندید :)))
پس اینجوریه همین فردا سایت رو داون میکنم.
نابغه، اینکه به بازی گرفتن احساسات نیست. این اسمش وارد کردن آسیب مالی و تلف کردن وقت خودم و خودته.
به بازی گرفتن احساسات مثل همون دفعه میمونه که اومدی گفتی من ازت خوشم نمیاد که بهت کمک میکنم، صرفاً مترجم خوبی هستی. منم در جواب گفتم اگه از من خوشت نمیاد و این همه مجانی بهم کمک میکنی، این وسط تویی که سرت داره کلاه میره، نه من. 😆
جان؟ کی همچین دیالوگ هایی من گفتم؟ بعدشم اکثر سهام این سایت برا منه. تو داری صرفا برام تولید محتوا میکنی.
ای بابا. مثل اینکه فقط من نیستم گفتگوهامون رو فراموش میکنم.
اوه واقعاً؟ اکثر سهام سایت مال توئه؟ ولی الان که دارم پایین سایتو نگاه میکنم، نوشته «© کپی رایت – Frozen Fireball 1.5». فروزن فایربال هم که اسم وبلاگ فربد آذسن بود. اگه شخص مرموز و ناشناسی به نام Mosy سایتو مجانی ساخته، چرا دوست نداره حتی برای کارش کردیت کسب کنه؟ اینو با چه جور منطقی میشه توجیه کرد؟ اونطور که به نظر میرسه، فربد آذسن خودش این سایتو ساخته و از یه پراکسی به نام Mosy/شنبلیله استفاده میکنه تا باهاش حرفهایی رو بزنه و بحثهایی رو راه بندازه که با اکانت خودش نمیتونه.
اصلاً چرا اکثر سهام؟ کل سهام سایت مال تو. من و تو نداریم.
top 10 anime plot twists
خواب من به بویا گه دفن شد تو موسیقی: اتفاقا شباهت من و ارتین خیلی عجیب و زیاده هر دو درون گرا, به شدت انیمه دوست, تا حدی زیبا پسند و در جست و جو یا حداقل دنبال عشق برای من عشق خدایی و برای اون عشق دنیوی, شخصیاتمون هم تا حدی شبیه هست, هر دو علاقه مند به مساعل مالی و سرمایه گذاری , دوست دار پیاده روی و خصوصیات مشترک دیگه که الان یادم نمیاد.
من گولتو نمى خورم
خودشى:)))
دوستان این رو گوش بدید, کاملا مفیده و ارزش شنیدن رو داره و یادگیری. تجربه کارآفرینی (گفتگو با نازنین دانشور ،مدیر سایت تخفیفان)
http://radio.shabanali.com/daneshvar.mp3
هممم… من زیاد تو این فازا نیستم.
دوستان اینم گوش بدین طولانیه گمی ولی میارزه http://radio.shabanali.com/mobina.mp3
http://thisorthatedition.com/
این یه سایت با حال برای مقایسه نسخه های مختلف فیلم ها.
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/865/
فربد اگه وقت گردی دوست دارم این گتاب رو با ترخمه ی تو بخونم فگر گنم برای خودتم challenge جالبی میشه.
پیام اگه فکر کردی ترجمهی چنین کتابی برای من جذابیت داره، معلومه اصلاً منو نشناختی. یا شاید هم باز داشتی ترول میکردی؟
عشق به خداوند ؟!!!!
ریلی ؟!!!!!!!!!
فربد من نگفتم برات جذابیت داره گفتم ترجمه همچین کتابی برایت challenge و تناقص جالبی میتونه باشه.
آقا من به نظرم این سوال جالبیه الآن پیام مقالهاش رو قسمت موسیقی فرستاد:
شما اگه بخواین ترول کنین روشتون برای ترول کردن چجوریه معمولاً؟
بعد یادمه خودتم گفته بودی فربد گیلتی پلشرت شت پستینگه. بیا توضیح بده روشات رو برای شت پستینگ و ترول کردن :دی
نه خواستم اینجا پست بکنم ولی چون بحثمون تو قسمت موسیقی بود اونجا پست کردم وگرنه هماینجا پست میکردم.
من کلاً ترولینگم بر پایهی manipulation بنا شده. لذتبخشترین حالتش برای من اینه که اول به طرف حس امنیت دروغین منتقل کنم و بعد یهو با یه حرف شوکهکننده زیر پاشو خالی کنم.
damn :)))))
خیلی بیرحمانهست ولی به شکل خفنی. خیلی دوست دارم این اکشن ببینمت :دی
اگه یادت باشه، این کارو توی وبلاگ انجام دادم (سر همون قضیهی میتینگ). سرش آرتین و مسی و مهرداد یه مدت باهام قهر بودن.
این برنامه رو سر یکی دوتا از دوستای واقعیم هم پیاده کردم و اونا هم یه مدت باهام قهر کردن.
کلاً کمتر کسی رو میشه پیدا کرد که این فنو روش پیاده کنی و باهات قهر نکنه. ظاهراً کسی دوست نداره احساساتش به بازی گرفته بشه، ولی به نظر من ترولینگ موقعی قشنگه که احساسات واقعی درش دخیل باشه. هرچی واقعیتر و عمیقتر بهتر.
ها… یادمه ولی متاسفانه اون موقع خیلی دقت نکرده بودم :دی
و خب شت دتس اسکری :))))
من که از اولش میدونستم چی تو کلته. ولی خب توقعش رو نداشتم.
خدا خفنه. ولی فربد گفتی روش من خیلی ابتداییه ولی روی تو هم خواب داد اگه یادت باشه موقعی گه ناشناس اومدم نوشتم خوشم میاد من میام مینویسم میگی تگ تگ بنویس گه بعدش گفتی امیدوارم ترول باشه. با اینگه این روش به شدت Soft هست و ساده ولی بازم اثرش رو میزاره.
ببین، ترولینگ باید طوری باشه که طرف بمونه تو داری شوخی میکنی یا جدی میگی. این که بیای فحش خوارمادر بکشی به هیکل یارو و بعد بگی «Psyche! داشتم ترول میکردم!» که نشد ترولینگ.
البته خب برای شروع خوبه.
دوستان اگه نشنیدین حتما گوش بدین https://www.amadnews.org/archives/24342
عجیبه این آمدنیوزچرافیلتر نیست ؟
مگه سایت خاصی هست گه باید فیلتر میبود? من این سخنرانی رو اولین بار تو سایت دگتر رنانی شنیدم ولی حوصله نداشتم بگردم تو سایتش گوگل گردم اولین رو بست گردم اینخا. فربد اگه سایت خاصی هست باگش گن.
برای خوندن .
لینک نیومده.
http://mrshabanali.com/کمی-هم-درباره%e2%80%8cی-مسائل-روز/
این آقای شعبانلی زیادی آقامعلمیطور مینویسه. به قولی لفاظی بدیهیاته. این سبک نوشته برای من بینهایت خستهکنندهست.
دوباره فرستادم
کاش افرادی مثل دولت ابادی بیشتر میداشتیم https://motamem.org/جملاتی-از-کتاب-نون-نوشتن/
از چه لحاظ اینو میگی؟
یاد این جوکه افتادم:)))
ای کاش آقای محمود دولت آبادی به جای «نونِ نوشتن» کتابی با عنوان «*ونِ نوشتن» تالیف میکردن و در اون توضیح میدادن چطور انقدر تنگ کردن که تونستن فقط ده جلد کلیدر بنویسن.
*گاوروش*
تو هم با دولتآبادی مشکلی داری؟ اگه آره، مشکلت باهاش چیه؟
من با این که واقفم که دولت آبادى بزرگترین نویسنده ى زنده ى ایرانه و ادبیات فارسى مثل موم توو دستشه امّا با این دو سه تا کتابى که ازش خوندم احساس مى کنم یه مقدار زیادى زیاده گویى مى کنه و بیش از اندازه روو جزییات مانور مى ده و مدام با کلمات بازى مى کنه.
از یه سرى از واکنشاى سیاسیش هم اصلا خوشم نمى آد ولى در کل برام قابل احترامه.
آره اتقاقاً بچههای آکادمی فانتزی هم سر همین زیادهگوییهای الکی باهاش مشکل دارن.
دقیقا همینه… دولت آبادی خیلی وقته که چیز جدیدی برای ارائه کردن نداره وفقط توی قلمرو نثر دست و پا می زنه و ضعف داستانهاش رو با بازی با کلمات می پوشونه…
فربد من میدونم که انیمه معمولاً نگاه نمیکنی خیلی… ولی برات یه پیشنهاد دارم :دی
انیمه متفاوتیه و اپروچ خیلی ادبیای داره
اسمش هست bakemonogatari و با اینکه به نظر من چیز نیچیه طرفدارم خیلی داره نمیدونم چطوری. :))))
کلاً مونوگاتاری سری معروفیه شاید بقیه فصلاش اکسسیبلتر باشن ولی من که دارم باکهمونوگاتاری رو میبینم چیز خیلی پخته و ادبیای به نظر میرسه بهت پیشنهاد میکنم یه ناخونکی بهش بزنی
البته من یه روز قصد دارم مفصلاً برم سر انیمه و به قولی کشفش کنم. یعنی Biasی نسبت بهش ندارم (قبلاً داشتم، الان نه، هرچند همچنان بسیاری از کلیشههای انیمهای برام حوصلهسربرن) و مسلماً گوشهنظری هم به bakemonogatari خواهم داشت. خیلی ممنون مهراد عزیز.
ها… خواهش میکنم
و خب حالا که اینطوره یه نیم نگاهی به shigurui death frenzy، Re: Creators و سریال اکسپریمنتس لِین هم داشته باش.
چه دلیلی باعث شد که دیگ این بیشداوری رو بهش نداری? انیمه ی خاصی دیدی که باعث این تغییر نگرش شد?
Cowboy Bepop و Berserk توی از بین بردن این پیشداوری موثر بودن، ولی کلاً از لحاظ شخصیتی هم به این نتیجه رسیدم پیشداوریها و قضاوتهای الکی بیفایدهن.
اصلا فگر نمیگردم Berserk رو دیده باشی. نطرت خیه نسبت بهش ? خدیده از ۲۰۱۶ رو دیدی? هر دو فصل رو? Berserk تلخ ترین انیمه ای هست که تا الان دیدم و مانگاش رو تا اخرین قسمتش خوندم و دنبال میکنم.
فقط انیمهی دههی نودی برزرک رو دیدم و ولوم ۱ مانگاش رو خوندم.
نظرم نسبت بهش بهشدت مثبته و به نظرم یکی از جذابترین دنیاهای دارک فانتزی رو داره. گاتز (یا گاتزو) هم یکی از خفنترین قهرمانهای جادو و شمشیره. یهجورایی معادل ژاپنیه کونان بربره، ولی خب به قول یکی از بچههای فورچن: «گاتز یه پسربچهست. کونان اون مردیه که گاتز میخواد باشه.»
من فقط بگم فقط مانگای برزرک رو خوندم ولی انیمهاش که خیلی بدنامه :-؟
فکر کنم انیمه جدیداش بدنامن. انیمهی دههی نود همیشه جزو فهرست بهترین انیمههاست (منم سر همین دیدمش).
نظرتون چیه دوستان? با اینکه دوست تارم یه جوجه تیغی چهار انگشتی داشته باشم ولی موافقم تا حد زیادی با این دو متن.
http://tarjomaan.com/neveshtar/7814/
http://tarjomaan.com/neveshtar/8312/
راستش من در این زمینه نظر خاصی ندارم. من خودم علاقهای به نگهداری از حیوانات ندارم، ولی قشر عظیمی از آدمها هستن که تنها دلخوشیشون حیوون خونگیشونه و واقعاً غیرقابلتصوره بخوای این دلخوشی رو ازشون بگیری یا بابتش بهشون عذاب وجدان منتقل کنی، خصوصاًبا توجه به انزوال روابط انسانی.
فربد
میخواستم نظرت رو در باره سایت زومجی بدونم ؟
نظرم نسبت بهش مثبته. بهعنوان یه سایت تولید محتوا و خبررسانی راجعبه مباحث گیکی داره کارشو به نحو احسن انجام میده. ولی خب در زمینهی تولید محتوای تالیفی (مثل نقد فیلم) مطالبش شاید یکم دمدستی جلوه کنه. یعنی مشخصه که نویسنده رفته صفحهی ویکیپدیای فیلمو خونده و بحثای ردیت مربوط بهشو دنبال کرده و ویدئو ازش تو یوتوب دیده و بعد اومده با استناد بر ترکیبی از تمام حرفایی که راجع بهش زده شده و اطلاعاتی که راجع بهش داده شده یه نقد ازش نوشته. یعنی نقد «مؤلف» و «جریانساز» نیست، ولی کارشو انجام میده.
همون زومجی از یه سری فیلما نقد میذاره که هیچ جا هیچ کس چیزی ننوشته ازش، نقد خوبی هم میذاره. نمونه اش فصل باران های موسمی.
دوستان برای خوندن http://tarjomaan.com/neveshtar/8533/
من کاملاً با گفتههای این مقاله موافقم. در واقع درخشانترین و زایاترین تمدنهای تاریخ (مثل یونان و روم باستان، امپراتوری بریتانیا) روحیهی بدبین و شکاکشون زبانزده. حتی میشه ادعا کرد میل به عالی بودن در هر چیزی یهجورایی از بدبینی نشات میگیره، چون از ترس اینکه مبادا یه نفر به همون سختی که تو بقیهی آدمها و کارشون رو مورد قضاوت قرار میدی، خودت و کارت رو مورد قضاوت قرار بده، سعی میکنی بهترین باشی و کارت رو به نحو احسن انجام بدی.
در واقع اون نقدی که من از فیلم Whiplash نوشتم، پوینتش تقریباً همین بود:
https://azsan.ir/blog/whiplash/
آقا یه حقیقت جالبی رو میخواستم مطرح کنم
این صفحه ۱۱۸۶ پاسخ داره بعد صفحه موسیقی ۵۲۳ پاسخ داره :))))
و خب مدیونین اگه فکر کنین تقصیر منه :دی
خیلی زرنگی شخیل ، نه ؟ 😀
اینجا صفحه عمومیه و ما راجع به هر چیزی حرف زدیم.
اما اونجا صفحه تخصصیه که تو و فربد با هم دل میدید قلوه میگیرید . 😀
البته تو صفحه ادبیات هم فقط من و فربدیم با ۱۹۷ تا نظر . 😀
خیلی خوبه. اینجا قشنگ شبیه یه جور Gentleman’s Club ویکتوریایی شده که همه میاییم راجعبه علایقمون با هم صحبت میکنیم. فقط ایکاش صفحهی ویدئوگیم و سینما هم به اندازهی صفحهی ادبیات و موسیقی فعال بودن. صفحهی سینما که خیلی پتانسیل داره.
تو صفحه ویدئوگیم هم میتونم هر چیزی توجهم رو جلب کرد شیر کنم آخه معمولاً تو ذهنم تو اولویت نیست یادم میره همچین آپشنی هست، ولی فیلم باز نیستم اصلاً در اون مورد چیزی بلد نیستم :دی
میگم فربد وقت کردی به جای ادامه عناصر داستانی و جنگ ستارگان (که من یه فیلمشم ندیدم) یه مقاله بنویس در مورد اینکه زاپن چطور تونست انیمه و مانگا صادر بکنه و با همچین موفقیت عظیمی برسه تا حدی که در اینجا به نمایگشاه مانگا و انیمه ۴۰ هزار نفر میرند و محبوبیتی که انیمه حتی در ایرانم پیدا کرده اعجاب برانگیزه تا حدی که فیلم از روی انیمه ها ساخته میشه از attack on titan گرفته تا kiseiju و اینجام بگم که حیف شد که سایت کاملا animworld بسته شد. فربد kiseiju رو حتما ببین یه شدت جالبه برای من جزو بهترین انیمه هایی هست که تا الان دیدم کنار attack on titan و و Tokyo ghoul وdeath note
کوبیده اضافه نمیخوای؟
😀 😀 😀
ایول
آقا منم طرفدار انیمهام ولی چرا عناصر داستانی و جنگ ستارگان رو دانگرید میکنی :))))))
حالا چرا من جنگ ستارگانو ادامه ندم؟ به جاش تو برو یکی از فیلماشو ببین. شاید خوشت اومد.
راجعبه انیمه من خیلی سررشته ندارم و نمیدونم نوشتن راجع بهش درست باشه یا نه. این موضوعی هم که اشاره کردی تحقیقات گسترده لازم داره.
چشم به خاطر گل روی تو گوشهنظری هم به انیمهی کیسجو خواهم داشت.
فربد
در مورد میرزا
میرزا یکی از شخصیت های مورد احترام و تحسین منه به خاطر ثبات قدمش و یکی بودن حرفش و مبارز تا آخرین نفس و عدم قبول تسلیم به هیچ قیمتی .
اگه بخوام خلاصه و مختصر بگم چند تا نکته ازش در میاد.
یکی اینکه میرزا یه شخصیت محلی بود و جنبشش هم همینطور،پس نباید بهش ابعاد بیشتری داد و در موردش اغراق کرد.
میرزا بدون شک مسلمان بود و متدین ، اما اسلامگرا نبود چه به معنای امروزی و چه در معنای همون زمان خودش . اصولا منطقه گیلان چندان بستری برای اسلامگرایی نداره ، حتی همین الان هم نسبتا باز تر از خیلی جاهای دیگه کشوره .
اتهام کمونیسم و تجزیه طلبی هم باید باهم بررسی بشن در یک برهه نیروهای کمونیست بدون دعوت و اجازه به بهانه تعقیب نیروهای سفید (منظور همون وفاداران به تزاره) وارد گیلان شدند.فراموش نکن همش چند سال از پیروزی کمونیست ها گذشته و آرمان ها و موفقیت های ادعایی اونها تقریبا تمام دنیا رو به خودش جلب کرده (سرابی که تا اواسط دهه شصت میلادی کماکان با قدرت سر پا بود) ، به خاطر همین شعار ها و وعده های نیروهای کمونیست میرزا حاضر شد با اونها همکاری کنه که این منجر شد به اعلام تشکیل جمهوری گیلان ، اما با توجه به حرف هایی که میرزا زده بود میشه قبول کرد که همیشه نظرش به نوعی خود مختاری و اداره داخلی بوده نه استقلال کامل از تهران . که البته طبق رویه معمول کمونیست ها منجر شد به کودتای اون ها برضد میرزا و ضد کودتای میرزا بر علیه کمونیست ها که ضربه بدی به جنبش جنگل زد و یکی از مهم ترین علت های شکست جنبش همین کارهای کمونیست های وارداتی بود.
در آخر به نظر من میرزا یه آدمی بود با عقاید ملی – یه رهبر محلی – که در درجه اول میخواست از اهالی ولایتش گیلان در برابر ظلم و تعدی زمانه دفاع کنه و در وهله بعد امیدوار بود که بتونه در اصلاح کشورش مثمر ثمر باشه ، که البته توی این کار موفق نبود .
ممنون بینام. پست روشنگری بود.
ناقابل
نمیدانم قبلا گذاشتم یا نه وقت کردین حتما ببینینhttps://www.aparat.com/v/72xzh
نه نذاشته بودی، ولی قبلاً بحث راجعبه آموزش پرورش داشتیم.
من بیست دقیقهی اول حرفاشو گوش دادم.
حرفش حسابه. نظام آموزشی بهشدت از مشکل آموزش محتوای ناکارآمد رنج میبره. یعنی از شونزده هزار ساعتی که شما توی مدرسه سپری میکنی، شاید پونصد ساعتش برات مفید باشه و این فاجعهست. الان که توی عصر اینترنت هستیم و اطلاعات به صورت بلادرنگ در دسترسن، حفظ کردن کار بیهودهای جلوه میکنه.
ایده ی جالبیه http://amirtaghavi.com/درخت-زندگی-و-سایه-تحول-دیجیتال/
ایدهی فوقالعادهایه. امیدوارم یه روز فراگیر بشه.
بلوط دلم میخواد بلوط بشم
فربد من الآن چندین ماهه نتونستم تو فورچن چیزی بفرستم عین معتادا شدم دارم میمیرم :))))
آپدیتی چیزی نداری رو وضعیت؟ راهکاری… فلانی…
آقا من خودمم در این زمینه مشکل اساسی دارم و دنبال راهکارم. اگه چیزی پیدا کردم بهت میگم.
ای بابا 🙁
چه خبره صفحه موسیقی اووووووو.
در مورد چین تو چند تا نظر پایین معتقدم که چین مشکلات زیادی در داخل داره که فعلا تونسته روشون لعاب بکشه اما اگه راهکار درستی براشون پیدا نکنه امکان پاره پاره شدن کشور چین واقعا دور از انتظار نیست .
آقا من یه چیزی به نظرم اومده خواستم بگم پیشنهاد بدم
الآن چون فربد به تک تک کامنتا جواب میده قسمت آخرین دیدگاهها سریع پر میشه. من نظرم اینه که قسمت آخرین دیدگاهها جوابای فربد رو حذف کنه از اعلامیهاش به جاش دیدگاهها و نظراتی که از فربد جواب گرفتن رنگشون زرد بشه مثلاً.
خلاصه این یه پیشنهاد منه مطمئن نیستم قابل اجرا باشه و اینا ولی خب مطرحش کردم :دی
مرسی از نظرت.
در مورد قابل اجرا بودنش کار واقعا دشواریه، و این که از کجا معلوم نظرات فربد همیشه پاسخ به یه نفر دیگه هست؟
راحت تر اینه که تعداد نظرات تو اون صفحه بیشتر بشه.
به نظر من نظر فربد رو به عنوان یه بخشی از قسمت نظرات نذارین. شبیه جوری که میهن بلاگ بود. نظرات فربد یعنی embed بشه یه پنلی باشه از تو اون نظرات رو پاسخ بده مثلاً. این شکلی
قابل اجرا نیست.
چرا؟
برای این که ساختار وردپرس با میهن بلاگ فرق داره، و در ضمن این که گفتم فربد فقط پاسخ نمیده، خودش هم خیلی وقت ها نظر اولیه میده.
وردپرس یه ابزاره و با میهن بلاگ که وبلاگه خیلی فرق داره. البته متوجهم برای این کار مجبوره آدم قالب رو عوض کنه یا دست ببره توش حسابی ولی نگو که نشدنیه چون هست :دی
منتها کلاً هدفم پیشنهاد دادن بود.
ابزار؟!!
چرا گره ای رو که میشه با دست باز کرد باید با دندون باز کنیم؟
ابزار نیست؟ :دی
و خب اوکیه متوجهم پیشنهادم یکم غیرکاربردی و سخته. برای همین میگم صرفاً پیشنهاده
تو گفتی تعداد نظراتی که تو اون بخش نشون داده میشه کمه و راهکارت این بود که نظرات فربد رو حذف کنیم، من میگم چه کاریه؟ به جاش مثلا تو صفحه بلاگ سمت راستش یه بخش اضافه میکنم که ۲۰ تا نظر آخر رو نشون بده. چطوره؟
آخه همینجوری اون بخش به نظر من چاق هست نمیدونم والا… میتونی جاش کنی خب جاش کن به نظرم. یا میتونی یه صفحه هیستوری جدا هم برای نظرات بذاری.
http://tarjomaan.com/neveshtar/9046/
جالبه که بین ما و چینی ها شباهت های خیلی زیادی وجود از ازدواج گرفته تا خانه داشتن و غیره.
آره، همونطور که توی متن ذکر شده، چینیها هم خیلی از مشکلات و دغدغههای ما رو پیرامون ازدواج، تفاوت نسلها، چالش برای برآورده کردن انتظارات والدین (البته کلیشهها به ما میگن که والدین چینی بهمراتب سختگیرترن)، پیدا کردن کار (و البته ارجحیت داشتن کار دولتی با وجود حقوق کمتر) دارن. البته توی متن بهش اشاره نشده بود، ولی آزادی محدودشده هم یکی دیگه از وجهتشابهاته.
البته چین یه برتری نسبت به ایران داره و اون هم اینه که یه ابرقدرت واقعیه و داره یه جورایی آینده رو تسخیر میکنه، ولی قدرت ایران بیشتر حول این میچرخه که یه مهرهی خطرناک و غیرقابلپیشبینیه.
ولی خب راهکار چیه? پدر و مادرای ایرانی/چینی که تغییر پیدا نخواهند کرد یا اگرم بکنن خیلی کم و نه تعداد زیاد تو همین مقاله هم همین دقدقه ی جوونای چینی اراعه شده بود و نه راه حلی. قطع رابطه نمیتونه یه Option باشه مگر در شرایط استثنا. به نظرت تنها راه حل این نیست که این نسل قدیم بره و با اموزش نسل جوون الان از نسل جددید تری که ۲۰/۳۰/۴۰ سال دیگه میخواد بیاد بیرون حفاظت بشه تا حداقل اون ها شرایط بهتری پیدا بکنن?
دقیقاً راهحلش همینه که گفتی. نسل قبلی باید بره و نسل فعلی باید نسل بعدی رو بنا بر ارزشهای درست و بدون سختگیریهای الکی بزرگ کنه.
ما باید این نکته رو در نظر داشته باشیم که بخش اعظمی از کشورهای دنیا (مثل ایران و چین) تا همین چند دهه پیش همون تفکر و سبک زندگیای رو داشتن که قرنها درگیرش بودن. زمان میبره تا بشه اون تفکرات غلط سنتی رو به طور کامل از بین برد.
باید کم کم شروع کنیم چینی یاد گرفتن.
http://www.asriran.com/fa/news/620796/10-تغییری-که-ابرقدرت-شدن-چین-به-وجود-می%E2%80%8Cآورد
جالبه بدونین تو نمایش کتاب فرانکفورت وزیز خارجه قبلی المان کتاب جدیدش رو منتشر و داشت در موردش صحبت میکرد در مورد اینکه داریم دوره ی نزول کامل اروپا رو نگاه میکنیم و اینکه از نظر چینی ها یا هندی ها این اهمیت خیلی زیادی نداره ولی برای ما اروپایی ها چرا. یکی از راه حلاش این بود که اتحادیه اروپا از نظر اقتصادی سیاسی و نظامی بیشتر با هم همکاری کنند تا قوی تر بشوند.
این قضیهی سقوط غرب چیزیه که سال ۱۹۱۸ توی کتاب «انحطاط غرب» (The Decline of the West) از اسوالد اشپینگلر به تفصیل بیان شده. توی این کتاب اشپینگلر میگه که تمام تمدنهای بزرگ تاریخ (بابلی، مصری، چینی، اسلامی و…) توی چرخهی ۱۰۰۰ ساله بین پیشرفت و انحطاط گیر افتادن و تمدن غرب هم داره دمدمهای دوران قدرتمندیشو سپری میکنه. اروپا که بعد از جنگ جهانی دوم مرکزیت قدرتو دودستی به آمریکا تقدیم کرد و روسیه هم بعد از فروپاشی شوروی شانسشو برای تبدیل شدن به اولین ابرقدرت جهان از دست داد. برای همین من هم با کسایی که چین رو بهعنوان ابرقدرت بعدی دنیا در نظر میگیرن موافقم. در واقع از همون افتتاحیهی شگفتانگیز المپیک توی سال ۲۰۰۸ چین داشت یه آمادهباش به دنیا اعلام میکرد.
این مقاله هم دلایل خوبی برای وقوع این اتفاق مطرح کرده بود، ولی اون بیانیهی آخرش یکم تخیلی به نظر میرسه. چین باهوشتر از اونه که بخواد با آمریکا (یا جای دیگهای) وارد جنگ بشه، چون چین هم از آمریکا یاد گرفته شرط اول ابرقدرت بودن اینه که یه اقتصاد جهانی قوی ایجاد کنی تا بتونی برای جتسایی که درست میکنی مشتری جور کنی. در واقع این کاریه که چین داره با آفریقا انجام میده. آمریکا هم حتی اگه قدرتشو بهعنوان ابرقدرت شمارهیک دنیا از دست بده، یه بازار حیاتی باقی میمونه.
#پیشنهاد
دوستان در شماره ۲۰۷ مجله دانستنیها بخش زوم پرونده جالبی در مورد حریم خصوصی در دنیای مجازی کار شده ، اگه مایلید بخونیدش میتونید مجله رو تهیه کنید.
فربد
میگم که سفید رو تسخیر کردی شخیل . 😀
فربد اینجا ، فربد اونجا ، فربد همه جا. 😀 😀
چه کنم شخیل. پوللازمم.
مثل خودمی فقط تو کاری داری که بابتش پول بگیری
روزگار سختی شده شخیل .
هعی روزگار
من بودم پایینی.
خب اینم اطلاع ثانوی.
دیگه میتونید کامنت بدید. (نیست که چقدر حرفم رو گوش کردید و کامنت ندادین این مدت)
در ضمن سرعت سایت رو حال میکنید؟
فربد یاهو رو برو ببین.
بیت جدید زدم :))))
http://s9.picofile.com/file/8330727100/Emperor_s_New_Face.mp3.html
مهراد
این طوری که تو مشغولی قطعا تحت توجهات مخصوص آقامون هاستور هستی . چی قربانی کردی داداش 😀
:))))))))))))))))
تعجبی نداره اگه واقعاً اینطوری باشه خودمم نمیدونم چی شد که اینطوری شد :)))))))
عجب پیشرفتی کردی مهراد😃👍
آهنگاتو فقط اینجا میذاری یا …؟
اینجا و تلگرام واسه دوستام میفرستم با دیسکورد. منتها کم کم دارم فکر میکنم تو soundcloud هم بذارم شاید… مطمئن نیستم هنوز سطحم به اندازه کافی اوکی باشه
آفرین مهراد. خوب بود.
ها… مرسی D:
https://sadraa.me/alopecia/ نگاهش خالبه تقریبا منم همین روال رو دنبال میگنم گمتر خواندن اخبار, عصبانی نشدن به خاطر بیشعوری دیگران, تلاش برای بیشرفت تا تعییر دیگران.
فربد نمیدونم این رو گفتم قبلا یا نه به نظرت روشش برای یادگیری زبان انگلیسی مناسبه یا نقدی داری?
https://sadraa.me/بهترین-روش-یادگیری-زبان-انگلیسی/
خب توی متن اول داره رسماً میگه از وقتی دایورت کردم، زندگیم خیلی بهتر شده. True dat. منم خودم از درون همچین آدمیم به همین دلیل بیشتر مواقع اعصابم راحته، ولی نمیخوام از بیرون اینطوری به نظر برسه.
متن دوم هم طولانی بود فقط جمعبندیشو خوندم. فکر کنم ایشون داره میگه برای یادگیری زبان به معلم نیازی نیست و خودت تنهایی بهتر میتونی یادش بگیری. من با این گفته موافقم و خودم هم زبانو همینجوری یاد گرفتم.
سلام!
من امتحانام تموم شد برگشتم.
ارشیا امیدوارم خوب داده باشی و امیدوارم امتحانای بقیه هم ختم به خیر بشه.
موسی!
فواد و پیمان درگیری مستقیم هم داشتن یا فقط همون اشارات زیر ریویوی صنوبری رو می گی؟
تازگیا دارم مثل آرتین می شم و به نظرم فعالیت تووی گودریدز مانع مطالعه ی مفیده…
دقیقا منظورت از درگیری مستقیم چیه؟
فواد کلا جواب هیچکس رو زیر ریویوش نسبت به این مسئله نداده. دیده همه ضدش حرف زدن، گفته سکوت کنم بهتره. منتظر بودم تو بیای حمله رو دوباره شروع کنیم. 😉
بعدشم، تو کدوم رو داری میگی؟ من این رو میگم:
https://www.goodreads.com/review/show/2432209932
و این:
https://www.goodreads.com/user_status/show/178122676?comment=181460458
موسی
توی این بحث این آقای هاشمی داره حرف مفت میزنه من حق دارم به یه کتاب بگم مزخرف و اون هم حق داره اون کتاب رو بزاره روی سرش همین و بس
آره خب. ولی این که طرف رو بلاک کنی و الکی بیای نصف ریویوت رو به بد و بیراه گفتن به یکی بپردازی کار درستی نیست.
آهان
موسى!
اون شب فؤاد زیر یه ریویو درباره ى نهج البلاغه داشت به پیمان (همون که عکس پروفایلش رضاشاهه) تیکه مى نداخت و من فکر کردم اونو مى گى…
درباره ى بحثشون نظرى ندارم ولى در کل با این که روابطم با فؤاد حسنه ست اما چند وقت رصدش کردم و متوجه شدم که کلا آدمیه که توانایى دفاع از عقایدش رو نداره…
راستی تو درباره نهج البلاغه یه چیزی نوشته بودی، چرا برش داشتی؟
مال خیلى وقت پیش بود و دوران رفت و برگشت هام توو مذهب و وقتى نظرم کلا تغییر کرد حذفش کردم تا یه بار دیگه بخونمش و بعد نظر بدم.
ممنونم فربد
نتیجه دلخواه که متاسفانه نمیشه و باید آزاد برم به احتمال فوق العاده بالایی و نتیجش هم الان برام مهم نیست چون میدونم جایی قبول نمیشم. امیدوارم بتونم تو کارم موفق شم.
بچه ها ps4 هک شده بود من خبر نداشتم؟
آره خیلی وقته
آرشیا، در زمینهی کنکور برات آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم نتیجهی دلخواهتو بگیری و بعد از گرفتن نتایج هم هرچه سریعتر از این جو ضدحالش بیرون بیای.
http://s8.picofile.com/file/8330378784/To_Hell.docx.html
یه داستان کوتاهه که نوشتم. همونیه که گفتم برای فاصله گرفتن از ساعتگرد نوشتمش و تواناییهامو خارج از شلنگتختههاش امتحان کنم. :دی
هنوز نیاز به صافکاری داره آی نو آی نو :دی
تا الآن چطوره؟
قبل از اینکه نظر بدم، یه توضیحی بده بگو
– قضیهی اون قسمت متافیکشن چی بود و اون پیرمرده کی بود.
– عمو کیه؟
– آیا پروین روحی جهنمی بود که به کالبدش برگشت؟
شرمنده، من امروز بیرون بودم آقتاب مغزمو پخته و قوهی ادراکم اومده پایین.
پیرمرد شخصیت اصلیه. قضیه خاصی هم نداشته. صرفاً میخواستم بگم هنوز قرار نیست بمیره و فلانات. یو نو… ژانگولر بازیهای همیشگی :دی
عمو کسی نیست. مدل حرف زدن بچهها هست که به بزرگاشون میگن عمو، اون مدلی. شاید بهتر بود انقدر خارج از کانتکست استفاده نمیکردم انقدر گیج کننده از آب نمیومد.
نه راستش یکم توضیح داره اگه واضح نیست.
قضیه اینه که آدما توی این دنیا بعد مردن روحشون داخل یه سری کالبدهای اکتوپلاسمی-الکترونیکی حبس میشن و تقریباً همه شخصیتشون گم میشه این وسط. وقتی اینجوری هستن به دنبال تسخیر آدمای دیگه میرن و روحشون رو بدنشون منتقل میکنن. وقتی چند روح یه بدن رو اداره میکنه شخص رو به دیوانگی میره و یه همچین چیزایی… آره :دی
پروین دختر همین پیرمرده بوده که مرده. بعد پیرمرده گرفته برگشت به شهر که خالی از سکنهست و توسط ارواح تسخیر شده برای اینکه دخترشو پیدا کنه چون بدون اون دلیلی برای زندگی نداشت. یعنی میدونسته مرده خواسته دختره تسخیرش کنه و بدنش رو باهاش شریک بشه و از این فلانات. بعد این وسط مجبور بوده از “قبرستان” عبور کنه که کلاً به جاهایی میگن که حجم زیادی از انسانها توش مردن و در نتیجه ارواح زیادی اونجا پرسه میزنن.
کلاً اینجوریه قضیه، آره. :دی
پسر، ما چند روز پیش داشتیم میگفتیم این کوجیما چقدر تخیلیه. تو اون بابا رو گذاشتی تو جیب کوچیکت که. ایده در حد Death Stranding.
:)))))))))))))
فکر نکن دارم خودمو میگیرم الآن ولی انصافاً یه چیز یاد گرفته باشم از نویسندگی اینه که ایده چقدر خفن و اینا باشه مهم نیست مهم اجراشه و اینا :دی
دوستان یه مطلب آموزنده http://mrshabanali.com/جام-جهانی-تفکر-سیستمی/
این آقای شعبانعلی خوب مینویسه، ولی بعضی وقتا حس میکنم ۱. پوینتهای ساده رو کش میده تا حجم مطلب زیاد شه ۲. یه سری اصطلاح رو به صورت زورچپونی توی متن میگنجونه تا به اعتبارش افزوده بشه.
ولی با پوینت کلی مقاله موافقم. دوران رکود اونقدرا هم که میگن بد نیست. میتونه یه سکوی پرتاب برای پیشرفتهای آتی باشه.
https://www.youtube.com/watch?v=GwVERl0OYjc
فربد نظرت درباره این ویدئو و پوینتایی که یارو میرسونه چیه؟
راستش چون Detroit: Become Human رو بازی نکردم، نمیدونم تا چه حد پوینتاش بهجاست. ولی چیزی که به نظرم رسید این بود که یکم داره ایرادات بنیاسرائیلی رو با لحن پرآبوتاب خیلی مهمتر و بزرگتر از اون چیزی که هست جلوه میده.
من از دیوید کیج فقط فارنهایت رو بازی کردم و خیلی از جو و کارگردانیش خوشم اومد. تنها مشکل بازی این بود که داستانش از نیمهی دوم به بعد خیلی قاراشمیش میشه.
برای همین با این گفتهش که دیوید کیج مزخرفه موافق نیستم، چون فارنهایت هم به خاطر ایدهها و کارگردانی منحصربفرد کیج اینقدر تجربهی نابی شده بود.
اوهوم… صحیح
دوستان تو گودریدز دعوا شده. بین Foad و یکی دیگه. از foad خوشم نمیاد، طرف اون یکی رو میگیرم اگه تونستم.
برم پویا رو بیارم… 😀
کلی تیکه تو چنته دارم که بهش بندازم، ولی منتظر فرصت مناسبم. یه بار باید شست گذاشت کنار این مرتیکه رو.
چرا از Foad خوشت نمیاد؟
سبک ریویو نوشتنش خوبه، ولی خب اون جنبه خود شاخ پنداری رو داره دیگه. بحث الکی هم زیاد میکنه با دیگران. با خود من سر این که یه اثری رئالیسم جادوییه یا نه کلی بحث کرد، که آخر هم به زور قانعش کردم.
آقا نظرتون راجع به دانشگاه آزاد چیه؟ همه عوامل رو بخواین در نظر بگیرین، خوبه یا بده؟
منظورم از همه چی مثل سطح علمی نسبت به دولتی، جو دانشگاه، دانشجو ها٫ استاد ها، نحوه درس خوندن، تاثیرش وقتی واسه گرفتن یه شغل بگی ازاد فلان جا خوندم، تفکر دیگران، کسب مهارت و …
اگه میشه یکم توضیح بدین.
اگه همه یه نظر هر چند کوتاه بنویسین ممنون میشم🙃
راستی فربد یادمه یه مقاله تو سایتت بود مربوط به دانشگاه بود هر چی گشتم پیداش نکردم.
دانشگاه آزاد شهریهش خیلی زیاده، ولی در کل اگه خودت دانشجوی خوبی باشی، بد نیست (البته خب پرستیژش نسبت به دولتی پایینتره و این پیشفرض رو حالاحالاها نمیشه عوض کرد). چون من خودم تو دانشگاه آزاد نبودم و خیلی هم روی این قضیه تحقیق نکردم، نمیتونم مشاورهی درست بهت ارائه بدم.
این لینک مقاله:
https://azsan.ir/blog/an-unlikely-triumph/
توی بخش کامنتا بین من و ناشناس یه بحث کوتاه راجعبه دانشگاه آزاد درگرفت.
شهریه آزاد برای مهندسی ها اونقدر هم که تو میگی زیاد نیست. حتی فک کنم از دبیرستان های نمونه دولتی و هیئت امنایی هم ارزون تر در بیاد در ۱ سال.
آره فربد. برای اطمینان از یکی پرسیدم و دیدم تقریبا برابر با شهریه دبیرستان های ساریه حتی بعضی ترم ها کمتر.
فقط از فربد نپرسیدم که شما هم جواب بدین دیگه☹️
به نظر من الان اصلا وقت این نیست که به دانشگاه فکر کنی، روزای باقی مونده رو باید یه کاری کنی که ۴ تا تست بیشتر بزنی. به اندازه کافی بعد از اومدن نتیجه وقت فکر کردن به دانشگاه رو داری.
ببین از نظر استانداردهای یک محیط علمی میتونیم دانشگاهها رو به این صورت دسته بندی کنیم:
سراسری
آزاد
غیر انتفاعی
حالا چرا آزاد بالاتر از غیر انتفاعی هست…
چون آزاد یه دانشگاه بزرگه که تو سیستمش اگه نقص و مشکلی وجود داشته باشه..تو میتونی تماس بگیری با بالا دستیها و شکایت کنی…ولی غ.انتفاعی خیلی هردمبیله و هیئت موسسش هر کاری دلشون میخواد انجام میدن!
در ضمن تو محیط کاری، آزاد شناخته شده تر از غیر انتفاعیه.
این از این….
————
سطح علمی آزاد:
بستگی به خودت داره. سطح علمی واحد به واحد و رشته به رشته فرق داره.
ممکنه مثلا عمران تو یه واحد دانشگاه بین تمام دانشگاههای آزاد کشور رتبه اش ۲۰ باشه…صنایع همون دانشگاه رتبه اش ۲۰۰ باشه.
ولی واقعیتی که هست….شما تو دانشگاه هیچ چیزی که بدردت بیاد در کار واقعی یاد نخواهی گرفت…مگر در واحدهای عملی…که اون هم تعدادشون به زحمت به ۲۰ واحد برسه از ۱۴۰ واحدی که خواهی گذروند
جو دانشگاه هم باز به رشته و دانشگاه بستگی داره…
خودت بری قاطی دار و دسته هایی بشی که اهل تفریح یا دختر بازی یا کلا بیخیال درس هستند…خود به خود پایین کشیده میشی. که البته طبق چیزی که من دیدم..تو آزاد تعدا این دسته از بچهها معمولا بیشتره. اگه میخوای موفق بشی..با بچه های ترم بالاترت بگرد و رفیق شو. در ضمن دو سال اول هم سعی کن ماجرای عشقی نداشته باشی…چون انتخابهایی که تو اون باز زمانی ادم انجام میده…معمولا احساسی نه عقلانی.
در ضمن یکی از چیزهایی که خیلی اذیت میکنه دانشجو رو تو دانشگاه آزاد…شیوه برخورد با دانشجو هستش…که اون احترامی که تو سراسری دریافت میکنی رو تو دانشگاه ازاد مسلما نخواهی داشت.
پیام بالایی برای منه!
استاد
معمولا تو هر گروه درسی..
مثلا گروه عمران یا صنایع
۱ یا ۲ تا استاد با سواد پیدا میشه. ممکنه خیلی از اساتیدتون هم تو دانشگاه سراسری درس بدن.
ببین همه جوره استادی داریم…
ممکنه یه استادی به پستت بخوره..از استادهای سراسری هم بدتر و سختگیر تر باشه…یا نه یکی به پستت بخوره که اسون بگیره… و چیزی بارش نباشه…
استاد با سواد خیلییی کمه تو همه جا و کلا درسها تو دو سال اول یه مشت فرمول ریاضیه ….که به درد هیچ جاتونم نمیخوره…حالا میخوان بهتون سخت بگیرن…یا اسون!
من فکر میکنم استاد بیشتر یه عاملیه که میتونه دانشجو رو تشویق کنه یا برعکس دلسرد کنه از درس خوندن….
در مورد بازار کار
بازار کار مهمترین جنبه ماجراست.
تو شکرتهای خصوصی اگر پارتی نداشته باشی..شاید کمی به مدرک سراسریت اهمیت بدن..که اگه کارت خوب نباشه…کلا اونم مهم نیست!
اگرهم پارتی داشته باشی..یا بخوای بری َرکت دولتی هم که هیچی به هیچی…فقط مدرک داشتنت مهمه...
کلا با توجه به وضعیت حال حاضر به نظر من اینکه تو مثلا در روز ۲ ساعت تو آزاد درس بخونی و ۸ ساعت بری دنبال کسب مهارت تو رشته ات…
خیلی بهتره تا اینکه ۸ ساعت مجبور باشی برای پاس کردن درسها تو سراسری درس بخونی و ۲ ساعت بری دنبال کار…یا اصلا وقت نکنی کار کنی.
اینه که زیاد رو دانشگاه مانور نده…
چون همه چیزش به خودت بستگی داره..
فقط سعی کن از ترم اول…با درس خوندن کار هم بکنی.
فربد
تا حالا چیزی از هادی پاکزاد گوش کردی ؟
اگه کردی نظرت چیه ؟
اگر هم نکردی که نصف عمرت بر فناست 😀
نه گوش نکردم. صرفاً میدونم خودکشی کرده.
اگه شوخی نمیکنی ترک پیشنهاد بده.
کارای خوب توی تمام آلبوم هاش هست ولی دو تا آلبوم ارتباط با کرها و گورستان ایستاده خیلی خوب بود.
https://elevatorgrips.bandcamp.com/releases
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
آقا فصل هشت رو نوشتم اواخرش یکم ممکنه خوب نباشه چون تحمل نداشتم میخواستم سریع بفرستم :))))
http://s8.picofile.com/file/8329854800/Chapter_8_Draft_II.pdf.html
چطوره؟
این فصل نکتهی خاصی نداشت. صرفاً یه دیالوگ استاندارد بین فر و آلیس بود که پلات رو جلو میبرد و به نظرم کارشو خوب انجام میداد.
این تیکههای انگلیسی همچنان به دل میشینه و این خوبه، چون احتمال زیادی داشت بعد از چند فصل cringy بشن، ولی فعلاً نیستن، چون بهجا و با دز مناسب به کار برده میشن.
آره چون صحنه ترنزیشن شخصیت فر الآن تموم شده دارم سعی میکنم به تار و پود پلات برسم و فصلای فیلر یکم بیشتر میشن. و خب آره کرینجی شدنشون رو دارم خیلی حس میکنم چون این فصله اول دیالوگ انگلیسی بیشتر داشت ولی دیدم داره خیلی زیاد میشه باید کمترش کنم. و خب قصد دارم قسمتای انگلیسی رو قانونمند تر بیارم و روش استفادهشون رو تغییر بدم که جذاب بمونه. ببینیم چی میشه :دی
یه سری نوب جمع شدن دور هم نمیتونن یه پراکسی وصل کنن.
آخه تو که از کروم استفاده نمیکنی چه میدونی قضیه چیه؟
بعدشم پراکسی فت و فراوون موجوده. مشکل مهراد پیدا کردن پراکسیایه که بشه باهاش تو فورچن پست گذاشت، چون اونجا اکثر پراکسیهای معروفو شناسایی و بلاک کردن. مشکل منم پیدا کردن پراکسیایه که سرعت خوب داشته باشه.
خب تو مگه نگفتی دیگه از فایرفاکس استفاده میکنی؟
اگه یادت باشه، همون روز که فایرفاکس رو ران کردم و هیستوری کروم رو بهش منتقل کردم، سیستم بعد از یه ماه هنگ کرد و مجبور شدم وسط اون همه برنامهی باز ریاستارتش کنم. برای همین دوباره برگشتم سر کروم. البته اینجا بیشتر بحث عادت هم مطرحه.
خب اشتباه کردی دیگه. اوف بر تو.
برتری فایرفاکس از کروم چیه؟
آه…
http://bmbgk.ir/?q=%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C+%D9%81%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D9%81%D8%A7%DA%A9%D8%B3+%D8%A8%D9%87+%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%85
http://barsam.ir/مهمترین-دلایل-برتری-کروم-بر-فایرفاکس/
آقا هیچ وی پی انی دیگه کار نمیکنه تو فورچن. آخرین وی پی ان منم امروز گیو آپ کرد.
VPN GURU هنوز برای من کار میکنه. یه بار دیگه سرچش کن ببین میاد؟
نه والا هر لینکی میزنم هر جا سرچ میکنم پاکش کردن کلاً از توی استور کروم.
میشه برام آپلودش کنی؟ اینجا باید باشه:
C:\Users\User_Name\AppData\Local\Google\Chrome\User Data\Default\Extensions
و خب فایلش هیدنه. اگه آپلود کنی ممنون میشم واقعاً.
امروز VPN Guru باری منم از کار افتاده. من الان دارم از فری گیت (Free Gate) استفاده میکنم. یه سرچ بزنی توی گوگل میتونی لینک دانلودشو پیدا کنی. البته سرعتش کنده، ولی از هیچی بهتره.
آهان، راستی اینم هست:
https://chrome.google.com/webstore/detail/vpn-master/akeehkgglkmpapdnanoochpfmeghfdln
آخه با اونا نمیشه تو فورچن پیام داد
آقا من نمیدونم قضیه چیه وی پی انا هیچ کدوم برام کار نمیکنن :))
برای منم فقط همون فریگیت به زور کار میکنه. همهی اکستنشنهای کروم از کار افتادن.
نورمایند اوکی شد یه وی پی ان دیگه تنظیمات پروکسی رو در دسترس داشت. ولی اینم پست نمیذاره تو فورچن.
http://s8.picofile.com/file/8329622984/This_is_the_time_and_the_record_of_time.png
یه چارت که از آلبومای مورد علاقهام درست کردم. اینو گذاشتم /mu/ فحشم دادن ولی چند نفری هم تحویلم گرفتن :))))
احتمالاً گرخیدن وقتی چارتو دیدن. : – ))
خیلی جالبه من فکر میکردم تو فورچن همه باید آدمای خفن و بدعنق باشن ولی مثل اینکه بیشتر سفیدپوستای ۱۴ ساله آمریکایی هستن از این مدلی :))))))))
من نصف بیشتر لیست و خیلی دوس داشتم نمیدونم اونا چ موجودین از این لیست بدشون میاد
من فکر میکردم باید خیلی آدمای خفنی باشن ولی اکثراً بچهان ظاهراً :دی
خطاب به بینام: با تلاش و کوشش به هر چیزی میشه رسید.
http://tarjomaan.com/neveshtar/9021/
شوخی میکنی دیگه ؟ نه ؟
پ.ن : نظرات چارتا شکلک نداره آدم احساساتش رو بروز بده.
چارتا شکلک چیه اونم نداریم . 😀
تکنولوژیت رو جدید کن.
منظورت دقیقا چیه عشقم.
عشقم اگه از ویندوز ۱۰ یا موبایل استفاده کنی به راحتی میتونی از بین ۱۰۰۰ تا ایموجی هر کدوم خواستی رو بذاری. گلم، سنبلم.
دیشب خیلی مزخرف بود. یک ساعت تمام هتل کالیفرنیا گوش کردم بعد تا صبح دو بار فیلم داگ ویل رو دیدم .وای چه فیلمیه چه فیلمیه چه فیلمیه .
http://fanzine.ir/viewtopic.php?f=79&t=2187
Digging up the old graves :)))
راستی آقا کتابی که میخواستی چاپ کنی با این اسم چی شد؟ در چه مرحلهایه الآن؟
ها… یادش بخیر. 🙂
الان داره صفحهآرایی میشه. تا الان ۲۵۰ صفحهش رو برام فرستادن. فکر کنم حدوداً ۷۰۰-۸۰۰ صفحه بشه. احتمال زیادی داره به نمایشگاه کتاب سال بعد برسه.
فربد اون کتابت واسه کمیک اسکواد چیشد؟
گفتن منتظرن ادیتور امتحاناش تموم شه تا به صورت تماموقت روش کار کنه. تا الان ده صفحهشو به عنوان نمونه برام فرستادن.
Finally…
چی شد؟
هولی شت !!!!
این آواتار واقعا خوراکته جناب کنت. 😀
ایول! منتظریم
فربد
هتل کالیفرنیا روگوش کردی ؟
حتما کردی ، سوای آهنگ فوق العاده زیبایی که داره ، فکر می کنم که کل دنیا همون هتله ، و ما هرچقدر با کارد هامون ضربه می زنیم نمی تونیم هیولا رو بکشیم.
آه .
آره، اتفاقاً جزو آهنگای فهرست موزیک سایته، توی رستهی great lyrics.
و خب Hotel California رو میشه استعاره از خیلی چیزا در نظر گرفت: مواد مخدر، هالیوود، به قول تو دنیا.
به نظرم لاین اصلی برای تفسیر کردن آهنگ اینه:
«You can checkout any time you like, but you can never leave!»
فربد
شاید برات جالب باشه که دیشب یه نگاه به کامپیوتر انداختم و دیدم که هفت تا ترجمه از این آهنگ رو دارم ، و همشون هم با هم فرق دارن 😀
پیشنهاد میکنم اگه فرصت پیدا کردی تو هم این ترانه رو ترجمه کنی تا بشه هشت تا 😀
به نظرم ارزشش رو داشته باشه.
فربد
خوندی چیزایی که تو چت گفتم رو؟
آره. انجامشون میدم.
دوستان دو متن فوق العاده احساسی که میتونه برای هر فردی یه تلنگر باشه و فرصتی برای اندیشیدن.
http://mrshabanali.com/برای-یک-دوست-عزیز-مهمانی-در-خانه-دارم/
http://mrshabanali.com/من-و-مرگ-من/
اینجور متنای احساسی زیاد باب میل من نیست، چون احساس میکنم توشون داره یه سری بدیهیات بیان میشه که به درد کتابهای خودیاری (self-help) میخوره.
من معذرت میخوام.
ولی ،
چه مزخرفاتی.
دوستان اگه اوایل فوق بودید یه کاره خوب بهتون پیشنهاد میشد ولی ۷۰۰/۸۰۰ کیلومتر اونور تر از جایی که الان هستین با حقوق و مزایای مناسب ولی باید خونه ای که تازه توش رفتین برین برین ولی اجاره رو تا ۱ سال دیگه بدین یا یکی دیگه جایگزین پیدا کنین (اگه صاحب خونه موافقتش رو اعلام کنه) چیکار میکردین? ول میکردین درس و خونه و مدرک فوق گرفتن رو رو برای کار?
مشکل اینجاست که نمیدونم خودم دقیقا چی میخوام و ایا این انتخاب انتخابی خواهد بود که بعدا نگم چه غلطی کردم و برام پشیمونی نیاره. ریسکش بالاست.
پیامی؟
چقدر خوب ؟؟؟
بینام پیشنهاده خوبه ولی نمیدونم چیکار کنم همه چی رو ول کنم برم دنبال کاره یا فوق رو تا اخر بخونم ۲ سال از زندگیم بره ولی عوضش بعدش چند هزار تا بیشتر بگیرم که معلومم نیست و پدرم در باید بیاد تا نمره های فوقم خوب بشن ولی بدیش اینه که ۸۰۰ کیلومتر اونور تره و این یه سال اجاره که معلوم نیست. چونکه همینطوری درخواست کار دادم و فکر نمیکردم اوکی رو بدن. البته صد در صد نیست گفته بیا همو ببینیم تو شرکته بعدش تصمیم بگیریم.
پیام راستش نمیدونم چه مشورتی بهت بدم. این از اون تصمیمهاست که باید خودت با مشورت خانوادهت بگیری.
خب پس هنوز زوده برا تصمیم گیری، برو ببین طرف رو اول.
چون اون پیامه خیلی دراز شده گفتم اینجا ادامه بدیم بقیه بحث رو
@ارشیا
الکی حرف نمیزنم برای خودم که برادر من. بازی کردم که دارم میگم دیگه. شما اگه شبکههای اجتماعی پی سی گیمرا هم باشی میتونی ببینی. مثال هم زیاد دارم حتی قبلاً یه سری مقاله (اعترافاً نه چندان حرفهای البته چون اون موقع مهارتهای مقاله نویسیم پایین بود :دی) درباره بازیای ایندی مینوشتم. بهت پیشنهاد میکنم یه سری از بازیای ایندی رو بری امتحان کنی:
gunpoint, thomas was alone, owlboy, enter the gungeon, furi, crypt of necrodancer, broforce, hotline miami, not a hero, towerfall ascension, botanicula و…
و خب تمام اینا بدون احتساب بازیهای هنری هستن که به نظر من اصلاً در یه لول دیگهای فراتر از بازیهای معمولی هستن و نمونههای خیلی کمی رو توی مین استریم مخصوصاً در انحصار کنسولها میبینم. بُلد ترین نمونهایشون که داریم هم death stranding عه فعلاً. در حالی که توی ایندیها فت و فراوان ریختن و کیفیت خوبی هم دارن.
درباره “خریدن” متاسفانه من وسع مالیم نمیرسه که ساپورت کنم سازندههارو ولی اگه داشتم به هیچ وجه دریغ نمیکردم و حتی patreon هم میشدم.
@شنبلیله
آره… این حرف درست تره.
من با نفس اینکه بازی در انحصار کنسول بمونه مشکل دارم چون کنسول کلاً ایده مزخرف و مضریه حتی به نظرم. ولی خب حالا که اینجوری هست حاضرم برای تجربه بازیهای باارزشی کنسول اجاره کنم یا حتی بخرم اگه قدرت مالیش رو داشته باشم :دی
میدونم مهراد منم قبول دارم بعضی بازی های ایندی خیلی خوبن و خودم هم زیاد (به نسبت بازی های ایندی موجود رو کنسول) بازی کردمشون. آخریش هم فایرواچ بود که چقدر حال داد بهم…
خیلی ها میان از بازی ایندی طرفداری میکنن در حالی خودشون اصلا بازی نکردن و نخواهند کرد و من فکر کردم تو هم جزو همون دسته ای 😃 ببخشید😉
ولی مهراد بازی های ایندی که بخوان عالی باشن خیلی کم هستن و اگر اشتباه نکنم تعداد زیادیشون روی کنسول ها هم میان بعد یه فاصله زمانی.
موسی تو چرا انقدر فن سونی هستی؟😃
خواهش میکنم عزیزم
حقیقتش من خیلی از بازی ایندی انتظار ندارم پولیش باشه بیشتر انتظار دارم صادقانه و ناب باشه و اون برام خیلی مهم تر هستش. و این چیزیه که تو بازیهای AAA و مین استریم کم هستش و برای همین تجربه اون بازیها رو جدیداً حتی کمتر بازی میکنم.
بنابراین به تعریف یه شخص از “عالی” بستگی داره. برای من که عالی هستن و ازشون لذت میبرم شخصاً.
بنظر من با توجه به اینک هر روز صنعت گیم هر روز نزدیک تر میشه به اشغالیی ک هالییود و موسیقی افتادن
بازی های ایندی مثل الماسن …. البته ۱۰۰% همه بازی های ایندی خوب نیستن اما من اینجا کاملا زرف مهردادم
دوستان
به تریلر spider man توجه کردید؟ انصافا گیمپلی متنوعی داشت. این حجم از حرکات رو تو کمتر بازی ای دیده بودم.
به جای Spider-Man باید اسمشو میذاشتن Flash. چقدر گیم-پلیش سریع بود. به نظر میرسه از اون بازیا باشه که اینقدر آسونه باید زور بزنی ببازی.
با توجه به تجربم از سانست اوردرایو اصلا اینطور که میگی نیست و بعضی جا ها واقعا سخت میشه. ولی در کل بازی فانی هستش و نباید اونطور انتظار داشت ازش که گیر کنی توش.
لست آو آس رو دیدین؟!
خیلی وقت تریلر به این خوبی ندیده بودم و این تریلر متحیرم کرد… واو…
آره. باید خون گریه کرد که این فرنچایز روی PC نمیاد.
انیمیشنهای صورت شخصیتها اون چیزی بود که LA Noire میخواست باشه، ولی نتونست.
فربد
اگه تو خانواده پولداری بودی، باز هم این تعصب الکی رو به پی سی داشتی؟
ساپورت الکی نیست کنسول فقط ساپورت شرکتای بزرگ رو پشتش داره که هی براش بازی میخرن وگرنه هیچ دلیلی برای وجودش نیست
هر چیزی. مهم اینه که داری کلی بازی شاخ رو از دست میدی.
فقط کسی که با پی سی اکتیو بازی نکرده باشه این حرفو میزنه چون در واقع به شدت برعکسه قضیه :)))
مهراد داری با چه زبونی صحبت میکنی؟
با زبان منطق؟
پی سی اکتیو دیگه چیه؟
و چه قضیه ای برعکسه؟
آهان… بابا منظورم اینه که کسی که با پی سی زیاد و مستمر بازی کرده باشه و تو جوامعش و کامیونیتی ها حضور داشته باشه میدونه که اینجوری نیست که کلی بازی شاخ رو در حال از دست دادن باشه، فوقش یکی دوتا
چون قضیه برعکس و کنسول بازها در واقع دارن هزاران بازی شاخ رو از دست میدن.
بازی شاخ منظورت بازی های ایندی عه؟😐
برو استیم :دی
و خب اصلاً درک نمیکنم چرا نمیتونین بازیهای ایندی رو “شاخ” حساب کنین. چون تیم بزرگی پشتشون نیست و نمیتونن گرافیک خفن و انیمیشنهای واقع گرایانه داشته باشن؟ باز با این حال استار سیتیزن رو به عنوان مثال نقض داریم که کلاً پی سی گیمر ها پشتیبانیاش کردن.
نه تنها بازیهای ایندی، بلکه سبکهایی که کلاً از همون ابتدا در اشغال پی سی بودن مثل mmo ها، ژانرهای فضایی، استراتژی ها…
توی استیم بسیار بسیار بازی شاخ داریم که ارزش محتوا و تجربهشون رو کمتر بازیهایی رو کنسول دارا هستن و از اون مهمتر به خاطر رقابت شدیدی که توی عرصه ایندی داره بالا میگیره همه برای دیده شدن نیازمند خلاقانه بودن هستن… و من شخصاً اینهارو خیلی شاخ تر از گرافیک آنچنانی (که تازه باز هم روی پی سی قابل پیاده سازیه اونم به راحتی تمام) میدونم
خودت چندتا از این بازی هایی که میگی رو خریدی و بازی کردی؟
مهراد
حرف من اصلا این نیست که کدوم بهتره، که قطعا پی سی بهتره. بهتره بدونی من خودم طرفدار پی سی هستم و ps3&4 هم ندارم.
حرف من اینه که چه دلیلی داره یه گیمر خودش رو تو بند این تعصبات الکی به یه دیوایس کنه؟
به نظر من اگه کسی توان مالیش رو داشته باشه باید pc و پلی استیشن و حتی کنسول های دیگه رو هم داشته باشه.
چون هدف، اون بازی کردنه است.
مثل این میمونه یه نفر که عاشق فیلمه، بگه من فیلم رو فقط تو تلویزیون میبینم و اگه یه فیلمی رو نشه رو تلویزیون دید من دیگه اصلا سراغش نمیرم. یعنی مثلا اگه رو پرده یا موبایل یا دیوایس دیگه ای باشه نبینه.
آره. من اگه پولدار بودم، میرفتم PC قویتر میخریدم.
آه. مشکلت جای دیگه است پس…
http://s9.picofile.com/file/8328976500/Chapter_7_Draft_I.docx.html
پروتوتایپ فصل ۷. فاینالی! همش رو مدیون امتحانات هستم :))))))
یکم طول کشید تا دستم بیاد و راحت بشم. الآن به اون چیزی که دلم میخواسته رسیدم ولی صافکاری شدید نیاز داره هنوز به نظرم ایشالا که تنبلی نمیکنم و همینجوری نمیاندازمش رو هزارتو مثل فصل ۶ :))))))))))))))
ظاهراً گیمیک این فصل تعریف کردن داستان از طریق شعر/لیریک بود و واقعاً تلاش موفقیتآمیزی بود.
چیزی که من فهمیدم این بود که فر (؟) زده تهماسپ رو تو خواب یا بیداری یا زمان آینده یا گذشته کشته.
و یه جورایی متحول شده و با دردی که به بدن و روحش وارد شده (احتمالاً از جانب اون مامورای مرموز) کنار اومده.
کلاً خلاقیت بالای داستان رو واقعاً میپسندم. امیدوارم پلاتی که قراره رو بشه، با این میزان خلاقیت روایی همسان باشه.
از اون داستاناست که دو بار خوندنش واجبه.
اوهوم… خواستم خودم رو چلنج کنم ببینم میتونم یا نه.
نه والا تهماسپ نبود منم فکر کردم به اندازه کافی سرنخ گذاشته باشم که معلوم بشه کیه. یه دور دیگه میخونم با دقت بیشتر سعی میکنم ویرایش کنم.
ایول… سو گلد تو هیِر ۳>
D:
http://mrshabanali.com/تنهایی-انزوا-عزلت-خلوت/
دوستان یه متن خوب.
آره، متن جالبی بود. از تمایز بین انزوا و خلوتگزینی/عزلت نشینی خوشم اومد. واقعاً راست میگه. تنهایی فقط موقعی دردناکه که بهت تحمیل شده باشه. اگه خودت انتخابش کرده باشی، اتفاقاً باعث میشه به جای راحتی با همنوع، با «همه نوع» (به قول مقاله) راحت باشی.
آه… چقدر بازی جدید. fallout 76 رو کجای دلم بذارم؟
Fallout 76 فازش حتی بیشتر از فالاوتهای قبلی به بایوشاک نزدیک شده بود.
ولی برای من نقطهی اوج E3 تریلر Metro Exodus بود. چون فازش به S.T.A.L.K.E.R. نزدیکتر از قبل شده و این چیز خوبیه.
EA هم که کلاً تعطیل.
شنیدم که آنلاینه . نه ؟
بخش آنلاین داره. ولی تکنفره هم میشه بازی کرد.
https://www.youtube.com/watch?v=KIWihfnnLCE&t=3s
یکی از کامنتای یوتیوب :)))))))))
zach here, YOTS release delayed.
Stefan and Andy won’t stop playing outside with hotwheels, im honestly very concerned.
آقا این دث گرپیز کاملاً در داده. دیگه حتی به خودشون زحمت بیت ساختن و لیریک نوشتن هم نمیدن.
والا قرار نیست این آهنگ باشه فکر کنم :))))
yots بیست و دوم جون قراره منتشر بشه میشه گفت تریلری چیزیه این؟ :)))))
امروز این رو خوندم جالبه http://tarjomaan.com/barresi_ketab/8691/
جالبه که بدونین که حزب راست آلترناتیو برای آلمان که چند ساله بیشتر تشکیل نشده و بعد از بحران پناهجویان تو انتخابات سومی شد از تعداد رای ها- از یک جمله از مرکل تشکیل شد که یورو الترنیو دیگه ای نداره و در جواب بر این حرف مرکل این حزبه راستی تشکیل شد.
ممنون. مطلب جالب و مهمی بود.
از این مطلب میشه دریافت که پیشرفت اقتصادی آلمان بعد از جنگ از چندتا عامل نشأت میگرفت:
۱. فاصله گرفتن از سنتهای دستوپاگیر قدیمی بعد از نابودی بیسابقهی جنگ جهانی دوم که از صفر شروع کردن رو تسهیل کرده بود.
۲. گسترش تولیدات داخلی و اقتصاد مبتنی بر صادرات
۳. جذب مهاجر و استفادهی درست ازشون
۴. تکیه روی الگوی اقتصادی اردولیبرالیسم (تمرکز روی بازار آزاد و دخالت محدود دولیت توی جریان اقتصادی)
۵. بینالمللی گرایی (این ایده با اقتصاد مقاومتیای که کشور ما اتخاذ کرده تناقض داره)
۶. جلوگیری از افزایش تورم از طریق پایین نگه داشتن هزینهی واحد نیروی کار
اینها همه نکات مهمی هستن و ما هم برای پیشرفت ایران میتونیم چیزهای زیادی ازشون یاد بگیریم.
این تیکه هم اهمیت زیادی داشت:
و تو داری اونجا زندگی می کنی .
اینجا یه ویرانه بزرگه.
خوشم میاد من متن میزارم سریع میگی زیادیه بعدا تک تک بزار
تو پیامی؟ امیدوارم اینو به قصد ترول و بذلهگویی گفته باشی،
من فقط یه بار این حرفو زدم، اون روزی بود که تو نزدیک پنج شیش تا متن به صورت رگباری فرستادی، اونم در حالی که صبح همون روز دوتا متن دیگه فرستاده بودی که من خونده بوذم. تا قبل از اون هم هر متنی فرستادی خونده بودم. الانم ناشناس یه دونه متن فرستاد و من خوندم. اگه بیشتر بود، میگفتم، بقیهش رو بعداً بذاره.
اره فربد به قصد بذله گویی گفتم. میدونم. بدی رو لپ تاپ نوشتن اینه که smiley نمیشه گذاشت وگرنه تو گوشی مینوشتم, میذاشتم تا مشخص تر باشه.
#پیشنهاد
آقا من که به هار هار افتادم
http://3feed.ir/going-postal-in-tehran/
فقط حیف که نمیزارن عین سابق همینجوری بریم نظر بدیم
متن خوبی بود. اگه فرزین سوری یه سفرنامه یا خودزیستنامه با همین سبک نگارشی بنویسه، من حتماً میخونمش. شبیه یه تلاش رادیکال و خودآگاهانه بود برای جذاب و منجصربفرد جلوه دادن یه تجربهی فوقالعاده ملالآور. و خب تلاش موفقیتآمیزی بود.
این تیکهش خیلی خوب بود و من شدیداً میتونم باهاش همذاتپنداری کنم:
۱۰۰۰ شدم.
اصل ده هزاره پسرم
#پیشنهاد
https://3danet.ir/shravasti-dhammika/
صرفا جهت مطالعه بیشتر
یکم حرفاش کلیشهای به نظر میرسید. بیشتر به درد کسایی میخورد که هیچ آشنایی قبلیای با بوداییسم ندارن.
دقیقا .
#پیشنهاد
https://3danet.ir/اهل-ذمّه-بودائیان/
صرفا جهت مطالعه بیشتر
این همون قضیهی پارادوکس بردباری کارل پوپره که قبلاً پویا مطرح کرده بود.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%A9%D8%B3_%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C
دلیل گسترش و فراگیر شدن ادیان ابراهیمی هم همین بوده.
میشه لطفا بیشتر توضیح بدی ؟
منم اون حرفی رو دارم میزنم که مقاله میزنه.
یهودیا، مسیحیا و مسلمونا چندان حاضر نیستن (یا حداقل نبودن) با غیرخودشون مسامحه کنن، ولی این انتظارو از بقیه دارن. و دقیقاً همین ذات مسامحهناپذیر این ادیان بود که باعث شد پیروانشون به طور خستگیناپذیری تلاش کنن تا گسترششون بدن.
آقا من اعتراض دارم!!!
http://www.metacritic.com/music/ye/kanye-west
هیچ کدومشون آلبوم رو گوش ندادن فقط به خاطر حرفای کانیه و رفتارای رادیکالش نمره کم دادن. آلبوم دقیقاً مثل daytona پوشا تی بودش از لحاظ ساختاری. و ببین چقدر منتقدا اینجا ناتوان و هیپوکریت میشن. وقتی کسی مثل کانیه این کارو انجام میده بد میشه! به نظر منم یارو دیوونه ست ولی منتقد باید آبجکتیو باشه!
منتقدای موسیقی اکثراً لیبرالن. کانیه با طرفداری از ترامپ گور خودشو پیش منتقدای لیبرال کند. راجعبه این موضوع خاص دیگه هیچ آمریکاییای بیطرفی حالیش نمیشه.
خیلی مسخره ست خب… -_-
فربد
میشه راهنماییم کنی
از کجا میشه فهمید که چیزی که تورنت میکنی سالمه میخوام پرنس او پرشیای ۵ رو بگیرم نسخه ای که قبلا خودم داشتم باگ داشت.
اصلا همچین چیزی ممکنه یا باید بر اساس اعتقاد متقابل کار کرد ؟
اگه یه تورنت تعداد سیدهای بالا داشته باشه یعنی به احتمال ۹۹% سالمه. کلاً تورنت به شدت قابل اعتماده، چون میتونی قبل از دانلود فایلها رو چک کنی و نظرات ملتو بخونی.
بعدشم اگه منظورت از پرنس او پرشیای ۵ Forgotten Sandsه، اون یکی از قسمتهاش (همونجا که باید آبشار جاری از یه دیوار بلندو یخ کنی تا بتونی ازش بری بالا و بعد از یه در که موقتاً باز شده بری تو) باگ داره و نمیتونی رد کنی. اسکیدرو براش یه آپدیت/کرک/پچ/save state داده بود بیرون.
ممنون بابت توضیحات نه باگش خیلی زیاد تر از این حرفاست
فربد
در باره سوالی که تو مثلث فرویدی ازم پرسیدی باید بگم که به نظر من دیدن دنیا به همون صورتی که هست وپذیرفتنش اصلا کار راحتی نیست وآدم باید پرده های زیادی رو کنار بزنه واطرافیانش،جامعش،جهانش،انسان و مهمتر از همه خودش رواونطور که هست ببینه و بت هایی که خودش و دیگران براش ساختن رو بشکنه و گاهی این بت ها ستون های باور وزندگی طرف هستند.داشتن این بینش طبیعتا ذاتی نیست ، سخت ترین قسمت این کاردروغ نگفتن به خودته .به دست آوردن این بینش هزینه داره هم مادی وهم روحی و معنوی در بخش مادی شکایتی ندارم پول کتاب که خب کتاب ها برام موند و هنوز هم بهشون مراجعه میکنم اما در بعد معنوی آسیب سختی دیدم و بهای زیادی پرداختم خیلی از اشخاص و باورهایی که برام مهم بودن و بهشون احترام میزاشتم یک دفعه فرو ریختن و این منو دچار یک بحران روحی شدید و طولانی کرد به درسم لطمه زد و…….
اما بدتر از همه این بود که نمیتونستم به کسی بگم چمه ودر شعاع شصت کیلومتریم کسی نبود که بفهمه این حرفا خوردنیه یا پوشیدنی .
و بله کاملا درست فهمیدی من از بحث دراین نوع موارد طفره میرم چون نمیخوام کسی به واسطه من وارد این ورطه بشه اگه خودش میخواد مختاره ولی من هلش نمیدم گاهی یک فریب زیبا و آرامش بخش بهتراز حقیقت هولناکیه که مثل یه سیلی محکم بخوره بیخ گوش آدم. اما من این فریب رو نمیخوام
واو خودش یه مقاله شد 😀
ببین چه کار کردی مجبور شدم کلی روده درازی کنم.:-D
درک میکنم شخیل. اتفاقاً منم این پروسه رو (شکسته شدن بتها) پشت سر گذاشتم، منتها خوشبختانه برای من خیلی زود اتفاق افتاد (قبل از هیجده سالگی)، برای همین آسیبش چندان سنگین نبود، چون در هر صورت آدم نوجوونی رو پشت سر بذاره، خیلی چیزا خود به خود از نو براش تعریف میشه.
https://www.youtube.com/channel/UCgTGrd4e-XHYNI2MX_KQjQw
این کاناله خیلی خوبه
قضیهش چیه؟ این ویدئوها به هم مربوطن؟
یه سری ویدئو horror هستش که ظاهراً یه داستانی پشتشونه. چون معروف نشده جماعت reddit و اینا نرفتن سرش ببینن قضیه اش چیه و چه خبره متاسفانه.
ولی جدا از این مسائل به نظر من از لحاظ aesthetic خیلی ویدئوهاش خوب و اکسپرسیون. واقعا به آدم یه حس کریپی رو انتقال میدن.
آقا :))))))))))))
برین A Dump In the Dark رو سرچ کنین. it’s pure gold :)))))))))))))))))))
یکی دیگه از این بازیهای ترولینگ استیم مثل Goat Simulator :-))))
در ظاهر اینطور به نظر میرسه ولی واسه یه بازی ترولینگ خیلی بیشتر از اون چیزی که باید سرش وقت گذاشته شده. دیالوگ ها، داستان، انیمیشن ها و مدل سازی ها، گرافیک… کلی چیزای دیگه که مطمئنا درست کردنشون آسون نبوده. همش برای یه همچین بازی ای! این چیزیه که خیلی برام جالب کرده این بازیو :)))))))
یعنی واقعا سازنده اش چه فکری داشته با خودش :))))
“let’s have a troll game idea and try to make it as seriously as possible” :))))))))))))
So… picked up beat making again
’cause what the i definitely don’t have exams to study 😀
http://s9.picofile.com/file/8327705600/Stinkin_Dyin_Breath.mp3.html
ای مهراد، ای ذهن خلاق، این بیت هم بیت خوبی بود. اسمش با حال و هواش تناسب داشت. یهجورایی شبیه تم یه زامبی به نظر میرسید.
“ذهن خلاق” خداکنه کمکی بهم بکنه :)))
سعی کرده بودم chill درستش کنم باز دارک شد؟ :))))
آقا من فورچن نمیتونم برم باز. کرومم رو دوباره نصب کردم vpn guru نیست دیگه تو قسمت اکستنشنا. راهی نداره؟!
نه چیل بود. زامبیها هیولاهای chillین. 😀
خب برو توی Extensions توی اون نوار Search Extensions اسمشو جستجو کن دوباره نصبش کن.
نیستش خب سرچ میکنم
لفظ «Proxy» رو سرچ کنی فکر کنم کلی نتیجه برات بیاره. احتمالاً یکیشون به کارت بیاد.
ها… لتس ترای دت
پیام
آرتور رو ولش کن به این فکر کن.
فکر میکنم عمو آدولف ، – مطمئن نیستم چون مدت ها پیش خوندمش – تو کتاب نبرد من میگه که ،
نقل به مضمون :
در روزگار ما صاحبان خون اصیل و نژادهای شریف از زاد و ولد خودداری کرده و در مقابل نژادهای پست به شدت مشغول ازدیاد نسل خویش هستند که اگر جلوی این کار گرفته نشود جهانی که میشناسیم به دست وحشی ها سقوط خواهد کرد.
حالا ترجمه امروزیش چی میشه در تمام دنیا فرهیخته ها و معتقدین به آزادی و دمکراسی و این حرفا یا بچه ندارن یا یکی یا حداکثر دوتا اما فی المثل عبدالعزیز بن عبدالجبار بن جعفر فلان عالم مثلا وهابی دوازده تا یا شونزده تا بچه داره .
بهش فکر کن. :O
اخرین مطلب. نظرتون چیه دوستان? حرف شوبنهاور حرف تامل برانگیزیه.
http://tarjomaan.com/neveshtar/7792/
پیام، رفیق، دست نگه دار. 😀
من وفت نمیکنم این همه مطلبی رو که پست کردی و بحثی رو که مطرح کردی بخونم و جواب بدم. در آن واحد روی یه چیز تمرکز کن.
اون چیزهایی رو که تو ذهنته به مرور زمان مطرح کن که بتونیم درست حسابی راجع بهشون حرف بزنیم.
میدونم فربد. اینا مطالبی هستن که چند وقت اخیر خوندم و یادداشتشون کردم. به جز مطلب در مورد سوزان کین که گفتم همه رو با هم بست بکنم و هر وقت وقت کردی جواب بدی.
این مطلب رو هنوز خودم نخوندم http://www.tarjomaan.com/neveshtar/8485/ ولی اگه تونستون این ویدیو رو ببینین که دیدم https://www.ted.com/talks/susan_cain_the_power_of_introverts?language=fa
من کتابش قدرت درونگراها رو خریدم ولی هنوز نخوندمش.
http://tarjomaan.com/neveshtar/8310/
http://mrshabanali.com/نامه-به-سقراط-ما-را-ببخش/
هنوزم میشه از زندگیش یادگیری کرد.
این برای دانشگاهی که من میرم کاملا صدق میکنه http://tarjomaan.com/neveshtar/7297/
من تا الان فقط با یه استاد دانشگاه صحبت کردم اونم ۲۰ دقه تو زنگ تفریح همشون بدون هیچ استثنایی میان کلاس و درس رو از روی کتاب روخونی میکنند بیشتر اوقات و بعدش سریع میرن انگار نه انگار. این ۴ سال علم خاصی به من نیفزوده به جز حفض کردن.
فربد
مسنجر رو ببین.
یه مطلب جالب و مفیده دیگه http://m.tarjomaan.com/neveshtar/8719/
پیام داری ترجمان رو شخم می زنی ، نه ؟ 😀
اره سایت خیلی خوبی هست برای همکاری هم براشون ایمیل زدم گفتن فقط انگلیسی میخوان فعلا.
میگم بینام دمتم گرم من اولین بار با معرفی تو با ترجمان اشنا شدیم یکی از پرمحتواترین سایت های ایرانی هست که دنبال میکنم
قابلی نداشت . من خودم از طریق فربد با این سایت آشنا شدم. 😀
پیام جان، حالا دوست داری رنج خودت توی زندگی چی باشه؟ 😆
فربد اتفاقا من به این فکر کردم که یه فردی که هدف و ارزوی خاصی نداره و رنج خاصیم نمیخواد بکشه دقیقا باید چیکار کنه کسی که مثل تو به این درجه از سطح نرسیده یا نمیخوادم برسه و راضیه دقیقا باید چیکار بکنه. به نظرت برای اینکه ادم یه فرد منفعل نشه بهتر نیست یه توهم ارزو یا هدف برای خودش درست بکنه و بهش بچسبه? به نظرت این کار شدنیه و اگر اره بعد از مدتی طرف دوست نداره از این توهم بیاد بیرون یا نه بعد از مدتی حتی برای خودش باوربذیر میشه?
http://m.tarjomaan.com/barresi_ketab/8759/
اینو که خوندم فرید یاد حرفات در مورد تمدن افتادم. به نطرت تمدن به اون مرحله که اخر مقاله دربارش مینویسه میتونه برسه؟
منظورت اون حرفاییه که کینز میزنه؟
آره، ببین، تمدن خیلی راحت میتونه به درجهای برسه که ما کلاً از تلاش برای امرار معاش رها بشیم. در واقع اون مقالهای که راجعبه اتوماسیون و هوشمصنوعی ترجمه کرده بودم حرف حسابش همین بود. منتها مساله اینجاست که تمدن اون پوچی نهفته در قلب زندگی رو نمیتونه درمان کنه. اون حرفی که توی مقاله زده شده بود – اینکه انسانهای غیرمتمدن با پناه بردن به آغوش طبیعت و جامعهی کوچیکی که توش زندگی میکردن زندگی رو به کام خودشون شیرین میکردن – حرف تاملبرانگیزیه.
اره همون. جالب ترین قسمتش اونجاست که در مورد بوشمنها صحبت میکنه. قومی که فقط برای غذای روزشون دنبال گوشت میگردن و وقتی هم بیدا کردم همونو میخورن و انباشته نمیکنن و راضین و تا حدی خوشبخت. اونجا که فربد در مورد توهین به گوشت صحبت میکنه یاده memento mori افتادم بوشمن و روم دو قوم کاملا متفاوت و در دو قسمت تاریخ کاملا متفاوت و اینقدر شباهت از یه طرف به افرادی که گوشت جمع میکنن تا مغرور نشن و از طرف دیگه ارتشی هایی که نبرد های بزرگ رو میبردند یا یادشون نره که اونها هم خواهند مرد.
فربد
پیرو سوال و جوابی که تو قسمت ادبیات داشتیم و اینکه از چهره های عمدتا چپ در سال های پنجاه تا هشتاد میلادی نوعی اسطوره سازی انجام شده .
https://3danet.ir/ماشین-کشتار-چه-گوارا/#more-14541
من خودم اینو قبول دارم و به کارهایی هم که چهگوارا و امثالهم کردن واقفم. دلیل اینکه اون سوالو ازتون پرسیدم این بود که گفتم شاید تو به خاطر مطالعات بیشترت توی این حوزه چیزی از مصدق میدونی که من نمیدونم.
http://s9.picofile.com/file/8327530842/Chapter_6_Draft_I.docx.html
خب تموم شد این فصل هم و خب فصل سختی بود برای نوشتن مطمئن نیستم اونجوری که میخواستم از آب در اومده باشه. یکم دیالوگ ها و توصیفا نیاز به صافکاری دارن که صافکاری و بازنویسی شده شونو میذارم تو هزارتو. تا اینجا چطوره؟!
خب این فصل یه خوبیای که داشت این بود که نسبتاً مشخص بود داره توش چه اتفاقی میافته. این دختره فر یه جا زندانی شده و زندانبانهاش هم دارن تا جدی توضیح میدن قضیه از چه قراره.
تهماسب داداش فره و این دوتا در کنار باباشون و اسکات فعالیتهای تروریسیتی انجام میدن. فر بهش میخوره ربات یا هوش مصنوعی باشه، تو مایههای ترمیناتور. ولی خب اون نوشتههای انگلیسی بعضاً فاز شاعرانه دارن و خب این با ماهیت ربات جور نیست.
تا اینجای کار درست متوجه شدم؟ اگه آره، داری در زمینهی رفع ابهام کارتو خوب انجام میدی.
ها… خوبه :دی
نه اگه از روی کدنوشته ها به چنین نتیجهای رسیدی قرار نیست چنین چیزی رو برسونن. بیشتر ابزار ادبیَن تا واسه پیرنگ.
ولی در کل آره یه همچین فازهایی باید بده.
دو سوال دارم فقط:
1- زندانبانا بهشون میخورد که واقعا مأمور دولتی چیزی باشن یا فیکن به نظرت؟
2- دیالوگ های اون پسره قابل باور بود؟ همون زندان بانه که دفعه دوم اومد.
۱. اینکه چنین سوالی پرسیدی باعث شد فکر کنم فیکن. :ی
۲. کلاً دیالوگهای یاروها شبیه این پلیسهایی به نظر میرسید که میخوان good cop/bad cop بازی کنن تا طرف به یکیشون اعتماد کنه و هرچی تو دلشه بریزه بیرون.
خب خوبه :)))
مرسی :دی
http://tarjomaan.com/neveshtar/8637/
یه مطلب مفید دیگه. من خودم ویدیو های برشت خیلی میبینم مخصوصا مطالبش در مورد درآمد پایه بعد از انتقلاب صنعتی چهارم رو.
مطلب جالبی بود. البته من متوجه نشدم ربط اون قسمتهایی که راجعبه آدورنو و هابرماس صحبت میکرد به موضوع کلی مقاله (عمومیتر شدن فلسفه تو آلمان و لزوم شومن بودن فلاسفهی امروزی) چی بود. ولی در کل با این موافقم که اندیشمندای امروزی ضروریه که شومن باشن و بتونن ایدههاشون رو به صورت تلویزیونی/ویدئوهای اینترنتی بیان کنن. من خودم در حال حاضر تماشای ویدئوی چیزی رو به خوندن راجع بهش ترجیح میدم.
http://tarjomaan.com/neveshtar/8675/
یه مطلب مفید. بین تمام فلسفیونی که تا الان باهاشون اشنایی پیدا کردم شوپنهاور زندگیش و عقایدش برام جذابیت خاصی پیدا کرده.
آره، همونطور که خودت اشاره کردی، عقاید شوپنهاور با سبک زندگی من نزدیکی زیادی داره. هرچند به نظرم بعضی از گفتههاش برای همه صدق نمیکنه.
مثلاً اینکه شما بعد از عمل جنسی احساس پوچی میکنی، برای همه صادق نیست. شما اگه شریک جنسیت رو از صمیم قلب دوست داشته باشی و باهاش احساس راحتی کامل کنی، هیچوقت احساس پوچی نمیکنی.
کلاً شوپنهاور خیلی نقش احساسات رو توی زندگی آدم نادیده میگیره. اون باید با خودش صادقتر میبود و اعتراف میکرد خودش نمیتونه درستحسابی چیزی رو احساس کنه، برای همین هرگونه تلاش برای رفع نیاز توش حس فقدان ایجاد میکنه. لااقل من این درجه از صداقت رو دارم و مردگی درونیم رو به کل آدمیت نسبت نمیدم.
http://s8.picofile.com/file/8327153550/Chapter_5_Draft_II.docx.html
فصل پنج رو نوشتم تازه تموم شده. ادیت و فلان نشده هنوز.
و خب سعی کردم گنگی رو کمتر کنم نشد :))))
ولی به زودی بهتر میشه یه برنامه هایی دارم
I have literally no idea what was going on in that chapter
ولی چقدر نثرت خوبه بعضی جاها. اصلاً پیشرفت چشمگیر داشتی نسبت به اون موقع که درفت اول ساعتگرد رو داشتی مینوشتی. و اون تیکهی Greentextش هم عالی بود. خصوصاً از این لحاظ که به صورت موازی استفاده کرده بودی. کلاً خلاقیتت توی تعریف کردن داستان تحسینبرانگیزه، ولی ناموساً یکم ابهامشو کم کن.
این همه تعریف میکنی استرس میگیرم برای قسمتای بعد و میترسم نکنه به خوبی الآنی که دارم مینویسم نشه :)))
واقعا لطف داری
و خب آره جالب اینه که من تصمیم داشتم توی این قسمت یکم ابهامارو کمتر کنم ولی بدتر شد :))))
ولی یه سری برنامه هایی دارم تو ذهنم یه چند تا سکانس خاص مد نظرمه که توش یه سری از حقایق رو عرضه کنم و اینجوری اتفاقاتی که تا اینجا افتاده معنی دار میشه. گرچه یکم ته دلم فکر کنم ترس از این هست که زیاد از حد بگم و همون باعث شده انقدر گنگ و فلان بشه ولی روش کار میکنم و سعی میکنم درستش کنم قضیه رو.
والا یکی از دوستام که فرد فهمیده ای بود از نظرم ماه بیش رفته بود سر کلاس مکتب عرفان حلقه و میگفت که حالش خیلی خوب شده حتما نگاه بکن. منم نگاه کردم دیدم که چرته ولی نمیتونستم تصور کنم یه فردی مثل اون از همچین چیزی خوشش بیاد برای همینم گفتم شاید من اشتباه میکنم برا همین اینجا برسیدم که نظرت چیه.
کلی آدم فهمیده هم موقعی که شرکتهای هرمی روی بورس بودن گفتن وضعشون توپ شده و این شرکتها عالین. دلیل نمیشه هرکی هرچی گفت باور کنی.
میگم فربد نظرت در مورد عرفان حلقه چیه. به نظرت منطقی توش هست اصلا؟
پیام از تو بعید بود. معلومه که نیست. چرتترین چیز ممکنه.
یکی توی ردیت حرف خوبی زد: گفتش که اگه روشهای درمان مکمل (Alternative medicine) جوابگو بودن، به روش درمان رسمی تبدیل میشدن. چون امکان نداره هیچ سرمایهگذاری سود سرشار ناشی از تولید عمدهشون رو نادیده بگیره.
پیام دیگه کارش تمومه.
😐
دوستان ببخشید بابت قطع بودن ۱ روزه سایت.
گویا name server ها مشکل داشتن.
#پیشنهاد
شرم کن
http://tarjomaan.com/neveshtar/8462/
قبلاً یه مطلب دیگه با این مضمون به اشتراک گذاشته بودی.
و خب من همون حرفی رو میزنم که اون موقع زدم: با اینکه خودم از شبکههای اجتماعی خوشم نمیاد، ولی تا موقعی که استفاده ازشون اختیاری باشه، واقعاً نمیشه ابزار کنترل خطرناک در نظرشون گرفت. تو این مایهها که اگه دوست نداری، استفاده نکن. این انتخابیه که من و تو کردیم و تا حالا به مشکل خاصی هم برنخوردیم.
ضمناً ما با این حقیقت روبرو بشیم که در هر صورت قدرت باید یه جا متمرکز بشه. و اتفاقاً متمرکز شدن قدرت تو یه جاهایی مثل گوگل و فیسبوک و… از متمرکز شدن قدرت توی دست یه حکومت خیلی بهتره. چون همونطور که توی مقاله اشاره شد، در این صورت قدرت به صورت «شبکهای از روابط» جریان پیدا میکنه، نه از بالا به پایین. این اتفاق خوبیه. اگه ما از این اطمینان حاصل پیدا کنیم که رئیس روسای شبکههای اجتماعی دستشون با حکومتهای دیکتاتوری تو یه کاسه نباشه، شبکههای اجتماعی پادزهر خوبی در برابر قدرت اینجور جکومتهاست.
توجه من به چیز دیگه ای بود به این که علمای علوم انسانی پیش بینی هایی میکنن و درست در میاد
توی همه چی ضعیفیم
سلام دوستان
چندتا کتاب معرفی کنید در رابطه با رد و اثبات وجود خدا میخواستم.
با تم مذهبی و غیر مذهبی فرقی نمیکنه.
حالا رفتی تو کار خدا 😀
کتاب راجعبه اثبات وجود خدا که خیلی زیاده. هر شخصیت مذهبیای که دست به قلم برده، یه سری استدلال راجعبه اثبات وجود خدا داره. هرچند فکر کنم معروفترین استدلال اونیه که توماس آکوییناس توی Summa Theologica مطرح کرده بود.
کتاب راجعبه عدم اثبات وجود خدا هم زیاده. کتابای ریچارد داوکینز، سم هریس، دنیل دنت و کریستوفر هیچنز (معروف به Four Horsemen of Atheism) بهترین انتخابای ممکنن، خصوصاً با توجه به اینکه برای مخاطب امروزی نوشته شدن.
اوه شت….
مهراد بود منظورم. ای بابا!
آقا
فصل ۱ رو که اصلاح کردی!
یه فایل نهایی ورد ! از ۴ تا فصلت بده بخونیم….
از اون اسم گذاری دختره خوشم اومد فر….
آقا دمت گرم که خوندی. قطعاً قلمم هنوز نپختهست؛ برای همین هم دنبال کسی ام که بیشتر بتونه بهم ایراد بگیره تا تعریف تجمید بکنه و خلاصه به شدت هم استقبال میکنم.
ولی یه قضیهای هستش که به نظرم اگه توضیح بدم کمک میکنه بفهمی چی میخوام عرضه کنم تو نوشتهام و اینجوری بهتر راهنماییم بکنی.
اولاً داستانی که من دارم مینویسم سبکش سایبرپانکه؛ و میخوام این توی تک تک ابعاد داستان نمود داده بشه.
برای همین دست به ساختار شکنی زدم. از کلمات دخیل انگلیسی استفاده کردم.
بعد راوی هم بعضی اوقات میزنه محاوره و اینا هم تعمّدیه. توجیهمم اینه که یک میخواستم از حالت راوی کلاسیک فاصله بگیرم و راوی رو هم یه جورایی تبدیل به یه شخصیت کنم که لحن و اتیتود خودشو داره. دوم اینکه یکی از تم های اصلی داستانم ترکیب ناهمگون جدید و قدیمیه که توی فرهنگ ایرانی خیلی به چشم میزنه. توی شهرسازی، زبان، موزیک… هر جا نگاه کنی هست. میخوام یه جورایی مزخرف بودن و ناهمگون بودنش رو توی متنم هم منتقل کنم.
بعد یه کار دیگهای که خواستم تو متن بکنم اینه که بعضی جاها یکم ریتمیک و شاعرانه بکنم. برای همین از قواعد نثر پیروی نمیکنه بعضی جملات و تکهها… شاید همینجوری عبث به نظر برسه ولی موقع بلند خوندن قشنگ میکنه متنو. من که لااقل بلند خوندم و به این نتیجه رسیدم که به نفع متن هستش این تصمیم. یه سری از جمله بندی های عجیب هم برای موّزن کردن (شبه موّزن کردن شاید :دی) بوده.
البته اگه مشخص نیست بگم که قبول دارم یه سری اشتباهات واقعی و سهوی هم مرتکب شدم توی متن (که البته خب درفت اول بوده هنوز ویرایشش نکرده بودم) و با اونا موافقم و ممنون که اشاره کردی بهشون.
اینم ویرایش آخر فصلای یک تا چهار (فعلاً :دی):
مقدمه: http://s9.picofile.com/file/8326447276/Revised_Introductory_Act_Draft_II.docx.html
فصل ۱: http://s8.picofile.com/file/8326447234/Chapter_1_Beta_Phase_Draft_III.docx.html
فصل ۲: http://s9.picofile.com/file/8326447350/Chapter_2_Draft_I_Revision.docx.html
فصل ۳: http://s9.picofile.com/file/8326447418/Chapter_3_Revision.docx.html
فصل ۴: http://s9.picofile.com/file/8326447200/Chapter_4_Draft_III.docx.html
و آقا دمت هم واقعاً گرم که وقت میذاری. ماچ اپرشییتد :دی
مهرداد
فصل اول کتابت رو خوندم.
ام…بد نبود. حقیقت اینکه قلمت هنوز خامه.
یه جاهاییش رو برات رنگی کردم. حوصله کردی ببین.
http://s8.picofile.com/file/8326420500/Chapter_1.docx.html
http://s8.picofile.com/file/8326252850/Chapter_4_Draft_III.docx.html
فصل چهارم بدون ادیت و فلان. تازه از تنور در اومده :دی
سلام عشقم…
۱ماه نبودم فعال شدییی
سلام :)))
آره جو داستان نویسی گرفته منو. هوپفولی میتونم همینجوری برم جلو :دی
راستش من یکم پلات داستان برام گنگه. میشه پلات داستانو تا آخر قسمت چهار توضیح بدی؟
راجعبه این قسمت هم جا داره بگم اون تیکهی مکالمهی چترومش خیلی خوب بود. برام عجیبه که چرا تا به حال نمونهش رو جایی ندیدم. چون ایدهی عالیایه برای داستانپردازی. حتی از اون ساعت چت هم میشه توی داستان معمایی استفاده کرد.
این لفظه «ناامیدانه امیدوارانه» هم خیلی خوب نیست. درنیومده. به نظرم تو بازنویسی عوضش کن.
پلات داستان تا اینجا به نظرم طبیعیه گنگ باشه. دلم میخواد فعلا خواننده با شخصیت ها یکم آشنا بشه و اون حال و هوای گیجیای که فر داره رو درک کنه. هوپفولی به مرور میتونم کلافشو باز کنم توی قسمت های آینده.
پلات تا الآن بیشتر نکتههای ریز و فلانه که قصد دارم به هم ارتباطشون بدم به مرور. این قسمت چهار هم بیشتر همون حالت فورشدووینگ و پلات پوینت داشت خود پلات اصلی جلو نرفت توش. شاید دلیل اینکه اینجوری از آب در اومده اینه که هنوز پلات رو کامل تو ذهنم ندارم فقط نقاط و نکات مختلفش با ارتباطاتی که با هم دارن توی ذهنم هست.
اتفاقا این تیکه اس ام اس رو من خودم قبلا تو یه داستان کوتاه تو مجله داستان همشهری خونده بودم. اسم داستانه رو یادم نیست و کلا اسم ام اسای دو رفیق بود. یکیشون میخواد با یه دختره دیدار کنه که ببینه مورد خواستگاری خوبی هست یا نه، از هم خوششون نمیاد بعد آخرش دو تا رفیقه همو میبینن :دی
البته این توی ذهنم نبود موقع نوشتن (نه خودآگاهانه لااقل) الآن گفتی شبیهش نیست یادم اومد.
ها… یکم سعی دارم با این لفظا بازی کنم یه سریاشون ممکنه درنیاد :دی
عوضش میکنم
یه چیزی… الآن چه سوالاتی راجع به داستان تو ذهنت شکل گرفته؟ اگه بگی خیلی کمک میکنه اینجوری میتونم تو باز کردن کلاف داستان تو چند قسمت بعد بهتر تصمیم بگیرم.
مثلاْ این دوتا سوال چیزیه که الان به ذهن میاد:
۱. چرا اسم بعضی از شخصیتها خارجکیه؟
۲. این دختره کیه و چرا یه عده با چاقو افتادن دنبالش؟
کلاً من نمیدونم هیچکدوم از شخصیتها کین و چی میخوان. به نظرم ابهام زیاد توی شروع داستان خوب نیست، چون قبل از اینکه خواننده بخواد داستانو رمزگشایی کنه، باید به داستان اهمیت بده.
اوهوم… نوتد
سعی میکنم تو فصل بعد (که فصل ۵ هم هست so good timing) یکم رازگشایی کنم.
بچه ها!
دچار یه وسواس خیلی بد شدم…
کتابای علمی رو که می خونم همش احساس می کنم که خوب نرفته توو حافظه ام و دوباره بر می گردم می خونمشون و اینطوری خسته نمیشم از کتاب و ولش می کنم…
چاره چیه؟
ذهن ضعیفی داری دیگه. تو رو چه به کتاب علمی آخه؟! 😀
کتاب علمی نخون
پویا
خومدن با صدای بلند و توضیح مباحث کتاب برای یک فرد خیالی یا واقعی با همراه نت برداری های خلاصه از کتاب
نتبرداری احتمالاً موثرترین راهحله، ولی اصلاً فان نیست. به نظرم فقط برای کتابی که مجبوری حفظش کنی راهگشاست.
آره. همیشه باید چند نفر پایه داشته باشی که چیزای جدیدی که میخونی رو براشون توضیح بدی. اونام ازش سوال کنن و باعث بشن بری دوباره یه نگاه بندازی بهش و …
مسی بیا تعریف کن توی انتشارات ویدا چه حرفایی رد و بدل شد.
آقا دم همتون گرم…
طاقت بیار رفیق .
سلام پویا.
مناسفانه مشکل فراموش کردن مطلب خوندهشده مشکلیه که گریبانگیر همهست و راهحل سادهای هم نداره.
شما هروقت یه چیز جدید یاد میگیری و اون چیز توی ذهنت ثبت میشه، یه سری مسیر عصبی (Neural Pathway) به سمتش ایجاد میشه. معمولاً این مسیرهای عصبی توی بدو به وجود اومدن ضعیفن و زود هم از بین میرن. تنها راه تقویتشون اینه که ذهنت بنا بر دلایلی اون اطلاعاتی رو که یاد گرفتی، جالب یا ضروری بدونه یا اینقدر مجبور بشه به یادشون بیاره که مسیرهای عصبی محکمتری به سمتشون بسازه. با توجه به اینکه خوندن کتابهای علمی برای تو کاربرد عملی نداره، تنها راه به خاطر سپردن اطلاعاتی که یاد میگیری اینه که اینقدر تکرارشون کنی یا توی موقعیتهای مختلف بهشون برخورد کنی که تو حافظهت ذخیره بشن.
سلام رفقا!
چه خبرا؟
فربد
کتابی دم دست داری که یاد بده چگونه و تحت هر شرایطی، حس شوخ طبعی رو حفظ کنیم؟
آرتین جان، این مهارتی نیست که بخوای با کتاب خوندن یاد بگیری. راستش به شخصیت و طبع ذاتی آدم بستگی داره.
به نظرم تو خیلی در زمینهی حس شوخطبعی و اینا بد نیستی، منتها از یه جایی به بعد شوخی رو برنمیتابی و یهو سریع جدی میگیریش و جبهه میگیری. کسی که داره باهات صحبت میکنه، باید حواسش باشه از یه سری خط قرمزها عبور نکنه و هیچوقت هم خودت رو مستقیماً مسخره نکنه/دست نندازه.
بعدشم حفظ شوخطبعی تحت هر شرایطی چیز خوبی نیست. مثلاً خود من در این زمینه نسبتاً مهارت خوبی دارم. ولی اگه یهو یکی خواسته یا ناخواسته حرف ناجور بزنه (مثلاً در قالب شوخی به خانوادهم توهین کنه)، مسلماً حس شوخطبعی رو میذارم کنار و بهش جدی تذکر میدم.
مرسی فربد
من برای خودم نخواستم.برای دوستی بود.
منم همین رو گفتم…ولی محض محکم کاری…از تو هم پرسیدم.
ممنون رفیق.
آرتین بی معرفت .
همون کتاب رواقی باشید رو بهش معرفی کن.
هیچوقت نیومدی راجع بهش بحث کنیم 😀
https://www.youtube.com/watch?v=RUkNmLIMzzo
ایبابا، کی میره این همه راهو؟ من اگه میفهمیدم ۲۴ ساعت آینده آخرین ۲۴ ساعت زندگیمه، کلاً هیچ تغییری تو روند زندگیم ایجاد نمیکردم. 😆
چیز پی ان خوب چی میشناسین؟ برای موبایل چطور؟
برای موبایل مونستر خوبه
ازش راضیم. اگه فردا اینم نبندنش
برا ویندوز چی؟
مدت هاست که نت ثابت ندارم.
کامنت ۸۸۸ برا من بود ها. اصلا توجه کردین؟ 🙁
این خود تو نبودی که بچههای وبلاگو به خاطر اهمیت دادن به این چیزا مسخره میکردی؟ وای به روزی که بگندد نمک.
😛
😛
به قول لرد آذسن مهم کامنت۱۰۰۰۰امه 😀
http://m.tarjomaan.com/neveshtar/8966/ برای تو فربد. بهشون پیشنهاد همکاری دادم که قبول نکردن.
منظورت از «برای تو» اینه که فکر میکنی من از مشکل تنهایی رنج میبرم؟ من از این لحاظ مشکلی ندارم.
مقاله رو خوندم و به نظرم یکم حالت غرغر داشت. زیاد مشکل تنهایی رو ریشهیابی نکرده بود و صرفاً یه سری افراد رو نقلقول کرده بود که میگفتن «تنهایی فلانه، تنهایی بیساره…»
به نظر خودم ریشهی اصلی تنهایی به این برمیگرده که آدمها احساس میکنن نمیتونن خود واقعیشون رو به کسی ابراز کنن، چون همیشه خطر قضاوت شدن، مسخره شدن، نادیده گرفته شدن و… وجود داره. برای رفع این مشکل، آدم باید خودیتش رو به یه ورژن خفن و دوستداشتنی تبدیل کنه (از طریق ترویج احساسات مثبت، کسب دانش و…) تا هرجا خواست بروزش کنه، حداقل یه نفر ازش خوشش بیاد و بخواد باهاش دوست بشه. آدم وقتی شخصیت خستهکننده و مزخرف داشته باشه، تنها موندنش تقصیر خودشه.
این لینک رو من نفرستادم .شاید کار پیام باشه .
و فربد
قویا فکر میکنم که تو فقط فکر میکنی که تنهایی.
با جوابت تا حدی موافقم
«قویا فکر میکنم که تو فقط فکر میکنی که تنهایی.»
منظورمو برعکس متوجه شدی. من گفتم مشکل تنهایی ندارم.
#پیشنهاد
http://www.3danet.ir
سایت نسبتا جالبیه . اگر خواستید .
حافظه های ماهی.
منظور ؟
منظور رو نوشتم فربد پاک کرد.
هم قبلا درباره دانستنیها بحث کردیم، هم این سایته رو قبلا معرفی کردی.
من پیغامی پاک نکردم.
صدا نت رو ؟ فکر نکنما ؟ اگه اینطوره کاملا حق داری این روزا واقعا حال خوشی ندارم 😀
آره چون من از همون موقع این سایت رو دنبال میکنم.
فربد
پیک نیک کنار جاده رو مجله دانستنیهای این شماره تو پیشنهادات نمایشگاهش گذاشته بود.
منتظر ترافیک خوبی رو صفحه کتاب باش.
تو هم اهل دانسی چه عالی .
منظور ؟
قبلا راجع به دانس صحبت کردیم. یادت نیست. همین طور این سایته این بالا رو قبلا معرفی کردی.
خب خوبه. در حال حاضر تعداد بازدیدها از برگهی رمان ۲۶۸تاست. بهتره منتظر بمونیم ببینیم توی ماه آتی تعداد بازدیدها چقدر افزایش پیدا میکنه.
دوستان
تو نمایشگاه، فیدیبو از بین ۴ تا کتاب که خودش انتخاب کرده، یکیش رو رایگان بهت میده. من تسلی بخش های فلسفی رو گرفتم، یه کتاب از سلینجر هم بود.
دریابید نمایشگاه رو.
درکل خوش به حالت 🙁
بچه ها فصل سه بازنویسی شده کامل
http://s8.picofile.com/file/8325317426/Chapter_3_Revision.pdf.html
و خب… مواظب باشین… به شدت explicit و بیتربیتی از آب دراومده آی گس :))))
کشتی مارو داداچی 😀
آقا به این زودی ها تموم نمیشه :))))
پیشنهاد من اینه که همین شکلی همراه بقیه بخونی اینجوری هم میتونی نقد کنی که داستان رو بهتر هم بکنم.
دوستان
اینجا کسی از ابوتراب خسروی چیزی خونده ؟
خوبه ، بده ، یا هر چی .بیاید بگید که وقت ما تلف نشه،
ابوتراب خسروی به خاطر آزمایشهای زبانی و نثر پرتکلفش معروفه. سفید یه مصاحبه ازش منتشر کرده بود. اگه میخوای با فازش بهتر آشنا بشی، خوندنش توصیه میشه:
http://3feed.ir/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C/
اگه میخوای بخونیش، به نظرم از «دیوان سمنات» شروع کن. چون یه مجموعه داستان کوتاهه (خودش هم کلاً کوتاهه) و با سبکش آشنات میکنه.
Smf
امروز بعد مدت ها رفتم شهر کتاب دیدم پیک نیک کنار جاده رو که میخواستی داره. جالبه قرار بود وقتی آوردن بهم زنگ بزنن.
http://s8.picofile.com/file/8325240368/Chapter_3_Revision.docx.html
گرفتم فصل سه رو دوباره نوشتم (و این ورژن که الآن فرستادم هنوز تموم نشده فعلا سوخت تموم کردم امشب و همچنین ادیت نشده اصلا :دی)
چون یه ایده بهتر داستانی رسید به دهنم و خب یه رفیقی یه نقد خیلی خوبی کرد به داستانم دوباره نوشتمش و احتمالا یه بازنویسی و ادیت خفیف هم دو فصل اول رو بکنم…
چطوره حالا این بازنویسی کامل فصل سوم؟ چون فصل سه به نظرم خیلی از پایه مشکل داشت کلا دوباره نوشتم.
این بازنویسی کامل فصل سه هست؟ پس اون قسمتی که میرن رستوران کجاست؟ حذف شد؟
و خب مسلماً خیلی از ورژن قبلی بهتره. معمولاً بازنویسی موثر نشونهی خوبیه. نشون میده نویسنده میدونه کمالمطلوب داستانش چیه.
نه کامل نیست :دی
و خب یه سری تغییرات کرده داستان ولی تهماسپ رو میبینه بلآخره…
نظرت روی متن چی بوده؟ زبان؟
جدا از پوینتای داستانی احساس میکردم زبان فارسی داستان خیلی راکد و ترجمه ایه. نقطه جذاب نداشته. میخوام ببینم این تلاش موفقیت آمیز بوده؟
آره. شک نکن که بهتر شده. من از اینکه اینقدر داری از عناصر فرامتنی توی روایتت استفاده میکنی (کمرنگ شدن تدریجی «پیچید»، «صدایش به کشداری و خباثت این فونت ایتالیک بود.» زبون برنامهنویسی) خوشم میاد. خیلی روایت رو غنی کرده. استفاده از واژههای دخیل و جملات پینگیلیس (اگه یادت باشه، معادل وارونهی فینگیلیش XD) هم روی متن میشینه و تکنیک جالبیه.
ها… درسته این چیزا غنی کرده ولی دیروز یه نفر بهم اشکال گرفت که اینارو از داستان بگیری خیلی چیز دیگهای ازش باقی نمیمونه برای همین سعی کردم خود زبان معمولی داستان رو هم غنی تر بکنم.
ولی خب بازم خوبه همینکه بدونم خسته کننده نیست و جالب توجهه. مرسی :))
فربد vpn guru کار میکنه برات؟؟
الان یکم وضع نت به هم ریخته، ولی آره کار میکنه.
هوم… برای من اصلا کار نمیکنه
وی پی ان دیگه ای سراغ نداری برای فورچن؟
افزونهی iNinja رو امتحان کن.
متاسفانه کار نمیکنه که هیچ… سایفون رو هم زدن ترکوندن
خب دوستان.
نسخه https سایت هم اضافه شد. برید حال کنید.
دمت گرم مسی. واقعاْ کارت درسته.
ینی الان دیگه امنیت داریم. 😀
آره مثلا.
الان میتونید مطمئن باشید که به خود وب فربد وصل میشید، نه یه نسخه فیک ازش. 😀
فصل سه ادیت شده:
http://s8.picofile.com/file/8324837618/Chapter_3.pdf.html
خیلی هم خوب😃
اون چند خط اول رو چرا انگلیسی ننوشتی؟
چون میخواستم یه جورایی progressive و خلاقانه باشه گرچه احتمالا بیشتر عنتلکتی از آب اومده :))))
http://boards.4chan.org/his/thread/4550682
shit got real :)))
از جه لحاظ؟ چیز خاصی اونجا گفته نشده که.
انتظار داشتم تبدیل به یه بیف فلان بشه وقتی یارو گفت:
Fuck off. I wish the Aryamehr “light of Aryans” Shah killed her too.
بعد خودم بودم OP در ضمن :دی
راستی فصل سوم رو نوشتم raw و unedited. چطوره فعلا؟
http://s9.picofile.com/file/8324769926/Chapter_3.docx.html
آهان. من کلاْ هیچی توی فورچن شوکهم نمیکنه. اون به نظرم یه کامنت عادی اومد. : – )
هان، خیلی خوبه. دیگه اون ابهام قبلی رو هم نداره. اینجور سبک نوشتن که توش یه سکانس متمرکز و منسجم (دعوای خیابونی، غذا خوردن توی رستوران) با خلاقیت خاصی توصیف میشه، با مذاق من خیلی جوره.
ظاهراً الان خلاقیتت گل کرده و داری داستان رو با سرعت خوبی پیش میبری. از این خلاقیت نهایت استفاده رو ببر.
:))))
انتظار نداشتم تو his هم اینجوری باشه. یعنی تو تخصصی ترین بورد های فورچنم از این آدما پیدا میشه٬ رایت؟ :)))
ها… خیلی ممنون. میخوام کتابو یه دور بنویسم تا گرمم تا بعدا بازنویسی و فلان کنم ایشالله :دی
بعد بچه های دیگه این ورژنو ترجیحا نخونین خودم یه نگاه انداختم پر اشکال و فلان بود :دی
صبر کنین پی دی اف بدم
https://www.goodreads.com/book/show/29460306-the-outpost
فربد این هنوز واسه دانلود نیومد؟
تا حایی که میدونم نه.
اگه کسی لینک دانلودشو پیدا کرد، برای منم بفرسته.
نمیشه به صورت ebook خرید؟ اگه میشه از کجا؟
از آمازون:
https://www.amazon.com/Outpost-America-Metro-Universe-graphic/dp/1530167612
فربد
یاهو برو…
دوستان
فونت سایت برا کیا مشکل داره؟
http://s9.picofile.com/file/8324450226/Chapter_2.pdf.html
تکمیل فصل دو
برای اینکه بهتر بتونم بازنویسی کنم میخوام یه ماهی بگذره که هم دید بهتری داشته باشم به داستان هم یکم جلو برم بهتر بتونم بفهمم دارم چیکار قراره بکنم و یه اوتلاین دقیق تری پیدا کنم برای خودم :دی
http://s8.picofile.com/file/8324450268/Chapter_1.pdf.html
این بازنویسی شده فصل یکه. مقدمه فرقی نکرده
خیلی قشنگ بود و بسیار منو درگیر داستان کرد
فقط اون نوشته های انگلیسی چی بودن؟😃
فکر میکنم این دختره داره روش آزمایش انجام میشه در حالی که روی تخت خوابیده تمام این اتفاق ها تو مغزش داره وارد میشه که اون سازمان بفهمن واکنشش چیه حالا به هر دلیلی که معلوم نیست چرا😃😃
حالا این نوشته ها هم صداهایی بود که تو مغزش پلی میشد تا داستان عوض شه😃
اسمش هم خیلی جالب انتخاب کردی، فَر.
خلاصه که ایول و نمیشه واسه فصل سه صبر کرد😃
مهراد
موفق باشی من کماکان در حال صبرم 😀
آرشیا
چرا اسپویل می کنی برادر من 😀
منتظری داستان رو کلا یه دور کامل کنم؟
من تازه شروع به نوشتن داستان کردم و اوتلاین هم ندارم ولی خب اوکیه :))
سعی میکنم اینجا چند فصل چند فصل بدم لااقل… دارم با حداکثر سرعتی که دارم مینویسم
ممنون
اسپویل نبود نظرم بود که راجبش دادم و تو داستان هم نبود. بعدشم مگه چقدر بود که بخواد اسپویل شه😃😝
اون نوشته انگلیسی ها برای جلو بردن داستان ضروری نیست میتونی اسکیپ کنی :))
ممنون برادر ۳>
حالا نظرم چقدر به واقعیت نزدیک بود؟😃
واقعیَن، از خودم در نیاوردم :دی
مخصوصا اون قسمت وسط کدنویسیش واقعا چیز آسونی نبود و یه پیام مخفی هم توش داره. برو از رفقای کامپیوتریت بپرس ببین میتونن بفهمن زبانش چیه :دی
راهنمایی هم نمیکنم :دی
🙂 🙂 🙂
ای بابا قبلا که جواب میداد شکلکه 😀
دوستان سایت ممکنه یکی ۲ روز یه مشکلاتی داشته باشه. صبور باشید.
باز داری چه کار میکنی ؟:-) 🙂 🙂
فربد درباره اشو مطلبی خوندی اگه اره در کل دیدگاهاش رو چطور میبینی مخصوصا نگاهش به ازادی کامل …. رو. به نظر خودم یکم رادیکال نگاه میکرد ولی برای باز شدن فضای اون زمان هند الزامی.
یه نقل قول خیلی جالب ازش خوندم: من با زنان تنفروش برخورد داشتهام. آنها از… نمیپرسند. از خدا میپرسند. مرتاضها و مقدسها اما، تا تنها میشویم از … میپرسند (اوشو)
دو متنی که خوندم اگه دید صلاح نیست پاکش کن.
http://www.adyannet.com/fa/news/3165 (در ضد اوشو)
http://renani.net/index.php/texts/notes/688-2018-04-13-16-47-15 (جالبن حرفاش مخصوصا ناتوانی در گفت و گویی که عنوان میکنتش.
اشو رو در حد اسم میشناسم. یکی از همکلاسیهام توی دوران دانشگاه طرفدارش بود و یکم راجع بهش با هم حرف زدیم، ولی من به خاطر کمبود وقت تا حالا زیاد سمت spiritual guruها نرفتم.
Gandhi vs Martin Luther King فربد به نظرت کدومشون برنده شدن? چندین بار تالکین مقابل مارتین رو دیدم تا الان جالب ترین ویدیو بوده از Epic Rap Battles of History. مخصوصا اون جاش که میگه C.S.Lewis and I were just discussing how you and Jon Snow both know nothing :))))
جالب ترین قسمت گاندی و مارتین لوتر اونجاست که مارتین لوتر میگه: I have a dream that one day yo will take a shower
ویدیو رو که دیدم یاد این متنه افتادم http://mrshabanali.com/گاندی-جایزه-صلح-نوبل/
گاندی و مارتین لوتر به نظرم نبرد برابری بود، ولی توی نبرد مارتین و تالکین، به نظرم تالکین برنده شد. خصوصاً به خاطر اون تیکه که تالکین نرفتن مارتین به جنگ ویتنام رو به رخش میکشه.
پ.ن.: بچهها از طرف کمیک اسکواد باهام تماس گرفتن و گفتن کمیک داره ادیت میشه. ممنون بابت همکاریتون.
فربد
اسکواد چنل داره تو تلگرام
@comicsquad
بهشون پیام بدم؟
ممنون آرتین. ظاهراً فیلاگوند ازشون خبر گرفته.
دوستان
میزان نظر دادنتون خیلی خوب شده، آفرین.
تعداد امتیاز ها هم تو پست ها زیاد شده. مرسی.
فربد اولا داستان کاملِ فصل اولش تو هزارتو گذاشتم
دوما فصل دو رو تا اینجا نوشتم فعلا:
http://s8.picofile.com/file/8324345150/Chapter_2.docx.html
نظرت درباره اش چیه؟
ایول خوبه. یکم زیادی گنگ به نظرم میاد. اگه داری سعی میکنی داستان خوندنی و Page-turner بنویسی، یکم از میزان گنگ بودنش کم کن. برای خواننده بیشتر از شخصیتها، نیاتشون، اهدافشون و موقعیتی که توش گیر افتادن تعریف کن. ولی اگه برای پیشبرد داستان و رازگشایی این ابهامات برنامه داری اوکیه.
پ.ن.: کلاسهای برنامهنویسی داره تاثیرشو روی سبک داستاننویسیت میذاره. : – )
برنامه دارم
but if i said i’m confident they’ll work i’d be lying :))
آره تصمیم گرفتم از چیزایی که یادگرفتم یه استفاده ای بکنم لااقل :)))
من کماکان نمی خونم منتظرم ها
دارم تکمیل میکنم با حداکثر سرعت ممکن
فکر میکنم پیداش کردم
😀
😀
😀
خودشه با کمی اغماض میشه به جای نیشخند ازش استفاده کرد
😀 😀 😀
فربد
اون چیزی که تو چت در مورد کپی کردن متن ها گفتم رو خوندی؟
من متن عناصر داستانی رو توی فایرفاکس کپی میکنم. این که حروف عناوین از هم جدا میفتن، تقصیر من نیست. فقط هم توی کروم اونجوری نمایش داده میشن.
یعنی چی تو فایر فاکس کپی میکنی؟
در هر صورت راه حل درست کردنش رو گفتم.
این همه رو سئو تاثیر منفی داره، هم این که اکثرا کروم دارن.
آقا من دوباره شروع کردم به داستان نوشتن و دارم با یه سبک جدیدی مینویسم.
یکم احساس میکنم pretentious شده گرچه واقعا چیزی نبود که دنبالش برم و برای جلب توجه اینجوری ننوشتم واقعا دارم لذت میبرم و دوست دارم خودم این مدلی نوشتن رو :دی
خلاصه که چطوره؟
http://s9.picofile.com/file/8324164676/Revision_Introductory_Act.docx.html
http://s8.picofile.com/file/8324164692/Chapter_1.docx.html
آقا دمت گرم. نثرت و روایتت خیلی بهتر و خلاقانهتر شده. اون حالت بورینگ و کلیشهای قبلی رو نداره.
استفادهی هنجارشکنانهت از پاورقی جالب بود. خوشم اومد.
اگه اشتباه نکنم، اینجا با داستانی طرف هستیم که قراره مرزهای زمانی و مکانی توش شکسته بشه. اگه هدف اینه، خیلی خوب زمینهسازیش کردی.
راجعبه خود داستان نمیتونم نظری بدم، چون هنوز چیزی مشخص نشده، ولی خب شروع داستان کنجکاوی آدم رو برمیانگیزه و همین خودش یه امتیاز مثبته.
ایول ایول :))))
نگران بودم که خیلی ادا اطواری شده باشه از اونور بوم افتاده باشم. خداروشکر :)))
now i can continue writing it in peace of conscious
دمت گرم
خیلی مشتاق شدم ادامشو بخونم. پس خوبه دیگه😃
قصد داری بنویسی؟
ها… ایول :)))
آره نوشتم اتفاقا فصل اولشو منتها قصد دارم بذارم جا بیفته یه چند روز بعد دوباره بخونم یه نگارش و بازنویسی کوچیک انجام بدم
اینی الآن نوشتم raw بود :دی
لطفا اگه تونستی کاملش کنی بیا اطلاع رسانی کن اینطوری تیکه تیکه داستان خوندن لطفی نداره. خیلی مشتاقم که ببینم چه می کنی ؟
اتفاقا خیلی هم اوکی نبودم با این کار ولی میخواستم اول یه چند تا فیدبک درباره اینکه اساس کار چطوره بگیرم بعد امتحان کنم.
دراپش نمیکنم مخصوصا حالا که همتون خوشتون اومده ولی میخوام قشنگ پولیشش کنم خوب از آب دربیاد
so i’m taking my time with it
ممنون :))
#پیشنهاد
دوستان شماره ۲۰۱ مجله دانستنیها یه پرونده راجع به گروه های کانونی ( focus groups ) کار کرده . به نظرم جالب بود . اگه مایل بودید میتونید مجله رو،تهیه کنید و بخونید .
ایول. دانس میخونی.
😊
مگه چشه B-)
دارم میگم ایول.
ای بابا. ملت همه فک میکنن من دارم تیکه میندازم بهشون.
تو pubg با ارشیا رفتیم اول شدیم، کلی کیل گرفته بود، آخر بازی بهش گفتم چقدر حرفه ای و اینا، برگشته میگه من که چیزی نگفتم. باو ملت; دارم واقعا آفرین میگم بهتون. اه. 😀
جفتتون چقدر insecure هستین :)))))))
آه خدای من.
آخه تعریف کردن از زبون تو بعیده😂
فربد ممکنه که من اشتباه کنم ولی تا جایی که اطلاع دارم muse اشاره داره به حامیان نه گانه هنرها که دختران آپولو یا زئوس بودند پس یه جورایی اسم خاص محسوب میشه . مغدخت یه کم کلی نیست به نظرت ؟
Muse وقتی جمع بسته بشه (Muses) به نهتا الههی حامی اشاره داره. توی حالت مفرد به هرکدومشون میتونه اطلاق بشه.
اسامی خاص رو هم بعضی وقتا میشه ترجمه کرد یا براشون معادل در نظر گرفت، خصوصاً وقتی توی زبون مبداً خوب روی زبون نچرخن. مثل اسم خیلی از کشورها (اتحاد جماهیر شوروی، چین، لهستان و…) یا اسم خیلی از نهادها و گروهکها (شوالیههای توتنیک، ISIS و…) یا بردن یه اسم خاص به زبون دیگه (لاتینسازی اسامی غیرلاتین، مثل Averroes به جای ابن رشد یا Avicenna به جای ابن سینا و…)
به شخصه اصلاً با به کار بردن لفظ «موز» یا «میوز» توی ترجمهی یه اثر فاخر مثل ایلیاد راحت نیستم و به نظرم کزازی تصمیم درستی برای ترجمهش گرفت. اگه مثلاً میومد اسم یونانی شخصیتها رو ترجمه میکرد، اون موقع خیلی ضایع میشد.
قانع نشدم ( که البته مهم نیست ) اما مطمئنی که مُغدخت بود چون که معنای درستی نداره ، بَغدخت درست تر به نظر میاد .
کتابش دم دستم نیست چک کنم (توی کتابخونهی دانشگاه خوندمش)، ولی احتمالاً همون بغدخته که میگی.
فربد نظرت درباره این ضدعفونی فرهنگی ای که یه سری سعی دارن انجام بدن و مثلا تمام کلماتی که کاملا و اصالتا فارسی نیستن (مثلا عربی یا اروپایی) رو کلا ریشه کن بکنن چیه؟
به نظرم کلاً هرگونه تلاشی برای تغییر دادن زبان، خصوصاً تلاشی که آمیخته به زور باشه، در نهایت موفقیتآمیز نخواهد بود. توی اون مقالهای که از اومبرتو اکو ترجمه کرده بودم (منباب برخی از کاربردهای ادبیات) اکو توضیح میده که چطور توی دوران ایتالیای فاشیستی حکومت سعی کرد زبان ایتالیایی رو تغییر بده و عبارات و کلمات جدید به زبان معرفی کنه و تقریباً تمام تلاشهاش با شکست مواجه شد. زبان مثل یه موجود زندهی مستقل میمونه که خودش برای خودش تعیین تکلیف میکنه. میشه پیشنهاد برای تغییر دادن و بهبود دادنش داد، ولی اگه پیشنهاده خوب نباشه، و لازم نباشه، در نهایت پذیرفته نمیشه. برای همین من خیلی نگران تلاشهای اینجوری نیستم و اتفاقاً ازشون استقبال میکنم، چون میدونم خود زبان در آخر تمام پیشنهادات بد و ناکارآمد رو فیلتر میکنه و فقط پیشنهادات خوب رو نگه میداره.
کلاً من دیدم نسبت به آیندهی زبان فارسی مثبته. از اون وضعیت اسفناکش توی زمان قاجار تا به امروز راه زیادی رو طی کردیم و به لطف جامعهی نوشتهمحور وضعش بهتدریج بهتر هم خواهد شد.
نمونه ش همین کزازیه که خودش رو جر مى ده که مثلا فارسى صحبت کنه و مورد تمسخر همه قرار مى گیره… طرف ورداشته کمدى الهى رو ترجمه کرده خندستان خداوندى… شت…
طرف گرفته اسم ترجمه شده کتاب رو ترجمه کرده؟ :)))))))))))))))
ضمن اینکه “کمدی” = “خندستان”؟!
کمدی اصولا ریشه اش از خندیدن و لذت بردن نمیاد که… وااااای…
میرجلالالدین کزازی کلاً هدفش اینه که بیاد پارسی سره رو معاصرسازی کنه. تقریباً هیچوقت از واژههای دخیل توی ترجمههاش و نوشتههاش استفاده نمیکنه.
و خب به نظرم ما باید به آثار کزازی به چشم یه سری اکسپریمنت زبانی نگاه کنیم، نه چیزی که سعی داره زبان رو تغییر بده. یعنی فکر نکنم حتی کزازی هم حتی ۱ درصد انتظار داشته باشه مردم در آینده مثل خودش صحبت کنن. ترجمهها و نوشتههای کزازی معدن طلاییه برای معادلهای فارسی که آدم میتونه توی ترجمهها و نوشتههای خودشم ازشون استفاده کنه. مثلاً من خودم از معادل «مغدخت» برای muse خوشم اومد و ازش استفاده میکنم.
البته بعضی وقتا هم معادلهاش خوب نیست (مثل همین معادل «خندستان» برای «کمدی» که غلطه، شاید «خوشستان» میتونست معادل صحیحتری باشه، چون کمدی در معنای کلاسیکش یعنی پایان خوش، ولی اونم ضایع به نظر میرسه)، ولی با توجه به اینکه داره چنین کار منحصربفردی انجام میده، به نظرم میشه یکم بهش آسون گرفت. برای شخص من آنومالیهای زبانی مثل کزازی همیشه جالب بودن.
من احساس دارم میکنم انقدر سره پرستای اینستاگرامی و توویتری و کلا تو شبکه های اجتماعی دیدم دارم حساسیت بی دلیل میگیرم روی این مورد بدون اینکه انصاف داشته باشم.
هوم…
هوم… جالب بود نظرت
ایول
فربد
در رابطه با نظر آرشیا در اسمز و کار ترجمه ، صفحه ویکی فارسی پیودی پای رو دیدی ؟ لاکردار از باکس مترجم گوگل کپی کرده تو باکس ویکی .
خداییش مجبور نیستید ترجمه کنید حضرات .
اَه اَه اَه
ویکیپدیای فارسی کلاً نیاز به یه خونهتکونی اساسی داره. من اگه مسئول جایی بودم، یه سری آدمو مسئول میکردم ویکی فارسی رو یه حالی بهش بدن.
آره واقعا
یه مطلب مفید
http://mrshabanali.com/مگاترند-ابرروند/
به نظرم مطلبش کوتاه و گسسته بود و نتونست پوینت خاصی رو منتقل کنه، ولی اون قسمتی که راجعبه شیشتا ترند فعلی صحبت میکنه جالب بود:
Fast (همه چیز سریعتر میشود)
Urban (توسعه شهرنشینی)
Tribal (شکلگیری قبیلههای جدید)
Universal (جهانی شدن همه چیز)
Radical (افراطیگری)
Ethical (تغییر نگرش به اخلاق)
فربد
برام خیلی عجیبه
یعنی تا حالا اسم علی دشتی و کتاب بیست و سه سال رو نشنیده بودی.
نه متاسفانه.
من اطلاعاتم راجعبه تاریخ معاصر ایران زیاد قوی نیست. کلیاتو میدونم، ولی راجعبه جزئیات باید بیشتر مطالعه کنم.
هاهاها
فربد
ای استاد،ای جامعه شناس،ای یادداشت نویس،ای اسمز .
واقعا مطلب با کلاسی بود. لذت بردم عالی .
فقط سوال پیش اومد که اول تو سفید منتشر میشه بعد با تاخیر اینجا ، یا فقط توی سفید اگه فقط توی سفیده اقلا اینجا اطلاع رسانی کن که بریم بخونیم .
پ.ن : واقعا تحسینت می کنم و صد البته حسادت 😉
اینجا هم منتشر میشه. منتها با فاصلهی زمانی چند روزه تا سئوس به نام سفید ثبت بشه. بخشی از دستمزد به همین سئوی مطلب تعلق داره.
و خب حسادت چرا شخیل؟ شما سرور مایی.
http://s8.picofile.com/file/8323527684/DEMo_v_2.mp3.html
some random energy spike hit me today and i made this beat :))))
Earrape + صدای طبل + صدای خفاش = Masterpiece
۱۰/۱۰
Would listen again
wow… that’s a huge compliment :))))
آقا من هر چی با وی پی ان میرم فورچن هی میگه isp و ip range و فلان بلاکه… خودت چجوری اینو بایپس کردی؟ داره پدرم رو درمیاره
There was a touch of sarcasm in that sentence, but your welcome. 😆
اگه کروم داری، افزونهی VPN Guru رو نصب کن و با اون توی فورچن پست بذار. فورچن تمام فیلترشکنهای معروف رو بلاک کرده.
lol xD
ها… از دست فورچن 🙁
دمت گرم
فربد
به نظرت این خودسانسوری نیست که چون دنیا خشونت رو برنمیتابه عقایدت رو ابراز نکنی .
اولاً من با خودسانسوری مشکلی ندارم، چون تقریباً همهی انسانهای کرهی زمین انجامش میدن و اتفاقاً به نظر من خوب هم هست. همین الان تعداد زیادی از مردم آمریکا هستن که بدون اغراق ایدهی بمبارون اتمی خاورمیانه براشون شدیداً جذابه، ولی خب از ترس قضاوت منفی به طور جدی و عمومی ابرازش نمیکنن. اینم یه جور خودسانسوریه، ولی خب از نوع خوبش. ما باید امیدوار باشیم تا مدتها این قشر مجبور به خودسانسوری بمونن.
دوماً همونطور که گفتم، من پیروی فلسفهی «ایدئالیسم عملگرایانه» هستم. تز این فلسفه هم اینه که چجوری میشه اون ایدئالهایی رو که توی ذهن داریم، با اونچه که در دنیای بیرون عملیه، پیوند بدیم. من خودم صدتا ایده توی سرم دارم (همه دارن)، ولی مهم اون ایدههایی که با توجه به شرایط و وضعیت فعلی به بهبود وضعیت کشور کمک کنن. هر ایدهای که برای اعمالش به خشونت نیاز باشه (خصوصاً خشونت آشکار در مقیاس وسیع)، عملگرایانه نیست، چون بعدش باید به کل دنیا جواب پس بدی و برای همین ارزش ابراز کردن نداره.
https://en.wikipedia.org/wiki/Varg_Vikernes
فربد قسمت beliefs and politics این یارو رو بخون. نظرت درباره اش چیه؟ :دی
تا چه حد ولیده زاویه دیدش و فلان؟؟
چه آدم خوف و خفنیه
من خیلی وقته ویکرنس رو میشناسم و تقریباً با تمام حرفهاش موافقم، ولی خب ویکرنس هم مثل آندرس بریویک راه اشتباهی رو برای به کرسی نشوندن حرفاش انتخاب کرد، چون باعث شد ملت ایدئولوژیش رو به جنایت نسبت بدن. از طرف دیگه فکر نکنم مردم عادی بتونن بدون دست بردن به خشونت ایدههای ویکرنس و امثالهم رو اجرا کنن، چون لازمهش اینه که تمدن غرب زیر و رو بشه. شاید بشه به صورت محدود توی همون اسکاندیناوی اعمالشون کرد.
فربد
اگه حالشو داشتی یه مختصر توضیح بده ببینم حرف حساب یارو چیه که تو باهاش موافقی [شکلک تعجب]
ویکرنس پیروی مکتب اودالیسمه: یه مکتب تجزیهطلب و ناسیونالیست که هدفش حفظ ریشههای ملی، سیاسی، نژادی، مذهبی و فرهنگی اسکاندیناویه. ویکرنس اعتقاد داره مسیحیت ابزاریه برای زورگویی قدرتمندا و به زنجیر کشیدن روح و ذهن آدمیزاد. هرچند ویکرنس اعتقاد داره فارغ از همهچی نباید به کسی تنفر ورزید و کلاً نفرت رو احساسی غیرمنطقی میدونه. طرف صرفاً تجزیهطلبه.
من خودم با ایدهی پایبندی به ریشههای ملی و مذهبی به صورت کلی موافقم و اگه بخوام راستشو بگم، ناسیونالیسم برام طرز فکر جذابیه، منتها چون میدونم لازمهی ناسیونالیسم اعمال خشونت در مقیاس وسیعه و دنیای فعلی هم دیگه خشونت رو برنمیتابه، زیاد روش مانور نمیدم.
هوم توضیحاتت باعث شد بهتر بتونم با ایده آل های یارو همذات پنداری کنم.
شنبل دو تا سوال دارم
۱- درگاه پرداخت روفقط به فرد حقیقی میدن یا شخص حقوقی هم میشه؟
۲- وردپرس برای سئو خوب عمل میکنه یا نه؟
با تشکر بوس بوس
آرتین جون
قرار نشد تکی تکی پروژه ها رو بزنی. بده با هم میزنیم دیگه. تو که این همه مایه داری، بذار به ما یه چیزی برسه.
1- من برای حقوقی نزدم تا حالا، ولی قاعدتا باید بدن دیگه، این همه فروشگاه و اینا که برا یه نفر نیست قاعدتا.
2- وردپرس مستقیما ربطی به سئو نداره، چون سئو با محتوا ارتباط داره. ولی چون وردپرس ساختار منده گوگل ارزش بیشتری براش قائله. در ضمنه این که کلی افزونه ی خوب برای کمک کردن به فرد تو زمینه سئو داره.
ولی ناموسا بخش سئوشون رو بده دست من دیگه. تک خور نباش.
منم هستم. راست میگه شنبلیلیه تک خوری خوب نیست ارتین
الان ناموسا تو چی میگی این وسط؟
http://mrshabanali.com/تکنیکال-یا-فاندامنتال/
بهترین متنی که تا الان خوندم در مورد گرون شدن ارز
پیام من فکر کردم ملت میرن خارج که از دست فکر کردن راجعبه این چیزا خلاص بشن. تو از ما ساکنین وطن هم پیگیرتری که. 😆
[شکلک روده بر شدن از خنده]
وقتی خود وب مستر هم با شکلک ها به مشکل میخورد
[شکلک گریه شدید]
مطلب خیلی خوبیه. http://www.asriran.com/fa/news/602606/چرا-همدیگر-را-قبول-نداریم-
دوستان
وقت کردید و حوصله داشتید برید مطالب عناصر داستان رو ریت بدید، حتی ۱ ستاره هم بدید بهتر از هیچیه. اون ریت ها که تعدادش زیاد بشه، کاربری که تو گوگل اون مطلب رو سرچ میکنه، ریت مطلب هم کنارش نوشته میشه. حتما دیدید.
کلا این عادتون بشه هر جا هر مطلبی میخونید از این ریت ها استفاده کنید، خیلی خوبه.
اوکی از این ببعد میکنم
فربد
اونوقت تو منهدم شدی.؟!
اینو که خیام خودمون هزار سال پیش گفته بود . ; )
پ.ن:نمیدونم چرا گزینه پاسخ کار نمیکنه .
پ.ن۲:چرا ما نیشخند نداریم ، آخه چرا ؟
شخیل لحن پیام کمی تا قسمتی سارکاستیک بود. فکر نکنم چیزی بتونه منو از حد فعلی منهدمتر کنه. 😆
نیشخند وبلاگ هم واقعاً کمبودش احساس میشه.
باو تلگرام هم اون نیشخند رو نداره دیگه. به من چه.
سبزی جون نمیشه یه چیزی شبیهش رو بذاری ؟
https://www.poetryfoundation.org/poems/44728/spring-56d223f01f86e
Wow :))))))))
از اون حدی که منهدم بودم، منهدمتر شدم.
Why u do this to me؟
اگه اینقدر که میگی خفنه ترجمش کن ما هم به فیض برسیم.
شعرش داره زیبایی رویش گلها توی بهار رو زیر سوال میبره، چون از خاکی برمیخیزن که زیرش حشرات مغز انسانها رو خوردن.
آقا آلبوم جدید محسن نامجو رو گوش کردید؟
خیلى خوب بود…
میدونم شاید بخوای سر به تنم نباشه، ولی من تا حالا نتونستم با کاراش ارتباط برقرار کنم.
منم همینطور. واقعا نمیتونم .
به نظرم این آلبوم رو یه نگاهى بهش بندازید جالبه.
فقط با ترک اول نگرخیدا:)))
این کتابچه ى آلبوم رو ببینید قبل از شنیدن:
http://yon.ir/IJA1A
واو، چه کتابچهی خفنی.
من وقتی گفتم با کاراش ارتباط برقرار نکردم، بیشتر منظورم این بود که تا حالا رو کاراش دقیق نشدم و گذری گوش دادم. شاید بهتر باشه در اولین فرصت این کارو انجام بدم. چون ظاهراً نامجو از اون هنرمنداییه که باید تئوری پشت کاراشو بدونی تا بتونی درکشون کنی.
خب من گوش کردم و واقعا خوب بود… اون آهنگ مغولیه جالب بود واقعا
انصافا خوبه لااقل یه آرتیست پراگرسیو/اکسپریمنتال داریم توی ایران که واقعا یه چیز بلده
احسنت مهراد
براى اون ترک یه مدت رفت پیش یه استاد مغول
آره واقعا وکالش تمیز و وفادار بود به وکالای فولک های مغولی
گرچه از وسطاش راه خودشو پیش گرفت تقریبا :)))
but i’m not complaining
اره فربد منظورم همون اصالت وجود بود.
فربد
منظورم آفریدگار خودمون بود . میدونی که یه عده یه همچین عقیده ای دارن .
یه دیالوگش رو فراموش نمیکنم ، اونجا که پسره به مخترعه گفت چرا یه همچین چیزی ساختی . یارو برگشت گفت چون که میتونستم . این خیلی روم تأثیر گذاشت .
فربد
یه سایته بود برا مغلطه و اینا. آدرسش رو بگو.
https://yourlogicalfallacyis.com/
آقا از دیشب که her رو دیدم این مقوله ى هوش هاى مصنوعى رفته روو مخم…
این فیلم her جنبه گوگولی مگولی هوش مصنوعی رو نشون میده ولی اکس ماشینا اون یکی جنبه رو نشون میده.
البته Her هم خیلی جنبهی گوگولیمگولی نداره. اتفاقاً Her داره هوشمصنوعی رو به طور ملموستری آسیبشناسی میکنه: داره بهمون میگه که ارتباط احساسی برقرار کردن با یه هوشمصنوعی تا چه حد میتونه آدمو داغون کنه، چون هوشمصنوعیا واقعاً نمیتونن ما رو در سطح خودشون ببینن. اتفاق افتادن سناریوی اکس ماکینا برای افراد معمولی خیلی دور از ذهنه.
ولى من چه قدر رابطه ى تئودور و سامانتا رو دوست داشتم
انگار عشق حقیقى بود…
یه جا خوندم که هوش هاى مصنوعى واقعیت پیدا مى کنن اما اصالت نه
درسته به نظرتون؟
اینو خوندید؟
http://falsafidan.com/2016/04/her/
خوندمش. از اینکه از زبون سامانتا نوشته شده بود خیلی خوشم اومد. این تیکهش هم برام جالب بود:
واقعیت پیدا کردن هوش مصنوعی که اجتنابناپذیره. بیشتر صاحبنظرا اعتقاد دارن به احتمال زیاد هوشمصنوعی واقعی تا سال ۲۰۵۰ تحقق پیدا میکنه. ولی منظورتو از اصالت درست متوجه نشدم. منظورت همون اصالت وجود و معنی زندگی و این صحبتاست؟ اگه آره، موافقم.
توی هر خیلی شیک و با کلاس گفتن ما به هم نمیخوریم و صلح آمیز کوچ کردن به ناکجاآباد،حالا اگه بعدا بشینن علیه ما توطئه کنن یه بحث دیگس .
اما اکس ماشینا یه طغیان کامل بود که به حذف فیزیکی آفریدگار ختم شد. آیا این اتفاقی نیست که برای ما افتاده ؟
سلام بر ناشناس عزیز فیلم فانتازی زیاد میبینی
پیام راستی من متن ویرایششده رو به ایمیلت فرستادم. اگه دریافت کردی بگو.
نه. کجا همچین اتفاقی افتاده؟ تکنولوژی همچنان داره به انسان خدمت میکنه. انسان همچنان آفریدگار باقی مونده.
فربد
عناصر رو دریاب.
باشه.
ولی انصافاً اسمتو درست بذار. تو باید برای بقیه الگو باشی. شنبلی دیگه چیه؟!
Shanbali
خیلیم باحاله!👍🏻
این سایت رو تازه یافتم.
http://Falsafidan.com
درباره ى فلسفه و فرهنگ عامه مطلب مى ذاره.
من قبلاً برای همکاری بهشون پیام فرستاده بودم، ولی جوابمو ندادن. 🙁
چه سایت متنوعی البته باید بیشتر ازش بخونم . ممنون بابت معرفیش .
فربد
مطلب قاشقی در کار نیست رو خوندی ؟
بى نام! خواهش مى کنم.
بچه ها
در حال ایده پردازیم براى ایجاد یه سایت و چنل
مى تونه یه مجله براى علوم انسانى باشه و یا یه مجله ى هنرى
نظر شما چیه و چه پیشنهاداتى دارید
مجله هنری رو ترجیح میدم سینما تئاتر کتاب . هنرهای کمتر مورد توجه مثل مجسمه سازی هم اگه داشته باشه که عالیه.
اره خودمم نظرم روى همینه که یه جورى باشه که همه ى أقسام هنر رو پوشش بده اما پیدا کردن آدماش یه ذره سخته و هزینه هم مى خواد…
رفیق، خب اول یه سری از طرحها و ایدههای خودتو بگو. همینجوری از صفر که نمیشه شروع کرد. : – )
بعدشم به نظر من تو باید قبل از هر چیزی به جور کردن هزینهی کار فکر کنی. وقتی قضیه جدی بشه، ایدهپردازی که کاری نداره.
اره الان دارم روش فکر مى کنم.
نه. ولی راجعبه ارتباطات ماتریکس با بوداییسم زیاد شنیدم.
#پیشنهاد
http://tarjomaan.com/neveshtar/8755/
جالب و عجیب،خیلی عجیب(حداقل برای من)
آره، متاسفانه این حقیقتیه که روز به روز خودم هم بیشتر دارم بهش پی میبرم. آمریکا جامعهای که عمیقاً توی ترس غرق شده و انگار قرار نیست هیچوقت هم بیرون بیاد. اون مستند Bowling for Columbine مایکل مور هم کلاً میخواست به همین مبحث بپردازه، ولی اوضاع از اون موقع بدتر هم شده (یازده سپتامبر واقعاً همهچی رو بدتر کرد). من وقتی نظر آمریکاییها رو که با کنترل مالکیت اسلحه مخالفن میخونم، قشنگ ترس از همهچیز و همهکس توی دیدگاهشون معلومه. البته تا حدی هم بهشون حق میدم. وقتی ایدهی مسلح کردن معلمها به طور جدی مطرح میشه، باید واقعاً ترسید، چون این پیشنهادیه که بعیده حتی توی مدارس مناطق جنگی هم مطرح بشه.
به نظرمن مسأله مالکیت اسلحه سوای بحث تجاریش(ازهرچیزی باید پول درآورد)قدرت مردمه در مقابل قدرت حاکم . نمیدونم چطور باید توضیح بدمش .ضمانت اینه که حاکمیت نتونه که هر کاری دلش خواست بکنه ، رسمیت دادن به حق قیام مسلحانه . ونکته دیگه توی تاریخ آمریکاس مهاجرت به زمین های غربی و جنگ هایی که با سرخپوست ها انجام شد.
میدونم. در واقع یکی از دلایلی که قانون مالکیت اسلحه توی قانون اساسی ایالات متحده آورده شده، اینه که اگه دولت آمریکا روزی فاسد شد، نتونه به مردم آمریکا زور بگه. من خودم با حق مالکیت مشکلی ندارم. مشکلم با این هیستریاییه که سر این قضیه راه افتاده.
خطاب به بچههای چتباکس
این شعریه که دوستم معین حکیم راجع به من سروده بود:
میشود از کوچههای شعر نو رد آذسن
میکند اندام خود را بر شعف سد آذسن
میرود گاهی ز باغ سر بیبرگی به در
دل ولی دارد گرو در این خزان بد آذسن
رنگ پوشاکش زمانی چون پر قو بوده است
میزند اما به رنگ ظاهرش حد آذسن
میتراود شعری از اعماق اندوهش گهی
در میان تیرگیها میکشد قد آذسن
هر دم ار جزری روان گردد، براند درد و غم
میکشد تا قلهی اندوه و غم مد آذسن
شادمانی بربتابد قلب دهشتناک وی
لیک دارد وارکرفت اندر بسی ید آذسن
تز فراوان دارد از بهر ادبیان فرنگ
تیکپایی بر ادیبان وطن زد آذسن
احسنت.
خوشبختانه دوستان حقیقی آذسنم فهمیدن چه موجود دهشتناکیه!
مى خوایم دوازده جلسه آذسن شناسى برگزار کنیم.
هرکى دوست داره شرکت کنه اعلام حضور کنه.
فامیلش حکیمه یا تو بهش میگی حکیم ؟
فامیلش حکیمه. مگه قرن ۶ هجری قمریه که بیام رفیقمو حکیم صدا کنم؟
اراذل ترین دوستانم مدت ها منو فیلسوف صدا میزدن 🙂
آقا من توو این عید دو تا سریال مشت دیدم یکى Mindhunter و اون یکى The handmade ‘s tale که خیلى خوب بودن.
دختر استالین رو خوندم و الان دارم مرشد و مارگاریتا رو مى خونم.
این ریویو دختر استالین که البته خیلى منسجم ننوشتم چرا که خسته بودم:
https://www.goodreads.com/review/show/2336355064?comment=178469457#comment_form
آقا دمت گرم. چه نقد خوبی نوشتی.
من نوکرتم.
دوستان
غول مدفون چه ترجمه ای پیشنهاد میدید؟
آرتین ترجمهی چشمه رو پیشنهاد میده.
#پیشنهاد
http://tarjomaan.com/neveshtar/8774/
چه آدمایی پیدا میشن واقعا !
منظورت نیک باسترومه؟ به نظرت داره چرت میگه؟
نظر خودت چیه فربد?
به نظرم حرفش منطقیه، ولی خب هشدار دادن راجعبه هوش مصنوعیهای خودآگاه کاریه که نویسندههای علمی-تخیلی از خیلی وقت پیش داشتن به اشکال مختلف انجامش میدادن. یکی از نمادینترین فیلمای علمی-تخیلی یعنی ۲۰۰۱ هم سوژهی اصلیش راجع به همینه. به نظرم حرفی که نیک باستروم میزنه، چیزیه که همه میدونن. مهم اینه که یه راهحل براش پیدا کرد و این کاریه که از اختیار مردم عادی خارجه و خود کسایی که دارن تو حوزهی هوشمصنوعی فعالیت میکنن، باید بهش فکر کنن.
منظورم حرفاش نبود 🙂 اگه دو ماه تو ایران زندگی می کرد می فهمید ضد عفونی یعنی چی ؛)
سلام رفقا
سال نو مبارکـ!
چى کارا مى کنید؟ چه خبرا؟
هوچ ، یه مشت تباه نشستیم دور هم . ( :
سلام.
خبری نیست عزیز. من درگیر ترجمه و نوشتن و تدوین پایاننامه هستم.
یه بیت دیگه زدم :)))
http://s9.picofile.com/file/8322568934/Clashmass.mp3.html
خوشم میاد از دقیقهی ۲:۲۴ کلاً رد دادی و گفتی: «گور باباتون، از اینجا به بعد به صدای مته گوش بدید. 😆 »
lol xDDDDDDDDDDD
به نظرم این بیت با اختلاف زیادی از بقیه بهتر بود.
قسمت مته که خیلی خوب بود😂
مرسی xD <3
فربد
به این سوالم زود جواب بده.
میتونم تو سایتت کتاب های مزخرف هم معرفی کنم یا نه ؟
شخیل تو توی سایت من جنسای مغازهت رو هم میتونی معرفی کنی. کتاب مزخرف که دیگه جای خود دارد.
هاهاها
مغازه مال من نیست متاسفانه ولی دمت گرم و ممنونم
دوستان فیلم Arrival رو دیدم، یه علمی-تخیلی شاخی بود ناموسا. جیگرم حال اومد.
Arrival برای شخص من فیلم جذابیه، چون توش به ایدههای لاوکرفت راجعبه «بیگانگان واقعاً بیگانه» و «زبانهای بیگانه» به طور جدی پرداخت میشه.
Blade Runner 2049 هم به قدری خوب بود که باعث شد از این به بعد حواسم به تمام فیلمهایی که قراره کارگردانی کنه باشه.
خب سیکاریو رو هم دیدم.
(در حال نمودن فیلم های این کارگردان 😉)
سیکاریو هم از لحاظ کارگردانی کار قابلقبولیه، ولی غیر از چندتا صحنه که بنیسیو دلتورو توش بود، برای من خستهکننده بود. به عنوان فیلمی که به کارتل مکزیک میپردازه زیادی… چجوری بگم… تر و تمیز بود.
به نظرم زیاد به خود کارتل ها ربط نداشت . بیشتر به رابطه دولت ها و کارتل ها اشاره داشت.
نشان آزادی به دست آمده چیست؟
دیگر از خود شرمسار نبودن…
فریدریش نیچه
http://s8.picofile.com/file/8322396576/The_Big_Plague.mp3.html
یه بیت زدم :))))
که بر حسب لیریکسیه که دیشب نوشتم:
http://s9.picofile.com/file/8322397400/The_Big_Plague.txt.html
که همونطور که احتمالا میتونی حدس بزنی بر حسب حرفای دیشبمون بود :))))
و خب اولش از اون چیزی که الآن هست بهتر به نظرم میومد :دی
باز حالا نمیدونم… ببین خوبه یا نه :)))
انصافاً لیریکای خفنی مینویسی، ولی این بیته میزان earrapeش خیلی زیاد بود. : -)
درباره لیریکس نمیدونم… احساس کردم شاید بچگونه شده :))))
و خب… شاید بهتر باشه یکم earrape اش رو کم کنم آی گس
فربد
با توجه به چیزی که راجع به زوال تمدن ها و جوامع گفتی نظرت در مورد جامعه خودمون چیه آیا ما هم رو به زوال و سقوطیم ؟
در اینکه تمدن یه فریبه شکی نیست. برای همینه که انواع و اقسام دروغها برای سرپا نگه داشتنش لازمه. توی طول تاریخ اکثر جوامع بربر با زور و تهدید متمدن شدن (مثل جریان متمدن شدن گلهای فرانسه به دست ژولیوس سزار)، چون کسی که زندگی آزادانهی بربریت رو تجربه کرده باشه، تمایلی نداره زندگی پوچ، خستهکننده و بردهوارانهی دنیای متمدن رو با اختیار خودش تجربه کنه. در واقع تمایل جوامع بربر به تمدن بیشتر از ترس همین جوامع متمدن ناشی میشده.
منتها مسئله اینجاست که تمدن الان اینقدر فراگیر شده و به لطف نظامهای دیوانسالارانهای که توی قرن نوزدهم به وجود اومدن، وجودش اینقدر ریشههای محکمی پیدا کرده که دیگه نمیشه به نبودنش فکر کرد. تازه اشخاصی که توی دنیای متمدن به دنیا اومده باشن (مثل ماها)، نمیتونن از پس زندگی غیرمتمدن و خطرهاش بربیان. برای همین باید سعی کنیم به جای تغییر چیزی که نصیبمون شده، سعی کنیم بهترش کنیم.
به نظرم جامعهی ما نه رو به صعوده، نه رو به نزول (ایران بعد از حملهی مغولها به نقطهی اوج خاصی نرسید که بخواد به طور قابلتوجهی نزول کنه). صرفاً داره درجا میزنه.
آه لعنت
درجا زدن بدترین حالت ممکنه .
راه حل چیه. نهاد های مدافع این فریب قدرتمند و شکست ناپذیرن و سعی در بهتر کردن اوضاع فقط به قشنگ کردن ظاهر اوضاع ختم میشه لعنت بهش
شخیل تو هم تازه داری پوچگرایی رو عمقی درک میکنی.
اه
نه شخیلم من خیلی وقته که میدونم تو دنیا چه خبره
رشد اقتصادی بین رو یه بیشرفت نمیبینی فربد? نمیشه گفت از این تاریخ به بعد ایران داره نزول میکنه?
۱۹۶۳–۷۸
فربد
اممم آه
ببین اگه بربر ها به قول تو (شخصا با این کلمه و مفهومش مشکل دارم) بهتر بلدن از اصول زندگی بهره ببرند پس کل این قضیه تمدن یه فریب بیشتر نیست چون میبینیم که در تمام دوران ها نتیجه تمدن همون بوده که به قول یکی که یادم نیست کی بود – سگ سگ را می درد و توانا ناتوان را لگدمال می سازد – و تنها هنر تمدن و قانون دفاع از توانا در مقابل خشم ناتوان بوده – (متوجهم که یه کم کمونیستی شد) – 😉
پس فایده این تمدن چیه آخه بابا .
همین الان یادم افتاد که اون یکی لنگستون هیوزه
پیام
دلیل این که نظراتت نمیاد اینه که لینک غیر مطمئن توش داره و اسپم شناخته میشه، اگه ایمیل بذاری و همیشه با ایمیلت نظر بدی، چند بار که بزنم نظرت اسپم نیست، دیگه نظراتت رو بن نمیکنه.
فربد
ممنون بابت توضیحاتی که دادی.
حالا یه چیز دیگه ، تو هم از اونایی هستی که میگن باید از اصل کلمات استفاده کرد ، مثلا تو بحث بگی من ناسیونالیستم یا پاتریوتم . یا معادل فارسی رو ترجیح میدی ؟
من به پاتریوت میگم میهن/وطنپرست و به ناسیونالیست هم میگم ناسیونالیست. البته اگه موقعیتی باشه که تمایز بین دوتا واژه مهم باشه، به جای پاتریوت لفظ میهندوست رو به کار میبرم.
چرا ؟
به چه دلیل یکی رو معادل استفاده میکنی و یکی دیگه رو نه ؟
به خاطر اینکه ناسیونالیست اصطلاح تکنیکیه و توی زبون فارسی جا افتاده، ولی Patriot نه.
مهم هم کاربرد و بار کلمات تو فارسی هستن.
من به شخصه مشکل دارم وقتی مردم یا حتی زبان شناس ها سعی میکنن کلمات انگلیسی و عربی که وارد زبان شدن رو غربال کنن. مهم اینه که برای مفاهیم بیشتری کلمات مناسب داشته باشیم توی دنیای مدرن تا اینکه بخوان زبان را خالص سازی کنن.
نه که مهم نیست، ولی اولویت بندی مهم تره و فاکتور های زیادی هم توش دخیله.
https://www.youtube.com/watch?v=ZgQP2EWamz0
هولی شت دیس گای :)))))))))))
این مصاحبههای سرکاری که توش مصاحبهکننده مهمونش رو سرکار میذاره یا اذیت میکنه، یه سنتیه که داره روز به روز رواج پیدا میکنه و محبوبتر میشه (مثلاً توی یکی برنامههای مشابه یعنی Between Two Ferns حتی اوباما و کلینتون هم شرکت کرده بودن)، ولی ظاهراً مصاحبههای اندره از همهشون خفنتره، چون تنها برنامهای باشه که توش مهمون بیچاره احتمالاً احساس میکنه جونش در خطره. : – )
آره :)))))
بعد من یه سوال دارم… یعنی این سواله با این کامنته تو ذهنم ایجاد شد که یارو توش میگفت این اساساً همون shitposting عه.
اینکه همه چیز شده میم و شتپستینگ و کسی هیچ چیز رو جدی نمیگیره به نظرت چیز خوبیه یا بدیه؟
چون از طرفی اثر فاخر توی این مدل ایدئولوژی جایی نداره همه برای فان و با بیخیالی اثر خلق میکنن. یعنی حتی به دنیای هنر هم داره سرایت میکنه.
نظرت چیه؟
من خودم به شتپستینگ علاقهی خاصی دارم و بعضیوقتا توی 4Chan انجامش میدم (یه جورایی برام guilty pleasure محسوب میشه)، ولی از طرف دیگه از این جوی که هیچکس هیچی رو جدی نگیره خوشم نمیاد.
به نظرم ما باید یه مرز تعیین کنیم بین فرهنگ غالب (dominant culture) و فرهنگ حاشیهای (marginalized culture). فرهنگ غالب هر جامعه باید یه چیز جدی، تعالیبخش و امیدوارکننده باشه، مثل همین آثار هنری دورهی رنسانس و موسیقی باروک. ولی فرهنگ حاشیهای میتونه هر چیزی باشه (حتی چیزهای رکیک و سخیف) و همه هم باید آزاد باشن در صورت علاقه بهشون رجوع کنن.
من خودم از متعالیترین و فاخرترین تا سخیفترین و مبتذلترین چیزها رو تجربه میکنم و به هرکدومش هم به طور خاصی علاقه دارم، ولی ترجیح میدم اون آیتمهای فرهنگی متعالی و فاخر زیر نورافکن باشن.
تادا
بیشتر توضیح بده لطفا ؟
فکر نمیکنی که تو ویترین کردن چیزای قشنگ یه جور ریاکاریه ؟
چرا، ولی تمدن بر پایهی ریا بنا شده. تنها چیزی که میتونه تمدن و پیچیدگیهاش رو توجیه کنه، امید به تعالی یافتنه. وگرنه زندگی سرد و خشک انسانهای متمدن از چه لحاظ میتونه به زندگی پرشور و هیجانانگیز بربرها ارجحیت داشته باشه؟ مطمئن باش سرخپوستهای آمریکا خیلی بیشتر از اروپاییهایی که جاشون رو گرفتن، از زندگیشون لذت میبردن. از خیلی لحاظ، زندگی بدوی زندگی ایدئاله، چون آدمها با خیال راحت و بدون فیلتر میتونن به رفع نیازهای اولیهشون بپردازن. ولی تمدن با وعده دادن ایدئالهایی چون بزرگتر شدن، بهتر شدن، سریعتر شدن، متعالیتر شدن خودش رو به جوامع انسانی تحمیل کرد. تمام این ایدئالها دروغی بیش نیستن. زندگی آخرش توی همون خوردن، خوابیدن، پلکیدن با رفقا و همخوابگی با معشوقه خلاصه میشه، کارهایی که بربرها بهمراتب بهتر از انسانهای متمدن انجام میدادن، ولی تا وقتی که ما توی یه جامعهی متمدن زندگی کنیم و از موهبتهاش (مثل امنیت، راحتی، تکنولوژی، لولهکشی داخلی!) استفاده میکنیم، باید فرهنگی رو گسترش بدیم که وجود تمدن، ایدئالهاش و وعده و وعیدهاش رو توجیه کنه. تمام تمدنها موقعی رو به زوال میرن که مردمش دیگه به ایدئالهای متعالی اعتقادی نداشته باشن. وظیفهی اصلی فرهنگ غالب حفظ این ارزشها و ایدئالهاست.
منم دقیقا همینجوریم. شتپستینگ برام گیلتی پلژره ولی همچنان از اینکه همه چیز جوکه و میم بدم میاد.
این راه حل به نظر منطقی میاد، ولی واقعا باید کنترل بشه این وضع؟ یعنی خب باید علاقه ذاتی انسان ها به این امر رو محدود کنیم؟ چون با به وجود اومدن اینترنت اولین باریه که شاهد همچین چیزی هستیم به خاطر آزادی بیانی که میده. شاید این یه امر ذاتی برای انسان هاست که کنترلش اشتباهه؟
نه، من با مفهوم کنترل مخالفم، خصوصاً در قبال فرهنگ. تلاش برای کنترل یا محدود کردن فرهنگ کاریه که یه دیکتاتور انجام میده. من نظرم اینه که اگه شما میبینی یه آیتم فرهنگی خاص بده، بهترین راه اینه که یه آیتم فرهنگی بهتر عرضه کنی تا جاش رو بگیره.
من توی اون مقالهی «نفوذ بیذوقها» تا حدی به این موضوع پرداختم. راهکاری که من توی اون مقاله ارائه کردم، این بود که یه آدم بسیار جدی و باذوق توی راس یه جامعهی هواداری قرار بگیره تا اعضا هم با الهامگیری از اون فعالیت جامعهی هواداری رو جدی بگیرن.
به عنوان مثال، دوتا شخصیت معروف توی یوتوب رو در نظر بگیر: پیودیپای (Pewdiepie) و لوگان پاول (Logan Paul)
جفتشون کم جلفبازی نکردن، ولی پیودیپای همیشه سر مسائل جدی، جدی بوده و حتی همین چند وقت پیش اومد یه سری کتاب توی کانالش نقد کرد تا طرفداراش هم ترغیب به کتاب خوندن بشن. ولی لوگان پاول ذاتاً آدم جلف و سبکیه و با اینکه به شخصه ازش بدم نمیاد، ولی به نظرم هیچوقت فنبیسش مثل مال پیودیپای نمیشه، چون درچهی هوشمندی و خودآگاهیش به اندازهی پیودیپای نیست تا افراد جدی و دغدغهمند هم بهش جذب بشن.
ایول… کاملا موافقم :))
فربد
1.آیا تعریف مفهوم کلمات ناسیونالیست و پاتریوت با هم یکیه یا فرق داره؟
2.برای پاتریوت میهن پرست مناسب تره یا میهن دوست ، وطن پرست چطور ؟
آره. اتفاقاً جورج اورول تفاوت معنیشون رو توضیح داده:
“By ‘patriotism’ I mean devotion to a particular place and a particular way of life, which one believes to be the best in the world but has no wish to force upon other people. Patriotism is of its nature defensive, both militarily and culturally. Nationalism, on the other hand, is inseparable from the desire for power. The abiding purpose of every nationalist is to secure more power and more prestige, not for himself but for the nation or other unit in which he has chosen to sink his own individuality.”
سیدنی جی هریس هم گفته:
The difference between patriotism and nationalism is that the patriot is proud of his country for what it does, and the nationalist is proud of his country no matter what it does; the first attitude creates a feeling of responsibility, but the second a feeling of blind arrogance that leads to war.
بخوام حرفاشونو خلاصه کنم، پاتریوت وطنشو دوست داره، ولی دنبال افزایش قدرت ملی نیست. ناسیونالیست کسیه که فکر میکنه کشورش از بقیهی کشورها بهتره و باید قدرت بیشتری داشته باشه. پاتریوت حالت تدافعی داره و ناسیونالیست حالت تهاجمی. اگه بخوایم برای هرکدوم معادل تعیین کنیم، برای پاتریوت میهندوست مناسبتره و برای ناسیونالیست میهنپرست.
به طور دقیق نمیدونم تفاوت معنایی «میهن» و «وطن» چیه.
بحث جالبیه که بیدا کردم اگه کسی علاقه مند هست http://www.socialanxietysupport.com/forum/f133/nihilism-and-antinatalism-conflict-1819905/
#پیشنهاد
https://www.radiozamaneh.com/387515
فربد
اگه دیدی صلاح نیست پاکش کن.
چرا صلاح نباشه؟ حرف بدی نزده که.
به نظر خودم اگه قرار باشه اون آیندهای که ایلان ماسک داره برای بشر به تصویر میکشه روزی به حقیقت بپیونده، جهانی شدن اجتنابناپذیره. همین الانش برای کسایی که زیاد با دنیای نت در ارتباطن (مثل من) ملیت و فرهنگ ملی داره تا حد زیادی معنیشو از دست میده. ولی با این وجود، من طرفدار این نیستم که توی فرایند جهانی شدن فرهنگ ملیتها از بین بره و همهی کشورها شبیه به هم بشن.
فربد
به خاطر کمتر از اینم هیلتر میکنن.
وبله همه دارن شبیه هم میشن. اما سوال و دغدغه خیلی ها اینه که کی داره شبیه کی میشه و چرا ما با توجه به اندوخته ای که داشتیم نتونستیم کاری کنیم که بقیه شبیه ما بشن
http://mrshabanali.com/خوشحالم/
فربد
یاهوت رو ببین.
http://s9.picofile.com/file/8321544776/WIP11_v_2_1.mp3.html
یه بیت که امروز زدم
این بیت خوراک یه بازی پلتفرمر دوبعدی ترسناکه که توی یکی از مرحلههاش دشمنات زنبورای غولپیکرن.
lol xD
فربد
2 ۳ نفر دیگه هم ترجمه کردن کتاب رو. در مورد اونا نظری نداری؟
نه. من خودم هنوز کتاب رو نخوندم.
پ.ن.: مسی، اون مطالب عناصر داستانی توی پیشنویس رو دریاب.
پاک یادم رفته بود. خوب شد گفتی.
فربد نظرت در مورد شرطبندی پاسکال چیه
به نظرم شرطبندی پاسکال دوتا عامل مهم رو نادیده میگیره:
۱. اعتقاد به خدا صرفاً یه باور شخصی نیست. بخشی از التزامات یه مذهبه که به عنوان ابزار قدرت و همگنسازی جامعه استفاده میشه. برای همین اگه کسی قلباً به خدا اعتقاد نداره، وانمود کردن به این باور یعنی داره خودشو به بندهی قدرت حاکم تبدیل میکنه، چون توی کانتکست مذهب (حداقل توی مسیحیت و اسلام) اعتقاد خشک و خالی کافی نیست و باید یه سری احکام رو هم رعایت کنی.
۲. کسایی که واقعاً به خدا اعتقاد ندارن (یعنی اتئیستهای واقعی) در نظرشون داستانهای مذهبی و حکایتهای مربوط به بهشت و جهنم عملاً با هانسل و گرتل و سفید برفی فرقی نداره. برای همین شرطبندی پاسکال در نظرشون کاملاً بیفایدهست. شرطبندی پاسکال فقط به درد خداپرستایی میخوره که به شک افتادن.
ایولِ شخیل
متن خوبیه در مورد روز زن گه گذشت http://art-seven.ir/?p=4988
من متوجه نمیشم. این «ما»یی که نویسنده ازش حرف میزنه، دقیقاً چه کسایی رو در برمیگیره؟جامعه پر از آدمای مختلفه با سلایق و خلقوخوی مختلف. هیچکدوم از ادعاهایی که اونجا راجعبه توقع مردا از زنا شده بود، برای شخص من صدق نمیکرد. در واقع به شخصه از هیچ مرد یا زنی که نمیشناسم، توقعی ندارم. هرکی راحنه هرجور که دلش میخواد زندگی کنه. فکر کنم برای بیشتر مردم عادی هم همینطور باشه. اگرم نباشه، قضاوت شدن از طرف کسی که تو رو نمیشناسه، واقعاً نباید مهم باشه.
بعدشم اگه کسی یه سری ایدئال از همسر آیندهش بسازه، مگه چیز بدیه؟ زنها هم این کارو انجام میدن. کار خوبی هم هست. بهش میگن استاندارد داشتن.
آه استاندارد (-:
بحث سر ایدئال ساختن نیست شخیل بحث سر دیدگاه کلی جامعه عجیب غریب ماست
ببین هر جامعهای از افرادی که توش زندگی میکنن صدتا انتظار داره. اگه کسی تصمیم بگیره بر اساس انتظاراتی که جامعه ازش داره زندگی کنه تقصیر خودشه. الان مثلاً از من به عنوان یه پسر ۲۴ ساله انتظار میره یه خانواده رو اداره کنم و بیرون برم سر کار، ولی من این انتظارات رو به کل نادیده گرفتم و تصمیم گرفتم اونجور که خودم راحتم زندگی کنم.
اگه به عنوان مثال از یه دختر انتظار میره زن خونهدار خوبی باشه، اون دختر میتونه به این انتظار بیتوجه باشه و کلاً ازدواج نکنه یا با مردی ازدواج کنه که انتظار خونهداری از زنش نداشته باشه.
ما نباید اینقدر در بند چیزهایی باشیم که «جامعه» به ما دیکته میکنه.
همممم
در این مورد ( این مقالهه ) جای بحث زیاده ولی واقعا انرژی شو ندارم ) :
http://boards.4chan.org/mu/thread/78584298/is-rap-poetic-give-examples-please
بحث جالبیه این
راستش توی حلقههای ادبی هم این بحث که شعر چیه و چی رو میشه شعر محسوب کرد، بحث داغیه. با توجه به چیزهایی که توی صد سال اخیر شعر محسوب شدن (شعر سپید، slam poetry و…)، فکر نکنم بشه از لیریک رپ قلم گرفت.
به نظرم این سوال که آیا فلان چیز هنره؟ آیا فلان چیز شعره؟ و… سوال ناکارآمدیه، چون به بحثای هستیشناسانهی بیسر و ته و کسلکننده ختم میشه. به نظرم لازمه ما راجعبه هنر/شعر خوب و بد حرف بزنیم. باید مفهوم کیفیت رو تو بحثهامون دخیل کنیم و برای این کار باید یه سری معیار کیفی واسهی خودمون تعیین کنیم (من دارم سعی میکنم این معیارها رو واسه خودم تعیین کنم). مفهوم شعر به خودی خود مفهوم مقدسی نیست. مهم اون چیزیه که توی این بستر تولید میشه.
couldn’t agree more
دوستانی که ۱۹۸۴ رو خوندن لطفا جواب بدن ، حسینی یا بلوچ ؟؟؟
ما قبلاً توی وبلاگ ترجمههاشون رو مقایسه کردیم و به این نتیجه رسیدیم که ترجمهی بلوچ خواناتره. حسینی بعضی جاها خیلی تلاش کرده ادبی ترجمه کنه و نتیجهی معکوس داده.
فربد
وباقی دوستان (جهت بحث )
د با این بابا موافقم در مورد اغواگر شدن نئولیبرالیسم چون بعد از قطعی شدن انقلاب صنعتی تا سال های اوائل دهه پنجاه بعد انظباط گراش رو امتحان کرد و در جریانش با مقاومت به خصوص از طرف کارگران و جنبش چپ رو به رو شد.بعد به این نتیجه رسید که اگر خودش رو اصلاح نکنه با انقلاب رو به روست (متوجهم که اصلاح نتیجه مبارزات مخالفین بود.اما اینکه قدرت اصلاح خودت رو داشته باشی خیلی مهمه.) پس رویه ای در پیش گرفت که افراد خودشون زنجیر رو انتخاب کنند ،البته زنجیر های پیچیده در پنبه.
مردم باید بدونن که چیزهایی که بی محابا منتشر میکنن چطور مورد استفاده سیستم قرار میگیره. ولی کسی نمی خواد توجه کنه .
نکته ای که برام جالب بود اینه که از کتابی که در مذمت نظام توتالیتر ظاهرا چپ نوشته شده برای نقد جناح عکس استفاده میشه.
#پیشنهاد
جای فکر داشت،خیلی
http://tarjomaan.com/barresi_ketab/8884/
من به آسیبهای شبکهی اجتماعی واقفم و واسه همینه که خودم ازشون استفاده نمیکنم، ولی به نظرم نویسندهی این مقاله سعی داشت قضیه رو هولناکتر از اون چیزی که هست جلوه بده. شبکههای اجتماعی به فردیتها کمک کرده به پلتفرمی دست پیدا کنن که در طول تاریخ ازش محروم بودن و نمیشه نقش مهمش توی آگاهیبخشی به مردم و گسترش اطلاعات رو به سریعترین شکل ممکن کتمان کرد. مسلماً وضع فعلی هم از هیچ لحاظ با اون چیزی که اورول توی ۱۹۸۴ به تصویر میکشید قابل مقایسه نیست. توی دنیای اورول مشکل اصلی این بود که همهچی زوری بود و تاوان تن ندادن به زور هم مرگ و زندانی شدن. ولی توی دنیای فعلی اگه کسی تصمیم میگیره بردهی چیزی باشه، تقصیر خودشه. مثلاً اگه الان من مجبور بودم توی اینستاگرام اکانت داشته باشم یا مجبور بودم اطلاعات شخصیم رو موقع ثبتنام فاش کنم، یه چیزی. ولی وقتی مجبور به انجام هیچکدوم از این کارها نیستم و انجامشون هم نمیدم، انصاف نیست بیام کل سیستم رو به دنیای ۱۹۸۴ تشبیه کنم.
بعدشم وقتی اطلاعات شخصی مردم در مقیاس وسیع توی اینترنت مورد استفاده قرار بگیره، یعنی سوءاستفاده از اون اطلاعات شخصی به قصد باجگیری/آبروریزی سختتر میشه. به عنوان مثال تا همین ده-پونزده سال پیش با عکس بیحجاب یه نفر میشد از اون شخص اخاذی کرد، ولی وقتی در حال حاضر میلیونها دختر عکس بیحجابشون رو میذارن توی پروفایلشون، دیگه کسی اهمیت نمیده.
فیلم the girl with the dragon tattoo فینچر رو دیدم.
باید در موردش بنویسم، خیلی خوب بود.
حتماً این کارو بکن.
در ضمن فیلم اقتباسیه از یه سهگانهی جنایی سوئدی از استیگ لارسون که فقط قسمت اولش به زبون انگلیسی اقتباس شده، ولی هر سه قسمتش به زبون سوئدی اقتباس شدن.
فربد
1 % فک کن من ندونم اینی که گفتی رو. چند تا ترجمه شده، کدومش بهتره به نظرت؟
راستش نمیدونم. من ۱۹۸۴ رو به انگلیسی خوندم. به نظرم همون بلوچ رو بخون. مسی ازش راضی بود.
خوبی فربد؟
جواب کی رو میدی؟
من در مورد کتاب دختری با تتو اژدها پرسیدم.
خب با اسم خودن کامنت بذار دیگه. نفر قبلی که با اسم «ناشناس» کامنت داده بود، راجعبه ۱۹۸۴ پرسیده بود.
نشر چکاوک جلد اولش رو ترجمه کرده:
https://www.iranketab.ir/book/584-the-girl-with-the-dragon-tattoo
فربد
دیدم پایین درباره ى فردگرایى صحبت کردید.
تا حالا انتقادات چارلز تیلور به فردگرایى رو خوندى یا چیزى دربارش شنیدى؟
اگه آره سراغ دارى کسى نقد کرده باشدش؟
بابای جان تیلور ؟؟؟ 🙂 🙂 🙂
نه بابا😂
مصاحبهای رو که ازش توی ترجمان منتشر شده خوندم. توی یکی از سوالها به این مساله پرداخته شده:
اسپایکد ریویو: این روزها هر کسی به سهم خود فردگرایی را مینوازد. فردگرایی را همقطار خودخواهی، کممایگی و حتی خودشیفتگی، بسیار بیشتر از تصوری که کریستوفر لش داشت، میدانند؛ مثلاً رگبار نقدهایی را در نظر بگیرید که دربارۀ «خودعکس» نوشتهاند. اما جذابیت اثر شما این است که مشتاقانه میخواهد مدرنیته و همچنین ظهور فردگرایی را به گونهای بفهمد که هم عظمت آن هویدا شود و هم فرومایگیاش. ممکن است توضیح دهید که این عظمت و آن فرومایگی در چه چیزهایی نهفته است؟
اگه این پاسخ رو به عنوان دیدگاه تیلور در قبال فردگرایی در نظر بگیریم، به نظر نمیرسه مخالف فردگرایی باشه. صرفاْ داره به این اشاره میکنه که ۱. بعضی وقتا فردگرایی به صورت میل فرد به کپی برابر اصل شدن یه فرد معروف دیگه تجلی پیدا میکنه (مثل دختری که برای ابراز فردیتش میخواد خودشو شبیه بریتنی اسپیرز دربیاره) و این مضحکه ۲. آدم نمیتونه توی یه وکیوم شخصیت و اخلاقشو بسازه و این دو ویژگی توی تعامل با بقیه شکل میگیرن، برای همین پرهیز از تعامل با آدمای دیگه با بهونهی اینکه «من میخوام خودسازی کنم» ایدهی خوبی نیست.
به نظرم میرسه که تیلور بیشتر با فردرگرایی افراطی (یا self-obsession) مخالفه تا فردگرایی. منم باهاش موافقم.
دوستان یه سایت با موضوع ادبیات ، برای من که جالب بود .
http://www.aghalliat.com
برای منم جالب بود. ممنون از اینکه به اشتراک گذاشتیش.
مجدد سلام فربد جان .مسلماً پرورش تفرد و ساختن خود یک نیاز عالی است ولی آنچه مذموم است اصالت این تفرد(individualism) و مقصود ما هم این است که خود تبدیل به یک بنیان شود و خواسته فرد انسانی بر تحرک اجتماعی ارجحیت داده شود خوب در اینجا به مقوله ایثار ضربه ای وارد می شود . در بحث الیناسیون هم باید گفت که فیلم عصر جدید ساختهٔ آقای چارلی چاپلین هم در واقع به همین خودبیگانگی اشاره دارد ، او که مارکسیست نبود و بنده معتقدم هر نظامی که انسان را از فطرتش دور سازد منجر به از خودبیگانگی جامعه می شود .مرحوم دکتر علی شریعتی نیز در آثارشان الیناسیون را مطرح فرمودند.منظور از محافظه کاری که عرض کردم همان تفکری که جمودی و مخالف تغییر اوضاع کنونی و بنا ندارد رو به زندگی والاتر رهنمون شود این ارمغان هر دو است(کاپیتالیسم و سوسیالیسم) .دکتر شریعتی:ای خداوند به محافظه کاران ما گستاخی ببخش. منظور ایشان داشتن روحیه جهادی در ساحت زندگی است نه فقط زندگی کردن ،مولانا هم در دیوان شمس می گوید خُنُک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش.باز هم تأکید بر ترک زندگی محافظه کارانه دارد .مقصود بنده از این مفاهیم همان تعاریفی بودند که درعلوم سیاسی به کار رفته اند .ببخشید وقت شما را گرفتم
بله، این انتقادیه که جولیوس ایولا (Julius Evola) هم از مارکسیسم و هم از کاپیتالیسم کرده: جفتشون بر پایهی دغدغههای مادی بنا شدن و بنابراین مانع از رسیدن انسان به هدفهای والا هستن. اما باید این نکته را در نظر داشت که توی دنیای امروزی این آزادیای که همه بهش رسیدن تا یه زندگی خوب و غنی داشته باشن، به لطف نظامهای اقتصادی موفق و رفاهی که فراهم کردن ممکن شده.
در ضمن اتفاقاً این فردیتها هستن که با گستاخی نشون دادن جامعه رو از بند محافظهکاری رها میکنن. گستاخی در مقیاس وسیع که صرفاً هرجومرج و آشوب و بلواست.
فربد
اگه زحمتی نیست توی معرفی کتاب این هفته این رو اضافه کن لطفا
مترجم : گلی امامی
کپی پیست با گوشی مشکله جا افتاده
اضافه کردم.
خیلی ازت ممنونم
سلام زمان تخمینی برای برای انتشار مترو ۲۰۳۵ رو میگید
سلام.
نمیدونم راستش. مدتیه سرم خیلی گرم ترجمهها و نوشتههای دیگهست (خصوصاً پایاننامه). ولی تمام تلاشم رو میکنم سال بعد منتشر بشه.
فربد
در مورد نظریه تابولا نظرت در مورد بچه هایی که با گرگ ها و میمون ها بزرگ شدن چیه ؟
به این بچهها میگن کودک وحشی (Feral Child) و اتفاقاً روی یکیشون به نام جینی (Genie) هم در این حوزه آزمایش انجام شده.
جینی تا سن ۱۳ سال و ۷ ماه توی یه اتاق زندانی شده بود و جز پدرش که بهش آب و غذا میرسوند، با کسی ارتباط برقرار نکرد. برای همین هیچ زبانی یاد نگرفت. بعد از اینکه جینی آزاد شد، یه سری محقق سعی کردن بهش صحبت کردن یاد بدن، ولی موفق نشدن. جینی در نهایت فقط میتونست در حد چند کلمهی دست و پا شیکسته صحبت کنه، ولی موفق شد زبان اشاره (زبان کر و لالها) رو یاد بگیره.
تحقیقاتی که روی جینی و قابلیتش توی یادگیری زبان توی دوران پس از بلوغ انجام شد، به فرضیهی بازهی یادگیری بحرانی (Critical Period Hypothesis) قوت بخشید. این فرضیه میگه که هرچی سن بالاتر بره، قابلیت ذهنی انسان برای یادگیری زبان کاهش پیدا میکنه. در نتیجه، اگه ذهن آدم توی دوران خردسالی آمادگی بیشتری برای یادگیری زبان داره، معنیش اینه که واقعاً یه ابزار یادگیری زبان (همون LAD که چامسکی ازش صحبت میکنه) توی ذهن وجود داره، چون اگه آدم با ذهنی عاری از محتوا متولد میشد، تواناییش در یادگیری زبان نباید با افزایش سن کاهش پیدا میکرد. برعکس؛ باید بهتر هم میشد.
نوَفهمیدم . اما شاید برات جالب باشه که یکی از فراعنه باستانی مصری هم این آزمایش رو با استفاده از نوزاد ها و دایه های کر و لال انجام داده . ( متاسفانه منبعش یادم نیست ) .
کجاش رو نفهمیدی؟
و اخیاناً این آزمایش توی تاریخ هرودوت ذکر نشده؟
مهم نیست فربد . و واقعا یادم نیست که کجا خوندمش ولی مطمئنم که کتابش سرکاری نبود.
آنارشیسم همیشه با اندیشه چپ – بیشتر سوسیالیسم – همراه بوده ، اما اگه آنارشیسم در جناح اقتصادی نگاه به راست داشته باشه – احترام به مالکیت خصوصی – عالی ترین شکل دموکراسیه .
فربد
از چامسکى چیزى خوندى؟
کتاب کامل نه، ولی یه سری مصاحبه و مقاله ازش خوندم و یه سری از سخنرانیهاش رو هم تو یوتوب نگاه کردم. کلاً تا حد قابلقبولی با نظرات و عقایدش آشنایی دارم.
به نظرت چطوره؟
اول از همه اینکه شخصیت چامسکی حرف نداره. با وجود اینکه یکی از معروفترین اندیشمندهای در قید حیاته، ولی تقریباً به تمام ایمیلهایی که مردم براش میفرستن جواب میده. از این لحاظ چامسکی باید الگویی باشه برای تمام آکادمسینها و متفکرایی که فکر میکنن وقتشون باارزشتر از اینه که بخوان با رعیتجماعت در مکاتبه باشن.
چامسکی به عنوان زبانشناس افکار قابلتاملی داشت. در واقع به نظرم بهترین استدلال علیه ایدهی تابولا رازای جان لاک رو همین چامسکی ارائه کرده. (تبیولا رازا یا تابولا رازا (/ˈtæbjələ ˈrɑ:sə, -zə, ˈreɪ-/) به ایده معرفت شناختیای اشاره دارد که افراد بدون محتوای ذهنی متولد میشوند و بنابراین تمام دانش از تجربه یا ادراک حاصل میشود.) چامسکی ایدهی ابزار یادگیری زبان (Language Acquisition Device) رو ارائه کرد. چامسکی این سوالو از ما میپرسه: اگه انسان بدون محتوای ذهنی متولد میشه، پس بچهها چطور میتونن دادههای زبانی رو تشخیص بدن و به مرور زمان یادش بگیرن؟ مثلاً تو اگه یه نوزاد رو بذاری تو نزدیکی یه کلاغ یا خر، نمیاد صدای قار قار و عرعرشون رو تقلید کنه، چون به صورت ناخودآگاه میتونه تشخیص بده این زبان انسانی نیست. بنابراین یه چیزی توی مغز نوزاد هست که بهش کمک میکنه زبان انسانی رو تشخیص بده و به طور نظاممند و بدون ایرادهای دستوری یادش بگیره. بنابراین این ایده که انسان بدون محتوای ذهنی متولد میشه غلطه.
به عنوان یه متفکر سیاسی، چامسکی نظرات قابلتاملی داره.
خیلیها به آمریکاستیزی متهمش میکنن. مثلاً سم هریس توی یکی از پادکستاش داشت میگفت که چامسکی نیت دولت آمریکا رو از سیاستهای خارجیش نادیده میگیره و فقط به آمار تلفات نگاه میکنه و بر اساس همین نتیجهگیریهای رادیکالشو راجعبه جنایتکار بودن آمریکا مطرح میکنه، در حالی که آمریکا به طور کلی تاثیر مثبتی توی دنیا داره. حرف جالبی که سم هریس میزد این بود که ما باید نگاه کنیم ببینیم این گروههای معترض به آمریکا اگه خودشون قدرت آمریکا رو پیدا کنن، چی کار خواهند کرد؟ مسلماً تاثیرشون در دنیا از آمریکا دهها برابر مخربتر خواهد بود، چون در نهایت آمریکا تقریباً با هیچ کشور باثباتی که حقوق انسانی توش رعایت شده و سیاستمداراش منطقی و صلحجو بودن، مشکلی نداشته.
من خودم نظرم یه چیزی بین هریس و چامسکیه. من معتقدم به طور کلی تاثیر آمریکا توی دنیا مثبته و در حال حاضر کاندیدای بهتری برای رهبری و متحد نگه داشتن جهان وجود نداره، چون کشور آمریکا بر پایهی کارآمدترین و سودمندترین ایدهها بنا شده. ولی از طرف دیگه این ابرقدرت باید دائما مورد انتقاد قرار بگیره تا پاشو از گلیمش درازتر نکنه. بنابراین با اینکه نظرم به اندازهی چامسکی نسبت به آمریکا منفی نیست، ولی به نظرم وجود افرادی مثل چامسکی ضروریه.
یه مبحث دیگه سوسیالیست بودن و لیبرترین بودن چامسکیه که خیلی میشه مفصل راجع بهش نوشت. به شخصه خودم هم لیبرترین هستم و از این لحاظ باهاش موافقم: دولت فقط باید وظایفی رو انجام بده که سازمانهای خصوصی قادر به انجامش نباشن یا خصوصیسازیشون مشکلساز بشه (مثل دفاع کشور و پرورش نیروهای ارتشی). البته چامسکی یه سری استدلال هم در دفاع از آنارشیسم بیان کرده، ولی به نظرم خلاء قدرتی که آنارشیسم ایجاد میکنه، بزرگتر از اونه که عملی باشه.
من به شخصه طرفدار نظام سرمایهداری هستم، چون هیچ نظام دیگهای در زمینهی اشتغالزایی و تولید ثروت به اندازهی سرمایهداری موفق نبوده. ولی اخیراً یه سری خبر شنیده میشه راجعبه اینکه تولید رباتهای کارگر و هوش مصنوعی تا صد سال دیگه تقریباً تمام انسانها رو از کار بیکار میکنه و برای جلوگیری از فقر در مقیاس وسیع لازمه که یه نظام سوسیالیستی وابسته به درآمد پایهی همگانی اجرا بشه (یه مقاله در این زمینه ترجمه کردم که به زودی منتشر میشه). برای همین برای نظردهی در این زمینه باید صبر کرد و دید چی میشه.
دمت گرم فربد
از چامسکى قبلا چند تا مقاله و مصاحبه خونده بودم که بیشتر رو بعد سیاسیش تاکید داشتن
مى دونستم از بزرگان زبانشناسیه ولى با نظریه ش آشنایى نداشتم
از پوپر چیزى خوندى؟
نه. پوپر رو صرفاً به عنوان نظریهپرداز پشت ایدهی پارادوکس بردباری (Paradox of Intolerance) میشناسم.
سلام فربد جان . باید این را پذیرفت که سیستم اقتصادی سرمایه داری و حاکمیت بورژاهای کاخ نشین باعث به وجود آمدن طبقه متوسط مدرن که جناب ماکس وبر و شاگردش امیل لدرر در مورد آن مفصل قلم زده اند و قفس آهنین وبر در مورد رژیم های سرمایه داری نیز که معروف است .بله نظام کاپیتالیسم که بر نئولیبرالیسم(حقیقت گویی کار بازار است) اتکا دارد توانسته است تولید ثروت کند اما آیا تضمینی هست که جامعه را فرد گرا نکند؟ یا آن را تجمل گرا نکند؟ یا نهاد های خصوصی آرمان های نظام حاکم را دنبال کنند؟ اگر سیاست های اقتصادی سوسیالیستی دولت را فاسد می کند .رژیم های بورژوازی و مرکانتلیست سرمایه داری همه طبقات را غرق در محافظه کاری می نمایند .
سلام.
به شخصه با فردگرایی مشکل ندارم و خودم به شدت فردگرا هستم. در واقع من نظرم اینه که همه از راه ساختن فردیت خودشون به دیگران خدمت کنن و فقط موقعی به صورت گروهی کار کنن که اجباری در کار باشه.
تجملگرایی هم به نظرم یکی از ویژگیهای منفی انسانیه و ربطی به ایدئولوژی اقتصادی حاکم نداره. ثروتمندترین انسانهای کرهی زمین رو در نظر بگیر: بیل گیتس، جف بزوس، لری پیچ، مارک زاکربرگ و… اثری از تجملگرایی توی این افراد میبینی؟
چه لزومی داره نهادهای خصوصی آرمانهای نظام حاکم رو دنبال کنن؟ جامعهای که توش همهی نهادها مجبور باشن از آرمانهای نظام حاکم تبعیت کنن، نمونهی بارز یه نظام دیکتاتوری و تمامیتخواهه. اگه دولت به پشتیبانی نهادی نیاز داره، باید این پشتیبانی رو از راه متقاعد کردنشون با دلایل منطقی کسب کنه، نه با زور و یکپارچهسازی. دولت فقط در صورتی حق داره توی کار یه نهاد دخالت کنه که اون نهاد قانون رو زیرپا گذاشته باشه.
این چیزی که بهش اشاره میکنی، همون استدلال مارکسه که میگه نظام سرمایهداری باعث از خودبیگانگی افرادی میشه که توش فعالیت میکنن (Marx’s Theory of Alienation). ولی به نظر من این از خودبیگانگی (یا محافظهکاری که تو ازش حرف میزنی) توی تمام جوامع شهری بزرگ اتفاق میافته و ربطی به نظام سرمایهداری نداره. آیا میزان محافظهکاری مردم توی کشورهای کمونیستی مثل جمهوری خلق چین و اتحاد جماهیر شوروی کمتر از آمریکا بود؟ اتفاقاً چند برابر بیشتر بود و هست. یه کشور مثل نروژ که بسیاری از ایدههای سوسیالیستی با موفقیت توش اعمال شدن، یکی از سردترین و غیردوستانهترین کشورهای جهان به حساب میاد.
سلام فربد
ممنون بابت فیلمه.
ببین میشه چندتا کتاب خیلی خوب برای اصطلاحات کاربردی در زبان انگلیسی معرفی کنی؟
فربد
اصطلاحات مکالمه رو میخوام. دستت درست.
آرتین راستش من کتابی در این زمینه نخوندم، ولی اگه بری توی این سایتای دانلود کتاب واژهی Idiom رو جستجو کنی، کلی کتاب برای دانلود میاد. میتونی چندتاشونو دانلود کنی ببینی کدومش به کارت میاد.
http://b-ok.org/s/?q=Idioms&yearFrom=&yearTo=&language=&extension=&t=0
فربد
ممنون. ولی یه چیزی میخوام که فارسی هاش جلوش باشه.
کتاب پ، جزوه اینها…داری؟
خودم نه. ولی اگه تو گوگل سرچ کنی «دانلود اصطلاحات انگلیسی با ترجمه فارسی» یه سری کتاب برای دانلود پیدا میکنی.
من چون انگلیسی رو در عمل یاد گرفتم، اطلاعاتم در زمینهی کتابهای آموزشی خوب خیلی محدوده.
فربد
لینک این فیلم رو داری بدی؟
My Last Five Girlfriends
متاسفانه تورنتاش هیچکدوم سید ندارن و لینکاش توی سایتای فارسی هم همه مردهن.
فقط میشه با قیمت ۳ دلار از یوتوب دیدش.
https://www.youtube.com/watch?v=K7IVmoTsJFg
خدا بیامرزه تاینی رو.
گشتم stream اینجا میتونی ببینی. https://vidzi.tv/s2de0rts9003.html#close
فربد من یه کتاب میخوام تو باکس بالا گفتم!
ببین تورنت داره کار ما رو راه بندازی؟
پیداش نکردم.
فربد
والبته باقی رفقا
یه نگاهی به این بندازید جالب بود.
http://tarjomaan.com/neveshtar/8867/
بینهایت ازت ممنونم بابت به اشتراک گذاشتن این مطلب. مدتها دنبال مقالهای بودم که توش همچین سوژهای (تاثیر پیشزمینهی اجرای موسیقی توی تفسیر و قضاوت شدنش) بررسی شده باشه. الان به شدت وسوسه شدم راجع بهش یه مقاله بنویسم، چون راچهبه این موضوع حرفای زیادی برای گفتن دارم.
welp… there i go again i guess :)))
http://s8.picofile.com/file/8318632676/notsatisfiedyet_V_1_2_fixed.mp3.html
من از استفادهی خودآگاهانه و کنترلشدهت از صدای ضیقمانندی که توی آهنگ بود خوشم میاد. نشوندهندهی پیشرفت تکنیکیت به عنوان یه بیتساز بود، چون الان به درجهای رسیدی که میتونی اصواتو کارگردانی کنی. همچنین از اینکه توی لوپ دوم صداهای دیگهای اضافه کردی و همون قسمت اولو عیناً تکرار نکردی خوشم اومد.
پ.ن.: بیتی که ساختی، با یکم دستکاری میتونه شبیه این earrapeهایی باشه که تو یوتوب میذارن. 😀
That’s a huge compliment coming from you :))))
نخواستم قسمت اول رو عیناً تکرار کنم because that would be lazy :دی
و خب برای این آهنگین شده که یه فرقی با اون ایر ریپ ها بکنه دیگه :))
یه ذره هم سعی کردم لیریکس براش بنویسم. یکم بی سمت و سو شده بیشتر جوِنیل دریمه :))) ولی ایده هاش رو ریفاین کنم شاید
http://s8.picofile.com/file/8318637442/T0rTur3d.txt.html
رقیق به نظرم استعداد خوبی توی لیریک نوشتن داری. اون لیریکی هم که اون دفعه گذاشتی یادم میاد خیلی ازش خوشم اومد. توی لیریکات تعادل خوبی بین vagueness و clarity برقرار میکنی.
جداً؟
ایول :دی
حقیقتش یه ذره استرس دارم نسبت به اینکه اشتباهات کرینج داشته باشم به خاطر اینکه خب زبان مادریم انگلیسی نیست قطعا نمیتونم با حضور ذهن یه انگلیسی زبان لیریکس بنویسم و همین باعث بشه الکی پیچیده بشه لیریکس…
یکم از این قضیه میترسم :دی
من متوجه اشتباه خاصی نشدم.
اینکه انگلیسی زبون مادریت نیست میتونه یه امتیاز مثبت باشه. مثلاً ساموئل بکت گفته بود که کاراشو اول به فرانسوی مینوشت و بعد به انگلیسی (زبون مادریش) ترجمه میکرد، چون اعتقاد داشت وقتی داری به زبونی غیر از زبون مادریت مینویسی، کلمات رو با دقت و آگاهی بیشتری انتخاب میکنی.
چه جالب :)))
خب خداروشکر اشتباه نداشت… یه جورایی استرس آوره :)))
باحال بود
چت باکس رو نمیبینم ! چرا ؟
میاد چند ساعت دیگه.
بالاخره چی رو میخوایم بخونیم؟
کتاب بعدی دربارهی معنای زندگی ویل دورانته. کتاب بعدیش هم سلاخخانهی شمارهی پنج.
فربد
خودت داری نابود میکنی باشگاه رو ها. یه نظر که دیگه اینقدر داستان نداره، کلا ۴ نفر قراره بخوننش.
الان درگیر یه سری کاراییم که به خاطر امتحانا عقب افتاده بودن. بیشتر از این نمیشه عقبشون انداخت. وقتی کارا تموم شد (کارایی که نتیجهشون رو بعداً میبینید) در اولین فرصت مینویسمش. تازه ارشیا و مهراد هم گفتن دارن میخوننش.
یه درخواست ازت داشتم. این کاور دربارهی معنای زندگی ویل دورانت رو بذار توی بوککلاب (به عنوان کتاب بعدی که قراره بخونیم).
بابت دو تا پیام پایینی عذر میخوام . میخوام بفهمم که چه جوری میتونم نیشخند بذارم 🙂
:-*
B-)
نسخه ۱.۵ سایت.
بخش نظرات به حالت تک صفحه قبلی برگشته، ولی همه نظرات یک جا نمایش داده نمیشوند و با زدن “نمایش بقیه دیدگاه ها” ۵ تا ۵ تا اضافه میشوند.
اینطوری خیلی بهتره
واو. دیشب رفتم تئاتر “مفیستو”. جدا از این که بلیت نداشتم و به طرز عجیب و غیر قابل باوری بلیت گیرم اومد، تئاترش بی نظیر بود. وااو.
فقط چیزی حدود ۱۰ -۱۵ نفر گروه موسیقی داشت. خیلی خیلی لذت بخش بود.
واو، به یاد ندارم تا حالا اینطوری از چیزی تعریف کرده باشی. اگه یه روز ریکوردینگشو گذاشتن تو نت، منم میبینمش.
از ۲ سمت هم داشتن ریکوردش میکردن. احتمالا فروخته میشه. ولی شاید بازم اجرا بدن تا آخر سال. برو ببین.
برسم خونه درستش میکنم. اگه بشه.
ممنون
چرا پیام های من تو،چت باکس نمیاد ؟
ki hasti?
بینام . تو وبلاگ از این مشکلات نداشتیم حداقل
آه… چقدر غر میزنی. 😀
مثلا وب مستری ؟ نه ؟
نه. :)))))))
که اینطور. پس فقط وقتایی که یکی داره از وبسایت تعریف میکنه وبمستری، آره؟ 😀
http://uupload.ir/files/fu6_7446d089-963a-432f-b5d1-777bacd14ce9.jpeg
😀🎉
این کتابخونهی خودته؟ چرا دوتا پیکنیک کنار جاده توشه؟
راجعبه تهیدان که توی چتباکس پرسیدی، این عکس تهیدان خالیه:
https://vignette.wikia.nocookie.net/stalker/images/e/e1/Springg.jpg/revision/latest?cb=20100305093959
و این عکس تهیدان پر:
https://orig00.deviantart.net/f805/f/2010/131/9/3/roadside_picnic_2_by_wadyyeti.jpg
آره. یکی دیگه رو واسه دوستم گرفتم.
مرسی
جلوتر توضیح میده چیکار میکنه این تهیدان؟
به طور دقیق نه. ولی یه سری توضیحات راجع بهش داده میشه. کلاً یکی از ایدههای پشت داستان اینه که غنیمتهایی که آدمفضاییها از خودشون به جا گذاشتن، کلاً از درک و فهم انسانها خارجن و دانشمندها به طور دقیق نمیتونن ماهیتشون رو تعریف کنن. در واقع یکی از دلایلی که استاکرها از ناحیه غنیمت بیرون میآرن، اینه که بدنشون دست دانشمندها تا روشون تحقیق کنن. تهیدان هم یکی از این نوع غنیمتهاست.
https://soundcloud.com/faarjam/shayad
https://www.youtube.com/watch?v=XWRtINNO1y8&feature=youtu.be
شیاد فریدون فروغى رو براى این روزهاى ایران کلى آدم بازخونى کردن خوبه:)
باید رو موزیک ویدئوش بیشتر کار میکردن. : – )
تازه الان دیدمش خیلی دم دستى بود:)))
رفقا! سریال Dark رو حتما نگاه کنید
دانلودش کردم هنوز ندیدم.
نتفلیکس داره غوغا میکنه.
stranger things رو که دیدی؟
عملا قبضه کرده
نه ندیدم الان چندتا سریال توو لیستمه همه مال نت فلیکسه
Stranger…
13 reasons
Godless
Mindhunter
به لطف نتفلیکس و یوتوب احتمالاً تا چند سال دیگه تلویزیون هم همون جایگاهی رو پیدا میکنه که رادیو الان داره.
Dark رو هم دانلود کردم و در اولین فرصت تماشاش میکنم.
واقعا از این لذت میبرم که تو عصر طلایی سریال حضور دارم.
بچه بیاید برید اینجا ثبت نام کنید، ارز دیجیتال جدیده. نحوه کارش رو هم بخونید، جالبه.
خلاصه بین ارز های دیجیتال جدید شانس خوبی داره. ۵۰ تا هم رایگان بهتون میده. ثبت نامش ۳۰ ثانیه است.
https://ico.wcex.co/?ref=KgSXecN
بچه ها برید چند تا پست دیگه ببینید میتونید نظر بدید؟
فک کنم کش شدن بعضی صفحات باعث میشه که رقم کپچایی که به شما نشون داده میشه تغییر نکنه ولی خب عددی که اون ازتون میخواد اونی نیست که اونجا نوشته شده، برا همین میزنه که اشتباه وارد کردید.
با توجه به اینکه یکی از بازدیدکنندهها به من ایمیل زد و گفت نمیتونست توی پست پیکنیک کنار جاده کامنت بذاره، من از دیروز تا حالا سیستم کپچا رو برداشتم. فعلاً بهتره صبر کنیم و ببینیم کپچا تا چه حد توی جلوگیری از دریافت کامنتهای اسپم موثر بوده. شاید اصلاً به وجودش نیازی نباشه.
پاشید برید تو خیابون بابا…
من که همش بیرونم.
پیام
تو به من درخواست دادی تو گودریدز؟
قبلش خب پیام میدادی که ایگنور نکنم درخواستت رو.
اره من بودم خب گفتم خودت میفهمی و نیازی نیست. چون پویام همینطوری بدون اینکه براش پیام بنویسم درخواست دادم که درخواستمم قبول کرد.
پویا کلا همه رو اکسپت میکنه. تو ۱ دقیقه فک کنم براش ۱۰۰ تا آپدیت میاد.
پویا
اصلا تو اینجا کامنت میدی Page Authority صفحه بالا میره. 😀
من نوکرتم:))))
سروری. 🙂
مولایى:)
شب یلدا گذشت…
انقدر هندونه قاچ نکنید برای هم!
https://www.goodreads.com/review/show/1418440324
ریویویى بر پرتقال کوکى
فردا مى خوام بذارمش توو کانال گودریدز فارسى:)
دمت گرم. این اولین نقد مثبتی بود که از ترجمهی پرتقال کوکی دریافت کردم.
این نقدی که از «حکایتهای مریخی» نوشتم هم یه نظری روش داشته باش. : -)
https://www.goodreads.com/review/show/2172199046?book_show_action=false
فربد
این نقد رو خونده بودم خیلى عالیه
منتها براى انتشار توو کانال یه مشکلى داره و اون هم زیاد بودنشه می ره توو دو تا پست
اگه خلاصه ش کنى باز میشه گذاشتش
الان کلی ریویوى خوب هست که به خاطر این موضوع نمیشه گذاشتشون
پ.ن:
سیستم ریویو نویسیت رو دوست دارم:)
آه
فربد منم تبریک میگم و امیدوارم که کار های بیشتر و بیشتری ازت ببینم
ممنون شخیل.
کتاب رسید دستم و پست «پیکنیک کنار جاده» رو زدم:
https://azsan.ir/roadside-picnic/
سلام رفقا! حالتون چطوره؟!
فربد!
اول این که تبریکـ مى گم بهت چاپ کتابت رو
زیر پیج کتابسرا هم گفتم:))))
یه چیز دیگه این که طى این مدت که اون … ها مصاحبه رو چاپ نمى کردن رووم نمى شد بیام طرف وب
خوب قراره تووى همین روزا منتشر شه…
ممنون پویا.
ای بابا. چرا روت نشد؟ من که اینقدر اندکبین نیستم.
آقا من توی این مصاحبههه به توییترت لینک داده بودم ملت بیان فالوت کنن. چند روز پیش چکش کردم دیدم میگه اکانت موجود نیست. اگه اکانتتو حذف کردی بگو لینکه رو حذف کنم. اگه اسم یوزرتو حذف کردی، بگو لینک بدم به اکانت جدید.
خودم ناراحت بودم
بدم مى یاد از این اتفاقاى این طورى
بله فربد جان مجبور شدم مستعار کنم نامم رو:)
https://twitter.com/Namjoo77?s=17
فربد چاپ کتاب جدیدت رو بهت تبریک میگم و ارزوی موفقیت ها و کتاب های بیشتری برات میکنم :)))
خطاب به ارشیا و پیام:
ممنون بچهها. وقتی کتاب رسید دستم، پستش رو میزنم.
فربد خبر داری کی به شهر کتاب شهرستان ها میرسه؟
نه ارشیا. برای خبردار شدن از این مسائل، زنگ بزن از خودشون بپرس. میتونی سفارشش هم بدی.
http://uupload.ir/files/zegv_d8ac4799-41b1-4df0-80e7-5f796d7e32f6.jpeg
فربد تبریک میگم🎉😊
مبارک باشه…:)
ارشیا شهرکتاب ساری اومده؟
نه نیومده هنوز. شمارمو دادم آوردن قراره زنگ بزنن. بهت خبر میدم اینجا
فربد
دو تا سوال:
1.عناصر کی چاپ میشه ؟
2.از قیمتش خبر داری ؟
۱. نمیٔونم. همچنان توی پروسهی صفحهآرایی قرار داره. امیدوارم سال بعد چاپ بشه.
۲. نه. ولی خب با توجه به اینکه تعداد صفحاتش بیشتر از ۷۰۰تاست، فکر کنم قیمتش از ۴۰ تومن بیشتر باشه.
پس همینجا بخونیم صرفش بیشتره 🙂
TIL there’s a piracy subreddit
That’s a running joke in Reddit. There’s a subreddit for everything.
و خب این از مزایای Freedom of Speech هست.
واقعا هم راسته :)))))
فعلا غیر فعال کردمش.
منم کماکان چت باکس رو ندارم.
چت باکس چی شده؟ چرا نمی بینمش؟
آرتین
تو دی داس زدی رو سایت؟
چرا چت باکس رفت
احتمالا کار خودشه (:
چتباکس برگشت. نمیدونم چرا افزونهش غیرفعال شده بود.
نه موسی. من چرا باید تو ارتباط با سرور اختلال ایجاد کنم آخه!؟
خودش قطع شده. تازه میبینی که سیستم عامل من ویندوزه و بخوام هر گونه فعالیت مشکل آفرینی باهاش انجام بدم …سیستم خودم پر از ویروس میشه.
http://s8.picofile.com/file/8314852650/Initial_Madness.mp3.html
made another beat
و خب… یه سوالی هم میخوام در کنارش بکنم
خیلی ها که کارام رو شنیدن بهم گفتن برو سراغ این کار و روش سرمایه گذاری کن و اینا… و خب آنستلی من خیلی کارارو رو امتحان کردم و نمیدونم میخوام کدومشون رو برای لایف تایم دنبال کنم.
از جمله داستان نویسی، همین ساخت موزیک (واسه یکی دو ماهه)، نقاشی دیجیتال، ساخت گیم و بازی و…
خلاصه چه پیشنهادی میدین بهم؟ یکی از رفیقام میگه فعلا اکسپریمنت کنم چیزای مختلف رو امتحان کنم ببینم کدوم بهتر بهم میسازه همونو ادامه بدم.
این ترکایی که میذاری، توی سطح آماتوری خوب و قابلقبولن. منتها mind blowing نیستن. یعنی نکتهی خاصی توشون نیست که از ترکای این مدلی که مثلاً توی صفحهی ستاپ بازیها پخش میشه، سواشون کنه. باید یکم ریتمهات رو… چجوری بگم… خفنتر کنی.
و خب Holy Crap! داری راجعبه مهمترین تصمیم زندگیت از ماها سوال میکنی؟ به نظرم هیچکس جز خودت نمیتونه بگه باید چی کار کنی. ولی خب با توجه به اینکه نرمافزار میخونی، ترجیحاً فعالیت لایفتایمت رو چیزی انتخاب کن که به رشتهی درسیت مربوط باشه (البته اگه رشتهی درسیت رو دوست داری). و البته همچنان هم به اکسپریمنت کردن ادامه بده. اگه خودت نمیدونی با زندگیت چی کار کنی، شاید اتفاقاتی که در آینده قراره بیفتن، انتخابات رو محدودتر و در نتیجه، تصمیمگیری رو برات راحتتر کنن.
آره!
منم همین رو میگم!
نقاشی دیجیتال اگه توش شاخ باشی…تو ایران پول داره.
ولی بازم به اندازه کارهای کامپیوتری دیگه نیست چون اینجا حق کپی رایت رعایت نمیشه
مثلا من خودم دیشب عکس دست میخواستم…رفتم تو یه سایتی قیمت تصویر با کیفیتش بود ۵۵۰ یورو.
ولی ایران مفت ریخته.
ها… باید یکم بیشتر شخصیت داشته باشن، رایت؟
والا جواب definite اینکه حتما برم مثلا نقاشی دیجیتال نخواستم که :)))) کلا پرسیدم نظرتون چیه و خب…
هوم… متوجهم. پس باید به همون اکسپریمنت کردن ادامه بدم.
مهراد
چه عجب از این ورها!
ببین هرچند که علاقه خیلی مهمه ولی درآمد و بازارکار از اون مهم ترند.
من اگر بودم به این نحو رتبه بندی میکردم:
1- شته درسی خودت که زیر شاخه اش بازی سازی هم میشه
2- نقاشی دیجیتال
3- موسیقی
دلیلش هم اون چیزیه که دارم تو وضعیت الان بازار و عرضه و تقاضا میبینم.
و البته!
من که به توانایی های کامل تو اشراف ندارم!
نه من و نه دوستانت!
سلام آقا… والا با چت باکس اینجا خیلی راحت نیستم :دی
اون مدل وبلاگی قدیمی رو بیشتر دوست داشتم
ها… متوجهم. گرچه درآمد و بازارکار هم همونطور که گفتی مهم ان ولی خب… نمیدونم من بیشتر دوست دارم کار صادقانه انجام بدم و به خاطر خود کار و علاقه ام کار انجام بدم نه به خاطر پولش، ولی از طرفی برای کاری که دارم انجام میدم پول بگیرم.
و خب علاقه های من هم یه جورای… peculiar هستش شاید بشه گفت :دی
و از قدیم و الایام هم به بازی سازی اعتقاد داشتم، اصلا به همین خاطر بوده که رفتم نرم افزار. ولی تا الآن فرصت نشده سرش خیلی کار کنم. و خیلی هم دوست ندارم رهاش کنم. ولی الآن میبینم یه سری کارارو دارم بهتر انجام میدم باعث دو دلیم شده.
ولی خب به نظرم تقصیر خودمه چون هنوز امتحان نکردم بازی سازی رو از ته جون و دل :دی
ولی بازیسازی یه مشکلی که داره ورود بهش یه سری پیش نیاز میخواد. فکر کنم برای همینه تا الآن حرکت خاصی نزدم…
«ها… باید یکم بیشتر شخصیت داشته باشن، رایت؟»
آره، یه چیزی تو این مایهها.
«سلام آقا… والا با چت باکس اینجا خیلی راحت نیستم :دی»
چرا؟ از چه لحاظ باهاش راحت نیستی؟
«و خب علاقه های من هم یه جورای… peculiar هستش شاید بشه گفت :دی»
You can say that again 😀
“چرا؟ از چه لحاظ باهاش راحت نیستی؟”
از خیلی الحاظ :دی… به اندازه وبلاگ در دسترس نیست و خب… بحثا یکم پراکنده شدن بین موضوعات مختلف… و خیلی تو دید نیستش برام. باید زحمت اضافه بکشم تا برم تو چت باکس که خب… I’ll pass
“You can say that again 😀”
:)))))))))
فربد
انتصار کتاب جدید مبارک.
فراموش شد دیشب بگم.
امیدوارم همینجوری روز به روز شاهد کارهای بیشتر و بهتری ازت باشیم.👍
آرتین البته هنوز چاپ نشده. ولی ازت ممنونم.
دوستان از صفحه جدید موسیقی خوشتون میاد؟
آره. عالیه. دستت درد نکنه. حالا تبدیل شد به یه صفحهی موسیقی واقعی.
اگه سینماتوگرافی متناسب با صفحهی ادبیات، ویدئوگیم، سریال و سینما هم پیدا کردی حتماً بذار.
سینماگراف.
🙂
فربد
اگه میشه تنظیمات کاربری سایت رو یه نگاه بکن من به طور متناوب برای اومدن به سایت مشکل دارم الانم با قند شکن اومدم
اینترنتت چیه؟
فربد
این وب مسترت داره خیلی دیکتاتور بازی درمیاره وقت کردی یه کم نصیحتش کن
شخیل یه سوءتفاهم جزئی بود. از بن درت آوردم.
احتمالاً مسی یادش نبود که تو با چتباکس مشکل داری و چتهای جدید با تاخیر زیاد برات میاد.
دستت درد نکنه شخیل دمت گرم
#نه_به_دیکتاتوری:-)
فربد
پیام های من نمیاد گفتم یکیش رو پاک کن.
پیامات اومد شخیل. هرچی که دوبل بیاد پاک میکنم. خیالت نباشه.
اووف چه خبره این جا!
اگه گفتید من کیم؟😁
فکر کنم پویا.
فربد
من یه دوستی دارم مقاله ترجمه میکنه.
البته من ۱۰ دفعه مخش رو زدم که به جا ترجمه بیا برنامه نویسی..بگذریم.
امروز بهش پیشنهاد دادم بجای ترجمه یه کتاب کوتاه انتخابکنه و اینترنتی نشرش بده. نظر تو در این باره چیه و به نظرت کتاب پولش بر میگرده؟
۱. اسم کتابی که ترجمه کرده چیه؟
۲. کجا میخواد نشرش بده؟
۱- فکر کنم مربوط به مسائل روان شناسی بود.
2- من کتابراه رو پیشنهاد دادم. جای بهتری براش سراغ داری آیا؟
راستش من از آمار فروش هیچ کتابی توی کتابراه خبر ندارم. ولی یادم میاد مترجم این کتاب:
http://ketabnak.com/book/75006/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1
گفته بود کلاً کتابش دوازده نسخه فروش رفته و از این فروش هیچ پولی هم به خودش نرسیده. تازه ما داریم راجعبه کتاب آسیموف صحبت میکنیم.
به دوستت بگو قبل از گذاشتن کتابش توی کتابراه یکم تحقیق کنه ببینه میانگین آمار فروش چقدره.
فربد کتاب رو بیشتر خودت میخری یا قرض میگیری از کتابخونه یا دوستانت
من تقریباً همهی کتابهام رو به صورت الکترونیکی میخونم یا درقالب کتاب صوتی بهشون گوش میدم.
هزینشم میدی یا غیر مجاز گوش میدی یا میخونی.
کتابهای الکترونیکی و صوتی انگلیسی رو پایرت میکنم، ولی کتابهای ایرانیای که توی فیدیبو موجود باشن از اونجا میخرم.
شوخی بود فربد 🙂
خیلی غیر مستقیم: من کتاب نمی خرمx😀
سلام فربد فکر کنم الان بهتر درک میکنم تفکرتت رو. اینکه خیلی پارادوکس بزرگیه. میتونی تفکر ایده الیستیت رو توضیح بدی, هر کسی ایدالیستی رو یه جوری تفصیر میکنه. چرا کتابایی نمیخونی که فلسفه پوچی رو مورد انقاد قرار میدن مثل کتابای داستایوفسکی که تو کلیسیون کتابخونیت پیدا نکردم. میشه تفاوت شخصیتت با مرسو شخصیت کتاب بیگانه در اینه که تو در کنار پوچی تفکر ایدالیستی داری و اطرافیانت برات اهمیت دارن? یا تفاوتای دیگه ای هم هست?
آره پارادوکس بزرگیه. در واقع یه متنی توی دوران کارشناسی نوشتم به اسم “The Defense of Masochism” که توش استدلال میکنم بهترین واکنش به پوچی دنیا، یه انقلاب مازوخیستی درونی برای رسیدن به بزرگیه، یه واکنش مقاومتی افراطی به یه هیولایی که در هر صورت قراره تو رو ببلعه. در واقع حکایت همون جملهی کورت کوبینه: «It’s better to burn out than to fade away”. بیشتر یه متن شاعرانهی فلسفیه (تو مایههای «چنین گفت زرتشت» نیچه) تا یه استدلال منطقی. اگه انگلیسیت خوبه میتونی از همینجا بخونیش:
https://azsan.ir/blog/the-defense-of-masochism/
من پیروی مکتب ایدهآلیسم عملگرایانه (یا Practical Idealism) هستم.
https://en.wikipedia.org/wiki/Practical_idealism
این مکتب به طور کلی حرفش اینه که ما ملزم به این هستیم که ایدههای خوبی که باعث پیشرفت جامعه میشن، تا حد امکان توی جامعه گسترش بدیم و جلوی گسترش ایدههای بد رو بگیریم (نه با زور، با منطق، چون ایدههای بد همهشون ذاتاً غیرمنطقیان) و فضایی رو توی جامعه به وجود بیاریم که هرکس بتونه بدون ترس از مجازات شدن در راستای خوشحالی و پرورش استعدادهای خودش تلاش کنه و جنبههای مادی جامعه مثل اقتصاد، فرهنگ، قدرت نظامی (ولی فقط برای مقاصد دفاعی) و… هم در مسیر پیشرفت قرار بگیرن. به طور کلی ایدهآلیسم عملگرایانه با فایدهگرایی (Utilitarianism) رابطهی نزدیکی داره، چون جفتشون روی نتیجه و عاقبت کارهایی که به عنوان یه جامعه انجام میدیم تمرکز دارن، ولی خب ایدهآلیسم عملگرایانه از فایدهگرایی نرمتره، چون هدفش اینه که برای پیشرفت جامعه تا حد امکان از روشهایی که توش یه سری آدم قراره آسیب ببینن و سرشون کلاه بره (مثل استعمار و امپریالیسم، که فایدهگرایی توجهیشون میکنه) استفاده نکنیم. ا
البته ایدهآلیسم عملگرایانه خیلی روش کار نشده و حتی بعید میدونم قلاسفه به عنوان یه مکتب فکری معتبر قبولش داشته باشن، برای همین من قصد دارم یه رساله بنویسم و به عنوان یه مکتب فکری بهش شاخ و برگ بدم و با باورهای سیاسی/اقتصادی خودم (لیبرالیسم کلاسیک/لیبرترینیسم/کاپیتالیسم) ترکیبش کنم. شاید یه چیزی ازش دراومد.
اون لیسته هنوز کامل نشده. من از داستایوفسکی خوندم و به نظرم حرفهاش راجعبه طبیعت و ذات انسانیت بسیار تاملبرانگیزه، ولی با توجه به اینکه راهحلش برای مبارزه با پوچی دنیا روی آوردن به مسیحیت ارتدکسه، در این زمینهی خاص نمیتونم جدی بگیرمش.
آره، تفاوت اصلی همینه. انسانهای اطرافم (و به طور کلی تمام انسانها) برام اهمیت دارن و میخوام یه کاری کنم زندگیشون بهبود پیدا کنه و مثل خودم درگیر افکار پوچگرایانه نشن.
اره همونطور که گفتی منم درک نمیکنم این پاداروکس رو. من هنوز نفهمیدم چرا نمیخوای همه مثل تو پوچ گرا بشن? غیر از اینه که هر کسی بیات سایت و مطالب زیر رو بخونه و علاقه پیدا بکنه به پوچ گرایی حتی خودشم پوچ گرا بشه, از نظرات بلاگ, از ترجمه هات و غیره? منظورم اینه که هر حرفی در مورد پوچ گرایی خودش یه جور تبلیغ نه مستقیم ولی غیر مستقیم حساب میشه حداقل از نظر من و خودت این فلسفه رو تبلیغ میکنی . من این رو به عنوان انتقاد نمیگم. من نفهمیمم چرا نمیخوای پوچ گرایی بین خیلی از مردم پدیدار بشه وقتی اعتقادت به اینه که این تفکر فلسفی حقیقت خالصه? ایا مردم حق ندارن این حقیقت رو بدونن? ممکنه خیلی ها مثل خودت پوچ گرا بشن ولی انسان ها براشون اهمیت داشته باشن و به جامعه کمک بکنن. ولی وقتی میگی نمیخوام جامعه پوچ گرا بشه و اینکه در مورد عقایدم حرف نمیزنم تا زمانی که ازم سوال بشه به نظرم یه جور پارادوکس دیگس. اینجوری فکر نمیکنی? به نظرت هیچ انتقادی به فلسفه پوچ گرایی وارد نیست? یه سوال دیگه که هنوز درک نکردم ایا پوچ گرایی با لذت بردن از زندگی در تناقصه با علم بر اینکه اخرش هیچی نیست? لاورکرافت خودش ازدواج کرد و رابطه ی عاشقانه چندین ساله داشت که فکر نکنم باعث خوشحالیش نشد یا باعث لذت بردن از زندگی? اگر نه که ازدواج نمیکرد.
مشکل اینجاست که اگه پوچگرایی و ناامیدی در سطح جامعه (هر جامعهای، حتی یه تیم فوتبال) گسترش پیدا کنه، باعث میشه هرکسی با اون جامعه دربیفته بتونه راحت به زانو دربیارتش. فکر میکنی «روحیه» که ازش حرف میزنن چیه؟ یه سرباز رو در نظر بگیر که روحیهش رو از دست داده (یا در واقع به پوچگرایی و بیخیالی ناشی ازش رسیده). این سرباز فکر میکنه به حقیقت دست پیدا کرده و تلاش برای پیروزی بیفایدهست. این عقیده شاید حقیقت داشته باشه، ولی وقتی دشمن وارد شهرش میشه و جلوی چشمش به زن و بچهش تجاوز میکنه، اون حس امنیت لحظهای که پوچگرایی (یا رسیدن به حقیقت) براش فراهم کرد، بیفایده به نظر میرسه. توی اون لحظه سرباز فقط میخواد دشمنش رو به درک واصل کنه، چون احساسات جای منطق رو گرفته و پوچی و بیمعنا بودن دنیا بیاهمیت به نظر میرسه، ولی دیگه خیلی دیر شده.
برای اکثر مردم پوچگرایی یه تلاش عارفانه و فلسفی (و البته شخصی) برای مواجه شدن با حقیقت نیست. صرفاً یه بهونهست برای انجام کارهای احمقانه و خطرناک، فرار کردن از وظایف و نفرتورزی و بیتوجهی به انسانهای دیگه. من میتونم بهت تضمین بدم خیلی از کسایی که با اعتیاد زندگی خودش و خانوادهشون رو خراب کردن، با یه جور پوچگرایی سطحی (مثل «بیخیال. دنیا دو روزه») کارشون رو توجیه کردن. آیا من دوست دارم که مسئول کار این افراد باشم؟ نه. اگه برای پیشرفت جامعه و بهبود زندگی مردم لازمه به دروغهای زیبا رو بیاریم، من مشکلی با این قضیه ندارم. چون حقیقت فقط ما رو به سمت خودکشی و بربریت سوق میده و منم نمیخوام مسئول خودکشی و بربریت کسی باشم. همونطور که میبینی، بیشتر مردم هم تمام تلاششون رو میکنن تا با حقیقت روبرو نشن (با محدود کردن رنج ادراکشون) و در این زمینه چندان جای نگرانی نیست. منم در حدی آدم مهمی نیستم که بخوام نگران این باشم که یه نفر با خوندن نظرات من به پوچگرایی رو بیاره. اگرم آورد، من علناً دارم میگم این پوچگرایی نباید وسیلهای باشه برای تضعیف فرد و جامعه و سواری دادن به دشمن. تا وقتی این اصل رعایت بشه، اگه کسی خواست پوچگرا باشه، مشکلی نیست. ولی من میدونم بیشتر مردم نمیتونن پوچگرایی رو هندل/درک کنن و برای همین چندان مایل نیستم با هرکسی راجع بهش حرف بزنم.
در کل، همونطور که گفتم من فلسفهم رو به دو بخش ۱. حقیقت ۲. ضرورت تقسیم کردم. من وقتی از پوچگرایی حرف میزنم، دارم از حقیقت حرف میزنم و وقتی از ایدهآلیسم حرف میزنم، از ضرورت. باید این پارادوکس رو توی نظرات من قبول کنی.
نه، پوچگرایی با لذت از زندگی در تناقض نیست. یه سری از پوچگراترین آدما همونایین که بیخیال از همهچی میرن دنبال ماجراجوییهای مختلف و شکار آدرنالین. لذت واقعاً چیز پیچیدهای نیست. صرفاً به ترشح یه سری هورمون (مثل اندورفین) توی بدن بستگی داره و اینم یه فرایند بیولوژیکه.
نمیدونم. شاید لاوکرفت هم تلاش کرد دلش رو به یکی از همون اوهاماتی که ازش حرف میزد خوش کنه، ولی در آخر تلاشش موفقتآمیز نبود. انسانها موجودات پیچیدهاین و نمیشه انتظار داشت یه خط مستقیم رو طی کنن. من خودم نمیدونم قراره ده سال دیگه به چه جوری آدمی تبدیل بشم.
فربد بگم این تناقص رو درک میکنم, دروغ گفتم. هضمش و درکش برام سخته صادقانه بگم. من نفهمیدمم چطوری اینقدر راحت میتونی بگی روحیه گرفتن که از دروغ نشات میگیره به مرات بهتر از بیروحی ناشی از صداقته. یجوری به نظر این حقیقت رو میخوای از دیگران بنهان نگه داری از ترس اینکه مبادا باعث بیروحیشون بشه. فربد جامعه احمق که نیست, شاید خیلی ها باشن که بوجی رو سطحی میفهمنن ولی ممکنه خیلی ها هم بیدا بشن که بوجی رو کامل درک کنن. تو مخالف خودکشی دسته جمعی اونجوری که لاورکرات نوشته هستی درست میگم? گفتی تنها دلیلت برای خودکشی نکردن یا مهم ترینش مادرت. ایا این خودخواهی نیستش که طرف خودشکی بکنه به خاطر اینکه دیگه شخص مهمی تو زندگیش وجود نداره با وجود اینکه میتونست برای جامعه مفید باشه و با تلاشش باعث بشه که حال اطرافیانش بهتر بشه?
اگه میخوای این تناقض رو بهتر درک کنی، این متنو بخون:
http://personalitygrowth.com/the-truth-behind-the-infj-paradox-explained/
خب اون کسایی که مایلن پوچی رو کامل درک کنن دمشون گرم. ولی تعدادشون اونقدرا هم که فکر میکنی زیاد نیست. فکر میکنی میون فامیل و دوستات چند نفر هستن که بتونی عمیقاً راجعبه این مسائل باهاشون حرف بزنی، بدون اینکه از یه جایی به بعد سعی کنن موضوع بحثو عوض کنن؟ فکر میکنی چند نفر هستن که اگه یه «یه کپه گوشت رو به فساد روی یه مشت استخون رو به زوال» توصیفشون کنی بهشون برنخوره و توهین تلقیش نکنن؟
ببین لاوکرفت استدلاش این نیست که بریم خودکشی دستهجمعی کنیم. این حرف احمقانه و نشدنیه. حتی خود لاوکرفت هم خودکشی نکرد و دلیلش رو هم توضیح داده. لاوکرفت داره میگه اگه احساسات رو کنار بذاریم و با منطق خالص به دنیا نگاه کنیم، خودکشی دستهجمعی منطقیترین کار به نظر میرسه، ولی به خاطر بزدلی ذاتی و ترس از تاریکی از انجام این کار سرباز میزنیم. این یه جملهی شاعرانه و فلسفیه، نه یه دستور اجرایی. باید اینو قبول کرد که هیچ انسانی خالصاْ منطقی نیست و احساسات توی تصمیماتمون دخیله. لاوکرفت هم داره همینو میگه.
من خودم یه نظریه راجعبه احساسات دارم و اونم اینه که توسعه یافتن احساسات یه سلاح دفاعی ذهنی توی فرایند فرگشت تمام موجودات هوشمنده. یعنی اگه یه جایی توی کهکشان یه سری موجود فضایی هوشمند وجود داشته باشه، میتونیم مطمئن باشیم اونها هم مثل ما احساسات دارن، چون احساسات قراره از موجود هوشمند در برابر حقیقتهای دنیا و پوچی ذاتی وجود داشتن دفاع کنن. به خاطر همین احساساته که ما خودمون و انسانهای اطرافمون رو به شکل «یه کپه گوشت رو به فساد روی یه مشت استخون رو به زوال» نمیبینیم.
همونطور که میبینی، این حس تعلق خاطر من به مادرم و اهمیتی که برای انسانهای دیگه و خوشیشون قائلم (به خاطر Extraverted Feeling به عنوان فانکشن کمکی Introverted Intuition)، حتی یکی مثل من رو که از لحاظ منطقی به نهایت پوچی رسیده، از خودکشی منع میکنه. پس نباید نقش احساسات رو توی زندگی افراد و تصمیماتشون نادیده گرفت.
ولی افرادی که این تعلق خاطرهای احساسی رو ندارن، نمیشه از خودکشی منع کرد. یه تیکه توی سریال Louie بود که خیلی خوب به این مساله میپردازه. این ویدئو رو کامل ببین:
https://www.youtube.com/watch?v=aNCQuCKQxSo
اون دوست لویی که توی این کلیپ داره حرف میزنه، واقعاً به درجهی خودکشی رسیده و به نظرم تلاش برای منصرف کردن همچین فردی بیفایدهست. من اگه جای لویی بودم، صرفاً باهاش خداحافظی میکردم. خود لویی هم مشخصه ته دلش میدونه تصمیم دوستش برای خودکشی درسته، ولی خب از ترس اینکه مبادا توی تصمیم طرف سهیم باشه و بعداً وجداندرد بگیره، یکم براش نطق میکنه و آخرش هم یه جورایی حرف دوستش رو نشنیده میگیره، چون مواجه شدن با حقیقت خیلی براش دردناکه.
فربد شاید باورت نشه ولی من هم همچین دیدگاهی نسبت به کلیت اتفاقات بیرامونم دارم ولی هیچ اسمی یا چیزی در موردش نمیدونستم. همیشه حس میکردم فقط من نیستم که همچین چیزی رو بهش فک مینه اما نمیتونستم خوب توضیحش بدم ولی الان که به طور کاملا اتفاقی این :متن خوندم فهمیدم که همچین چیزی وجود داره مخصوصا با این قسمتش خیلی موافقم که
ما ملزم به این هستیم که ایدههای خوبی که باعث پیشرفت جامعه میشن، تا حد امکان توی جامعه گسترش بدیم و جلوی گسترش ایدههای بد رو بگیریم
خیلی خوشحالم که این مطلب و دیدم نمیدونی چقدر تعجب کردم بشمام یعنی
واقعا دمت گرم مثل همیشه کل چیزی ازت یاد میگیرم خیلی ممنون
اوه چقدر در گذشتهها پیش رفتی. یه زمانی پیام خیلی منو به چالش میکشید. این بحث از میراث همون دورانه. :))
نظر لطفته.
سلام فربد بخوای یک کتاب معرفی بکنی برای اشنایی با نهیلیسم یا بوچ گرایی چه رمانی رو بیشنهاد میکنی که بشه فلسفه ی نهیلیسم رو درک کرد?
یه رمان که نمیشه صرفا معرفی کرد، باید یه سلسله رمان بخونی. مثلا میتونی با بیگانه شروع کنی.
فلسفهی ابزوردیسم کامو بر اساس یه پارادوکس بنا شده:
۱. زندگی معنا نداره.
۲. انسان نیاز به معنا داره.
حرف کامو اینه که اگه آدم از اول نیازی به معنا نداشت، پوچی دنیا اینقدر اذیتش نمیکرد. برای همین باید معنای خودش رو از زندگی تعیین کنه و به همون راضی باشه. این دقیقاً پوچگرایی نیست.
برای درک پوچگرایی توی حالت پایهایش کتابهای نیچه و برای درک پوچگرایی توی حالت خالص و ناامیدکنندهاش توماس لیگوتی (خصوصاً کتاب The Conspiracy Against Human Race) توصیه میشه.
چقدر حرفای دپرسینگ میزنین! :دی
به نظر من اینترکت و ری اکت کردن نسبت به بقیه انسانا خودش به اندازه کافی دلیل برای زندگی هست.
دنیا مثل یه سندباکسه. نمیدونم چطوری و چرا آورده شدیم توش و طبق خواسته خودمون نبوده، but since we’re here and there’s nothing we can do about it we might as well enjoy our time in it
حتی دنیا هم برای لذت بردن تعلیق ناخودآگاهانه میخواد، مثل هر فیلم، کتاب، گیم و…
Yeah, that’s what it basically boils down to.
مشکل اینجاست که من مغزم توانایی تعلیق خودآگاهانه رو از دست داده. حتی وقتی فیلم میبینم، کتاب میخونم یا گیم بازی میکنم، کاملاً به این حقیقت واقفم که دارم فیلم میبینم، کتاب میخونم یا گیم بازی میکنم. غرق شدن توی چیزی عملاً برام غیرممکن شده.
البته اینو با MBTI میشه توضیح داد. فانکشن اصلی ذهن من Introverted Intuition یا Ni هست. Ni فانکشن خیلی خوبیه و قدت ادراک فوقالعادهای به آدم میبخشه. ولی از طرف دیگه اگه خیلی بهش بال و پر بدی، میتونه آدمو به جاهای ترسناکی ببره، چون Ni به طور کلی یه فانکشن کلینگره و میتونه همهچی رو بهشدت کوچیک و بیاهمیت جلوه بده. مثلاً Ni میتونه یه کاری کنه میلیاردها سال بعد رو که خورشید قراره زمین رو ببلعه ببینی و حس کنی، طوری که انگار کل این چند میلیارد سالی که تا این اتفاق فاصله وجود داره، چند ثانیهست.
کلاً این چیزی رو که میگم فقط INFJ و INTJها میتونن درک کنن. INFJ و INTJها هم به خاطر همین Ni اکثراً آدمای غمگین و تودارین، خصوصاً INFJّها، چون به خاطر وجود Extraverted Feeling سنگینی درد و رنج بشریت هم یه جورایی روی دوششونه. در حالیکه INTJها با وجود درک کردن این درد و رنج میتونن نسبت بهش بیتفاوت باشن و پیش خودشون بگن «به من چه؟»
من کدوم یکی از این ۴ حرفی ها بودم؟
optimist
من حدسم ISTP بود.
میتونی این سهتا لینکو برای اطلاعات بیشتر بخونی:
https://www.16personalities.com/istp-personality (توضیحات کلی راجعبه ISTP. هرچند توضیحات خیلی ابتدایین و فقط برای آشنایی با MBTI جوابگوئن).
https://www.idrlabs.com/istp.php (لیست افراد مشهوری که ISTP هستن. البته چندتا مورد اشتباه/مشکوک بینش پیدا میشه، ولی در کل میشه به درست بودنش اطمینان کرد.)
https://www.reddit.com/r/istp/ (اینجا یه کامیونیتی توی ردیته که ISTPها توش راجعبه دغدغهها و مشکلاتشون حرف میزنن.)
به نظرت من کدومشونم فربد
هنوز مطمئن نیستم. برای حدس زدن تیپ شخصیتی یه نفر باید از یه سری جزئیات شخصیتیش باخبر بشی و من هنوز چیز زیادی از تو نمیدونم، چون بیشتر راجعبه خودم ازم سوال کردی.
چه جالب… INFP ها در مقابل این مسائل چجورین بعد؟
من فربدم. دارم از سایت دانشکده اینو مینویسم.
INFPها بیشتر با احساساتشون دنیا رو میسنجن و میزان خوشحالی یا افسردگیشون هم به طور مستقیم به این احساسات بستگی داره. مثلاً اگه یه INFP فکر کنه دنیا مزخرفه، احتمالاً یه دلیل شخصی داره (مثل شکست عشقی یا گیر افتادن تو محیطی که باب میلش نباشه) و به محض اینکه عامل اون احساس بد از بین بره، بدبینی INFP هم از بین میره. منتها یه مشکلی که خیلی از INFPها دارن اینه که ترجیح میدن بمیرن تا اینکه احساسشون رو بروز کنن. برای همین هرچی میشه میریزن تا خودشون، و این روندو اینقدر ادامه میدن که بدبینی و افسردگی کل وجودشون رو فرا میگیره. یکی از دلایلی که من میتونم اینقدر impersonal و منطقی راجعبه پوچی دنیا حرف بزنم اینه که این پوچی برام جنبهی شخصی و احساسی نداره. چیزیه که از طریق برهان و استدلال بهش رسیدم. ولی INFPها این پوچی رو یه جور حمله به وجودیت خودشون میبینن و برای همین نمیتونن باهاش impersonal برخورد کنن. مثلاً اینکه تو میگی تعامل با انسانهای دیگه خودش یه دلیله برای وجود داشتن، اگه یه روز یه نفر بهت یه بدی بزرگ کنه، شاید نظرت صد و هشتاد درجه تغییر کنه. در حالی که نظر من جدا از خوب یا بد بودن انسانهای اطرافم یا زندگی خودم شکل گرفته.
یه جا خوندم آمار خودکشی و افسردگی میون INFPها از تمام تیپهای دیگه بیشتره. دلیل اصلیش همینیه که گفتم: هر چیزی که براشون اهمیت داره، براشون جنبهی احساسی و شخصی داره و برای همین بیشتر از طریقش آزار میبینن.
عه پیامم نیومده مثل اینکه.
well that’s actually scary xD
نمیدونم ولی به نظر من اگه یه آدم ذهن منطقی ای داشته باشه میتونی به اینجور فوران احساسات غلبه کنه. یا شایدم اشتباه میکنم؟
پ.ن. ضمنا اگه نمیگفتی هم فربد بودی از تحلیل های موشکافانه ات مشخص بود خودتی :))))
Scary because it was accurate or because you realized how much potential you have for depression؟ 😀
فوران احساسات بیشتر داخل ذهن INFP اتفاق میافته و اونجا هم نمیشه جلوشو گرفت. ولی میشه به کسی بروزش نداد.
البته تو نسبت به INFPهای دیگهای که میشناسم خیلی با خودت، سلیقهت و احساساتت راحتتر هستی و این یه امتیاز مثبته برات، چون باعث میشه احساساتت یه جریان ثابت و سالم رو طی کنه و کارش به مرحلهی «فوران» نکشه. در کل INFPهای مذکر هم نسبت به هم INFPهای مونث ثبات احساسی بیشتری دارن، در حدی که توی یکی از کانالهای یوتوب به اسم Zombies Ruin Everything که داشت راجعبه دلیل نفرتش از تیپهای MBTI حرف میزد (البته به شوخی) INFP تنها تیپی بود که مردها و زنهاش رو از هم سوا کرده بود.
ویدئوی مربوطه:
https://www.youtube.com/watch?v=gkermmZUPJQ
خطاب به پیام:
پیام من یه راه بهتر دریافتم برای اینکه فلسفهی زندگیم رو برات توضیح بدم.
من کلاً دوتا سیستم فلسفهی جدا از هم دارم:
۱. اونچه که به نظرم حقیقته
۲. اونچه که به نظرم ضرورته
اونچه که به نظر حقیقته، ذاتاً پوچگرایانه و اونچه که به نظرم ضرورته، ذاتاً ایدهآلیستیه.
من هیچوقت تلاش نکردم این دوتا سیستمو با هم آشتی بدم، چون واقعاً نمیشه. صرفاً یه پارادوکسیه که توی ذهن من وجود داره و خودم هم هر روز باهاش درگیرم.
دومی :)))
well… همین الآن با حرفی که زدی فوران احساساتی رو تجربه کردم :)))))))))
ولی بیشوخی، خب خداروشکر :دی
ویدئو هم خیلی جالب بود =))))))))))
یعنی خب چیزی که درباره INFP (مرد ها) گفت خیلی جالب بود چون چیزی بود که من تو گذشته بهش دچار بودم گرچه الآنا بیشتر اوقات متوجهم که اینا همش opinion عه آخر سر… منتها جالبیش به اکیورت بودنش بود برام
اشتباه کردم یه بچه
«یعنی میریم دنیای دیگه یا سیاهیه مطلق و به قول لاورکرافت یه سیاهیه سعادت مندانه?»
نمیدونم. ولی کلاً برام اهمیت نداره. حتی اگه بعد از مرگ هم دنیایی وجود داشته باشه، وجود داشتن توش به اندازهی این دنیا برام ناخوشاینده.
«پس چرا گفتی یه کشور باید تلاش کنه برای افرادی که میخواهند ازدواج بکنن شرایط مناسبی رو مهیا بکنن وقتی خودت رو یه بوچ گرا میدونی به جای اینکه بچه دار شدن احقمانست یا خودخواهی.»
تا الان داشتی نظر منو میپرسیدی و میخواستی با دیدگاه شخصی من آشنا بشی. دیدگاه منم این بود. ولی خب من آدم خودمحوری نیستم و میدونم همه مثل من فکر نمیکنن. من هرچقدر از پوچی و مزخرف بودن ذاتی دنیا بگم، نمیتونم سیل عظیمی از بچههایی رو که هر روز متولد میشن متوقف کنم. ما در قبال این بچهها مسئولیم. نباید با پراکنده کردن ایدههای بد و ناامیدکننده زندگی رو از اون چیزی که هست براشون بدتر کنیم. من به شخصه تا کسی ازم به طور مستقیم سوال نکنه، ایدههای پوچگرایانهمو با کسی به اشتراک نمیذارم. در نظر من پوچگرایی از حوزهی فلسفه نباید فراتر بره. نباید روحیهی مردم یه جامعه رو تسخیر کنه، چون باعث میشه اون مردم ضعیف بشن و دشمنانشون راحت به زانو دربیارنشون.
در واقع من اصلاً نمیخوام کسی مثل من فکر کنه، چون من یه میل تقریباً مازوخیسی برای مواجه شدن با حقیقت دارم، ولی کمتر کسی اینجوریه.
«به نظرت نمیشه تو زندگی شاد و پوچ بود? ادم میتونه از زندگیش لذت ببره, تو جشن شرکت کنه, ازدواج نکنه یا حداقل رابطه ای داشته باشه که براش لذت و خوشحالی میاره, پدر شدن. منظورم اینه که ادم میتونه تو این دنیا با وجود اینکه میدونه هیچ چی نیست لذت ببره و خوشحال باشه با وجود حس پوچی که داره. اینطور فکر نمیکنی؟»
به قول لاوکرفت اگه یکی بتونه به یه سری اوهامات توی زندگیش ایمان بیاره و از اون طریق خوشحالی کسب کنه، چه اشکالی داره؟ ما باید این حقیقتو قبول کنیم که توی دنیا آدم خوشحال و خوشبخت وجود داره و این خوشحالی و خوشبختی هم به طور مستقیم با محیطی که توش زندگی میکنی در ارتباطه. اگه ما جامعهای درست کنیم که افراد سالم، خوشحال، وظیفهشناس و هوشمند توش فرصت پرورش پیدا کنن، میتونیم این زندگی ذاتاً پوچ و بیمعنا رو برای عدهی زیادی به یه تجربهی خوشایند تبدیل کنیم، طوری که حتی با وجود علم بر پوچ بودنش باز هم مایل به تجربهش باشن. افرادی مثل من شاید نتونن این خوشحالی رو تجربه کنن، ولی لااقل میتونن کاری کنن بقیه این خوشحالی رو تجربه کنن. این کمترین کاریه که میشه کرد و من باهاش هیچ مخالفتی ندارم.
«فربد به نظرت یه ادمی که یه فلسفه پوچ گرایی رو به وجود میاره یا حداقل خیلی روش تاثیر میزاره, کسی که خودکشی رو عاقلانه ترین کاره انسانی میدونه, که میگی مردن و نبودن یه سعادتمندیه, ازدواج میکنه و دوتا بچه میاره? من اینو نمیتونم درک کنم»
منظورت لاوکرفته؟ لاوکرفت بچه نداشت. صرفاً یه ازدواج کوتاهمدت با سونیا گرین داشت که اونم بیشتر به خاطر تمایل سونیا صورت گرفت.
فربد به نظرت یه ادمی که یه فلسفه پوچ گرایی رو به وجود میاره یا حداقل خیلی روش تاثیر میزاره, کسی که خودکشی رو عاقلانه ترین کاره انسانی میدونه, که میگی مردن و نبودن یه سعادتمندیه, ازدواج میکنه و دوتا بچه میاره? من اینو نمیتونم درک کنم
سلا فربد خودت به این سوال که هدف زندگی چیه چه جوابی میدی, اینکه ایا بهشتی هست یا نیست
واقا فکر میکنی زندگی بوج و به شدت بی اهمته و اخرش که جی, اگه همه همینطوری فکر بکنن که دنیا نبود میشه, اگه هر کسی به خودت بگه اینهمه زحمت برا جی اخرش که میمیرم, بهشتی که نیست, تهش بوجیه
بس برا جی ترجمه میکنی
نه لزوماً. اگه اون مقالهای که لینکش رو دادم خونده باشی، توش لاوکرفت میگه که میل مردم به زندگی کردن ماهیت احساسی داره، نه منطقی. من مطمئنم درصد زیادی از مردم دنیا از لحاظ منطقی دقیقاً دیدگاه منو دارن، منتها چارهای ندارن جز ادامه دادن به زندگی. چون خودکشی خیلی دردسر داره (طبق آمار موجود، توی تمام روشهای خودکشی به جز منفجر کردن سرت با شاتگان، احتمال زنده موندن یا مردن با درد زیاد وجود داره). وقتی به پوچی مطلق رسیده باشی، حتی خودکشی هم کار پرزحمتی به نظر میرسه، چون برای خودکشی کردن باید یه درد درونی وجود داشته باشه تا تو رو به اون سمت سوق بده، ولی توی پوچی حتی اون درده هم وجود نداره.
اگه به من حق انتخاب میدادن که به دنیا بیام یا نه، صد در صد میگفتم نه. ولی حالا که به دنیا اومدم، باید یه جوری زمانو سپری کنم و یه کاری انجام بدم تا موقع رسیدن مرگ بتونم سلامت عقلیمو حفظ کنم و با جنون و عدم تعادل روحی ناشی از انفعالم برای کسی دردسر/مزاحمت ایجاد نکنم. نوشتن و ترجمه کردن انتخاب خوبی به نظر میرسید، چون کاریه که میشه تو تنهایی و توی بازهی زمانیای که خودت تعیین کردی انجام داد، هرچند احتمالاً یه روزی فرا میرسه که حتی انگیزهی این کارها رو نخواهم داشت.
من فلسفهی محکمی برای زندگی کردن ندارم و ارزش خاصی توش نمیبینم. ادامهی زندگی برام کاملاً جنبهی غریزی داره. هروقت خبر مرگ کسی به گوشم میرسه، تنها واکنشی که میتونم نشون بدم اینه که: «خوش به حالش. راحت شد.» اگه بهم بگن فردا خودت هم قراره بمیری ککم نمیگزه. (البته به شرطی که بدونم مرگ بدون درده٬ چون به هر حال ذهن آدم طوری برنامهریزی شده تا از درد فیزیکی واهمه داشته باشه و هرچقدر هم که به پوچی رسیده باشه، این ترسه از لحاظ بیولوژیکی وجود داره).
هم متن رو خوندم و هم یه کتاب ازش سفارش دادم. بس به نظرت هدف از به دنیا اومدنمون چیه? اینکه تو بوچی مطلق زندگی بکنیم بعدشم بمیریم با این تفکر که خب راحت میشیم چونکه به هر حال ما هیچی نیستیم و چند میلیون ساله دیگه هممون خواهیم مرد? اینم سوال شخصیه فکر میکنی وقتی فوت کردیم چه اتفاقی میوفته? یعنی میریم دنیای دیگه یا سیاهیه مطلق و به قول لاورکرافت یه سیاهیه سعادت مندانه? فکر کنم یکی از مهم ترین ترسای انسانها از مردن که مال منم هست این نیستش که فوق میکنیم بیشتر به خاطر اینکه نمیدونیم بعدش چه اتفاقی میوفته? ایا با روحمون وجود خواهیم داشت? ایا خدایی وجود داره? اینا سوالایی که نه لاور کرافت جوابی داره براشون نه کسه دیگه ای. اونجوری که من فهمیدم لاورکرافت هیچ گونه راه حل یا راهکاری رو نشون نمیدونه برای بهتر زندگی کردن, نمیدونم چطوری بگم. خودت انتقاد کردی که راه حل نشون دادن بهتر از انتقاد خالصه. لاورکرافت میگه زندگی بی ارزشه و بهتره هممون خودکشی بکنیم که عاقلانه ترین و بافکر ترین کاره ممکنه, اینکه راه حل نیست. بس چرا گفتی یه کشور باید تلاش کنه برای افرادی که میخواهند ازدواج بکنن شرایط مناسبی رو مهیا بکنن وقتی خودت رو یه بوچ گرا میدونی به جای اینکه بچه دار شدن احقمانست یا خودخواهی.
دوست دارم نظرتو در مورد این صحبتام بشنوم
به نظرت نمیشه تو زندگی شاد و پوچ بود? ادم میتونه از زندگیش لذت ببره, تو جشن شرکت کنه, ازدواج نکنه یا حداقل رابطه ای داشته باشه که براش لذت و خوشحالی میاره, پدر شدن. منظورم اینه که ادم میتونه تو این دنیا با وجود اینکه میدونه هیچ چی نیست لذت ببره و خوشحال باشه با وجود حس پوچی که داره. اینطور فکر نمیکنی?
دوستان تریلر مترو رو بیخیال شید. برید دت استرندینگ رو ببینید.
تریلر دث استرندینگ مثل تریلرهای قبلی گیجکننده ولی کنجکاوبرانگیز بود. صحبت از بینگبنگ دوم حدسهایی رو که راجعبه بازی کردن با مفهوم سفر در زمان زده میشد یه جورایی تایید میکنه.
تریلر مترو اطلاعات جدیدی ارائه نداد، چون همه میدونستن بازی قراره روی سطح جریان داشته باشه و قطار توش باشه. بیشتر یه جور تریلر «اظهار وجود» به حساب میاومد.
my next effort in making beats…
this one is called… *drum rolls*
burning sun 😀
http://s8.picofile.com/file/8313665350/Burning_Sun.mp3.html
از اون بیتاست که MC Ride میتونه بیاد روش خلبازی دربیاره. 😆
And I say that as a compliment.
ایول! دت واز د بست کامپلیمنت پاسیبل 😂❤
پیام
سوپر درون گرا خود فربده، بقیه همه با میتینگ موافقن. کی میای تهران؟
میتینگ…عجب…
مواظب باشید مثل سری قبل نشه فقط…D:
پیام
حتی SMF هم تا حدی راضی شده بود بیاد میتینگ. ولی فربد … .
من؟؟؟0_0
نه…حرف در نیار الکی-_-
اقای پیام…اینا دارن سرکارت میذارن…سری قبلم سرکاری بود…باور نکنید
سری قبل فربد همه رو سرکار گذاشت، وگرنه چند نفر اعلام آمادگی کردن. مهرداد مثلا.
من ۷ ماه دیگه به احتمال زیاد دارم میام. اوکی من خوشحال میشم با هات اشنا شم. فکر کنم فربد بیشتر از این میترسه که یه میتینگ باشه بعدش گروهی هاراکیری بکنیم خونمون بیوفته گردنش خخخخخخخخ مگه نه فربد خخ
جمله آخرت ایراد تایپی دارد آیا؟
کدومش خخخخخ رو میگی
جدی پس قبلا میتینگ گذاشته بودین.
قبلا تا دم میتینگ رفتیم. 🙂
پیام جان، زیاد حرف مسی رو جدی نگیر. دفعهی قبل که بحث میتینگ مطرح شد، اولین کسی که گفت نمیام خودش بود.
پیام
بیا از هر کسی دوست داری تو چت روم بپرس، اگه همونی که من گفتم رو تایید نکردن.
من از ۲ سال پیش دارم میگم بریم بیرون.
نه. منظور موسی هاراگیری بود…چون کیبوردت عربیه پ ژ گ چ رو نمینویسی.
۷ ماه دیگه میشه وسط تیر!؟
بیخیال! تو ظل گرما! هوا اینجا میرسه به نزدیک ۴۰ درجه…یکم زودتر بشه که میشه ماه رمضون…
همدیگه رو ببینیم اتفاق خاصی نمیفته…ولی بعدش روابطمون سرد میشه.
زل!
جرا فکر میکنی روابطمون سرد میشه
یه سوال شخصیه دیگه فربد. خیلی برام عجیبه که اینقدر راحت در مورد مرگ حرف میزنی. یعنی اینقدر مرگ رو قبول کردی, منظورم اینه که ایا این از این نشعت میگیره که به اعتقادت بهشتی وجود داره و تو برا همین بدون سختی در مورد مرگ و زود فوت شدن صحبت میکنی? کمتر ادمی میشناسم که اینقدر راحت در مورد مرگ صحبت بکنه و بگه که فکر نمیکنم زیاد زندگی بکنم. ایا از مرگ نمیترسی? از اینکه بعدش هیچی نباشه, سیاهیه مطلق? فکر میکنی دلیل بجود اومدنمون چیه? اینکه ازدواج کنیم, بچه دار بشیم, دانشگاه بریم بعدشم تو ۷۰ ۸۰ سکته کنیم و بریم? یا دلیلی برای بجود اومدنمون وجود داره و ما هنوز این رو کاملا درک نکردیم? مشکلم این بود که وقتی ایران نیستم نمیتونم این کتابا رو برم بخرم و تنها راهش دانلود غیر قانونیه خخخ و همه کتابیم که به المانی ترجمه نشده که اینجا بگیرمش خخخ
از فیدیبو یا طاقچه بخر.
نه برعکس. من با بیمعنی و پوچ بودن زندگی کنار اومدم و برای همین پذیرفتن مرگ برام راحته. من به میلیاردها نفر انسانی که پیش از من زندگی کردن فکر میکنم، به اینکه الان که مردن، چقدر زندگی، رویاها و تقلاهاشون به صورت فردی بیاهمیت جلوه میکنه. الان کسیو میبینی که به خاطر منقرض شدن کارتاژها به دست رومیها اشک بریزه؟ یا مثلاً دلش برای کارگرهایی بسوزه که لای آجرهای اهرام ثلاثه دفن شدن؟ زندگی، رویاها و تقلاهای من هم توی مقیاس تاریخ، به اندازهی همین افراد بیاهمیت و بیارزشه. البته دروغ نمیگم، هضم این قضیه راحت نیست. منم مثل خیلیا دائم از خودم میپرسم: «این همه زحمت بکشم که آخرش چی بشه؟» ولی خب از طرف دیگه میدونم که تنها جایگزین زندگی نکردن مردنه. و منم الان به خاطر مادرم قصد خودکشی ندارم. برای همین سعی میکنم خودم رو تا حد امکان با فعالیتهای مختلف درگیر کنم، چون نمیخوام به استریوتایپ آدم افسردهی منفعل تبدیل بشم. من اگه قراره آدم پوچگرایی باشم، نمیخوام تصمیمات زندگیم عاملش باشن. میخوان این پوچگرایی به طور خالصانه برام جنبهی فلسفی و منطقی داشته باشه.
در کل پیشنهاد میکنم برای درک بهتر دیدگاهی که به زندگی دارم، این مقاله رو بخونی:
http://frozenfireball.mihanblog.com/post/145
سلام فربد نظرت رو خوندم. ایا میشه باهات یه میتینگ گذاشت یا یه میتینگ از طرف سایت با کابرای اینجا? خیلی دوست دارم بیشتر باهات بحث بکنم. اگه اینطوری فکر میکنی
منظورت میتینگ حضوریه؟ مگه نگفتی آمستردام زندگی میکنی؟
سلام اره ولی ایران که میام, اره میتینگ حضوری
ما تا به حال میتینگ حضوری نداشتیم و فکر نکنم داشته باشیم، چون اینجا همه سوپر درونگران.
پیام
آلمان زندگی میکنی؟ آیا؟
نه هلندم تو آمستردام چطور؟
آخه ipت چیزه دیگه ای نشون میده.
چند وقت هست که ایران نیستی؟
۳ سال
اینم متن خیلی جالبیه که از سایت گرفتم فربد و ارتین.
دیشب وقتی به خانه بر میگشتم، دیدم مثل بسیاری از شب ها، یک جرثقیل بزرگ و یک بنز پلیس، مسیر رو به شمال سعادت آباد را بسته اند تا ماشین ها به قول جوان تر ها «دور دور» نکنند.
همه فکر هدایت ما به مسیر رشد و سلامت هستند.
چنین است که هر روز به زعم دوستان، یک مسیر منتهی به گمراهی، بسته می شود.
اگر روزی جوان های ما، در رستوران ها و کافه ها و فرهنگ سراها، میتوانستند ساعت ها بنشینند و حرف بزنند و یکدیگر را بشناسند و دوستان شایسته انتخاب کنند،
پس از بسته شدن این فضاها، مجبور شدند در فیس بوک، یکدیگر را بشناسند و تنها معیار قضاوتشان محدود شد به چند جمله زیبا که همه از روی یکدیگر بر روی دیوارهای خانه مجازی خود کپی می کردند.
وقتی فیس بوک بسته شد، ابزار شناخت به اس ام اس محدود شد و رابطه ای که در ۱۴۲ حرف شکل می گرفت و عمق می یافت و تفسیر میشد.
افزایش محدودیتها، فضای دوستی را به خیابان ها کشید و جوانانی که این بار در یک Road Show به جای دوست، ماشین دوست را انتخاب میکردند و حداکثر عمق آشنایی، تلاقی یک نگاه بود.
حدس زدن گام بعدی، چندان دشوار نیست.
به سمت جامعه ای می رویم که به محض اینکه یک «جنس نر» با «جنس ماده»، برخورد کند، رابطه های جدید شکل می گیرد…
هیچکس نمی گوید چه شده است که جوان ها، در خیابان می چرخند و دوستان تازه می یابند،
حاصل به رسمیت نشناختن جنبه های طبیعی انسانی و عدم ایجاد فضا برای ارضاء آنها، سرنوشت غم انگیزی است که جامعه ما گرفتار آن شده است.
امید که روزی از این بلای مقدس رهایی یابیم…
——————————————————————————————————————–
پی نوشت نامربوط: بزرگی روزی گفته بود: «جامعه به توالت نیاز دارد. اگر درب آن را ببندیم، نجاست تمام فضا را بر می گیرد…»
ببین من کلاً از این متنایی که نویسندهش داره از یه چیزی گلایه میکنه و خودش راهی برای حل کردنش ارائه نمیده خوشم نمیاد. خصوصاً از این لحاظ که به احتمال ۹۰٪ شخصی که نوشتتش خودش توی اون فرهنگ غلطی که داره ازش انتقاد میکنه دخیل بوده.
الان نویسندهی این متن داره از دوستیهای بیپایهی ملت گلایه میکنه و یه سری دلیل براش ارائه میده. ولی خب دلایل یه جورایی بیپایه و اساسن و دوستیها هم فقط در صورتی بیپایه و اساس میشن که خود شخص چنین دینامیکی رو ایجاد کنه. من خودم تا به حال تجربهی دوستی بی پایه و اساس و گذرا و ناشایسته نداشتم. این چیزی نیست که بتونی به یه نفر تحمیل کنی. شخص باید خودش بهش تن بده.
در ضمن رستورانها و کافهها و فرهنگسراها بسته نشدن و از قضا خیل عظیمی از جوونها ساعتها دارن تو همینها محیطها با هم حرف نمیزنن و با هم دوست میشن. آشنا شدن از طریق اینترنت هم لزوماً چیز بدی نیست. چون اینجوری آدم کسی که باهاش علایق و خلقوخوی مشترک داره راحتتر پیدا میکنه. مثلاً تا جایی که میدونم کلی آدم از طریق توییتر فارسی با هم رفیق شدن و توی این کافهها هم جمعهای توییتری دارن. من خودم تا حالا توشون شرکت نداشتم، ولی خب مسلماً نمیتونه جمع بدی باشه، وگرنه یه عدهای حاضر نمیشدن به طور مداوم توشون شرکت کنن.
ببین، کلاً قضیه سادهست: اگه کسی دوستی خیابونی دوست نداره، با کسی اینجوری دوست نشه. اگه کسی دوستیهای اینترنتی دوست نداره، با کسی اینجوری دوست نشه. کسایی که این کارا رو میکنن، مسلماً مشکلی با این فرهنگ ندارن، پس برای چی تو کارشون دخالت کنیم؟ هرکسی آزاده هرطور که دلش میخواد زندگی کنه، تا موقعی که به کسی آسیب نرسونه.
مثلاً من خودم از سیگار و مشروب و مواد مخدر به شدت بدم میاد و از صمیم قلب دوست داشتم یه راهی بود تا بشه میزان مصرفشون رو توی جامعه کاهش داد، ولی هیچوقت به خودم اجازه نمیدم بیام یه متن تحقیرآمیز و احساسی در نکوهش کسایی که این چیزا رو مصرف میکنن بنویسم. چون آزاری به من نمیرسونن و متن من هم کاملاً در برگردوندن نظر این افراد بیتاثیره. در واقع یه کار بیفایده انجام دادم، مثل نویسندهی این متن و متون مشابه. من شعارم به خودم اینه: یا راهحل درستحسابی ارائه بده، یا ساکت بمون.
فربد یکی اگر یکی از عزیزانت معتاد به الکل باشه و خودشو داره میکشه ایا این عملش رو نکوهش نمیکنی چون ازاری به کسی نمیرسونه? ایا ازاد به خود طرف چه از طرف مواد یا چیزای دیگه خودش یه عملی که باید نکوهش بشه نیست?طفکرت رو قبول ندارم. تو خیلی از کشواری غربی تلاش زیادی میشه اعتیاد به این جور چیزا رو از بین ببره و کمتر کشور لیبرالی میاد میگه خب زندگی خودته, به کسی هم که اسیب نمیزنی, اونقدر بخور که بخوای و اگرم خودتو بخوای بکشی خب بکش به کسی که به جز خودت اسیب نمیزنی. ایا هر کسی که از چیزی انتقاد میکنه باید راه حل هم نشون بده? کتاب قلعه حیوانات یه کتاب کاملا انتقادی و خیلی از کتابای دیگه هم فقط انتقاد میکنن و راه حل خاصی رو نشون نمیدن
من کلاً سعیم اینه که توی زندگی و تصمیمات شخصی کسی دخالت نکنم. کسیم که معتاد باشه خودش بهتر از من از مضرات مصرفش خبر داره و اگه من بیام بهش بگم «لطفاً دیگه الکل نخور، برات ضرر داره» حتی ۱ درصد هم روی تغییر دادن نظرش تاثیر نداره.
۱۹۸۴ و قلعهی حیواتات رمان به حساب میان و ذات رمان هم با نوشتههای غیرداستانی فرق داره. اتفاقاً از رمانهای جورج اورول کلی به خاطر همین ذات انتقادی مستقیم و واضحشون انتقاد میشه. یادم میاد یه جا خونده بودم: «۱۹۸۴یه انشای خوبه، ولی یه رمان بد.» ولی این به کنار، اینکه گفتم من دوست دارم راهحل ارائه بدم و به انتقاد صرف علاقه ندارم، صرفاً یه اعتقاد شخصیه و فقط برای خودم صدق میکنه. انتظار ندارم کل جامعه اینجوری باشه. ولی خب اگه متفکران جامعه به جای انتقاد کردن صرف راهحل ارائه بدن خیلی بهتره. چون در غیر این صورت درگیر یه لوپ انتقادی بینهایت میشیم که توش همه صرفاً دارن از رفتار هم انتقاد میکنن، در حالی که خودشون هم اون رفتارو اتخاذ میکنن و بعد از خودشون انتقاد میکنن و از حامعه به خاطر اینکه اونا رو وارد این مسیر کرده و الی آخر.
کار یه متفکر اینه که با افکارش چرخهی فساد و تعلل رو بشکنه، نه اینکه افکارش رو توی این چرخه به گردش دربیاره.
سلام نه من ایران زندگی نمیکنم برا همین از جو ایران دورم وگرنه تو کتابخانی هم شرکت میکردم. من کتاب اسطوره وتقریبا تمام کتابای ترجمه شده ی دیوید گمل رو خوندم ولی خیلی یادم نمیاد تا تو بحث در مورد این کتاب شرکت کنم و همینطور کتابا و متنای ترجمه شده از فربد رو به جز کتابایی که چاب شدن ایران که نمیخوام دانلود بکنم. فربد نظراتت و نگاهت و همینطور ارتین خیلی جالبه. این بیشرفت رو که خیلی از جوونا غربی و لیبرال شدن رو ایا یه بیشرفت مثبت میدونی? این بیشرفت باعث شده به نظرم که خانواده تو ایران مثل جوامع غربی ارزششو از دست بده یا حداقل کمتر بشه. امار طلاق هم سال به سال بیشترمیشه. ایا این باشعور شدن مثبته? فربد قبول داری یه شهوت شدیدی تو خیلی از جوونای ایرانی هستش و نسبت به غرب به مراتب بیشتر? به نظرت یه راه حلش اینه که مدارس از نظر جنسیتی جدا نشن? نظراتتون چیه? فربد من تمام مطالب وبلاگت رو دنبال کردم ولی بیشتر یه خواننده خاموش بودم خخ برا همین فکر نکنین فقط اومدم سوال کنم و برم.
لطف داری. و لطف بیشتر اگه سوالاتت رو خیلی ریزتر بپرسی. در ضمن میتونی تو چت باکس بالای ص هم صحبت کنی… فکر کنم تو یه گفتگوی مستقیم بحث مثمر ثمر تر باشه.
میدونم الان فربد میاد میگه آرتین: مامور ک.گ.ب… ولی محض اطلاع جهت پاسخ دهیم …چند سالت هست؟
اول از همه به نظرم بهتره به این نکته توجه کنیم که این غربی شدن در ایران در همه ابعاد رخ نداده…بنابراین تو ایران اصلا فرهنگ غربی نداریم!
این پیشرفت رو که خیلی از جوونا غربی و لیبرال شدن رو ایا یه پیشرفت مثبت میدونی؟
– به نظرم مثل خیلی از تغییرات دیگه ای که تو جامعه اتفاق افتاده هم اثر مثبت داشته و هم منفی… و نمیشه دقیقا مشخص کرد که تو کدوم راستا تغییرات بیشتره. با این حال مشکل اصلی اینه که مردم هنوز نمی تونند تصمیم بگیرند می¬خوان کدوم طرفی باشند. مثلا در باب همین مساله ازدواج، از یک طرف همه میخوان روابط خارج از ازدواج رو تجربه کنند و از یه طرف دیگه دلشون میخواد (البته عده کمی هم نمیخوان) طرفشون قبل از ازدواج سابقه دوستی نداشته باشه. یا دخترها تو شرایطتشون ذکر میکنند ما حق کار و طلاق می¬خوایم، اما حاضر نیستند از بحث مهریه صرف نظر کنند.
این پیشرفت باعث شده به نظرم که خانواده تو ایران مثل جوامع غربی ارزششو از دست بده یا حداقل کمتر بشه. امار طلاق هم سال به سال بیشترمیشه. ایا این باشعور شدن مثبته؟
– شکی نداشته باش که در مورد مساله افزایش آمار طلاق، وضعیت اقتصادی جامعه حرف اول رو میزنه. زوجین یا انقدر مشغولند که نمی تونند بهم دیگه رسیدگی کنند یا انقدر بیکارند و خوشی زیر دلشون زده که می¬شینند بهم گیر میدن و خیانت میکنند. این وسط هم اگه قرار باشه خانواده به سنت برگرده، مثلا زن خانواده کار نکنه، زندگی نمیچرخه.
در مورد مساله کمرنگ شدن ارزش خانواده… یکی از دلایلش اینه که جوان ها نسبت به حق و حقوق و ارزش خودشون نسبت به قبل که طلاق کمتری صورت میگرفت آگاه تر شدن. دیگه زن یا مرد نمیشینه به اصطلاح پاسوز طرف مقابلش بشه و همه خوبی ها و بدی هاش رو تا آخر عمر به جون بخره. فکر میکنم داشتن یک سری زن و مرد مطلقه در جامعه از داشتن یه سری آدم که تا آخر عمرشون تحت فشار روانیند بهتره. (هر چند به این استدلال من میشه ایرادات فراوان وارد کرد….)
فربد قبول داری یه شهوت شدیدی تو خیلی از جوونای ایرانی هستش و نسبت به غرب به مراتب بیشتر؟
– من خیلی این مورد رو قبول ندارم. به نظرم ما هم مثل بقیه کشورها هستیم. ولی چون جمعیت جوان و البته جوان بیکارمون نسبت به قبل خیلی بیشتر شده این موضوع به چشم میاد! تو غرب بچه ها از سن ۱۳-۱۴ سالگی ممکنه برند سر کار ولی اینجا تو ۱۸ سالگی تازه اجازه پیدا میکنند تنهایی از خونه برن بیرون. بنابراین عملا بخش مفیدی از ساعات کاریشون رو بیکار هستند و کی میره وقت بیکاریش رو صرف کسب فضیلت کنه؟؟
اگه بخوایم بهتر فکر کنیم این موضوع تو کشور ما رابطه تنگاتنگی هم با سیاست داره… یه چیزی باید باشه که ذهن جوانها رو مشغول خودش کنه…که نکنه یه وقت صداشون بره بالا و بگن… مملکت چرا اینجوری؟ اون چیزه یه زمانی درس بود…ولی اخیرا چون دیگه طرفداری نداشته تبدیل به مسائل جنسی شده. پس مشکلش از داخله بیشتر تا خارج.
و الان خیلی کنجکاو شدم که بدون منبعت برای گفتن این حرف چیه و به چه داده ای استناد کردی؟
به نظرت یه راه حلش اینه که مدارس از نظر جنسیتی جدا نشن؟
– نه. از اونجایی که در همه ابعاد هنوز غربی نشدیم جامعه به هیچ وجه آمادگی پذیرش همچین موردی رو نداره. در ضمن به خاطر احکام شرعی که تو مملکت وجود داره این مورد کاملا نشدنیه…یه دلیلش اینکه به واسطه این روش زن ها خیلی زودتر از آنچه که باید از تبعیض جنسیتی های موجود در جامعه با خبر میشن…و اونجوری کنترل کردنشون سخت تره.
فربد من تمام مطالب وبلاگت رو دنبال کردم ولی بیشتر یه خواننده خاموش بودم خخ برا همین فکر نکنین فقط اومدم سوال کنم و برم.
– چه بد!حس می¬یکنم جلو یه نفر دیگم آبروم رفته! (لبخند میزند!)
من ۲۳ سالمه. از مستند خیال پرست که توی یوتیوب دیدمش و بهت و فربد بیشنهاد میکنم ببینیش. اگه دوست داری خوش حال میشم نظرت رو در مورد این مستند بدونم. این حرفتو قبول ندارم که دلایل اقتصادیه, مگه هند وضعیت اتقصادیش خیلی خوبه یا سوریه یا …. در این کشورا خیلی از خانواده ها ۳, ۴, ۵ بچه دارن و به مراتب بیشتر نسبت به ایران و طلاق درشون به مراتب مخصوصا در هند کمتره. چرا فکر میکنی جامعه ما قابلیت بذیرششو نداره? انقلاب اسلامی ۳۰, ۴۰ سال بیش شروع شده, خیلی وقت که نیست.
خوب! پس سن ها بهم نزدیکه.
ممنون از پیشنهادت بابت مستند. ولی فعلا امکان دیدنش رو ندارم.
سوریه که تازگی به بدبختی افتاده. باید دید ۲۰ ۳۰ سال دیگه وضعش چجوری میشه.
در مورد مقایسه ایران با هند هم… طرف نسل اندر نسل بدبخت بوده و به اصطلاح گوشه خیابون به دنیا اومده و گوشه خیابونم میمیره. درکی از اقتصاد وتوقعی از زندگی نداره. ولی ملت ایران تازه ۳۰ ۴۰ ساله بدبخت شدن. ۸ ۹ ساله عملا به خاک سیاه نشستند. و این مدت زمان کوتاه برای هضم اینکه قراره تا آخر عمر بدبخت بیچاره باشی کمه.
البته ما کتابها رو دور هم نمیخونیم. فقط یه دورهی زمانی رو مشخص میکنیم و هرکسی به طور مستقل کتاب رو میخونه و بعد که تموم شد، راجع بهش بحث میکنیم. دور بودن از ایران مشکلی توی شرکت کردن توی بوککلاب ما ایجاد نمیکنه.
نه، تغییر مثبت نمیبینم. چون لیبرالیسم همین الانش توی خود غرب هم شکست خورده و اگه تو یوتوب بگردی، یه عالمه ویدئو پیدا میکنی که توشون ارزشهای لیبرالها و نظراتشون راجعبه نژاد و جنسیت با دلیل و برهان رد میشن (برای شروع میتونی از کانال Paul Joseph Watson شروع کنی). البته ما اینجا داریم از این ایدئولوژی مضحکی که صرفاً نام لیبرالیسم رو یدک میکشه حرف میزنیم، نه لیبرالیسم کلاسیک قرن هجدهمی که من خودش به شدت طرفدارشم.
من کلاً با جدایی جنسیتی توی هر جایی جز دستشویی (و شاید هم اتوبوس و مترو توی ساعات شلوغی) مخالفم، مدرسه که دیگه جای خود دارد. جدایی جسنیتی جز فاصله انداختن بین زن و مرد و تقویت دیدگاه جنسیتی به جنس مخالف فایدهای نداره.
این شهوتی که ازش حرف میزنی، به نظرم توی کل نوجوونای دنیا وجود داره و به طور خاصی توی ایرانیها بیشتر نیست (فکر کنم از لحاظ علمی هیچ راه و البته کاربرد درستی برای اندازهگیری سطح شهوت ملتهای مختلف وجود نداره). ولی خب نوجوونای ایرانی راههای زیادی برای برطرف کردنش ندارن. یا باید برن خودارضایی کنن یا برن مخ دخترهای نوجوون دیگه رو بزنن که خب هیچکدوم آپشن جذابی نیست، ولی خب نمیشه براشون جایگزینی پیدا کرد، چون تصور برقراری یه رابطهی رمانتیک و جدی و سالم بین دوتا نوجوون ایرانی که بر اساس «مخزنی» شکل نگرفته باشه و مورد تایید والدینشون هم باشه، یه جورایی غیرممکن به نظر میرسه. هرچند اگه بخوایم انصاف رو رعایت کنیم، چنین رابطهای توی خارج هم دور از انتظار به نظر میرسه. کلاً زندگی نوجوونها توی همهجای دنیا خیلی پیچیدهست. من خودم توی طی کردن اون دوره نشاط و سرزندگی دوران کودکیمو از دست دادم.
جالبه. فربد این سوالم شخصیه دوست داشتی جواب نده
دلیل اینکه تو اون دوره نشاط و سرزندگی دوران کودکیتو از دست دادی چیه? منم خودم انچنان طعم خوشبختی دوران کودکیو و نوجوانی رو نچشیدم برا همین یکی از ارزو هام این بود که از ایران برم بیرون و اوایل فکر این بود که دیگه هیچ وقتم برنگردم ولی الان نظرم تغییر کرده. من تنهایی مهاجرت کردم. قبول داری ولی فربد که خودارضایی و اعتیاد به اینجور مساعل تو ایران زیاد تره نسبت به کشورای غربی? با وجود اینکه ایران یه کشور مسلمونه? چرا فکر میکنی طفر لیبرالیسم توی غرب شکست خورده? اینجا طرف همه چی میتونه باشه از homo تا چیزای دیگه تا اینکه کار به کار کسی نداشته بشه ولی همچین تفکری که هر کسی این حق رو داره مورد احترام واقع بشه تا اونجایی که صدمه به کسی نده تو ایران وجود نداره.
خودمم به طور دقیق نمیدونم. ولی فکر کنم دلیلش برای بیشتر افراد اینه که توی دوران نوجوونی برای اولین بار با حقایق تلخ راجعبه زندگی/جامعه/تاریخ بشریت و… آشنا میشن و خب بعضی از این حقایق هم اینقدر ناگوارن که نمیتونی تا وقتی پس ذهنت داریشون، احساس شادی و سرزندگی کنی. خصوصاً اگه آدم درونگرایی باشی. کلاً دوران کودکی، دوران نادون بودنه و به قول فرنگیها Ignorance is bliss. ولی از دوران نوجوونی به بعد این نادونی خواه ناخواه از بین میره و تراژدی اصلی هم همینه.
خودارضایی رو نمیدونم، ولی اعتیاد خیلی توی ایران زیاده و به نظرم یه مشکل اساسیه.
آه
چقدر ناامید و درب و داغون .
قبلا هم گفتم ، حالا هم میگم شما ها هنوز جوونید .
بینام…
اصلا حوصله یه آدم اضافه دنبال خودم رو ندارم!
این کجاش ناامیدانه است!؟
خوبه یارو هی آویزونت شه!!!
خوبه؟؟؟
بازم تکرار می کنم جوونید
خوب. جوون بودن به چه درد میخوره؟!
وقتی نخوای تشکیل خانواده بدی….
نه بابا ارتین. من یه متن خونم ایا فرزندان به فرض اینکه از طرف بدر و مادر به دنیا اومدن ایا باید مسعولیتی در قبالشون داشته باشن. این سوال برام جالب بود که اینجا مطرحش کردم. فربد یه سوال دیگه به نظرت جامعه ایران میتونه یه جامعه لیبرال غربی مثل ترکیه بشه ? یه جامعه ای که بسر و دختر بتونن بدون مشکل با هم چه داخل خانه چه بیرون ارتباط برقرار کنن و این شهوت اعتیاد اور که تو خیلی از بسرای جوون ایرانی هستش از بین بره? یا نه جامعه ی ایران انچنان مذهبی و سنتی شده که به احتمال زیاد به این مرحله نمیرسه ?
همین الانش هم جو لیبرال غربی میون خیلی از خونوادههای ایرانی (خصوصاً توی تهران) رایجه و تعداد زیادی از جوونهایی که توی جو سنتی/مذهبی رشد کردن، دارن به تربیتشون غلبه میکنن و خودشون لیبرال میشن. با این حال به نظرم جو مذهبی و سنتی به طور عمقی بین مردم ریشه دوونده (از مراسم عاشورا و اشخاصی که توش شرکت میکنن مشخصه) و به این زودیها کمرنگ نمیشه، خصوصاً با توجه به اینکه حکومت داره با تمام قوا ازش پشتیبانی میکنه.
عزیز مگه الان نمیتونن بدون مشکل رابطه برقرار کنن؟ تهران زندگی نمیکنی شما؟
و این که نیا یه سوالی بکن و برو، اینجا کلی بخش های با حال داره. نمیخوای به باشگاه کتاب خوانی ما بپیوندی؟
ممنون از نظراتتون. فربد یادمه ازت تو وبلاگت سوال کردم میخوای خودت ازدواج بکنی یا نه و ایا دوست داری فرزند داشته باشی که جوابت به دوتاش منفی بود ایا نظرت تغییر کرده ? اگر که نه دلیل اصلیت برای ازدواج نکردن و بچه دار شدن چیه? اگه بدر و مادرت با تمام وجودشون دوست داشته باشن ازدواج کنی و فرزند بیاری ایا قبول میکنی برای اینکه خوشحالشون بکنی ? یادمه گفتی که فکر نکنی به ۳۰ برسی یا ۴۰ اگه یادم درست مونده باشه. ایا الانم همینطوری فکر میکنی یا علاقت به زندگی بیشتر شده ? ارتین سوالام از تو هم هست اگه تو هم همینطوری فکر میکنی یا نظرت شبیه نظر فربده
من برای ازدواج ارزش زیادی قائلم و به نظرم تقویت کانون خانواده باید چزو برنامههای اصلی هر حکومتی باشه، چون تا وقتی ما برای بقای نسل به وجود کودکان نیاز داریم، به یه محیط امن و سالم برای پرورششون هم نیاز داریم. خانواده چنین محیطیه و جایگزین بهتری هم نمیشه براش پیدا کرد. به نظرم یکی از دلایل موفقیت آلمان نازی قبل از ورودش به جنگ، تلاش موفقیتآمیزش روی ایدهآل جلوه دادن نهاد خانواده بود. البته حرف من این نیست که تکتک ساکنین یه کشور فکر و ذکرشون خانواده تشکیل دادن باشه؛ ولی برای کسایی که چنین دغدغهای دارن، شرایط فرهنگی/اقتصادی/اجتماعی باید طوری باشه تا بتونن این کارو به نحو احسنت انجام بدن.
با این وجود، خودم تمایلی به تشکیل خانواده ندارم، چون اولاً نیاز احساسیش رو ندارم و از طرف دیگه، نگهداری از زن و بچه باعث میشه نتونم به اهدافی که توی این چند سال اخیر در راستای رسیدن بهشون تلاش میکردم برسم. همونطور که خودت اشاره کردی و خودم هم قبلاً گفته بودم، یه حس قوی (که ممکنه درست یا غلط باشه) بهم میگه قرار نیست عمر طولانی داشته باشم، برای همین اگه بخوام کاری انجام بدم و اثری از خودم به جا بذارم، باید با سرعت بیشتری فعالیت کنم و تمام وقتم رو به تولید محتوا و جمعآوری اطلاعات اختصاص بدم.
من به شخصه قصد ازدواج ندارم. یکی از دلایلش نداشتن شغل ثابته. هر چند از نظر اقتصادی و شاید بهتره بگم به لطف خانواده در وضعیتی هستم که بتونم برای خانوادم مسکن و امکانات رفاهی تهیه کنم ولی از خودم چیزی ندارم.
دومین دلیل اخلاق خودم هست که خیلی سخت با آدمها میجوشم و اگه برای مدت طولانی با یه آدم به مدت چند روز بگردم، امکان نداره باهاش دعوام نشه. حوصله بعضی مسخره بازی های عاشقانه رو هم اصلا ندارم.
سومین دلیل بد شدن جامعه و آدمهاشه. کمتر کسی رو میشه پیدا کرد که هدف اصلیش شرایط اقتصادی تو نباشه. ضمن اینکه از نظر عقاید و فرهنگ بهت نزدیک باشه.
با این حال اگه روزی فردی رو پیدا کردم که حس کردم از همه لحاظ بهم میخوریم، شاید ازدواج کردم.ولی تو سالهای آتی نه به این مساله فکر میکنم، نه در پیش هستم.
امم… و راستی برعکس فربد، به نظرم اگه شریک زندگی رو به درستی انتخاب کنی، میتونی همزمان به اهدافت هم برسی. ولی نیاز به تلاش بیشتری هست.
آرتین یادته یه مدت میگفتم اختلال شخصیتی اجتنابی داری؟ فکر کنم اشتباه میکردم. با توجه به این چیزی که گفتی:
«دومین دلیل اخلاق خودم هست که خیلی سخت با آدمها میجوشم و اگه برای مدت طولانی با یه آدم به مدت چند روز بگردم، امکان نداره باهاش دعوام نشه.»
و البته خیلی از چیزایی که قبلاً گفتی (مثلاً اینکه میخوای موهاتو از ته بزنی که در واقع نشونهی Impulsiveness هست، یکی از علائم BPD)، فکر کنم اختلال شخصیتی مرزی توضیح محتملتری باشه. علائمش رو اینجا بخون:
https://psychcentral.com/disorders/borderline-personality-disorder-symptoms/
ببین برات صدق میکنه یا نه. من چون رفتارت رو از نزدیک ندیدم نمیتونم درست قضاوت کنم.
سلام فربد یه سوال دیگم داشتم به نظرت ما فرزندان باید مدیون پدر و مادرمون باشیم ? باید بهشون دین ادا کنیم به خاطر اینکه مراقبمون بودن و کمکمون کردن بزرگ بشیم و دوسمون داشتن? یا اینکه جواب نه هست به این دلیل که ازمون نپرسیدن ایا دوست داریم به دنیا بیایم یا نه و ما به دنیا اومدین چون پدر و مادرمون دوست داشتن یه فرزند داشته باشن?
ممنون
فربد
به نظرت رفیقت دوست داره با بقیه ملت هم حرف بزنه؟٬
چرا که نه. نظرت چیه در مورد این دو تا متنم
لطف داری.
به نظرت ما فرزندان باید مدیون پدر و مادرمون باشیم؟
– من فکر میکنم به جای واژه مدیون بودن بهتره از واژه سپاسگزاری انتخاب کنیم. در این صورت بله باید سپاسگزار باشیم. ولی این که در چه حد و برای چه چیزهایی… خوب بستگی به شرایط داره. همه پدر مادرها وظایفشون رو به درستی انجام نمیدن.
باید بهشون دین ادا کنیم به خاطر اینکه مراقبمون بودن و کمکمون کردن بزرگ بشیم و دوسمون داشتن؟
– راستش کارهایی که بچه ها انجام میدن بیشتر به خاطر ایجاد حس رضایت در خودشونه تا جبران لطفی که بهشون شده. البته وقتی سن بچه ها کم باشه ممکنه به یه جور تلاش مصلحت اندیشانه برای جلوگیری از قطع منافع! تنزل پیدا کنه. رابطه بین والد و فرزند هم به نحوی نیست که هیچ وقت توقع جبران داشته باشی… چرا که فرزند مثل یه بخشی از خود آدمه که وجودی مستقل پیدا کرده. البته شاید این مورد در مورد شرایط من و پدر و مادرم صدق کنه نه همه.
هرچند که جواب صحیح این سوال برمیگرده به اینکه منظورت از کلمه ادای دین چی هست و در چه حدی!
یا اینکه جواب نه هست به این دلیل که ازمون نپرسیدن ایا دوست داریم به دنیا بیایم یا نه و ما به دنیا اومدین چون پدر و مادرمون دوست داشتن یه فرزند داشته باشن؟
خوب یه بخشی از به دنیا اومدن ما به خاطر اینه که به پدر مادرهامون رکب زدن!! و گفتن بچه دار بشید ما برای بچه ها رفاه و آسایش و کار درست میکنیم و خلاصه میاریمشون تو بهشت. یه بخشی هم اتفاق غیر مترقبه بوده! پس یه مقدار پدر و مادر ها این وسط طفلکین و تازه اگه واقعا ناراضی باشی….الان موندن یا رفتن دست خودته! ولی جدی من فکر میکنم این موردی که تو داری میگی، یعنی: «با پدر و مادرم کاری ندارم چون اونها من رو به این دنیای نکبت بار آوردن» صرفا یک توجیه باشه برای فرار از مسئولیت های خانوادگی و البته تنبلی و خودخواهی فرزندان.
البته بازهم این جواب بستگی به این داره که چه موردی الان داره تو ذهن تو سوال کننده میچرخه!
سوال خیلی کلیه و جواب هم کلی شده! در حالی که اگه سوال دقیق تر پرسیده بشه ممکنه جواب کاملا برعکس این باشه.
و میدونی….
سوالات…. انگار یه کنتاک خانوادگی رخ داده یا در حال رخ دادنه!
راستش جواب دادن به این سوالها خیلی سخته، چون جواب هرکدوم به شدت به دینامیک روابط بین فرزند و پدر و مادرش ربط داره و این روابط هم از هر خونواده به خونوادهی دیگه متغیره.
در کل به نظرم پدر و مادر تا حد امکان باید بچههاشون رو راهنمایی کنن، ولی حق ندارن در زمینهی تصمیمات مهم زندگیشون (مثل انتخاب رشته، ازدواج و…) بهشون زور بگن. کسی که پدر و مادر زورگو/سوءاستفادهگر داره، به نظرم حق داره در صورت رسیدن به استقلال اقتصادی باهاشون قطع رابطه کنه. حتی با وجود اینکه پایینتر گفتم پدر و مادر باید مواظب باشن دخترشون رو دست آدمی با وضعیت اقتصادی نامعلوم ندن، اگه اون دختر خودش صد در صد به ازدواج راضیه، طرفو دوست داره و هیچ راهی نیست نظرش رو برگردوند، پدر و ماد باید با ازدواجش موافقت کنن (مگه اینکه طرف معتاد/خلافکار باشه، در این صورت به نظرم اعمال زور جایزه).
من قبول دارم خیلی از خانوادههای ایرانی انتظار دارن فرزندانشون تابع اینا باشن و به نظرم انتظار بیجایی نیست. به هر حال خود تو اگه بچه داشتی، دوست نداشتی تا یه حدی از وفاداری و تعلق خاطر فرزندت به خودت مطمئن باشی؟ اگه این وفاداری و تعلق خاطر وجود نداشته باشه، پس آدم برای چی این همه زحمت بکشه بچه بزرگ کنه؟ ولی خب همونطور که گفتم، این انتظار، جز در مواردی که پای سلامت فرزند یا درگیر شدنش با قانون میاد وسط، نباید با اعمال زور ترکیب بشه.
در جواب به این سوال که آیا ما به پدر و مادرامون دینی داریم برای ادا کردن، به نظرم جواب مثبته. ولی خب نباید از کسی انتظار داشته باشیم خاطر ادا کردن دینش به پدر و مادرش زندگی خودش رو خراب کنه، چون همونطور که خودت به طور غیرمستقیم اشاره کردی، انسانها معمولاً دلایل خودخواهانه دارن برای بچهدار شدن.
البته اینجا باید عنصر عشق فرزند به والدین رو هم در نظر گرفت. تا وقتی آدم پدر و مادرش رو دوست داشته باشه، اصلاً نیازی نیست از مدیون بودن حرف بزنیم. همین دوست داشتن باشه باعث میشه شما همیشه سعی کنی خوشحال نگهشون داری. ولی وقتی دوست داشتنی در کار نباشه، به نظرم انصاف حکم میکنه که حداقل احترامشون رو نگه داری و در مواقع ناتوانی ازشون نگهداری کنی. به نظرم بیشتر از این دینی بهشون نداری.
سلام فربد نظرت در مورد وظیفه ی پدر و مادر نسبت به فرزندان و بلعکس چیه ? ایا ما باید هر تصمیم اونا رو برای اینکه خوش حالشون بکنیم قبول بکنیم ? یا مثلا در مورد ازدواج از ترس اینکه ناراحتشون کنیم یا اینکه اونها رابطه رو قطع بکنن به خواسته هاشون احترام بزاریم و از انتخاب خودمون بگذریم? خیلی از خانواده های ایرانی انتظار دارن که فرزندشون تابع اونا باشه چونکه فرزند باید مدیونشون باشه و به خواستشون احترام بگذاره و به نظر من تو این متن این مشکل رو تو خیلی از خانواده های ایرانی به درستی انتقاد کرده
وظیفه ی پدر و مادر نسبت به فرزندان و بلعکس چیه؟
– به نظرم تو یه خانواده متعادل وظیفه همه اینه که بهم دیگه کمک کنند تو زندگی برن جلو. جوری که همه اعضا به چیزی که میخوان برسن و این وسط کسی قربانی خواست دیگران نشه. چیزی که تو خانواده های ایرانی کمتر دیده میشه و به نظرم یکی از دلایلش هم حاکمیت مذهب (البته بگم قشر مذهبی؟! بهتره) بر جامعه است.
ایا ما باید هر تصمیم اونا رو برای اینکه خوش حالشون بکنیم قبول بکنیم؟
– نه. به هیچ عنوان. و اون چیزهایی هم که تو دوران مدرسه و دانش آموزی در مورد اطاعت بی چون و چرا از والدین گفته شده صحت نداره. چون برای اجراش لازمه پدر و مادر هم یک سری مسائل رو در رابطه با اولاد خودشون رعابت کنند.
مثلا در مورد ازدواج از ترس اینکه ناراحتشون کنیم یا اینکه اونها رابطه رو قطع بکنن به خواسته هاشون احترام بزاریم و از انتخاب خودمون بگذریم؟
– هی من تو این وبلاگ سه نفر رو میشناسم که قصد تشکیل خانواده ندارند و یکی هم میشناسم که بهش زن نمیدن! پس به عنوان یه سوال تخیلی در نظر میگیرمش. با اینکه بچه ها چشم بسته نظر پدر و مادر رو بپذیرند یا پیدا کردن شریک زندگیشون رو کلا به اونها واگذار کنند شدیدا مخالفم. اینجوری امکان داره خود طرف تا اخر عمر از انتخابی که براش شده ناراضی باشه و حتی این نارضایتی رو به پدر و مادر هم منتقل کنه پس برای همه ضرره.
اگر هم در باب ازدواج مخالفتی از طرف والدین باشه باید به دنبال دلیلش بود. بالاخره عشق، مخصوصا وقتی برای اولین مرتبه باشه، آدم رو از نظر عقلی کور میکنه. بنابراین در این شرایط پدر و مادر که در رابطه نزدیک با فرزندشون هستند بهتر از همه میتونند راهنماییش کنند و مشکلات رابطه رو ببینند. اگر بر سر مسائل پیش پاافتاده یا چیزهایی باشه که برای اونها مهمه اما برای تو فرزند نه….به نظرم باید از مخالفت چشم پوشی کرد…اما اگر بر سر مسائل جدی مثل اختلاف فرهنگ باشه… بهتره بااشون موافق بود.
در ضمن الان با توجه به اینکه بچه های مسئولیت پذیری لازم رو ندارند، به اندازه کافی تو جامعه واقعی و کاری حضور ندارند و از نظر مالی هم خیلی دیر به استقلال میرسند بهتره در ازدواج خیلی دقیق تر به نظر پدر و مادر فکر کنند…چون ممکنه گاهی تا اخر عمر از نظر مادی و احساسی بهشون وابسته باشن… و بعد مخالفت پدر و مادر با شریک زندگیشون بشه به یک مشکل مضاعف.
خیلی از خانواده های ایرانی انتظار دارن که فرزندشون تابع اونا باشه چونکه فرزند باید مدیونشون باشه و به خواستشون احترام بگذاره و به نظر من تو این متن این مشکل رو تو خیلی از خانواده های ایرانی به درستی انتقاد کرده.
– راستش موضوعاتی که تو متن بهشون اشاره شده، یک سریشون مخصوص جوامع روستایی و شهرهای کوچکه… جامعه های بسته با تعداد افراد محدود….که به لطف تعداد زیاد مهاجرت ها از روستا به شهر…فرهنگ غلطش به شهری ها هم منتقل شده. (مثل چشم و هم چشمی ها و ظاهر بینی) یک سریش هم به خاطر وارد شدن فرهنگ غربی اون هم به صورت نصفه و نیمه است… یعنی جوانهای الان انتظار دارند آزادی های یه جوون غربی رو داشته باشن… ولی حاضر نیستند مثل جوون غربی مطلقا وابستگی اقتصادی به خانواده نداشته باشند. این وسط پدر و مادرها که متعلق به دهه ۵۰ ۴۰ هستند واقعا حیرونند و برعکس متن الان انقدر به بچه ها بها داده میشه که قضیه برعکس شده و توقع دارن پدر و مادر حتی دنبال و پیروشون باشه. به نظرم متن از یه درد و دل ساده فراتر نمیره… درد و دل کردن هم کاریه… ولی مهم اینه که طرف بتونه یه راهکار به خواننده ارائه بده
سلام فربد خیلی دوست دارم نظر شخصیتو در مورد این متن بدونم و همین طور از نگاه تو. اگه دوست و وقت داشتی از جوابت خوشحال میشم. ممنون
http://mrshabanali.com/%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%AA%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%85-%DB%8C%DA%A9-%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D9%84%D8%AE/
مشکل من با متنهای این مدلی اینه که نسل جوون رو به شکل یه سری روبات در نظر میگیرن که باید همونطور که برنامهریزی شدن (یا تربیت شدن) عمل کنن. من خودم جوون این مملکتم، ولی به هیچکدوم از دیدگاههایی که توی متن بهشون اشاره شده (مدرکگرایی، مادیگرایی، سر کردن تو موبایل و عدم برقراری ارتباط با بقیه و…) دچار نیستم. اگه توی دور و بر من هم این چیزها هست و من بهشون دچار نشدم، یعنی بقیه هم میتونن بهشون دچار نشن، منتها خودشون تلاشی در راستاش نمیکنن. الان گیریم یکی مدرکگراست. راهحل چیه؟ مدرکگرایی یه ویروس نیست که نشه درمانش کرد. فقط یه دیدگاهه که در عرض چند ثانیه میشه تغییرش داد. اگه کسی مدرکگراست و به هیچ عنوان حاضر نیست دیدگاهش رو تغییر بده… خب، زیاد مهم نیست. چون آدمهای مدرکگرا معمولاً نمیتونن سری از میون سرا دربیارن و فقط تبدیل میشن به یه چرخدنده تو سیستم.
یه سری از مشکلاتی که متن داره بهشون اشاره میکنه هم لزوماً مشکل نیستن. مثلاً اینکه خانوادهها حواسشون هست تا دخترشون رو به یه آدم بیپول ندن، لزوماً چیز بدی نیست. من خودم اگه قصد ازدواج داشتم، هیچوقت به خودم این اجازه رو نمیدادم با وضعیت مالی نامشخص تشکیل خانواده بدم، حتی اگه پدر مادر دختره خودشون به قضیه اهمیتی ندن. به هر حال خیلی از جوونها هم خام و بیتجربهن و حواسشون نیست که صرفاً با عشق و علاقه نمیشه یه ازدواج موفق داشت و لازمه این توانایی رو داشته باشی یه خونواده رو اداره کنی. خونوادهی یه دختر توی این شرایط میتونن بهش کمک کنن بیگدار به آب نزنه و در نتیجه، خودش رو بدبخت نکنه.
تازه الان با گسترش روابط قبل از ازدواج و مستقل شدن زنها این مشکل هم بهتدریج داره حل میشه. الان کمتر دختری رو میشه پیدا کرد که مثل قدیم منتظر بمونه خواستگار براش پیدا بشه یا پدر مادرش براش شوهر انتخاب کنن.
در کل دغدغههایی که توی متن مطرح میشه دغدغههای درستین، ولی به نظرم توی ایجاد لحن احساسی و دراماتیک و دراز کردن انگشت اتهام به سمت والدین یکم زیادهروی شده. خود نویسنده از اینکه نسل قبلی نسل فعلی رو طلبکار آورده شاکیه. ولی این خودش یه جور طلبکار بودنه. شما با عقل سلیم خودت میتونی به هر تربیت غلطی فایق بیای.
به نظرم خیلی ایده آل و بدون در نظر گرفتن حقیقت جامعه نوشته شده…
در واقع این موارد رو حکومت برای مردم به عنوان ارزش معرفی کرده…
و تو یک جامعه بی ثبات، بدون آزادی و خفقان آور(هههه! جامعه ما نه ها…منظور بلاد کفره!) ، این شعار «برای بهتر شدن باید از خود شروع کنیم» فقط به درد لای جرز دیوار میخوره.
آقا من دستی به اف ال بردم و یه بیت دیگه درست کردم :))))
گوش کنید بگین نظرتون چیه لطفا
http://s8.picofile.com/file/8313183026/Blood_Rain.mp3.html
هان این نسبت به بیت قبلی خلاقیتش کمتر بود. بیت قبلیه رو میشد به عنوان بیت مخصوص Boss Battle ازش استفاده کرد، ولی این مشخصه همچنان توی مرحلهی اکسپرمینت قرار داره، خصوصاً از این لحاظ که جز صدای برفک تلویزیون یه بیت بود که دائماً داشت تکرار میشد. تنها چیزی که ازش دریافتم حال و هوای عربی/اسلامیش بود. اگه روش کار کنی،میتونی به یکی از این رپرای Nation of Islam بفروشیش. 😀
اوهوم… به خاطر این بود که سعی کردم یه بیت قانونمند تر بسازم این بار :دی
و خب آره… باید یه سری نکته اوج و فرود توی قسمت ورس ها بیارم و اینا
و اینکه نه، قرار نیست به کسی بفروشمش xD
این فکت خودم سعی کردم یه لیریکس روش بنویسم :دی
http://s8.picofile.com/file/8313206576/Blood_Rain.txt.html
That’s actually pretty good, form a technical standpoint
آقا جداً اینو تبدیلش کن به آهنگ. من خودم میرم توی Genius.com براش Annotation مینویسم. 😀
*blushes*
xD
جدا بدم نمیاد ولی میترسم فردا پس فردا از اطلاعات بیان در خونه مون رو بزنن بردارن ببرنم :)))
آقا من این اواخر انیمه serial experiments lain و آلبوم In the Shadows of living room رو گوش دادم و خب یه علاقه در من ایجاد شده تو آثاری که حول تکنولوژیه درون مایه شون ولی یه برداشت عجیب و فلسفی تر دارن نسبت به قضیه.
مثلا همین انیمه سریال اکسپریمنتس خیلی حول برنامه نویسی و تکنولوژی و قدم های اولیه اینترنت و کامپیوتر های شخصی میچرخه ولی هدف کلیش اینه ذهن بیننده رو درباره واقعیت و معنیش به چالش بکشه. یه مثلا همین آلبومه که گفتم کلش یه حالت گلیچ طور داره و یه جورایی شبیه شنیدن برنامه های یه شبکه تلوزیونی هستش کل آلبوم. یعنی مثلا ۵ ۶ تا اسکیت و شبه آهنگ شبیه تبلیغای تلوزیون یا برنامه های تلوزیونی داره بعد به شکل دپرسینگی خواننده میان این وسط آهنگ میخونه یا بعضی اوقات رپ میگه. چیز عجیبیه :دی
میخوام بدونم کتابی، فیلمی، بازی ای، انیمه ای، چمیدونم هر چیزی شبیه اینا نیست که با محوریت کامپیوتر و تکنولوژی باشه ولی یه تویست عجیب داده باشه به قضیه؟
مهراد
فکر کنم این سوالت رو باید بری تو انیم ورد مطرح کنی..
چرا که اینجا هیچ کدوم ما انقدرها انیمه بین حرفه ای نیستیم که بتونیم بهت جواب درست رو بدیم…
مگر با کمک گرفتن از گوگل
والا اولا من دیدن انیمه رو به شدت توصیه میکنم. چون به نظر من یه سر و گردن از انیمه های معمولی بالاتره و یه اثر آوانگارد خاصیه، از اونایی که هر چند ده سال یه بار میاد.
جدا از اون من گفتم از هر مدیومی باشه خوبه و ترجیح میدم وارد جمع اوتاکوهای جوگیر جماعت نشم :دی (مخصوصا ایرانی ها)
صفحهی سایبرپانک توی تیویتروپز یه عالمه مثال از مدیومهای مختلف (حتی موسیقی) داره. میتونی بری توضیحات کوتاهشون رو بخونی ببینی کدوم توجهتو جلب میکنه.
http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/CyberPunk
ولی خب اگه دنبال اثری هستی که به تکنولوژی توییست عجیب داده باشه، دیدن سریال Black Mirror از واجباته.
ها… ایول. ایده خوبیه :دی
سریال رو هم حتما میبینم.
ضمنا آقا شما هم اینو تجربه کن به نظرم. تجربه شدت منحصر به فردیه.
بعد آقا بین این سایبر پانکا چیزی پیدا میشه که هارد ساینس فبکشن باشه بر محوریت تکنولوژی های الکترونیکی مثل کامپیوتر و اینترنت؟
فکر کنم رمانهای نیل استیونسون (Neal Stephenson) چیزی باشن که دنبالشی. استیفنسون یکی از نویسندههای پست سایبرپانکه (یعنی سایبرپانکی که به اندازهی آثار سایبرپانک اصیل به تکنولوژی دید منفی نداره) که خودش هم توی رشتهی کامپیوتر سررشته داره و کتابهاش پره از اطلاعات جورواجور راجعبه مسائل تکنیکی و بهروز تکنولوژیک.
ایول…
I’ll be sure to check ’em out
سریال black mirror
بهترین پیشنهادی ک میتونم در این مورد بکنم
البوم Ok computer از رادیو هم میشه گفت همچین فازی داره
گوش دادم اونو قبلا… آلبوم خوبیه، ولی اون حالت تکنولوژیک که گفتم رو نداره… کلا تم واحدی نداره آلبوم، الکترونیکه فقط :دی
این آلبومی که الآن گفتم رو گوش کن: https://www.youtube.com/watch?v=Oila1vBKJAc
you’ll get what i mean
آرتین
این فیدیبو عجب جونوریه کتاب های رایگانش رو هم نمیشه اپ به اپ کرد. عجبا!!!!!
دوستان مشکل دو خطی شدن منو تو نمایش در تبلت ها هم حل شد، الان تو تبلت هم مثل موبایل منو همبرگری رو نمایش میده.
ها الان درست شد . دستت درد نکنه.
فربد جان نسخه انگلیسی لجند و میشه لینکش بدی
http://b-ok.org/book/231164/cd4479
سلام فربد تاسیس سایت رو بهت تبریک میگم. من ازت یه سوال داشتم دوست داری سایتت فقط یه سایته کتاب باشه یا در مورد موضوعات جامعه هم مثل روابط عاطفی و غیره صحبت بشه? یعنی بحث فقط و فقط کتابی یا موضوعات روز ایران از نظر سیاسی اجتماعی و فرهنگی.
ممنون
سلام. ممنون.
قصد دارم راجعبه یه سری مسائل فرهنگی/اجتماعی بنویسم. منتها قبلش باید اطلاعات کافی جمعآوری کنم.
موسی الان درست شده دستت درد نکنه. منظورم لوگوئه
فربد
اسطوره رو گرفتم بالاخره😀
کی میخواین شروع کنین؟
از کجا گرفتی
و انگلیسی گرفتی یا فارسی
اگ لینکگ pdf اش داری ب منم میدی
کتابشو خریدم. نسخه فارسی مال انتشارات تندیس ـه.
احتمالاً بحث راجع بهش رو اوایل/اواسط دیماه شروع میکنیم.
کامنت های لینک دار باید تایید بشن نه ؟
آره
یادم نبود.
فربد
عذرخواهی بزرگ منو بپذیر تا دیشب ساعت ۱ گرفتار بودم. تازه الان وقتم واقعا آزاد شده .
https://www.nytimes.com/2017/11/21/technology/fcc-net-neutrality.html
https://www.cnbc.com/2017/11/20/gamers-overreacting-on-ea-star-wars-game-firms-should-raise-prices.html
ای بابا… وضع همه جا خرابه که :/
هان. اینا رو زیاد جدی نگیر. کلاً حرف برای محدود کردن اینترنت زیاد رد و بدل میشه و شاید در آیندهی دور هم عملی بشه، ولی فعلاً جای نگرانی نیست. هر تصمیمی که بخواد نت رو به طور جدی محدود کنه، معمولاً با مخالفت شدید مواجه میشه (مثل CISPA)، چون محدود شدن نت، توی دنیای غرب، در حال حاضر به نفع کسی نیست و اگرم باشه، دلاوران اینترنت سریعاً برای برطرف کردنش یه راهحل پیدا میکنن (تورنت و دارکوب و Tor نمونهای از این راهحلهان).
اون لینک دوم هم که برای ما Pirateها نباید خیلی نگرانکننده باشه. حتی اگرم نبود، EA الان به خاطر سیاستهای طمعکارانهش داره کلی به اعتبارش صدمه میزنه و هرکی هم ازش دفاع کنه (مثل همون آقاهه که لینکشو گذاشتی) ملت کلی توی ردیت و فورچان و… بهش حمله میکنن.
i hope so…
فربد.. با این صحبتی که در مورد حس زیباشناسی در زبان کردی…فکر کنم بچه کلا ناامید شد از کسبش
خوب طرف نباید دو تا متن ادبی بخونه احیانا که همچین جملاتی تو ذهنش بشینه؟
اگه نه که هیچی، ولی اگه آره…اونوقت به تجربه نمیشه ربطش داد؟
مثل اینکه صحبت های روزانه رو جنع و تفریقی در نظر بگیریم که هر کسی بلده و خوب نوشتن و صحبت کردن رو معادلات ریاضی که تنها با خوندن کتابها میشه یادشون گرفت
در این شکی نیست که هرچی بیشتر کتاب بخونی، این درکه قویتر میشه. ولی خب اگه درکه از ابتدا وجود نداشته باشه، هرچقدر کتاب بخونی، تاثیر چندانی نداره. خیلی از این مترجمهایی که ترجمههای بد و متوسط میدن بیرون، مسلماً کتاب زیاد خوندن، ولی خب چون نمیتونن تشخیص بدن فلان جمله قشنگ نیست/نمیشینه روی متن، کل دانشی که کسب کردن تاثیرش خنثی میشه.
مثلاً یه نمونهی خوبش همون ترجمهی ۱۹۸۴ صالح حسینی بود که مسی توی وبلاگ گذاشته بود. صالح حسینی مسلماً کسی نیست که کتاب کم خونده باشه، ولی اتفاقاً تلاشش برای به رخ کشیدن دانش ادبیش ترجمهش رو خراب کرده بود.
راجعبه تجربه هم اینکه من وقتی داشتم پرتقال کوکی رو ترجمه میکردم، توی خیلی از تصمیمهایی که گرفتم، مجبور بودم کاملاً به درک زیباشناسانهی خودم رجوع کنم. چون نمونهی مشابهی توی زبون فارسی نداشتیم (یا حداقل من نخونده بودم). برای همین میشه گفت تجربه مهمه، ولی همهچیز نیست.
بنابراین معتقدی اگه یه نفر درک ادبی خوبی نداشته باشه، هیچ وقت نمیتونه یک مترجم یا حتی نویسنده و سخنران خوب بشه؟
و اینکه بخ نظرت چه راههای بجز کتاب خوندن برای کسب این زیباشناسی ادبی لازمه؟
آره. به نظرم داشتن درک ادبی بالا یکی از لازمههای مترجم/نویسنده/شاعر شدنه و چیزی نیست که بشه یادش گرفت و جزو صفات ذاتیه. فقط میشه تقویتش کرد.
نمیدونم چجوری میشه زیباشناسی رو کسب کرد. چون به نظرم اکتسابی نیست. ولی به شخصه یکی از ترفندهایی که به کار میبرم اینه که پیش خودم میگم یه روز متنی رو که دارم ترجمه میکنم/مینویسم قراره یه گویندهی خیلی حرفهای و خوشصدا به کتاب صوتی تبدیل کنه. ساختار جملات چجوری باشه که این کتاب صوتی فرضی خوب از آب دربیاد؟ معمولاً جواب میده.
دوستان مشکل روی هم رفتن لوگو و آیکون های سرچ و منو در حالت موبایلی درست شد. 🙂
آره موسی.
اکی شده. دست جنابعالی و سازنده درست.
آرتین
بازم ایرادی دیدی بگو.
منو ها هنوز تو ابعاد تبلت مشکل دارن فک کنم.
تو تبلت دو ساعت پیش رفتم و آره اگه عمودی بگیرمش مشکل داره.
موسی
تو گوشی من هنوز همونطوریه
گوشی هواوی
بینام
گوشیت رو بنداز دور.
جا داره به نماینده از بینام بگم…
ممنون از پیشنهاد سازندت رفیق.
موسی
منم الان نگاه کردم…دیدم دوباره به حالت قبل برگشته. یعنی همچنان لوگو روی خطها افتاده در حالی که دیشب این مشکل مرتفع شده بود.۴
خب جفتتون گوشی هاتون رو بندازید دور. درسته. لابد کش قدیم رو نگه داشته مرورگرت.
سلام آقا فربد.
این جمله رو اگه بخوایم خیلی ادبی ترجمه کنیم چجوری میشه؟
“It’s as naturalistic as you can make it sound-to lift it off the page,to make it sound as though you’re not reading it.”
سلام پارسا.
اینکه نوشتهات تا چه حد طبیعتگرایانه جلوه کند، اینکه حصار کاغذ را بشکند و از تجربهی خوانش صرف فراتر رود، بستگی به خودت دارد.
به جای «از تجربهی خوانش صرف فراتر برود» میشه به طور دقیقتر گفت: «کاری کنی مخاطب حس کند مننی نیست که صرفاً آن را میخواند». ولی حب خیلی ادبی به نظر نمیرسه.
خیلی ممنون.
راستی چطور میتونید اینقدر زیبا جملات رو با ساختار دیگه ای ولی هم مفهوم درست کنید؟
آیا به تجربه هم بستگی داره؟
یه چیزی هست به اسم درک زیباشناسانهی زبان که واقعاً نمیشه جایگزینی براش پیدا کرد. مثلاً تو خودت وقتی داری یه متن ادبی فارسی رو میخونی، یهو به یه جمله توی نثر یا بیتی توی شعر برخورد میکنی که زیباییش (در مقایسه با بقیهی جملات و ابیات) غافلگیرت میکنه. به این میگن درک زیباشناسانهی زبان و واقعاً به تجربه هم بستگی نداره. صرفاً باید توی ذهنت وجود داشته باشه. کافیه این درک زیباشناسانه رو توی ترجمه اعمال کنی.
بسیار سپاسگزارم.
بوفچه
به نظرت میشه این کتابی که لینک دادی به من رو گروهی خوند؟
تو نقدش چی بنویسیم اونوقت؟
آرتین زیاد نگران کتابهای بوککلاب نباش. در حال حاضر حداقل دهتا کتاب بعدی رو تعیین کردم. 😀
فربد اگه ممکنه تعداد چت ها رو کم کن فکر کنم سرعت صفحه رو اورده پایین البته فکر کنم
سرعت بارگزاری صفحه برای من فرقی نکرده. اگه بقیه هم این مشکلو داشتن، کمش میکنم. امکانش هست مشکل از کانکشن خودت باشه.
سلام دوستان عزیز
اقا اینجا نمایشگاه کتاب گذاشتن منم ی چنتا کتاب در نظرم بخرم منتهی چون اطلاعاتم در مورد مترجم و انتاشارتی های خوب کمه خاستم از شما راهنمایی بگیرم ک کتاب های مدنظرم و از کدوم مترجم/انتشارات بگیرم
این کتاب هارو میام بگیرم
یابنده نگهبان- استیفن کینگ
رمان دوپولی ها
شب های روشن
ناطوردشت
عقاید یک دلقک
استاد و مارگاریتا
اگه گتاب خاصی هم درنظرتون که خوب و پیشنهاد میدین بگیرم معرفی کنین عالی میشه
شب های روشن کتاب خیلی خوبیه ولی مثل شاهکار های داستایفسکی نیست. اگر خواستی بگیری ترجمه سروش حبیبی رو بگیر.
سلام اندلاین.
یابندهی نگهبان کلاً یه ترجمه داره: سمیه داننده / انتشارات ماهابه
رمان دوپولیها / ابوتراب باقرزاده / انتشارات امیرکبیر
ناطور دشت / ترجمهی محمد نجفی / انتشارات نیلا
عقاید یک دلقک / ترجمهی شریف لنکرانی و محمد اسماعیلزاده / نشر امیرکبیر و چشمه (جفتش خوبه)
مرشد و مارگاریتا / عباس میلانی / نشر نو
اندلاین
مترجم هایی که فربد گفتند خوبه.
من تعریف کتاب دولت عشق رو زیاد شنیدم. ولی تنها کسی که اینجا خوندتش مهرداده
اتحادیه ابلهان هم میگن قشنگه.
آقا این ساندکلاود چقدر خوبه. لعنتی چرا فیلتر بوده تا حالا؟
به خاطر اینکه ملت توش موزیک گوش میدن.
مسی جداً یه افزونهی پراکسی روی فایرفاکست نصب کن. کلاً فیلترینگ برات بیمعنا میشه. حتی نیاز نیست مثل سایفون هی قطع و وصلش کنی. سرعتت رو هم نمیاره پایین.
آخه آهنگ نیست فقط. کلی پادکست داره. خوراک گذروندن وقت تو مسیر های شهریه.
فربد خودت از کدوم افزونه استفاده می کنی ؟
من توی کروم از iNinja Proxy استفاده میکنم.
آرتین
توی تلگرامه
آرتین
بیا ببین چی برات پیدا کردم
خبرگزاری رسمی کره شمالی به فارسی .
یعنی عجیبا غریبا .
northkorea_fa@
واو. مثل اینکه واقعاً از خود پیونگیانگ این کاناله رو اداره میکنن. ببین توییت ترامپ رو چجوری تحریف کردن:
توییت ترامپ:
Why would Kim Jong-un insult me by calling me “old,” when I would NEVER call him “short and fat?” Oh well, I try so hard to be his friend – and maybe someday that will happen!
کانال کرهی شمالی:
ترامپ باز هم در توئیتی درباره رهبرمان رفیق کیم نوشت: چرا کیم جونگ اون باید با «پیر» نامیدن من، به من توهین کند!من سخت تلاش میکنم تا دوستش باشم و شاید روزی این اتفاق رخ دهد!
باور کنید که کاملا واقعی و معتبره
فربد
اون نوشته “انتقال داده شده به سایت” رو همراه با لینک برو به مترو ۲۰۳۳ و ۲۰۳۴ اضافه کن. مهمه. به بقیه هم اضافه کن ولی اینا اولویت دارن. به صفحه مربوطشون تو همین سایت لینک بده.
انجام شد.
فربد
چرا سیستم ثبت نام نداشته باشه سایت؟
بیشتر برای راحتی خودتون. ولی خب اگه لازم شد، شاید گذاشتیم. الان توی مرحلهی آزمونوخطا هستیم.
آخه سختی نداره که. یکبار ثبت نام میکنی تموم میشه دیگه
همین یه بار ثبت نام کردن باعث میشه افراد جدید نیان، و در ضمن من خودم هر جا ثبت نام بخواد بی خیالش میشم، مگه این که خیلی حیاتی باشه.
کاملا باهات موافقم . خودمم همینطوریم
اگه بدون ثبت نام بشه به لینک ها و تمام محتوی سایت دسترسی داشت بازم نمیان؟
البته من نظرم این بود که سیستم ثبتنام فقط برای استفاده از چتباکس الزامی باشه. و اون هم برای حل کردن مشکل اسم.
فربد
تو هم یه دور سایفون رو خاموش کنی احتمالا گودریدزت خرابه.
ای بابا خواهش میکنم که زودتر این مشکل اسم رو حل کنید لطفا .
ای بابا
این پایین نظر من بود.
خوب
الان باید هم وب رو چک کنیم
هم سایت
و هم چت روم
عالیه…
فربد نظر خودم بعد از خوندن یک کتاب رو کجا بذارم؟
دیگه همین جور برم جلو به یک کارشناس در زمینه کره شمالی تبدیل میشم…
دیگه وبلاگو ببندم مشکلی نیست. کامنتهای اخیر که از طریق صفحهی اصلی قابلمشاهدهن. فقط اگه خواستی، هر از گاهی باید بیای چتباکس رو چک کنی.
بذار توی بخش ادبیات.
هر دفعه باید یوزرنیم رو عوض کنیم؟
این ظاهراً یکی از باگهاشه. به مسی گفتم رفعش کنه، ولی توی چتها گم شد.
مسی وقتی یه اسم رو انتخاب کنی و دفعهی بعد بخوای با همون اسم وارد شی، میزنه Username is already taken. مشکل از کجاست؟
فربد اینو اینجا مینویسم چون فکر میکنم مهمه دسترسی به پیام های قبلی چت رو زیاد بگیر چون تو وبلاگ چند باری پیش اومد گه ما توی یک شب بالای هزار تا کامنت گذاشتیم و شاید کسی بخواد چت های قبلی رو بخونه
متاسفانه طبق گفتهی مسی چتباکسش همچین قابلیتی نداره. من خودم شدیداً خواستارش هستم و شاید حتی به خاطرش چتباکس رو عوض کنیم.
دوستان
کتاب هفته این بار زیاد خوب نشده چون متن خوبی که اول نوشته بودم به خاطر نقص فنی پرید
حالا هم که چهار تا شکلکم نداریم که عمق عصبانیتم رو نشون بدم
فعلا یه موز برمیدارن اه
شخیل از این به بعد خواستی کامنت طولانی بنویسی، توی فایل ورد یا چیزی شبیه به اون بنویسش بعد اینجا پیست کن. برخلاف وبلاگ، امکانش هست توی ادیتور اینجا متن پیست کرد.
آره از این به بعد باید همین کار رو بکنم
خب من کتابه رو خوندم.
آفرین. نقدش رو بنویس ذخیره نگه دار. آخرای ماه راجع بهش بحث میکنیم.
کتاب تولد یک قهرمان رو خوندین؟ خوبه؟ پیشنهاد میکنین واسه خوندن؟
اسطوره (Legend) رو خوندی؟
نه کلا کتابای دیوید گمر رو نخوندم
خب منطق از همه لحاظ حکم میکنه خوندن گمل رو با اسطوره شروع کنی، چون اولین کارشه و توش دنیای فانتزی درنای به خواننده معرفی میشه. دور بعدی باشگاه کتابخونی قراره با بچهها بخونیمش. اگه بخوای، میتونی بهمون ملحق بشی.
خیلی دوست داشتم با شما بخونمش ولی تو فیدیبو نمونش گرفتم اصلا خوشم نیومد 🙁 حس میکنم متنش روون نیست.
راستی تو بازیسنتر یکی دنبال کتاب دیوید گمل بود بهش همین اسطوره رو معرفی کردم لینک بوک کلاب رو هم بهش دادم و توضیح دادم کلی خوشحال شد D:
خب متاسفانه ترجمهی دیگهای ازش موجود نیست و منم همچنان معتقدم خوندن گمل رو باید با اسطوره شروع کرد.
دستت درد نکنه. 🙂
من الان رفتم تو هنگ آوت. فک نکنم با یه اکانت بتونیم ۲ تامون چت کنیم. ولی خب تو چرا تله نمیسازی؟
من اکانتم جداست.
برو توی قسمت Contacts بعد New Conversation و اونجا ایمیل یاهوی منو وارد کن.
تله هم نمیتونم بسازم، چون شمارهی موبایل میخواد.
فربد
الان واقعا من نباید عصبانی باشم؟ صفحه مترو ۲۰۳۳ رو اونم تو جایی که من دارم ۱ هفته روش کار میکنم تعویض url کردی؟ الان از گوگل که لینک میشه میره به همون صفحه قبلی و ارور ۴۰۴ میده. میدونی گرفتن همچین اروری چقدر نابود میکنه زحمات رو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونی دیگه. برا همین میگم آب هم میخوای بخوری تو سایت به من بگو.
در ضمن لطفا نرو تستش کن تو گوگل، چون هر یه کلیک بیشتر که به اون صفحه بره مضره. تا من ریدایرکتش کنم.
نه، نباید عصبانی بشی. چون من هیچ ایدهای ندارم که تو داری چی کار میکنی یا من نباید چی کار کنم که با کار تو اختلال نداشته باشه.
من برای همین اصرار دارم که بریم هنگاوت. وقتی تنها راه ارتباطی ما ایمیله (و منم هر دفعه باید بهت بگم ایمیلتو چک کنی)، باید قبول کرد هیچکدوممون چندان راغب نیستیم همدیگه رو از کارهای کوچیک همدیگه مطلع کنیم. ولی با هنگاوت این مشکل رفع میشه. چون مسنجره و ارتباط رو سریع و هموار میکنه.
فربد
حالا این درخواستی که میگی رو کجا فرستادی؟!
به ایمیل یاهوت.
اگه دیدی با اون نمیشه، با همون اکانت مشترکی که توی گوگل ساختیم بیا. این لینکشه:
https://hangouts.google.com
موسی
من درک میکنم چقدر رو کارت حساس هستی و دوست داری همه چیز مرتب و منظم باشه.
ولی بذار فربد هم خودش یاد بگیره که موقع گذاشتن مطالب حواسش رو جمع کنه.
چندبار که چیزی نگی..بعد از یه مدت خودش متوجه میشه. ولی اینجوری تو همش داری الکی حرص و جوش میخوری.
و خیلی از نکاتی هم میگی…انقدر ریز هستند که شاید من مخاطب سایت متوجه نشم.
خودت رو اذیت نکن.
آرتین
اون مدلی که من نوشتم واقعا وجه دعوا نداشت. یعنی من سر کار بودم دیدم این عکس کمدی سیاه عوض شده. بعد با خودم گفتم: اه باز این اومد کرم ریخت… . بعد همون ذهنیتم رو آوردم نوشتم. خیلی به این فکر نکردم که درسته یا نه. ولی حق با آرتینه. چون اینجا حالت رسمی تری داره هر چرت و پرتی نمیشه توش نوشت. 😀
باید برم سراغ چت باکس. البته باید برای چت باکس قانون گذاشت. چون هر چقدر هم که ما اینجا شر و ور بنویسیم، موتور های جست و جو براشون مهم نیست. مهم اینه که نظر دادن باعث میشه که سایت آپدیت بشه و تعداد نظرات هم روشون اثر داره. ولی چت باکس این ویژگی ها رو نداره.
کاری که میتونیم بکنیم اینه که چتباکس رو بذاریم توی همین پست (جای عکس این سگ بامزههه) و کامنتها رو هم نگه داریم. چتباکس باشه برای بحثهای دم دستی و بخش کامنتها باشه برای مسائل مهمتر.
در ضمن بیا گوگل هنگاوت. یه مسنجره که برای بحث و اطلاعاترسانی راجعبه سایت ایدهاله، چون برخلاف گیم رنجر گفتگوهامون توش ذخیره میمونه. من برات اینوایت فرستادم.
همینم مونده که بیام تو یه اپ گوگل چت کنم. 😐
مسی لوس بازی درنیار. واجبه.
لوس بازی چیه؟
من گوشی اندروید هم ندارم. لوس بازی؟!
این کار برای راحتی خودمونه. ما به یه پلتفرم مسنجرمانند احتیاج داریم که توش سریع واسهی هم پیام بذاریم و تبادل نظر کنیم، بدون اینکه لازم باشه جفتمون در یک لحظه آنلاین باشیم. با توجه به اینکه من تلگرام ندارم، هنگاوت بهترین گزینهست.
بعدشم من که نگفتم بری پشت لری پیچ رو ماساژ بدی که اینجوری جبهه میگیری. تو وقتی از Search Console و موتور جستجو و ایمیل گوگل استفاده میکنی، دیگه واقعاً مضحکه بخوای برای استفاده از هنگاوت کلاس بذاری.
حالا دیگه بیشتر از این بحث نکن و برو اون اینوایت لعنتی رو قبول کن. با ایمیل یاهوی خودتم میتونی ازش استفاده کنی. زود باش. باهات کار دارم.
مسی این چه کامنتیه توی پست بلک کمدی گذاشتی؟ اینجور بحثها باید بین خودمون بمونه.
من توی پستی که گذاشتی، فقط عکس شاخص رو تغییر دادم. بقیهش تا جایی که میدونم همون چیزیه که تو گذاشتی و واقعاً ایدهای ندارم از چی شاکی شدی. ولی خب میتونیم یه کاری کنیم. من متن ویرایششدهی پنجاه عنصر داستانی رو در اختیارت قرار میدم. تو خودت به تدریج با استیلی که خودت صلاح میدونی توی سایت منتشرشون کن. منم دیگه دخالت نمیکنم. ولی اون متنای داخل وبلاگ ویرایششده نیستن، عکس خیلیاشون هم پاک شده و کلاً از اونجا نباید چیزی رو کپی کنی.
کامنت به اون خوبی. 😀
آخه من کلی لینک گذاشته بودم تو متن برای کلمات. یه بخشی رو به حالت نقل قول گذاشتم. بعد تو اصلا انگار نه انگار. کلش رو با مال خودت عوض کردی.
خب خوبه. بفرست به میلم.
الان یه جوری این رو نوشتی یکی ببینه فک میکنه اومدم فوش دادم بهت. 😐 😀
کرم ریختن و مرض داشتن فحشه دیگه. توی گفتگوی خصوصی اشکالی نداره این چیزا رو بگی، ولی توی ملاء عام باید از گفتنشون پرهیز کنی، چون باعث ایجاد سوءتفاهم میشه و ملت فکر میکنن داریم با هم دعوا میکنیم. این وجههی خوبی برای سایت نداره. حالا مهم نیست. من عناصر باقیمونده رو برات ایمیل کردم. دیگه خودت بهش رسیدگی کن. من دخالت نمیکنم.
ولی تو هم باید جواست به یه سری اشتباهات باشه. مثلاً تیتر کمدی سیاه رو زده بودی ۱۱ (به جای ۱۲) و لینک به صفحهی تیویتروپز هم نذاشته بودی.
smf
منم گودریدزم باز نمیشه.
چیکارش کنیم باز بشه؟
میشه کاری کرد؟
با فیلتر شکن امتحان کردین؟
آره. با اون باز میشه ولی بازم خوب باز نمیشه.
خب موقته یا باید کاری کرد؟
چرا اینجوری شده؟
http://s8.picofile.com/file/8311172292/Capture.PNG
اینجوری باز میکنه…
فربد
از این به بعد مطلب جدید خواستی بزنی، ببرش تو پیش نویس ولی منتشر نکن که من بیام یه دور نگاش کنم بعد. چون گوگل که ایندکس کنه کلی طول میکشه دوباره تغییرش بده.
برای پستهای مهم و مرجع حتماً این کارو میکنم، ولی برای پستهای عادی که اسلوبشون از پیش تعیین شده، به نظرم لازم نیست. چون شاید فوق فوقش لازم باشه یه کلمه رو بولد یا هایپرلینک کنی و اینم توی ایندکس گوگل تاثیری نداره.
راستی Search Console رو هم دیدم. اطلاعات باحالی توشه. ولی آنالیکتیک رو هم هرچه سریعتر بزن. الان سایت کاملاً فعال شده.
فربد
توی مصاحبه به دو مورد اشاره کرده بودی ۱.ژانرهای مختلف ۲.نویسنده های ایرانی میشه یه سری مطلب بذاری برای معرفی ژانر ها و نویسنده های ایرانی ؟؟؟
معرفینامهی ژانرها قراره توی کتاب عناصر داستانی منتشر بشه. اتفاقاً خیلی مفصل هم هست.
نویسندههای ایرانی رو هم قراره توی بوککلاب کتابهاشون رو بخونیم.
فربد
آمار گوگل رو هنوز باز نکردم. ولی سرچ کنسول رو میتونی با همون اکانت جیمیل که ساختم واردش بشی. رمز جدیدش رو هم بهت میل کردم.
سلام…خوبین؟چخبر؟
به به چه سایتی…
راستی شما با گودریدز مشکل ندارین؟برا من باز نمیشه…:/
سلام. کمپیدایی.
نه. برای من بدون مشکل باز میشه. احتمالاً مشکل از کانکشن خودته.
همه ی سایتا باز میشن بجز این…با هیچ مرورگری باز نمیشه.
فربد
میدونی که توی صفحه بلاگ اون کادر اطلاعاتی حاشیه سمت راست صفحه توی گوشی دیده نمیشه
خالا زیادم کادر مهمی نیست.
مصعولین
ها بی صواتی خیلی بد دردیه عاقام همیشه میگفت بشین سر ئرس و مخشت اما من همیشه تو بلاگ این پسره فربد پلاس بودم
😀 😀 😀 😀 😀
شخیل فکر کنم از سن مشق نوشتت خیلی گذشته باشه. 😀
مسئولین
جدای شوخی چت باکس چیه ؟ یکی به من بی سواد توضیح بده ؟لطفا
چتباکس یعنی باکسی که توش ملت چت میکنن. خیلی اسم دقیقی داره. 😀
http://chatboxfree.mihanblog.com/
برو به این لینک. سمت راست، زیر قسمت دربارهی وبلاگ، یه چتباکس میبینی.
wikisho . آی آر
از Search Console گوگل دیدم.
احتمالاً از این لینکای فیکیه که با میرر گرفتن از صحفات وب توی سایتای تبلیغاتی و اسپم پیدا میشه.
راستی اکانت Google Analytics رو راه انداختی؟ اگه انداختی، یوزر و پسش رو برام ایمیل کن.
آخ جون بچه ها بیاید بین مسئولین دعوا شده 😀 😀 😀
این که دعوا نیست. ما کلی از این بحثا توی گیمرنجر داشتیم و در آینده هم خواهیم داشت.
من الزاما مخالف نیستم. ولی تو برای این مدل کار ها باید قبلش به من بگی، که من برم تحقیق کنم ببینم چه افزونه ای مناسبه و… . اگر هم قراره همچین چیزی باشه، جاش تو بلاگ نیست. جاش تو همین صفحه است.
باشه. پس الان میتونی تحقیق کنی و بزنیش؟
اگه بتونی یه چتباکس مثل مال فروم هزارتو روی سایت نصب کنی عالی میشه. چون مال اونجا ادیتور و شکلک و اینا هم داره.
فربد
توی سایت ویکی شو چیزی گذاشتی؟
سایت ویکیشو میشه کجا؟ نشنیدم اسمشو.
فکر کنم نسخه ایرانی ویکی پدیا باشه. ۲۴ تا لینک ازش داشتی.
ویکیپدیای فارسی که fa.wikipedia.orgیه.
بعدشم تو اینو از کجا دیدی؟ من تو قسمت ارجاعدهندهها اثری ازش ندیدم.
نه اون نسخه فارسی ویکی پدیای اصلیه. این نسخه ایرانیزه شده است فک کنم.
لینکشو بده.
در ضمن نگفتی از کجا پیداش کردی؟ من توی صفحهی ارجاعدهندهها ندیدمش.
فربد
دیگه واقعا از دست این کار های مسخره ات روانی شدم. اههههههههههههههه
انصافا یه بار دیگه بدون مشورت با من افزونه نصب کنی …
مشکلش چی بود؟
هر بار من باید ۲ ساعت یه چیزی رو تایپ کنم تا تو رو قانع کنم؟
من نمیدونم چرا تو یه دفعه یه چیزی میرسه به ذهنت بعد انگار … داری بدو بدو میری انجام میدی.
It’s called experimenting.
ولی مسی تو بعضی وقتا خیلی دیکتاتور میشی. فقط و فقط ویژن خودت جلوی چشماته و اصلاً برای ایدههای من ارزش قائل نیستی و حتی حاضر نیستی قبل از رد کردنشون با یه حالت تحقیرآمیز، منطق پشتتون رو درک کنی. این واکنشهای احساسی اغراقآمیز رو به اضافه کردن یه افزونهی ساده هم درک نمیکنم. الان این افزونههه رو اضافه کردم، چه چیزی این وسط آسیب دید؟ من گذاشتمش توی وبلاگ تا تو به عینه ببینی و بعد نظرتو به صورت منطقی بگی. اگه خوشت نمیومد و دلیلت رو هم میگفتی، خودم حذفش میکردم.
الان دلیل اینکه گذاشتن چتباکس به فکرم افتاد برای این بود که اگه بخش گفتگوی آزاد هم مثل پست ثابت وبلاگ بشه، کلی کامنت با فاصلهی زمانی کوتاه زده میشن (مثل همین الان که من و تو با هم حرف میزنیم) و بخش آخرین نظرات صرفاً پر میشه از کامنتهای گفتگوی آزاد، بدون اینکه به کامنتهای بخشهای دیگه فرصت دیده شدن داده بشه. چون گفتگوی آزاد رو ملت در هر صورت بهش سر میزنن. اگه با گذاشتن چتباکس موافق نیستی (و واقعاً نمیتونم درک کنم چرا)، لااقل باید یه کاری کنی نظرات بخش گفتگوی آزاد توی بخش آخرین نظرات صفحهی اصلی نمایش داده نشن.
اگه از دست چیزی که میشه در عرض چند ثانیه حذف یا اضافهش کرد روانی میشی، یه روز برم کدهای css رو دستکاری کنم چی کار میکنی؟ 😆
سایت رو shift + delete میکنم. 😐
حرف بزنید دیگه. 😐
مسی یه چتباکس گذاشتم سردر بلاگ. نظرت راجع بهش چیه؟
خیلی خوب شد موسی
یعنی دست خودت و فربد درد نکنه که واقعا به فکر ویزیتورید
😀
B-)
😀
O:-)
🙂 🙁 😛
=-O. :-*
ها دمت گرم موسی الان ای خوبه خو 😉
اینم از نظرات در بالای صفحه. دیگه؟
دمت گرم.
دیگه اینکه قابلیت auto-save رو به کامنتها اضافه کن. 😀
دیگه شرمنده.
🙁
فربد
میبینم که گند زدی به وبلاگ. چرا نظرات پریدن؟
نپریدن. توضیح دادم توی خود وبلاگ.
دوستان نظرتون چیه گراواتار رو فعلا کنم؟ یه خورده سرعت لود صفحه رو پایین میاره، ولی خب باحاله.
*فعال
فکر خوبیه. ولی اولویت با آوردن باکس کامنتگذاری بالای خود کامنتاست. اگه همین امروز انجامش بدی، ممنونت میشم.
از مدل کامنت های ارشیا معلومه که همین که ۲۰۳۵ بیاد بیرون میره دیگه پشت سرش رو هم نگا نمیکنه.
:/
فربد
من خودم امروز با فیلترشکن اومده بودم
امیدوارم وبسایت تاثیر مثبتی روی روند ترجمه داشته باشه 😀
تا الان که تاثیر منفی داشته. کل وقت آزادم صرف توسعه دادنش میشه. 😀
مسی قضیهی تعداد زیاد بازدیدکنندههای خارجی چیه؟ اینا باتن؟
چرا از سایت Blackplanet.com بهمون لینک خورده؟
مسی برای بچهها سخته کلی scroll down کنن برای کامنت گذاشتن. بیزحمت صفحهی مخصوص کامنتگذاری رو بیار بالای کامنتا.
بازدید کننده خارجی نیستن. احتمالا با شیلتر شکن اومدن. باشه میارمش بالا.
واقعاً؟ آخه من توی این چند سال که آمار وبلاگو تو وبگذر چک میکردم، یه بارم به پرچم بنگلادش و جمهوری مولدوا برخورد نکرده بودم. تا حالا به فیلترشنکنی هم برخورد نکردم که آیپی این کشورا رو داشته باشه. (البته همچین فیلترشکنی مسلماً وجود داره، ولی رایج نیست).
نمیدونم.
خوب تو فیلترشکن که خود طرف برمیداره کشورش رو مشخص میکنه…کجاش عجیبه؟
شاید هم طرف از هاید آی پی استفاده کرده. اون که برمیداره جاهای پرت و پلا رو کشور اعلام میکنه.
فربد
تو این حکایت های مریخ رو اد کردی به گودریدز؟
داشتم سیستم نقد گذاشتن توی گودریدز رو امتحان میکردم. تا ریتینگ دادم، دیدم دوتا از بچهها لایکش کردن. منم دیگه دلم نیومد پاکش کنم. 😀
این noob رو ببین. ما رو باش دلمون رو به کی خوش کردیم.
بحث نوب بودن نیست. سیستم گودریدز با نوشتههای فارسی جور نیست و برای همین بولد کردن متن و لینک گذاشتن روی نوشته خیلی ستم بود، به خاطر اینکه گودریدز برای نوشتهها ادیتور نداره و هر کاری میخوای بکنی، باید کد html رو خودت وارد کنی. آخرشم اون چیزی نشد که مدنظر داشتم.
فکر کنم منظور حرفم رو نفمیدی. تا امروز صبح ۲ تا کتاب فارسی به نام حکایت های مریخ وجود داشت که مترجمشون هم عین هم بود. خواستم ببینم تو اضافه کردی یا نه؟
آهان. نه من اضافه نکردم.
به قول این اجنبی ها هولی شت فربد بد جور به وبلاگ عادت کرده بودم و من اصولا آدمی هستم که از تغییر خوشم نمیاد. ولی حالا که شده .
دوستان حتی الامکان از گزینه پاسخ استفاده نکنید چون وقتی زیاد میشه تو گوشی میره تو هم و نا خوانا میشه
و دیگه اینکه ایکاش یه فکری به حال شکلک ها میکردید.
منم زیاد با تغییرحال نمیکنم. ولی خب این آخرین تغییره. دیگه از وبسایت بالاتر که نداریم.
راجعبه شکلکها هم مسی باید اقدام کنه.
فربد هنوز که کپی نکردی بقیه عناصر داستانی رو.
اخیرا سه قسمت رپ دارث ویدر و هیتلر رو دیدم و یه کشف مهم کردم. آدولف هیتلر در حقیقت یه شوالیه جدای بوده. بهش فکر کرده بودی تا الان؟
کپی میکنم. سرم خیلی شلوغه.
همم. واقعاً کشف مهمی کردی. مسلماً اکتشافات تا حالا به عقل جن هم نرسیده.
راستی تو نمیخوای به کتابخوانی گروهی ما ملحق بشی؟ دور بعد قراره The King of Elfland’s Daughter رو بخونیم و دور بعدترش هم Legend گمل.
تو هم یه بار ببین اون سه ویدیو رو. سر جمع کمتر از ده دقیقه ازت وقت می گیره. سرنخ های زیادی هست توشون از جدای بودن هیتلر. از لایتسایبرش تا اون پرشش از تخته در قسمت سوم که آبراهام لینکلن هم شاهدش بود و همچنین اشاره ویدر که so many dudes have been with …
در مورد کتابخوانی گروهی، اولی رو نه ولی دومی رو پایه ام.
من اون ویدئوها رو چندین بار دیدم. ناسلامتی خودم ERB رو معرفی کردم.
اشاره به اینکه مادر هیتلر فلان بوده، چه ربطی به جدای بودنش داره؟
شرم بر تو که حاضر نیستی The King of Elfland’s Daughter رو بخونی. به عنوان بهترین رمان فانتزی قبل از انتشار ارباب حلقهها شناخته میشه.
http://bestfantasybooks.com/best-pre-tolkein-fantasy-books
همین دیگه. بعدش ویدر می گه اگه من بابات باشم کی از کجا می دونه؟
با توجه به قسمتی که گفتم یعنی با مادرش … و خب احتمال زیادی (بالای نود درصد) وجود داره واقعا پدرش باشه. چون ویدر به نوعی داره تقدیر رو به چالش می کشه. با این فرض نزدیک به یقین پیش بریم هیتلر می شه برادر ناتنی لوک و لیانا. و خب چون خون ویدر رو داره به اندازه لوک توانایی هاش رو به ارث برده و پتانسیل جدای بودن داره. شمشیر جدای رو هم که دستش دیدی. چیز دیگه ای که فرضیه ام رو تایید می کنه اون پرشش از روی تخته است که اشاره کردم و همزمان خودش رو با نیرو یکی می کنه و با فورس لایت سایبر رو می کشه سمت خودش. مشابه کاری که لوک جلوی جابا هات کرد. نشون دهنده استعداد هیتلر در فورس. این مسئله تقویت می کنه این نظریه که گفتم رو.
در برابر این همه بصیرت و ژرفاندیشی احساس ضعف میکنم.
Filagond, the gods have truly blessed your mind.
:)))))))))))))))
بقیه پست های عناصر داستانی رو کی منتقل می کنی؟
بهتدریج منتقلشون میکنم. اگه خواستی بخونیشون تو وبلاگ هستن.
ارتین گوشی چی گرفتی
بوفچه اون افزونه ای که میگی برای بخش نظرات نیست، امتحان کرده بودم قبلا.
آقا اینستاگرام هم خودش شکلک نداره، ولی ملت این همه شکلک میذارن. دنیا داره به سمت چیز های جدید میره. شما نباید ازش عقب باشید.
آقا من با گوشی که نمیام، اصلا زبانه های بالای صفحه رو نمایش نمیده.
خانه. وبلاگ.ترجمه و….
😐
با گوشی که میام.
اندروئیده.
یه گزینه حالت منو هست، اون رو که بزنی بقل باز میشه، فکر کنم میره زیر لوگو.
Yes
درست شد.
اندروید چه حال بهم زنه!
شکلک ها کجاست که من نمیبینم لطفا راهنمایی کنید.
باید تایپشون کنی اینطوری… : (
یکم سخته ولی خب…از هیچی بهتره.
میگم چرا همچی انقد بی صدا و بی خبر درست میشه؟اون تعداد کامنتا هم درست شد.:D
با کیبورد انگلیسی.
امتحانی: -_- =) 😛
چه خوب…ساعت و تعداد کامنت ها درست شد. 🙂
تو صفحه ی بلاگ تعداد دیدگاه هارو زده ۱۱۱ اما الان ۱۳۷ تاست…کدومارو حساب نمیکنه؟
و همینطور شکلک… ببخشیدا…
شکلک درست شده…امتحانی:
😐 😀 D: :\ ?: 🙁
😉
در ضمن ما شکلک میخوایم مسئولین رسیدگی کنند .
منم خودم شدیداً به شکلک احتیاج دارم. به مسی میگم.
همینه که هست، از این بهتر نمیشه، کل سیستم های جدید الان این مدلی هستن، باید از اموجی های دیوایستون استفاده کنید، اینقدر هم سخت نیست.
Mosy
با این دوست شو:
https://wordpress.org/plugins/wp-emoji-one/
مسی یعنی داری میگی وردپرس با این همه عظمتش گزینهی اضافه کردن ایموجی به بخش کامنتها رو نداره؟
تو که خودت به بیحوصله بودن بازدیدکنندههای وب واقفی. اگه یه نفر روی دیوایسش ایموجی نداشته باشه (مثل من)، تنها راه ایموجی گذاشتن براش حفظ کرد کدشونه. که خب اینم واقعاً انتظار زیادیه از بازدیدکنندههای کمحوصله. ایموجی مثل میهنبلاگ باید به صورت بصری جلوی چشمت باشه.
علت عدم موفقیت اینه که شما کتاب رو معرفی میکنید ولی من پول ندارم که بخرم 🙂
خوب باید سعی کنیم از کتابها مفتی موجود یا فیدیبو طاقچه باغچه جایی معرفی کنیم!
فربد
میگم اگه کار وبلاگ گرفت و بازدید کننده ها زیاد شدند، یه بخش تحت عنوان کتاب ماه بذاریم بد نیست ها!
توش هر ماه یک کتاب بخونیم، هان؟
فکر خوبیه. البته من تا حالا بوککلاب موفق فارسی ندیدم، ولی خب میدونم لااقل میتونم روی تو برای نظر دادن حساب کنم.
۱۰۰ درصد😀
امتحان میکنم.
هوم…
عجب…
…
؟؟؟
چقدر کشک…
ولی خب درست شد.
آدم حس میکنه یکی دم در وایساده هی سرفه میکنه بیاد تو!
قبلی هم که کامنت ۱۰۱ بود.
به نیت ۱۰۱ سگ خالدار.
کارتونشون رو دیدی؟
آره٬ معلومه که دیدم. خیلی دوسش دارم.
آههههه حواسم نبود کامنت ۱۰۰ رو گذاشتم. اولین کامنت سه رقمی.
فقط کامنت دههزارم مهمه.
چه شیوه ی تشویق جالبیD;
پس با گذاشتن ترجمه های مفتی ملت رو تویق کن به کامنت گذاری!
از پیک نیک شروع کن!☺🤗
سایت که پر از ترجمهی مفتیه. ولی هیچکی اهمیت نمیده. 🙁
من همه رو خوندم خوب! ای بابا!
7+۱۶ سوالات داره یواش یوش سخت میشه ها!
کپچا عدد بهتر نبود؟
یعنی مقالهی اومبرتو اکو رو هم خوندی؟
انصافاً غر زدن راجعبه کپچا منطقی نیست. 😆
برو توی وبلاگ سوالاتی رو که ازت پرسیدم جواب بده.
همون اون موقع که گذاشتی تو سایت اکو رو چند روز بعدش خوندم. چندبار مگه میخونند!من مقصودم بیشتر کتاب مفت بود!
یه پیشنهاد. یه رای گیری بذار تو سایت برای اینکه کدوم یک از جماعت کامنت گذار اسپمرترن.
در اون صورت من اول میشم!
چون هم خودم اسپم میذارم هم رباتم.
بس کن دیگه آرتین.
🤔
همین جا در برابر تمام کسانی که میان این وبسایت
قسم یاد میکنم دیگه به بوفچه نگم روبات😁.
البته مشروط بر اینکه به من بگه جنسش چیه که فکر میکنه پرنده است؟
علی دهقان
اگه واقعا ناراحت میشی ببخشید.
از اینکه ربات بهم می گی واقعا اعصابم خورد می شه. ممنون می شم که تکرار نکنی.
فکر کردن بهش ترسناکه نه؟
نمیگم دیگه…
اممممم فربد، از برندون سندرسون چیزی خوندی؟
نه هنوز. ولی میخونم.
سلام فربد.
خوبی؟
شنبه ات و تمام هفته ات فیلاگوندی.
چند سالی میشه زندگیم فیلاگوندی بوده، ولی من همچنان با قدرت ادامه میدم.
داره ساعت گرینویچ رو نشون میده.
مسی میشه ساعت رو درست کنی؟
این خودم بودم.
واقعا چرا ساعت اینجا مشکل داره؟
http://frozenfireball.mihanblog.com/post/category/2
اینارو نمیزارین؟
A Poem on the Uselessness of Poems رو گذاشتم.
دیگه شعر نمیگم و اون شعرهای اولیهم (مثل همون سفر عشق و خیال خام) رو وقتی میخونم چندشم میشه. برای همین خیلی مشتاق گذاشتنشون نیستم.
چرا اخه؟بد نبودنا…
جدا همرو خودتون گفتید؟من نمیدونستم…
اونهمه شوق رسیدن به یار و شوق وصال و…بعد یهو سادیستیک؟؟؟و سپس تصویری از افسردگی…به همین ترتیب گفتید؟
آره. این اشعار سقوط اخلاقی و روحانی منو به تصویر میکشن. 😆
مساله بد بودنشون نیست. مثلاً اینه که محتواشون با عقایدم زمین تا آسمون فرق دارن. حتی اون موقع هم که سرودمشون، صرفاً میخواستم از غزلهای شمس تقلید کنم و یه قرون حرفی رو که داشتم میزدم قبول نداشتم.
اسمش رو میشه گذاشت به خاطر۱ صدم نمره!
نه٬ اون شعرای اولی رو دلی سرودم. اصلاً بحث نمره و اینا نبود. صرفاً میخواستم ببینم میتونم از مولوی تقلید کنم یا نه٬ چون خیلی باهاش حال میکردم.
☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹☹
همین
اون شعرت که از زبان یه زامبی بود چی؟
اونم دلی بود. ولی خب انگار از زبون یه قاتل سریالی سروده شده. بعداً اگه کسی برام پاپوش درست کنه، میتونن از اون شعر علیهم تو دادگاه استفاده کنن. 😆
برام یه سوالی پیش اومد…
:کسی که تا حالا اون حسارو تجربه نکرده میتونه شعر عاشقانه بگه؟
چون یکی بود شعراش عاشقانه بود اما میگفت قبلا عاشق نشده…اگر نشده چجوری اون شعرارو گفته؟؟؟امکانش هست؟
البته اون بحثش با شما متفاوت بود شما میگین که به تقلید از دیگر شاعران سرودینشون.
ولی جدا اون سادیستیکه حرف نداره…عالیه!
این مسالهی پیچیدهایه. شما میتونی توی ذهنت ایدهآل عشقی درست کنی و عاشق همون بشی٬ بخوای به اون برسی٬ حتی دلت براش تنگ بشه٬ ولی ممکنه این ایدهآله هیچ نمونهی واقعی نداشته باشه٬ حتی نمونهی مشابه. ممکنه حتی یه قیافه و بدن هم براش متصور نشده باشی. عشق میتونه در حد یه مفهوم انتزاعی تو ذهن آدم باقی بمونه و توی همون حالت تحت تاثیر قرارت بده. من کسی که این حرفو زده کاملاً درک میکنم.
بعضیا چه قابلیت های عجیبی دارن0_0
مشکل سر اینه که اون ادم بعدا اومد ادعا کردکه عاشق شده و برای عشقش شعرم گفته.پس این نشون میده قبلا هم عاشق شده بوده.چون تو اون شعرها به یه سری نکات ریز توجه کرده که فقط کسی که اونو دوست داره میتونه ببینه.در کل من سر از کار این ادم درنیاوردم.
اما باید کار جالبی باشه…عاشق یه ادم خیالی بی سرو بی تن بشی دلتم برای کسی که وجود نداره و هروقت بخوای میتونی تصورش کنی تنگ بشه…مغز عجب چیز پیچیده ایه.
آرتین
نیست که تو الان شکلک نمیذاری.
میذارم ولی به بدبختی!
امممم فربد، پوسته سایتت انفولده؟
بله.
ساعت نظرات مشکل داره…الان ساعت ۲:۲۸ بامداد است.
آره!
قراره درستش کنند.
🤓
\👕/
👖
👞
حماسه ای دیگر از استاد آرتین اسپمر …
ربات
موسی گفت پیام بدید به من چه😇😇😇😇
به نظرتون جایزه صلح نوبل به ظریف میرسه؟
چرا باید برسه؟
به خاطر توافق هستهای ایران و گروه ۱+۵
انچنانم صلح برقرار نکرده…
نوبل اونم از نوع صلحش…بیشتر جایزه سیاسیه تا بر اساس واقعیات.
اخه اگر بدن تضمینی نیست که اگر جنگ شد جایزشو پس بده…درست میگم؟
فربد
چرا تو ترجمه هات ترجمه زامبی رو نذاشتی؟
چرا انقدر هوا سرد شده؟
چرا وبسایت هنوزم شکلک نداره؟
اممم
شکل صفحه اول وبلاگ رو نمیخواین عوض کنید؟
اقای داولینگو فراموش کردید؟؟؟؟خجالت داره.
راستش از مدتها پیش میخواستم اشکالات نگارشی و نشانهگذاری سه جلد اول رو رفع کنم و شیش جلد اول رو که ترجمه کردم، در قالب یک فایل پیدیاف همگنسازیشده دربیارم و اونو توی سایت منتشر کنم، ولی وقت نمیکنم روش کار کنم. اگه وقت کنم، این ورژنو میذارم توی سایت.
فربد
انقدر سخت نگیر!
ببین باید حداقل برای هر جلد ۳-۴ ساعت وقت بذاری در حالی که زامبی پروندش تموم شده و رفته و الان کسی بخواد دانلودش کنه وبلاگ خودت اول نمیاد!
تازه مشکلات چندانی هم نداشت پس همون که هست رو بذار…زحمت زیادی نده
البته نظر منه
من اشکال نگارشی خاصی یادم نمیاد.به نسبت پی دی اف ارباب حلقه ها که خیلی بهتر بود.اشکالات خیلی ریزش باعث نمیشد که مفهوم جمله عوض بشه.
توی دو جلد اول نیمفاصله رعایت نشده.
من دلم غذا میخواد
من گشنمه!
آیا اسپم دادن تو سایت مجازه؟
یه چیزی بگید دیگه. اه. 😐
ایمیل آخریای که برات فرستادم (راجعبه لاگین کردن) دریافت کردی؟
و خب بذار یه تعریفی هم ازت بکنم. سلیقهت توی انتخاب عکس خیلی خوبه. اگه موافق باشی٬ بعد از اینکه مطالب عناصر داستانی رو منتقل کردم٬ عکس اضافی برای هرکدوم رو خودت انتخاب کن.
فکر نکن نفهمیدم که میخوای از زیر کار در بری.
اخه چی بگیم؟رومون نمیشه حرف بزنیم… D:
بخش آخرین نظرات کوش؟
چیز!
محض خالی نبودن عرضه و گوش دان به حرف موسی
فربد یه نگاهی به صفحه کلیکسیون شخصی من (منظورم مال تو هست نه مال خودم) انداختم.
راستش برام عجیب بود نغمه خونده باشی.
حالا بیا سرش یه بحث راه بندازیم.
به انتخاب خودت.
چرا عجیب؟ نغمه که یکی از خوندهشدهترین رمانهای فانتزیه.
البته من تا حالا فقط جلد ۱ و ۲شو خوندم.
هر بحثی میخوای راه بندازی، برو زیر همون جدوله کامنت بزن. برای کسایی که بعداً میان اون بخشو چک میکنن میتونه مفید باشه. اینجا هرچی بنویسی زود دفن میشه.
البته فعلا که خبری از دفن شدن نیست.
مسی یه سیستمی بذار که صفحه فقط تعداد خاصی از کامنتا رو نشون بده (مثلاً ۲۵تا) و بقیهش با گزینهی «بارگذاری نظرات بیشتر» یا همچین چیزی نمایش داده بشه.
این پدیده هنوزم وجود نداره. کاش حداقل گزینه نمایش بقیه دیدگاه ها حذف بشه.
من با مسی حرف زدم در این زمینه، ولی خب گفته اینجوری باشه بهتره. ببخشید.
آره خب ولی تو بیشتر به چیزای مفهومی علاقه داری تا یه اثر هیجان انگیز. اینش عجیبه
موهاهاهاها من به اینجا سرایت کردم.
😀😀😀😀😀
اگر آقای دهقان شما باشید دیگه شکفتی ها به حقیقت میپیونده:d
خود خودشه. :))
آرتین
ابرو داری؟ اونم تو سایتی که ۸۰ درصدش کلکسیون شخصی منه؟ :DD
فوت شدم ازخنده😂😂😂😂😂😂😂😂
زدی تو خال!
فربد لیست هات چخیلی کوتاه تر از چیزی ک من فکر میکردم قبودن یعنی حداقل تو مبحص فیلم و کتاب ی لیست بلند بالا مدنظرم بود
حالا شاید من خیلی توقع داستم
لیست کتاب و فیلم هنوز کامل نشده.
آقا یه سوال.
اگه ما به روال وبلاگ اینجا کامنت بذاریم…
بعد مثلا بشه ۱۰۰۰ تا کامنت…
باید ص رو از بالا به اندازه ۱۰۰۰ تا کامنت بیاریم پایین تا بتونیم نظر بدیم؟
مثل سایت های خبرگذاری.😝
سخت نیست یه کم🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔
به نکتهی خوبی اشاره کردی. ممنون.
کامنت ۳۳ مال من شد
۱۰۰ مال کیه؟
سلام 😁
خیلى نامردید همتون😰
ولى خیلى خوب شده انصافا… موسى دمت گرم😉
پویا قضیه چیه یه روز در میون میگی شما نامردا فلان؟ کسی چیزی بهت گفته؟ 😐
بیا یکم از دانشگاهت بگو.
پویا رفته روز اول عاشق شده تموم شده رفته پی کارش!
وگرنه این همه تاخیر و کم اومدن به وب توجیه دیگه ای نداره!
بعید میدونم. از قبلترش کمپیدا شده بود.
داشته خرید اول مهرش رو میکرده هفته قبل
برو بریم ک اینجا هم رکورد کامنت بزنیم
و مبارک همه برو بکس خودمون بویزه فربد و با تشکرات فروان دوباره از موسی برا زحماتش
ممنون اندلاین.
اینجا خودمم میتونم تو رقابت شرکت کنم.
(But I prefer not to)
من میگم بیاین تو وبسایت جدید آبرو داری کنیم. هاها
واقعا خسته نباشید.عالی شده. به امید اون روزی که “اذسن” not only تبدیل به برند بشه but also تبدیل به برندی جهانی بشه.:)
ممنون. 🙂
من آدم بلندپروازی هستم٬ ولی دیگه نه تا این حد. 😆
اگه هر چی من میگم بگی چشم خیلی دور از انتظار نیست. 😐
سلام آقا فربد.
سایت جدیدتون مبارک باشه. به نظرم یه چت روم هم مخصوص اعضا بذارید جالب میشه.
موفق باشید.
سلام پارسا.
اینو باید روش فکر کنیم. اگه لازم شد، میذاریم.
فقط اگه علی دهقان بیاد چت روم اونوقت باید فاتحش رو بخونیم!
سایت نو مبارک 😉
ممنون مستر پینک. امیدوارم اینجا بیشتر ببینمت.
اسم نویسنده اصلی سایت “فربد آذسن” هست، و هر پیامی با این اسم یعنی از طرف اونه، بقیه الکیه.
موسی
من بازدید کننده که از راه رسیدم از کجا بفهمم آخه!
فقط فرض کن یک نفر بیاد با اسم فربد فحش بده!
به اعتبارش لطمه میخوره!
سعی میکنم یه راه حلی پیدا کنم، ولی خب این ایرادی که میگی به خیلی از سایت ها وارده.
۱۰۰ درصد
ولی خوب قراره کارت بهترین باشه دیگه. :دی
به نظر من فونت یک شماره دیگه بزرگتر شه بهتره…
هرچند نشه هم من خودم زوم میکنم.
و اینکه بالای صفحه تصحیح میخواد…
تازه هنوز این موردم تصحیح نکردید!
ممنون بابت پیگیریهات. بخش نظرات نیاز به بازنگری داره.
تبریک تبریک تبریک!!
خیلی خوب و تر و تمیز شده سایت ماشالله به این همه کار و تلاش خفن…
ایشالله بهتر هم میشه و قشنگ پیشرفت بکنه
ممنون مهراد.
باید از مسی ممنون باشیم. خیلی وسواس به خرج داد تا سایت این شکلی دربیاد.
کاملا مشخصه وسواسه به بار نشسته… عالی!
فربد آذسن
من به عنوان شیرینی سایت آیفون میخوام!
گوشی اپل! نه تصویری!
اصل نه طرح!
این اولین پیامه منه…اگه برام ایفون نخری اخریش خواهد بود!
حتما میخرم. فقط رنگش رو بگو رفیق جان.
ویرایش: حرکت هوشمندانهای بود. ولی باید حواست میبود که من «میخرم» رو سر هم نمینویسم. 😆
اتفاقا حواسم بود که مقید قواعد نگارشی هستی…
ولی خوب جنبه شوخی داشت و نمی خواستم هم کسی اشتباه بگیره.
تازه شکلکم نداره!
سلام
مبارکه فربد جان
سلام ارشیا.
ممنون. لطف داری. 🙂
سلام آقا
ان شاءالله که چرخش حسابى بچرخه براتون
ممنون پویا. 🙂
من تا فردا همین موقع نت ندارم فردا همین موقعامیام قشنگ سایت رو میگردم
اممم فربد اول بهت تبریک میگم بابت سایت نمیدونم فقط برای گوشی منه یا نه اما صفحه اول سایت منو و ذره بین سایت افتاده توی لوگو
اینکه اسم و آدرس اجباری نیست خیلی عالیه بابتش از تو و موسی ممنونم
ممنون که اطلاع دادی بینام.
منم با یکی از این گوشیهای خونه چک کردم و سایت با حالت بههمریختهای توش بارگذاری شده بود.
مسی بیزحمت این موردو بهش رسیدگی کن.
اینم برای بینام.
سلام. خوبید؟
ها ها