در ۱۵ اکتبر ۲۰۲۲، هلنا تیلور (Helena Taylor)، صداپیشهی بایونتا (Bayonetta) یک رشتهتوییت ویدیویی جنجالآفرین در توییتر منتشر کرد که در آن ادعا کرد که نینتندو، ناشر این بازی، برای کار صداپیشگی بایونتا در «بایونتا ۳» به او دستمزد ۴۰۰۰ دلاری پیشنهاد داده است. او آنقدر از این تصمیم عصبانی بود که از طرفداران درخواست کرد بازی را بایکوت کنند و بهجایش پول خرید آن را به بنگاههای خیریه بدهند. در این مطلب میخواهیم با نگاهی به این دعوا به دستمزد غیرمنصفانه افراد در صنعت بازی بپردازیم.
اگر اخبار مربوط به صنعت بازی را دنبال کنید، احتمالاً شنیدهاید که بسیاری از کارمندان بابت کار زیاد و حقوق پایین گلهمند هستند. طبق آمار منتشرشده در UNI Global Union، حدود ۶۶ درصد از بازیسازان بر این باورند که حقوقشان کم است.
همچنین از گوشه و کنار اخباری دربارهی حقوق و دستمزد پایین و ناکافی صداپیشگان و انیماتورها در عرصههای دیگر صنعت سرگرمی و صنعت بازی شنیده میشود. اساساً نظر عمومی بر این است که اگر در صنعت سرگرمی سلبریتی نشده باشید، با شما بسیار بد رفتار میشود. گاهی حتی سلبریتی بودن هم کمکی به قضیه نمیکند.
بنابراین با توجه به پیشفرض موجود، جای تعجب ندارد که حملهی هلنا تیلور به سازنده و ناشر بایونتا (پلاتینوم گیمز و نینتندو) تاثیری شبیه به انداختن یک کبریت روشن به انبار دینامیت داشت.
در ویدئوهایی که هلنا منتشر کرد، احساسات موج میزند. او شبیه به مبارز راه آزادی رفتار میکند که طرف حسابش ابرشرکتهای دندانگرد و مستبد است. او میگوید: «متوجه هستم که بایکوت کردن این بازی انتخابی شخصی است و بسیاری از افراد هستند که تمایلی به انجام این کار ندارند… اشکالی ندارد. ولی اگر شما کسی هستید که به انسانهای دیگر اهمیت میدهید… اگر هنگامیکه کسی بابت تصمیمات اقتصادی آسیب میبیند، دلتان به درد میآید، در این صورت از صمیم قلب از شما میخواهم که این بازی را بایکوت کنید. من تصمیم گرفتم برای حمایت از تمام اشخاصی که بابت استعدادشان دستمزدی سزاوار دریافت نمیکنند، این کار را انجام دهم. گربههای چاقی که در راس نشستهاند، تمام قسمتهای لذیذ غذا را میخورند و آنچه برای ما باقی میگذارند، خردهنانهای گندیده است.»
هلنا سخنران خوبی به نظر میرسد، مگر نه؟
در ابتدا، واکنش به حرفهای او حمایتآمیز بود. چون همه – تا حدی – میدانستند که صنعت سرگرمی به افراد خلاق دستمزد قابلقبولی نمیدهد، اتهام او بسیار جدی گرفته شد، خصوصاً با توجه به جدیت و مصمم بودن او برای خراب کردن تمام پلهای پشت سرش. بسیاری از افراد به سیاستهای موذیانهی نینتندو در گذشته اشاره کردند و برخی هم ادعا کردند که پیشخرید «بایونتا ۳» را لغو کردهاند. با این حال، همیشه باید حرفهای طرف مقابل قصه را نیز بشنوید. سه روز بعد، جیسون شرایر (Jason Schrier) یک رشتهتوییت نوشت و در آن مقالهای را که برای بلومبرگ (Bloomberg) نوشته بود به اشتراک گذاشت و توضیح داد که حرفهای هلنا تیلور، طبق مدارکی که افراد آشنا با قرارداد ارائه کرده بودند، دروغ بودند. اساساً دستمزدی که به او پیشنهاد داده شده بود، نه ۴۰۰۰ دلار، بلکه ۱۵۰۰۰ دلار بود و دلیل جوش نخوردن معامله این بود که هلنا درخواست یک دستمزد ۶ رقمی را کرده بود، دستمزدی که نینتندو حاضر نبود پرداخت کند، برای همین آنها یک صداپیشهی دیگر را استخدام کردند: جنیفر هیل (Jennifer Hale) که از هلنا بهمراتب معروفتر است و بدونشک با دستمزد پایین استخدام نشده بود.
البته هلنا در یک ایمیل به بلومبرگ این ادعا را دروغ خطاب کرد و گفت که این تلاش ناشر برای نجات دادن خود و بازیشان است. همچنین او گفت که میخواهد خود را از شر این فرنچایز «لعنتی» خلاص کند و به کار در تئاتر برگردد، ولی واکنش او مصداق شانه از زیر بار مسئولیت خالی کردن بود، چون خود او بود که این جنجال را آغاز کرد. بسیاری از افراد بهخاطر ادعای او مورد آزار و اذیت قرار گرفتند، خصوصاً جنیفر هیل که مجبور شد بیانیهای منتشر کند. آخر خانم محترم، شما خودت کسی بودی که گفتی مردم این بازی را بایکوت کنند. به انتخاب خودت درگیر ماجرا شدهای. نمیتوانی در اولین فرصت که طرف مقابل جوابت را داد، بگویی میخواهم از قضیه فاصله بگیرم.
میدانم که در این دوره و زمانه، تصور عموم این است که ابرشرکتها پلید هستند و هر گله و شکایتی علیهشان قابل توجیه است. با این حال، اگر فرض را بر این بگیریم که تیلور داشت دروغ میگفت، معنیاش این است که او در حال سوءاستفاده از این جو راه افتاده علیه ابرشرکتها بود. همانطور که خود شرایر در توییتی خاطرنشان کرد: «بعید میدانم که کلیت ماجرا بهاندازهی ویدیوهای اولیهی [تیلور] توجه دریافت کند؛ از این نظر، این قضیه سؤالهای جالبی در ذهن ایجاد میکند: سوالاتی دربارهی توسل به احساسات مردم و شیوهی توزیع اطلاعات در شبکههای اجتماعی.»
البته ما نمیتوانیم به حقیقت کامل ماجرا دسترسی داشته باشیم، چون یک سری جزئیات خواهند بود که فقط هلنا تیلور و نینتندو از آنها خبر خواهند داشت. ولی در توییتر زیر توییتهای هلنا یک سری برداشت از ماجرا شد که فارغ از حقیقت ماجرا، در مقیاسی بزرگتر قابلتاملاند، چون میتوانند درک ما را از موقعیتهای اینچنینی افزایش دهند:
۱. استدلال «عرضه و تقاضا»
این حرف اساساً اشاره به قانون «عرضه و تقاضا» دارد؛ قانونی که میگوید قیمت هر چیز را میزان تقاضای مشتری برای آن تعیین خواهد کرد و قیمت استاندارد هر چیز اینگونه تعیین میشود. با اینکه این قانون را درک میکنم و بهنظرم تا حد زیادی اثر منفی طمع فردی را در مراودات اقتصادی خنثی میکند، بهنظرم این برداشت اشتباه است. اگر صاحبکارها و سرمایهدارهای یک صنعت با کارکنان و افراد خلاق در آن بهشکلی منصفانه رفتار نمیکنند، وظیفهی اخلاقی این کارکنان و افراد خلاق است نسبت به این موقعیت اعتراض کنند، نه اینکه صرفاً خردهنان گندیدهای را که آقابالاسرهایشان بهشان میدهند بپذیرند. در این موقعیت خاص قانون عرضه و تقاضا نمیتواند به ایجاد دستمزد منصفانه منجر شود، چون مشتری بهطور مستقیم کار افراد خلاق را نمیخرد و هیچ درکی از دستمزد منصفانه برای آنها ندارد. مثلاً شاید من نوعی از اینکه هلنا تیلور همچنان صداپیشگی بایونتا را ادامه دهد، استقبال کنم (و در این صورت تقاضا وجود دارد)، ولی چون خودم قرار نیست پولی به هلنا تیلور بدهم، این تقاضا نقشی در دستمزد او ندارد.
اگر تیلور داشت حقیقت را میگفت، کار او بسیار شجاعانه و ضروری میبود. ۴۰۰۰ دلار برای صداپیشگی یک بازی مثل «بایونتا ۳» رقمی بسیار پایین است.
۲. استدلال «بایکوت کردن در قبال کارکنان دیگر منصفانه نیست»
من موافقم که تیلور با درخواست برای بایکوت کردن بازی، خود را بیشازحد حقبهجانب و مغرور نشان داد، ولی این درخواست کسی را جز ناشر دچار ریسک نمیکند، چون همهی افراد خلاق بابت کار روی بازی از قبل حقوق خود را دریافت کردهاند.
۳. استدلال «صداپیشگی آسان است، بنابراین حقوق آن باید کم باشد»
این استدلال یک نکته را نادیده میگیرد: اینکه انجام دادن بعضی کارها ساده میشود، چون قبلش باید سالها را صرف پرورش استعداد و مهارت لازم برای انجامشان کنید. صداپیشگی یکی از این کارهاست. اینکه صرفاً فکر کنید صداپیشگی در نشستن در یک اتاق و خواندن یک سری جمله پشت میکروفون خلاصه میشود، دیدگاهی اشتباه است.
همچنین تیلور در ویدیوهایش ادعا کرد که هویت بایونتا به او گره خورده، طوریکه انگار بایونتای واقعی خودش است و صداپیشهی دیگر صرفاً هویت او را جعل کرده است. در این مورد میتوان بحث خاصی را مطرح کرد: اینکه یک صداپیشه تا چهحد در هویت بخشیدن به یک شخصیت خیالی نقش دارد. با این حال، اگر بخواهیم انصاف را رعایت کنیم، در جواب باید بگوییم که اگر نینتندو توانست هلنا تیلور را بدون مشکل خاصی با جنیفر هیل جایگزین کند، معنیاش این است که نقش او در هویتبخشی به شخصیت آنقدرها که خودش فکر میکرده مهم نبوده است.
در نهایت سوالی که مطرح میشود این است: در این سناریو حق با چهکسی بود؟ مدتی پس از رشتهتوییت اصلی، هلنا یک رشتهتوییت دیگر منتشر و در آن بهشکل زیرپوستی تأیید کرد که در ویدیوی اصلی، بهخاطر اشاره نکردن به یک سری اطلاعات مهم، دروغ گفته است. در ابتدا به او ۱۰۰۰۰ دلار دستمزد پیشنهاد شد. پس از اینکه او درخواستی نزد هیدکی کامیا مطرح کرد، این دستمزد به ۱۵۰۰۰ دلار افزایش پیدا کرد. یک ماه پس از اینکه این پیشنهاد را هم رد کرد، برای «ضبط تعدادی خط دیالوگ» به او ۴۰۰۰ دلار پیشنهاد داده شد.
آیا کار هلنا تیلور بیش از ۱۵۰۰۰ دلار ارزش داشت؟ این قضیه قابلبحث است. ولی آنچه قابلبحث نیست این است که او عمداً به این اطلاعات مهم اشاره نکرد، اطلاعاتی که بدونشک روی دیدگاه مردم از او و حرفهایش تأثیر میگذاشت. اگر قصد ما مبارزه با رفتار غیرمنصفانه در برابر افراد خلاق در صنعت سرگرمی باشد، جنجالی که هلنا تیلور آفرید، یک قدم رو به عقب بود، نه قدم رو به جلو.
با این حال، نباید اجازه دهیم که این اتفاق ناخوشایند حواس ما را از مشکل بزرگ مربوط به دستمزد غیرمنصفانهی افراد خلاق در صنعت سرگرمی پرت کند. این مشکل موقعی بیشتر به چشم میآید که دستمزدهای ۷ رقمی دیوانهواری را در نظر بگیریم که سلبریتیها برای صداپیشگی شخصیتها انجام میدهند. صداپیشههای حرفهای میتوانند همان کار را با همان کیفیت یا شاید حتی بهتر انجام دهند و حتی کسری از آن دستمزد هفت رقمی، اگر بهدرستی تقسیم شود، میتواند زندگی بسیاری از این صداپیشگان بااستعداد را متحول کند. متأسفانه بیشتر کسانی که از این قبیل کارهای خلاقانه را انجام میدهند، درونگرا یا حساس هستند و شاید توانایی زیادی در زمینهی مذاکره کردن سر دستمزد نداشته باشند. بنابراین در برابر کملطفی صنعت بازی و دریافت حقوق پایین با عنوان «دستمزد استاندارد صنعت» آسیبپذیر هستند. جنجال «بایونتا ۳» به کنار، تلاش برای بهبود وضعیت دستمزد افراد در صنعت بازی و شرایط کاری برای افراد خلاق در صنعت سرگرمی باید ادامه پیدا کند و آگاهی دربارهی رفتار غیرمنصفانه با آنها بیشتر شود. فقط در این راستا کاری را که هلنا تیلور انجام داد، انجام ندهید. لطفاً از همان ابتدا تمام حقایق را در اختیار ما قرار دهید.
انتشار یافته در:
مشکل اینه که توی مطلب فرض شده چیزی با نام «دستمزد عادلانه» وجود داره.در حالی که به هیچ وجه اینطوری نیس.دستمزد یه صداپیشه مبلغیه که به نظر مدیر پروژه،ارزشش رو داره تا برای کار صدا پیشه پرداخت کنه،یا حالا هر شغل دیگه ای.
چطور قراره مبلغ یه چیزی «عادلانه» باشه وقتی سر ارزش گذاریش توافقی وجود نداره؟نمیشه که به مدیر گفت تو چرا مبلغ مورد نظرتت با مبلغ من فرق داره.زیر سوال بردن ارزش گذاری ذهنی افراد مثل زیر سوال بردن رنگ مورد علاقشونه.بی معنیه.
این با چونه زدن فرق داره.تیلور و نینتندو هرچقدر میخوان با هم چونه بزنن تا به توافق برسن.جوش خوردن معامله هم فقط به نظر این دو بستگی داره(واسه ساده سازی فرض میکنیم اینجا دولت دخالتی سر حداقل دستمزد نداره).
اون قسمت عرضه و تقاضا هم اشتباهه.اگه شخص واقعا کار مهمی رو انجام بده،این موضوع توی فروش به چشم میاد.همین فروش چشمگیر بعدا میتونه واسه چونه زدن به کار بیاد.اگه نینتندو تونست به جای تیلور یکی دیگه رو بیاره و بازم موفقیت تجاری رو تجربه کنه،یعنی بود و نبود تیلور واسه خیلیا اصلا اهمیتی نداشته.
همین رو میشه به کل صنعت بازی ربط داد.من تا الان هیچ وقت نشنیدم یه گیمر بگه «چون توی این بازی فلان صداپیشه حضور داره میخرمش».گیمرا به صرف گیمپلی و داستان و … ترغیب به خرید بازی میشن،ولی به صرف صداپیشه خیر.حالا اینو مقایسه کن با مثلا صنعت سینما که توش جمله ی «چون توی این فیلم فلان بازیگر حضور داره می بینمش» یه چیز عادیه.
وقتی بودن/نبودن یک صداپیشه اصلا فرق خاصی توی نظر مشتریات و در نتیجه در تقاضا واسه بازیت نداره،معنی نداره که براش دستمزد بالا تعیین کنی.با این منطق باید دستمزد طراح مراحل و برنامه نویس و … هم زیاد کنی که نتیجه اش مشخصه(ورشکستگی).اگه هم بخوای بگی چرا صنعت بازی اینجوریه،باید یقه ی گیمرا رو بگیری که چرا اصن به کار و زحمت صداپیشه ها اهمیتی نمیدین که بتونن راحت تر چونه بزنن.ولی همینم مسخره به نظر میاد.شما ترجیح میدی ملاک خرید بازی واسه ملت وجود فلان صداپیشه باشه یا مثلا گیم پلی و لول دیزاین و…؟