تعریف ابتدایی یک درگیری خاکستری
معرفی عنصر داستانی دنیای خاکستری
در یک درگیری خاکستری، هیچیک از طرفین نه کاملاً خوب هستند و نه کاملاً بد. هردو برای جنگیدن دلیلی قوی و موجه دارند و هریک شامل شخصیتهای مختلفی هستند؛ از اشخاص شریف و حقجو گرفته تا اراذل موذی و بدطینت.
[su_pullquote class=”my-pq”]در یک درگیری خاکستری، هیچیک از طرفین نه کاملاً خوب هستند و نه کاملاً بد. هردو برای جنگیدن دلیلی قوی و موجه دارند و هریک شامل شخصیتهای مختلفی هستند؛ از اشخاص شریف و حقجو گرفته تا اراذل موذی و بدطینت.[/su_pullquote]
در اکثر موارد، یک جناح در مقایسه با دیگری دلیل موجهتری دارد و شامل افراد بهتری است. شخصیت اصلی عموماً برای جناح بهتر مبارزه میکند و اگر اینطور نباشد، تا قبل از پایان داستان به آن جناح میپیوندد. با اینکه مخاطب دوست دارد جناح بهتر پیروز شود، ولی جناح مقابل هم حس همذاتپنداری او را برمیانگیزد. نتیجهی این درگیری به جایگاه داستان در ترازوی خوشبینی/بدبینی بستگی دارد. در صورتی که داستان روی سکوی خوشبینی این ترازو قرار داشته باشد، نهایتاً هردو جناح میفهمند که جنگیدن بیفایده است، اختلافاتشان را کنار میگذارند و برای ساختن دنیایی بهتر درکنار یکدیگر تلاش میکنند. در صورتی که داستان وسط این ترازو قرار داشته باشد، معمولاً یک جناح دیگری را شکست میدهد و این پیروزی صلح به ارمغان میآورد، ولی صلحی پوچ و غمانگیز، چون یک جناح با ایدههایی اصیل و اعضایی مصمم و مقاوم از بین رفته است. در صورتی که داستان روی سکوی بدبینی این ترازو قرار داشته باشد، با ادامه یافتن مبارزه هردو جناح به تدریج افراطیتر میشوند و حس همذاتپنداری مخاطب برای هردو کاهش مییابد تا اینکه نهایتاً جناح قویتر دیگری را نابود میکند و این نابودی باعث میشود کسانی که با عقاید جناح ضعیفتر موافق باشند، مورد ستم واقع شوند یا آنها هم کاملاً نابود شوند. درنتیجه جناح قویتر خود را بهعنوان مهد قهرمانان شریفی که موفق شدند مخالفشان را شکست دهند تعریف و بدینترتیب تاریخ را به نفع خود تحریف میکند. در حالتی دیگر هردو جناح همدیگر را کاملاً نابود میکنند و درنتیجه کسی پیروز نمیشود.
همه چی خاکستریه، نه؟
در بعضی موارد، هردو جناح علیه جناح سومی که بیتردید و بدون ابهام پلید است و حتی شاید عامل اصلی به راه انداخته شدن جنگ بوده باشد، متحد میشوند و درگیری این اتحاد با جناح سوم پایان داستان را رقم میزند. وقتی این جناح پلید از بین برود، جناحهای خاکستری تقریباً در همهی موارد تصمیم میگیرند با صلح و آرامش کنار هم زندگی کنند.
یکی از ویژگیهای برتر دنیای خاکستری غیرقابلپیشبینی بودن روند و پایان داستانی که درون آن شکل گرفته است. تقریباً در همهی داستانهایی که دنیای سیاهوسفید دارند، در آخر خوبی پیروز میشود و مساله فقط چگونگی رسیدن به این پیروزی است، ولی در دنیای خاکستری، امکان پیروزی و شکست همهی جناحها وجود دارد. یکی دیگر از ویژگیهای برجستهی چنین دنیایی این است که بهخاطر مدلهای اخلاقی پیچیدهی ارائه شده در آن، هر مخاطب میتواند تجربهی مختص به خود را از آن داشته باشد. ممکن است یک مخاطب بنا به دلایل مختلف جناح x را به جناح y ترجیح دهد و مخاطبی دیگر نظری کاملاً متفاوت با او داشته باشد. دنیای خاکستریای که بتواند بین طرفدارانش بحثهایی ایجاد کند با مضمون اینکه حق با کدامین جناح است، یک دنیای خاکستری موفق است. بازیهای کامپیوتری بهخاطر تعاملی بودنشان بستر مناسبی برای خلق چنین دنیایی هستند.
[su_pullquote class=”my-pq”]نوع دیگری از دنیای خاکستری، دنیای سفیدوخاکستری است. در چنین دنیایی هیچ یک از طرفین دعوا پلید نیستند و درگیری بینشان بهخاطر یک گمراهی یا سوءتفاهم ساده به وجود آمده است.[/su_pullquote]
نوع دیگری از دنیای خاکستری، دنیای سفیدوخاکستری است. در چنین دنیایی هیچ یک از طرفین دعوا پلید نیستند و درگیری بینشان بهخاطر یک گمراهی یا سوءتفاهم ساده به وجود آمده است. اگر در چنین درگیریهایی دوطرف بنشینند و بهطور منطقی با هم حرف بزنند، متوجه میشوند که خیلی با هم فرق ندارند. البته پلید نبودن طرفین دعوا لزوماً به این معنا نیست که درگیری بینشان کوچک یا کماهمیت است. دو نیروی قدرتمند و مخالف میتوانند هرجومرج زیادی ایجاد کنند، با وجود اینکه نیت هردو خیر، منطقی یا غیرانتفاعی است. اکثر آثار ایزاک آسیموف و تام کلنسی، بسیاری از انیمیشنهای پیکسار (داستان اسباببازی یک و دو، در جستوجوی نیمو، والیی، شجاع)، آواتار، برخورد نزدیک از نوع سوم و … دنیای سفیدوخاکستری دارند.
آواتار، نمونه ای از دنیای سفید و خاکستری
تعدادی از آثار داستانی معروف که از دنیای خاکستری استفاده میکنند:
- اکثر آثاری که به جنگهای تاریخی، خانوادگی و چرخههای انتقام (انتقامی که منجر به انتقامی دیگر میشود) میپردازند.
- نغمهی یخ و آتش
- قصهی عامهپسند
- واچمن
- کینگکنگ (خصوصاً بازسازی پیتر جکسون)
- تیغرو
- ایلیاد و اودیسهی هومر
ترجمه ای از: http://tvtropes.org/pmwiki/pmwiki.php/Main/GreyAndGrayMorality
انتقال یافته از وبلاگ قبلی.
برای دیدن بقیه عناصر به صفحه معرفی عناصر داستان بروید.
عنصر داستانی مورد علاقم هستش.این عنصر(در کنار ژانر سایبرپانک) اگه درست استفاده بشن،میتونن مفاهیم سنگینی و جدی رو به مخاطب بفهمونن.از بین کتاب هایی که این دنیا رو دارند،خودت کدوم رو بیشتر دوست داری ؟
بهجای کتاب، دنیاهای کلی رو میگم:
بلید رانر
دارک سولز
نغمهی یخ و آتش
کمیکهای آلن مور
داستانهای ویلیام گیبسون
سری فالاوت
سری S.T.A.L.K.E.R.
پیکنیک کنار جاده
ماوس (البته این بر اساس دنیای واقعیه، نمیدونم تا چه حد حساب میشه)
و…
عکس تیتر قلعه متحرک هاوله…
تو متن اسمی ازش نیست اما
به اون میگن عکس شاخص.
برای این که من انتخاب کردم اون عکس رو. از شاهکار های خلقته اون اثر.
دیکتاتور!
چه ربطی داره؟