تا به حال، وقتی بهشدت احساس تنهایی و کسالت کردهاید، دلتان خواسته که به یک شیء بیجان اسم و هویت ببخشید و با آن حرف بزنید؟ این کار هیچ اشکالی ندارد. وقتی یک شیء بیجان به یکی از عناصر ثابت زندگیتان تبدیل میشود، دوست دارید با او مثل یک دوست رفتار کنید. بههر حال، بهاندازهی خانوادهیتان با آن آشنایی دارید، نه؟
در دنیای بازیها تعداد زیادی شیء خاص وجود دارند که یا بهخاطر شیوهی تعامل بازیکن یا تفسیر او از آن شیء، شهرت و محبوبیت پیدا کردهاند، حتی اگر کلاً بیصدا یک گوشه افتاده باشند. گاهیاوقات تنها چیزی که از یک دوست انتظار دارید که یک گوشه بنشیند و به حرفهایتان گوش دهد.
۱۰. چارلی، گیاه خانگی – مجموعهی ایس اترنی (Charley The Houseplant – Ace Attorney Series)
وقتی میا فی (Mia Fey) برای اولین بار دفتر وکالت خود را باز کرد، با یک درخت نخل لیلی باریک (Slender Palm Tree) کاشتهشده در ظرف به آنجا روح بخشید. او تصمیم گرفت اسم گیاه را چارلی بگذارد. پس از درگذشت میا و واگذار شدن مالکیت دفتر به فینکس رایت (Phoenix Wright)، او به مراقب جدید چارلی تبدیل شد. فینکس از انجام دادن این کار خوشحال بود، چون نگهداری از گیاه او را یاد اوقاتی میانداخت که با میا سپری کرد.
حتی پس از اینکه فینکس مجوز وکالت خود را از دست داد و شرکت رایت و شرکا تعطیل شد، چارلی یکی از عناصر ثابت زندگیاش باقی ماند و به پای ثابت آژانس رایت انیتینگ (Wright Anything Agency) تبدیل شد. آتنا سایکس (Athena Cykes) خاطرنشان کرد که هر از گاهی فینکس را میبیند که به گیاه زل میزند و لبخندی روی لبش مینشیند، ولی دوست ندارد با هیچکس جز مایا دربارهی آن صحبت کند.
۹. کراوات زشت – دیسکو الیسیوم (The Hideous Necktie – Disco Elysium)
پس از اینکه عواقب بدمستی هری دوبوا (Harry Du Bois) در ابتدای بازی برطرف میشود، او کراواتش را که از پنکهی سقفی اتاق هاستلاش آویزان است برمیدارد. روی کراوات طرحی بسیار مضحک نقش بسته است، طوری که بیشتر انسانهای عاقل حتی حاضر نیستند آن کراوات به جنازهیشان بسته شده باشد. ولی برای دوبوا، این کراوات یک یار قدیمی و جداییناپذیر است.
اگر یکی از چکهای مهارت (Skill Check) اینلد امپایر (Inland Empire) را با موفقیت پشتسر بگذارید، این کراوات لب به سخن میگشاید! از قرار معلوم این کراوات موجودی عجیب است که دوبوا را تشویق به خشونت میکند، حتی در شرایطی که مناسب نیست. ولی این کراوات به ارزش دوستیشان واقف است. در یک لحظهی حساس، شاید حتی جان خود را برای ساختن یک کوکتلمولوتوف فدا کند.
۸. مکعب همراه – پورتال (The Weighted Companion Cube – Portal)
چل (Chell)، شخصیت اصلی پورتال، در عمدهی ماجراجوییاش در تشکیلات آزمایشی اپرچر ساینس (Aperture Science) کاملاً تنهاست. تنها همراهان او صدای همیشه حاضر گلادوس (GLaDOS) و صدای زمزمههای مودبانهی تیربارها هستند. وقتی او به مکعب همراه معرفی میشود، شرایط تغییر میکند.
این مکعب عملاً یک مکعب وزندار مخصوص انباری است که روی آن عکس قلب نقاشی شده است. ولی چل میتواند در راستای حفظ امنیت او تلاش کند. بههر حال، در کل اپرچر او نزدیکترین چیزی است که به یک دوست دارد. جالب اینجاست که با توجه به محتوای مکمل بازی، داگ رتمن (Doug Rattmann)، شخصیت مرموز جهان پورتال نیز علاقهی خاصی به مکعب همراهاش داشت، در حدی که ظاهراً مکعب او با او حرف میزد.
۷. باب گیاه – مجموعهی فالاوت (Bob the Plant – Fallout Series)
پرتوهای رادیواکتیو کاری کردهاند که گولهای (Ghoul) دنیای فالاوت عمری بسیار طولانی و به همان میزان ناخوشایند دارند، برای همین آنها مجبورند برای گذراندن زمان سرگرمیای برای خود پیدا کنند. برای هارولد (Harold)، یکی از این گولها، سرگرمی موردنظر نگهداری از گیاه کوچک و عجیبی بود که پس از قرار گرفتن در معرض ویروس FEV برای مدتی کوتاه، شروع به سبز شدن روی سرش کرد. هارولد هر از گاهی با باب گپ میزند و او را «هربرت» (Herbert) صدا میکند، چون طبق گفتهی خودش، اعصابش را خرد میکند.
متاسفانه بهخاطر جهشیافته بودن، رشد باب هیچگاه متوقف نشد و در یک مقطع کل بدن هارولد را فرا گرفت و به یک درخت کامل تبدیل شد و برای همین هارولد قابلیت حرکت خود را از دست داد. البته این مسئله باعث شد که در محیط اطراف درخت، گیاهان رونق پیدا کنند و باعث به وجود آمدن ناحیهای سرسبز شوند، صحنهای که در تلفزار بسیار نادر است. با این حال، هارولد آنقدر در عذاب بود که از یکی از رهگذران (که شخصیت بازیکن در فالاوت ۳ است) مودبانه درخواست کرد او را بکشد.
۶. بولدی صخره – هیدیس (Bouldy the Boulder – Hades)
در اساطیر یونان، پادشاهی به نام سیزیف (Sisyphus) وجود دارد که بهخاطر تلاش برای فرار از مرگ، به مجازات ابدی محکوم شد. مجازات او این بود که باید یک صخره را از روی یک تپه بالا ببرد، ولی بعد از اینکه صخره به نوک تپه میرسید، دوباره به پایین قل میخورد و سیزیف باید این کار را تا ابد تکرار میکرد. شاید فرض را بر این بگیرید که سیزیف از این صخره متنفر است، ولی این دو بهطرز عجیبی به هم نزدیک شدهاند.
در هیدیس این صخره با نام مستعار «بولدی» به صمیمیترین دوست سیزیف و معتمد او تبدیل شده است. مشخصاً او زیاد اهل صحبت کردن نیست، ولی گوش شنوای بسیار خوبی دارد! بنا به اصرار خود سیزیف، زاگرئوس (Zagreus)، شخصیت اصلی، هم میتواند با بولدی دوست شود و این تصمیم بهطرزی غافلگیرکننده نتایج مفید در پی دارد.
۵. ساشای مینیگان – تیم فورترس ۲ (Sasha The Minigun – Team Fortress 2)
یاروی قلچماقی که در تیم فورترس ۲ متخصص حمل اسلحههای سنگین است (و با نام Heavy شناخته میشود)، در دنیا یک چیز را بیشتر از هر چیز دیگری دوست دارد و آن هم مینیگانش است که اسمش ساشاست. نهتنها ساشا قابلاطمینانترین ابزار او برای انجام کاری است که در آن بهترین است (شلیک کردن به مردم)، بلکه بهنوعی میتوان آن را عشق زندگی او حساب کرد. او با ساشا میخوابد، با دقت از او مراقبت میکند و هرکس را که به آن دست بزند، به فجیعترین شکل ممکن میکشد.
هِوی تلاش زیادی میکند تا مطمئن شود در کل تیم هیچ اسلحهای بهاندازهی ساشا مورد مراقبت قرار نگرفته باشد و برایش مهم نیست بقیه دربارهی این مسئله چه فکری میکنند. البته همان بهتر که از این اسلحه مراقبت کند، چون هر گلولهای که از آن شلیک میشود، ۸۷۵ دلار قیمت دارد.
۴. سطل اطمینان خاطر – استنلی پربل: اولترا دلوکس ( The Reassurance Bucket – The Stanley Parable: Ultra Deluxe)
بین انتشار نسخهی اصلی استنلی پربل و نسخهی اولترا دلوکس، راوی داستان راهی پیدا کرد تا بازی را برای بازیکنان جدید جالبتر کند. او متوجه شد که استنلی پربل ذاتاً یک تجربهی سورئال است و شاید کسی را که بدون آگاهی قبلی سراغ آن بیاید، حسابی گیج کند. او راهی پیدا کرد تا جلوی آشفته شدن ذهنها را بگیرد و راهحل او یک سطل بود.
بنا بر دلایلی نامعلوم، هرگاه کسی سطل اطمینان خاطر استنلی پربل (Stanley Parable Reassurance Bucket) را در دستانش بگیرد، حس آرامش و امنیتی شدید وجودش را فرا میگیرد، طوری که از لحاظ ذهنی آماده میشود تا هرگونه شیطنت روایتی خودارجاعدهندهای را تحمل کند. با این حال، باید از این سطل با احتیاط استفاده کرد، چون استفادهی بیشازحد ممکن است به وابستگی شدید منجر شود.
۳. فیشبونز موشکانداز – لیگ آو لجندز (Fishbones The Rocket Launcher – League Of Legends)
جینکس (Jinx) یکی از شخصیتهای لیگ آو لجندز است و از وقتی که… چجوری بگوییم… به علم مهندسی اشتیاق پیدا کرد، یکی از همراهان همیشگیاش موشکانداز دستسازش فیشبونز بوده است. این اسلحهی قدرتمند میتواند یک سری مواد منفجره را که با تکنولوژی ویرانگر کمتک (Chemtech) ساخته شدهاند، در فاصلهای بسیار طولانی شلیک کند؛ دقت و قدرت موشک شلیکشده بسیار بالاست. جینکس هم از روی عشق و هم از روی نیاز، فیشبونز را هرکجا که میرود، با خود میبرد.
ظاهراً جینکس در توهماتش فکر میکند که فیشبونز با او حرف میزند، ولی در کمال تعجب تنها صدا در سرش که بویی از عقل برده است، به فیشبونز تعلق دارد. وقتی جینکس از فیشبونز میپرسد که آیا دوست دارد فلان چیز را منفجر کند، او (بهواسطهی جینکس) پاسخ میدهد که نابودی بیدلیل به معنای زیرپا گذاشتن حقوق دیگران است. او برای نظر فیشبونز اهمیت قائل نیست، ولی در هر حال او را تحمل میکند.
۲. جعبهی مقوایی – مجموعهی متالگیر (The Cardboard Box – Metal Gear Solid Series)
اسنیک عریان (Naked Snake) و بعداً بیگباس (Big Boss) در طی ماموریتهای نفوذ بسیارش به یک جعبهی مقوایی ساده برخورد کرد. در ابتدا این جعبه راهی ساده برای مخفی شدن در معرض دید نگهبانان بود، ولی اسنیک بهمرور متوجه شد که چمباتمه زدن زیر جعبه با حالت یک جنین بسیار آرامشبخش است. به همین ترتیب، او علاقهای خاص به جعبههای مقوایی پیدا کرد و هرگاه که یکی نابود میشد، احساس افسوس و سوگواری به او دست میداد.
ظاهراً علاقه به جعبههای مقوایی جزو ویژگیهای ذاتی باس است، چون سولید اسنیک (Solid Snake)، کلون بیولوژیک او و ونوم اسنیک (Venom Snake)، بدل او، هردو علاقهای مشابه به جعبههای مقوایی نشان دادهاند. شاید در لحظات پراسترس مبارزه، سپری کردن چند لحظهی آرامشبخش در تاریکی میتواند اثری عمیق روی ذهن و روان به جا بگذارد.
۱. فسیل هلیکس – مجموعهی پوکمون (The Helix Fossil – Pokemon Series)
در نگاه اول، فسیل هلیکس بقایای فسیلشدهی پوکمونی به نام اومانایت (Omanyte) است. ولی این کل حقیقت ماجرا نیست. فسیل هلیکس در اصل سمبل خدایی قدرتمند و بتی مخصوص پرستش است؛ شیئی که در هرکس که جرئت کند در مقابل شکوه آن قرار بگیرد، هم حس شگفتی برمیانگیزد، هم وحشت.
بسیار خب، شوخی به کنار، فسیل هلیکس یکی از بقایای بهجامانده از یکی از استریمهای کانال Twitch Plays Pokemon در سال ۲۰۱۴ است، کانالی که با استفاده از فرمانهای حضار در چت توییچ بازیهای پوکمون را بازی میکند. با توجه به شیوهای که رابط بین توییچ و بازی، فرمانها را از چت توییچ پردازش میکرد، شخصیت بازیکن داخل بازی بهطور مرتب فسیل هلیکس را از کولهپشتیاش در میآورد و سعی میکرد از آن استفاده کند، ولی تلاش او هیچ نتیجهای نداشت. این اتفاق آنقدر زیاد افتاد که اعضای چت به شوخی میگفتند که دارند «زمزمههایی» را از فسیل میشوند که از همه میخواهد آن را بپرستند.
منبع: The Gamer
انتشار یافته در:
دیدگاه خود را ثبت کنید