مهم نیست از چه زاویهای به عکس جف قاتل نگاه کنید؛ او مستقیماً به شما خیره شده است.
معرفی “وحشتآفرین”
به اعتقاد اچ.پی. لاوکرفت ترس قویترین احساس انسان است و اگر با این گفته موافق نباشید، پس خوش به حالتان، چون معنیاش این است که ترس واقعی را تجربه نکردهاید. اما ترس، در فرم رقیقترش یعنی ترسی که از خیال نشات میگیرد و نه از یک حادثه و خطر واقعی، جذاب است. ممکن است این جذابیت بهخاطر احساس آسودگیخاطر ناشی از پشت سر گذاشتن چیزی باشد که ترسناک بهنظر میرسد. شاید هم بهخاطر این باشد که میدانیم خیالات نمیتوانند به ما آسیب بزنند و این ایده که ما بنا بر انتخاب خودمان تصمیم میگیریم که بدون وجود یک خطر واقعی ترسانده شویم، سرگرمکننده است. بعضی از افراد هم فکر میکنند بررسی و تجربهی ترسهایمان از یک نقطهی امن روح و روانمان را تقویت میکند. بعضی از افراد هم به چیزهایی علاقهمندند که بقیهی مردم از آن دوری میکنند و به همین دلیل مبحث ترس برای آنها جالب است. بههرحال حقیقت این است که بسیاری از ما دوست داریم عمداً ترسانده شویم و کار وحشتآفرین هم اجابت این خواسته است.
وحشتآفرین بهطور کلی به چیزی گفته میشود که به قصد ترساندن مخاطب در یک اثر داستانی اعمال میشود. یک وحشتآفرین خوب میتواند تا سالیان سال تاثیر خود را حفظ کند و حتی کاری کند که مخاطب از ادامهی خواندن/دیدن/تجربهی اثر داستانی سر باز بزند یا دائماً به خود یادآوری کند که با یک اثر داستانی روبروست و نباید آن را جدی بگیرد.
وحشتآفرین فقط در آثار ژانر وحشت پیدا نمیشود و اتفاقاً وجود آن در یک اثر که قرار نیست ترسناک باشد (مثل کمدی یا انیمیشین)، تاثیر به مراتب بیشتری دارد.
تاثیر وحشتآفرین از یک شخص به شخصی دیگر متغیر است. بعضی افراد از چیزهایی که خیلی ترسناک نیستند، به مراتب بیشتر از چیزهایی که بهطور عمومی ترسناک شناخته میشوند، وحشت میکنند و حتی چیزی که برای یک نفر ترسناک است، ممکن است برای دیگری خنده دار باشد، ولی بهطور کلی بعضی از وحشتآفرینهایی که بهطور استاندارد و عمومی برای القای ترس و دلهره در مخاطب استفاده میشوند، به شرح زیر هستند:
– قسمتهای سورئال، بیربط، عجیب و غیرقابلتوضیح که بدون مقدمه وسط داستان نمایش داده میشوند.
– خشونت زیاد و یا مرگهای دردناک، بهخصوص اگر با جزییات زیاد همراه باشند.
– تصاویر نفرتانگیز که باعث حالت تهوع میشوند.
– ساختار بدنی غیرعادی و ناجور برای انسان و غیرانسان.
[su_pullquote]وحشتآفرین فقط در آثار ژانر وحشت پیدا نمیشود و اتفاقاً وجود آن در یک اثر که قرار نیست ترسناک باشد (مثل کمدی یا انیمیشین)، تاثیر به مراتب بیشتری دارد. [/su_pullquote]
– صحنههایی که در آنها کابوس و یا توهمات کابوسوار نشان داده میشوند.
– صورتهای بهشدت زخمی، کجوکوله و غیرعادی، بهخصوص اگر به صورت ناگهانی و از نزدیک نشان داده شوند.
– هنگامی که چیزی یا کسی که بیآزار شناخته میشود یا قرار است طرف شخصیتهای داستان باشد، تغییر ماهیت دهد.
– ترسهای بنیادی بشر مثل ترس از تاریکی، ترس از مجهولات، هجوم ناگهانی جانورانی چون موش، مار، عنکبوت و حشرات، زندهزنده دفن شدن و یا زندهزنده خورده شدن، آتش گرفتن، غرق شدن (خصوصاً به آهستگی)، گیر افتادن در مکانی همراه با یک انسان/حیوان/موجود خشن و یا غیرقابلپیشبینی و …
– ترس بالغ. چیزهایی که بچهها بهندرت از آنها میترسند: شکست اقتصادی، شکست عشقی، مشاهدهی مرگ یک عزیز بدون اینکه بتوان راجع به آن کاری کرد و یا حتی عوض شدن دنیا یا دیدمان راجع به آن، طوری که دیگر هیچچیز مثل قبل نباشد.
– صحنههایی که در آن بدن بهطرز وحشتناکی تغییرشکل میدهد.
– اجساد پوسیده، بهخصوص اجساد پوسیدهی متحرک.
– یک ویروس همهگیر.
– نشان دادن اعضای قطعشده یا جداشده از بدن مثل چشم، سر، انگشت، دندان، قلب، نشان دادن یک جسد ناقص یا بدتر از آن، یک انسان زندهی ناقص و شکنجهشده که بین مرگ و زندگی قرار دارد.
– وقوع حوادثی که از مرگ بدتر هستند: تبدیل شدن به سنگ، گیر افتادن در بُعد دیگری از دنیا، زندانی شدن در یک مقبره تا آخر عمر، تبدیل شدن به ماشینی بدون رضایت و …
– کینه به دل گرفتن یک زن یا مرد در رابطهی رمانتیک نافرجام یا یکطرفه، طوری که آن شخص در صدد آسیب زدن به طرف مقابل بربیاید.
– انسانهایی که پستی و انحرافشان بهقدری زیاد است که در عین انسان بودن با هیولا فرقی ندارند.
– شخصی روانی که بهطرز آزاردهندهای آرام، بامتانت و یا کودکانه رفتار میکند.
– سقوط اخلاقی قهرمانها و افراد خوب.
– موجودات و هیولاهای شیطانی (هرچند در حال حاضر کلیشهایتر از آن هستند که بخواهند کسی را بترسانند.)
– اگر از موسیقی درست استفاده شود، میتوان با استفاده از آن هر صحنهای را بهشدت ترسناک جلوه داد.
– از دست دادن عقل یا انگیزه برای ادامهی زندگی، طوری که منجر به خودکشی شود.
– حکومتی دیکتاتوری که هیچکس جرات مقابله با آن یا حتی فرار کردن از آن را ندارد.
– به تصویر کشیدن دنیایی که آنقدر افتضاح است که فکر تغییر، بهبود و حتی فرار کردن از آن خندهدار است.
– زندگی در بدن یک موجود زنده.
– بازی با ذهن یک نفر، مثل پاک کردن حافظه، کنترل ذهن، شستوشوی مغزی، نمایش دادن خاطرات بد گذشته، تجاوز به افکار و …
– تحت تعقیب قرار گرفتن، خصوصاً توسط کسی یا چیزی که ماهیتش معلوم نیست.
– صداهای عجیب که منشاء مشخصی ندارند.
– شکستن دیوار چهارم، طوری که عنصر ترسناک بهنحوی (مثل نگاه کردن به دوربین) با مخاطب ارتباط برقرار کند.
تعدادی از وحشتآفرینهای معروف (یا آثار معروفی که بخشهایی از آنها وحشتآفرین است):
- از میان کامیکها: شهر گناه[۱]، مرد شنی[۲]، مردگان متحرک[۳].
- از میان فیلمها: جنگیر[۴]، پروژهی جادوگر بلر[۵]، درخشش[۶]، بیگانه[۷]، روانی[۸].
- از میان بازیها: تنها در تاریکی[۹]، سایلنت هیل[۱۰]، شرارت ساکن[۱۱].
- از میان سریالهای تلویزیونی: منطقهی گرگومیش[۱۲]، داستان ترسناک آمریکایی[۱۳]، تویین پیکس[۱۴]، از تاریکی میترسی؟[۱۵]
- از میان رمانها: سکوت برهها[۱۶]، من افسانهام[۱۷]، فرانکنشتاین[۱۸]، کَری[۱۹]، دراکولا[۲۰].
[۱] Sin City
[۲] Sandman
[۳] The Walking Dead
[۴] The Exorcist
[۵] The Blair Witch Project
[۶] The Shining
[۷] Alien
[۸] Psycho
[۹] Alone in the Dark
[۱۰] Silent Hill
[۱۱] Resident Evil
[۱۲] The Twilight Zone
[۱۳] American Horror Story
[۱۴] Twin Peaks
[۱۵] Are You Afraid of the Dark?
[۱۶] The Silence of the Lambs
[۱۷] I Am Legend
[۱۸] Frankestein
[۱۹] Carrie
[۲۰] Dracula
ترجمه شده از: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/NightmareFuel
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
اما خداییش جف قاتل خیلی خوشگله(( مخصوصا با کاپشن سیاه ))
نهههههههههه!!!
خوشگل نیست.
خودت کدوم وحشت آفرین رو دوست داری؟
من خودم موسیقی رو دوست دارم.
یک سوال دیگه،بنظرت چه آثاری(به جز موارد بالا تونستن از عناصر وحشت آفرین به درستی استفاده کنند ؟
موسیقی موثرترین وحشتآفرینه. ولی به نظرم یکم تنبلیه از راه موسیقی وحشت ایجاد کنی.
برای من اینا سهتا وحشتآفرین برترن:
– هنگامی که چیزی یا کسی که بیآزار شناخته میشود یا قرار است طرف شخصیتهای داستان باشد، تغییر ماهیت دهد.
– انسانهایی که پستی و انحرافشان بهقدری زیاد است که در عین انسان بودن با هیولا فرقی ندارند.
– تحت تعقیب قرار گرفتن، خصوصاً توسط کسی یا چیزی که ماهیتش معلوم نیست.
تعدادشون که خیلی زیاده. مثلا فیلم Martyr، Texas Chainsaw Massacre
بازی Clive Barker’s Undying
آثار تولیدشده در حوزهی Cthulhu Mythos
بعضی از داستانهای ادگار آلن پو
و…
مثال زیاده.
یک بخشی داخل استند بود که من هر وقت اون رو میخونم یه لرزشی داخل شکمم احساس میکنم و جالبیش اونجاست که اون بخش اصلا ترسناک (ذاتا) نیست!
چه بخشی؟ توضیح بده.
“اگر از موسیقی درست استفاده شود، میتوان با استفاده از آن هر صحنهای را بهشدت ترسناک جلوه داد”
بله, بخاطر همین اصرار داشتی که وقتی داستانتو تعریف می کنی آهنگ رو عوض کنم :)) و آخرشم به “صداهای عجیب که منشاء مشخصی ندارند” ختم شد و قالب تهی کردم.
Precisely. : ))
سرداب شیخ؟
نه یه داستان دیگه.
از همین میترسیدم.
برگام!!
افرین