تعریف: مغلطه حقبهجانب بودن موقعی اتفاق میافتد که فرض کنید چون نیت خودتان خیر است، حرفتان حق است. این مغلطه با مغلطهی خیرخواهی (Righteousness Fallacy) (شماره ۱۹۲) رابطهی نزدیکی دارد.
معادل انگلیسی: Self-Righteousness Fallacy
الگوی منطقی:
شما ادعای X را مطرح میکنید.
شما نیت خیر دارید.
بنابراین X حقیقت دارد.
مثال ۱:
ریکی: به نظرت جنینهای سقطشده احساسات دارن؟
جنی: هر انسان شرافتمند و خوشقلبی به این سوال جواب مثبت میده. پس جواب منم مثبته.
توضیح: شاید جنی ملکهی شرافتمندی و خوشقلبی باشد و از چشمان مهربانش مهر و محبت فوران کند، ولی این ویژگیها ربطی به قابلیت انسان در درک حقایق و رسیدن به نتیجهای دقیق مبنی بر دادههای موجود ندارد.
مثال ۲:
البته که خدا وجود داره. هدف ما توی این دنیا اینه که تا میتونیم، انسانها رو مجاب کنیم به مسیحیت تغییر دین بدن تا اون دنیا تا ابد عذاب نکشن. چه کاری خیرخواهانهتر از این؟
توضیح:
نجات انسانها از عذاب ابدی روی کاغذ ایدهای شرافتمندانه است، ولی این نیت خیر پیشفرضهای نهفته در مثال را توجیه نمیکند. این پیشفرضها ۱) وجود داشتن خدا ۲) وجود داشتن جهنم ۳) تعهد ما در نجات دادن انسانها از جهنم ۴) فرستاده شدن مردم به جهنم از جانب خدا (با فرض اینکه خدا وجود دارد) و… است. این مثال را میتوان نمونهای از مغلطهی مصادره به مطلوب (مغلطهی شماره ۷۵) نیز حساب کرد.
استثنا: این مغلطه با حقایق انکارناپذیر سر و کار دارد، نه حقایق ذهنی (Subjective). ما میتوانیم حسی را که نسبت به افراد داریم بر اساس خیرخواه بودن یا نبودنشان تعیین کنیم.
منابع:
مغلطهای رایج در اینترنت. منبع آکادمیک برای آن یافت نشد.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
دیدگاه خود را ثبت کنید