متن اصلی شعر از امیلی دیکنسون:
ترجمهی فارسی:
به تـــازگــی یــخ زده در ســـرم حــــــس تـــازهای
عـــدهای دیدم مــشغول به دفن جــنازهای
ســـــوگـــواران سـرازیـــر زِ هــر سـمت و ســــوی
همچــو انـــسان نه اشــباحی بی رنگ و بوی
اگــــر این ماجــــرا پارهای است از احـــــساس من
به اســارت گــرفته چرا ماجـــــرا این جان من؟
صدایی در گوشم شنیدم که با من عهدی ببست
گفــــت که این احساس تو عین واقعیت است
وقتــی جـماعــت کـردند ســـر جـــایشان جـلوس
صدایی شنیــــدم به سان سرود صدها خروس
گویـــــی وجودم گـــوشی اسـت و نــدارم دهـــان
ناله میکــند ناقوســی به مقـیاس کـهکـشان
صـــدا زنگ مــیزنــد در گــوشم از چـند روز قبل
دیوانهوار میکوبد در سرم چون صدای طبل
منـــگ کــرد مــرا طـــغیان این صــدای شـــــدیـد
طـاقتم طـاق شد و هـوشــم از ســر پرید!
تابــوت از جا کـــنده شد و آن حـــاملین آزمـــــند
با چــکـمههای سُربیٌشان بر روح من تاختند
زمـــین زیـــرم فرو ریخــــت و منطـــــقم زلـه شد
نقطهی فرودم ماری گزید و جهان بیپله شد
ســقـوط آزادم به ســــوی ورطـــهای ناشـــــناس
عقل سلـیم کـور کرد و پُر وجودم از هـــراس
روشــــن شـــــد حقیــقــتی که لرزاند جان و تنم
ویــران و تنــــــها و تُـــهی آن جــنازه مَنَـــم
چقدر خلاقانه بود. تقریبا میشه گفت ترجمه ی آزاد کردی از شعر، ولی ریتم و وزن و spirit اصلی شعرو حفظ کردی. مخصوصا آغاز شعرو که با یخ زدن احساس تو سر شروع کردی خیلی دوست داشتم. تو اصل شعر نیست ولی همون سردی قبر رو انتقال میده.
آره ترجمهی آزاد هست، ولی سعی کردم از لحاظ معنایی وفادار باشه به شعر اصلی. یعنی هر ایماژی تو شعر اصلی ایجاد شده باشه، یه معادلی براش تو ترجمه موجود باشه.