تعلیق فرجام به معنای واقعی کلمه!
تعلیق فرجام (معلق ماندن عاقبت) یعنی تمام کردن یک سکانس، اپیزود و یا حتی فصل کامل (یا فیلم یا رمانی در یک سری کتاب دنبالهدار) در نقطهای حساس، نقطهای که در آن تعدادی از شخصیتهای اصلی یا همهی آنها در معرض خطری بزرگ قرار دارند و مخاطب (حداقل مخاطبی که اثر مربوطه را همزمان با پخش شدن یا انتشار یافتنش دنبال میکند) برای اطلاع یافتن از سرنوشتشان مجبور به صبر کردن است. عبارت «ادامه دارد» اغلب پس از به وقوع پیوستن یک تعلیق فرجام به کار میرود. عموماً هرچقدر زمان صبر کردن مخاطب بیشتر باشد، خطر بزرگتر بهنظر میرسد. تعلیق فرجام میتواند پایانی ناخوشایند برای قسمتی که تمام شده محسوب شود، ولی خیلی کم پیش میآید که قسمت بعدی نشان دهد شخصیتها طعمهی خطر شدهاند. کسی دوست ندارد یک هفته صبر کند تا ببیند تفنگی که به روی قهرمان اصلی کشیده شده، شلیک و منجر به مرگ وی شده است، چون در این صورت مخاطب اصطلاحاً احساس میکند «سرِ کار گذاشته شده است» برای همین اینگونه خطرات ممکن است جدی و مرگبار بهنظر برسند، ولی واقعاً اینطور نیستند.
تعلیق فرجام ممکن است با آشکارسازیهای غافلگیرکننده نیز مرتبط باشد؛ آشکارسازیهایی که یا در همان لحظه به وجود آمدهاند یا از قبل وجود داشتهاند و حالا موقعیت مناسب برای ارائه شدنشان به وجود آمده است.
منشاء اصطلاح انگلیسی این عنصر داستانی(cliff hanger به معنای «آویزان از صخره»)، سریالهای تلویزیونی قدیمی پخش شده در بعد از ظهرهای روز شنبه است که عموماً نشان میدادند یک شخصیت از کنار صخره آویزان شده و نحوهی فرار او در اپیزود بعد نمایش داده میشد.
یکی از مشکلات ایجادشده توسط تعلیق فرجامهایی که در پایان فصلهای سریالهای تلویزیونی اعمال میشوند، به سرانجام نرسیدن آنها در صورت لغو شدن سریال است. البته برخی مواقع یک cliff hanger عمداً حلنشده باقی میماند که به آن Bolivian army ending (اشاره به پایان فیلم پوچ کسیدی و ساندنس کید) گفته میشود. ممکن است به برخی از این تعلیق فرجامهای حلنشده در یک فیلم مستقل یا مینی سریال تلویزیونی پرداخته شود و اگر هم نه، طرفداران برای آن فنفیکشن بنویسند.
لزوماً نیازی نیست داستان فقط با یک تعلیق فرجام به پایان برسد. ممکن است هر یک از داستانهای مستقل در یک سری به تعلیق فرجام ختم شوند، در صورتی که نویسنده فکر کند مخاطبش آنها را میپذیرد.
موارد زیر نمونههای استفادهی نادرست از تعلیق فرجام است:
– بعضیمواقع تعلیق فرجام آنقدر مبهم است که توجه مخاطب را تا حدی که منتظر قسمت بعد باقی بماند، جلب نمیکند. به عبارتی، ابهام بیش از حد با ماهیت تعلیق فرجام که جلبتوجه مخاطب عام است، در تناقض است.
– بعضیمواقع خالق یک داستان، برای حل کردن تعلیق فرجام اتصال و پیوستگی وقایع داستان را عمداً دستکاری میکند، اصلاً حل شدن آن را نشان نمیدهد و چگونگی نجات یافتن شخصیتها را به تخیل خود مخاطب واگذار میکند و یا حتی آن را خواب و خیال و رویا توصیف میکند. همهی این موارد اکثراً نشاندهندهی ضعف داستاننویس و اصطلاحاً «کم آوردن» اوست.
– بعضیمواقع هم حل شدن یک تعلیق فرجام، حقایق و زمینهسازیهای قبلی داستان را نادیده میگیرند. مثلاً کسی که شخصیتی ضعیف و کمزور توصیف شده، موفق میشود بندهای طنابش را پاره کند و از جایی که در آن زندانی شده، بگریزد. این نمونهی بارز تعلیق فرجامی است که بهشکلی غیرمنطقی و تحمیلی حل شده است.
نمونههایی از تعلیق فرجام در آثار داستانی معروف:
- تقریباً تمام سریالهای تلویزیونی پرطرفدار (طبیعتاً)
- تقریبا تمام آثار دارن شان
- پایان اکثر فصول و هر یک از جلدهای نغمهی یخ و آتش
- پایان جلد چهارم سری هری پاتر
- پایان اپیزود پنجم جنگ ستارگان که استفاده از این عنصر داستانی را بین فیلمهای سینمایی دنبالهدار نیز رایج کرد.
منبع: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/CliffHanger
تعلیق فرجام فقط سری انیمه های jojo bizzare adventare و ۱۵ قسمت آخر انیمه کیمیاگر تمام فلزی:برادری.۱۰ قسمتش رو تو یه روز دیدم.
سلام رفیق مطلب خیلی خوبی بود مرسی و خسته نباشی، میدونم تو این مقاله جاش نیست این سوال، اما ممنون میشم جواب بدی. پیرنگ، ضد پیرنگ چیه دقیقا؟ من مطلب راجبش خوندم اما درک صحیحی ازش ندارم گفتم شاید شما به بنده بفهمونیش 🙂
سلام.
تا جایی که میدونم، اصطلاح ضدپیرنگ (Anti-plot) یه اصطلاحه توی فیلمنامهنویسی که به فیلمهایی اشاره داره که کلاً پیرنگ مشخص و استانداردی ندارن و شاید اصلاً سعی دارن مفهوم قصهگویی رو هجو کنن. یکی از برجستهترین فیلمهای ضدپیرنگ Gummo از هارمونی کورین هست.
یه سوال داشتم ازت که شاید مربوط باشه به این بخش.
یه مثال میزنم اول برای سوالم.
برای مثال ما در انتهای شماره ۵ سندمن تقریبا داریم به پایان ماجرا نزدیک میشیم، ولی نویسنده یهو میاد تمام شماره ی ۶ رو به شخصیت پردازیه یک شخصیتی میپردازه و کلا اون شماره رو اختصاص میده به اون کاراکتر.به این فن چی میگن؟
به نظرم تعلیقِ ناقصِ فرجامه، یا یه جورایی یه سکته ی ناقص تو پایان دادن به اثر، نمونش هم زیاد دیده میشه تو آثاری که ایشیویی هستن.
ممنون میشم توضیح بدی، اگه میدونی.
میدونم چی میگی، ولی اسم خاصی براش توی ذهن ندارم. صرفاً توی هر داستان اپیزودیکی که زاویهی دید محدود به یک نفر نداره، این اتفاق خواه ناخواه میافته. یعنی یه شخصیت درگیر یه تعلیق فرجام میشه، بعد زاویهی دید شیفت میکنه به یه شخصیت و مکان دیگه تا نویسنده دوباره برگرده به اون تعلیق فرجامی که نیمهکاره گذاشته بود.
البته تو تیویتروپز یه صفحه هست به اسم Mood Whiplash که به این پدیده اشاره داره که یهو جو و حالوهوای داستان عوض میشه. مقیاسش هم بسیار بزرگه. یعنی از یک سکانس رو در بر میگیره تا یه دنبالهی کامل (یعنی دنبالهای که نسبت به قسمت اول جو و فاز متفاوتی داره).
https://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/MoodWhiplash
آها.
مرسی واسه توضیحاتت و اون لینکی که گذاشتی.
سلام روز بخیر.ببخشید آقای آذسن اون مورد اخری که درباره موارد نادرست به کارگیری این عنصر گفتید رو میتونیم به عنوان امداد غیبی در نظر بگیریم؟ چون که ناگهانی است و پیش زمینه ی واضحی ندارد و کارمان را حل میکند.
سلام.
آره، به این اشاره داره که مخاطب رو تو کف بذاری و بعد با یه امداد غیبی سر و ته قضیه رو هم بیاری.
اینطوری که نوشته شده پس باید نتیجه بگیریم تعلیق فرجام در همه حالاتش کار چندان جالبی نیست.
یعنی واقعا تعلیق فرجام برای این آثار لازمه؟ یا به کار بردنش لزوما به معنی ضعف نویسنده نیست؟ و اگه اینطوره چطوری میشه درست و به جا به کار بردش؟
تعلیق فرجام در کل تکنیک داستاننویسی فاخری نیست. چون اینکه تو به کلک نیاز داشته باشی تا خواننده رو به ادامه دادن داستانت ترغیب کنی، یعنی به عنوان یه نویسنده به جذابیت ذاتیش اعتماد نداری. ولی با این وجود به کار بردنش توی داستانهای پیرنگمحور یه جورایی اجتنابناپذیره. چون بعضی وقتا هیجان حوادث میره بالا و خب اصلاً فرم کلی داستاننویسی حکم میکنه که تو قبل از فاش کردن نتیجهی مهمی که قراره اتفاق بیفته، یه فرجهی کوتاه به خواننده بدی و منتظرش تگه داری تا هرچه بیشتر روی مهم بودن حادثه تاکید بشه.
پس در جواب به سوالاتت: ۱. تعلیق فرجام برای آثار پیرنگمحور طولانی (خصوصاً سریالها) لازمه بعضی جاها، چون اگه اعمالش نکنی، فرم داستان ناجور به نظر میرسه. ۲. نه، لزوماً به معنای ضعف نویسنده نیست. هرچند پرهیز از به کار بردنش یه نقطهقوت محسوب میشه. ۳. استفاده از تعلیق فرجام فقط موقعی غلطه که برای فرجام اتفاقی به کار برده بشه که مخاطب چندان براش اهمیت قائل نیست. برای درست به کار بردن تعلیق فرجام باید قبل از هر چیز اتفاقات مهم پیرنگ داستانت رو به درستی تشخیص بدی.
اوهوم… آموزنده بود
ممنون بابت توضیحات کاملت D:
شوت های سوباسا در آخر اپیزودهای فوتبالیست ها هم تعلیق فرجام بود؟
این رو بدون هیچ قصدی برای ترول پرسیدم.
آره. تعلیق فرجام در خالصترین حالت ممکن.