روح او چون دریا پرتلاطم است.
– این مطلب از وبلاگ قبلی منتقل شده است.
قهرمان بایرونی نوعی تیپ شخصیتی است که توسط آثار لرد بایرون محبوب شد. شخصیت اصلی آثار او اغلب نمایانگر ویژگیهای این الگوی شخصیتی بودند، هرچند این الگو قبل از او و آثار او نیز وجود داشت.
قهرمانان بایرونی شخصیتهایی کاریزماتیک هستند که دارای ایدهآلها و انگیزهی قوی پیرامون مسالهای خاص هستند، ولی بهطور کلی از لحاظ شخصیتی ضعفهای زیادی دارند و بعضیمواقع کارهایی انجام میدهند که از لحاظ اجتماعی بهشدت ناپسند شمرده میشود. همچنین پیچیدگیهای درونی آنها به شکلی بهشدت اغراقشده و احساسی روی شخصیت آنها تاثیر میگذارد. شاید برخی از رفتار و اعمال آنها غیراخلاقی باشد و شاید به همان اندازه که کار خیر انجام میدهند، کار ناپسند نیز انجام دهند، ولی قصدشان از انجام آن ارضای شرارت و ذات پلیدشان نیست. برخی از آنها بهعنوان کسی که گذشتهای تاریک داشته، به تصویر کشیده میشوند، ولی جنایات و تاریکی اعمال آنها معمولاً هیچوقت بهصورت مستقیم و به تفصیل بیان نمیشود. شخصیتهای داستان و طرفدارها عموماً نباید آنها را مطلقاً مقصر و لایق شماتت حساب کنند(در غیر این صورت دیگر قهرمان بایرونی نیستند). همچنین آنها پتانسیل زیادی دارند برای تبدیل شدن به شخصیتهایی که تنبیه شدن و عذاب کشیدن آنها، در عین اینکه منصفانه است، حس دلسوزی و همذاتپنداری مخاطب را نیز بر میانگیزد. قهرمان بایرونی کمتر کسی را لایق احترام خویش میداند.
قهرمان بایرونی معمولاً دارای ویژگیهای شخصیتی زیر است:
- اغلب مذکر است، جذابیت فیزیکی، جذبه، پیچیدگی و هوش بالایی دارد و بسیار حساس است، به حدی که باعث میشود به شخصیتی بهشدت دمدمیمزاج تبدیل شود.
- بهطور جنون آمیزی دروننگر است و ممکن است بهعنوان فردی تلخ و متفکر توصیف شود. بهشدت روی دردها و بیعدالتیهایی که در گذشته تجربه کرده، تکیه میکند، اغلب تا جاییکه غر زدن و شکایت بیش از حد ختم میشود. ممکن است راجع به شرایطی که او را به این وضعیت انداختند و همچنین شکستهای شخصیاش، نظرها و توصیفات فیلسوفانه و بعضیمواقع، گنگی ارائه دهد.
- بهخاطر گذشتهی مرموز، پردردسر و تاریکی که پشت سر گذاشته، عموماً بدبین و خسته است. گذشتهای که اگر فاش شود، از دست دادن وجودی با ارزش و اشتباه یا جنایتی بزرگ را که معلوم میکند که دائما یاد و خاطر او را آزار میدهد.
- بهشدت تحریکپذیر است و باورهای شخصی محکمی دارد. باورهایی که عموماً با ارزشها، شرایط و هنجارهای جامعه در تضاد است. او ارزشها و دغدغههای خود را بالاتر از ارزشها و دغدغههای هر کس دیگری حساب میکند که این مساله به غرور یا رفتاری شهادتطلبانه منجر میشود.
- انگیزه و ارادهی دیوانهوارش برای زندگی کردن بر اساس باورهای خودش و بیتوجهی به باورهای بقیه باعث ایجاد آشوب میشود و ممکن است در صورت شکستش به پایانی غمانگیز و در صورت پیروزیاش به یک شورش ختم شود. این شورش علیه قوانین و یا ارزشهای جامعه و همچنین بیاحترامی به رتبه و درجه، اغلب به طرد شدن او از اجتماع یا دوری و تبعید از آن ختم میشود.
نکاتی راجع به قهرمان بایرونی:
- خونآشامها، شیاطین انساننما و بهطور کلی موجوداتی که پیشزمینهی تاریک دارند، پتانسیل زیادی برای تبدیل شدن به این تیپ شخصیتی دارا هستند.
- قهرمان بایرونی عموماً درگیر یک ماجرای عشقی میشود، ولی بهطور معمول این ماجرا پایان خوشی نخواهد داشت.
- تعدادی از صفات استاندارد قهرمان بایرونی: غرور زیاد، پرهیز از توضیح دادن مسائل و پنهان شدن پشت طعنه و کنایه، لجبازی و …
- قهرمان بایرونی نباید با قهرمان تراژیک اشتباه گرفته شود، هرچند این دو بهشدت به هم نزدیک هستند. قهرمان تراژیک معمولاً از گناه یا ضعفی خاص رنج میبرد و غیر از این مساله نیت خیری دارد. گرچه هر دو قهرمان در آینده از ضعف یا ضعفهایشان عذاب میبینند، ولی عذاب قهرمان تراژیک از ضعفش شدیدتر است، چون تمرکز و پتانسیل دراماتیک داستان روی آن بیشتر بوده است. هرچند امکان دارد که یک شخصیت هم قهرمان بایرونی باشد و هم قهرمان تراژیک، ولی این دو لزوماً یکی نیستند.
- قهرمان بایرونی ممکن است با تیپ شخصیتی قهرمان صوری و یا قهرمان بیمرام تداخل پیدا کند. قهرمان صوری کسی است که کار خوب انجام میدهد، ولی نیت خیر و اشتیاق انجام آن را ندارد. قهرمان بیمرام کسی است که نیت خیر دارد، ولی هر از گاهی از شرارت و آزار و اذیت نیز لذت میبرد.
نمونههایی از قهرمانان بایرونی استفاده شده در آثار داستانی معروف:
- تونی استارک، مرد آهنی[۱]
- آشیل، ایلیاد[۲]
- ادوارد کالن، گرگومیش[۳]
- گریگوری هاوس، دکتر هاوس[۴]
- سِوِروس اسنِیپ، هری پاتر[۵]
- مایکل کورلیونه، پدرخوانده[۶]
- سولید اسنیک، متالگیر[۷]
[۱] Tony Stark, Iron Man (Co & F & VG & TV)
[۲] Achillies, The Iliad (Lit & F & Co)
[۳] Edward Cullen, Twilight (Lit & F & Co)
[۴] Gregory House, House (TV)
[۵] Severus Snape, Harry Potter (Lit & F & VG)
[۶] Michael Corleone, The Godfather (Lit & F & VG)
[۷] Solid Snake, Metal Gear (VG)
منبع: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/ByronicHero
شخصیت متیو مک کانهی در سریال true detective جزو این دسته بندی قرار میگیره؟
آره میشه تو این دسته حسابش کرد.
سلام. شروع کردم مقالات عناصر داستانی تون رو بخونم و بسی خوشحالم از اینکه اینجا رو پیدا کردم.
آیا ریک گرایمز از واکینگ دد قهرمان بایرونی محسوب میشه؟
یا مثلا شرلوک؟
سلام. مرسی. نظر لطفته.
نه، ریک گرایمز بیش از حد به اطرافیانش اهمیت میده تا بایرونی باشه. عملاً پدر فداکار/پلیس وظیفهشناسه.
شرلوک هلمز هم یه رگههایی ازش رو داره، ولی زیادی منطقی و توداره. قهرمان بایرونی یه رگههای از رمانتیسیسم تاریک رو باید داشته باشه به نظرم .
جناب آذسن،میخوام در طی یک اقدامی تمام مقالات عناصر داستانی رو تموم کنم زیر همشونم کامنت بزارم.از همین هم مقاله هم شروع میکنم
بنظرم بهترین نمونه از قهرمان بایرونی اسنیپ هست.والسلام.
کار خوبی میکنی.
حتما اینکارو کن، ولی توصیهم بهت اینه که یواش یواش اینکارو کنی که زده نشی (مثلا روزی یه مقاله).
ساسکه از ناروتو هم میتونه تو این لیست قرار بگیره
خیلی قهرمان نبود
بیشتر ضدقهرمان بود
دختران سرزمینمان معتقدند ساسکه آنتاگوئیست اصلیه کجایی حاجی
تو خود سایت تی وی تروپز گتسبی رو هم به عنوان بایرانیک مثال آورده, ولی به نظرم به اندازه ی کافی گتسبی dark, cunning, arrogant نیست, بیشتر delusional هستش.
هرچی فک میکنم برای بایرانیک هرویین مثالی پیدا نمیکنم. شاید هدا گبلر بعضی از این خصوصیات رو داشته باشه. تنها مثالی که میتونم بیارم یکی از شخصیتای اصلی همون رمانی هست که پلاتش تو ذهنمه :))
آره، گتسبی مثال خوبی از قهرمان بایرونی نیست.
دلیلش اینه که یکی از ویژگیهای شاخص قهرمان بایرونی جذابیت بالا در نظر زنهاست. ولی ویژگیهایی که قهرمان بایرونی رو در نظر زنها جذاب جلوه میدن، در صورت انتقال به یک زن بیشتر حالت دافعه دارن. یا حداقل طبق ایدههای کلیشهای رومنس اینطوریه.
به نظرم قهرمانای بایرونی زن جذاب هم میتونیم داشته باشیم ,ولی به خاطر کلیشه ها روش کار نشده :/
فربد
فرق آنتاگونیست/پروتاگونیست با ویلین/هیرو چیه؟
پروتاگونیست یعنی شخصیت اصلی. آنتاگونیست یعنی کسی که با پروتاگونیست کشمکش داره.
لفظ قهرمان و شرور (یا به قول تو هیرو و ویلین) به جهتگیری اخلاقی شخصیتها اشاره داره.
به عنوان مثال، امکانش هست پروتاگونیست یه داستان شرور همون داستان باشه. توی این صفحه کلی مثال از چنین پروتاگونیستی موجوده:
http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/VillainProtagonist
همجنین امکانش هست یه داستان پروتاگونیست و آنتاگونیست داشته باشه، ولی قهرمان و شرور نه (مثل داستانای خاکستری) یا یه عالمه قهرمان و شرور داشته باشه، ولی پروتاگونیست و آنتاگونیست نه (مثل داستانایی که شخصیت زیاد دارن: به قول معروف ensemble cast)
احسنت.
چقدر خوب توضیح میدی.
الان سیزن ۱ وست ورلد آنتاگونیست و پروتاگونیستی داره آیا؟
خواهش میکنم. کاریه که ازم برمیاد. 😀
وستورلد هم از اون سریالهاست که ensemble cast داره و برای همین تعیین پروتاگونیست و آنتاگونیست براش سخته، خصوصاً با توجه به خطوط داستانی متعددش. اما فکر کنم بشه با ارفاق The Man in Black رو پروتاگونیست سیزن یک در نظر بگیریم (خصوصاً با توجه به او پیچش پیرنگی که نمیخوام اسپویلش کنم) و رابرت فورد رو آنتاگونیست سیزن یک. میگم با ارفاق، چون این دوتا لزوماً علیه هم نیستن. بیشتر نقششون توی داستان به پروتاگونیست/آنتاگونیست میخوره.
من سیزن یک رو دیدم ها. اگه مربوط به سیزن ۱ میشه اسپویلت میتونی بگی.
میدونم. نمیخوام برای رهگذرای سایت اسپویل بشه.
رابرت فورد آنتاگونیست نیست بلکه تاج سره:)
تو لیست نمونه های قهرمان بایرونی من رو یادت رفت بذاری.
تو بیشتر بهت میخوره شرور صوری باشی.
کجای من به این می خوره؟
شرور صوری. چنین شخصیتی فاقد ویژگیهای شریرانه است یا آنقدر برای دیگران ارزش و اهمیت قائل است که هر اثری از شر بودن تقریباً به طور کامل از بین میرود و معمولاً فقط به دلیل این که علیه قهرمان مبارزه میکند، شرور نامیده میشود. این شخصیتها هیچوقت به طور فعالی بدجنس نیستند. معمولاً آنها دلیلی غیر از خباثت برای مقابله با قهرمان دارند. به طور کنایهآمیزی میتوانند به شدت برای قهرمان خطرناک باشند، چون مهارت و توانایی بالایشان جای خالی خبیث بودنشان را پر میکند. همچنین مبارزه با آنها یک دوراهی اخلاقی را برای قهرمان ایجاد میکند. در این نقطه است که مرز بین ضد شرور با تیپ شخصیتی آنتاگونیست قهرمان کمرنگ میشود. کشتن یک ضد شرور تیپ چهارم در یک بازی شاید یک حالگیری اساسی برای بازیباز محسوب شود. مرگ آنها به احتمال زیاد یک موقعیت اشکآفرین است. این ضد شرورها هیچ شانسی برای تبدیل شدن به یک شرور واقعی را ندارند. در واقع اگر این اتفاق بیفتد، شاید روند داستان با مشکل مواجه شود.
اشتباه لپی بود. منظورم شرور درمانده بود:
مشخصاً این تیپ ضد شرور نمیخواهد شرور باشد، ولی شرایط طوری رقم خورده که چارهی دیگری ندارد. شاید هدف آنها وفاداری بیچونوچرا یا عشقورزی به یک نفر دیگر باشد یا شاید هم فقط برای زنده ماندن مجبور به مبارزه کردن هستند؛ یا شاید هم اینقدر بیچارگی کشیدهاند که دیگر طاقتشان طاق شده و میخواهند خودشان را با نابود کردن چیزهای دیگر تخلیه کنند. چنین ضد شروری حس همذاتپنداری ما را نه به خاطر هدف والای خود، بلکه بهخاطر مزخرف بودن دنیایی که در آن ساکن است برمیانگیزد. آنها اغلب از روانی آسیبدیده رنج میبرند. ضد شرورهای تیپ دو ممکن است به یک شرور واقعی تبدیل شوند، ولی به همان اندازه شانس تبدیل شدن به ضدقهرمان را نیز دارند.
این تیکهش قشنگ داره ترولهایی مثل خودت رو توصیف میکنه:
«شاید هم اینقدر بیچارگی کشیدهاند که دیگر طاقتشان طاق شده و میخواهند خودشان را با نابود کردن چیزهای دیگر تخلیه کنند.»
هیولای فرانکشتاین در کدوم رده قرار میگیره؟
مخلوقی که از دست خالق خودش فرار کرد و برضدش شد!
توی کتاب عناصر داستانی توی دستهی شرور خودکمبین قرارش دادم.
– شرور خودکمبین: شروری که انگیزهی اغلب پنهانیاش برای انجام کارهای پلید، نقصانی است که او را از درون آزار میدهد (هیولای فرانکنشتاین، فرانکنشتاین).
اشتباه لپی؟
یعنی لپت اشتباه کرد؟
بیا بکشم لپت رو تا یاد بگیره دیگه اشتباه نکنه.
حدیث امروز:
همانا ریشه ترولیسم در بیکاری نهفته است.
امام ممد آرتینف😒
بوفک:علیه کدوم قهرمان مبارزه میکنم؟
به عقیده من که مبارزه نمیکنی! فقط داری با احساسات پاک ما بازی میکنی!
بیکار نبودم از قضا. امروز خیلی از کارهای کوچیکم که به مدت طولانی تلنبار شده بود رو انجام دادم.
+ دقیقا علیه کدوم قهرمان دارم مبارزه می کنم؟
آه ه ه ه فربد من متاسفانه این عناصر رو خوب نخوندم ولی یه سوال دارم این جان تیلور جونور رو باید توی کدوم تیپ تقسیم بندی کرد ؟
جان تیلور جونور؟ کی هست؟ اسمشو انگلیسی بنویس.
جان تیلور جانور…(جونور اون صفته)
John Taylor
فکر کنم منظور شخصیت اول مجموعه نایت ساید سیمون آر گرین باشه.
آهان. من نایتساید نخوندم٬ برای همین نمیتونم جواب بدم.
به نظر من ضدشروره نه قهرمان.
ولی به غیر از اون با اکثر ویژگی های قهرمان بایرونی همخوانی داره.
بر خلاف باور اکثریت من اعتقاد ندارم پرنس میشکین همون عیسی مسیح باشه
خب همین عامل خیلی مهمیه. قهرمان بایرونیای که دوست داره با همه مهربون باشه یه جورایی دور از انتظاره. در واقع مبهم بودن احساسات و نیات درونی قهرمان بایرونی یکی از مهمترین ویژگیهاشه. حتی نزدیکترین اشخاص به قهرمان بایرونی هم همیشه براشون سواله که آیا اون واقعاً دوستشون داره و بهشون اهمیت میده یا نه؟
البته منم نگفتم عیسی مسیحه. گفتم بر اساس کهنالگوی مسیح ساخت و پرداخت شده.
فربد
میشه گفت پرنس میشکین تو کتاب ابله یه قهرمان بایرونیه ؟
فکر نکنم. پرنس میشکین بر پایهی کهنالگوی مسیح ساخته شده. شخصیتش مثبتتر و پاکتر از اونه که بشه قهرمان بایرونی حسابش کرد.