fanfiction.net، بزرگترین آرشیو فن فیکشن در اینترنت (و احتمالاً کل جهان آفرینش!)
اگر میخواهید کاری درست انجام شود، خودتان انجامش دهید.
فن فیکشن (یا بهاختصار «فَنفیک») یا ادبیات طرفداری تغییر دادن یا بسط دادن دنیا و اتفاقات یک اثر داستانی توسط طرفداران آن است. فَنفیکها بنا بر چند دلیل نوشته میشوند: ادامه دادن داستانی که پایان مناسب یا کاملی نداشته است، قرار دادن شخصیتهای داستان در موقعیتهای نامعمول و پرداختن به نتیجهی آن، قرار دادن شخصیتهای دو داستان و فرنچایز متفاوت در کنار (یا در مقابل) یکدیگر و …
بهخاطر بیتجربه بودن بسیاری از فَنفیکنویسان، فَنفیکشن بهعنوان مرجع نوشتههای بسیار سطحپایین شناخته میشود. با این وجود، فنفیکهایی وجود دارند که بسیار خوب هستند و بعضیمواقع کیفیت آنها اگر از داستان اصلی بالاتر نباشد، پایینتر هم نیست.
فنفیک به نظریهها، پیشبینیها و تمایلات طرفداران پیرامون وقوع حوادث دلخواهشان جان میبخشد و تمرکز بسیاری از آنها، به جای قهرمان داستان، یکی از شخصیتهای فرعی است که بهطور غیرمنتظرهای محبوبیت زیادی کسب کرده است.
با اینکه اینترنت عامل اصلی فراگیر شدن فنفیک شده، این پدیده بسیار قبلتر از پیدایش آن وجود داشته است. شخصیت برجستهای مثل جان استوارت میل با استفاده از فضاهای خیالیِ ازپیشساختهشده، داستان مینوشت. نغمهسرایان فرانسوی با استفاده از افسانههای آرتوری ترانه میسرودند و در یونان باستان پیرامون روابط شخصیتهای ایلیاد نمایشنامه نوشته میشد.
با اینکه فرم نوشتاری رایجترین فرم ارائهی فنفیک است، ولی همهشان اینگونه نیستند. فنفیک را میتوان در همهی اشکال بیان داستان ارائه کرد. در ژاپن، دوجینشی (داستان مصور ساخته شده توسط تازهکاران) یکی از اشکال معمول است و با سادهتر شدن ساخت ویدیو و پیشرفته شدن کامپیوترهای شخصی، فنویدیوها هم اکنون ظهور کردهاند.
امروزه تفاوت و مرز اصلی بین فنفیک و داستان اصلی، بهطور عمده توسط قانون کپیرایت ایجاد شده است، چون بسیاری از نوشتههای کلاسیک در اصل فنفیکهایی هستند که بنا بر منابع قدیمیتر ایجاد شدهاند.
تفاوت اصلی بین فنفیک و داستانی که با الهام از داستانی دیگر نوشته شده، این است که داستانی که فنفیک بر اساس آن خلق شده، یک یا چندین نسخهی رسمی دارد که از لحاظ قانونی به یک شرکت، خالق یا هر دو تعلق دارد. بنابراین آثاری مثل The Infancy Gospel of Thomas که یکی از کتب کاذبه (کتابهای مشکوکی که راجع به زندگی حضرت عیسی نوشته شده و در انجیل آورده نشده) است، یا بسیاری از دگرگونیهای افسانههای آرتوری که در آنها جام مقدس وجود ندارد یا رابطهی بین لنسلات و گونیویر هیچوقت اتفاق نیفتاده، طبق این تعریف فنفیکشن محسوب نمیشوند. همچنین در مواردی که پس از مرگ یک نویسنده، عدهای (ترجیحاً نویسندههای حرفهای که قبلاً کار چاپ کردهاند) دنیای خلقشده توسط او را با حفظ قوانین کپیرایت و کسب رضایت بازماندن یا بستگانش، به صورت رسمی بسط میدهند، با پدیدهی فنفیکشن روبرو نیستیم؛ هرچقدر هم این کار سطح پایین باشد و طرفداران آن را خیانت به کار نویسندهی اصلی خطاب کنند و سعی کنند نادیدهاش بگیرند. آگوست درلت که خود یکی از مهمترین افراد در شناساندن و بسط دادن آثار لاوکرفت و اساطیر کثولهو بود، این کار را «مشارکت پس از مرگ» خطاب کرده است.
تا به حال هیچ بیانیهای پیرامون قانونی بودن یا قانونی نبودن فنفیکها در قانوننامهی آمریکا یا دادگاهها صادر نشده است، ولی برخی افراد اعتقاد دارند فنفیک با قانون کپیرایت مغایرت دارد.
نظر نویسندگان پیرامون این فنفیکهای نوشته بر اساس دنیای خلقشده توسط خودشان متفاوت است.
– جی.کی. رولینگ با در نظر گرفتن برخی محدودیتها، نظر بسیار مثبتی پیرامون فنفیکهای هری پاتر دارد.
– تامورا پیرس اعتقاد دارد فنفیک راه خوبی برای تقویت مهارت نوشتن برای نویسندههای بلندپرواز است.
– تری پرچت با وجود داشتن فنفیکها مشکلی ندارد و معتقد است هر چیزی میتواند مفید باشد، تا موقعی که با آن عاقلانه برخوردکرد. هرچند به این بیانیه دو اخطار هم اضافه میکند: ۱. هر کس فنفیکی بر اساس جهانصفحه مینویسد، اصلاً نباید به فکر پول باشد ۲. فنفیکنویسهای جهانصفحه نباید نوشتههایشان را در معرض دید او قرار دهند.
– جرج آر. آر. مارتین، نفرتش از این پدیده را در وبلاگ خود ابراز کرده است، تا حدی که به گفتهی او نوشتن فکفیک بر اساس دنیای نغمهی یخ و آتش پیگرد قانونی به همراه دارد. به گفتهی او: «خلق شخصیت یکی از مراحل نوشتن است.»
– جیمز بو (نویسنده و روزنامهنگار) حامی پَروپاقرص فنفیک است و اشاره میکند که خلق داستان از شخصیتها و محیط خلقشده توسط فردی دیگر، قدمی مثبت در راستای خلق شخصیت و محیط توسط خود فرد است.
– بهطور کلی، واکنشها از درخواست Archie comics پیرامون حذف فوری فنفیکهای نوشته شده بر اساس آثارش تا چاپ یک سری از فنفیکهای باکیفیت Star Trek بهصورت کتاب توسط شرکت فیلمسازی پارامونت متغیر بوده است.
چند توصیه برای نوشتن فنفیک:
- راجع به اثری که میخواهید بر اساس آن فنفیک بنویسید، خوب تحقیق کنید و اگر اخیراً آن را نخواندهاید/ندیدهاید، حتماً این کار را انجام دهید.
- فنفیک عموماً وقتی جذاب است که کار نویسندهی اصلی را دنبال کند. عوض کردن اتفاقات داستان اصلی به میزان زیاد ممکن است ذوق خیلیها را برای خواندن فنفیک شما کور کند.
- فنفیک مکان خوبی برای بررسی احتمالات است. اگر برای فنفیک نوشتن دنبال موضوع میگردید، سوالهایی را از خود بکنید که با «چه میشد اگر» شروع میشوند:
«چی میشد اگه فلان شخصیت به جای اینکه مهربون باشه، ظالم میشد؟»
«چی میشد اگه فلان شخصیت نمیمرد؟»
«چی میشد اگه فلانی و فلانی با هم ازدواج میکردن؟»
«چی میشد اگه همین داستان به جای یه محیط قرون وسطایی، تو یه محیط علمیتخیلی اتفاق بیفته؟»
و … - اگر قصد دارید از شخصیتهای داستان اصلی، بدون تغییر دادن ماهیتشان استفاده کنید، هویت و شخصیت آنها را به همان شکلی که بودند، نگه دارید. مثلاً اگر یکی از ویژگیهای شخصیت موردنظر غرور است، نباید در فنفیک شما رفتار یک شخصیت فروتن را پیدا کند.
- حالوهوای کلی داستان را برای خود تعیین کنید. برخی از فنفیکها بین چند حالوهوای کلی (بهطور مثال جدی/ طنزآمیز) گیر میکنند و این باعث میشود دل خواننده برای ادامه دادن اثر زده شود.
- اگر احساس میکنید توانایی خلق دنیا و شخصیتهای خود را دارید، وقتتان را با نوشتن فنفیک تلف نکنید. چون فنفیک، هر چقدر هم که خوب باشد، در آخر فقط یک فنفیک است و به هیچ عنوان جای داستان اصیل را نمیگیرد.
آثار محبوب فنفیکنویسان و تعداد تقریبی فنفیکهای آنها (تا بیستودوم آوریل ۲۰۱۳) در سایت fanfiction.net:
- هری پاتر ۶۳۹۷۸۱
- ناروتو ۳۲۹۸۰۸
- گرگومیش ۲۰۹۰۸۹
- بلیچ ۷۲۲۵۷
- پوکمون ۶۰۲۵۸
- ارباب حلقهها ۴۸۶۶۰
- پرسی جکسون ۳۷۹۱۲
سلام. اگه بخوام یه داستان خیلی قدیمی (مثلا زیبای خفته) رو دوباره بازسازی کنم و مثل داستان کوتاه یا رمان درش بیارم و یه سری اتفاقات رو تغییر بدم و کم و زیادش کنم و شباهت حدود ۶۰ درصدی به خود داستان داشته باشه؛ آیا فن فیکشن محسوب میشه؟
سلام. نه طبق تعریف بازنویسی و بازتعریف آثار ادبی کلاسیک که بهخاطر قدیمی بودن از حفاظت قانون کپیرایت خارج شدن فنُفیکشن محسوب نمیشه.
سلام. ببخشید یه سوال داشتم. اگر نویسنده اثری مستقل (منظورم همون فن فیکشن اما کاملا ایده داستانی از خودش باشه.) داشته باشه اما درباره یک سری آدم مشهور نوشته باشه. منشر کردنش کار درستیه؟
سلام.
راستش فنفیکشن در حدی مطرح نمیشه که بخواد برای اون اشخاص معروف مشکل ایجاد کنه یا برای جامعه چالش اخلاقی خاصی ایجاد کنه. ولی خب اگه منظورت اخلاقیات فردیه، بستگی به ذات فن فیکشن داره. مثلاً بعضی از طرفدارهای کیپاپ میان دربارهی آیدولهای مورد علاقهشون فنفیکشنهای اروتیک مینویسن و توشون اونها رو نوجوونهای دوازده سیزده ساله در نظر میگیرن که یکم ناجوره.
در کل بستگی به ذات فنفیکشن و شخص معروفی که دربارهش نوشته میشه داره.
بهترین فن فیکشن هایی که خوندی چی هستن ؟
متاسفانه هیچ فنفیکشنی نخوندم تو کل عمرم.
خوده من فنفیکی رو دوست دارم که مطرح کنندهی سوال “what if” باشه.
ولی به طور کلی یه چیزی تو مایههای مارتینم، فنفیک رو دوست ندارم، ولی با این شدت نفرت ماریتن از فنفیک هم نمیتونم ارتباط برقرار کنم.
منم در این زمینه باهات همنظرم. دوست ندارم، ولی متنفر هم نیستم. چیزی نیست که بخوام روی نوشتنش وقت بذارم، ولی بهنظرم میتونه اکسپریمنت جالبی باشه.
راجع به فن فیکشن هایی که درباره آدم های واقعی (منظورم کیپاپه)نوشته میشه چه نظری دارید؟
به نظرتون کار درستیه؟
من تا حالا نخوندمشون، ولی به نظرم با فنفیکشن معمولی فرق زیادی نداره. چون در هر صورت اعضای این گروههای کیپاپ هم خیلی «واقعی» نیستن و اون تصور پاک و اسطورهایای که ازشون به جامعه عرضه میشه، یه تصویر از پیش طراحیشدهست که در بیشتر موارد خودشون کنترلی روش ندارن.
In a way, they are fictitious too.
وحشتناکترین فن فیکی خوندم House of Night بود. خیلی سعی کرده بود فن فیک توایلایت نباشه و خودش یه داستان مستقل باشه اما نشده بود :))یادم میاد تند تند میخوندم تا فقط تموم شه. فن فیک های هری پاتر هم همیشه برام کرینجی بودن, نمیدونم کلا چرا با این پدیده مشکل دارم مثل مارتین. البته به خودی خود چیز بدی نیس. فقط من طرفدارش نیستم.
من تا به امروز تنها فنفیکشن فوقالعادهای که میتونم اسم ببرم «اتود در سبز زمردی» (A Study In Emerald) نیل گیمنه که البته از لحاظ فنی فنفیکشن حساب نمیشه، چون منبع الهامش از حفاظت قانون کپیرایت خارجه، ولی خود گیمن «فن فیکشن شرلوک هلمز و لاوکرفت» خطابش کرده. اتفاقاً چیزی که اینقدر خود داستان و غافلگیری نهاییش رو فوقالعاده میکنه، همین ماهیت فنفیکشن بودن و پیشفرضهاییه که ما از شخصیت شرلوک هلمز داریم. این داستان به من ثابت کر که فنفیکشن فینفسه میتونه بستری برای خلق ادبیات عالی باشه، ولی متاسفانه بیشتر فنفیکشنها یا خیلی آماتوریان، یا Wish Fulfillment صرف.
من خودم فن فیکشنی رو دوست دارم که بیاد از یه زاویه جدید به داستان نگاه کنه و در حقیقت داستان رو پارودی کنه! مثلا من خودم دوست دارم یه فن فیکشن از هری پاتر بخونم که لرد ولدمورت راوی داستانه و یا یه فن فیکشنی بخونم که توش هری پاتر PTSD بعد از جنگ هاگوارتز رو داره.
یه نکتهی دیگهای هم که هست اینه که جالب بودن موضوع فنفیکشن به خودی خود کافی نیست. بلکه پرداخت به داستان و شاخ و برگ دادن بهش هم مهمه. مثلاً ما فنفیکشن زیاد داریم که توش داستان از دید ولدمورت تعریف شده باشه، ولی خب کمتر پیش میاد این ایده رو با جدیت پرورش داده باشن. اغلب صرفاً یه کار بامزه با این ایده میکنن. همین و بس.
خودت تا حالا فن فیکشن نوشتی فربد؟
نه. علاقهای هم به نوشتنش نداشتم هیچوقت.