screweditors - نظری بر فیلم Russian Ark (2002) | یک درس تاریخی غیرمنتظره

 

خلاصه‌ی فیلم کشتی روسی (Russian Ark)

یک اشراف‌زاده‌ی فرانسوی که از دوران اقامت خود در روسیه خاطرات بدی در ذهن دارد، در موزه‌ی روسی ارمیتاژ گردش می‌کند و شخصیت‌های تاریخی دو قرن اخیر روسیه را ملاقات می‌نماید… 

 

درباره‌ی فیلم کشتی روسی (Russian Ark)‌

کارگردان:Alexander Sokurov

مدت زمان: ۹۹ دقیقه

کشور:‌روسیه

سال انتشار: ۲۰۰۲

 

– من همیشه دوست داشتم یه موقعیت پیش بیاد و بتونم عظمت یه چیزیو با توی یه جمله توصیف کنم و خوشبختانه با این فیلم این موقعیت به بهترین شکل ممکن پیش اومد: Russian Ark تنها فیلم توی تاریخ سینماست که کلش توی یه برداشت گرفته شده. بدون کات. بدون کلک. کلش تو یه برداشت.

– آها، نه این که تئاتر تک‌پرده‌ای کلش تو یه برداشت اجرا نمی‌شه.

– تو داری تئاتر تک‌پرده‌ایو با Russian Ark مقایسه می‌کنی؟ اینجا دوربین و صحنه دائماً در حال حرکته.این فیلم یه کست دو سه هزار نفره داره. موزه‌ی ارمیتاژ برای یه روز دراشو بست  و به عوامل فیلم فرصت داد که کار فیلمبرداریو انجام بدن. کلاً فقط سه دفعه فرصت داشتن. دوبار اول به دلیل مشکلات فنی برداشت خراب شد. بار سوم موفق شدن، ولی اگه بار سومم خراب می‌کردن، شاید این فیلم هیچ‌وقت ساخته نمی‌شد. اصلاً لول ریسکو درک می‌کنی؟ کافی بود از میون این دو سه هزار نفر یکی سوتی بده، سکندری بخوره، راشو گم کنه. یعنی ساخته شدن یا نشدن یه فیلم به بی‌نقص بودن تک‌تک عواملش بستگی داشت.

– حالا تئاتر شاید مثال خوبی نباشه، ولی مثلاً افتتاحیه‌ی المپیک چی؟ مثلاً همون افتتاحیه‌ی پکن؟ اگه Russian Ark به بی‌نقص بودن دو سه هزار نفر آدم بستگی داشت، افتتاحیه‌ی پکن به بی‌نقص بودن پونزده شونزده‌ هزار نفر آدم بستگی داشت. تازه سطح حساسیت این دوتا رو با هم مقایسه کن. این خیلی چیز خاصی نیست.

– ببین، من ضد افتتاحیه‌ی پکن حرف نمی‌زنم، چون قبول دارم یه چیز خارق‌العاده بود. ولی آخه این دوتا رو چجوری می‌شه با هم مقایسه کرد؟ اون افتتاحیه بود، این سینماست. سینما خیلی بیشتر از یه افتتاحیه‌ی المپیک به معنا و انسجام وابسته‌ست.

RA1 - نظری بر فیلم Russian Ark (2002) | یک درس تاریخی غیرمنتظره

– خب دقیقاً مشکل همین‌جا به وجود میاد. Russian Ark معنا و انسجامش کجا بود؟ هیچ انسجامی بین دیالوگای فیلم وجود نداره. حالا این که انسجام بین سکانس‌ها نیست خیلی جای بحث نداره، چون واقعاً انتظار زیادیه، مثلاً من با سیستم پرش‌های زمانی قر و قاطی فیلم مشکل خاصی ندارم، ولی خب دیالوگا چی؟ خصوصاً با توجه این که دیالوگا بعداً ضبط شدن. البته این مشکل عدم انسجام بین دیالوگا و این تکنیک هرچه دل تنگت می‌خواهد بگوی مثل این که توی کل سینمای روسیه رایجه؛ چون استاکر تارکوفسکی هم همین‌طوری بود. دیالوگایی که گفته می‌شد، اصلاً هیچ ربطی به هم نداشتن. یعنی یه هدف واحدو دنبال نمی‌کردن. اینم همین‌طوره. مثلاً یه جا اون یارو فرانسویه که یه جورایی اسکورت دوربینه، میاد به پوشکین تیکه میندازه، یه جا دیگه می‌ره مجسمه و تابلوی نقاشی تفسیر می‌کنه، یه جا دیگه… اصلاً یادم نیست راجع به چی حرف می‌زد. ببین مشکل اینجاست؛ Russian Ark یه کار خفن انجام داده، درسته، ولی نمی‌تونه از زیر سایه‌ی اون کار خفن بیرون بیاد. یعنی غیر از این که کلش تو یه برداشت گرفته شده و البته از لحاظ بصری باشکوهه، هیچ ویژگی شاخص دیگه‌ای نداره. این فیلم پتانسیل داشت بیشتر از اون چیزی که هست باشه. توی حالت فعلیش فیلم انگار حاصل تفکر یه آدمه که از تدوینگرا بدش میاد و عاشق FPSه.

– موافق نیستم. اگه هدف از ساخت این فیلم فقط این بود که توی یه برداشت به سرانجام برسه که ازمیتاژو به عنوان لوکیشنش انتخاب نمی‌کردن. کشتی روسی بیشتر از هر چیزی یه تجلیل خاطر از تاریخ سیصد سال پیش روسیه‌ست و نشون دادن یه شکوه از دست رفته. مثلاً اون قسمت که می‌رن توی اون اتاق تاریکه و بعد اون کسی که تنها و غمگین اونجا نشسته و دائماً می‌گه پاتو نذار روی اجساد یا همچین چیزی، الان این معنا نیست؟ تناقض شدید این سکانس با تمام سکانس‌های دیگه که فقط توشون زیبایی و شکوه به نمایش درمیاد، به بهترین شکل ممکن ضربه‌ایو که کمونیسم و جنایات استالین به روحیه‌ی روسیه زد نشون می‌ده. من خودم به شدت طرفدار انسجام و معنا و مفهوم توی یه داستانم و اگه کشتی روسی صرفاً یه اثر بی سر و ته بود که فقط به سرانجام رسیدنش توی یه برداشت اهمیت داشت، تازه ازش بدمم میومد. چون این فرصتو از یه فیلم شایسته‌تر می‌گرفت که به عبارتی اولین فیلم «تک‌برداشته» باشه. ولی توی حالت فعلیش کشتی روسی نمی‌گم بی‌نقص، ولی واقعاً منحصربه‌فرده. اصلاً عین یه رویا می‌مونه. اون قسمتی که اون چندتا دختربچه دارن تو راهرو می‌دون و دوربین هم از پشت سر دنبالشون می‌کنه، بدون اغراق انگار از یه رویا اومده بیرون.

RA2 - نظری بر فیلم Russian Ark (2002) | یک درس تاریخی غیرمنتظره

– من خودم قبول دارم تصویرپردازی فیلم شاهکاره. اصلاً همین الان گفتم فیلم از لحاظ بصری باشکوهه. اون سکانسی که نوه‌ی فتحعلی‌شاه میاد به دربارش تا از تزار بابت به قتل رسیدن یه سفیر روسی تو ایران عذرخواهی کنه، واقع‌گرایانه‌ترین چیز تاریخی‌ایه که تا حالا دیدم. یعنی انگار یکی واقعاً توی زمان سفر کرده و از دربار تزار مخفیانه فیلم‌برداری کرده. ولی خب نمی‌دونم، انتظار داشتم یه طناب محکم‌تر بین روند حوادث بسته بشه. یعنی روند فیلم و دیالوگا یه حالت رندوم‌طوری داره که توی یه فیلم عادی حسابی می‌زد توی ذوقم. مثلاً چی می‌شد ترتیب زمانی فیلم از گذشته به حال بود؟ مثلاً از پتر کبیر شروع می‌شد و آخرش به شوروری می‌رسید؟

– یعنی ترجیح می‌دادی به جای اون صحنه‌ی باله‌ی باشکوه، آخر فیلم به اون صحنه‌ی مربوط به شوروری ختم می‌شد؟ اتفاقاً این حالت فعلیش خیلی بهتره. اونجوری فیلم قابل‌پیش‌بینی می‌شد.

– الان پس از نظر تو فیلم هیچ مشکلی نداره؟

RA3 - نظری بر فیلم Russian Ark (2002) | یک درس تاریخی غیرمنتظره

– چرا، مثلاً یکی از مشکلات فیلم اینه که یه سری نقطه‌ی عطف داره که همه‌شون نفس‌گیرن و هر چیزی که اون نقطه‌ی عطف محسوب نشه، تا حدودی خسته‌کننده‌ست. مثلاً اوایل فیلم که دوربین همه‌ش داره می‌ره اینور و اونور و اتفاق خاصی نمی‌افته، فراموش‌شدنیه. ولی اگه بخوام راستشو بگم، من فیلمی سراغ ندارم که مطلقاً حتی یه ثانیه‌شم خسته‌کننده نباشه. البته اون مشکل دیالوگ هم که گفتی براش صادقه، ولی خب من یه جا توی نت خونده بودم زبون روسی ترجمه‌ش به انگلیسی بدقلقه و یه اثر ترجمه‌شده از زبون روسی به انگلیسی نثرش دیگه مال نویسنده نیست و مال مترجمه. البته راست و دروغش پای گوینده، ولی خب اگه راست باشه، شاید دیالوگ‌های روسی که ما به انگلیسی می‌خونیم واسه‌ی همین یه جوری به نظر می‌رسن. حالا این حرفا به کنار، تو خودت نظر کلیت نسبت به فیلم مثبته یا منفی؟

– برای من مثبت و منفی خیلی معنی نداره. اگه منظورت اینه که چه برداشتی از فیلم داشتم ، می‌تونم بگم که کشتی روسی برای من تداعی‌گر عصری بود که دیگه رفته و هیچ‌وقت برنمی‌گرده. عصر شکوه سلطنتی و سرسراهای پرنور پر از آدمای مغرور که سرنوشت یه کشور دستشون بود، عصر اون لباسای گرون‌قیمت و طلا جواهری که تک‌تکشون مثل غذایی بودن که از گلوی رعیت جماعت بیرون کشیده شده باشن. الان دیگه عصر این چیزا به سر رسیده. به قول معروف همه‌شون به تاریخ پیوستن، ولی کشتی روسی سعی می‌کنه این بخش از تاریخ روسیه رو زنده کنه و این کارو کاملاً بی‌طرفانه هم انجام می‌ده. یعنی این فیلم بیشتر یه یادآوریه تا تجلیل خاطر، چون هیچ‌گونه تجلیلی نداره. همه‌چی همون‌طور به نمایش درمیاد که بود. حالت وطن‌پرستانه نداره. ولی خب کلاً خوب این حس رو به آدم منتقل می‌کنه که روسیه چی بود و چی شد.

۴.۷/۵ - (۹ امتیاز)
2 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  1. امیرعلی گفته:

    واو، این منحصربه‌فرد ترین نقدی بود که تاحالا خوندم. آفرین.

    نقد و بررسی یک اثر در قالب یک دیالوگ بین دو نفر واقعا ایده‌ی یونیکیه. خیلی خوب پاس‌کاری کردی بین شخصیتا و موضع شخصیتات رو تعریف کردی از همون اول. در کل‌ شیوه‌ی بیان نقد که عالی بود، خود نقد هم همین‌طور، کافی و روون بود و بهم چسبید. (اون حالت عامیانه‌ی نقد به‌دلیل سیستم مکالمه‌ای‌ش هم باعث روون‌تر شدن نقد شده بود.)

    در مورد خود فیلم هم باید بگم فیلم جالبی به‌نظر می‌رسه، هر چند زیاد نمی‌تونم با این‌جور فیلم‌های تاریخی کنار بیام ولی اینو حتما تست می‌کنم.

    پ.ن: حالا این مکالمه واقعاً اتفاق افتاده بین تو و یه نفر دیگه یا اینکه کلاً زاده‌ی ذهن خودته؟

    پاسخ
    • فربد آذسن گفته:

      نه این زاده‌ی ذهن خودمه. یه مدت می‌خواستم این استیل از نقد رو دنبال کنم، ولی به نظرم زیادی Gimmicky می‌اومد و ممکن بود لوس به نظر برسه اگه به یه سری تبدیل بشه.

      پاسخ