house tv series banner 1030x567 - بررسی سریال House (2004-2012) | اگر شرلوک هلمز دکتر بود... و دیوانه‌تر

 

خلاصه

 یک دکتر بدبین، ضداجتماعی، معتاد و لَنگ، معماهای پزشکی حل می‌کند… 

درباره سریال House

عنوان اصلی: House

سازنده: David Shore

پخش کننده: Fox

تعداد فصل ها / قسمت ها: ۸ فصل / ۱۷۷ قسمت

سال تولید: از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۲

بررسی سریال House

انسان‌های بدبین و شکاک به ذات دنیا شاید هیچ‌وقت از زندگی‌شان لذت زیادی نبرند، ولی حداقل یک دلخوشی دارند: این‌که با خودشان روراست هستند. این‌که آدم با همه مهربان و خوش‌اخلاق باشد، روی کاغذ ایده‌ی خوبی به نظر می‌رسد، ولی مساله اینجاست که همه‌ی انسان‌ها لایق چنین رفتاری نیستند و وقتی یک نفر از نیت خیرتان سوءاستفاده کند، این نیت خیر شکست‌خورده، شما را هرچه بیشتر به سمت بدبینی و محافظه‌کاری سوق می‌دهد. اعتقاد داشتن به زیبایی دنیا ایده‌ای پسندیده به نظر می‌رسد، ولی چطور می‌شود به چنین چیزی اعتقاد داشت، وقتی در همان لحظه‌ی فکر کردن به این زیبایی‌ها، میلیون‌ها نفر انسان طوری عذاب می‌کشند که حتی نمی‌شود آن را به زبان آورد و اگر خودتان از نزدیک شاهد عذاب کشیدنشان بودید، شاید از شدت حس انزجاری که وجودتان را فرا گرفته در جا خودکشی می‌کردید؟ این چه دنیایی‌ست که ده ثانیه فکر کردن راجع به حقایق آن می‌تواند روزتان را خراب کند؟ این همه تلاش و تقلا و تحمل برای رسیدن به چیست؟ بدبین بودن شاید باعث افسردگی شود و آدم را ضداجتماعی کند، ولی نباید به چشم نوعی بیماری فکری به آن نگاه کرد، چون بدبین بودن به همه چیز و همه کس انصافاً صادقانه‌ترین دیدگاه فلسفی‌ست. البته مثل همه‌ی چیزهای دیگر بدبینی هم خوب و بد دارد. برای بعضی‌ها مثل قاتل‌های سریالی بهانه‌ایست برای انجام جنایت و برای عده‌ای دیگر مثل Gregory House وسیله‌ایست برای کمک کردن به بقیه.

 

House1 - بررسی سریال House (2004-2012) | اگر شرلوک هلمز دکتر بود... و دیوانه‌تر

 

هاوس (house) شاید یکی از جالب‌ترین و عمیق‌ترین شخصیت‌هایی باشد که برای یک سریال تلویزیونی خلق شده؛ یک متخصص تشخیص بیماری که از لحاظ مهارت‌های پزشکی نابغه محسوب می‌شود، ولی به خاطر رفتارهای عجیب‌وغریب و شرطش مبنی بر این که فقط روی پرونده‌های انتخابی خودش کار می‌کند، از ثروت و احترامی که انتظار می‌رود دکتری نابغه چون او از آن بهره‌مند باشد، خبری نیست. همان‌طور که بارها  گفته شده، حتی از زبان دیوید شور، سازنده‌ی سریال، هاوس را می‌توان یک شرلوک هلمز طبیب به حساب آورد؛ هاوس هم مثل هلمز به کسانی که با آن‌ها سر و کار دارد اهمیت نمی‌دهد و در ظاهر فقط قصدش معما حل کردن است؛ همان‌طور که هلمز به کوکائین اعتیاد داشت، هاوس هم به ویکودین اعتیاد دارد (اعتیاد هاوس یکی از مهم‌ترین ابزار دراماتیک کردن شخیصتش در طول سریال است) و همان‌طور که هلمز واتسون را داشت، هاوس هم ویلسون را دارد.

ویلسون تنها دوست واقعی هاوس و جزو معدود افرادی‌ست که از توانایی نسبی برای مهار کردن شخصیت سرکش و دردسرسازش برخوردار است. چیزی که هاوس را از هلمز متمایز می‌کند، حس شوخ‌طبعی اوست (که البته بیشتر در تیکه انداختن و طعنه‌زدن خلاصه می‌شود) و احساسات سرکوب‌شده‌اش. برخلاف هلمز که خودشیفته و رباتیک و فوق‌حرفه‌ای بود، هاوس مازوخیست و احساساتی و به شدت بی‌خیال است. مازوخیست از این لحاظ که خیلی برای خودش (و البته دیگران) ارزش قائل نیست و حاضر است سر کوچک‌ترین مسائل خودش را به بدترین شکل عذاب دهد؛ احساساتی از این لحاظ که مشخصاً هاوس به تمام مریضان و دستیارانش تعلق‌خاطر دارد (یعنی از آن نوع آدم‌هایی که به بدی و زشتی و سیاهی دنیا و روزگار اعتقاد دارند و در عین حال ته دلشان می‌خواهند یک نفر پیدایش شود و بهشان ثابت کند که اشتباه می‌کنند)، ولی از ترس این‌که از احساساتش سوءاستفاده شود و به خاطر بدبین بودنش که ناشی از دوران کودکی و نوجوانی بدی‌ست که داشته (جزئیات دقیقش هیچ‌گاه معلوم نمی‌شوند، ولی پدر سخت‌گیرش در این مساله دخیل بوده)، حاضر نیست این تعلق‌خاطر را مستقیماً بروز بدهد و بی‌خیال از این لحاظ که کلاً حرف و نظر کسی برایش مهم نیست و در دنیای خودش سیر می‌کند و حتی حاضر نیست در بیمارستان روپوش مخصوص دکترها را تنش کند. هاوس آدمی نیست که کسی بخواهد با او سر و کله بزند، چون خیلی سمج و زورگو و ناسازگار است و برای رسیدن به اهدافش از هر دوز و کلکی استفاده می‌کند، ولی از طرف دیگر بیشتر وقت‌ها هدف هاوس نجات دادن جان یک انسان است (یا به قول خودش حل کردن معمایی دیگر)؛ هدفی که حتی بعضی وقت‌ها در راه رسیدن به آن همه با او مخالفت می‌کنند و حتی چند بار کتک می‌خورد، ولی تسلیم نمی‌شود.

 

House2 - بررسی سریال House (2004-2012) | اگر شرلوک هلمز دکتر بود... و دیوانه‌تر

 

سریال جو تلخ‌وشیرین فوق‌العاده‌ای دارد و قطعه‌های موسیقی برگزیده برای متن سریال هم همه این جو را هرچه بیشتر تقویت می‌کنند. تماشای این که هاوس چطور با روش‌ها و راهکارهای نامتعارف و حتی غیرقانونی خودش (مثل فرستادن دستیارانش به خانه‌‌ی خالی مریضانش) جان آدم‌ها را نجات می‌دهد و خانواده‌یشان را خوشحال می‌کند، بسیار شیرین است، ولی از طرف دیگر مشاهده‌ی فلاکت هاوس و فکر کردن به این که اگر اینقدر آدم بدقلقی نبود، چقدر می‌توانست با این استعدادش از زندگی‌اش لذت ببرد و احترام و علاقه‌ی بقیه را کسب کند، باعث می‌شود مخاطب به حالش افسوس بخورد. البته هاوس خودش به این اشاره می‌کند که بدقلق بودنش و همچنین اثری که مصرف ویکودین رویش دارد، یکی از عوامل اصلی خوب بودنش است و در چندتا از اپیزودها درستی این ادعا ثابت می‌شود. برای همین هاوس را باید مدرکی دیگر در نظر گرفت برای درستی این ادعا که نمی‌شود همه‌ی چیزهای خوب را با هم داشت.

 

House3 - بررسی سریال House (2004-2012) | اگر شرلوک هلمز دکتر بود... و دیوانه‌تر

 

بیشتر مریض‌هایی که هاوس با آن‌ها سر و کله می‌زند نیز پیش‌زمینه‌ی جالبی دارند. مثل خلافکاری که قرار است اعدام شود یا بازیگری که هاوس به هنگام تماشای بازی‌اش در یک سریال به بیماری‌اش پی برد و باز هم با دوز و کلک او را به بیمارستان می‌کشاند و بستری‌اش می‌کند. بیشتر بیماران یا نزدیکانشان رازی را راجع‌به زندگی خصوصیشان پنهان می‌کنند و کشف همین راز خیلی چیزها را راجع به ماهیت بیماری معلوم می‌کند. اصلاً «همه دروغ می‌گویند» یکی از شعارهای اصلی سریال است و برای هاوس کشف این دروغ‌ها به اندازه‌ی خود عمل طبابت اهمیت دارد. ولی نقطه‌ی قوت اصلی سریال اپیزودهایی‌ست که از فرمول روتین پیروی نمی‌کنند و اتفاقی خاص درشان رخ می‌دهد. از میانشان می‌توان به اپیزود آخر فصل دوم و پنجم اشاره کرد که هردویشان مخ‌پیچی اساسی بودند؛ یعنی در حد بهترین‌های سینما.

 

House4 - بررسی سریال House (2004-2012) | اگر شرلوک هلمز دکتر بود... و دیوانه‌تر

 

حالا سوالی که ممکن است درباره‌ی سریالی نسبتاً طولانی مثل House پرسیده شود این است که آیا با گذر زمان افت می‌کند یا خیر. نمی‌توان گفت سریال افت می‌کند، ولی در فصل شیش، هفت و هشت می‌توان سایه‌ی تکرار را بالای سرش احساس کرد. ولی حتی با وجود این تکراری بودن، باز هم تماشای هر ۱۷۷ اپیزود چهل و خورده‌ای دقیقه‌ای سریال اکیداً توصیه می‌شود و نباید نیمه‌کاره ولش کرد، چون نه تنها شنیدن جملات قصار هاوس و اطلاعات پزشکی‌ای که رد و بدل می‌شود و دیدن بازی هیو لوری (که انگار به دنیا آمده تا این نقش را بازی کند)  همیشه جذابیت خاص خودش را دارد، بلکه پایان سریال که به پیروی از جَوِش تلخ و شیرین است هم خداحافظی مناسب و شایسته‌ای با این شخصیت دوست‌داشتنی رقم می‌زند و به خاطر این پایان هم که شده، ارزشش را دارد سریال را کامل تماشا کرد. به‌هرحال فکر نکنم تلویزیون باز هم بتواند به‌تنهایی شخصیت نمادینی مثل هاوس خلق کند؛ حداقل نه به این زودی‌ها.

۴.۵/۵ - (۱۰ امتیاز)
21 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. رایان گفته:

    پارت اول نقدمو سعی میکنم مودب باشم: ۱۷۶ قسمت با چارچوب کاملا یکسان.. مریض رو میارن. در تمام طول قسمت هاوس مریض رو سلاخی میکنه، از مغز و قلب و زوده و نخاع و سرتاپاشو به اشتباه میشکافه، اشتباه پشت اشتباه، و درست در لحظه ای که مریض با یه سردرد ساده به بیمارستان اومده و پس از تحمل انواع شکنجه ها درحال جون کندنه این مرد بظاهر نابغه!! تشخیص میده که مشکل مریض هیچکدوم از تشخیصهای احمقانه ش نیست!! و مثلا باید اب بخوره یا قندش افت کرده یا اصلا مشکلی نداره..
    خخخ. سوای داستان احمقانه ش یک کالبد تکراری.. اخه چقد؟ بابا یکم تنوع بدید ساییدید مارو..

    پارت دوم با کمی بی ادبی، که امیدوارم هاوس دوستان بهشون برنخوره چون اون مردک روانی تنها کارش بی ادبیه: یک مرد روانی خودازار دیگرازار بددهن بدکردار گستاخ ابله.. که حتی برای آزارهای سادیسمیش منطق و دلیلی هم نداره. بیشعور، بی‌ادب، بی‌نزاکت، احمق، و طبق چیزی که در تمام قسمتها بهش میگن یک قاطر تمام کمال..

    و در حیرتم از سازندگان و تماشاچیان این سریال که چه لذتی از دیدن همچین سریال روانی دارن.. و توصیه میکنم اگر از این سریال خوششون اومده حتما به روانپزشک مراجعه کنند.

    پاسخ
    • Mosy گفته:

      رایان جان، انگار این فردی که اینقدر ازش بدت میاد تاثیرات منفی زیادی روت داشته که خودت رو هم از ادب به دور کرده! یا شایدم از ابتدا داشتن همین خصوصیات بوده که باعث شده این سریال روانی رو ۱۷۶ تا اپیزود تحمل کنی. 😉

      پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      اگه بخوایم از دید پزشکی نگاه کنیم، نقد اول به سریال وارده و «هاوس» دیدگاهی واقع‌گرایانه به پزشکی و مبحث تشخیص بیماری نداره. ولی برای لذت بردن از این سریال (و بسیاری از آثار داستانی دیگه) لازمه تا حدی تعلیق ناباوری (Suspension of Disbelief) انجام داد، چون واقع‌گرایی محض به‌ندرت به قصه‌گویی جالب ختم می‌شه.

      درباره‌ی نقد دوم هم این‌که یه شخصیت خیلی روان‌پریش و ناخوشایند و بیشعور باشه، لزوماً به بد شدن اثری که توشه منجر نمی‌شه؛ اتفاقاً برعکس، گاهی دنبال کردن چنین شخصیت‌هایی اوج جذابیت تجربه‌ی آثار داستانیه. اگه بخوایم اینجوری به هاوس نگاه کنیم، باید تمام آثار داستانی تاریخ رو که شخصیت ضدقهرمان و ضدشرور داشتن دور بریزیم، ولی در این صورت گنجینه‌ای از جذاب‌ترین آثار داستانی رو از دست می‌دیم.

      پاسخ
  2. ناشناس گفته:

    ۱۲۰ ساعت سریال
    حول محور یک شخصیت
    مکان تقریباهمش توبیمارستان بجز پیشدرآمدسریال
    اینا هیچکدوم باعث نمیشه به صفحه بزنی وردکنی
    دلیلشم دکتریه که فرم سفید نمیپوشه (البته بجز بخشی که مجبور میشه!)
    هاوس تو بیننده رو میکنه نفر چهارم (فصلای اول) دستیاراش(اونارو مجبور میکردبه کارهای مختلف(دزدکی وارد خونه بقیه شدن گفتن اسرار شخصی) تورومجبور به دیدن سریال)
    هاوس کسیه که سرتاسر سریال خدا رو انکار میکنه
    ولی وقتی تو ی قسمت یکی از مریضاش بهش میگه تو دنبال اثبات نبود خدا نیستی تو دنبال کسی هستی که خلاف حرفتو ثابت کنه. سکوت میکنه
    آره شخصیت قابل احترامی ( هرچند خودش تظاهر میکنه واسش مهم نیست) که میشه موافقش نبود
    (اصلا انگار خودش میخاد کسی موافقش نباشه (رجوع به قسمت انتخاب دستیاراش))
    اما داستانشو پیگیر بود

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      آره این نکته‌ی دقیقی بود. هاوس از اون آدم‌هاست که دنبال اینه که کسی بهش ثابت کنه داره اشتباه می‌کنه. تو هر زمینه‌ای. ولی معمولاً کسی نمی‌تونه، و این بیشتر افسرده‌ترش می‌کنه. چون در مقایسه با آدم‌های اطرافش فیلترهای تلطیف‌کننده‌ی کمتری استفاده می‌کنه و واقعیت رو همون چیزی که هست می‌بینه.

      پاسخ
  3. Mosy گفته:

    در ضمن اینکه بگم این مقاله لینک اول گوگله تو این سرچ، باید این رو هم بگم که قطعا منی که شرلوک رو عاشقش هستم و رفتم سراغ دکتر هو، این رو هم دوست خواهم داشت و باید شروعش کنم.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      اگه سریال اینقدر طولانی نبود توصیه کردنش خیلی راحت‌تر می‌شد. برای این‌که تا آخر ببینیش واقعاً باید وقت و تعهد داشته باشی.

      پاسخ
  4. فلانی گفته:

    این سریال بهترین چیزیه که من تا الان دیدم … مدت ها بود که هیچ سریالی انقدر منو درگیر نکرده بود الان با این سریال حتی یک ثانیه هم نمتونم جلو بزنم کامل باید ببینم … همه چیز سریال فوق العادس هیچ اشتباهی نداره حتی پروسیجر های پزشکی هم کاملا صحیحه من به شخصه ایرادی پیدا نکردم لذت ببرید از این شاهکار

    پاسخ
  5. سدان گفته:

    <>
    یاد حرف Rust افتادم
    I’d consider myself a realist, alright? But in philosophical terms I’m what’s called a pessimist
    این همون سریالیه که Allison Cameron داشت؟ ایف یو نو وات آی مین :))

    پاسخ
      • یوکابد گفته:

        هاوس سریالی بود که به معنای واقعی منو دنبال خودش کشوند.
        نابغه ای که تصمیم پارتنرش سبک زندگیشو تغییر داد اما وجود خاصش رو بی تغییر ادامه داد.
        مردی با هوش سرشار ، نابغه و البته از خیلی زوایا “تنها”
        که این تنهایی برای اطرافیانش چندان مهم نبود اما اون به سبک خودش نگران زندگی همه ی اطرافیانش بود.
        برای جملات قصارت،برای موزیک های بی نقصت،برای رفاقت های عجیب اما یکرنگت ،برای عشق های واقعی اما ناتمامت دلتنگم…

        پاسخ
  6. امیرعلی گفته:

    سریال خیلی خوبی به‌نظر می‌رسه، حتما استارتش می‌زنم تو این تابستون. فقط حیف که یکم طولانیه، هر چند با این تعریفایی که کردی تا تهشو می‌رم.

    فقط یه چیزی فربد، من سریالو ندیدم و هیچ ویویی نسبت بهش ندارم ولی فکر می‌کنم می‌تونستی یکم بیشتر در موردش توضیح بدی، به روایتی یکم نقد و بررسی‌ت کوتاه بود. مثلاً می‌تونستی روی شخصیت‌های فرعی بیشتر مانور بدی، یا یکم داستانو از اون حالت گُنگ برای منی که سریالو ندیدم در بیاری یا اتمسفرشو بیشتر شرح بدی.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      آره موافقم. این جزو نقدهای اولیه‌م بود، برای همین خیلی برای نوشتنش زحمت نکشیدم.

      پاسخ