تفاوت هیجاننمایی، سورئالیسم و رئالیسم جادویی به روایت تصویر
رئالیسم جادویی
رئالیسم جادویی علمی-تخیلی یا فانتزی شهری نیست، ولی با این حال… اتفاقاتی رخ میدهد؛ اتفاقات عجیبی مثل تبدیل شدن یک مرد به حشره، ظاهر شدن روح راهنما یا ملاقات با تاریخدانی که خودش اتفاقات تاریخی را که راجع بهشان حرف میزند، تجربه کرده است.
یکی از ویژگیهای برجستهی سبک رئالیسم جادویی استفاده از دید سوم شخص و شیوهی روایی دانای کل است. اگر داستان از دید اول شخص تعریف شود، اثر مذکور احتمالاً متعلق به سبکهای دیگر است. یکی دیگر از این ویژگیهای این سبک این است که جادویی که روی واقعیت اثر میگذارد، یا همزمان از چند منبع مختلف مثل خدا، ارواح، جادوی سیاه نشات میگیرد، یا مثل آب و هوا اصلاً منشاء خاصی ندارد. لازم است به این نکته نیز اشاره کرد که رئالیسم جادویی و سورئالیسم تا حد زیادی به هم مربوط هستند.
رئالیسم جادویی اغلب تعمداً گنگ است و (مثلاً در مسخ کافکا) بهزحمت میتوان تشخیص داد آیا شخصیت اصلی واقعاً در حال تجربهی این اتفاق جادویی هست یا در حال دیوانه شدن است. با این وجود، در اینکه محیط داستان یک محیط واقعی نسبتاً معمولی است، شکی وجود ندارد. بهطور خلاصه میتوان گفت رئالیسم جادویی داستانی است که در محیطی ساده اتفاق میافتد (یعنی کلونیهای فضایی یا شهرهای باستانی حساب نمیشوند) و شامل یک سری عناصر غیرمادی و فوقالعاده (روح، شبح، فرشته و …) است که به آنها به چشم چیزهایی عادی نگاه میشود و به همین دلیل کسی دلیل وجود یا وقوعشان را توضیح نمیدهد.
بعضی افراد به غلط از عبارت رئالیسم جادویی استفاده میکنند تا اثری را که دوست دارند در زمرهی داستانهای ادبی که نسبت به داستانهای ژانری مثل فانتزی یا علمیتخیلی برتری دارد قرار دهند (محض یادآوری: داستان ادبی به داستانی گفته میشود که جدی و تحسینشده باشد؛ اینگونه داستانها پیچیدهاند، نثر ادبی سنگین دارند، چندلایهاند و بیانگر کشمکشی هستند راجع به یک مسالهی جهانشمول. داستان ژانری یا داستان عامهپسند داستانی است که برای طرفداران یک ژانر یا موضوع خاص نوشته میشود. اینگونه داستانها بهشدت وابسته به پیرنگشان هستند و عموماً توسط ادبا و اساتید ادبی جدی گرفته نمیشوند.) دلیل پذیرفته شدن رئالیسم جادویی بین داستانهای ادبی فعالیت چند تن از بزرگترین نویسندگان آمریکای جنوبی در قرن بیستم است که بیشتر آثارشان را در این سبک تالیف کرده بودند. جامعهی ادبی خارج از آمریکای جنوبی این ناحیه را چنان با رئالیسم جادوییاش میشناسد که دلیل اصلی پشت وجود جنبش مکاوندو ثابت کردن این مساله است که نه، هر ادبیاتی که در آمریکای جنوبی به رشتهی تحریر درمیآید، راجع به جادو و فرشتگان نیست.
همانطور که در بالا اشاره شد، رئالیسم جادویی و فانتزی شهری یکی نیستند. فانتزی شهری در اصل داستانی فانتزی است که در یک محیط شهری اتفاق میافتد، ولی رئالیسم جادویی از قوانین سبکی دیگری پیروی میکند.
[su_pullquote class=”my-pq”]دلیل پذیرفته شدن رئالیسم جادویی بین داستانهای ادبی فعالیت چند تن از بزرگترین نویسندگان آمریکای جنوبی در قرن بیستم است که بیشتر آثارشان را در این سبک تالیف کرده بودند.[/su_pullquote]
یک مثال از رئالیسم جادویی
برای درک بهتر این مثال را در نظر بگیرید: خونآشامها در نیویورک وجود دارند.
- اگر هویت این خونآشامها فاش شود و شخصیت اصلی زمان زیادی را با آنها سپری کند؛ مثلاً سعی کند خونآشامهای پلید را از بین ببرد، با یکی از آنها رابطهی عاشقانه برقرار کند و… با فانتزی شهری طرفیم.
- اگر همکار یک پلیس نیویورکی بسیار رنگپریده باشد، بسیار قدرتمند باشد، معمولاً رفتار عجیبی از خود نشان دهد و اگر هم کمی دقت کنیم، متوجه شویم که روزها سروکلهاش پیدا نمیشود، ولی داستان راجع به یک عملیات پلیسی عادی یا روابط ماموران با هم باشد، با رئالیسم جادویی طرفیم.
- اگر این خونآشام در خیابان راه برود و بچههای خوشحال به او سلام کنند و بگویند: «روز خوبی داشته باشید آقای خونآشام!» و او هم در ملاءعام از یک بطری خون بخورد، با فانتزی پیشپا افتاده طرفیم. فانتزی پیشپا افتاده یکی از دگرگونیهای فانتزی بیآلایش است که در آن با موجودات و عوامل جادویی طوری برخورد میشود که گویی کاملاً عادی هستند.
فیلم Big Fish : یکی از بهترین نمونهها برای تعریف این سبک
تعدادی از آثار داستانی معروف در سبک رئالیسم جادویی
صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز این سبک را محبوب کرد و معمولاً بهترین اثر آن شناخته میشود. چند سال باران، یک کولی که دائماً زنده میشود، مردی که در زیرزمینی مینشیند و چیزی نمیگوید و چندین جنگ داخلی جزو عادیترین پدیدههای کتاب هستند. آثار دیگر مارکز نیز این ویژگی را به میزان کمتر یا بیشتر شامل هستند.
- ایدهی اصلی پشت ایزدان آمریکایی نیل گیمن این است که تمام ایزدان از تمام اقصی نقاط جهان و تمام فرهنگها حضور فیزیکی دارند و با ایزدان جدید مثل رسانه و اینترنت (که آنها هم حضور فیزیکی دارند) درگیر یک جنگ بر سر اعتقادات مردم نسبت به خودشان هستند. با اینکه رمان عموماً بهعنوان فانتزی شهری شناخته میشود، ولی از دید نگارنده یک رئالیسم جادویی تمامعیار است.
- زندگی پی نمونهی بارز چنین اثری است؛ نه تنها شامل عناصر خیالی است، بلکه کاری میکند چیزهایی که واقعاً وجود خارجی دارند هم خیالی بهنظر برسند (مثل خزههایی که از خودشان نور ساطع میکنند).
- در فیلم روز دوم ماه فوریه[۱] روز مذکور دائماً برای شخصیت اصلی تکرار میشود و برای این پدیده هیچ دلیلی ارائه نمیشود.
- متالگیر در یک دنیای واقعی با اسلحههای واقعی و آدمآهنیهای متحرک، انسانهای روانی که بهشکلی جادویی روی هوا معقلند، مردان زنبوری، ارواح و خونآشامی که فلامنکو میرقصد رخ میدهد.
- بازی تاریکی[۲] راجع به قاتلی حرفهای است که شیطانی هزارساله در جلدش فرو رفته و به او قدرتهای ماوراءالطبیعه عطا کرده است. با این حال تمرکز اصلی پیرنگ روی ماموریت او برای انتقام گرفتن از رییس مافیای کاملاً میرایی است که به او خیانت کرده است.
[۱] Groundhog Day
[۲] The Darkness
منبع: Magic Realism
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
سلام وقتتون بخیر.من دارم در مورد عنصر کشمکش توی سووشون و بوف کور مطلب مینویسم. میخواستم بدونم شما توی مطالعاتتون به مطلبی برنخوردید که درمورد تاثیر سبک داستان(رئالیسم_سورئالیسم) بر عنصر کشمکش باشه!؟ ممنون میشم اگه اطلاعی دارید در اختیارم بذارید 🙏
سلام. متاسفانه خیر.
توی این مطلب در مورد کشمکش نوشته شده:
https://azsan.ir/blog/conflict/
در این حد میتونم بگم که از بین کشمکشهای اصلی این چهارتا بیشتر توی آثار رئالیستی استفاده میشن:
انسان در برابر انسان
انسان در برابر خویشتن
انسان در برابر طبیعت
انسان در برابر جامعه
پس میشه گفت تمام آثار در ژانر رئالیست جادویی مخ پیچ هستند ؟
آره، میشه گفت.
کتاب پدروپارموا از خوان رولفو هم تو این ژانر من خوندم و کلی لذت بردم ازش .
فربد عناصر به نظرت کی به چاپ میرسه؟
من تا حالا اسم این کتابه رو نشینده بودم. چه سوژهی خفنی داره. ممنون بابت معرفی.
چند هفته پیش با آقای فربد صحبت میکردم و گفت سعی میکنه به نمایشگاه کتاب سال بعد برسونتش. دیگه تمام کاراش انجام شده و فقط مونده مجوز بگیره و فرایند چاپ رو طی کنه.
من کتاب رو با ترجمه گلشیری پیدا کردم و خوندم . خوشم نیومد .
من با ترجمه کاوه میرعباسی خوندم خیلی هم خوشم اومد
امیدوارم چاپ شه سریعتر
منم زدم کتابه رو که نمایشگاه بخرم.
ببخشید! شما از سبک فانتزی به شکل بسیار زشتی صحبت کردید! فانتزی شهری یا هر نوع فانتزی دیگر را یک اثر کم ارزش خطاب کردید که این حرف برای من که در همین سبک می نویسم، بسیار بسیار زشت و ناراحت کننده بود! اصلا یادتون نیست که بهترین آثار این چند قرن اخیر، همه فانتزی یا علمی تخیلی بوده و برای همون داستان ها به اندازه ده ها داستان رئالیسم یا حتی رئالیسم جادویی تلاش شده! بهتره از این به بعد برای مقالات تون، جملات بهتری رو انتخاب کنین! فانتزی شهری هم بسیار میچیده است! گرچه خود من این نوع فانتزی رو نمی نویسم اما حرف شما بسیار زست بود درباره این سبک و مکتب! برای توضیح یک سبک، یک مکتب و سبک دیگه رو خراب کردبن!
متوجه نشدم. کجا دربارهی فانتزی شهری بد صحبت شده؟
فکر کنم منظورش این پارگراف بود:
«بعضی افراد به غلط از عبارت رئالیسم جادویی استفاده میکنند تا اثری را که دوست دارند در زمرهی داستانهای ادبی که نسبت به داستانهای ژانری مثل فانتزی یا علمیتخیلی برتری دارد قرار دهند (محض یادآوری: داستان ادبی به داستانی گفته میشود که جدی و تحسینشده باشد؛ اینگونه داستانها پیچیدهاند، نثر ادبی سنگین دارند، چندلایهاند و بیانگر کشمکشی هستند راجع به یک مسالهی جهانشمول. داستان ژانری یا داستان عامهپسند داستانی است که برای طرفداران یک ژانر یا موضوع خاص نوشته میشود. اینگونه داستانها بهشدت وابسته به پیرنگشان هستند و عموماً توسط ادبا و اساتید ادبی جدی گرفته نمیشوند.) دلیل پذیرفته شدن رئالیسم جادویی بین داستانهای ادبی فعالیت چند تن از بزرگترین نویسندگان آمریکای جنوبی در قرن بیستم است که بیشتر آثارشان را در این سبک تالیف کرده بودند. جامعهی ادبی خارج از آمریکای جنوبی این ناحیه را چنان با رئالیسم جادوییاش میشناسد که دلیل اصلی پشت وجود جنبش مکاوندو ثابت کردن این مساله است که نه، هر ادبیاتی که در آمریکای جنوبی به رشتهی تحریر درمیآید، راجع به جادو و فرشتگان نیست.»
حدس میزدم.
خب هدف از این پاراگراف توهین به فانتزی شهری نبوده. صرفاً داره توضیح میده که رئالیسم جادویی یه بطن تاریخی داره توی ادبیات آمریکای جنوبی قرن ۲۰ که فانتزی شهری نداره.