بهتازگی من، جیمز کلمر (James Clammer)، افتخار این را داشتم تا رمانی منتشر کنم که یکی از منابع الهامام برای نوشتنش، تجربهی کاریام بهعنوان یک لولهکش بود. پس از اینکه تعدادی از دوستهای ادبیاتی تازهام آن را خواندند گفتند: «آهان، پس داری سنت رمان یکروزه (Circadian Novel) رو دنبال میکنی.» من سرم را به نشانهی تأیید تکان دادم و بعد به لغتنامه رجوع کردم تا ببینم معنی واژهی Circadian چیست. از قرار معلوم این واژه به پروسهی دور زدن و برگشتن اشاره دارد. رمان یکروزه رمانی است که در عرض ۲۴ ساعت اتفاق میافتد. یک روز از زندگی یک آدم.
نمیتوانم ادعا کنم که قصد من نوشتن چنین رمانی بوده است. من میخواستم به دنیای کار یَدی، دنیایی که در ادبیات چندان به آن پرداخته نمیشود، روحی تازه تزریق کنم و برای نوشتن دربارهی چنین دنیایی لازم دیدم که روی دقایق و ثانیهها بیشتر تمرکز کنم. اگر یک عالم رمان داریم که به روتین کارهای پلیسی میپردازند، چرا رمانی نداشته باشیم که موضوع آن روتین کارهای لولهکشی است؟ طولی نکشید که تکنیک تمرکز شدید روی یک موضوع و نمای فوقالعاده نزدیک از یک صحنه با شخصیتهای رمان و داستانهای شخصیاشان گره خورد. به هر حال در محدودیت آزادی وجود دارد و شاید مهمترین محدودیت زمان باشد. در چنین شرایطی فرصتهای جدیدی برای فشردهسازی فراهم میشوند؛ فرصتهایی برای بزرگنمایی چیزهای عجیب. به همین راحتی، بدون اینکه خودم متوجه باشم، رمانی در سبک ادبیات یکروزه خلق کردم.
چرا نویسندههای بیشتری چنین کاری انجام نمیدهند؟ این ایده خیلی واضح و دمدستی به نظر میرسد، ولی در عمل اینطور نیست. در ادامه فهرستی از ده اثر ادبی تدوین کردهام که با دقتی که شایستهی ساعت اتمی است، به حوادث یک روز از شخصیتهای داستانشان پرداختهاند.
۱. اولیس (Ulysses)، اثر جیمز جویس (James Joyce)
- سال انتشار: ۱۹۲۲
- زبان: انگلیسی
- کشور: ایرلند
با اولیس میتوانیم سرنخ بازی کنیم. وقتی ساعت ۱۱ صبح است، باید با استیون ددالوس (Stephen Dedalus) در ساحل سندیماونت (Sandymount Strand) حاضر باشیم. رنگ منتخب سبز و تکنیک منتخب مونولوگ است. وقتی ساعت ۱۰ شب است، باید با لئوپولد بلوم (Leopold Bloom) در بیمارستان حاضر باشیم. رنگ منتخب سفید و تکنیک منتخب «تکوین رویانی» است. خود جویس گفته بود: «شاید اولیس را بیش از حد سیستماتیزه کرده باشم.» ولی باید به خاطر داشت که این رمان، که گل سرسبد رمانهای یکروزه و شاید کل رمانها به حساب میآید، حاوی یک سری از زیباترین جملات توصیفی در زبان انگلیسی است.
۲. نیمطبقه (The Mezzanine)، اثر نیکلسن بیکر (Nicholson Baker)
- سال انتشار: ۱۹۸۸
- زبان: انگلیسی
- کشور: ایالات متحدهی آمریکا
این رمان فرمول فشردهی رمان یکروزه را فشردهتر میکند و کل داستان در جریان وقت نهار تعریف میشود. در این رمان با استفاده از تکنیک نبوغآمیز پاورقینویسی طولانی، به شکلی زنده و پرروح به زندگی هاوی (Howie)، کارمند ادارهی جوان پرداخته میشود. هاوی حین «صعود شادانه» از پله برقی به سوی محل کارش، دربارهی بندکفشهای پوسیده، شگفتیهای کاغذ سوراخشده، مکعبهای یخی، مارکوس آئورلیوس (امپراتور رومی) و بسیاری میکروسوژههای دیگر تأمل و تعمق میکند. این رمان گنجینهی نفیسی از روزمرگی است.
۳. دم را دریاب (Seize the Day)، اثر سال بلو (Saul Bellow)
- سال انتشار: ۱۹۵۶
- زبان: انگلیسی
- کشور: ایالات متحدهی آمریکا
تامی ویلهلم (Tommy Wilhelm)، بازیگر ناموفقی که باید مایحتاج زن و بچههایش را تأمین کند، تصمیم گرفته تا ۷۰۰ دلاری را که برایش مانده، روی چربی خوک سرمایهگذاری کند. دلال کالای او یک روانشناس/سفتهباز به نام دکتر تامکین (Dr. Tamkin) است که با نظریات روانکاوانه خاص خودش ته دل تامی را خالی میکند. این هم یک اشتباه دیگر در زنجیرهی اشتباهاتی است که تامی مرتکب میشود، ولی او هم مثل سیزیف محکوم به این است که اشتباهاتش را پشتسرهم تکرار کند.
۴. خانم دلوی (Mrs. Dalloway)، اثر ویرجینیا وولف (Virginia Woolf)
- سال انتشار: ۱۹۲۵
- زبان: انگلیسی
- کشور: بریتانیای کبیر
خانم دلوی میخواهد مهمانی بگیرد. این مهمانی طی یک روز و شب در ماه ژوئن شروع و تمام میشود. خطروایی رمان بهشکلی فوقالعاده روان بین گذشته، حال و آینده جابهجا میشود، کلیت رمان از وضوحی بالا برخوردار است و هر از گاهی هم لحظاتی از شوخطبعی در رمان میبینیم که در کارهای وولف کمیاب است. نماهای دید پرنده از لندن به دیدگاههایی نزدیک و صمیمانه تبدیل میشوند. رمان پر از فالگوش ایستادن است؛ پدیدهای که برخلاف شوخطبعی در آثار وولف چندان کمیاب نیست. خانم دلوی یکی از بهترین آثار یکی از بهترین نثرنویسان انگلیسی است. قرار گرفتن در جریان سیال ذهن او مایهی شعف است.
۵. زیر کوه آتشفشان (Under the Volcano)، اثر مالکوم لاوری (Malcolm Lowry)
- سال انتشار: ۱۹۴۷
- زبان: انگلیسی
- کشور: بریتانیای کبیر
آتشفشانی فعال در پسزمینهی مکانی که فقر و نور خورشید در آن بیداد می کنند قرار دارد و جفری فرمین (Geoffry Firmin)، یک کارمند دولتی بلندپایه در مکزیک، بهخاطر اعتیاد به الکل چیزی با مرگ فاصله ندارد. از فصل اول رمان، که خارج از جریان اصلی رمان قرار دارد، میدانیم که این داستان قرار نیست پایان خوشی داشته باشد. در روایتی ساعتبهساعت، که با دقتی بالا تعریف شده، او را دنبال میکنیم که قدمبهقدم به انجام دادن عمل خشونتباری که عمرش را پایان میدهد نزدیک میشود. جای تعجب ندارد که مالکوم لاوری روز مردگان (Dia de Muertos)، یکی از جشنهای ملی مکزیک، را بهعنوان روزی که حوادث رمان در آن واقع شده انتخاب کرده است.
۶. یک مرد مجرد (A Single Man)، اثر کریستوفر ایشروود (Christopher Isherwood)
- سال انتشار: ۱۹۶۴
- زبان: انگلیسی
- کشور: ایالات متحدهی آمریکا
اگر جفری فرمین بدنش را رها کرده بود تا تحلیل رود، جورج (جانشین ادبی کریستوفر ایشروود در این رمان که استاد دانشگاهی پابهسنگذاشته است و در کالیفرنیا ادبیات درس میدهد)، فعالانه تلاش میکند تا جلوی تحلیل رفتن بدنش را بگیرد. او در باشگاه پابهپای مردان جوانی که کنارش هستند ورزش میکند. جورج سوگوار مرگ معشوقهاش است، ولی باور دارد که میتواند در طول یک روز هرکس که را ملاقات میکند به خود جذب کند. شاید ایشروود آنطور که باید و شاید حق مطلب را دربارهی خیال وهمآلودی که در قلب هدف جورج قرار دارد ادا نکرده باشد، ولی اجازه دهید ما حق مطلب را دربارهی دستاوردهای این رمان ادا کنیم. این رمان جزء اولین آثاری بود که در آن علاقهی یک مرد به مردی دیگر بهطور مستقیم شرح داده شد و از این لحاظ نقطهی عطفی در جریانهای مدنی دههی شصت بود.
۷. سرود کریسمس (A Christmas Carol)، اثر چارلز دیکنز (Charles Dickens)
- سال انتشار: ۱۸۴۳
- زبان: انگلیسی
- کشور: بریتانیای کبیر
این رمان سال ۱۸۴۳ نوشته شده، ولی هنوز پرطرفدار است. وقتی کیفیت جملهسازیها و سادگی قصهگویی را در نظر بگیرید، ماندگاری رمان چندان تعجببرانگیز نخواهد بود. این داستان خیالانگیز، پرانرژی و گاهی هم هولناک یک حکایت اخلاقگرایانه برای تمام اعصار است. یکی از دستاندرکاران مجلهی بلکوود (Blackwood) در سال ۱۸۴۴ نوشت: «[سرود کریسمس] داستانی نیست که بتوان مطابق با قوانین معمول ما دربارهی آن نوشت یا حرف زد.» ای کاش چارلز دیکنز زنده بود و داستانی تا این حد قوی و پرطرفدار دربارهی نیاز ما به بانکهای غذا مینوشت.
۸. آیا آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟ (Do Androids Dream of Electric Sheep؟)، اثر فیلیپ کی. دیک (Phillip K. Dick)
- سال انتشار: ۱۹۶۸
- زبان: انگلیسی
- کشور: ایالات متحدهی آمریکا
ریک دکارد (Rick Deckard)، شخصیت اصلی این رمان علمیتخیلی کلاسیک، در انتهای رمان میگوید: «از بعضی لحاظ من بزرگترین جایزهبگیر تاریخم. تا حالا هیچکس در عرض ۲۴ ساعت ۶ تا اندروید تیپ نکسوس-۶ رو بازنشسته نکرده بود و احتمالا در آینده هم هیچکس موفق به انجام این کار نمیشه.» پاداش او پس از این روز فوقالعاده طولانی چیست؟ یک وزغ. در آیندهی بشریت حیوانات واقعی نشانهی پرستیژ و مقام اجتماعی بالا هستند. متأسفانه معلوم میشود که این وزغ هم یک روبات است. البته برای دکارد مهم نیست. در پایان روز او فقط یک چیز میخواهد و آن هم خواب است. البته باید درکش کنید. فرض کنید در زوم (Zoom) شش جلسه پشتسر هم داشته باشید و در انتهای هرکدام مجبور باشید یکی از شرکتکنندگان را نابود کنید. بعد از انجام چنین کاری شما هم هوس خواب نمیکنید؟
۹. یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ (One Day in the Life of Ivan Denisovich)، اثر الکساندر سولژنیتسین (Aleksandr Solzhenitsyn)
- سال انتشار: ۱۹۶۲
- زبان: روسی
- کشور: روسیه
یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ، مثل غذایی که در دسترس شخصیتهای آن قرار دارد، رمانی با حجم کم است. این رمان وقتی برای اولین بار در سال ۱۹۶۲ منتشر شد سر و صدای زیادی به پا کرد. در این رمان یک روز از زندگی ایوان دنسیویچ شوکوف را از لحظهی بیداری تا دقایق رهاییبخش پیش از خواب دنبال میکنیم. شوکوف با اسم S 584 یکی از زندانیهای گولاگهای استالینی است و کل روزش و انرژی فکری و فیزیکیاش صرف زنده ماندن در این فضای هولناک و طاقتفرسا میشود. در این رمان هوشمندانه، پرجزئیات و حتی امیدبخش شوکوف دنبال کسب کوچکترین امتیازهاست، بدون اینکه در این راستا در حق کسی نامردی کند. با وجود شرایط سخت زندگیاش او شرافت خود را از دست نمیدهد و برای همین شخصیتی ستودنی است.
۱۰. پینچر مارتین (Pincher Martin)، اثر ویلیام گلدینگ (William Golding)
- سال انتشار: ۱۹۵۶
- زبان: انگلیسی
- کشور: بریتانیای کبیر
جریان آب ناخدایی را که در حال غرق شدن بوده، روی خشکی واقع در اقیانوس اطلس منتقل میکند. او گرسنه و تشنه و در حالیکه باور دارد دستهایش چنگال خرچنگ غولپیکر هستند، سعی میکند زنده بماند. گنجاندن این رمان در سنت رمانهای یکروزه تا حدی بحثبرانگیز است و شایستگی داشتن یا نداشتن آن در این زمینه به جواب یک معما بستگی دارد. وقتی «پینچر» مارتین کفشهای دریانوردیاش را درمیآورد، دقیقا چه اتفاقی میافتد؟ پایان غافلگیرکنندهی رمان منتقدها را در زمان انتشار گیج کرد و حتی امروز هم درک آن کار راحتی نیست. اساسا به نظر میرسد که شخصیت اصلی قصه در صفحات آغازین میمیرد و باقی کتاب کلا در آخرت داخل ذهن او اتفاق میافتد، شخصیتی که سعی دارد با گذراندن آخرین و درماندهترین ساعات وجودش روی زمین کنار بیاید. پینچر مارتین، آیا تو یک رمان یکروزه هستی؟ اگر هستی، به این سنت ادبی خوش آمدی.
منبع: the gaurdian
انتشار یافته در:
آقا میدونم که این پیامم تا حدی اسپمه و شرمندهام بابتش (چون درمورد مدیوم کتاب نیست)، ولی من میخوام یادی کنم از بهترین اثری که تجربه کردم در زمینهی «در یک روز اتفاق افتادن»، یعنی سریال ۲۴.
نمیدونم دیدی این سریالو یا نه (با توجه به اینکه مثل خیلی از سریالهای هیتِ اون زمان مثل لاست و پریزون بریک انگار از ذهن مردم پاک شده)، ولی سبک عجیبغریبی داره واسه خودش. صفحه اسپلیت میشه بعضی اوقات و ما ثانیه شمار رو در وسط تصویر داریم، داستان بهشدت درگیرکنندهای داره، فقط باید به اپیزود خاصش برسی تا دیگه نتونی از پای سریال بلند شی و این رو هم بگم که سریال بهشدت پیشرو بوده. با توجه به سال ساخت اولین سیزنش (سال ۲۰۰۱)، سریال ایدههای جونداری رو به سینما تزریق میکنه طوریکه حتی میتونم ببینم در بعضی موارد The Wire هم به سری چیزارو از ۲۴ وام گرفته.
۹ فصله و ۲۰۴ اپیزود سریاله، بهعلاوهی یک فیلم ۹۰ دقیقهای، ولی میتونم بهت اطمینان بدم که از دنبال کردن ماجراهای خفن جک باور خسته نمیشی.
هر سیزن داستان یک روز از زندگی سخت جک باوره. با توجه به اینکه ۹ سیزن سریاله، مطمئناً جا برای پرداختن به ایدهها و تهدیدهای زیادی رو داره و اینکارو هم میکنه. از بمب هستهای بگیر تا جنگ بیولوژیکی. خلاصه اگه هوس یه سریال حاوی مقدار زیادی اکشن هدفدار و جاسوسبازی (در واقع به شدت Spy، از همون چیزاییه که به عقل خودتم شک میکنی که نکنه داره گولت میزنه…) رو کردی، ۲۴ سریالیه که نباید از دست داد. فقط وقتی به انتهای هر سیزن رسیدی باید با خودت بگی «جیزس، اینکه فقط داستان یه روز بود!»
سریال ۲۴ رو خیلی مشتاقم ببینم. مشکل همون کمبود وقت و ایناست.تعداد زیاد اپیزودها هم یکم تهدیدآمیزه. وگرنه ایدهش برام بهشدت جذابه.
موراکامی هم یک داستان داره که اسمش بعد از تاریکی اونم از ۱۲ تا ۸ صب اتفاق میوفته
صبر کن ببینم،کل وقایع بلیدرانر تو یک روز هستش ؟
موهام ریخت.
وقایع فیلمش نه. فقط کتابش.
دستت درد نکنه. کاربردی بود. به نظرم رمانای یک روزه ای که تو سبک مدرن نوشته نشدن می تونن حوصله سربر بودن زندگی روزمره رو خوب نشون بدن اما مشکلی که هست اینکه خودشونم به خاطر توصیف بیش از حد جزئیات حوصله «می تونن»سربر بشن. برای اینکه اینجوری نشن به نظرم فلش بک یا فلش فوروارد خیلی می تونه به داستان کمک کنه.
پی نوشت ۱: یه رمان دیگه که به نظرم تو این لیست می تونه باشه رمان دوشنبه ی ایوان مک ایوون هست.
پی نوشت ۲: لطفا مقاله های ادبیات بیشتر شه 🙈
پی نوشت ۳:امروز بعد از اضافه کردن شیش تا اند نوت به مقاله ام حس ریک دکارد رو داشتم
آره یکی از مشکلات آثاری که میخوان روزمرگی رو نشون بدن اینه که خودشون هم میتونن به شکل آیرانیکی درگیر روزمرگی بشن. به نظرم یکی از آثاری که بهطور موفقیتآمیزی به این موضوع پرداخته بود The Office (نسخهی بریتانییش) هست. چون در عین اینکه شخصیتها داشتن از روزمرگی تلف میشدن و سریال توی به تصویر کشیدن جو کشندهی محیط اداری عالی عمل کرده بود، ولی به لطف شخصیتهای خلوچل و موقعیتهای ابزورد (که جفتشون واقعگرایانه هستن) تماشای روزمرگیشون رو به تجربهی لذتبخش و حتی هیجانانگیزی تبدیل کرده بود. آدمها هرچقدر هم سعی کنن محیطهای خشک و منطقی ایجاد کنن، باز هم دیوونگیشون یه جوری میزنه بیرون. به نظرم رمز موفقیت پرداختن به روزمرگی توی داستان همینه. نشون بدی که روزمرگی نمیتونه دیوونگی باطنی آدمها رو بکشه.
چشم. مقالههای ادبیات رو بیشتر میکنیم.
از بین کتابهای بالا لینک خرید آیا آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟ جا افتاده. چون با اسم بلید رانر چاپ شده:
https://www.digikala.com/product/dkp-2006391/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D9%84%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%BE-%DA%A9%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7%DA%98
همچنین ترجمهی اکرم پدرامنیا و فرید قدمی از اولیس هم منتشر شده که هرکدوم مورد انتقاد قرار گرفتن و تا جایی که میدونم، هنوز کامل نشدن. اگه میخواید بخونیدشون یا بخریدشون، تو گوگل جستجو کنید.
پولم میگیری برا بک لینک؟
نه. اونا رو خود دیجیکالا میذاره. منم چون دیدم کارآمده اینجا نگه داشتم. بههرحال وقتی داری کتاب معرفی میکنی وجود لینک خریدش کارراهاندازه.
خب پول بگیر ازش، داری لینک میدی بهشون.
دیگه نمیتونم برم بگم بهخاطر مطلبی که خودم انتخاب و ترجمه کردم و اونها هم براش دکمه درست کردن و من صرفاً کپی پیست کردم، پول اضافه بر سازمان هم بهم بدن.