تعریف: مغلطه بازیانگاری موقعی اتفاق میافتد که شخصی سعی کند موقعیتی را با مدلهای آماری شستهرفته توضیح دهد، در حالیکه آن موقعیت با دادههای آماری قابل توضیح دادن نباشد. به طور کلی تکیهی بیش از حد روی نظریهی احتمالات (Probability Theory) غلطانداز است، چون موقعیتهای آشوبناک قابل پیشبینی نیستند و گاهی عوامل خارجی دخیل آنقدر زیاد یا جزئی هستند که لحاظ کردنشان در پیشبینی غیرممکن است.
معادل انگلیسی: Ludic Fallacy
معادل لاتین: ludus
مثال ۱: بهترین مثال از این مغلطه متعلق به شخصیست که آن را ابداع کرده است: نسیم نیکولاس طالب (Nasim Nicholas Taleb) در کتاب قوی سیاه (The Black Swan) که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد.
دو شخص را در نظر بگیرید:
دکتر جان، که او را بهعنوان مردی دانشمند و منطقی میشناسند.
تونی چاقه، مردی که او را به خاطر ذکاوت و زیرکیاش میشناسند.
شخص ثالثی از این دو میپرسد: «تصور کنید سکهای ۹۹ بار به هوا انداخته شده و در ۹۹ بار شیر آمده. احتمال اینکه پرتاب ۱۰۰ام هم شیر دربیاید، چقدر است؟» دکتر جان جواب میدهد: «پرتابهای قبلی روی پرتاب جدید تاثیری ندارند. بنابراین احتمال آن مثل همیشه ۵۰/۵۰ است.» تونی چاقه پاسخ میدهد: «احتمال شیر آمدن پیاپی هر ۹۹ پرتاب آنقدر پایین است که پیشفرض ۵۰/۵۰ بودن شیر یا خط درآمدن سکه از پایه اشتباه است.»
توضیح: تصور کنید مشغول تماشای پرتاب یک سکه هستید. با توجه به اینکه شما از مغلطهی قمارباز (شمارهی ۱۲۳) باخبرید و احتمالاً بیصبرانه منتظرید آن را جایی تشخیص دهید، احتمالاً کلی طول میکشد تا مثل تونی چاقه به این نتیجه برسید که کاسهای زیر نیمکاسه است و این سکه یک سکهی معمولی نیست. تا چه مقطعی میتوان اصرار کرد که چنین پدیدههایی صرفاً «نتیجهی اجتنابناپذیر قوانین احتمالات» هستند و همچنان حقبهجانب رفتار کرد؟ جواب قطعیای وجود ندارد. باید برای تصمیمی که گرفتهاید دلایل و استدلالهای محکمهپسند و روشن ارائه کنید.
مثال ۲:
لولیتا: با توجه به اینکه نصف مردم کرهی زمین مونث هستن، احتمال مونث بودن نفر بعدی که وارد اتاق میشه پنجاه درصده.
سلینا: متوجه هستی که اینجا مطب دکتر وولواستین، متخصص زنان و زایمانه؟
توضیح: در این مثال لولیتا تفکر منطقی را فدای تمرکز بیش از حد روی آمار و ارقام کرده است.
استثنا: به توضیح مثال ۱ رجوع کنید.
نظریهی آشوب نقش پررنگی را در جهان ما ایفا میکند و پرداختن به آن از حوصلهی این کتاب خارج است. حالا که بحث این مغلطه هست، لازم است اشاره کنیم که بسیاری از چیزهایی که تصادفی به نظر میرسند، در اصل نظامهایی آشوبناک یا سیستمهای حتمی غیرقابلپیشبینی هستند. اگر کسی سعی کند قوانین تصادفی احتمالات را در چنین سیستمهایی به کار ببرد، به نتیجهای اشتباه و گمراهکننده میرسد.
منابع:
Taleb, N. N. (2010). The Black Swan: Second Edition: The Impact of the Highly Improbable Fragility”. Random House Publishing Group.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
سلام.
واقعا خیلی مقاله ی جالبی بود. نظریه ی اشوب هم خیلی جالبه از نظرم. و مثالی هم واسش زدید یعنی مثال اول و دوم هم خیلی خوب بود. در کل برای منی که دارم کتابشو میخونم و خیلی کم از فلسفه و این چیزا میدونم خیلی کتاب جالبیه. مثال هایی که میزنه واقعا گیراست. و در کل کتاب همونطور که از اسمش پیداست یعنی قوی سیاه، به مطالعه ی موارد عجیب میپردازه. مثلا در مقدمه ی کتاب یه یخشیش میگه که دیدن یک قوی سیاه در مناطقی از استرالیا خیلی برای مردم اون منطقه عجیب بود. و به طور کل یک چیزی بود که کل دیده های اونها رو از قو های سفید در گذشته نقض میکرد.یا اینکه برای مثال ریزش بورس نیویورک در سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ و اینها خیلی برای اون کسایی که اونجا کار میکردن و سهم خرید و فروش میکردن عجیب بود. در واقع کار تحلیلی این بازارو هر بازار مالی دیگری به شدت بر پایه ی تحلیل گذشته ی سهمه. در تحلیلی مثل مدل تحلیل تکنیکال ما چارت و نمودار یک سهم رو در گذشته بررسی میکنیم و میبینیم که برای مثال به یک عدد خاص مانند ۷۰۰۰ دلار واکنش های عجیبی داده. و هر وقت این عدد رو دیده دچار ریزش شده. حالا قیمت سهم چنده؟ ۶۹۶۰ دلار یعنی فقط ۴۰ دلار زیر اون عدد مقاومتیش هست. پس ما میتونم اینده رو پیشپینی کنیم. یعنی بگیم چون رو ۷۰۰۰ دلار دچار ریرش میشه پس الان هم که دیگه راهی تا ۷۰۰۰ دلار نمونده حتما دچار ریزش خواهد شد و همون ادمی مه این تحلیل رو کرده سریع دست به فروش سهمش میزنه. و اگر هم دچار ریرش نشه روی این مقاومت خواهد شد.(اینها رو اون فرد تحلیلگر میگه) پس ما رسما داریم از رو گذشته اینده رو پیش بینی میکنیم.
حالا شما برگرد به سال ۱۹۹۷ برای مثال.کسی خبر نداشت از ریزش ۳ الی ۴ سال اینده. چرا؟ چون در گذشته شاخصاشون یعنی داو جونز و اس اند پی و نزدک هیچ مقاومت و عدد بدی برای این شاخص ها نبوده. حالا ادمی مثل نسیم نیکولاس طالب، از همین سالها میاد شروع میکنه به حرف زدن درباره ی ریزش و میگه در سال های اینده بازار بورس نیویورک بدجوری میریزه. همه مسخره اش نیکنن و میگن والا بهترین تحلیل گرای ما هم همچین ریزشیرو پیش بینی نمیکنن.ولی سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ که میشه و شاخص بورس نیویورک دچار ریزش میشه اون موقعس که یک قوی سیاه به قول خود طالب بر سر راه گرگ های وال استریت سبز میشه!
یعنی کسی خبر نداشته که همچین اتفاق عجیبی میخواد رخ بده. چرا؟ صرفا چون در گذشته هیچی نبوده.
بله، و این ایده ی اصلی کتابه. در طول کتاب اونقدر نسیم برای شما همچین مثال هایی میزنه از خودش از دیگران از رکود های مالی. که این مسئله ی قوی سیاه برای شما ملموس و ملموس تر میشه. حتی در جایی از کتاب برای اینکه نظریه ی اشوب رو فکر میکنم بتونه خوب توضیح بده از مفاهیم سخت و البته شیرین ریاضی مثل تابع و (y=f(x و اینا استفاده میکنه. البته میگم فکر میکنم. ولی از تابع استفاده میکنه!!
به هر حال برای شمایی که قطعا خیلی بیشتر از من با این مسائل فلسفی و اینها اشنایی داری خیلی این کتاب رو پیشنهاد میکنم اقای اذسن و هر دوست دیگری.
سپاس.
من با ایدهی کلی کتاب موافقم و چیزی بود که خودم هم متوجه شده بودم، ولی نمیدونستم کسی دربارهش کتاب نوشته. میل ما به پیشبینی آینده از طریق آمار و ارقام موقعیتهای مشابه در گذشته همیشه جواب نمیده.
ممنون بابت اینکه محتوای کتاب رو بیشتر توضیح دادی. مسلماً برای کسایی که بعداً مقاله رو بخونن مفید واقع میشه.
خیلی لطف داری عزیز.
بله کتاب نوشته اونم چه کتابی. در واقع فکر کنم یه سری کتاب نوشته به نام incerto. اخرین کتابش هم اسمش (انها که پایشان گیر نیست) یا skin in the game هستش. حتما پیشنهاد میکنم این سری کتاب ها رو. ساندی تایمز کتاب بلک سوان رو یکی از ۱۲ اثر تاثیر گذار بعد از جنگ جهانی دوم نامیده. بلک سوان یا قوی سیاه دومین کتاب از مجموعه ی پنج جلدیه incerto هستش.
اولین کتابش foolled by randomness هستش. کتاب بعده بلک سوان هم تخت پروکروستس و بعد هم پاد شکنندگی و اخرین کتاب هم که skin in the game هستش.
خیلی جالبه که طالب هر وقت میره رستوران همیشگیش پیشخدمت اونجا بهش میگه همون همیشگی؟ طالب هم میگه بله لطفا همون.
حالا اون همیشگی پاستای بدون پاستاست!
در واقع کاریزمای جالبی دارن ایشون. والا خودش که میگه من خیلی شکاک هستم. و فکر کنم واقعا هم همینطوری باشن. ایشون هیچ یک از افرادی که در حوزه ی اقتصاد فعالیت دارن رو قبول ندارن و اعتقادشون اینه که اونها خیلی به امار و ارقام علاقه دارن و انگار با اعداد ازدواج کردن! (کنایه از اینکه خیلی اهل تحلیل امار و ارقامن)
یکی از فکت هایی که از ایشون میخوندم جالب بود. میگفت امروزه سه چیز اعتیاد اور داریم. کربوهیدارت، هروئین و حقوق ماهیانه.
در واقعا در بلک سوان ایشون دنیاشرو (یا شایدم دنیارو) به دو سرزمین تقسیم کرده بود. یکی میانستان و یکی هم کرانستان. در دنیای میانستان اون ادمایی بودن که مزد ساعت کار کردنشون رو میگیرن. یا حقوق بگیر های ماهیانه.یعنی به نظر طالب کسی که در نانوایی کار میکنه به همون اندازه کار میکنه که ادم میاد اونجا یا اینکه به ظرفیت و ویژگی های تنورش بستگی داره.
ولی در مقابل این دنیا کرانستانه. مثال بازار های مالی رو میزنه.یک ادم در یک بازار مالی میتونه در عرض چند ثانیه میلیونر بشه و در عرض چند ثانیه هم میتونه یه آس و پاس بشه.
در کل به تمام کسانی که به نظریات عدم قطعیت و اشوب علاقه دارن این پکیج کتاب ها رو پیشنهاد میکنم.
البته ایشون به خیلی چیز های دیگه اعتقاد ندارن. مانند دانشگاه ها و بانک ها صنعت غذایی. در کل کاریزمای جالبی داره. خودش که میگه شکاک هستم. ولی به نظر من ایشون سوپر شکاک هستن.!!
پ.ن:اقای اذسن بابت کامنت اول هم خیلی شرمندم. خیلی اشتباه تایپی داشت. چون با گوشی مینویسم نمیتونه بهتر از این بشه. از همه ی دوستان عذر میخوام.
منابع: ویکی پدیا-کتاب بلک سوان-سایت متمم.
سپاس.
با جهانبینیش بهشدت میتونم احساس همذاتپنداری کنم. باید حتماً کتاباشو بخونم.
خواهش میکنم امیرعلی جان. واقعاً نیازی نیست این همه عذرخواهی. ممنون از نظرات پر و پیمون و آگاهیبخشت.
خواهش میکنم. در حد سوادم سعی میکنم اگاه کنم. ولی اگه دوستان بازم حرف غلط و نادرستی از بنده دیدن تو کامنتا، حالا هر چیزی که بود، حتما بهم اطلاع بدن که اطلاعاتم رو درست کنم.
خسته نباشید.
پ.ن:خیلی از کتاب تعریف کردم فک کنم. ولی خب کتابیه که ارزشس رو داره. یکم (یا شایدم خیلی) مطالبش سخت و پیچیده هست ولی وقتی به اون مفهوم جملش برسی خیل واست شیرین میشه. درکل برای منی که در بازار های مالی فعالیت میکنم که خیلی این کتاب خوب بود و خیلی دیدم رو، چه نسبت به بازار های مالی و چه نسبت جهان، عوض کرد.