Leader - رهبر (The Leader) | معرفی عناصر داستانی (5)

تک‌تک پیکسل‌های این عکس، رهبری را فریاد می‌زنند.

 

هر گروه به رهبر احتیاج دارد. ارتشی منظم، گروهی انگشت‌شمار از جنگجویان متحد، کسانی که ناخواسته کنار هم قرار گرفته‌اند، حتی گروه دوستانه‌ی چند دانش‌آموز، همگی به‌نوبه‌ی خود دارای یک رهبر هستند.

موقعی که وقت عمل فرا برسد یا مشکلی ایجاد شود، لازم است کسی برخیزد، زیر بار مسئولیت برود و تصمیم درست را بگیرد. حتی اگر حرفی ردوبدل نشود و انتخابی صورت نگیرد، معمولاً برای همه مشخص است که چه کسی گروه را هدایت می‌کند. رهبر غیررسمی کسی است که از روی ضرورت و نیاز یا ویژگی‌های شخصیتی این مسئولیت را بر عهده گرفته است. رهبر رسمی، همان‌طور که از اسمش پیداست، کسی است که رسماً به‌عنوان رهبر گروه انتخاب شده و ممکن است حتی لقب و مقام مربوطه را نیز داشته باشد.

در داستان، رهبران به چهار تیپ مختلف کلی عرضه می‌شوند که البته ممکن است در بسیاری از موارد، این تیپ‌ها با هم مخلوط بشوند و تداخل پیدا کنند.

تیپ یک: عقل کل

آن‌ها اغلب گروه خود را در راستای هدف خاصی هدایت می‌کنند و این هدف خاص و واضح را از ابتدا در ذهن خود مجسم کرده‌اند. آن‌ها تمایل دارند به هوش و قابلیت‌هایشان تکیه کنند تا همیشه از رقبایشان یک قدم جلوتر باشند. در صورت مثبت بودن، آن‌ها اکثراً تیپ شخصیتی شخص باهوش، استراتژیست و قهرمان حیله‌گر را دارند. در صورت منفی بودن، عموماً نابغه‌های پلید، بد بزرگ و استاد گول زدن هستند. تمایل دارند از پشت پرده و دور از معرکه کارهایشان را انجام بدهند، ولی با این حال ممکن است در این همین حالت هم قدرت و نفوذ خود را به نمایش بگذارند و این دور از معرکه بودن لزوماً به معنی ناشناس بودن یا در اختفا بودنشان نیست.

تیپ دو: معقول

کاربردی‌ترین، باتجربه‌ترین، بالغ‌ترین یا بی‌طرف‌ترین فرد گروه، کسی که اساساً بیشتر از بقیه لایق به دوش گرفتن رهبری است. انگیزه‌اش یا حس تعلق‌خاطری است که نسبت به هم‌گروه‌های خود دارد، یا حس وظیفه‌شناسی نسبت به هدفی که در راستای آن تلاش می‌کنند. آن‌ها عموماً از در اختیار نداشتن قدرت کافی رنج می‌برند و عموماً باید با کسی که دائم با تصمیمات آن‌ها مخالفت می‌کند، دست‌وپنجه نرم کنند. کاپیتان‌ها و ناخداها عموماً رهبرهای تیپ دو هستند. آن‌ها هم می‌توانند از یک پایگاه فرماندهی کنند و هم در زمین نبرد. ترجیح می‌دهند طبق نقشه عمل کنند، ولی حاضرند اگر موقعیتش پیش بیاید، لحظه‌ای تصمیم بگیرند و معمولاً این قابلیت را هم دارند.

تیپ سه: خودسر

رک‌ترین و پرروترین فرد گروه. آن‌قدر مصمم و یکدنده هستند که اغلب گروهشان را هم به دردسر می‌اندازند و هم از دردسر نجات می‌دهند و برای فایق آمدن بر مشکلات الهام‌بخش اعضای گروه هستند. ویژگی برجسته‌ی آن‌ها اغلب شجاعت است. معمولاً شخصیت‌پردازی آن‌ها طوری توسعه پیدا می‌کند که با گذر زمان و به مرور، ویژگی‌های تیپ دو را به دست می‌آورند و فرق بین حماقت و شجاعت را می‌فهمند. در بسیاری از موارد با تیپ چهار تداخل پیدا می‌کنند. آن‌ها همیشه در خط مقدم هستند.

تیپ چهار: باجذبه

نماینده‌ی بی‌چون‌وچرای گروه هستند، یا به‌خاطر این‌که ترسناک‌ترین، ماهرترین، محبوب‌ترین یا محترم‌ترین فرد گروه‌اند، یا به این دلیل که توسط سرنوشت و یک نیروی الهی انتخاب شده‌اند و اهداف گروه بیشتر از همه برای آن‌ها اهمیت دارد. برخلاف تیپ یک، شخصیت آن‌ها عامل اصلی نگه داشتن و کنترل تیم است. در یک وضعیت بغرنج، همه تمایل دارند با تصمیم او موافقت کنند و بحث‌وجدلی در کار نیست. قدرتمندترین تیپ چهاری‌ها هسته‌ی گروه هستند و ضعیف‌ترها نوعی مظهر و سوگلی.

How To Train Your Dragon 2 1500x768 - رهبر (The Leader) | معرفی عناصر داستانی (5)

 

نمونه‌هایی از رهبران استفاده شده در آثار داستانی معروف:

  • پروفسور ایکس، افراد ایکس (تیپ ۱)
  • تایوین لَنیستر، بازی تاج‌وتخت (تیپ ۱)
  • کاپیتان آمریکا، انتقامجویان (تیپ ۲ و ۴)
  • آراگورن، ارباب حلقه‌ها (تیپ ۴)
  • پیتر پن، پیتر پن (تیپ ۳)
  • فرمانده شپرد، اثر جرمی (تیپ ۱ و ۲ و ۳ و ۴؛ بستگی به انتخاب‌های بازیباز دارد)
  • لئوناردو، لاک‌پشت‌های جهش‌یافته‌ی نینجا (تیپ ۲)
  • مولان، انیمیشن مولان (تیپ ۲ و ۳)

 

منبع: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/TheLeader

Rate this post
8 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. امیرعلی گفته:

    به نظرم یه نیمچه دسته بندیه دیگه هم باید پیش میومد به اسم رهبر خائن. (واسه این میگم «نیمچه دسته بندی» که من خیلی ندیدم از رهبر خائن استفاده کنن)
    خیلی جذابه واسه من.
    مثلا یه کمیکی هست به اسم runaways که سریالشم ساختن اتفاقا. و منم ندیدم هنوز.
    اینا یه پنج شیش تا نوجوون‌ هستن که متوجه می‌شن پدر و مادراشون شخصیت‌های بدی‌ان و پدر و مادراشون شرورِ داستان از آب در میان. (یعنی جو و فضای حاکم به داستان‌هاش «بی‌اعتمادی به هرگونه بزرگسال» هستش.) بعد اینا دست به فرار می‌زنن.
    ادامه‌ی مطلب ممکنه یکم شما رو اسپویل کنه.

    حالا رهبر این فراری‌ها، یعنی الکس وایلدر، خائن از آب در میاد و معلوم میشه از همون اولش با پدر و مادرش همدست بوده.
    این واقعا توییسته سخت و جالبی بود برام و به دلم نشست. خصوصا یه پارادوکسِ به شدت شاخ و خفن با شعارِ داستان به وجود آورد که اشاره کردم بهش (بی اعتمادی به بزرگسالان).

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      راستش ایده‌ای ندارم. از هر چهار نوعش مثال‌های زیادی به ذهنم می‌رسه. اگه مجبور باشم یکی رو به‌عنوان وافرترین مثال انتخاب کنم چهارمی رو انتخاب می‌کنم، ولی احتمالاً دقیق نیست.

      پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      یا شاید هم هردو! لزوماً هر شخصیت فقط تو یکی از این چهار دسته جا نمی‌گیره و می‌تونی ترکیبی از چندتاشون باشه.

      پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      بیشتر متمایله به تیپ ۲، ولی رگه‌هایی از تیپ ۳ رو هم داره. حالت رهبریش منو یاد جک شپرد توی لاست میندازه.

      پاسخ