تعریف: مغلطه رابط همبستهی ملغیشده موقعی اتفاق میافتد که شخصی یک عبارت همبسته (یک گزینه از بین دو گزینهی ناسازگار) را بازتعریف کند، طوری که یک گزینه شامل گزینهی دیگر نیز بشود یا به عبارت سادهتر، یکی از گزینهها غیرممکن شود. در نتیجه، واژهای که بازتعریف شده بیمعنی جلوه میکند.
معادل انگلیسی: Suppressed Correlative
معادلهای جایگزین: مغلطهی تمایز کمرنگشده
الگوی منطقی:
شخص ۱ ادعا میکند که همه چیز یا X است یا غیرX (رابطهای همبسته: X و غیرX)
شخص ۲ X را طوری تعریف میکند که همهی ویژگیهایی که در نظر شما X شاملشان نمیشود در X گنجانده شدهاند (رابط همبستهی ملغیشده: غیرX).
مثال ۱:
ریک: میخوام بدونم لازمه برای صرف ناهار توقف کنیم یا نه. تو یا گشنهته، یا گشتهت نیست. کدومش؟
تینا: اگه معنی گرسنه بودن اینه که بتونی چیزی بخوری، من همیشه گرسنهم.
توضیح: اگر گرسنه بودن را «توانایی غذا خوردن» توصیف کنیم، در نتیجه غیر از موارد نادری که افراد به خاطر مشکلات پزشکی قادر به خوردن چیزی نیستند، همه در همه حال گرسنهاند و واژهی «گرسنه» معنایش را از دست میدهد.
مثال ۲:
کنت: ماشین جدیدی که خریدم خیلی سریعه.
کارل: بعید میدونم بهاندازهی یه یه جت جنگی سریع باشه، برای همین سریع نیست.
توضیح: در بیانیهی کنت یک رابط همبسته به صورت ضمنی مورد اشاره قرار گرفته است و آن هم این است: ماشینش یا سریع است، یا نیست. اگر حرفی که کارل میزند درست باشد، هیچ ماشینی «سریع» نیست و صفت «سریع بودن» معنایش را برای همهی ماشینها از دست میدهد.
استثنا: جا دارد به تفاوت بین مغلطهی دوگانگی جعلی (شمارهی ۱۱۵) و مغلطهی رابط همبستهی ملغیشده اشاره کرد. مثلاً مثال ۱ یک دوگانگی جعلی نیست، چون با اینکه آدم نمیتواند در عین حال هم گرسنه باشد، هم گرسنه نباشد، اما میتواند کمی گرسنه باشد.
مثال:
ریک: میخوام بدونم لازم هست برای صرف ناهار توقف کنیم یا نه. تو یا گشنهته، یا گشتهت نیست. کدومش؟
تینا: من یه کوچولو گشنهمه. اگه خودت هم گشنهته توقف کن. وگرنه میتونم صبر کنم.
دقت کنید: دلیل اینکه این بار این مغلطه اتفاق نیفتاده این است که تینا سعی نکرده «گرسنه» را بازتعریف کند، برای همین «گرسنه نبودن» اساساً غیرممکن است.
منابع:
Shafer-Landau, R. (2007). Ethical Theory: An Anthology. John Wiley & Sons.
ترجمهای از:
انتشاریافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
اینم مغلطه ی پست مدرنیستا و پست استراکچرالیستاس :)) البته مثالای بنت ملموسن. به نظرم اگه راجب مفاهیم انتزاعی بحث کنیم این مغلطه رو نمیشه مغلطه در نظر گرفت, چون اصولا وقتی داریم راجب این مفاهیم صحبت میکنیم به صورت مداوم در حال بازتعریف هستیم ( یا حداقل ارایه یه تعریف با چارچوب مشخص برای این مفاهیم سخته به خاطر همین نمیتونیم بگیم داریم مغلطه می کنیم).
آره این مغله ماهیت به شدت پستمدرنی داره.
یه مثال از یه مفهوم انتزاعی میزنی که این مغلطه براش صدق نمیکنه؟
مثلا اگه بخوایم سیستم رو تعریف کنیم می شه مجموعه ای یکپارچه از اعضای بهم پیوسته (سیستم x هست و غیر x سیستم نیس), ولی میدونیم که هر سیستمی اجزایی داره که (میتونه) یکپارچگی اون سیستم رو بهم بریزه پس ما اگه بیایم سیستم رو به یه شیوه ی جدید تعریف کنیم و بگیم یه مجموعه ی یکپارچه که اعضای بهم پیوسته داره ولی همون یکپارچگی میتونه توسط اعضای اون مجموعه به چالش کشیده بشه در حقیقت داریم ضد سیستم رو تعریف می کنیم نه سیستم رو. یعنی همون غیر x رو در بازتعریف اینکلود می کنیم. میدونم اینم میشه یجور تعریف پست مدرنی ولی به نظرم یه مشکلی هست که در تعریف برخی مفاهیم وجود داره. مثالی که بنت زده ( مثلا گرسنگی) تقریبا یه مثال فیزیکی و ملموس هست( هرچند اونم درجه داره ولی میتونیم بر اساس اکستریم ها مشخصش کنیم) اما تعریف کردن یه سری از مفاهیم انتزاعی مثل سیستم یا هویت به این سادگی نیس و به نظرم نمیشه گفت که وقتی داریم سیستم رو به صورت ضد سیستم تعریف میکنیم دچار مغلطه می شیم. درحقیقت چاره ی زیادی نداریم مگه اینکه یه تعریف غیرمنعطف و مطلق گرایانه (بدون در نظر گرفتن استثناها) از مفاهیم ارایه بدیم.
اوکی بذار ببینم منظورتو درست متوجه شدم یا نه.
مثلاً ما میاییم میگیم: مفهوم انتزاعی «ایران» (بهعنوان یه سیستم انتزاعی) شامل هر شخصی میشه که شناسنامهی ایرانی داشته باشه. ولی در کنارش کسایی که در صدد گرفتن شناسنامهی ایرانیان، نوزادهایی که هنوز تو خاک ایران به دنیا نیومدن، ولی یه روز میان، کسایی که از ایران رفتن و شناسنامهی کشور دیگه رو گرفتن، اشخاصی که از لحاظ روحی خودشو ایرانی میدونن (مثلاً یه شخص رندوم تو تاجیکستان) هم میشه. ما داریم از لحاظ فنی X و غیر X رو اینکلود میکنیم، ولی استدلالمون نهتنها مغلطهآمیز نیست، بلکه یه جورایی انساندوستانه و مفیده.
منظورت همینه؟
اره تقریبا یه همچین چیزی… البته با بخش انسان دوستانه اش کاری ندارم :)) ولی به نظرم با قاطعیت نمیشه گفت این استدلال مغلطه امیز هست.
مخصوصا توی استدلال های مربوط به هویت این مسئله بیشتر خودشو نشون میده. مثلا اگه فرد “غیر عرب” رو اینجوری تعریف کنیم : “هرکسی که به زبان عربی صحبت نمیکنه”, برای خودمون یه x مشخص تعریف کردیم و y ها (کسی که عربی صحبت میکنه)رو اینکلود نکردیم.
حالا یه مثال از همین ایران خودمون میزنم.من دیدم بعضی از کسایی که تو ایران به زبان عربی صحبت میکنن دوست ندارن ” عرب” خطاب بشن, در مقابل کسایی هستن که حتی عربی هم صحبت نمیکنن اما خودشون رو “عرب” آیدنتیفای میکننن. پس میایم تعریفمونو, باز تعریف میکنیم. میگیم غیر عرب کسی هست که هم عربی صحبت میکنه (y) و هم کسی که عربی صحبت نمیکنه(x).به عبارتی هم x و هم y رو توی تعریف اینلکلود میکنیم اما ضرورتا به این معنی نیس که دچار مغلطه شدیم.
البته من حرف بعضی از پست مدرنیستایی که میگن هیچ گونه تعریفی از مفاهیم نمیتونیم ارائه بدیم قبول نذارم. شاید تعاریفمون مطلق نباشه اما میشه تعریف کلی از مفاهیم داشته باشیم.
یکم پیچیده شد :)) امیدوارم منظورمو واضح بیان کرده باشم.
بحث جالبیه. در واقع کل جنجالهای مربوط به Identity Politics یه جورایی توی همین مغلطه خلاصه میشه. چپگراها میگن مهاجرا هم میتونن هویت انگلیسی/فرانسوی/آمریکایی داشته باشن، زنهای ترنس زن واقعیان و… و راستگراها inclusion اینا رو رد میکنن.