درونمایهی اصلی ادیان ابراهیمی:
اسلام: رسیدن به خوشبختی از طریق تسلیم شدن در برابر خدا
مسیحیت: نجات و رستگاری
یهودیت: اطاعت از قوانین
درونمایهی اصلی
درونمایهی اصلی یا تِم یک اثر، فلسفه، پیام یا ایدهای است که در قلب آن قرار دارد و بیانکنندهی این است که اثر کلاً راجع به چیست.
در ابتدا داستانها به دو دلیل تعریف میشدند: سرگرمی و تعلیم. درست است که بخش قابلتوجهی از شاهنامه راجع به قهرمانبازیهای شخصیتی به نام رستم است، ولی درعینحال هدف آن ستایش از فرهنگی که چنین شخصیتی را به وجود آورده نیز هست. در واقع این چیزی است که مرز بین داستان و دنیای واقعی را مشخص میکند: دنیای واقعی درونمایهی اصلی، پیام یا معنای خاصی ندارد، مگر اینکه خودمان آنها را برای خودمان ایجاد کنیم. اینجاست که بحث مهم دیدگاه مطرح میشود؛ هدف عقاید و مذاهب مختلف معنا دادن به یک دنیای بیمعنی است و دیدگاهی که هریک ارائه میکنند در راستای تقویت معنا درنظرگرفته شده است.
درونمایهی اصلی با پیام اخلاقی تفاوت دارد، چون اولی اغلب راجع به موضوع اصلی داستان است، نه برداشت یا نتیجهگیری از آن. بهعنوان مثال، «دوستی» یا حتی بهتر از آن، «حفظ کردن دوستی در یک دنیای سرد و خشن» درونمایههای یک اثر هستند و نویسنده قصد دارد کاری انجام دهد تا مخاطب راجع به آنها فکر کند، درحالیکه «با دوستی میتوان تمام مشکلات را حل کرد» یک پیام اخلاقی است؛ درس و نتیجهای که نویسنده قصد دارد خواننده از اثر یاد بگیرد. البته بعضیوقتها مرز باریکی بین این دو وجود دارد و درونمایهی اصلی میتواند توسعهدهنده و منتقلکنندهی پیامی اخلاقی باشد، ولی هردو لزوماً یکصدا نیستند؛ خواننده میتواند با پیام اخلاقی نویسنده مخالف باشد، ولی چه موافقت کند، چه مخالفت، اثر همچنان راجع به درونمایهی اصلی خواهد بود.
[su_pullquote class=”my-pq”]درونمایهی اصلی با پیام اخلاقی تفاوت دارد، چون اولی اغلب راجع به موضوع اصلی داستان است، نه برداشت یا نتیجهگیری از آن.[/su_pullquote]
یک جای خوب برای شروع به فکر کردن راجع به درونمایهی اثر کشمکشی است که به تصویر میکشد؛ اینکه کشمکش کلی اثر چیست، از کجا برخاسته و چه سوالاتی را برمیانگیزد.
حتی کسانی که بیاهمیت به نظر میرسند، پتانسیل تغییر دنیا را دارند.
درونمایهی اصلی تعدادی از آثار داستانی معروف
کامیکها
- ۳۰۰: هیچ مردی بالاتر از مردی دیگر نیست.
- بتمن: چگونگی تاثیر آسیبهایی که در گذشته به ما وارد شدهاند روی انتخابها و در نتیجه شخصیت فعلیمان
- چهار شگفتانگیز: طبیعت خانواده
- سندمن: هر چیزی عوض میشود و به پایان میرسد و هیچ یک از این دو لزوماً بد نیستند.
- اسکات پیلگریم: جنگ برای معشوق
- وی مثل وندتا: معنی آزادی داشتن چیست؟ برای رسیدن به آن چه تاوانی باید پرداخت؟
- مرد عنکبوتی: قدرت زیاد مسئولیت زیاد به همراه دارد.
فیلمها
- دکتر استرنجلاو: چگونه میتوان بشر را نجات داد وقتی خودش در حال نابود کردن خودش است؟
- نابودگر: هیچ سرنوشتی غیر از چیزی که خودمان میسازیم وجود ندارد.
- اینک آخرالزمان: تاثیر جنگ روی روان انسان
- ماتریکس: طبیعت واقعیت و دنیای اطرافمان؛ آیا میتوانیم به احساساتمان اعتماد کنیم؟ آیا اولیاء امور از آن برای گمراه کردن ما استفاده میکنند؟
- تنها در خانه: اتکاء به نفس
- بازگشت به آینده: اگر دانش تغییر دادن زندگیتان را داشتید، آن را تغییر میدادید؟
- ایکورو: چند روز آخر زندگی خود را چگونه میگذرانید؟
اتکاء به نفس (تنها در خانه)
سریالهای تلویزیونی
- ۲۴: برای اجرای عدالت تا کجا پیش میروید؟
- Breaking Bad : تاثیر انجام کار بدی که در ابتدا (ظاهراً) نیت پشت آن خیر بوده، روی زندگی، خانواده و روحتان چه اثری میگذارد؟
- مستر بین: نامعمول فکر کردن
- پیشتازان فضا: احتمال ایجاد رابطهی دوستی بین نژادهای مختلف
آثار ادبی
- بلندیهای بادگیر: آیا انتقام گرفتن ذهن انسان را آرام میکند؟
- ارباب حلقهها: حتی کسانی که بیاهمیت به نظر میرسند، پتانسیل تغییر دنیا را دارند.
- سفرهای گالیور: زمین جای مزخرفی است و نمیتوان از آن فرار کرد.
- کنت مونت کریستو: ریاکاری اشراف
- مزرعهی حیوانات: جایگزین شدن ظالمان جدید با ظالمان قدیمی
- فرانکنشتاین: عواقب ناگوار پا کردن در کفش خدا
- کمدی الهی: در جهان آخرت چه پاداش یا عذابی در انتظارتان است؟
بازیهای کامپیوتری
- Fallout Series : حتی پس از پایان دنیا هم مردم به کشتن هم روی میآورند.
- شاهزادهی پارسی (سهگانهی شنهای زمان): هر عملی عواقب مخصوص به خود را دارد و نمیتوان تا ابد از مواجهه با آن سر باز زد.
- آژیر قرمز: آیا چیزی بهتر از دنیای فعلی ما وجود دارد؟
- سری تمدن سید میر: برای اینکه یک تمدن پیشرفت کند، به چه چیزی نیاز است؟
- استارکرفت: هدف مخرب رسیدن به کمال مطلق
منبع: Central Theme
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
یکی از ویدیوهای جدید the closer look دربارهی این بود که تم داشتن(مثلا عدالت) میتونه باعث شه داستان انسجام نداشته باشه چون خیلی گسترده میشه و بهترین جایگزین برای تم اینه که موضوع داستان رو به شکل یک سوال مطرح کنیم. توی مثالهای اینجا هم خیلیاشون جای یه موضوع و تمِ یک کلمهای، یه سوال بودن.
آره ولی از طرف دیگه بیان کردن درونمایهی اصلی بهعنوان یه سوال میتونه دستوپاگیر و محدودکننده باشه، چون ممکنه جواب اون سوال راحت یا حتی بدیهی به نظر برسه از جایی به بعد.
فالاوت ها هر کدوم یه تم اصلی خاصی هم دارن باز
بنظر من برای نیووگاس از همه خوش پرداخت تره، رها کردن
Finding It, Though, That’s Not The Hard Part. It’s Letting Go
تو fallout بازی؟
تا حدودی
۱ و ۲ش رو هم بازی کردی؟
یاپ
(هر چند دو خورد به تعویض ویندوز و قسمت نبود تموم شه)
وای خدا چطور ممکنه؟؟؟؟؟؟
زیاد میای اینجا؟
منم دقیقا ۲ش رو نصفه گذاشتم چون خیلی خوب بود نشد تمومش کنم. باید یه بار باهم بریمش گویا.
آره هر بازی مجموعه درونمایهی اصلی متفاوت داره، ولی به نظرم اون چیزی که اینجا بهعنوان درونمایهی کلی مجموعه نوشته هم صادقه. در نهایت جهان فالاوت دربارهی اینه که بعد از پایان دنیا هم آدما دست از کشتار همدیگه و جنگیدن برنمیدارن.
https://en.wikipedia.org/wiki/Themes_in_A_Song_of_Ice_and_Fire
یادی کنیم از نغمه که یه صفحه ویکی پدیای جدا برای تم هاش وجود داره.
و یادی کنیم از این جملهی کلاسیک دیوید بنیاف:
خیلی خوب بود.پس با این حساب مهم ترین دلیل سقوط اصلی سریال نغمه اهمیت ندادن به تم های کتاب مارتین هست ؟
از سیزن ۴ به بعد آره. ولی مشکل سیزن ۸ خیلی عمیقتر از این حرفها بود.
تم؟ تم اصلا چی هست؟ ما داستان مینویسیم نه انشا که بخواد تم داشته باشه.
از سخنان گه هر بار D&D
با سلام.
واقعا این عنصر هم خیلی جالب بود.خیلی خوشم اومد.
اون چیزی که مزرعه ی حیوانات میخواد بگه به نظر من اینه: ((حاصل و نتیجه ی تمام انقلاب هایی که رخ میده.)) یعنی همون چیزی که خودتونم گفتین. اولش همه چیز گل و بلبله. بعدشم اونهایی که تو راس هستن شروع میکنن به قوانین چرت و البته به نفع خود گذاشتن، در حالی که بعضی از مردم شک کردن ولی بعضی های دیگه همچنان موافق این قوانین و کلا این وضع هستن.بعدشم اونایی که تو راس هستن شروع میکنن با دشمنی که تا چند وقت پیش و حتی الان بهشون فحش میدادن، دوستی کردن. و در نهایت هم چیزی که در کتاب اورول دیگه نشون داده نشد ولی چیزی که من خودم اعتقاد دارم یه انقلاب دیگست و البته روی کار اومدن ادم هایی بدتر از ادم های قبلی.
در کل این درون مایه خیلی جالب بود برام. و دوست واشتم درون مایه ی کمیک واچمن هم ببینم ولی مهم نیست.
پ.ن:راستی فکر کنم سایت مشکل داره. چون که این بخش کامنت های اشک افرین برای من قابل نمایش نیست. لطفا مشکلو بر طرف کنین.
سپاس.
به نظرم درونمایهی اصلی واچمن اینه: «آیا برای نجات میلیاردها نفر، جایز است که میلیونها نفر را بکشیم؟» یعنی یه جور تقابل بین فایدهگرایی و اخلاقگرایی.
مشکل برطرف شد.
خیلی ممنون.
راستی من اسمم امیرعلی قبادیه نه باقری. لطفا درست کنین.
منم همیشه اسممو درست مینویسم.
سپاس.
اوه، شرمنده. درستشون کردم.
ممنون.
چون من نویسندگی رو دوست دارم و این ۳تا رو درون مایه داستانم گذاشتم ولی بازم ممکنه بیشتر شه میخواستم ببیتم کار درستیه ؟
سلام.
این سه تا داستانی که گفتی یه جورایی باید به هم ربط پیدا کنن. اگه مطلقاً هیچ ربطی به هم نداشته باشن، در اصل سهتا داستان کوتاه میشن که توی یه کتاب جمعآوری شدن. توی رمانهایی که از یه سری داستان مجزا تشکیل شدن معمولاً درونمایهی اصلی یا یه المان ثابت، داستانها رو به هم ربط میده. مثلاً Cloud Atlas چندتا داستان مختلف داره که هرکدوم توی یه دورهی زمانی مختلف (از قرن نوزدهم تا آیندهی دور پساآخرالزمانی اتفاق میافته) اتفاق میافته و حتی ژانرش هم متفاوته (از هجو گرفته تا علمیتخیلی دیستوپیایی). ولی درونمایهی اصلی «اثر ماندگار کمک به انسانهای دیگر» و یه آیتم خاص که از یه داستان به داستان دیگه منتقل میشه، باعث میشه این داستانها از هم جداییناپذیر به نظر برسن.
بنابراین کاری که میخوای انجام بدی، کار درستیه، ولی به شرطی که یه وجه اشتراکی بین شخصیتهات و تعاملهاشون با هم باشه. به عبارت دیگه، یه داستان میتونه چندتا درونمایهی مختلف (و حتی متضاد) داشته باشه، ولی باید بشه از دل این درونمایههای مختلف، یه درونمایهی اصلی هم درآورد.
سلام ایا میشه از چند تا درون مایه برای داستان استفاده کرد؟
مثلا یک شخصیت داستان میخواد انتقام بگیره و بگیم برای انتقام تا کجا میخواد میش بره
و یک شخصیت دیگه تاثیرات گذشتشم که روش اتفاق افتاده رو نشون میده و دراخرم بگیم هر چیزی تغیر میکنه و عوض میشه اصلا همچین چیزی میتونه تو یک داستان اتفاق بیوفته
“حتی پس از پایان دنیا هم مردم به کشتن هم روی میآورند.”
این عالی بود.
آره. یهجورایی میشه این درونمایه رو به قریب به اکثریت آثار پساآخرالزمانی نسبت داد.