پیشآگاهی سوراخی است که از گودال پیش رو خبر میدهد.
پیشآگاهی نشانه، اشاره یا کنایهای در روایت داستان است که از فاشسازی یا اتفاقی که بعداً قرار است رخ دهد، خبر میدهد. این نشانه، اشاره یا کنایه ممکن است یک سخن باشد، یک عمل، اتفاقی غیرمنطقی که معنی آن بعداً معلوم میشود، اسمی که پشت آن منظوری نهفته است و یا هر چیز دیگر. پیشآگاهی ممکن است نشانگر اتفاقی شوم باشد، ولی در لحظهای که ارائه میشود، اینطور بهنظر نرسد.
پیشآگاهی با کیفیت چیزی را که قرار است به آن اشاره کند، فاش نمیکند، اما وقتی بعد از فاشسازی، خواننده دوباره آن را میخواند یا میبینید، شبیه مدرکی واضح بهنظر میرسد. پیشآگاهی بیکیفیت یا با بیش از حد واضح بودن حس تعلیق را از بین میبرد و یا مبهمتر از آن است که بخواهد چیزی را پیشگویی کند. پیشآگاهی ممکن است زمینهساز چیزی باشدکه نویسنده قصد دارد بعداً بهطور ناگهانی وارد داستان کند و یا از ورود عناصر ماوراءالطبیعه به داستانی که واقعگرایانه بهنظر میرسد، خبر دهد.
Foreshadowing در معنای واقعی کلمه.
در ادبیات، پیشآگاهی معمولاً موقعی اتفاق میافتد که به یک امکان و احتمال اشاره میشود، ولی شخصیتها فورا آن را رد و تکذیب میکنند. بدینشکل، این رد شدن و تکذیب روی بعضی از خوانندهها که درست مثل شخصیتهای داستان از آینده خبر ندارند، اثر میگذارد. ولی خوانندههای باتجربهتر فوراً این ترفند را شناسایی میکنند و متوجه میشوند باید انتظار چه چیزی را داشته باشند.
خواب دیدن (در صورتی که راجع به اتفاقاتی باشد که قرار است در آینده بیفتند) اغلب پیشآگاهی است. همچنین دو مورد از دگرگونگیهای شاخص این عنصر، «پسآگاهی» و «دیدن مرگ خود» هستند. پسآگاهی یعنی باخبر شدن از عاقبت یک اتفاق قبل از دیدن خودِ آن. این باخبر شدن میتواند از طریق سفر در زمان، آیندهنگری یا عدم ترتیب زمانی بین سلسله وقایع داستان رخ بدهد. فیلم یادگاری ساختهی کریستوفر نولان کلاً بر اساس پسآگاهی ساخته شده است. «دیدن مرگ خود» هم موقعی رخ میدهد که بنا بر دلایلی، شخصیت از نحوهی مرگ خود و یا حتی زمان و مکان آن آگاه باشد. شخصیت اصلی فیلم ماهی بزرگ از نحوهی مردن خود آگاه است، چون آن را از درون چشمهای یک جادوگر دیده است.
کسانی که BioShock را بازی کرده باشند معنای این جمله را میفهمند.
نمونههایی از پیشآگاهی در آثار داستانی معروف:
- گفتوگوی به ظاهر بیاهمیت بین شخصیتهای فیلم سگهای انباری ساختهی کوئنتین تارانتینو در ابتدای فیلم، ویژگیهای شخصیتی آنها را که بعداً اتفاقات داستان و سرنوشت هر یک از آنها را رقم میزند، معلوم میکند.
- جملهای که هاروی دنت در شوالیهی تاریکی بیان میکند: «یا یه قهرمان میمیری یا اونقدر زنده میمونی تا به یه شرور تبدیل بشی.»
- بهعنوان یک مثال طعنهآمیز، در ارباب حلقهها: یاران حلقه، فرودو میگوید: «تاکنون تنها امید من رسیدن به اینجا (ریوندل) بود. امیدوارم نیازی نباشد بیش از این پیشروی کنم … یک ماه را به ماجراجویی و دور از خانه سپری کردم و حالا فهمیدهام که همینقدر برایم بس بوده است.» حدس بزنید بعد از این چه اتفاقی میافتد.
همچنین کمی قبلتر از ورود یاران حلقه به معدن موریا و روبرو شدن با بالراگ، گندالف میگوید: «در نقاط عمیقتر دنیا، موجوداتی کهنتر و پلیدتر از اُرکها وجود دارند.» - سری نغمهی یخ و آتش شامل تعداد بسیار زیادی پیشآگاهی حوادث تلخ است، اما شاید یکی از تلخترین آنها جملهای باشد که لرد بِیلیش به سانسا میگوید: «زندگی ترانه نیست، دختر شیرین. شاید یه روز در کمال تاسف متوجه این موضوع بشی.»
- در بازی سایلنت هیل ۲، اوایل بازی پیامهایی میبینید با مزمون: «اینجا یک حفره وجود داشت. حالا از بین رفته است.» و «دری که در تاریکی بیدار شود، رو به کابوس باز میشود.» این پیامها به حوادث روانشناسانهای اشاره میکنند که بعداً در داستان اهمیت پیدا میکنند.
- در فیلم بیگانه، ما شاهد این گفتوگو هستیم:کین: «اوه احساس میکنم مُردهم.»
پارکر: «تا حالا کسی بهت گفته که عین مردهها هم بهنظر میرسی؟»کین اولین نفر بین گروه است که میمیرد. - در انیمیشن شگفتانگیزها، ادنا، شخصیتی که لباسهایی مخصوص ابرقهرمانها طراحی میکند، راجع به اینکه چرا شنل روی لباسهای خود قرار نمیدهد، بحث و اشاره میکند که شنلها دستوپاگیر و در نتیجه مرگبار هستند. شخصیت بد داستان بهوسیلهی گیر کردن شنلش در موتور جت کشته میشود.
- در سری بازیهای گابریل نایت، اسم شخصیت اصلی، پیشآگاهی حرفهی خانوادگی او، یعنی مبارزه با موجودات پلید را انجام میدهد؛ پیشهای که گابریل در ابتدای بازی از آن بیخبر است.
منبع: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/Foreshadowing
یک سوال فرق پیش آگاهی با تفنگ چخوف پس چیه ؟ ممکنهددر یک جایی هردوشون یک چیز باشن ؟
خیلی سوال قشنگیه.
اولش که اینا رو میخونی حس میکنی مشابهن، ولی فرقای مهمی دارن.
اول اینکه تفنگ چخوف یک عنصر یا آیتمه، مثلا یه تفنگ، چاقو، آینه یا… است. ولی پیش آگاهی یه اتفاق یا دیالوگ تو داستانه.
از طرف دیگه پیش آگاهی داره تو رو از یه اتفاق تو آینده مطلع میکنه و یه جورایی اگه بهش دقت کنی با احتمال خیلی زیادی میدونی قراره در آینده چی بشه. ولی تفنگ چخوف الزاما نمیگه که قراره چه اتفاقی بیوفته. یعنی مثلا تو نمیفهمی با اون اسلحه قراره کسی کشته بشه یا قراره قفل یه در شکسته بشه.
شت الان فهمیدم . مرسی بابت توضیح (((:
واقعا مارتین دوست داره همه چیز رو کتاباش تلخ کنه،حتی پیش آگاهایی هاش.پیش آگاهی های برسرک تو آرک دوران طلایی هم جالب بود.
خدای پیش آگاهی وان پیس
فکر کنم قصد داری برای همشون یه مثال از وان پیس بزنی مراد
یکی از ریزترین و جالب ترین پیش آگاهی ها برا من تو کتاب چهارم هری پاتر بود. وقتی اخر کتاب هری پیش دامبلدوره و راجب برگشت ولدمورت از طریق خون هری توضیح میده نریتر داستان میگه که برای یه لحظه برق پیروزی تو چشمای دامبلدور درخشید اما یه ثانیه بعد خاموش شد و هری هم فک کرد که توهم زده این برق پیروزی لحظه ای رو تو چشمای دامبلدور دیده چون که بعدش قیافه دامبلدور خیلی دپرس بود. این جمله خیلی کوتاه بین سیلی از اتفاقات دیگه بیان می شه اما من تا کتاب هفتم منتظر بودم که دلیل اون شادی لحظه ای دامبلدورو بدونم و اخرشم معلوم شد که خوشحالی دامبلدور واقعا دلیل داشته چون تا وقتی خون هری تو رگهای ولدمورت بود هری نمی مرد.
این قسمتش بود
For a fleeting instant, Harry thought he saw a gleam of some- thing like triumph in Dumbledore’s eyes. But next second, Harry was sure he had imagined it, for when Dumbledore had returned to his seat behind the desk, he looked as old and weary as Harry had ever seen him.
نایس. من خودم متوجه این نشده بودم یا بهتره بگم یادم نبود.
پس آگاهی … تو سه گانه اول استاروارز، و بیشتر تو قسمت حمله کلون ها، به کار رفته.