یه فیلم موقعی تو دردسر میافته که حین تماشا کردنش به ساعتتون نگاه کنید. یه فیلم موقعی حسابی تو دردسر میافته که حین تماشا کردنش ساعتتون رو تکون بدید، چون فکر میکنید ممکنه از کار افتاده باشه.
راجر ایبرت (منتقد سینما)
رودهدرازی یعنی گنجاندن صحنهای که میتوان بدون لطمه خوردن به داستان آن را از پیرنگ حذف کرد.
اکثر آثار داستانی مجبور به کمی رودهدرازی هستند تا به مدت زمان/حجم مطلوب برسند، ولی معمولاً در این امر زیادهروی نمیکنند تا خود این رودهدرازی هم جذاب جلوه کند. در غیر اینصورت چنین صحنههایی در پیشرفت پیرنگ اختلال ایجاد میکنند.
رودهدرازی در سریالهای تلویزیونی بهمراتب واضحتر و تشخیص آن راحتتر است؛ بسیاری از صحنهها فقط برای رسیدن به مدت زمان عادی قسمتهای سریال در آن گنجانده شدهاند. در مقیاس بزرگتر هم با قسمتهایی پرکننده (فیلر) طرف هستیم که داستان را جلو نمیبرند و فقط برای این تولید شدهاند تا روی آنتن بروند و به سازندگان کمی زمان بدهند تا برای پیشبرد داستان ایدههای بیشتری دستوپا کنند.
رودهدرازی در رسانههای مختلف
در سینما این مساله تا حدودی وابسته به دیدگاه و نظر شخصی است. مثلاً بسیاری از افرادی که فیلم فارگو (برادران کوئن) را دیدهاند، معتقدند نشان دادن صحنهای که در آن همسر یکی از شخصیتهای اصلی در حال درست کردن صبحانه است، آن هم درحالیکه یک داستان تعقیبوگریز جالب در جریان است، وقتتلفکردن محسوب میشود، درحالیکه طرفداران دوآتشهی فیلم احساس میکنند نشان دادن چنین صحنهای روی هدف کلی فیلم تاکید میکند.
با این حال، رودهدرازیهای غیرقابلانکار و اعصابخردکن در سینما هم بهوفور یافت میشوند؛ بهخصوص در سینمای دههی ۱۹۵۰. راجر کورمن و برت آی.گوردون اغلب بهعنوان سلطان رودهدرازی شناخته میشوند (و حتی به اشتباه ابداع این ترفند در سینما به آنها نسبت داده میشود) و با گنجاندن صحنههای کوهنوردی یا چرخیدن شخصیتها به دور خود در تاریکی سعی میکردند مدت زمان فیلم را به حد موردنظر برسانند. آنها حتی از یک فریم دو بار استفاده میکردند تا چند ثانیه به مدت زمان کلی فیلم اضافه شود.
در عرصهی کامیک، قوسهای داستانی (آرک)ای که در سه یا چهار شماره میتوان سر و تهشان را هم آورد، عمداً کش داده میشوند تا بعد از جمعآوری شدن در یک کلکسیون، بر قیمتشان افزوده شود. معمولاً یک آرک عادی شش شماره به طول میانجامد تا به قیمت بیست دلار که قیمت استاندارد چنین آثاری محسوب میشود، برسد. مارول و دیسی هر دو به انجام چنین کاری عادت داشتند؛ اما سیاستهای مارول در این زمینه آنقدر افراطی بود که باعث فراری دادن نویسندگانش میشد.
بازیهای ویدیویی اغلب شما را درگیر ماموریتهای «برو فلان چیز رو پیدا کن بیار» طولانی، ماموریتهای جانبی یا رفتن و آمدنی که با پیشروی داستان همراه نباشد میکنند. چنین ترفندی معمولاً در بازیهای نقشآفرینی یا اکشن ماجراجویی گسترده یافت میشود؛ گرچه رودهدرازی در بازیها بیشتر مربوط به قسمتهای اختیاری است، ولی گاهی هم اینطور نیست. در بازیهای اکشن اول شخص، گاهی مجبور میشوید که یک چند بار در یک محیط تکراری رفتوآمد کنید، بدون اینکه ساختار محیط عوض شود یا در این بین فرصت رفتن به یک محیط جدید را پیدا کنید. در بازیهای ماجراجویی که طبعاً از یک بازی نقشآفرینی استاندارد یا اکثر بازیهای اکشن اول شخص کوتاهتر هستند (خصوصاً اگر در معمای خاصی گیر نکنید)، مجبور میشوید دائم این طرف و آن طرف بروید یا درگیر یک معما یا درخت گفتوگوی طولانی شوید. شکار پیکسل یا فرستاده شدن به ماموریتها/حل کردن پازل به منظور کردن پیدا کردن یک آیتم که برای پیشروی داستان لازم است، از جمله مثالهای دیگر رودهدرازی در بازیهای ویدیویی هستند.
رودهدرازی اغلب در موسیقی و آواز هم وجود دارد. گنجاندن قسمتهایی خارج از ملودی اصلی یا تکرار یک عبارت یا نت از جمله روشهای طولانیتر کردن موسیقی هستند.
و اما رودهدرازی در ادبیات: هر داستانپردازی در زندگیاش با این لحظهی شوم مواجه میشود: با وجود اینکه رحمت موهبتهای دلفروزی چون پیرنگی پیوسته و خوشبنیه و شخصیتهای غنی شامل حال نوشتهاش شده است، اما این نوشتهی کذایی بسیار خشک است و توجه خواننده را جلب نمیکند.
برای حل این مشکل، نویسنده از یک شگرد نوشتاری که صاحبنظران و اهل قلم آن را بهعنوان «نثر بنفش» میشناسند استفاده میکنند. در نثر بنفش از استعمال جملهها و عبارات پیشپا افتاده اجتناب میشود و هر کلمه نقش و نگاری است برای آراستن و گلگون کردن تراوشات ذهنی نویسندهای که افسار قلم به دست گرفته و بر وادی کاغذ در حال تاختن است. گهگاهی این واژهآراییهای پیاپی نفرتانگیز جلوه میکنند؛ چون این صفات پر زرق و برق ذهن خواننده را مغشوش میکند و موضوع اصلی را تحتالشعاع خودنمایی خویش قرار میدهد. در بدترین حالت ممکن، چنین نثری منجر به این میشود که خواننده از ترس مواجهه با رگباری از توصیفات و تشبیهات بیهوده و ملالآور که چون وصلههایی بنفش روی جامهای هستند که نشستن رنگ بنفش روی تاروپودش همان و معذب شدن گیرندههای فوتون انسان همان، پاراگرافها را یکی در میان بخواند و سرانجام عطای نوشته را به لقایش ببخشد.
اسم این نوع نثر از گفتهای از شاعر رومی هوراس برگرفته شده است. او چنین نثری را به دوختن وصلههای بنفش روی لباس تشبیه کرده بود. در آن زمان این کار به رخ کشیدن ثروت محسوب میشد، چون رنگ بنفش گران و کمیاب بود.
بسیاری از نویسندههای معروف و تحسینشده – خصوصاً نویسندههایی که قبل از قرن بیستم فعالیت میکردند، چون مزدشان بر اساس تعداد کلمات نوشتههایشان تعیین میشد یا داستانهایشان بهصورت سریالی به چاپ میرسید – از نثر بنفش استفاده میکردند و این روند بین بسیاری از نویسندههای معاصر همچنان ادامه دارد؛ بنابراین نمیتوان آن را مورد انتقاد قرار داد، چون نثر بنفش یک سبک نوشتاری محسوب میشود و سبکها را نمیتوان از لحاظ کیفی با هم مقایسه کرد، ولی عموماً توصیه میشود تا حد امکان از رودهدرازی در نوشتن داستان پرهیز کرد و کلمات را با وسواس به کار برد.
روشهای معمول رودهدرازی
- شاید کنایهآمیز بهنظر برسد، ولی میتوان از تکنیک مونتاژ بدین منظور استفاده کرد. با وجود اینکه کاربرد اصلی مونتاژ فشرده کردن یک بازهی زمانی است، میتوان این فشردهسازی را تا حد دلخواه گسترش داد تا مدت زمان بیشتری ادامه پیدا کند. در بیشتر مواقع تماشاچیان متوجه نمیشوند که این بخش از فیلم که گذر زمان را بهصورت فشرده نشان میدهد، در واقع وقتکشی سازندگانش محسوب میشود.
- بحثهای فلسفی/عقیدتی بیربط عموماً راهی برای کش دادن داستان هستند.
- نشان دادن کلیپی از اپیزود بعد
- نشان دادن آنچه که بعدتر در همان اپیزود به نمایش در خواهد آمد.
- لطیفهها و خاطرههای عموماً بیمزهای که مجریهای برنامههای تلویزیونی تعریف میکنند.
- تشریح و بیان چیزهایی که مخاطب خودش میداند (یا باید بداند) یا تشریح و بیان افراطی آنها
- از نشان دادن لحظات تاریخی و مستند وسط فیلم هم میتوان مثل مونتاژ سوءاستفاده کرد.
- یادآوری (مستقیم یا غیرمستقیم) چیزهایی که مخاطب به تازگی از آنها مطلع شده است.
- یکی از راههای بدنام کش دادن انیمهها این است که شخصیتها حین مبارزه راجع به حرکاتی که میخواهند پیاده کنند یا نحوهی شکست دادن دشمن یا رقیبشان و یا… گزارش ارائه میدهند؛ طوری که یک مبارزهی دو دقیقهای چند اپیزود طول میکشد.
- در آثاری که بخشی از یک سری هستند، اشاره به قسمتهای دیگر سری راهی برای طولانیتر کردن داستان است. روشهای مختلفی برای این نوع اشاره کردن وجود دارد؛ از گنجاندن شخصیتهای نامآشنایی که جایی در داستان جدید ندارند گرفته تا تلاش برای توضیح دادن نکات مبهمی که بهتر بود مبهم باقی میماندند.
- قسمتها و دیالوگهای معمولاً طنزآمیزی که هیچ ربطی به روند داستان ندارند. تقریباً تمام انیمیشنها شامل چنین لحظاتی هستند.
- آواز خواندن مردم/قهرمان/شرور در اثری که قرار نیست موزیکال باشد.
- اضافه کردن پیرنگ رمانتیک به اثری که قرار نیست رمانتیک باشد و تمرکز بیش از حد روی آن (اصطلاحاً به این پدیده تومور پیرنگ رمانتیک گفته میشود)
- گیر افتادن قهرمانان، تلاش برای فرار کردن و سپس دوباره گیر افتادن. این ترفند اکشن زیادی به ارمغان میآورد، ولی خبری از پیشروی پیرنگ نیست.
نمونههایی از رودهدرازی در آثار داستانی معروف
- Cerebrus The Aardvark طولانیترین کامیک غربی خلق شده توسط یک نفر است. خالق آن دیو سیم، قصد داشت «طولانیترین خط روایی متصل در تاریخ بشریت» را بنویسد. حاصل این کار یک سری کامیک سیصد شمارهای است. اما متاسفانه سیم فقط برای دویست شماره از آن پیرنگ در چنته داشت.
- کارگردانهایی که فیلمهای هنری میسازند، عاشق این هستند که دوربین را به حال خودش رها کنند. با وجود اینکه طرفداران اینگونه فیلمها از پلانهای طولانی و سکوت/آرامش حاکم بر آنها لذت میبرند، ولی مخاطبان سینمای جریان اصلی این فیلمها را به رودهدرازی متهم میکنند. یکی از شاخصترین فیلمهای هنری در این زمینه فیلم ۴۵۰ دقیقهای سیاه و سفید ساتانتانگو به کارگردانی بلا تار است.
- رودهدرازی یکی از ارکان اصلی تمام برنامههای تلویزیونی است و حتی تحسینشده ترین سریالهای دنبالهدار هم به وفور از این ترفند استفاده میکنند. آوردن یک مثال برجسته سخت است، ولی شاید بتوان سریال مردگان متحرک را سردمدار رودهدرازی بین سریالهای اخیر نام برد.
- سری چرخ زمان اثر رابرت جُردن بهشدت از مشکل رودهدرازی رنج میبرد، بهطوری که جلد دهم سری به خاطر بیمحتوا بودن داد طرفداران را درآورده بود. پانزده جلد سری تقریباً ۱۲۰۰۰ صفحه کاغذ اشغال میکند و گوش دادن به کتاب صوتیشان جمعاً ۴۶۱ ساعت و ۲۵ دقیقه زمان میبرد.
- تمام بازیهای MMO ی که تاکنون منتشر شدهاند. اگر MMO بازی کرده باشید، احتمالاً این سوال که «چرا دارم وقتم رو اینجوری هدر میدم؟» حداقل یک بار به صورت ناخودآگاه به ذهنتان خطور کرده است.
منبع: Padding
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
سلام
میخواستم بپرسم این ۵۰ مقاله درباره عناصر داستانی را به شکل کتاب درآوردید که بتوان تهیه کرد؟
آیا کتاب خوره ادبیات ژانری همین ۵۰ مقاله هست؟
سلام.
کتاب خورهی ادبیات ژانری شامل این ۵۰ مقاله میشه (به همراه یک سری ضمیمه)، ولی مطالب خیلی بیشتری داره. منجمله معرفی زیرگونههای سبک فانتزی، علمیتخیلی و وحشت و ۱۰ تا مقالهی اضافه که حجمشون از این ۵۰تا رو هم بیشتره. اینجا بیشتر توضیح داده شده:
https://azsan.ir/a-guide-for-genre-fiction-geeks/
من اولین بار هست که اینجا کامنت می ذارم. فقط میخواستم بگم دمتون گرم. بهترین سایتی هست که کشفش کردم. تا حالا ندیده بودم یک سایت فارسی زبان این همه مطالب مفید درباره فیلم و سریال و کتاب بذاره.
ترجمه هاتون هم خیلی روان و خوب هستش.
من راستش دانشجوی مترجمی هستم، میخواستم بدونم شما غیر از دانشگاه، بیرون کلاس ترجمه ای یا همچین چیزی رفتید؟ یا فقط توی همون دانشگاه مترجمی خوندید؟ اگه جواب بدید ممنون میشم ازتون.
بازم ممنون به خاطر مطالب جذاب و مفیدی که میذارید.
مرسی. نظر دلگرمکنندهای بود.
نه، خارج از دانشگاه کلاس ترجمه و زبان (یا کلاً هر کلاس دیگهای) نرفتم. توی دانشگاه هم رشتهم ادبیات انگلیسی بود و برای همین تعداد کلاسهای ترجمه انگشتشمار بودن. روش یادگیری برای من عمدتاً خودآموزیه. توی محیط کلاس و آموزشی همیشه احساس میکردم دستوپام بستهست.
و بلاخره ماموریت فتح کامنت های پست عناصر داستان با موفقیت انجام شد.به امید انتشار کتاب و مقالات بیشتر از شما جناب آذسن.
خیلی ممنون ازت بابت رونق بخشیدن به این بخش. خوشبختانه انتشار کتاب هم نزدیکه.
یه سوال،چرا ۹۰ درصد انیمه ها(مخصوصا ژانر شونن)اینقدر روده درازی میکنند؟
اینو فکر کنم قبلاً توضیح دادم .به خاطر سیاستهای صنعت سرگرمی توی ژاپنه که تولیدکنندههای محتوا رو ملزوم میکنه در زمان کم محتوای زیاد تولید کنن. با توجه به اینکه همیشه فرصت ندارن تا روی پرورش یه پیرنگ قوی تمرکز کنن، مجبور میشن گاهی قضیه رو کشش بدن تا بالاخره یه داستان جذاب به ذهنشون برسه.
میخوام شما رو با یه پدیده عجیب آشنا کنم به اسم: کالفرنیا لاو
پدیده ای که شما در نسخه نهایی ۶ دقیقه آهنگ دارید، در حالی که به زحمت بیشتر از ۲ دقیقه ورس داره. یعنی آخرین ورس آهنگ تو دقیقه ۳ و ۶ ثانیه تموم میشه و کل سه دقیقه بعدش باید به بیت رو مخ و کورس اعصاب خورد کن گوش بدید. بماند که همون ورس ها هم کوتاه بودند.
یعنی بعد از آهنگ های ام اف دووم که از سه دقیقه آهنگ یه دقیقه و نیم اینترو و آوترو بود و دیس ایزی ای به دکتر دره که یک دقیقه آخر میگفت:«Yo Dre, What’s up?» این بزرگ ترین دستاورد در زمینه روده درازی در موسیقی هیپ هاپ بود.
نسبت دادن رودهدرازی به آهنگ یه خورده مشکلزاست. چون رودهدرازی توی بستر پیرنگ و قصهگویی جواب میده. وقتی داریم وارد حوزهی هنرهایی مثل موسیقی و نقاشی و فیلمهای اکسپریمنتال (مثل فیلمهای اندی وارهول) میشیم، تکرار و کمبود محتوا لزوماً نقطهضعف نیست و ممکنه یه اثر هنری داشته باشه. مثلاً همون آهنگ Killing in the Name of ریج اگینست د ماشین که گفتم یکی از بهترین آهنگهای اعتراضیه، یکی از تکراریترین لیریکها رو داره، ولی همون تکراره باعث میشه اینقدر اثرگذار باشه.
تکرار مشکلی نداره تا جایی که حوصله سر بر نباشه و از حدش خارج نشه. اینجا کورس و بیت آهنگ هم به صورت دیفالت مضخرف هستند.
با حرفت موافقم، ولی نه در ارتباط با کالیفورنیا لاو. چون من از آهنگ خوشم میاد.
با دوباره خونده این مقاله دو نمونه رودهدرازی یادم اومد، گفتم اینجام بگم:
1-فیلم پالپفیکشن و امثالش (ژانر گانگستری در کل) روده درازیهای زیادی داره. حرفزدنای خارج از موضوع فیلم و کشوقوس دادنای همون حرفزدنا با اضافه شدن یک کاراکتر دیگه خیلی منو اذیت میکرد یه جاهایی. (مثلا توی پالپ فیکشن یه جایی تراولتا و ساموئل ال جکسون در مورد همبرگر حرف میزدن در حالی که ربط خاصی با فیلم و موضوعش نداشت)
یا یک نمونهی دیگش؛
اونجایی که گفتی مونتاژ فشرده، یاده slow motion افتادم. سریالای ترکی خدای اسلوموشنان. :))
بازم ممنون بابت ترجمهی این سری مقالات. به کاره من که خیلی میاد.
تاریخ حدودی انتشاره کتابش کی شده؟
حدودا چند صفحه داره و تخمین میزنی چند تومن در بیاد؟
آره با اینکه یک سری دلایل توضیح داده شده که چرا دیالوگ همبرگر مهمه، ولی خب جزو بخشهایی که من خیلی کمتر از صحنههای دیگهی پالپ فیکشن ریواچ کردم. هرچند به نظرم کلاً تارانتینو نقطهی قوتش تو دیالوگنویسی باعث میشه این دیالوگها خیلی پسزننده نباشن.
به من گفتن توی دی یا بهمن منتشر میشه. ولی خب هنوز خبری نشده. حداقل تا الان باید طرح روی جلد فرستاده میشد.
تعداد صفحاتش حدوداً ۸۰۰تاست و قیمتش هم فکر کنم بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ تومن باشه.
رویَل ویت چیزز! ((:
نوع گویش تراولتا توی اون سکانس خیلی خوب بود.
آره دیالوگنویسیهای تارانتینو هم حرف نداره. توی این چند وقت به لطف نوبادی، یاد حرامزادههای لعنتی افتادم و رفتم فیلمایی که از تارانتینو ندیدم رو دیدم. و چیزی که جالب بود اینه که فیلمای تارانتینو یه جادوی خاصی دارن که تو رو توی خماری خالص میذارن توی بعضی از سکانسها. (این نکته رو میتونی توی هشت نفرتانگیز به وضوح ببینی) فیلماش مضامین عمیقی دارن، و همه جور فیلمی هم داره.
نژاد پرستی (هشت نفرت انگیز)، تبعیض نژادی (حرامزادههای لعنتی)، گانگستری (پالپ فیکشن)، هالیوودی! (روزی روزگاری در هالیوود) و فیلمای دیگهاش که توی ژانرهای دیگهای ساخته شدن.
در مورد کتابم خیلی منتظرم و امیدوارم سر موعد منتشر بشه.
چند تا سوال دارم.
1.این کتاب عناصر داستان اسمش چیه و کی چاپ میشه ؟
2.فقط شامل همین عناصر داستان هست ؟
3.چند بخشی هست ؟
4.مثل مقالات عکس مثال داره ؟
۱. اسمش هست «راهنمای خورههای ژانر» و به من گفتن دی یا بهمن امسال چاپ میشه.
۲. نه. محتواش خیلی بیشتر از این حرفهاست. حالا بعداً که چاپ شد دقیق توضیح میدم.
۳. دو بخش.
یکیش معرفی زیرگونههای ژانر فانتزی، علمیتخیلی و وحشت و اون یکی هم همین معرفی عناصر داستانی (که همهی مطالبی که اینجا منتشر شده شاملش میشه).
۴. آره عکس داره.
«سری چرخ زمان اثر رابرت جُردن بهشدت از مشکل رودهدرازی رنج میبرد، بهطوری که جلد دهم سری به خاطر بیمحتوا بودن داد طرفداران را درآورده بود. پانزده جلد سری تقریباً ۱۲۰۰۰ صفحه کاغذ اشغال میکند و گوش دادن به کتاب صوتیشان جمعاً ۴۶۱ ساعت و ۲۵ دقیقه زمان میبرد.»
برام خیلی عجیبه که همه چرخ زمان رو به عنوان سردمدار روده درازی میشناسن، چون حداقل کتاب اولش اصلا روده درازی یا حداقل روده درازی اعصاب خورد کن نداشت.
ولی در کل اون چیزی که خیلی ها روده درازی میشناسن، یا نثر بنفشه، یا بخاطر توصیفات ماکسیمالیستی و یا بخاطر اتمسفر سازی اون طوری نوشته شده. تو the stand کتاب در واقع از صفحه ۶۰۰ شروع میشه. در واقع استفن کینگ تمام ۵۹۹ صفحه قبلی رو صرف پرداخت آخرالزمان و این که چه طوری بیماری شیوع پیدا میکنه و از همه مهم تر شخصیت پردازی کارکتر های پر تعدادش میکنه. چند تا از دوستام هم میگفتن تو it کینگ یک تاریخچه خیلی مفصل برای شهر «دری» نوشته.
خب چرخ زمان از جلدهای بعدی به این مشکل دچار میشه، نه از همون اول.
حرفتو قبول دارم. نگرش ماکسیمالیستی به رمان نوشتن لزوماً نشونهی رودهدرازی نیست. اینکه چیزی رودهدرازی محسوب میشه یا نه رو باید موردی بررسی کرد.
چطور ما میگیم نباید در داستان حشویات وجود داشته باشه در حالی که تو این مقاله گفته شده برا خودش یه سبک محسوب میشه؟
اگه با رویکرد خودآگاهانه به کار برده بشه، میتونه یه سبک باشه. مثل اون تیکهی هجوآمیزی که از رودهدرازی توی متن آورده شد.
در غیر این صورت رودهدرازی همیشه بد نیست. مثلاً خیلی از رمانها و فیلمهای کلاسیک با رویکرد مکسیمالیستی (توضیح همهچی) نوشته شدن و ممکنه شاید برای ما خستهکننده باشن، ولی توی دورهی خودشون حشویات هم بخشی از جذابیت داستان بود.
در کل به نظرم اینکه ما میگیم داستان نباید حشویات داشته باشه تا حدی برمیگرده به انتظارات و عادتهایی که الان داریم. این انتظارات و عادتها ممکنه چند دهه دیگه عوض بشه و دوباره «رودهدرازی» یه ارزش شمرده بشه، نه ضدارزش.
با سپاس
سلام.
من یه داستان نویس کوچک هستم که مدت کوتاهیه پا به این عرصه گذاشتم.مطالب بسیار مفید واقع شد.آیا روده درازی همان حشو در داستان نیست؟یا تفسیر در داستان؟خوشحال می شم راهنمایی کنید.
سلام.
چرا. میشه حشو هم ترجمهش کرد. Tvtropes (سایتی که مطالب از روش ترجمه شده) اصطلاحات یا lingo خاص خودشو داره و منم تا حد امکان سعی کردم این اصطلاحات رو تو ترجمه به کار ببرم.
با سلام.
بله این روده درازی در کتاب ها خیلی منو اذیت کرد. در انیمه ها هم که دیگه گل سر سبده.
در کمیک ها هم من دیدم روده درازی های بی شماری رو. مخصوصا در کمیک هایی که نویسنده ران طولانیی رو داره مینوسه.
در فیلم های قدیمی هم روده درازی داشتیم. اون هم خیلی زیاد که یک نمونش در مقاله اورده شده. در مورد اون کمیکه هم که ۳۰۰ شمارست اطلاعی نداشتم.
و فوتبالیست ها هم که دیگه خدای روده درازی. شوت سوباسا در اخر قسمت مثلا ۵ بود و اخر قسمت ۶ هم همچنان در حال شوت زدن بود. بالاخره در اواسط قسمت ۷ ما این شوت رو میدیدم و اگه شانس میاوردیم گل میشد.
در شو های تلویزیونیم من چون که خیلی کم شو میبینم اطلاعی ندارم.
در کل ممنون بابت این سری مقالات به نام عناصر داستان. خیلی به دردم خورد این سری مقالات.
در کل ممنون و خسته نباشید.
فوتبالیستها خدای رودهدرازی بود. ولی بنا به دلایلی تو ذوق نمیزد، حداقل اون موقع که میدیدمش نه.
مرسی که خوندی مطالبو و خوشحالم که برات مفید واقع شدن.
روده درازی فقط صحنه های آخر فوتبالیستا که یه دیقه بازی یه ربع طول می کشید :)) قوانین جاذبه ی زمین کلا زیرسوال می رفت, توپه شیش ساعت تو هوا میموند و آدما پرواز می کردن. البته اون لازم بود, ساسپنس ایجاد می کرد.
آره، کلاً رودهدرازی توی انیمه و مانگا نقش پررنگی داره. چون فعالان این عرصه باید تو مدت زمان کم محتوای زیاد تولید کنن تا بتونن خرجشونو دربیارن.