انتخاب بین بازیهای نقشآفرینی همیشه کار راحتی نیست، چون این بازیها وقت زیادی میگیرند تا تمام شوند (معمولاً بالای ۵۰ ساعت) و در خیلی موارد، برای لذت بردن از بازیهای این سبک باید در آن غرق شد و مثل بازیهای سبکهای دیگر نیست که با ستپیسهای شگفتانگیز به طور مداوم توجه شما را جلب کنند. غیر از این، با اینکه سابقهی این سبک به دههی هفتاد برمیگردد، طی سالها تغییرات زیادی کرده و عناصر آن تقریباً به همهی سبکهای دیگر راه پیدا کردهاند. اکنون مقیاس بازیهای نقشآفرینی بسیار بزرگ شده و تکنولوژی هم در حدی پیشرفت کرده که جوابگوی بلندپروازی بازیسازهای این سبک باشد. بنابراین شاهد بازیهای نقشآفرینی مبتکرانه با دنیاهایی فوقالعاده بزرگ هستیم.
امروزه تنوع بازیهای نقشآفرینی از وصف خارج است. در همین ۲۰ بازی که در ادامه آوردهایم، شاهد عناصری از قبیل اکتشاف بین سیارهای، دوئل با شمشیر نوری (Lightsaber)، خونآشامها، جهشیافتههایی که باید با چوب گلف شکستشان داد، مارمولکهایی که میتوانند با گربهها حرف بزنند، و یک عالمه تاسریزی هستیم.
بنابراین، بدون زمینهسازی بیشتر، اجازه دهید در ادامه، ۲۰ بازی نقشآفرینی را برای کامپیوتر معرفی کنیم که تجربهیشان بدونشک برای طرفداران ژانر لذتبخش خواهد بود.
۲۰. نوروینتر (Neverwinter)
تهیهکننده: Perfect World Entertainment
سازنده: Cryptic Studios
میانگین نمرات: ۷۴
اجازه دهید همین اول چند چیز را مشخص کنیم: بله، نوروینتر یک بازی MMO رایگان است، ولی اجازه ندهید رایگان بودنش تصور غلطی در ذهنتان ایجاد کند. این بازی یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی منتشرشده است، خصوصاً اگر به تاریخچه و دنیاسازی قلمروهای فراموششدهی سیاهچالهها و اژدهایان (Dungeons & Dragons Forgotten Realms) علاقهمند باشید. در این بازی میتوانید از بین هشت کلاس (که همهی موردهای استاندارد مثل دزد و جادوگر و پالادین را دربرمیگیرد) یکی را انتخاب کنید.
کمپینها، سیاهچالهها و ریدهای (Raid) بازی گهگاه لحظات ماجراجویانهی بهیادماندنیای را رقم میزنند. مثلاً یک جا باید برای دیوی خسته جای استراحتی پیدا کنید که در آن راهنماهای نابودی (Doomguides) مزاحمش نشوند و یک جای دیگر باید در کمپینی ۱۲ نفره شرکت کنید تا باسی به نام بافومت (Bapomet) را شکست دهید. تقریباً هر مکانی در زمینهی قلمروهای فراموششده را که اسمش را شنیدهاید، از ریونلافت (Ravenloft) گرفته تا چولت (Chult)، و هر محتوایی که فکرش را بکنید، از قدیمی گرفته تا جدید، در نوروینتر رایگان است. البته برای به دست آوردن یک سری آیتم خاص باید تن به گرایند (Grinding) بدهید.
۱۹. اثر جرمی: نسخهی افسانهای (Mass Effect: Legendary Edition)
تهیهکننده: Electronic Arts
سازنده: Bioware
میانگین نمرات: ۸۶
تعیین اینکه در سهگانهی اثر جرمی بهترین عنوان کدام است سخت است. خوشبختانه، دیگر لازم نیست چنین انتخابی انجام دهیم، چون نسخهی افسانهای هر سه عنوان و دیالسیهایشان را بهعنوان یک بازی واحد ارائه میدهد. این عنوان حماسی واقعشده در فضا تقریباً هر چیزی را که از یک عنوان نقشآفرینی انتظار داشته باشید ارائه میکند: نبردهای هیجانانگیز، قصهای حماسی و گزینههای رومنس متعدد! میتوانید هر سه بازی را به ترتیب بازی کنید و روابطتان با شخصیتها را به عناوین بعدی انتقال دهید، یا میتوانید هر بازی را جداگانه بازی کنید.
اثر جرم یک علمیتخیلی تمامعیار است که بزرگترین دستاورد بایوویر در زمینهی دنیاسازی، یا بهتر است بگوییم کهکشانسازی، به حساب میآید. حس اکتشاف و شبهعلم پیشتازان فضا (Star Trek)، اکشن سینمایی بتلاستار گلکتیکا (Battlestar Galactica) و عناصر خیالانگیز جنگ ستارگان (یا هر اثر علمیتخیلی عامهپسندانهای در اوایل قرن ۲۰) همه به شکلی هنرمندانه در این ماموریت خطیر برای نجات کهکشان جمع شدهاند.
ستپیسهای دراماتیک و مبارزات تیمی بین دیالوگهای فوقالعادهای که بایوویر برای بازی نوشته شده پخش شدهاند و صرفاً پرسه زدن بین محل زندگی موجودات فضایی و فضولی کردن در امورات آنها (ظاهراً تنها کاری که انسانها در فضا انجام میدهند) تجربهی کلی را ارتقا میدهد. اکنون بهلطف تمام مادهایی که برای این نسخه منتشر نشده، اثر جرمی: نسخهی افسانهای بهترین راه برای تجربهی یکی از بهترین مجموعههای علمیتخیلی در دنیای گیم است.
۱۸. تلفزار ۳ (Wasteland 3)
تهیهکننده: Xbox Game Studios
سازنده: InXile Entertainment
میانگین نمرات: ۷۹
این بازی که در کولورادویی یخزده، افسردهکننده و پساآخرالزمانی واقع شده است، دو نوع آدم را به شما معرفی میکند: مردم خوشنیت که قصدشان کمک به شماست، و هیولاهای روانپریشی که خونخواهی در ذاتشان است. هیچ خط وسطی وجود ندارد. برای به دست آوردن کوچکترین چیزها باید تاوان پرداخت کرد. مبارزهی بازی نیز مثل بازیهای قبلی مجموعه نوبتی است و زنده ماندن در حیات وحشی پساآخرالزمانی اصلاً راحت نیست، ولی وقتی قلق کار دستتان بیاید، تجربهی بازی بسیار لذتبخش خواهد بود.
مثلاً چیزهایی که باید مدنظر داشته باشید این است باید یاد بگیرید چطور در مصرف منابععتان صرفهجویی کنید. اگر بدون دلیل درگیری شروع کنید، مهمات، بستههای سلامتی و نارنجکهایتان را از دست میدهید و شاید حتی بهترین همتیمیتان با دریافت گلولهای به سرش تلف شود. انجام ماموریت برای بعضی شخصیتها باعث میشود رابطهی شما با بعضی گروهها بهتر شود و از این طریق به منابع بهتر دست پیدا کنید، ولی از طرف دیگر ممکن است خوشخدمتی برای یک گروه، باعث شود عدهای دیگر از شما شاکی شوند، برای همین برای تمام کردن بازی لازم است که تعادل برقرار کرد.
در نقدمان از تلفزار ۳ نوشتیم: «این بازی شما را به سفری اخلاقی میبرد و شما را فاسد میکند؛ بهعبارت دیگر کاری میکند هر چیزی را که در نظرتان، دربارهی دنیاهای پساآخرالزمانی غیرممکن به نظر میرسید، عادی جلوه کند.» در بازی تعداد زیادی همراه وجود دارد که با استخدام کردنشان میتوانید ساختار متفاوتی برای گروه ضربت خود تشکیل دهید، ولی در نهایت برای اینکه گروهتان زنده بماند، باید این توانایی را داشته باشید تا سریع تصمیمگیری کنید. اگر مواجههی دائمی با خطر در نظرتان جذاب است، این نقشآفرینی را از دست ندهید.
۱۷. دیابلو ۳ (Diablo III)
تهیهکننده: Blizzard Entertainment
سازنده: Blizzard Entertainment
میانگین نمرات: ۸۸
وقتی داشتیم این فهرست را تدارک میدیدیم، اصلاً به دیابلو ۳ فکر نکردیم. بلیزارد به هنگام ساخت این بازی بنا بر تصمیمی اشتباه، یک سیستم اقتصادی مضحک برای بازی به نام خانهی حراج (Auction House) طراحی کرد که باعث شده بود نیازی نباشد بازیکنان برای یافتن بهترین غنائم به اکتشاف بپردازند و میتوانستند آن را با پول واقعی بخرند. بازی کردن دیابلو ۳ در آن زمان لذتبخش نبود و انگار نه انگار که با دنبالهی دیابلو ۱، یکی از مهمترین بازیهای روی کامپیوتر، طرف بودیم. اما بعد همهچیز تغییر کرد.
در گذر سالها از زمان انتشار بازی، سیستمهای بازی از پایه و اساس عوض شدند. سپس بستهالحاقیهایی برای بازی منتشر شدند که چنان ویژگیهای مثبتی به بازی اضافه کردند که بهزحمت میشد به یاد آورد که چرا این بازی در زمان انتشار بازخورد منفی دریافت کرد. خوشبختانه خانهی حراج حذف شد، روحی تازه به بازی تزریق شد و دیابلو ۳ به بازیای تبدیل شد که طرفداران بازیهای اکشن نقشآفرینی میتوانند با خیال راحت سراغ آن بروند.
ویژگیهای جذاب همچنان در حال اضافه شدن به بازی هستند. مثلاً راهی جدید برای پیشروی به بازی اضافه شده که به شما اجازه میدهد با رقابت با بازیکنهای دیگر که بهترین بیلدهای (Build) دیابلو ۳ را درست کردهاند، پاداشهای منحصربفرد به دست آورید. مکانها و ماجراجوییهای جدید نیز به بازی اضافه شدهاند و با توجه به اینکه بازی فصلبندی شده، شروع هر فصل بازیکنهای قدیمی را به بازی جذب میکند. تازه همهی این اضافات رایگان هستند. دیابلو ۳ بازیای است که واقعاً خودش را رستگار کرد.
۱۶. شادوران: هنگکنگ (Shadowrun: Hong Kong)
تهیهکننده: Paradox Interactive
سازنده: Harebrained Schemes
میانگین نمرات: ۸۱
شادوران: هنگکنگ تجلیلخاطری باکیفیت از بازیهای نقشآفرینی رومیزی دههی ۹۰ است. این بازی یک اثر معمایی سایبرپانک نئو-نوآر است که در آن هم جادو وجود دارد و هم عناصر فانتزی (مثل نژادهای گوناگون) و سیستم مبارزهی آن نیز یادآور بازیهای استراتژیای مثل ایکسکام (XCOM) است. این بازی سعی دارد کارهای زیادی انجام دهد، ولی در کمال تعجب در انجام همهیشان موفق است. زمینهی بازی آیندهی زمین است، موقعیکه وجود علم و جادو در کنار هم باعث ایجاد مشکلاتی شده و موجوداتی مثل الفها و ترولها پابهپای انسانها در خیابانها قدم میزنند. در این دنیا شما نقش یک شادورانر (Shadowrunner) را ایفا میکنید، یک مزدور مرموز که تخصصاش جاسوسی و مخفیکاری است.
بهلطف سیستم ساخت شخصیت انعطافپذیر بازی میتوانید همهجور کلاس عجیب را درست کنید، از احضارکنندههای ارواح که میتوانند وارد قلمروی دیجیتال بشوند و با برنامههای کامپیوتری مبارزه کنند، تا یک سامورایی که با چندتا ربات کنترل از راه دور این طرف و آن طرف میرود. اگر جذبهی (Charisma) خود را بالا ببرید، گزینههای گفتگوی جدید و روشهای جدید برای جمعآوری اطلاعات برایتان باز میشود. همچنین جذبه روی رابطهی شما با گروههای مختلف در بازی تاثیر دارد، مثل نیروهای امنیتی شرکتها، شادورانرهای دیگر و دارودستههای خیابانی.
هنگکنگ نسبت به دو بازی قبلی مجموعه (Shadowrun Returns و Shadowrun Dragonfall) پیشرفتهای قابلتوجهی داشته است. از این پیشرفتها میتوان به سیستم هک کردن بازنگریشده و شخصیتهای دوستداشتنیتر اشاره کرد. همچنین این بازی جنبهای شخصیتر نیز دارد، چون در آن باید همراه با گروه متنوعی از شادورانرها ناپدریتان را پیدا کنید و در این میان با توطئهها، اتفاقات عجیب و معمایی دربارهی رویاهایی که کل شهر را به تسخیر درآوردهاند، دستوپنجه نرم کنید.
۱۵. ویچر ۳: شکار وحشیانه (The Witcher 3: Wild Hunt)
تهیهکننده: CD Projekt
سازنده: CD Projekt RED
میانگین نمرات: ۹۲
ویچر ۳ دنیای اخلاقی خاکستری و درونمایههای چالشبرانگیز مثل نژادپرستی و تبعیض (و البته شکار هیولاها) را از بازیهای قبلی و کتابهای ویچر وام میگیرد و آنها را در بستر دنیایی بزرگ پیاده میکند. ویچر ۳، با وجود ظاهر فانتزیاش، یک بازی جنگی جدی نیز هست و از لحاظ جنسی نیز کم از بازیهایی که به این مورد خاص اختصاص داده شدهاند ندارد. نتیجهی حاصلشده نقشآفرینی فوقالعادهای است که استاندارد بازیهای ماجراجویی دنیاباز را دگرگون کرد.
همهی ماموریتها یا کوئستهای بازی بهانهای هستند تا نهتنها دربارهی سرزمینهای جنگزده و رسمورسومات مردمشان اطلاعات بیشتری کسب کنید، بلکه درگیر درامی پرپیچوخم نیز بشوید. یک قرارداد ساده، مثل هدایت گرالت (Geralt)، پروتاگونیست بازی، برای کشتن یک هیولا (کوئستهای زیادی با این مضمون در بازی وجود دارند و برای اولین بار انگار که داریم گرالت را در حال انجام شغل واقعیاش میبینیم!) به داستانهای پیچیدهای با عواقب سنگین تبدیل میشود که چند ساعت طول میکشد و با باز شدن و بسته شدن درهای زیاد، به نتیجهای رضایتبخش ختم میشود.
اکتشاف دنیای فانتزی و تاریک ویچر بسیار لذتبخش است، حتی با وجود اینکه بدبختی حاکم بر آن افسردهکننده است. به ظاهر بیاهمیتترین تصمیمها نیز ممکن است تاثیری بزرگ بر دنیای بازی و ساکنینش داشته باشد؛ بنابراین هر کاری که انجام میدهید وزن دارد. خوشبختانه سیدی پراچکت (CD Projekt) برخلاف رسم رایج بازیهای نقشآفرینی، از محتوای فضاپرکن (Filler) (مثل جمع کردن فلان عدد چیز یا کشتن فلان عدد هیولا) استفاده نکرده تا بازی را کش بدهد. همهی کوئستهای بازی هدف و نتیجه دارند، قصهای معنادار تعریف میکنند و حتی تمام کردن کوچکترین کوئستها شاید چند ساعت طول بکشد.
از همهی اینها بهتر، دو دیالسی بازی، یعنی قلب سنگی (Heart of Stone) و خون و شراب (Blood & Wine) (که حتی کوئستی بهتر از بازی اصلی دارد) جزو بهترین دیالسیهای تمام دوران هستند. با وجود تمام این نقاط قوت، ویچر بازیای است که باید کل محتوای آن را تجربه کرد. تا وقتی منتظر انتشار عنوان بعدی ویچر هستید، شاید بد نباشد ویچر ۳ را با افزودن تعدادی ماد از اول بازی کنید.
۱۴. دارک سولز (Dark Souls)
تهیهکننده: Bandai Namco Entertainment
سازنده: Form Software
میانگین نمرات: ۸۹
دارک سولز نقشآفرینی مخصوص مازوخیستهاست. این بازی نبردی بیرحمانه و دشوار در سرزمینی پوچ و روبهمرگ است که در آن صفحهی منحوس «شما مردید» (You Died) برایتان به دوستی قدیمی – و البته اعصابخردکن – تبدیل خواهد شد. این بازی همانًقدر که سخت است، حس لذت برایتان فراهم میکند. هر نبرد مثل یک پازل است که باید با مهارت، زمانبندی درست و واکنش درست به حرکات دشمن آن را حل کرد. البته تجربهی بازی میتواند رس وجودتان را بکشد، چون اگر یک حمله را اشتباه انجام دهید یا تشخیصتان از کاری که دشمن قرار است انجام دهد اشتباه باشد، مرگتان حتمی است. ولی همین سختی باعث میشود اثر هر پیروزی بیشتر حس شود و با خود پتانسیل افزایش قدرت را همراه داشته باشد، قدرتی که هنگام ورود به مکان بعدی و مواجه شدن با دشمنهای سرسختتر به آن نیاز خواهید داشت.
آزادی بالای بازیکن برای ساخت و ارتقای شخصیتاش و طراحی دشمنان بازی (چه از لحاظ طراحی خلاقانهیشان، چه از لحاظ مکانیزمهای مبارزهیشان) لایق تحسین هستند، ولی حس پیروزی بعد از مبارزهی سخت است که دارک سولز را به تجربهای خاص تبدیل کرده است. در این بازی شکست از رگ گردن به شما نزدیکتر است، و باید با یک سری از سختترین باسهای بازیهای کامپیوتری دستوپنجه نرم کنید، ولی حس پشتسر گذاشتن این چالشها وصفنشدنی است.
دارک سولز سفتوسخت به ایدههای گیمدیزاین قدیمی پایبند است، ایدههایی که به ساخت بازیهایی فوقالعاده سخت و مهارتمحور در دههی هشتاد منجر شدند، ولی از لحاظ پیچیدگی و بزرگی مقیاس یک بازی کاملاً مدرن است. وقتی اسلحه و سپرتان را عوض میکنید، جریان مبارزه و حس کنترل شخصیتتان به کلی عوض می شود. وزن و اندازهی اسلحهای که در دست میگیرید، تاثیری محسوس روی ضربات و سرعت حرکت شما میگذارد. در دنیای بزرگ و نیمهباز بازی نیز آیتمهای جادویی و منحصربفرد زیادی پنهان شده که پیدا کردنشان پاداش بازیکنهای کنجکاوی است که جرات میکنند مقبرههای فراموششده و شهرهای غرقشده زیر آب را اکتشاف کنند. اگر نسبت به دارک سولز حس نوستالژی دارید، خوشحال باشید، چون علاوه بر دو دنبالهی بازی، بلادبورن (Bloodborne) و سکیرو (Sekiro)، الدن رینگ (Elden Ring)، که با همکاری سازندهی بازی و جورج آر. آر. مارتین ساخته شده نیز در راه است.
۱۳. طومارهای کهن ۵: اسکایریم (The Elder Scrolls V: Skyrim)
تهیهکننده: Bethesda Softworks
سازنده: Bethesda Game Studios
میانگین نمرات: ۹۴
اسکایریم علاوه بر اینکه یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی برای کامپیوترهای شخصی است، به خودی خود یک پدیده نیز به حساب میآید. این بازی از سال ۲۰۱۱ تاکنون همچنان در مرکز توجه باقی مانده و بازیکنان به هر بهانهای به دنیای جادویی آن برمیگردند. البته تعداد زیاد مادهای اسکایریم نیز در عمر طولانی بازی بیتاثیر نبوده است.
جو بازی فوقالعاده غنی است و موسیقی بازی، که جزو بهترینهاست، هرچه بیشتر شما را در دنیای اسکایریم غرق میکند. خواه در حال جنگیدن با اژدهایان بزرگ در نوک قلههای کوهستانهای یخی باشید، خواه در حال دنبال کردن نوای رمزآلود گیاهان نرنروت (Nirnroot) در لبهی رودخانه، اسکایریم همیشه به شما دلیل خوبی میدهد تا هر سوراخسنبهای را که روی نقشه است اکتشاف کنید.
بازی طوری طراحی شده که به شما کمک کند مکانهایی را که جا انداختهاید نیز اکتشاف کنید، چون بتسدا بسیار مشتاق است تا همهی جزئیات جادویی تمریل (Tamriel) را به بازیکنان نشان دهد. هرچقدر هم که بازی را بازی کرده باشید، دیر یا زود مکان یا نقطهی جدیدی برای اکتشاف پیدا میکنید که قبلاً از دستتان در رفته بود. گاهی حواسپرتیهای کوچک به سیاهچالهپیماییهای حماسی منجر میشوند یا یک کوئست سرنوشت یک شهر را رقم خواهد زد. در این میان موسیقی ارکست بازی نیز به نقطهی اوج خواهد رسید و شما را سرمست خواهد کرد.
دلیل اینکه بازیکنان هنوز اسکایریم را بازی میکنند این نیست که یک داستان فانتزی پیچیده تعریف میکند یا حق انتخاب و آزادی بیسابقه در اختیار بازیکن قرار میدهد. دلیلش این است که کمتر بازیای مثل اسکایریم حس «ماجراجویی» را انتقال میدهد. اگر طومارهای کهن ۶ قرار است از اسکایریم بهتر باشد، نقطهی عطفی در صنعت گیم خواهد بود.
۱۲. دیوینیتی: گناه نخستین ۲ (Divinity: Original Sin 2)
تهیهکننده: Larian Entertainment
سازنده: Larian Entertainment
میانگین نمرات: ۹۲
این بازی هم مثل نسخهی اولیاش (که آن را هم بسیار دوست داریم)، یک نامهی عاشقانه به بازیهای نقشآفرینی کاغذ قلمی کلاسیک است. این بازی برخلاف بسیاری از بازیّهای نقشآفرینی مدرن انتخابهای دوگانهی ساده پیش روی شما نمیگذارد و بدین ترتیب، شما را در دنیای پرجزئیات و هیجانانگیزش غرق میکند.
آزادی فوقالعادهای که بازی در اختیارتان قرار میدهد، از صفحهی ساخت شخصیت شروع میشود. در این بازی میتوانید قهرمان خودتان را بسازید، ولی در کنارش میتوانید از بین شش شخصیت منحصربفرد با پسزمینهی خاص خود یکی را انتخاب کنید؛ از خزندهی مغرور و شاهزادهی سرخ گرفته تا نژاد نامیرای جدید بازی. همهی تصمیمهای شما در بازی اهمیت دارند، چون به نتایج سهمگینی ختم میشوند که باعث شده پشت همهی تنشهای بازی وزن خاصی وجود داشته باشد. گیمپلی بازی هم بهنوبهی خود چالشبرانگیز است؛ در این بازی باید با استفاده از جغرافیای سطح زمین در بخش مبارزه موقعیت بهتری برای خود به دست آورید. اگر به زمین مرتفع نروید تا آسیب بیشتری به دشمن وارد کنید، تاوانش را خواهید دید.
هنوز حتی به بخش چندنفرهی بازی نپرداختهایم، خصوصاً حالت گیم مستر (Game Master Mode) که نشان میدهد گناه نخستین ۲ تا چه حد قصد ادای دین به بازیهای نقشآفرینی رومیزی دارد. در نقد سایتمان از گناه نخستین ۲ نوشتیم: «دیوینیتی: گناه نخستین ۲ مثالی شایسته از ترکیب سه سبک مختلف است: بازی نقشآفرینی کلاسیک، بازی نبرد چندنفرهی آنلاین (Arena Battle) و ماجراجویی رومیزی.» بهتر است هرچه سریعتر گناه نخستین ۲ را تهیه کنید و وارد ریولان (Rivellon)، دنیای آن شوید. حالا که استودیوی لاریان نسخهی نهایی یا Definitive بازی را منتشر کرده و بازی را از همه لحاظ به کمال رسانده، بهترین موقع است. گناه نخستین ۲ آنقدر خوب است که به لاریان اعتماد داریم بازی بعدشان هم عنوانی عالی از آب دربیاید.
۱۱. آلتیما ۷: نسخهی کامل (Ultima VII: The Complete Edition)
تهیهکننده: Electronic Arts
سازنده: Origin System
آلتیما ۷ با یک هدف طراحی شده: ساختن دنیایی که در آن بازیکن احساس نکند کل دنیا حول محور شخصیت او میچرخد. شما مرکز این دنیا، یا خورشیدی که سیارههای منظومه دور آن میچرخند، نیستید. با اینکه نزدیک به سی سال از انتشار بازی میگذرد، آلتیما ۷ همچنان بهترین مثال از چنین نوع نقشآفرینیای است. برخلاف رسم رایج نقشآفرینیهای دههی نود و هشتاد، نقطهی شروع آلتیما ۷ تحقیق رسیدگی به یک پروندهی قتل است، نه سیاهچالهپیمایی. زمینهی آن نیز دنیایی است که در آن شخصیتها کار میکنند، غذا میخورند، میخوابند و به طور کلی روتین خاص خود را دارند. آلتیما ۷ نقشآفرینی دربارهی زندگی است، نه مرگ و تجربهای که مرگ فراهم میکند.
تعامل برقرار کردن با این دنیا به اندازهی مشاهده کردن آن لذتبخش و غیرعادی است. در آلتیما ۷ از مهارت ساختوساز (Crafting) خبری نیست؛ صرفاً یاد میگیرید تا چیزها را بسازید. در این بازی میتوانید غذا درست کنید، لباس بدوزید، ترتیب چینش کتابهای روی قفسه را عوض کنید، جای خوابتان را زیر ستارهها پهن کنید، اسباب و اثاثیهی منزل شخصیتهای دیگر را جابجا کنید (البته وقتی حواسشان نیست) و… هنوز هم کمتر بازیای پیدا میشود که حس حضور داشتن در یک دنیای واقعی را منتقل کند، دنیایی که حتی وقتی چراغها را خاموش کنید، چرخ حیات در آن میچرخد و اگر درختی زمین بیفتد، از خود صدا تولید میکند، چه آنجا باشید تا آن را بشنوید، چه نباشید.
۱۰. فالاوت: نیو وگاس (Fallout: New Vegas)
تهیهکننده: Bethesda Softworks
سازنده: Obsidian Entertainment
میانگین نمرات: ۸۴
آبسیدین فرمت جدیدی را که بتسدا (Bethesda) با فالاوت ۳ برای این مجموعه بنا نهاد، وام گرفت و سپس تمام عناصری را که باعث عالی شدن بازیهای اصلی مجموعه شده بود، به این فرمت جدید تزریق کرد و آن را با ویژگیهای بهترین بازیهای غربی تلفیق کرد. در این بازی واقعاً حس میکنید که خودتان دارید راه خودتان را در تلفزار پیدا میکنید. از این حس که یک کارگردان نامرئی دارد مسیرتان را برای شما تعیین میکند، خبری نیست.
در این بازی در نقش یکی از بازماندگان نگونبخت این دنیای پساآخرالزمانی بیرحم بازی میکنید. چند ساعت که از شروع بازی میگذرد، سرنخهای ماموریت اصلیتان تمام میشود و باید خودتان در نقشه راه بیفتید، هرکجا که میخواهید بروید، با هرکس که میخواهید تعامل برقرار کنید و مسیر خوبی، بدی یا چیزی بین این دو را انتخاب کنید. ساختار بازی باعث شده نیو وگاس ماجراجویانهترین بازی فالاوت باشد. در این بازی میتوانید به جمهوری جدید کالیفرنیا (NCR)، یا لیجن (Legion) (که عاشق بردهداری است) ملحق شوید، بدون داشتن جهتگیری ایدئولوژیک برای بهبود وضع نیو وگاس تلاش کنید یا فقط به منافع شخصی خودتان فکر کنید. برخی از مادهای بازی نیز هستند که به شما اجازه میدهند یک بازی کاملاً متفاوت را تجربه کنید.
کیفیت نویسندگی، دنیاسازی و طنز سیاه همه در نیو وگاس ایدهآل هستند. کوئست بیا با من پرواز کن (Come Fly with Me) در بازی یکی از کوئستهای موردعلاقهی ماست. این بازی اینقدر خوب است که بیصبرانه منتظریم عنوان جدیدی در سری فالاوت با رویکردی مشابه و ترجیحاً توسط استودیوی آبسیدین ساخته شود.
۹. خونآشام: بالماسکه – تبار (Vampire: The Masquerade – Bloodlines)
تهیهکننده: Activision
سازنده: Troika Games
میانگین نمرات: ۸۰
خونآشام: بالماسکه – تبار به هنگام انتشار پر از باگ بود، طوری که تقریباً غیرقابلبازی بود و طرفداران بازی تصمیم گرفتند با ساختن و انتشار پچها و مادهای غیررسمی آن را درست کنند. حتی با وجود این پچها و مادها باز هم بازی سهم خود را از باگ داشت.
در این بازی نقش یک خونآشام را بازی میکنید، ولی خوناشام بودن در اغفال کردن دخترهای نوجوان و تغییر شکل دادن به خفاش خلاصه نمیشود. دنیای خونآشام: بالماسکه (که از بازی رومیزی عالی شرکت وایت وولف (White Wolf) اقتباس شده) بسیار بالغ است. این بازی که در لسآنجلس مدرن واقع شده است، سیاستبازی نامیرایان را به زرقوبرق هالیوود و فرهنگ شرکتی آمریکا تزریق میکند.
این بازی پر از کوئستهای خلاقانه و مفصل است. مثلاً در یکی از کوئستها باید به محل فیلمبرداری فیلمهای اسناف خونآشامی سر بزنید (Snuff Film = فیلمهایی که صحنهی قتل و شکنجهی واقعی انسانها را نشان میدهند). در کوئستی دیگر باید در هتلی جنزده به جمعآوری سرنخ بپردازید، هتلی که در آن از مبارزه خبری نیست، ولی آنقدر فضای ترسناکی دارد که حتی خونآشامّها را نیز به وحشت میاندازد. در کوئستی دیگر باید به موزهای بزرگ نفوذ کنید و آنجا عملیات اجرا کنید. برای تمام کردن هرکدام از این کوئستها چند روش مختلف وجود دارد و این روشها نیز با قابلیتهای خونآشامی شما گره خوردهاند، مثل کنترل ذهن و تغییر شکل. زمینهی آمریکای مدرن، زمینهای است که در بازیهای نقشآفرینی زیاد استفاده نشده، و ترویکا (Troika)، سازندهی بازی نیز از این موضوع نهایت استفاده را برده است؛ در این بازی شاهد خونآشامهایی هستیم که با مراکز انتقال خون قرارداد بستهاند و به حلقههای هالیوودی راه پیدا کردهاند.
بازی روایتگر قصهای جالب دربارهی سیاستهای بینگروهی و پیشگویی است، در آن تعداد زیادی خونآشام متفاوت برای انتخاب وجود دارد (از مالکاوینهای خلوچل گرفته تا نوسفراتوهای زشت و مخفیکار) و کیفیت نویسندگی بذلهگویانه و طعنهزنانهی بازی نیز بالاست. این نقاط قوت باعث شدند طرفداران بازی باگهای زیاد آن را به هنگام انتشار تحمل کنند، ولی اکنون که بازی در وضعیت باثباتی قرار دارد، بهترین موقع برای تجربهی آن است.
۸. ستونهای ابدیت (Pillars of Eternity)
تهیهکننده: Pardox Interactive
سازنده: Obsidian Entertainment
میانگین نمرات: ۸۵
ستونهای ابدیت یک بازی نقشآفرینی مثالزدنی است. این بازی از موتور قدیمی اینفینیتی (Infinity Engine) استفاده میکند و از این لحاظ یادآور عناوین کلاسیک سبک مثل دروازههای بالدور (Baldur’s Gate) و پلیناسکیپ: تورمنت (Planescape: Torment) است (دو بازی که جلوتر در این فهرست پیدایشان خواهید کرد). با این حال این بازی بهلطف داستان جذاب و دنیای فانتزی تازهاش هویتی مستقل دارد و صرفاً تجلیلخاطر از گذشتهای باشکوه نیست. بیخود نیست که آن را در فهرست بهترین بازیهای ۲۰۱۵ گنجاندیم.
در این بازی استودیوی آبسیدین (Obsidian) اوج هنرش را به عرصهی نمایش گذاشته است. این بازی همان نویسندگی سطح بالایی را دارد که این استودیو به خاطرش معروف است، اما در کنار آن یک بازی بدون باگ و بسیار صیقلیافته است. آبسیدین همیشه در برقراری توازن بین این دو مورد (بازیای که کیفیت نویسندگی بالا داشته باشد و باگ نداشته باشد) با چالش مواجه بوده و در این بازی بالاخره به این موازنه رسیده است. صیقلیافته بودن بازی از این لحاظ قابلتوجه است که ستونهای ابدیت یک بازی نقشآفرینی بسیار بزرگ است و انتخابهای فوقالعاده زیادی در اختیار بازیکن قرار میدهد که عواقب سنگینی به دنبال خواهند داشت. همهی جزئیات بازی با دقتی فوقالعاده طراحی شدهاند: از مذهب و فلسفهی دنیای بازی گرفته تا درگیریهای ناشیشده از اختلافات طبقاتی در دنیای بازی. دنیای ایورا (Eora) سرشار از تنش و کشمکش است. همهی نواحی نقشه پر از مشکلات هستند و اهالی آن منتظر ماجراجویانی فضول تا آنها را حل کنند! حتی در ظاهر پیشپاافتادهترین کوئستهای بازی نیز بینشی عمیق نسبت به دنیای بازی فراهم میکنند و این فرصت را در اختیار بازیکن قرار میدهند تا برای خود اعتبار (چه مثبت، چه منفی) کسب کند.
آبسیدین به جای اینکه سعی کند با توسل به محبوبیت نقشآفرینیهای بزرگ کلاسیک به نان و نوایی بسد، از پایههای سترگی که این بازیها ایجاد کردند استفاده کرده تا تجربهای خلق کند که برای شگفتزده کردن مخاطب صرفاً به نوستالژی پایبند نیست. این بازی قدمی رو به جلو برای این سبک بازیهای نقشآفرینی است و تجربهی کلی آن از خیلی لحاظ حتی از بازیهایی که ریشه در D&D دارند، بیشتر به بازیهای نقشآفرینی رومیزی نزدیک است. ستونهای ابدیت ۲، دنبالهی بازی نیز با اینکه تقریباً تکرار موفقیتهای عنوان اول است، ولی از لحاظ لذت ماجراجویی چیزی کم و کسر ندارد.
۷. دیسکو الیسیوم (Disco Elysium)
تهیهکننده: ZA/UM
سازنده: ZA/UM
میانگین نمرات: ۸۶
وقتی پس از یک شب بادهخوری شدید در دیسکو الیسیوم بیدار میشوید، آنقدر حالتان بد است که حتی هویت پیشینتان یادتان نمیآید. از آنجا به بعد دیگر به خودتان بستگی دارد تا تعیین کنید قرار است نقش چه کهنالگوی کارآگاهی ژولیده، مشکلدار و آزردهای را در این بازی کارآگاهی بازی کنید. اگر دیوید لینچ بازی پلیسی میساخت، چیزی شبیه به دیسکو الیسیوم از آب درمیآمد.
برخلاف بسیاری از بازیهای نقشآفرینی استاندارد، دیسکو الیسیوم بخش مبارزهی استاندارد ندارد و همهی تعاملهای آن در درخت دیالوگ اتفاق میافتند. همانطور که از افتتاحیهی بازی مشخص است، روان شما –که بهسرعت شکل گرفته – ثبات ندارد. دیسکو الیسیوم به شما اجازه میدهد با افکار بازی کنید، گسترششان دهید و در جریان پیدا کردن جواب در یک پروندهی قتل وحشتناک، از این افکار به نفع خودتان استفاده کنید.
۶. آندرتیل (Undertale)
تهیهکننده: Toby Fox
سازنده: Toby Fox
میانگین نمرات: ۹۲
این نقشآفرینی مستقل سرتاپایش از شوخی پر شده است. حتی ساختار آن نیز شبیه به شوخی با بازیهای نقشآفرینی ژاپنی بسیاری است که در نظر ما بسیار عمیق و ماندگار هستند، هرچند که در آن واحد بازی شبیه به نامهی فدایت شوم به همان بازیها نیز به نظر میرسد. در این بازی میتوانید حرکت کنید و درگیر مبارزههای تصادفی شوید. مثل بازیهای نقشآفرینی ژاپنی، به هنگام شروع مبارزه منویی باز میشود که گزینهی مبارزه، استفاده از آیتم و فرار را در اختیارتان قرار میدهد.
اما داخل این منو افعالی پیدا میکنید که در فاینال فانتزی (Final Fantasy) یا کرونو تریگر (Chrono Trigger) اثری ازشان وجود ندارد: «لاس زدن»، «تعریف کردن»، «حرف زدن»، «نوازش کردن». آندرتیل بازیای دربارهی نابود کردن پلیدی با مهربانی طنزآمیز است، نه خشونت. البته در این بازی میتوانید به دشمنان حمله کنید. در هر لحظه در این دنیای سورئال که از هیولاهای وزغمانند و گلهای خیانتکار پر شده، ممکن است صبرتان لبریز شود و روی گزینهی «مبارزه» کلیک کنید. این گزینه، و امکان کشتن این موجودات بد و احمق، همیشه وجود دارد،؛ موجودت بدجنسی مثل موجود تلویزیون که در ظاهر پلید به نظر میرسد، ولی در باطن فقط میخواهد باشکوه و مشهور باشد. یا دوست اسکلتی احمق و بامزهای که مفهوم بیخیال شدن برایش تعریف نشده است. ولی با حمله کردن به این دشمنهای شگفتانگیز صرفاً تسلیم کلیشههای سبک نقشآفرینی ژاپنی میشوید که از گذشته به جا ماندهاند. آندرتیل از شما انتظار دارد به جای پرتاب آذرخش به دشمنتان، به او انگیزه ببخشید.
۵. جنگ ستارگان: شوالیههای جمهوری قدیم ۲ (Star Wars: Knights of the Old Republic II)
تهیهکننده: Lucas Arts
سازنده: Obsidian Entertainement
میانگین نمرات: ۸۵
شوالیههای جمهوری قدیم ۱ یا کوتور ۱ (که سازندهی آن بایوویر است، نه آبسیدین)، یکی از شایستهترین عناوینی بود که نام جنگ ستارگان را یدک میکشید و پیچش داستانیای داشت که از لحاظ غافلگیرکننده بودن چیزی از پیچش داستانی معروف امپراتوری ضربه میزند (Empire Strikes Back) کم نداشت. شوالیههای جمهوری قدیم ۲ این IP باارزش را وام گرفت و آن را وارد مسیری کاملاً جدید کرد. نتیجهی حاصلشده یکی از بهترین بازیهای جنگ ستارگان روی کامپیوتر است. در این بازی دیگر تمرکز روی نبرد دائمی بین سمت تاریک و روشن نیرو یا امپراتوری علیه جمهوری نیست. بهجایش تمرکز داستان اکتشاف ماهیت نیرو و عواقب جدایی از آن است. داستان بازی دربارهی افراد طردشده و خیانتکار است، با رویکرد فلسفی و ژرفنگرانهی پلیناسکیپ: تورمنت.
دنیای بازی بسیار خاکستری است. تبعیدی (The Exile) –که پروتاگونیست بازی است – مجبور است دربارهی همهی کارهایش فکر کند و اینکه کارهای خوب چطور به کارهای بد منجر میشوند. نتایجی که میگیرد، هرچه بیشتر او را به سمت عملگرایی سوق میدهد. کوتور ۲ بازی افسردهکننده و پوچگرایانهای است که تمرکز اصلی آن بیشتر دروننگری و اکتشاف ذهن است تا ماجراجویی در کهکشان و دوئل کردن با شمشیرهای لیزری. هرچند که در این زمینهها نیز بازی چیزی کم و کثر ندارد.
شاید بهترین جنبهی کوتور ۲ کریا (Kreia) باشد، استاد مخفی تبعیدی. او در طول بازی تبعیدی را به چالش میکشد، تحقیرش میکند و تلاش میکند درسهایی مهم به او یاد دهد. همچنین او نیرو را به شکلی بهمراتب جالبتر از خود فیلمها معرفی میکند. رابطهی کریا و تبعیدی آنقدر خوب است که رابطهی شاگرد-استادی بین لوک و یودا یا اوبی-وان کنوبی در مقایسه با آن خشک و سطحی به نظر میرسد.
۴. دئوس اکس (Deus Ex)
تهیهکننده: Eidos
سازنده: Ion Storm
میانگین نمرات: ۹۱
دئوس اکس بیشتر از اینکه یک نقشآفرینی خالص باشد، ترکیب نقشآفرینی/اکشن اول شخص است و یکی از بهترین بازیهای سایبرپانک برای کامپیوتر به حساب میآید. با این وجود، جای آن در این فهرست محفوظ است. با اینکه ۲۱ سال از انتشار آن میگذرد، ولی همچنان تجربهی آن لذتبخش و بدیع است.
خط روایی بازی حول محور درونمایههای توطئه، تروریسم و ترابشریت (Transhumanism) میچرخد و زمینهی آن آیندهای تاریک، دیستوپیایی و باورپذیر است. بازی گزینههای زیادی برای تغییر دادن قابلیتهای شخصیتتان در اختیارتان قرار میدهد و در بازی این امکان را دارید تا جیسی دنتون (JC Denton) بارانیپوش، شخصیت اصلی بازی را به سربازی سایبرنتیک، هکری حرفهای یا شبحی که در سایهها کمین میکند، تبدیل کنید. ولی به نظر ما بزرگترین نقطهقوت بازی طراحی مرحلهی فوقالعادهی آن است.
همهی نقشههای بازی حالتی سندباکس و پیچیده دارند که بازیکن را به آزمایش و تجربه تشویق میکنند، خواه بخواهید دشمنها را مستقیم بکشید، خواه راه مخفیکاری را در پیش بگیرید. هر درگیری پتانسیل این را دارد تا هر دفعه که آن را شروع میکنید، به شکلی کاملاً متفاوت پیش برود؛ البته اگر تصمیم بگیرید که در این درگیری شرکت کنید و با مخفیکاری آن را پشتسر نگذارید. مراحل بازی پر از راههای مخفی، صندوقهای پنهانشده، خبرچینهایی که میتوان به آنها رشوه داد و اطلاعات محرمانهای است که راههای جدید برای پیشروی به شما نشان میدهند، در حدی که اگر دربارهی بازی با شخصی دیگر صحبت کنید، تجربهیتان آنقدر متفاوت خواهد بود که انگار دو بازی متفاوت بازی کردهاید. با اینکه دنبالههای بازی به اندازهی عنوان اول خاص نیستند، ولی دئوس اکسهایی که اسکوئر انیکس ساخته از خیلی لحاظ به روح دئوس اکس وفادارند و توصیه میشوند.
۳. پلیناسکیپ: تورمنت (Planescape: Torment)
تهیهکننده: Interplay Entertainment
سازنده: Black Isle Studios
میانگین نمرات: ۹۰
استودیوی بلک آیل (Black Isle)، که یکی از مطرحترین استودیوهای سازندهی بازیهای نقشآفرینی غربی است، با ساختن این بازی تمام قواعد و اصول تثبیتشدهی ژانر را به چالش کشید. در این بازی از نژادهای فانتزی خبری نیست، اخلاقیات را نمیتوان تعریف (یا حداقل اندازهگیری) کرد و همهی قابلیتهای شخصیتها با گفتگوها و اعمال خارج از مبارزه گره خوردهاند. در این بازی تمرکز بیشتر روی فلسفه و اکتشاف است تا هیولاکشی.
«چه چیزی میتواند ذات بشریت را عوض کند؟» این سوال اصلی است که تورمنت مطرح میکند. بینام (The Nameless One) فردی جاودان است که به فراموشی دچار شده و زندگیهای زیادی را زندگی میکند؛ هم کارهای خوب انجام میدهد، هم کارهای بد و زندگی تمام کسانی را که دور و برش هستند عوض میکند (عموماً منظور از عوض کردن بدتر کردن است!). بازی با بیدار شدن بینام روی تختهسنگی داخل یک مردهشورخانه شروع میشود. از اینجا به بعد گذشتهی رازآلود بینام او را ترغیب میکند در مولتیورس – یکی از عجیبترین زمینههای بازیهای نقشآفرینی – سفر کند. او در طول این سفر با خدایان، هزارتوها (چه مکانیکی، چه جادویی) و فرقههای متعصب مواجه میشود. مثلاً یکی از این فرقهها مردان غبار (The Dustmen) است، فرقهای که اعضای آن اعتقاد دارند زندگی صرفاً پیشزمینهای برای وجودیت نهایی است: مرگ.
اگر بهخاطر کیفیت نویسندگی بالای بازی نبود، بلندپروازی آن به جایی نمیرسید. کریس اولون (Chris Avellone) و اعضای تیمش داستانی نوشتند که سرشار از ظرافت و شخصیتهای بهیادماندنی است، طوری که با وجود گذشت دههها از انتشار آن، از آزمون زمان سربلند بیرون آمده است و هنوز هیچ بازیای منتشر نشده که بتواند در این زمینه با تورمنت رقابت کند. تورمنت تنها بازیای است که در آن باید بین اندام پروتاگونیست جستجو کنید تا آیتمی مهم را پیدا کنید، یا به یک شخصیت غیرقابلبازی اجازه دهید شما را بکشد تا بتواند حس به قتل رساندن شخصی دیگر را تجربه کند. این وسط شما دائماً در حال دستوپنجه نرم کردن با چالشهای فلسفی و سوالهای مربوط به مفهوم هویت هستید. اگر به نظرتان تا اینجای کار بازی زیادی جدی و خشک به نظر میرسد، نگران نباشید، چون همراه بینام یک جمجمهی شناور است که اهل لاس زدن است. این بازی با طنز بیگانه نیست!
اگر به هر دلیلی نتوانستید این بازی را در سال ۱۹۹۹ تجربه کنید، جای نگرانی نیست. برای آن یک بازسازی منتشر شده که بازی را برای سیستمهای مدرن بهینهسازی کرده است.
۲. عصر اژدها: ریشهها (Dragon Age: Origins)
تهیهکننده: Electronic Arts
سازنده: Bioware
میانگین نمرات: ۹۱
یک زمانی بود که به نظر میرسید عصر بازیهای نقشآفرینی حماسی به پایان رسیده است. در نیمهی دوم دههی ۲۰۰۰ تنها بازی نقشآفرینی حماسی مطرحی که منتشر شده بود، بازی ویچر (The Witcher) در سال ۲۰۰۷ بود که با وجود قوی بودن، نتوانست در حد و اندازههای عناوین کلاسیک سبک مثل دروازههای بالدور ظاهر شود. با اینکه خبر ساخت عصر اژدها از سالها قبل منتشر شده بود و شاید حتی بیش از یک دهه در دست ساخت قرار داشت، بهخاطر کارزار تبلیغاتی بد بازی (آخر مریلین مانسون چه ربطی به دارکاسپاونها داشت؟) و تاکید شدید ناشر روی پورتهای کنسولی ضعیفتر بازی انتظارات از آن در سطح پایینی قرار داشتند. بنابراین وقتی عصر اژدها منتشر شد و یکی از بهترین بازیهای نقشآفرینی قرن ۲۱ از آب درآمد، مردم غافلگیر شدند.
با اینکه ساختار بازی بسیار خطی است (چهار ناحیهی بزرگ را اکتشاف کنید و در نبرد نهایی شرکت کنید)، حجم زیاد تاریخچه، دنیاسازی، فرهنگ و درگیری که از همان ابتدا در بازی وجود داشت، باعث شد عصر اژدها بهعنوان یک دنیای فانتزی بزرگ و جدید بین بازیکنها اسم و رسم پیدا کند. با توجه به اینکه بازی ریشه در سیاهچالهها و اژدهایان نیز ندارد، یک عنوان کاملاً جدید از بایوویر بود. بازی شش نقطهی شروع متفاوت دارد که هرکدام بینشی عمیق به نژادها و فرهنگهای مختلف دنیای بازی و همزیستی چالشبرانگیز آنها فراهم میکند. بازی طوری خودش را به شما معرفی میکند که احساس میکنید دنیای آن واقعاً وجود دارد و پشت وضعیت فعلی آن در یک تاریخچهی طولانی منطقی خاص نهفته است. داستان بازی دربارهی ظهور دوبارهی ارتشی کهن از جنگجوهای حرفهای به نام واردنهای خاکستری (The Grey Wardens) است که در واکنش به بازگشت دارکاسپاونها به سرزمین تداس (Thedas) رخ داده است. ریشهی این داستان به هزار سال قبل برمیگردد و مقیاس آن بسیار بزرگتر از شخص شماست.
علاوه بر داستان خوب، برای بازی سیستم مبارزهی همزمان قوی نیز طراحی شده که به شما اجازه میدهد هر لحظه که بخواهید مبارزه را متوقف کنید و به همتیمیهایتان دستور فلان کار را بدهید یا حتی هوشمصنوعیشان را از پیش برنامهریزی کنید تا طوری که برای شما کارآمد است رفتار کنند. استعداد فوقالعادهی بایوور در طراحی شخصیتها و همتیمیهای بهیادماندنی در این بازی به اوج خود رسیده است. از بین این شخصیتها میتوان به الیستر (Alistair) شگفتانگیز، موریگان (Morrigan) پرالتهاب و لِلیانای (Leliana) عجیبغریب اشاره کرد.
این بازی پر از مکانهای مختلف است که هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند و پر از کوئستهای جالب هستند که تمام کردن همهیشان شاید بیش از ۱۰۰ ساعت زمان ببرد. عصر اژدها آنقدر خوب است که یاد و خاطرهی آن بهعنوان بخش جداگانهای از زندگیتان در حافظه ذخیره میشود، بخشی که در آن هفتهها را زیر کوهستانهای فراستبک (Frostback) صرف کردید، در دِنریم (Denerim) درگیر بازیهای سیاسی شدید، به الفهای یاغی در دیلز (The Dales) سر زدید، با زندگی وحشتناک الفهایی را که تِوینتر ایمپریوم (Tevinter Imperium) به بردگی گرفته بود از نزدیک مشاهده کردید، از رفتار بد چنتری (The Chantry) با جادوگران باخبر شدید یا صرفاً زیر ستارهها با دوستانتان اردو زدید، به آوازی از للیانا گوش دادید و شاید هم با زوران (Zevran) خوشوبش کردید.
با اینکه عصر اژدها بازی طولانیای است، ولی هیچکدام از محتوای آن زائد به نظر نمیرسد (البته شاید به استثنای محتوای فید (The Fade)). مقیاس بزرگ آن بهخاطر تمام کارهایی که باید انجام داد و تمام چیزهایی که باید تغییر داد منطقی به نظر میرسد. شخصیتهای بازی شبیه به دوستهای واقعی به نظر میرسند و نبردهای بازی شبیه به حوادثیاند که واقعاً اهمیت دارند. عصر اژدها یک بازی فوقالعاده است که مقیاس بزرگ و پرجزئیات آن در بین IPهای تازه همچنان بیرقیب است. ولی انصافاً اگرن (Oghren) چقدر عوضی بود!
۱. دروازههای بالدور ۲: سایههای امن (Baldur’s Gate II: Shadow of Amn)
تهیهکننده: Interplay Entertainment
سازنده: Bioware
میانگین نمرات: ۹۳
در دروازههای بالدور ۲، قلمروهای فراموششده سیاهچالهها و اژدهایان با دقتی مثالزدنی به تصویر کشیده شده است. این بازی سرشار از محیطهای زیباست که انگار برای اکتشاف ساخته شدهاند. در این محیطها هم یک عالمه کوئست نهفته است. در این بازی میتوانید صدها ساعت را وقف نجات دادن دهکدهها، اکتشاف معدنها، کشتن هیولاها و حتی سفر به دنیای پلینها – که در پلیناسکیپ تورمنت با جزئیات بیشتری اکتشاف شده – و آندردارک (Underdark) بکنید.
کوئستهای متعدد بازی بهلطف نویسندگی کریس آولون درجهی کیفی بالایی دارند. در دروازههای بالدور ذکاوت و طنز با جونی اندوهناک و سنگین ترکیب شده که حتی در سادهترین کوئستهای بازی نیز خود را نشان میدهد. نقطهی قوت دیگر بازی اعضای گروهتان است که هر کدام شخصیتی منحصر بفرد دارند و بهترین دیالوگهای بازی برای آنها نوشته شده است. احتمالاً جالبترینشان مینسک (Minsc)، رنجر بدنام است که با بو (Boo)، همستر فضاییاش صحبت میکند.
یکی دیگر از وجهههای معروف دروازههای بالدور ۲ این است که یکی از بهترین آنتاگونیستها بین بازیها را دارد. این آنتاگونیست جون ایرِنیکوس (Jon Irenicus) نام دارد که دیوید وارنر (David Warner)، صداپیشهی درجهیک شرورها به جایش صحبت میکند. ایرنیکوس مغرور، قدرتمند و ناقصالخلقه است و رگههایی از تراژدی در شخصیت او نهفته است. ایرنیکوس همهی ویژگیهای یک شرور کلاسیک را دارد. با اینکه او در بیشتر بازی حضور ندارد، اثر او در همهجا قابلمشاهده است. مشاهدهی اثر غیرمستقیم، ولی فراگیر او باعث میشود بسیار تهدیدآمیز به نظر برسد.
بازیکنانی که موفق نشدند در سال ۱۹۹۸ بازی را تجربه کنند، میتوانند نسخهی بهروزشدهی آن را تحت عنوان Baldur’s Gate II: Enhanced Edition تهیه کنند. اکنون قسمت سوم مجموعه نیز در مرحلهی Early Access قرار دارد و سازندهی آن نیز کسی نیست جز استودیوی لاریان. همانطور که گفتیم، این استودیو هرچه بسازد، به کیفیت آن اعتماد خواهیم داشت.
بسیار خب، این شما و این هم فهرست بازیهای نقشآفرینیای که حتماً باید بازی کرد. هنگام طراحی این فهرست سعی شد هم به بازیهای قدیمی توجه شود، هم به بازیهای جدید. مسلماً فهرست کوتاهی نبود، ولی وقتی این همه بازی خوب عرضه شده، چارهای نیست.
منبع: pcgamesn.com و rockpapershotgun.com
انتشار یافته در:
من Deus ex Human revolution رو بیشتر از نسخه های قدیمیش دوست داشتم. داستان و محیطش Grounded تر بود.
ای خدااا… چرا با ما این کارو میکنی؟
عجیبه که فال اوت ۲ توش نیست.
این dragon age origin هم بسی بازی عمیقی بود، که باز من نرسیدم تمومش کنم. یادمه میخواستم تمام تلاشم رو بکنم که با همه شخصیت های مونث بازی بخوابم. ولی خب حتی یه دیالوگ رو نباید اشتباه میکردی برای اینکار.
لیستش اینجوریه که از هر فرنچایز فقط یه بازی اومده و از فالاون هم نیو وگاس اومده. اگه به من بود، فالاوتهای اصلی رو میذاشتم، ولی نیو وگاس هم انتخاب جنجالیای نیست.
عکس فال اوت نیو وگاس، همون عکس دارک سولزه.
مرسی گفتی. تصحیح شد.