لینک دانلود همهی مقالات مجموعهی «آشنایی با اساطیر کطولحو» در قالب فایل PDF
تالیف نکرونومیکون به عبدالحضرت نسبت داده میشود: شاعر دیوانهی شهر صنعا در یمن، که نقل است در دورهی خلافت امویان، حوالی سال ۷۰۰ میلادی، رونق پیدا کرده بود. او به ویرانههای بابل و مخفیگاههای زیرزمینی ممفیس سفر کرد و ده سال را به تنهایی در بیابان جنوبی شبهجزیرهی عربستان (معروف به ربعالخالی یا «فضای خالی» برای باستانیان) و صحرای «الدهناء» یا آنطور که عربهای معاصر خطابش میکنند، صحرای «سرخ»، سپری کرد؛ صحرایی که بنابر باور ساکنین منطقه، زیستگاه ارواح مراقب خبیث و هیولاهای قاتل است.
تاریخچهی نکرونومیکون
املا/معادل (های) فارسی:
- نکرونومیکون، نکرونامیکان، العضیف، العزیف
- عبدالحضرت، عبدول الحضرت، عبدالله الحظرد
القاب:
- کتاب مردگان (The Book of the Dead)، کتاب العضیف (Kitab Al-Azif)
- عرب دیوانه (The Mad Arab)
یکی از معروفترین مخلوقات لاوکرفت و بدونشک معروفترین کتاب در اساطیر کثلهو نکرونومیکون است. نکرونومیکون کتابی افسانهای است که تاریخچهی جالبی در بستر تاریخی دنیای واقعی و همچنین در بستر حوادث درون اساطیر برای آن تدوین شده است.
اولین اشاره به نکرونومیکون در سال ۱۹۲۴ در داستان سگ شکاری (The Hound) صورت گرفت. در این داستان، راوی در اشاره به یک گردنبند میگوید این گردنبند شیئی است که در کتاب ممنوعهی نکرونومیکون از آن نام برده شده است؛ کتابی که تمام خوانندههای خود را به مرز جنون میکشاند.
مولف نکرونومیکون، عرب دیوانه، عبدالحضرت، یک سال قبلتر در داستان شهر بینام (The Nameless City) مورد اشاره قرار گرفته بود. عبدالحضرت اسمی ساختگی، بیمعنی و طبق سنتهای اسمگذاری عربی، غلط است. در یکی از مقالات نوشتهشده در دنیای بازی نقشآفرینی رومیزی احضار کثلهو، ادعا شده است که این نام، معادلگیری انگلیسی نادرست Abd Al-Azrad به معنای «بندهی بلعندهی متعال» است.
تلفظ صحیح اسم هرچه که باشد، طبق تاریخچهی کوتاهی که لاوکرفت برای نکرونومیکون تدوین کرده است، عبدالحضرت شاعری درباری بود که به یکی از اشرافزادگان یمنی خدمت میکرد. اما به طور ناگهانی تصمیم گرفت دنیای متمدن را ترک کند و به گشت و گذار بپردازد. او به ویرانههای بابل و ممفیس سر زد و به مدت ده سال در بیابانهای عربستان یکه و تنها سرگردان بود. نهایتاً او در دمشق مستقر شد و در این شهر شروع به نوشتن العضیف کرد، کتابی که بعدها به نام نکرونومیکون مشهور شد.
ظاهراً واژهی العضیف به صدایی که حشراتی چون جیرجیرکها شبهنگام از خود تولید میکنند و اعراب بادیهنشین گمان میکردند صدای زمزمهها و زوزههای شیاطین هستند، اشاره دارد.
طبق تاریخچهی نکرونومیکون، اندکی بعد از تکمیل نگارش نکرونومیکون، هیولایی نامرئی عبدالحضرت را در روز روشن، در مقابل نگاه بهتزدهی رهگذران و شاهدان از هم درید.
«فرجام ناگوار عرب دیوانه، عبدالحضرت» اثر Keren-or
عبدالحضرت صداهایی را در سرش میشنید و یکی از عبیدان کثلهو و یوگ-سوتوث بود، برای همین هیچ بعید نیست شخص یوگ-سوتوث دانش لازم برای نگارش این کتاب نفرینشده را در اختیارش قرار داده باشد. نکرونومیکون حاوی دستورالعملی برای احضار یوگ-سوتوث میباشد، برای همین این نظریه از اعتبار قابلقبولی برخوردار است.
محتوای نکرونومیکون تنوع نسبتاً زیادی دارد: تشریفات مذهبی برای احیا کردن مردگان، دستورالعمل ساختن پودر ابن قاضی (The Powder of Ibn-Ghazi)، اطلاعات راجعبه کهنزادگان قطبی، اطلاعات راجعبه قدیمیگانگان متعال و گونههای جاندار اساطیر و…
اطلاعات گنجاندهشده در نکرونومیکون بسیار خطرناک هستند و هرکس که کتاب را بخواند، به احتمال زیاد از لحاظ روانی و حتی فیزیکی آسیب خواهد دید، چون بسیاری از خوانندگان کتاب به سرنوشتی ناگوار دچار شدند.
نکرونومیکون در طول تاریخ بارها ترجمه و رونویسی شده است. اولین ترجمهی اثر سال ۹۵۰ به زبان یونانی منتشر شد. مترجم یونانی کتاب تئودوروس پیلاتوس، یکی از دانشپژوهان قسطنطنیه بود. با توجه به اینکه یونانی اولین زبانی بود که العضیف به آن ترجمه شد، نام یونانی «نکرونومیکون» (به معنای «کتابی منباب مردگان») که پیلاتوس برای آن برگزید، در جهان غرب شهرت پیدا کرد.
در سال ۱۰۵۰ میکائیل اول، پاتریاک قسطنطنیه، دستور سوزاندن ۱۷۱ نسخه از نکرونومیکون (شامل تمام نسخههای عربی موجود در بیزانس) را صادر کرد.
در سال ۱۲۲۸، اولائوس ورمیوس (Olaus Wormius) نکرونومیکون را به زبان لاتین ترجمه کرد و طولی نکشید که پاپ گرگوری نهم آن را جزو کتب ممنوعه اعلام کرد (البته این قسمت از تاریخچه به احتمال زیاد یک اشتباه غیرعمدی است، چون اولائوس ورمیوس در قرن شانزدهم متولد شد).
در سال ۱۵۸۶ کالتیستی به نام جان دی (John Dee) کتاب را به زبان انگلیسی ترجمه کرد، هرچند ظاهراً این ترجمه کیفیت بالایی نداشته و فقط قسمتهایی از آن باقی مانده است.
نسخهای از نکرونومیکون که دوبیتی معروف عبدالحضرت به زبان عربی روی جلد آن درج شده است:
That is not dead which can eternal lie
And after strange eons even death may dieنبتواند هرگز تن مردهای / بود تا ابد خفته در چالها
که حتی بمیرد خود مرگ هم / در اعصار و از غربت سالها*
نکرونومیکون، به طور مستقیم و غیرمستقیم، در آثار زیادی مورد استفاده قرار گرفته است.
تاثیر اساطیر کثلهو در سری فیلمهای ترسناک مردهی پلید (Evil Dead) به طور پررنگی احساس میشود و نکرونومیکون (که در فیلم Necronomicon Ex Mortis نام دارد) هم یکی از بخشهای برجستهی این فرنچایز سینمایی است (به عنوان مثال دِدایتها (Deadite) خلق شدن خود را به آن مدیون هستند).
نکرونومیکون، یا کتابی که به طور واضحی از آن الهام گرفته شده است، در رمانها، بازیهای ویدئویی، آثار سینمایی و سریالهای تلویزیونی به وفور مورد استفاده قرار گرفتهاند.
چندین ناشر کتابهایی جعلی را تحت عنوان نکرونومیکون «واقعی» منتشر کردهاند. یکی از قابلتوجهترین چنین عناوینی کتاب سایمون نکرونومیکون (The Simon Necronomicon) است که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد.
زیاد پیش میآمد که آشنایان لاوکرفت راجعبه واقعی بودن نکرونومیکون و چگونگی یافتنش از او سوال کنند. او نیز دائماً تاکید میکرد که نکرونومیکون زائدهی تخیلش است، هیچ ریشهای در واقعیت ندارد و کتابهای مشابه نکرونومیکون در واقعیت، آنطور که باید و شاید، هیجانانگیز و جالب نیستند. ولی به هر حال، کسانی که به دانش ممنوعه دسترسی دارند، تمایلی به اشتراک گذاشتن آن با دیگران ندارند…
* ترجمهی فارسی شعر از صفحهی لاوکرفت در دانشنامهی هنر و ادبیات گمانهزن برگرفته شده است.
حالا نفهمیدیم واقعی بود یا الکی.
توی وبلاگ هم این سوال از جانب کسایی که نکرونومیکون رو توی گوگل جستجو کرده بودن پرسیده میشد. نکرونومیکون واقعی نیست.
اخه انقدر واقعی نوشته بودن که من باورم شد.اما اینکه کتاب هایی مشابه این پیدا میشه هم بی تاثیر نبود.
سلام ممنون از مطالب کاملتون
من تموم طلسمات نکرونومیکن رو برسی کردم و با طلسمات واقی برسیشون کردم و متوجه شدم الکی نیستن واقعا طلسم هستن حالا این که لاوکرافت از کجا نوشته اونا رو خدا داند
سلام.
من توی وبلاگ سابقم هم کلی کامنت دریافت کردم از کسایی که فکر میکردن نکرونومیکون واقعیه. آقا نیست واقعاً. این چیزا واقعی نیستن.
خب دیگه وقتی یوتیوبرا میان از این کلیپای خرافی و شبه علمی میسازن و این ویدئو ها نزدیک به نیم میلیون نفر بازدید میخورن انتظاری جز این هم نمیره که مردم فک کنن واقعیه
اقا فربد من میدونم طلسمات این کتب واقعی نیست،اما با علم گرا بودنم با چشم سایه هایی شبه انسان که با سرعت بالا حرکت میکنن و از نگاه مستقیم فرار میکنن رو دیدم،به نوعی تعاملشون بر مبنای نگاه ناظر گویا.
حتی بهشون دید علمی دارم که حاصل سالها تحقیق از منظر علوم مختلف.
من حتی تعریف و اسمی که گذشتگان روشون گذاشتن رو مثل قصه ساختن در مورد رنگی که در جهان ما متولبر نیست میدونم.
مثل کشیدن یک ماهیت در خط مرز علوم بشری تا حد خرافه پایین.
اما بنظر شما عجیب نیست وجود این همه نظریه توطئه آبکی و دروغ که موجب این میشه یکی دو موضوع قابل تفکر در بین این هیاهو به گوش دیگران به محض شنیده شدن رد بشه؟
حتی من عاشق علوم هم معتقدم ماهیتهایی در این تفسیر مغز که اسمش رو بودن گذاشتیم،فارغ از هوشیاری ما وجود دارن.
و اینکه جهان بشدت اصرار بر منطق امن داره حتی اگه لازم باشه نادیده بگیره.
اتفاقاً من به این فکر کردم که یکی از ترفندهای نهادهای قدرت توی دنیا میتونه این باشه که تا میتونن تئوری توطئههای دریوری اضافه کنن (یا به گسترششون کمک کنن) تا حرفهای حسابی که روایتهای جریان اصلی رو به چالش میکشه شنیده نشن، ولی در مورد موجودات ماوراءطبیعه مطمئن نیستم. یعنی تا موقعیکه خودم بهشون برخورد نکنم، نمیتونم وجودشون رو بهطور قطعی بپذیرم.
بزرگوار…مطلب یا کتابش رو اگه دارید ممنون میشم برام بفرستید..
سلام اگه طلسم ها رو دارید برام بفرستید تل amirf_2005
سلام.
برای بار چندم عرض میکنم. طلسمهای مرتبط با نکرونومیکون واقعی نیستن. حتی اگه چیزی به اسم طلسم و جادو وجود داشته باشه، اون چیزی که مربوط به نکرونومیکون هست واقعی نیست؛ چون خود لاوکرفت (نویسندهی اصلی) این رو گفته.
لاوکرفت با علوم غریبه آشنایی داشته و صرفاً نکرونومیکون رو با الهامگیری از اونها نوشته برای اینکه دنیاسازی اسطورهی مصنوع خودش غنیتر به نظر برسه.