SteveJobs1

– همه می‌دانند که استیو جابز، یکی از موسسین اپل، اغلب رفتار زننده‌ای داشت.
– دختر بزرگ استیو جابز در شرح‌حالی که اخیراً منتشر کرده، رفتار بی‌رحمانه‌ی جابز نسبت به خودش را توصیف می‌کند.
– انتشار این خاطرات جدید به درک ما از رفتار زننده و ناشایست او با زیردستان و شرکایش رنگ‌وبویی تازه می‌بخشد.
– نتیجه‌گیری کلی این است که جابز واقعاً انسان مزخرفی به نظر می‌رسد.
– همسرش، همکارانش و شرکای تجاری‌اش جلوی او نمی‌ایستادند و اجازه می‌دادند هرطور دلش می‌خواهد رفتار کند.
– سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا دستاوردهای تجاری جابز رفتار بی‌رحمانه‌اش را تبرئه می‌کنند؟ نمی‌توان جواب دقیقی به این سوال داد، ولی بدون‌شک این دستاوردها در طول حیاتش توجه بیشتری دریافت کردند و این بدرفتاری‌ها را برای او راحت‌تر کردند.

 

همه می‌دانند استیو جابز آدم ناخوشایندی بود.

تاکنون گزارش‌های زیاد و پرجزئیاتی راجع‌به بی‌رحمی، بی‌ادبی و تنگ‌نظری او نسبت به کارمندان، شرکای تجاری و حتی اعضای خانواده و دوستانش منتشر شده است.

با این‌حال، حکایاتی از «چیزهای بی‌اهمیت» (Small Fry) اتوبیوگرافی لیسا بِرِنِن-جابز (Lisa Brennan-Jobs) به بیرون درز پیدا کرده که شاید شنیدنشان شوکه‌یتان کند. این حکایات کاری می‌کنند بنیان‌گذار اپل نه صرفاً شخصی از خود راضی و بدعنق، بلکه انسانی بدذات به نظر برسد.

سال‌هاست که همه می‌دانیم جابز اولش زیر بار نرفت که پدر برنن-جابز است و پس از این که تست دی‌ان‌ای (و حکم دادگاه) ثابت کرد که پدر است، تازه قبول کرد خرجی دخترش را بدهد. همچنین همه می‌دانیم او سالیان سال کتمان می‌کرد که کامپیوتر لیسای اپل (Apple’s Lisa Computer)، که پس از مکینتاش وارد بازار شد، نام دخترش را یدک می‌کشد. در نهایت او این حقیقت را به دخترش و باقی مردم اعتراف کرد.

ولی کتابی که برنن-جابز نوشته، تصوری را که تاکنون از شخص جابز داشتیم، تا حدی تغییر می‌دهد. وقتی او دختربچه بود، پدرش به‌ندرت به او سر می‌زد، حتی پس از اثبات پدر بودنش. حتی پس از این‌که اپل را تأسیس کرد و داشت از موفقیت آن پول خوبی درمی‌‌آورد، حاضر نبود به دخترش سر بزند و به او خرجی بدهد. در آن دوره، لیسا و مادرش در فقر زندگی می‌کردند و تنها منبع درآمدشان کمک‌هزینه‌های دولتی (welfare)، شغل کم‌درآمد مادرش و کمک‌های مالی نزدیکان و آشنایان بود. وقتی مجبور شد خرجی لیسا را بپردازد، چند رو پیش از عمومیت یافتن اپل و مولتی‌میلیونر شدن خودش به دادگاه رفت و با زد و بند پرونده‌ای را که علیهش تشکیل شده بود بست.

حتی پس از این‌که توجهش را به لیسا بیشتر کرد، کریسَن برنن (Chrisann Brennan)، مادر او، دوست  نداشت آن دو را با هم تنها بگذارد، چون یک بار استیو از دختر ۹ ساله راجع‌به علایق و تمایلات جنسی‌اش پرسید و در این زمینه با او شوخی کرد.

«ما آدم‌های سردی هستیم.»

برنن-جابز می‌گوید وقتی در دوران نوجوانی پیش جابز رفت تا در خانه‌‌اش زندگی کند، جابز او را از دیدن مادرش منع کرد، با این‌که تا به آن لحظه، مادرش تنها کسی بود که در زندگی‌اش حضور دائم داشت. وقتی برنن-جابز به خانه‌ی جابز و نامادری‌اش لارن پاول جابز (Laurene Powell Jobs) نقل‌مکان کرد، به آن‌ها گفت که احساس تنهایی می‌کند و دوست دارد شب‌ها به او شب‌بخیر بگویند. پاول جابز به جای این‌که به احساس او احترام بگذارد و درخواستی به این سادگی را اجابت کند در جواب به او گفت: «ما آدم‌های سردی هستیم.»

ولی ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. یک بار، جابز سینه‌های همسرش را گرفت و وانمود کرد در حال انجام عمل جنسی با اوست. در این میان با لحنی تحکم‌آمیز به برنن-جابز گفت در اتاق بماند تا در این «لحظه‌ی خانوادگی» شریک باشد. همچنین او از پول‌توجیبی دادن به دخترش سر باز می‌زد و به او گفت که از ثروتش «هیچ‌چیز» به او نخواهد رسید. او حتی حاضر نشد در اتاق دخترش بخاری نصب کند.

وقتی برنن-جابز وارد دبیرستان شد و به انجام فعالیت‌های مافوق‌برنامه مثل عضویت در باشگاه‌های دانش‌آموزی و نظارت بر دانش‌آموزان دیگر روی آورد، جابز – بله، همان کسی که حاضر نبود بپذیر پدر اوست و در دوران کودکی‌اش حاضر نبود با او وقت بگذراند – از او به خاطر این‌که زمان بیشتری را کنار خانواده سپری نمی‌کند انتقاد کرد و گفت: «اگر این روند ادامه پیدا کند، به مشکل برمی‌خوریم. تو به‌عنوان عضوی از این خانواده کمبودهای زیادی داری.»

یک بار وضعیت برنن-جابز به‌قدری همسایه‌ها را نگران کرد که او را به خانه‌ی خودشان آوردند. همچنین به او پول دادند تا شهریه‌ی دانشگاهش را پرداخت کند.

خیلی بد است که آدم با زیردستان و شریک زندگی‌اش بدرفتاری کند. ولی وارد کردن این همه آسیب احساسی و روانی به یک کودک دیگر نوبرش است. ما می‌دانیم جابز در کل آدم زورگویی بود، ولی ظاهراً او حتی به دختر خودش هم رحم نکرد.

برنن-جابز شبیه به کسی‌ست که کودک‌آزاری را تجربه کرده است

SteveJobs2 - آیا اشخاص بزرگ حق دارند انسان‌های مزخرفی باشند؟/ نگاهی به خودزندگی‌نامه‌ی جدید دختر استیو جابز

موارد ذکرشده صرفاً بخش‌هایی منتخب از کتابی‌اند که هنوز منتشر نشده (تاریخ انتشار آن چهارم سپتامبر است)، برای همین به تمام اطلاعات ذکرشده در آن دسترسی نداریم. باید این نکته را هم در نظر گرفت که این‌ها خاطرات شخصی یک نفرند و ممکن است از فیلتر تعصبات فردی و احساسات تحریف‌شده رد شده باشند. پاول جابز و خواهر جابز در بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند که محتوای کتاب «با خاطرات ما از آن دوران زمین تا آسمان فرق دارد.»

آن‌ها در این بیانیه گفتند: «تصویرسازی استیو در این کتاب با پدر و شوهری که ما به خاطر داریم بسیار فرق دارد. استیو عاشق لیسا بود و از این‌که در دوران کودکی‌اش، به‌عنوان یک پدر در حق او کوتاهی کرد، ابراز پشیمانی کرده بود.»

هدف برنن-جابز از اشاره کردن به این خاطرات در کتاب محکوم کردن جابز نیست؛ او صرفاً می‌خواهد دلش را با پدرش و خاطراتی که از او در ذهن دارد صاف کند. او می‌خواهد پدرش را ببخشد و گذشته‌ها را فراموش کند.

این انتخاب او و حق اوست. ولی حوادثی که برنن-جابز تجربه کرده ، امروزه در نظر خیلی‌ها کودک‌آزاری محسوب می‌شود؛ کودک‌آزاری به معنای وارد کردن آسیب روانی به کودک به صورت عمد. برای همین او در راستای پیدا کردن راهی برای بخشیدن و درک کردن پدرش، سعی دارد قضیه را نامهم جلوه دهد. این واکنش بسیاری از کسانی که کودک‌آزاری را تجربه کرده‌اند.

«این حکایت حیرت‌انگیزی از کودک‌آزاری است. نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا این است که نویسنده‌ی کتاب خودش اعتقاد ندارد مورد آزار قرار گرفته و گزارش‌گر هم از آن تحت عنوان بی‌رحمی موقتی یاد می‌کند و نه یک مورد واضح کودک‌آزاری.»

—Jacob Bacharach (@jakebackpack) August 23, 2018

«در «چیزهای بی‌اهمیت»، استیو جابز آدمی مزخرف به نظر می‌رسد. دخترش او را بخشیده است. آیا ما هم باید او را ببخشیم؟ واو… «مزخرف» حق مطلب را ادا نمی‌کند. «کودک‌آزار» واژه‌ی بهتری به نظر می‌رسد. من درک می‌کنم که این داستان متعلق به اوست و آزاد است هرطور که می‌خواهد تعریفش کند… ولی اگر بی‌طرفانه به قضیه نگاه کنیم، این یک مورد کودک‌آزاری است؛ آن هم از نوع ناجورش.»

— Jodi Jacobson (@jljacobson) August 23, 2018

«خواندن این کتاب سخت است و اجابت کردن درخواستی که برنن-جابز از شما دارد سخت‌تر. این کتاب حکایت یک مورد کودک‌آزاری را تعریف می‌کند و قربانی به هر دری می‌زند تا برای وقوع آن دلیل‌تراشی کند و توجیه بیاورد.»

— Selena (@selenalarson) August 23, 2018

برنن-جابز در راستای پیدا کردن راهی برای بخشیدن پدرش، همان کاری را انجام داده که افرادی در موقعیت مشابه او انجام می‌دهند. تازه بیشتر این افراد بسیار بیشتر از او در بروز چنین رفتارهایی مقصرند. به طور کلی، تنها راه برای مقابله با یک زورگو این است که توی رویش بایستی. خواه خود شخصی که قربانی زورگو است، خواه شخصی دیگر که به نیابت از او زورگو را سرجایش می‌نشاند. متاسفانه کمتر کسی توی روی جابز ایستاد.

وقتی جابز داشت با برنن-جابز بدرفتاری می‌کرد، همسرش پاول جابز توی رویش نایستاد. وقتی جابز داشت با زیردستانش و شرکای تجاری‌اش بدرفتاری می‌کرد، همکارانش نیز کوتاهی کردند و توی رویش نایستادند.

دستاوردهای فوق‌العاده‌ای داشت، ولی شقاوتش باورنکردنی بود

SteveJobs3 - آیا اشخاص بزرگ حق دارند انسان‌های مزخرفی باشند؟/ نگاهی به خودزندگی‌نامه‌ی جدید دختر استیو جابز

نمی‌دانم چگونه می‌توان راجع‌به چیزی به پیچیدگی زندگی یک انسان حکم کلی صادر کرد، ولی به نظرم خاطراتی که برنن-جابز در این کتاب تعریف کرده، به حکایت‌های مشابه راجع‌به رفتار او با زیردستان، همکاران و شرکایش رنگ‌وبویی تازه می‌بخشد. پیش از این، در حکایت‌های این‌چنینی جابز شبیه به رهبری مصمم به نظر می‌رسید که گاهی برای رسیدن به اهدافش با دیگران درشتی می‌کرد، ولی اکنون او شبیه به شخصی بی‌رحم به نظر می‌رسد که دلیل به موفقیت رسیدنش این بود که اطرافیانش دائماً در برابر رفتار زننده و انزجارآورش کوتاه می‌آمدند.

جابز به‌عنوان کسی که اپل را احیا کرد تحسین می‌شود و این تحسین شدن کاملاً حقش است. وقتی او کنترل اپل را به دست گرفت، این شرکت فقط چند ماه تا ورشکستگی کامل فاصله داشت. وقتی پیش از مرگش اپل را ترک کرد، این شرکت مهم‌ترین تولیدکننده‌ی فناوری مصرفی در دنیا به شمار می‌آمد و در مسیر تبدیل شدن به غولی که اکنون می‌شناسیم، قرار داشت. معمولاً وقتی شرکتی در سراشیبی سقوط می‌افتد، به‌زحمت می‌توان آن را نجات داد و سابقه‌ی بد مدیران عرصه در این زمینه گواهی بر این مدعاست، برای همین اگر بگوییم فقط شخص جابز می‌توانست اپل را نجات دهد، ادعای بعیدی به نظر نمی‌رسد.

این کار کمی نیست. با نجات دادن این شرکت، جابز شغل هزاران نفر را حفظ کرد و هزاران شغل دیگر ایجاد کرد. همچنین افراد زیادی داخل و خارج از شرکت ثروت کلانشان را به او مدیون‌اند.

همچنین جابز در ساخته شدن تعدادی از تاثیرگذارترین محصولات پنجاه سال اخیر – آیفون، مکینتاش، آی‌پد، آی‌پاد و کامیپوترهای اولیه‌ی اپل – نقشی محوری داشت و این هم از دیگر تاثیرات مثبت اوست. البته به احتمال زیاد بدون حضور او نیز محصولاتی مشابه ساخته می‌شدند، ولی در این شکی نیست که او بود که نحوه‌ی تعامل میلیاردها نفر انسان را با فناوری از نو تعریف کرد و از بسیاری لحاظ تعریف او این تعامل را بهبود بخشید.

اغلب از پیشگامان عرصهی تجارت بت میسازیم و ایرادهایشان را نادیده میگیریم

SteveJobs4 - آیا اشخاص بزرگ حق دارند انسان‌های مزخرفی باشند؟/ نگاهی به خودزندگی‌نامه‌ی جدید دختر استیو جابز

البته حتی این دستاوردها نیز زیر سایه‌ی تصمیماتی نه‌چندان تحسین‌برانگیز قرار گرفته‌اند، مثل  نقش او در برون‌سپاری (Outsourcing) هزاران شغل کارخانه‌ای به کشورهای خارجی توسط اپل و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر اپل در راستای عدم پرداخت مالیات. همچنین اپل بعضی مواقع تاریخ مربوط به اختیارات خرید سهامش را پس‌وپیش اعلام می‌کرد تا در بازار سهام ارزشمندتر به نظر برسند. خود جابز از این کار سود می‌کرد و در آخر تقصیرش می‌افتاد گردن مدیران دیگر. در آخر، بهتر است فراموش نکنیم که او دائماً سر کارمندانش فریاد می‌کشید و جلوی همه تحقیرشان می‌کرد.

تازه هنوز به بدقلقی‌هایش در دوره‌ی اول حضورش در اپل اشاره نکرده‌ایم. در آن دوره، او دائماً تلاش می‌کرد قدرت جان اسکالی (John Sculley) مدیرعامل اجرایی اپل را زیر سوال ببرد و حاضر نشد به یکی از اولین کارمندان اپل اختیار خرید سهام عطا کند.

در آخر می‌توان این سوال را مطرح کرد: آیا دستاوردهای تجاری او می‌تواند درد و رنجی را که به انسان‌های دیگر روا داشت توجیه کند؟ به‌شخصه جوابی برای این سوال ندارم.

چیزی که می‌دانم این است که ما اغلب از پیشگامان عرصه‌ی تجارت بابت دستاوردهایشان بت می‌سازیم، ولی از نزدیک به انسانیت آن‌ها و اعمالشان – چه در محیط شخصی، چه در محیط حرفه‌ای – نگاه نمی‌کنیم و در نظر نمی‌گیریم اعمالشان چطور روی اطرافیانشان و عموم مردم تاثیر می‌گذارد. همچنین فکر می‌کنم تمرکز روی دستاوردهایشان هرچه بیشتر پرخاشگری و بدرفتاری را برای آن‌ها آسان می‌کند.

حداقل این نتیجه‌گیری برای شخص استیو صدق می‌کند.

 

انتشاریافته در: مجله‌ی اینترنتی سفید

۴.۵/۵ - (۴ امتیاز)
18 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. امیرعلی گفته:

    می‌دونم جابز دست‌آوردهای بزرگی داشته؛ اپل، سیب گاز زده؛ الکی‌الکی این همه شهرتو جارو نکرده بالاخره.
    ولی اینم خوب می‌دونم که ما از همین افراد معروف و کارآفرین‌های بزرگ بت می‌سازیم و خیلی گنده‌شون می‌کنیم.

    بابا یارو بالاخره آدم بوده، رفتارای بد داشته، رفتارای خوبم داشته البته. رفتارای بدشو میان گنده می‌کنن، از رفتارای خوبشم فاکتور می‌گیرن. (البته بعضی از خوبیاشم میگن)
    البته ابدا من از جابز دفاع نمیکنم. (خودمم بهش حس خوبی ندارم زیاد، بین خودمون بمونه، از صداش خوشم نمیاد اصلا.) :))
    ولی خب نه به این بدی‌ای که این مقاله و دخترش میگه، نه به اون خوبی‌ای که اونایی که ازش بت ساختن، میگن.
    یه چیزه میانه‌ی رو به پایین. (یعنی اگه بخوام طبق چیزایی که من می‌دونم از اخلاقش، بهش نمره بدم، قطعا از ۱۰، پایین‌تر از ۵ میدم. ولی این مقاله اینقدر جابز رو خورد می‌کنه که…
    والا چی بگم شخیل؟ تو یه چیزی بگو.)

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      نظر شخصی من نسبت به جابز منفیه، ولی نه خیلی. طبق چیزی که می‌دونم، بخش بزرگی از موفقیت اپل مدیون استیو وزنیاک بود. ولی خب اگه بخوایم دیدگاه نتیجه‌محوری رو اتخاذ کنیم، جابز هروقت تو اپل بوده، نتیجه‌ی خوبی گرفته. بنابراین هر کاری داشته می‌کرده، جواب داده.

      ولی در کل جابز کسی نیست که بخوام الگو قرارش بدم. اون کارایی که اون برای موفقیت خودش و اپل انجام داد، با منش من جور نیست و من کلاً از اپل هم خوشم نمیاد به اون صورت (به‌خاطر گرون‌فروشیش) و از محصولاتش استفاده نمی‌کنم.

      پاسخ
      • امیرعلی گفته:

        برای منم به هیچ‌وجه الگو نیست جابز. صرفا گفتم به بدی‌ای که خیلیا میگن هم نیست.

        دیدم گفتی اپل گرون‌فروشه، خب به این باور نداری که بابت پول بیشتری که مثلا نسبت به سامسونگ، به اپل می‌دی، در عوضش کیفیت خفن‌تری دریافت می‌کنی؟ (من خودم «تقریبا» به این موضوع باور دارم، چون هم از محصولات اپل دارم و هم از محصولات کمپانی‌های دیگه و این موضوع رو لمس کردم تا حدودی، ولی قبول دارم اپل بدی‌های مخصوص به خودشم داره.)

        پاسخ
        • فربد آذسن گفته:

          آره، قبول دارم که کیفیت‌شون بهتره و تا جایی که می‌دونم، داده هم نمی‌فروشن، ولی با این حال، قیمت‌گذاری بعضی محصولات‌شون مضحکه. مثل یه هدفون بی‌سیم که قیمتش فکر کنم ۱۰۰۰ دلار بود (یا همین حدودا).

          البته باید اعتراف کنم که من اینجا یه جور تعصب گیمری هم دارم. مثلاً من به‌عنوان یه گیمر وقتی می‌بینم چقدر مک بازی‌های کمی رو پشتیبانی می‌کنه و کلاً چقدر میزان برنامه‌هایی که مک ساپورت می‌کنه کمتر از ویندوزه، برام سوال ایجاد می‌شه اصلاً چرا یه مصرف‌کننده‌ی عادی باید بره سراغ مک. از اون طرف اگه کسی با corporate tool بودن ویندوز حال نکنه، لینوکس هست که فکر کنم خوراک برنامه‌نویس‌های حرفه‌ای باشه.

          کلاً مک این وسط یه چیزیه که نه مزیت‌های ویندوز رو داره، نه لینوکس و یه برزخی بین این دوتاست.

          پاسخ
  2. The Stranger گفته:

    به نظرم سوال اصلی اینه که اگر این ویژگی ها رو نداشتند همچنان به جایگاهی که رسیدند ، می رسیدند؟ مثلا امثال ایلان ماسک و ترامپ رو شما بشونی جلوی روانشناس مطمئنا هزار تا بیماری روانی ازشون استخراج میکنن :دی . این جور آدما رو نباید با متر و معیار معمول اندازه گرفت.

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      آره. اتفاقاً شاید حتی بهتر باشه یه مقاله با این موضوع نوشت که: «آیا می‌توان بدون این‌که انسان مزخرفی بود، به شخصی بزرگ تبدیل شد؟»

      پاسخ
  3. Ali گفته:

    «آیا اشخاص بزرگ حق دارند انسان‌های مزخرفی باشند؟»
    توی همین زمینه مقالهٔ جدی‌تری هم هست که اورول راجع به سالوادور دالی نوشته. اگه کسی علاقه داره پیشنهاد می‌شه.

    پاسخ
  4. محسن گفته:

    این رفتار استیو جابز رو چه قابل بخشش بدونیم و چه نه قطعا برنن جابز در حال موج سواری برای مظلوم نمایی و خریدن شهرته.مگرنه چه لزومی داره کتابی درباره اخلاق و رفتار بد پدرش بنویسه؟هزاران نفر دیگر هم تحت چنین رفتاری بودند اما هیچ کتابی درباره ی این موضوع ننوشتن.

    پاسخ
    • مهراد گفته:

      والا به نظر شخصی من آدم هیچ‌وقت نمی‌تونه انقدر آبجکتیو نگاه کنه و بگه “یارو قطعاً برای سوء استفاده اینارو گفته” مخصوصاً چنین مسائل حساسی رو. یعنی خب شما هیچ‌وقت اون بعد قضیه رو که در معرض دید نیست نمی‌دونید. شاید این دختر توسط اطرافیانش به مرور تشویق شده که به حالت یه کتاب دربیاره اینارو. و خب به نظر من واقعاً نمی‌شه یه نفر رو برای اعتراض کردن متهم کرد خب. یعنی من ترجیح می‌دم اگر قراره چنین نتایجی بگیرم اول تحقیق کنم و با سند و مدرک این حرفارو بزنم چون حالا درسته اینجا که جای خاصی نیست ولی مثلاً اگه تو تویتری چیزی این حرفارو بگین این حرفا دست به دست می‌شن و زندگی طرف و آبروش رو تحت الشعاع قرار می‌دن. برای همین به نظر شخصی من بهتره که این حرفا حداقل با یه پشتوانه محکم‌تری زده بشه چون حرف کمی نیست.

      پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      «کلش ترجمه بود. ؟؟؟»

      بلی.

      نظر تو چیه بینام؟ آیا اشخاص بزرگ حق دارند انسان‌های مزخرفی باشند؟

      پاسخ
        • فربد آذسن گفته:

          خب توی متن اشاره شده دیگه. لقب بزرگ بودن صرفاً دستاوردهای اقتصادیشون رو دربرمی‌گیره و به ویژگی‌های انسانیشون کاری نداره. حالا سوال اینجاست که آیا برای این‌که افراد «بزرگ» محسوب بشن، لازمه که آدم‌های خوبی هم باشن یا دستاوردهاشون کفایت می‌کنه؟

          پاسخ
          • مهدی گفته:

            آه … مرسی فربد واسه جواب دادن به کامنتم ولی در کل ایا تو این دنیا که رسانه ها همه چیز رو به راحتی میتونن بسازن یا نابود کنن (اسمز فرهنگی) نمیشه به چیزی مثل بزرگ بودن از لحاظ ویژگی های انسانی زیاد اطمینان کرد . برعکس چیزی که واقعا میتونه نشون داده بشه و قابل اطمینانه برای مخاطب دستاورد اقتصادیه

      • ناشناس گفته:

        فربد
        از کسانی که ثروت و شهرت و قدرت دارند انتظار میره که مطابق با اخلاق رفتار کنند. اما آیا این خواسته خلاف طبیعت انسان نیست . باری به هر جهت .به نظر من این موارد باید بیشتر از بقیه تحت نظر باشند چون به واسطه قدرت و ثروت و شهرتشون میتونن به دیگران آسیب های بیشتر و جدی تری وارد کنند.

        پاسخ