چند هفته قبل بازی لگو استار وارز: حماسهی اسکایواکر (Lego Star Wars: The Skywalker Saga) را تمام کردم. از زمانی که سهگانهی دنباله (Sequel Trilogy) منتشر شده بود، کل فیلمهای جنگ ستارگان را یکجا ندیده بودم، برای همین این اولین بار بود که داستان هر ۹ اپیزود را بنا بر ترتیبی که ترجیح خودم بود تجربه کردم. من ابتدا سهگانهی اصلی را بازی کردم، بعد سهگانهی دنباله و در آخر به گذشته سفر کردم و به دوران قبل از سقوط جمهوری برگشتم تا تهدید شبح (The Phantom Menace)، حملهی کلونها (Attack of the Clones) و انتقام سیث (Revenge of the Sith) را بازی کنم.
پس از بازی کردن سهگانهی اصلی و دنباله – که اقتباسی آزاد از داستانی اصلی فیلمها به نظر میرسیدند – تجربهی سهگانهی پیشدرآمد کمی غافلگیرکننده بود. هر اپیزود از بازی شبیه به اقتباسی مستقیم و سرراست از فیلم مربوطه به نظر میرسید. با اینکه امتیاز سهگانهی پیشدرآمد بین منتقدان از دو سهگانهی دیگر پایینتر است، ولی به نظر میرسد این فیلمها وقتی به بازی تبدیل میشوند، خیلی خوب کار میکنند. البته شاید در نگاه اول این ادعا متناقض به نظر برسد – بههرحال چطور میشود فیلم در قالب بازی بهتر کار کند؟ – ولی با توجه به اینکه داریم دربارهی جنگ ستارگان حرف میزنیم، در آن منطقی نهفته است.
وقتی جورج لوکاس اولین فیلم جنگ ستارگان را ساخت، معاملهای غیرعادی جوش داد. به جای حفظ قرارداد ۵۰۰ هزار دلاریاش که دستمزد استانداردش بهعنوان کارگردان بود، لوکاس حقوق فروختن لیسانس جنگ ستارگان و محصولات تبلیغاتی آن را برای خود نگه داشت. فاکس حاضر شد این معامله را بپذیرد، چون در آن زمان محصولات تبلیغاتی (Merchandise) بهاندازهی دوران فعلی، یکی از ستونهای اصلی درآمدزایی فیلمها نبود. نگاهی به پروفروشترین فیلمهای دههی ۷۰ تا سال انتشار جنگ ستارگان بیندازید:
- داستان عاشقانه (Love Story) در سال ۱۹۷۰
- ویولنزن روی بام (The Fiddler on the Roof) در سال ۱۹۷۱
- پدرخوانده (The Godfather) در سال ۱۹۷۲
- جنگیر (The Exorcist) در سال ۱۹۷۳
- آسمانخراش جهنمی (The Towering Inferno) در سال ۱۹۷۴
- آروارهها (Jaws) در سال ۱۹۷۵
- راکی (Rocky) در سال ۱۹۷۶
از بین این فیلمها هیچکدامشان – شاید به استثنای آروارهها – پتانسیلی برای تبدیل شدن به اسباببازی یا مندرج شدن روی تیشرت و جعبهی ناهارخوری کودکان نداشتند.
با انتشار جنگ ستارگان، همهچیز تغییر کرد. با وجود شخصیتهای نمادینی چون دارث ویدر، دشمنان نمادینی چون استورمتروپرها، مکانهای نمادینی چون دثاستار، وسایلنقلیهی نمادینی چون سفینهی اکسوینگ (X-Wing) و اسلحههای نمادینی چون شمشیر نوری، جنگ ستارگان در حوزهی رسانه مفهوم جدیدی به نام «تویتیک» (Toyetic) بودن را به وجود آورد. تویتیک صفتی است که به اثری اطلاق میشود که «پتانسیل این را دارد تا مخاطب را ترغیب کند کالای تبلیغاتی مثل اسباببازیها، بازیهای ویدیویی و… مربوط به اثر را بخرد». این ویژگی در طول سهگانهی اصلی ادامه پیدا کرد و ایواکها (Ewok)، که در بازگشت جدای (Return of the Jedi) معرفی شدند، در آن زمان (و حتی تا همین حالا)، بهخاطر اینکه صرفاً برای فروختن اسباببازی در فیلم گنجانده شدهاند، مورد انتقاد قرار گرفتند.
وقتی لوکاس در سال ۱۹۹۹ با تهدید شبح به سالنهای سینما برگشت، به نظر میرسید که تمام عناصر فیلم برای همین هدف طراحی شدهاند: اینکه تویتیک باشند. در فیلم سفینههای جدید با طراحی بهیادماندنی وجود داشتند، شاهد شخصیتهایی چون جارجار بینکس (Jar Jar Binks) بودیم که گویی میشد تا ابد ازشان محصول تبلیغاتی ساخت و شخصیتهایی چون پدمه (Padme)/ملکه آمیدالا (Amidala) در فیلم چند لباس نمادین داشتند و این معنیاش این بود که میشد چند اسباببازی مختلف فروخت که مبتنی بر شخصیتی یکسان ساخته شدهاند. فیلمهای اصلی جنگ ستارگان نیز در قالب ویدئوگیم اقتباس شدند، ولی وقتی فیلمهای پیشدرآمد در حال اکران در سالنهای سینما بودند، صنعت بازی در مقایسه با زمان انتشار سهگانهی اصلی، صنعتی بهمراتب بزرگتر شده بود.
تهدید شبح و دو دنبالهای که برای آن منتشر شدند، منبعی بینقص برای بازی ساختن بودند. تهدید شبح یک اقتباس ویدئوگیمی سرراست دریافت کرد که همنام با خود فیلم بود. ولی بعضی از صحنههای فیلم هم به خودی خود خوراک تبدیل شدن به بازی بودند، مثل:
- صحنهی مسابقهی پادها (Pod Racing) که در قالب جنگ ستارگان اپیزود ۱: مسابقهدهنده (Star Wars Episode 1: Racer) اقتباس شد
- صحنهی دوئل با شمشیر لیزری که در قالب جنگ ستارگان اپیزود ۱: مبارزهی قدرت جدایها (Star Wars Episode 1: Jedi Power Battles) اقتباس شد
- صحنههای جنگ که در قالب جنگ ستارگان اپیزود ۱: نبرد برای نابو (Star Wars Episode 1: Battle for Naboo) اقتباس شد
با اینکه خود فیلمها هم کالاهای تجاری و تبلیغاتی زیادی – از نوع سنتنیاش – دریافت کردند (بهشخصه در دوران کودکی چندتا اکشن فیگور انتقام سیث داشتم)، لوکاس تمام تلاش خود را کرد تا فیلمهای بسازد که از صنعت رو به رشد بازیهای کامپیوتری نیز بهرهبرداری کنند.
مراحلی از لگو استار وارز: حماسهی اسکایواکر که به سهگانهی اصلی اختصاص دارند، بهطور غافلگیرکنندهای سریع به پایان میرسند. در امپراتوری ضربه میزند (Empire Strikes Back)، شاهد نبرد معروف در سیارهی هاث (Hoth) هستیم و بعد داستان سریع پیش میرود تا به شهر ابرها (Cloud City) برسیم. دلیلش این است که در بخشهای وسطی فیلم صحنههای زیادی وجود ندارند که بتوان بهراحتی در قالب گیم اقتباسشان کرد. ولی در سهگانهی پیشدرآمد، ژنرال گریووس (General Grievous) شبیه مینیباس گیم به نظر میرسد. نبرد گلادیاتوری در جئونوسیس (Geonosis) شبیه نبردهای مجموعهی جنگجویان سلسله (Dynasty Warriors) است. دوئل آناکین و اوبیوان در موستافار (Mustafar) شبیه یک باسفایت سینمایی با اشانتیون قوی رویدادهای فوری (QTE) است. سهگانهی پیشدرآمد پر از صحنههایی است که خوراک تبدیل شدن به گیم هستند. شاید بهخاطر همین است که از دل داستان این سهگانه فیلمهایی بد، ولی بازیهایی عالی، تولید شد.
منبع: The Gamer
انتشار یافته در:
دیدگاه خود را ثبت کنید