نگارندهی این مطلب هدفی مشخص در ذهن داشته است: جمعآوری فهرست بازیهای پلیاستیشن ۱ که فقط در ژاپن منتشر شدند، ولی سزاوار این بودند که برای کشورهای دیگر محلیسازی شوند؛ حین جمعآوری نام بازیها، طولی نکشید که مشخص شد تعداد زیادی بازی وجود دارند که همگی شایستهی ذکر هستند. برای مدیریت بهتر، فهرست به چند بخش تقسیم شده: یکی شامل بازیهای نسبتاً شناختهشدهتر بود، و در فهرست دیگر بازیها بر اساس ژانر/دسته تقسیم شدهاند. در ادامه پنج نوع ژانر یا دستهی بازی مشخص شدهاند: ۱. مسابقهای ۲. ماجرایی ۳. اکشن-سکوبازی ۴. نقشآفرینی ۵. بازیهای عجیبوغریب. در هر دسته ۱۰ بازی معرفی شده و برای همین تعداد آنها به ۵۰تا میرسد .
البته هدف این نیست که بگوییم اینها «بهترین» بازیهای تمام دوران برای پلیاستیشن هستند، ولی حداقل یک بازی از هر فهرست، سلیقهی بیشتر افراد را پوشش خواهد داد. در حالی که عوامل مختلفی مانند کیفیت، لذت بازی کردن و منحصر به فرد بودن بازی را در نظر گرفتیم، برای گنجانده شدن یا نشدن یک بازی در این فهرست فقط یک قانون وجود داشت:
بازی باید برای پلیاستیشن ۱ منتشر شده باشد و هرگز به طور رسمی در یک منطقهی انگلیسی زبان (آمریکای شمالی، اروپا و غیره) منتشر نشده باشد.
البته قابلبازی بودن یا نبودن بازی بسته به دانش شما از زبان ژاپنی در گنجانده شده یا نشدن یک بازی در فهرست دخیل نبوده (در واقع تجربهی بعضی از ژانرها بدون دانستن زبان ژاپنی غیرممکن است)، ولی این مسئله در رتبهبندی بازی بین ۱۰ بازی دیگر تاثیر داشته است.
دستهی اول: مسابقهای
۱۰. باکوسوئو دِکوتورا دِنسِتسو ۲ (Bakusou Dekotora Densetsu 2)
سال انتشار: ۱۹۹۹
آیا شخصیت سودوم (Sodom) یا کاتانا از بازیهای «مبارز خیابانی نسخهی آلفا» (Street Fighter Alpha) و مرحلهی مبارزهاش را یادتان میآید؟ این بازی کلاً حول محور علاقهی ژاپنیها به تزیین کردن کامیونها و ماشینهای «کاربردی» بزرگ دیگر با اجزای شخصیسازیشده و نقاشیهای رنگآمیزیشده (با نام dekotora) میچرخد. بازی به دو بخش تقسیم شده است: شخصیسازی ظاهر کامیونتان و مسابقه دادن با آن در خیابانهایی شلوغ، همچنان که تصنیفهای انکا (Enka = نوعی سبک موسیقی ژاپنی شبیه به موسیقی سنتی کشور) با صدای بلند در پسزمینه پخش میشود.
بخش مسابقهی بازی بسیار کمعمق است؛ کل کاری که باید انجام دهید این است که حواستان به آینهبغل باشد که ترافیک در خطوط دیگر خیابان، ماشینهایی که از جلو میآیند و موقعیت خودتان را نشان میدهد. هرگاه که به شما سیگنال داده میشود که خط خود را عوض کنید، کافی است به سمت چپ یا راست بپیچید. باید تلاش کنید تا به ماشینهای دیگر نزنید، چون این کار سرعتتان را کم میکند. همچنین قبل از اینکه بتوانید موقعیتتان را عوض کنید، باید با چراغ چشمکزن عقب کامیون به ماشینهای دیگر اطلاع دهید. بخش زیادی از بازی در این خلاصه میشود که با پول پاداشی که گرفتید، برای کامیون خود دکوراسیون جدید بخرید. غیر از این بازی به شما اجازه میدهد آرت دستساز خود را طراحی کنید و آن را روی هر قسمتی از کامیون که دلتان خواست بچسبانید. بخش ادیتور بازی برای شخصیسازی کامیونها بسیار عمیق است. نقطهقوت این دنباله در مقایسه با بازی اول، منوهای روانتر و فراهم شدن گزینهای برای گذاشتن اسکین کامیونهای کمپرسی روی کامیون استانداردتان است.
۹. چوکوبوی نریان (Chocobo Stallion)
سال انتشار: ۱۹۹۹
بسیار خب، میرسیم به یکی از زیرگونههای کمیاب سبک مسابقهای: پرورش جانوران خیالی و مسابقه دادن غیرمستقیم با آنها. اگر طرفدار مجموعهی «فاینال فانتزی» باشید، احتمالاً با چوکوبوها آشنایی دارید که پرندههایی دوپا هستند. چوکوبوها هم با مسابقه دادن غریبه نیستند، چون بازی «مسابقه با چوکوبوها» (Chocobo Racing) در سبک کارتینگ منتشر شده بود. «چوکوبوی نریان» شما را در نقش یک پرورشدهندهی چوکوبو قرار میدهد و تصمیمهای شما در قبال پرورش آنها، در نهایت روی بازدهی آنها در مسابقهها تاثیرگذار خواهد بود. سید (Cid)، ماگ (Mog) و چهرههای آشنای دیگر از «فاینال فانتزی» نیز در بازی حضور به عمل میرسانند (عموماً در قالب نیروهای کمکی در پرورشگاه). برخلاف بقیهی بازیهای دیگر در این فهرست، در «چوکوبوی نریان» شما مستقیماً در مسابقهها شرکت ندارید. با شروع هر مسابقه، شما یک سری جانور پولیگونی را میبینید که در حال شتاب گرفتن در یک پیست مسابقه هستند و عبارت «چوکوبوی شما» نیز بالای کلهی یکی از این پرندهها آویزان است (یکی از مینیگیمهای بازی «فاینال فانتزی ۷» الهامبخش ساخت این بازی شد، هرچند که این بازی داستان خودش را دارد).
با اینکه چوکوبوها عمدتاً زرد هستند، در این بازی چوکوبویتان هر رنگی میتواند داشته باشد. در ابتدا، بعید است در هیچ مسابقهای پیروز شوید. چون پرورش یک چوکوبوی برنده نیازمند زمان و برنامهریزی است. هر روز باید پرورش روزمرهی چوکوبویتان را ریزمدیریت کنید، حواستان به هزینههای تدارکاتی باشد و دربارهی مسائل مختلف تصمیمگیری کنید؛ مثلاً تصمیم دربارهی اینکه چهکسی آن را آموزش دهد، چه غذایی برایش آماده کنید و کدام چوکوبوهای وحشی را برای تولید مثل گیر بیندازید. برنامهریزی و تحلیل اعداد و ارقام نقش پررنگی در این بازی دارد. باید نژاد و خاستگاه جغرافیایی چوکوبوها را با ویژگیهای مختلفی چون انعطافپذیری، بنیه و ویژگیهای شخصیتی مقایسه کنید تا هنگام تولیدمثل بهترین ترکیب را پیدا کنید، چون برخی از ویژگیها با هم تناسب ندارند، ولی ترکیب شدن برخی ویژگیهای دیگر بسیار به نفع شماست. از بین تمام بازیهای این فهرست، این تنها بازیای است که به نظرم بازی کردن آن با زبان ژاپنی بسیار چالشبرانگیز خواهد بود، ولی تجربهی مسابقهی نمایشی (Exhibition Race) نه خیلی.
۸. کامن رایدر: مسابقه با موتور (Kamen Rider: The Bike Race)
سال انتشار: ۲۰۰۱
این بازی مسابقهای موتورسیکلتی به شما اجازه میدهد از بین هرکدام از ۱۳ شخصیت «کامن رایدر» (یک مجموعهی ابرقهرمانی ژاپنی) – منجمله آگیتو (Agito) – یکی را انتخاب کنید. این بازی بخشی از مجموعهی «شخصیتهای ساده ۲۰۰۰» (Simple Characters 2000) است که در واقع یک سری بازی با بودجهی پایین بودند که در ژاپن منتشر شدند و در کنار بقیهی بازیهای «کامن رایدر» برای پلیاستیشن ۱ کلکسیون قابلتوجهی از این بازیها را برای این کنسول تشکیل دادهاند. این بازی داستان خاصی ندارد و هیچجوره به نقشههای شاکر (Shocker) برای تسخیر دنیا و آزمایشهای ژنتیکی ربط پیدا نمیکند. بهجایش بازی سه حالت بازی پیش روی شما قرار میدهد:
- یک حالت تورنمنت که این امکان را برایتان فراهم میکند تا با موتورسواران دیگر مسابقه دهید تا همهیشان را باز کنید
- یک حالت بتل رویال که در آن باید در مدت زمانی محدود، همهی موتوسواران دیگر را کلهپا کنید
- مسابقهی دونفره
در «کامن رایدر» یک سری آیتم قابلبرداشتن در سطح زمین مسابقه پراکنده شدهاند و به شما اجازه میدهند انفجاری از انرژی را به سمت نزدیکترین رقیب پرتاب کنید. با اینکه موتورسواران دیگری هم در مسابقه حضور دارند، بازی فقط مقام اول و دوم را به رسمیت میشناسد: همچنان که چهار بار دور پیست میچرخید، باید در مقام اول و دوم باشید تا بقیهی موتورسواران را شکست دهید. همچنین به سبک بازیهای «رود رش» (Road Rash) میتوانید به سمت چپ یا راست لگدپرانی و موتورسواران دیگر را کلهپا کنید. چالش اصلی در پیستهایی که جلوتر باز میشوند نهفته است، چون هم باریکتر میشوند، هم پیچوخمشان بیشتر میشود. برخورد به دیوارها یا لگد خوردن سرعتتان را پایین میآورد و رسیدن به مقام اول را سختتر میکند. اگر جزو طرفداران مجموعهی «کامن رایدر» هستید، شاید این بازی توجهتان را جلب کند.
۷. باکوسوئو کیودای لتس اند گو!! بالهای ابدی (Bakusou Kyoudai Let’s & Go!! Eternal Wings)
سال انتشار: ۱۹۹۸
این بازی که بر پایهی انیمه و مانگای «باکوسوئو کیودای لتس اند گو» ساخته شده، برای شما این امکان را فراهم میکند تا یکی از ۲۰ شرکتکننده در مسابقه را بههمراه خودرویش انتخاب کنید و در یک مسابقهی یک به یک، با بقیه رقابت کنید. با بردن مسابقه، کمی پول برنده میشوید و میتوانید با استفاده از آن، چندتا از قطعات ماشین را آپگرید کنید، منجمله کاهندهی سرعت و تایرها.
بیشتر وسایل نقلیه یک نام و یک قابلیت شتابدهی ویژه دارند. وجود قابلیت شتابدهی گاهی باعث میشود که کل استراتژیتان در این خلاصه شود که تا دور آخر منتظر بمانید و بعد از قابلیت شتابدهی استفاده کنید تا از حریف جلو بیفتید و برنده شوید. اگر هم شما از قابلیت شتابدهیتان استفاده کنید، حریفتان هم احتمالاً مال خودش را استفاده خواهد کرد. کنترل بازی کمی تا قسمتی به بازیهای مسابقهای آرکید شبیه است و در آن دریفت کردن یک امتیاز بزرگ است و برخورد به دیوار و راندن خارج از پیست شدیداً مجازات میشود. زبان بیشتر قسمتهای بازی ژاپنی است، برای همین عادت کردن به منوهای بازی شاید کمی طول بکشد، ولی برای مسابقه دادن نیازی نیست ژاپنی بلد باشید. اگر دنبال یک بازی مسابقهای کارتونی میگردید، این بازی خوراک خودتان است.
۶. مسابقهی قهرمانی هوایی (Air Race Championship)
سال انتشار: ۱۹۹۹
«مسابقهی قهرمانی هوایی» دنبالهای برای «مسابقهی هوایی براوو» (Bravo Air Race) است. در این بازی میتوانید سوار بر تعدادی از هواپیماهای مجهز به پیشران، در یک سری پیست هوایی که بر پایهی مکانهای واقعی در کرهی زمین طراحی شدهاند مسابقه دهید. همچنین بازی یک قسمت گالری/موزه هم دارد که در آن میتوانید دربارهی هواپیماها و جزییات فنی و تاریخچهی ساختشان بخوانید. ساز و کار مسابقه بدین صورت است که باید داخل مرزهای تعیینشده در پیست هوایی باقی بمانید و از برخورد به بدنهی هواپیمای دیگر یا موانع محیطی دیگری که در طول پیست سر راهتان قرار گرفته پرهیز کنید.
هرکدام از هواپیماها قابلیتهای مختلفی دارند. مثلاً یک هواپیما سرعت بیشتری دارد و هواپیمای دیگر توانایی بیشتری در دور زدن. چالش بازی در پیدا کردن کوتاهترین و بهترین مسیر هوایی برای رسیدن به خط پایان نهفته است. برخی از بازیهای هواپیمایی به شما اجازه میدهند صرفاً با پایین نگه داشتن دکمهی گاز در هوا بمانید، ولی این بازی ارتفاع هواپیمایتان را هم لحاظ میکند و به هواپیما حس وزن داشتن میدهد. شرکت زینگ اینترتینمنت (Xing Entertainment) آنقدر ریزهکاری روی بازی اعمال کرده که نتیجهی نهایی بیشتر شبیه یک بازی شبیهسازی است تا یک بازی مسابقهای آرکید.
۵. ساید بای ساید اسپشال (Side by Side Special)
سال انتشار: ۱۹۹۷
«ساید بای ساید اسپشال» یک بازی مسابقهای دریفیتینگ در سرازیری است که به مجموعهای تعلق دارد که بعداً «بتل گیر» (Battle Gear) نام گرفت. بازی نرخ فریمی روان و یک سری پیست دلچسب، ولی با پیکسلهای درشت دارد. این بازی، با بازیهای مسابقهای مشابه دیگر در سبک توگه (Touge = نوعی مسابقهی ژاپنی که در کوهستانهای پرپیچوخم واقع شده است) فرق دارد، چون شما را در برابر هفت مسابقهدهندهی دیگر قرار میدهد، نه فقط یکی. اگر دنبال بازیای هستید که به شما اجازه دهد صحنههایی از فیلم «سریع و خشن: دریفت در توکیو» (Fast & Furious: Tokyo Drift) را از نزدیک تجربه کنید، «ساید بای ساید اسپشال» برای شما ساخته شده.
بازی ۹ پیست کوهستانی و ۱۶ خودروی لیسانسشده از ژاپن دارد؛ منجمله تویوتا سوپرا (Toyota Supra) و لنسر ایو چهار (Lancer Evo IV). این بازی سعی ندارد شبیهساز رانندگی باشد و رانندگی کردن در آن مفرح و واکنشپذیر است. چند زاویهی دوربین متفاوت هم در کنار زاویهی دوربین معمولی وجود دارد، ولی دوربین از عقب و از بالا بسیار متفاوت هستند. یکی از بهترین چیزهایی که میتوانم دربارهی بازی بگویم این است که در یکی از پیستهای آن، شکوفههای گیلاس از بالا در حال پایین افتادن هستند و قسمتهایی از جاده را میپوشانند، در حالیکه ابرها بخشهایی از پیادهرو را تاریک کردهاند. با وجود گرافیک قدیمی پلیاستیشن ۱، این پیستها واقعآً زیبا هستند.
۴. بوکان گو گو گو (Bokan Go Go Go)
سال انتشار: ۲۰۰۱
«بوکان گو گو گو» یک بازی مسابقهای کارتینگ بسیار سرگرمکننده در جهان «تایم بوکان» (Time Bokan) است و از اسمش معلوم است که سازندگانش میخواستند مخاطب در ذهنش آن را به انیمه و مانگای مسابقهای «اسپید ریسر» (Speed Racer) نسبت دهد، چون نام دیگر آن Mach GoGoGo است. برای کسانی که علاقهای به بازیهای مسابقهای شبیهسازی ندارند، این بازی تجربهی بسیار خوبی خواهد بود، هرچند که بهاندازهی برخی از بازیهای کارتینگ دیگری که برای پلیاستیشن ۱ منتشر شدند (مثل «Crash Team Racing») موازنهشده نیست. سازندگان بازی برای چالشبرانگیز نگه داشتن آن دو حقه به کار بردهاند: یکی استفاده از تکنیک هوش مصنوعی متقلب (اصطلاحاً Rubber-band AI) که باعث میشود هرچقدر هم که از رقیب کامپیوتری جلو بزنید، خودش را به شما نزدیک کند، و دیگری قرار دادن آیتمهای دیوانهوار در مسیرتان که هم سریع پیش رویتان پدیدار میشوند، هم در لحظاتی نامناسب. این یعنی تمام کردن بازی در مقام اول کار سختی است، خصوصاً با توجه به اینکه اگر نفر اول نشوید، منفجر میشوید.
با اینکه خود پیستها قابلپیشبینی هستند، بقیهی عناصر بازی همه غیرقابلپیشبینیاند. بقیهی شرورهای مجموعه سوار اتومبیلهایی هستند که شما انتخاب نکردید و دائماً در حال پرتاب چیزهای مختلف به سمت شما هستند. بسیاری از آیتمهای قابلبرداشتن بامزه یا اعصابخردکن هستند؛ بستگی به این دارد که خودتان ازشان روی بقیه استفاده کنید یا بقیه از آنها روی شما استفاده کنند. خود وسایل نقلیه هم ویژگیهای مختلف دارند و این یعنی برای مهارت کسب کردن در استفاده از آنها باید کمی باهاشان سر و کله بزنید. بازیهای کارتینگ بهتری در بازار موجود هستند، ولی همهیشان به انگلیسی منتشر شدهاند.
۳. آپشِن تِرنینگ کار بَتِل اِسپِک-آر (Option Turning Car Battle Spec-R)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«آپشن ترنینگ کار بتل اسپک-آر» سومین بازی در مجموعهی «آپشن ترنینگ کار بتل» است که مجلهی ماشین ژاپنی آپشن (Option) اسپانسر آن بوده است. تمرکز این بازی روی مسابقههای خیابانی است و پیستهای آن عموماً ترافیک سنگینی دارند. همچنین قابلیت شخصیسازی خودروها نیز در بازی وجود دارد. هرچه در مسابقههای بیشتری برنده شوید، قطعات، آپگریدها، خودروها و مسابقههای بیشتری برایتان باز میشوند.
بازی ۲ حالت دارد، ولی هرکدام را که انتخاب کنید، ۴ کلاس خودرو با ۶ مدل مختلف خودرو در هر کلاس در اختیارتان قرار داده میشود و شما هم باید با یک رقیب مسابقه دهید و سعی کنید به ترافیک جاده برخورد نکنید. پیستها جزییات مناسبی دارند و دید خوبی نسبت بهشان دارید و گرافیک بعضی از مرحلهها در شب با گرافیک R4: Ridge Racer Type 4 – که گرافیکی مثالزدنی بین بازیهای پلیاستیشن ۱ دارد – تقریباً برابری میکند.
۲. پیروزی مستقیم: هوشینو کازویوشی اِ نو چوسن (Straight Victory: Hoshino Kazuyoshi e no Chousen )
سال انتشار: ۱۹۹۸
«کازویوشی هوشینو»کسی است که لقب «سریعترین مرد ژاپن» را دریافت کرده است. پس از بازنشست شدن در سال ۲۰۰۲، او یک تیم Super GT و یک شرکت فروش قطعات و لوازم یدکی نِیسان به نام ایمپول (Impul) را تاسیس کرد. «پیروی مستقیم» یکی از بازیهایی بود که کازویوشی هوشینو اسپانسر ساختن آن بود.
«پیروزی مستقیم» چند حالت مختلف دارد: تورنمنت، مسابقهی سریع، دونفره و تایم اَتَک (Time Attack). در بازی میتوانید خودروی لیسانسشدهیتان را با قطعات مختلف شخصیسازی کنید. همچنین بازی یک نقشهی ویژه در طول مسابقه دارد که موقعیت نسبی شما را در پیست نشان میدهد (از طریق مشخص کردن لبهی جاده، موقعیت ماشینهای دیگر و موقعیت خط پایان). یک سری پیست ساختهشده بر پایهی پیستهای واقعی در بازی وجود دارند و همهی عناصری که برای ردگیری وضعیت مسابقه نیاز دارید، داخل رابط کاربری صفحه موجودند. «پیروزی مستقیم» تا حد زیادی گیمپلیای شبیه به یک بازی مسابقهای شبیهسازی دارد و برای زمان خودش هم گرافیک قابلتوجهی داشت.
۱. رانین های (Running High)
سال انتشار: ۱۹۹۷
«رانین های» یک بازی مسابقهای است که در آن شرکتکنندهها سایبورگهایی هستند که زرههای قدرت بر تن دارند و روی دوپا مسابقه میدهند. اگر این زرهها شما را یاد زرههای فیلم «جی.آی جو: ظهور کوبرا» (GI Joe: Rise of Cobra) میاندازند، کاملاً حق دارید. در ابتدا شش شخصیت موجود است و در ادامه چهارتای دیگر هم باز میشود. شما در نقش یکی از این شخصیتها، باید در چهار پیست (که در دو حالت اول به آخر و آخر به اول قابلبازیاند) با شخصیتهای دیگر رقابت کنید. این بازی در حد «کینِتیکا» (Kinetica) دیوانهوار نیست، ولی سرعت و نرخ فریم بازی بسیار سریع است.
«رانین های» از آن بازیهای مسابقهای است که باید پیش از تمام شدن ثانیهشمار، از چکپوینت پیش رویتان عبور کنید تا بتوانید تا آخر به مسابقه ادامه دهید. وقتی هم که به دیوارها یا موانع برخورد کنید، سرعتتان پایین میآید، ولی میتوانید با حمله کردن به بقیهی شرکتکنندگان خودتان را جلو بیندازید. مجازات برخورد به موانع در این بازی شدیدتر از بازیهای همسبک است، چون در صورت برخورد، نوار شتابگیریتان کمتر میشود و برای همین حد نهایت سرعتی که میتوانید به آن برسید کاهش پیدا میکند. همچنین میتوانید با دو بار فشردن دکمهی شتابگیری، وارد حالت سُر خوردن کنترلشده شوید تا بتوانید پیچهای تند را راحتتر پشتسر بگذارید. طراحی شخصیت در بازی بهطور خاصی خوب است و اگر وقت توجه کردن به پیستهای مسابقه را داشته باشید، متوجه جزییات جالبی در آنها خواهید شد: مثل اشیاء پویانماییشده و عناصر محیطی غیرمنتظره. این بازی پتانسیل زیادی برای بازسازی شدن دارد، خصوصاً از راه اضافه شدن عناصری چون سیستم شخصیسازی عمیقتر، گستردهتر و عمیقتر شدن قابلیتهای فردی سایبورگها و حتی بخشی مخصوص برای ساختن یک سایبورگ مسابقهدهندهی جدید.
در ادامه تعدادی از بازیهای مسابقهای دیگر معرفی شدهاند که در فهرست جایی برایشان نبود، ولی برای کسانی که به بازیهای این سبک علاقهمندند و با ژاپنی بودن زبانشان هم مشکلی ندارند، تجربهیشان توصیه میشود.
- Choro Q
- Mini-Yonku Bakusou Kyoudai: Let’s & Go!!: WGP Hyper Heat
- Hashiriya: Ookami Tachi no Densetsu
- Rally de Africa/Europe (عمدتاٌ کلونی از «سگا رالی»)
- Touge Max G
- J’s Racin’
- Advan Racing
- Shutokou Battle R
- Tetsu Ikuzawa Kanshuu Meisha Retsuden: Greatest 70’s
- Naniwa Wangan Battle
- Initial D (احتمالاٌ شناختهشدهترین عنوان این فهرست)
منبع: GameFAQs
دستهی دوم: ماجرایی
۱۰. یوئویامی دوری تانکِنتای (Yuuyami Doori Tankentai)
سال انتشار: ۱۹۹۹
یکی از جذابترین ویژگیهای این بازی، استفاده از اسپرایتهای دیجیتالی پویانماییشده از افراد واقعی است که روی عکسهایی از مکانهای واقعی انداخته شده است. مسیرهای پیشروی در بازی نیز با توجه به فاصلهی نسبیشان با پسزمینه و پیشزمینهی یک فضای سایداسکرولر دوبعدی مشخص شدهاند. این بازی شباهتهای زیادی با مجموعه «توایلایت سندروم ساکای» دارد؛ نهتنها سازندهی هردو بازی استودیوی اسپایک (Spike) است، بلکه هردو بازی ماهیتی مشترک دارند: بازی ماجرایی گروهی در سبک وحشت ماوراءطبیعه.
داستان درباره گروهی از نوجوانان است که تصمیم میگیرند درستی شایعات عجیب و غریبی را که در مدرسه و شهرشان درباره اتفاقات اسرارآمیز شنیده میشود، بررسی کنند. نائو (Nao)، کورومی (Kurumi) و اوسانگو (Osango) یک شب به پارک میروند و با پدیدهای روبهرو میشوند که بهنوعی لقمهای بزرگتر از دهانشان است. پرندهای با صورت یک زن به نائو هشدار میدهد: «صد روز دیگر یک نفر خواهد مرد.» از اینجا به بعد، بازی به ترکیبی از شبیهسازی مدرسه و کارآگاهبازی تبدیل میشود. همهی سرنخها در دفترچه یادداشت شما ثبت میشوند و نوجوانان نیز با بهانههایی مثل «بیرون بردن سگ برای پیادهروی»، مکانهای جنزدهای را که طی ساعات مدرسه به آنها اشاره میشود، کشف میکنند. بازی همچنین نشانههایی از نمادگرایی مذهبی (شینتوئیسم) دارد که متاسفانه دانش من برای درکشان کافی نبود. به احتمال زیاد این بازی برای کسانی که زبان ژاپنی بلد نباشند، چندان قابلدسترس نیست.
۹. غنیمتجویی شاد (Happy Salvage)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«غنیمتجویی شاد» اثری از اوکورا رایتا (Okura Raita = خالق انیمهی Sentimental Journey) است که داستان آن در یک جامعهی کوچک ساحلی رخ میدهد. شخصیت اصلی به همراه دوستانش گنجهای مختلفی را از اعماق دریا بازیابی میکنند. واتارو (Wataru) و مارینا (Marina) دانشجویانی هستند که در جزیرهی خیالی پاکیتو (Pakito)، جزیرهای در جنوب ژاپن که تحت کنترل ایالات متحده است، زندگی میکنند. قهرمان داستان متوجه میشود که پدر و عمویش شرکتی برای بازیابی گنجهای زیر دریا در جزیرهی هاروکوین (جزیرهای نزدیک به پاکیتو) راهاندازی کرده بودند، اما پس از وقوع حادثهای ناپدید شدند. به او گفته میشود که پدرش بدهی زیادی بالا آورده است. او و مارینا تصمیم میگیرند این بدهی را پرداخت کنند و به جستجوی بستگان گمشدهاش بپردازند.
«غنیمتجویی شاد» دارای شخصیتهای اسپرایتی چیبی (Chibi = کوچک و بامزه) با طراحی دوبعدی در دنیایی مسطح است. بیشتر گیمپلی بازی بر پایهی گفتوگو با سایر ساکنان جزیره برای کسب اطلاعات و گرفتن مأموریت بنا شده است. بازیکن میتواند با استفاده از غنیمت بهدستآمده، قایق خود را ارتقا دهد تا بتواند گنجهای ارزشمندتری پیدا کند. همچنین، بازیکن در طول داستان میتواند با بانوان ساکن در جزیره بیشتر آشنا شود و همزمان پول لازم برای پرداخت بدهی را جمعآوری کند. این بازی ظاهری بامزه و کودکانه دارد، اما محتوای عمیقتر و تفکربرانگیزتر نیز در آن گنجانده شده است. این بازی توجهی را که سزاوارش بود دریافت نکرد.
۸. توایلایت سندروم سایکای (Twilight Syndrome Saikai)
سال انتشار: ۲۰۰۰
سازندهی سری بازیهای «سندروم» گوئیچی سودا یا همان سودا ۵۱ معروف، خالق آثار شناختهشدهای مانند «کیلر ۷» (Killer 7)، «جایی برای قهرمانان نیست» (No More Heroes)، «آبنبات ارهبرقی» (Lollipop Chainsaw) و «قاتل مرده است» (Killer is Dead) است. بازی «سایکای» نخستین عنوان از این مجموعه است که سازندهی آن نه هیومن انترتینمنت (سازنده مجموعهی «برج ساعت» (Clock Tower))، بلکه استودیوی اسپایک، سازندهی بازی «طریقت سامورایی» (Way of the Samurai) بود. این بازی همچنین کمترین میزان نوشته را در میان عناوین این سری دارد و از این نظر تجربهی آن برای کسانی که زبان ژاپنی را بلد نیستند، در مقایسه با دیگر بازیهای مجموعه آسانتر است.
سندروم گرگ و میش یا همان Twilight Syndrome توانایی ماوراءالطبیعهای است که به افراد اجازه میدهد ارواح را ببینند و صدای آنها را بشنوند. در یک مدرسه شبانهروزی، گروهی از نوجوانان این «موهبت» را دریافت میکنند و تصمیم میگیرند در طول فصلهای مختلف بازی، رازها و افسانههای مرتبط با ارواح را کشف و حل کنند. (اگر از طرفداران انیمههایی مثل «شکار شبح» (Ghost Hunt) یا برنامههای تلویزیونی مثل «شکارچیان اشباح» (Ghost Hunters) هستید، این بازی احتمالاً برای شما جذاب خواهد بود.)
شخصیت اصلی داستان، یوری، میتواند در ساعات خاصی از شب، مدرسه را جستجو کرده و سرنخهایی برای استفاده در مأموریتهای اصلی گروه پیدا کند. یوری دوربینی در اختیار دارد که با آن میتواند ارواحی را که مایل به صحبت هستند، پیدا کرده و از آنها عکس بگیرد. سپس میتوانید این عکسها را ظاهر و به بخشی از کلکسیون خود اضافه کنید. این بخش از بازی شبیه به «قاب مرگبار» (Fatal Frame) است، منتها با این تفاوت که سیستم مبارزهای در کار نیست.
این بازی از لحاظ ساختاری فرق خاصی با بقیهی بازیهای ویژوال ناول ماجرایی ژاپنی از دید اول شخص ندارد؛ شاید تنها وجه تمایزش، گرافیک کاملاً سهبعدیاش باشد. با این حال، یکی از نقاط ضعف بازی برای کسانی که زبان ژاپنی را بلد نیستند، این است که مانند بسیاری از عناوین ماجرایی ترسناک ژاپنی، جذابیت بازی در داستان آن نهفته است.
۷. آتنا: بیداری از زندگی روزمره (Athena – Awakening from the Ordinary Life)
سال انتشار: ۱۹۹۹
آتنا کار خود را در دنیای بازیهای ویدیویی با یک بازی سکوبازی به همین نام برای دستگاههای آرکید و NES و سپس دنبالهای مستقیم برای آن به نام «سرباز روانپریش» (Psycho Soldier) آغاز کرد، اما این شخصیت بیشتر بهعنوان یکی از مبارزان سری محبوب و باسابقهی «پادشاه مبارزان» (King of Fighters) از شرکت SNK شناخته میشود. بازی «آتنا: بیداری از زندگی روزمره» یک بازی ماجرایی سهبعدی است و یکی از دو بازیای است که به یاد دارم قرار بود شرکت ویستک (Vistec) برای پلیاستیشن منتشر کند. بازی دیگر، یک بازی در سبک نقشآفرینی ترسناک به نام «کودلکا» (Koudelka) بود.
داستان بازی درباره یک دختر دبیرستانی با تواناییهای ذهنی (Psychic) پنهان است که گروهی از پژوهشگران پلید قصد دارند از تواناییهایش برای اهداف شوم خود استفاده کنند. در بازی، آتنا یک نوار ویژه به نام وضعیت روانی دارد که نشاندهندهی وضعیت فعلی قدرتهای ذهنی اوست. این نوار زمانی کاهش مییابد که آتنا آسیب ببیند، از قدرتهای ذهنی یا ذهنخوانی خود استفاده کند یا هنگام انجام برخی اقدامات خاص، دکمهها را با ترتیب اشتباه فشار دهید.
گیمپلی بازی حول محور اکتشاف محیط بازی و پیدا کردن آیتمهای موردنیاز برای حل مشکلات پیشرو و پیشبرد داستان میچرخد. با این حال، بدون داشتن راهنما، پیشروی در بازی بسیار دشوار خواهد بود.
۶. دروازهی کاولون (Kowloon’s Gate)
سال انتشار: ۱۹۹۷
«دروازهی کاولون» یک بازی ماجراجویی اولشخص است که در آن با استفاده از دکمههای بالا، پایین، چپ، راست بین مسیرهای مختلف جابجا میشوید. بازی گرافیک CG باکیفیتی دارد و در آن هرگاه وارد محیطی جدید شوید، بازی با استفاده از تصاویر ثابت به شما تعاملهای مهم را در آن محیط – مثلاً اینکه با چهکسی میتوانید سر صحبت را باز کنید –نشان میدهد. فضای بازی کاملاً اتمسفریک و خفقانآور است و در شهر ویرانشده، متراکم و دیوارکشیشدهی کاولون رخ میدهد. طراحی هنری و فضای داستان حال و هوایی سایبرپانک-تریلر دارد که یادآور فیلم «بلید رانر» (Blade Runner) است.
شما در این بازی در نقش زنی جوان ظاهر میشوید که استاد هنر باستانی فنگشویی (Feng Shui) است. مأموریت شما بازگرداندن تعادل «فنگشویی» در این منطقه است تا انرژی یانگ (تاریکی) بر یین (روشنی) غلبه نکند. شما ابزاری به نام «لائو پان» (Lao-Pan) در اختیار دارید که به کمک آن میتوانید مکان چهار جانور افسانهای مقدس را که در چهار جهت اصلی (شمال، جنوب، شرق و غرب) قرار دارند و باعث به هم ریختن این تعادل شدهاند، شناسایی کنید.
در طول مسیر با افراد مختلف ملاقات، با دشمنان مختلف مبارزه و معماهای مختلف را حل خواهید کرد تا جلوی نابودی جهان را بگیرید. اگرچه ممکن است درک برخی از دیالوگها و معماها دشوار باشد، اما بیشتر بخشهای بازی برای کسانی که زبان ژاپنی بلد نیستند قابل فهم هستند. گرافیک بازی نیز در انتقال رویدادهای مهم داستان و حسوحال کلی آن عملکرد قابلقبولی دارد.
۵. تی: کارا هاجیمارو مونوگاتاری (T: Kara Hajimaru Monogatari)
سال انتشار: ۱۹۹۸
میانپردهی بازی با این صحنه آغاز میشود: تاکوتو (Takuto) یا تاکت (Tact) سوار بر اسکیتبورد در حال برگشت به خانه است. یک پورتال عجیب در خانهاش باز میشود و او را تهدید به مکیدن به داخل خود میکند. پس از آن، او روی لپتاپ خود کلماتی مانند فریب (Trick)، تله (Trap)، سفر (Trip) و حقیقت (Truth) را میبیند و ناگهان در دنیایی دیگر ظاهر میشود که در آن با دشمنی به نام «گشت ذهنی» (Mind Patrol) روبرو میشود. تاکت در زندگی سابقش خودخواه، عجول و بیادب بود، اما درگیر یک سفر شخصی میشود که در طول آن شخصیتش بهتدریج تغییر میکند و خود را بهتر میشناسد و در صدد بهبود خود برمیآید. او در این ماجراجویی از کمکهای سینامون (Cinnamon)، دختری که در دنیای دیگر ملاقات میکند، و موجودی صورتی به نام اولی (Olie) بهرهمند میشود.
«T» یک بازی ماجراجویی-اکشن سهبعدی است که شباهتهای جزیی به بازیهای «زلدا» دارد. در بازی زمینهای گسترده و سیاهچالههای مختلفی وجود دارند، ارز بازی نوعی جواهر است، بازی چند سلاح مختلف دارد که میتوان روی دکمههای مختلف تعبیه کرد و اولی نقشی مشابه ناوی (Navi) (و سایر پریهای دنیای «زلدا») ایفا میکند. برای سر در آوردن از منوی بازی شاید لازم باشد کمی آزمونوخطا انجام دهید، اما بازی عمدتاً ساختاری باز و آسانفهم دارد. برای گیمرهای عادی که ژاپنی بلد نیستند (خصوصاً گیمرهایی که با «زلدا» آشنایی دارند)، شاید «T» راحتترین بازی برای تجربه باشد.
۴. رژه با اسلحه (Gunparade March)
سال انتشار: ۲۰۰۰
بازی «رژه با اسلحه» ترکیبی از پسزمینههای دوبعدی از پیش رندر شده و شخصیتها و وسایل نقلیهای با مدلهای سهبعدی پولیگونی است که از نظر بصری شباهت زیادی به «فاینال فانتزی ۸» (Final Fantasy VIII) دارد. داستان بازی در استان کیوشو اتفاق میافتد و در آن شاهد بازنمایی مکانهای واقعی در ژاپن (یا مکانی شبیه به مکانهای واقعی) هستیم.
داستان بازی در ژانر تاریخ جایگزین (Alternate History) طبقهبندی میشود. داستان از این قرار است که جنگ جهانی دوم بهخاطر حملهی بیگانگان نیمهکاره میماند، حملهای که در آن درصد زیادی از انسانها نابود میشوند (این سناریو شما را یاد بازی «مقاومت: سقوط بشریت» (Resistance: The Fall of Man) نمیاندازد؟). این بیگانگان که با نام «فانتوم بیست» (Phantom Beast) شناخته میشوند، موفق به تصرف نیمی از سیارهی زمین میشوند. اکنون، در سال ۱۹۹۹، بشریت امیدوار است با استفاده از جدیدترین فناوری خود یعنی تانکهای انساننمای پیادهرو (Humanoid Walking Tanks) یا HWT زمین را باز پس بگیرد. با این حال، خلبانهای زیادی در این جریان کشته میشوند و ارتش مجبور میشود دانشآموزان دبیرستانی را برای خدمت نظامی اجباری فرا بخواند. شخصیتهای اصلی بازی اعضای جوخهی ۵۱۲ هستند: آتسوشی هایامی (Atshushi Hayami)، مای شیبامورا (Mai Shibamura) و آکیرا یوکی (Akira Yuki).
تمرکز اصلی بازی، تعاملات اجتماعی بین هایامی، همتیمیهای او و سایر شخصیتهای دنیای بازی است که از راه یک سیستم تأثیرگذاری (Influencing) ساده هدایت میشود. هر از گاهی هم سوار بر HTWها باید با فانتوم بیستها مبارزه کنید. در طول روز، در ساعات مدرسه، بازیکن میتواند در کلاسها شرکت کند و دانش و مهارت خود را بهبود ببخشد یا این کار را از راه سر زدن به نقاط مختلف شهر انجام دهد. همچنین میتوانید با دختران مختلف روابط عاطفی برقرار کنید، باهاشان قرار بگذارید یا حتی با دانشآموزان دیگر دعوا کنید. اگر به بازیگوشی علاقه ندارید، میتوانید تمام تمرکز خود را صرف تبدیل شدن به بهترین خلبان HWT بکنید.
مبارزهها در بازی نقش کمرنگی دارند (برای همین بازی در فهرست بازیهای ماجرایی گنجانده شده، نه بازیهای نقشآفرینی) و از یک سیستم تاکتیک ساده پیروی میکنند: هر واحد (آبی یا قرمز) میدان دید و محدودهی حرکتی مشخص دارد که روی یک نقشه سهبعدی قابل چرخش نمایش داده میشود. در فاز اصلی، واحدها میتوانند حرکت کنند و نیروهای دشمن را شناسایی کنند و در فاز عملیاتی میتوانند حمله کنند. اگر به دشمن نزدیک شوید و حمله موفقیتآمیز باشد، یک کلیپ CGI از حمله نمایش داده میشود. همچنین امکان شارژ یک حملهی قدرتمند در ناحیهای گسترده برای آسیب به دشمنان حاضر در محدوده وجود دارد.
علاوه بر این، یک انیمه با نام «Gunparade March: Arata Naru Kougunka» نیز بر پایهی این دنیا ساخته شده که داستان بازی را به خوبی بازگو میکند.
۳. میزورنا فالز (Mizzurna Falls)
سال انتشار: ۱۹۹۸
«شنمو» (Shenmue)! این اولین اسمی بود که هنگام تجربهی این بازی به ذهنم رسید. هرچند که فقط شباهتهایی جزئی بین این دو بازی وجود دارد، اما هردو بهطرز عجیبی حسوحالی یکسان را منتقل میکنند. هر دو بازی حول محور یک معمای قتل میچرخند که بهنوعی هستهی بازی است. شخصیت اصلی هر دو بازی ژاکتهای خاص و متمایزی پوشیدهاند. هر دو بازی با شروع روز در اتاق شخصی شخصیت اصلی در خانهاش آغاز میشود. هر دو دارای مکانیزمهای اکتشافمحور برجسته با زاویهی دوربین مشابه هستند. متأسفانه، «میزورنا فالز» بدون ترجمه غیرقابلبازی و پر از متنهای سنگین است. برخلاف بازیهایی چون «آکونکاگوا» و «B.L.U.E.» که در ادامه بهشان میپردازیم، بازی شما را راهنمایی نمیکند که در قدم بعدی چه کنید.
در این بازی جسد «کتی فلانری» (Kathy Flannery) در جنگلهای میزورنا فالز در ایالت کلرادو پیدا میشود. ممکن است یک حیوان وحشی او را از هم دریده باشد، اما همه از این فرضیه مطمئن نیستند. سپس اما (Emma)، دختر شهردار (که همکلاسی کتی است)، در همان روز ناپدید میشود. دوست و همکلاسی آنها به نام «متیو» مطمئن است که این وقایع به هم مرتبط هستند و تحقیقات شخصی خود را آغاز میکند.
این بازی از بسیاری جهات از زمان خود جلوتر بود. چرخهی کامل شبانهروز، وضعیت آبوهوایی قابلتغییر و پیروی ساکنین شهر از برنامهی روزانه (مثل «شنمو») و رفتن به مقاصد مختلف با ماشین خود، از ویژگیهای برجستهی بازی هستند. فروشگاهها نیز ساعتهای کاری خاصی دارند و بیشتر دنیای بازی، برخلاف «جیتیای» (GTA) و «شنمو» (Shenmue)، از همان ابتدا در دسترس است. متیو میتواند با یک خودروی فولکس واگن بیتل (VW Beatle) در شهر رانندگی کند و حتی گاهی باید در پمپبنزین به خودرویتان بنزین بزنید.
یک تفاوت بزرگ بین «شنمو» و «میزورنا فالز» غیبت سیستم مبارزه در بازی است؛ چرا که این بازی در اصل یک بازی معمایی است که بیشتر بر مکالمه تمرکز دارد. ناتوانی در فهمیدن معنی دیالوگهای شخصیتهای غیرقابلبازی مانعی بزرگ برای لذت بردن از بازی است و این مایهی تاسف است، چون «میزورنا فالز» شاید یکی از بلندپروازانهترین بازیهای منتشرشده در تاریخ باشد.
۲. بلو: افسانهی آب (B.L.U.E.: Legend of Water)
سال انتشار: ۱۹۹۸
به هواداران بازیهایی چون «دلفینی به نام اکو» (Ecco the Dolphin) و «رویای غواصها» (Diver’s Dream) پیشنهاد میکنم حداقل ویدیویی از این بازی را ببینید. فضای بازی بسیار آرامشبخش است، هرچند لحظات آرام گاهبهگاه با رویدادها یا معماهایی که حس اضطرار در شما ایجاد میکنند، شکسته میشوند. با در نظر گرفتن اینکه این بازی برای پلیاستیشن ۱ ساخته شده است، گرافیک زیر آب آن زیبا است، اگرچه کمی ساده و کمجزئیات به نظر میرسد.
داستان درباره دختری بلوند به نام مایا (Maya) است که با هلیکوپتر به یک کشتی میآید تا با پدرش دیدار کند. پس از آن، او تصمیم میگیرد که به غواصی بپردازد و اقیانوس را کاوش کند؛ تمرکز اصلی باز نیز همین دو مورد است: یعنی گشتوگذار روی کشتی و زیر آب. روی کشتی، مایا میتواند با خدمه و مسافران، از جمله پدرش، صحبت کند تا دربارهی ویرانههایی در آن نزدیکی اطلاعات بیشتری به دست بیاورد. زیر آب، مایا آزاد است تا با کمک یک یار منحصر به فرد – دلفینی که هوش مصنوعی کنترلش میکند – دریا و خرابهها را کاوش کند. مایا و دلفین با هم شنا میکنند و بازیکن میتواند از راه یک رابط کاربری ساده به دلفین فرمان دهد. بهعنوان مثال، هنگامیکه مایا یک غواص دیگر را که زیر یک تختهسنگ گرفتار شده پیدا میکند، او و دلفین با همکاری هم تختهسنگ را کنار میزنند و غواص را آزاد میکنند.
کنترل بازی روان و ساده است. بیشتر معماها بصری یا مکانیکی هستند و بازی برای کسانی که زبان ژاپنی بلد نیستند بسیار قابلدسترس است.
۱. آکونکاگوا (Aconcagua)
سال انتشار: ۲۰۰۰
یکی از قابل بازیترین عناوین ماجراجویی در این فهرست، «آکونکاگوا» است که یک بازی اشاره و کلیک است که در محیط سهبعدی با زاویههای دوربین ثابت برای هر صفحه واقع شده است (مشابه نخستین «رزیدنت اویل»). بیشتر گیمپلی بازی حول جابهجایی گروه کوچک بازماندگان برای جمعآوری آیتمهایی میچرخد که به نوعی به بخشهای مهم محیط بازی مربوط میشوند و داستان را پیش میبرند. یکی از امکانات جالب بازی، قابلیت مبادلهی برخی آیتمها بین شخصیتها است.
داستان بازی به وقایعی میپردازد که پس از سقوط یک هواپیما روی قلههای یخی کوه «آکانکاگوا» (بلندترین کوه در قارهی آمریکا) رخ میدهد. تمرکز اصلی داستان، تلاش بازماندگان در راستای یافتن راهی برای نجات است. قضیه از این قرار است که یکی از شخصیتها به نام پاچماما (Pachmama) در تلاش بوده تا علیه دیکتاتوری سیاسی کشورش مبارزه کند و این دیکتاتور تلاش میکند او را با کارگذاری بمبی در هواپیمایش بکشد. بازیکن در ابتدا کنترل کاتو (Katoh) خبرنگار ژاپنی را به دست میگیرد و طولی نمیکشد یک دستکش پیدا میکند که به او امکان بالا رفتن از صخرهها را میدهد. شخصیتهای دیگر بازی استیو، جولیا و لوپز هستند (جولیا حتی از ابتدا یک چاقو و فندک دارد).
حتی اگر بازیکن بیشتر دیالوگها یا متون بازی را نفهمد، میانپردههای بازی در انتقال معنا و مفهوم عملکرد خوبی دارند. در بازی عمدتاً باید نقاط قابلتوجه را بررسی کنید و با استنباط و حدسهای آگاهانه، پی ببرید کدام شخصیت باید کدام آیتم را روی کدام شیء به کار ببرد. برای همین بازی بسیار قابلدسترس است. البته شاید گرافیک بازی کمی بیش از حد «پیکسلی» باشد، ولی کارگردانی هنری بازی و حس اکتشاف، انزوا و معمای نهفته در قلب بازی، آن را به تجربهای جانانه تبدیل کردهاند.
در ادامه تعدادی از بازیهای ماجرایی دیگر معرفی شدهاند که در فهرست جایی برایشان نبود، ولی برای کسانی که به بازیهای این سبک علاقهمندند و با ژاپنی بودن زبانشان هم مشکلی ندارند، تجربهیشان توصیه میشود.
- Universal Nuts
- infinity
- Prismaticallization
- 3X3 Eyes (مجموعه است)
- DeathMask
- Nekozamurai
- Kuon no Kizuna
- Welcome Home
- The Witch of Salzburg
- Yukinko * Burning
- That’s QT
- Alice in Cyberland
- Circadia
- Tilk
- Kaito Apricot
- Ugetsu Kitan
- EVE (مجموعه است)
- Tenkuu no Escaflowne
- Noel: Non Digital
منبع: GameFAQs
دستهی سوم: اکشن-سکوبازی
۱۰. دکتر اسلامپ (Dr. Slump)
سال انتشار: ۱۹۹۹
برای شروع باید گفت که «دکتر اسلامپ» مانگایی است که آکیرا توریاما (خالق مانگای «دراگون بال» که در ساخت بازیهایی چون «دراگون کوئست» (Dragon Quest) «کرونو تریگر» (Chrono Trigger) و… نیز دخیل بوده است) نوشته. این مانگا دربارهی دختربچهای روباتشکل به نام آراله (Arale) است و حکایتگر ماجراجوییهای او در دهکدهی پنگوئن و دنیای فراتر از آن است (او در ظاهر قدرتمند و فناناپذیر، ولی در باطن سادهلوح و آفتابمهتابندیده است). این بازی از لحاظ گرافیکی شباهت زیادی به «مگا من لجندز» (Mega Man Legends) دارد. این بازی بسیار رنگارنگ است و دیالوگهای زیادی دارد که به الفبای کانجی نوشته شدهاند و دنبال کردنشان سخت است، ولی صرفاً با تکیه بر غریزهیتان میتوانید بخش آموزشی را پشتسر بگذارید و بقیهی بازی را نیز میتوان با آزمونوخطا پشتسر گذاشت. تعیین کردن ژانر مشخصی برای بازی سخت است، چون علاوه بر یک سری عناصر نقشآفرینی و ماجراجویی کمرنگ، بازی عناصر اکشن و سکوبازی نیز دارد.
دنیای بازی بسیار باز است. با اینکه نمیتوان آن را «دنیاباز» حساب کرد، میتوان با بیشتر اشیاء داخل دنیای بازی تعامل برقرار کرد و ساکنین دنیای بازی نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارند. آراله از راه تعامل با انسانهای اطرافش (که عمدتاً ماهیتی طنزآمیز دارند)، میتواند قابلیتهای جدیدی چون مشت فوققدرتمند و سرعت بیشتر را یاد بگیرد. آراله باید از قابلیتهایش برای پشتسر گذاشتن مراحلی چون قطبجنوب استفاده کند تا اهدافی چون پیدا کردن مانگای هنتای (!) در گاوصندوق ناظم را پشتسر بگذارد. بیشتر مراحل، ماموریتها و عناصر طنزآمیز بازی آمیخته به «طنز توالتی» هستند. اشیاء داخل خانه/آزمایشگاه دکتر اسلامپ نیز نقش گزینههای منو را ایفا میکنند. در آنجا میتوانید موسیقی بازی و شیوهی کنترل قابلیتهایی را که یاد گرفتهاید شخصیسازی و حتی در ادامه لباسهایتان را عوض کنید.
اگر تصمیم گرفتید این بازی را تجربه کنید و جایی گیر کردید، از این لینک استفاده کنید. صفحهی مذکور به زبان ژاپنی نوشته شده، ولی میتوانید با گوگل ترنسلیت از آن سر در بیاورید.
۹. گروو ادونچر رِیو: پلو نو دایبوکن (Groove Adventure Rave: Plue no Daibouken)
سال انتشار: ۲۰۰۲
پلو (یا پرو) یک شخصیت آدمبرفی از مجموعهی ریو (RAVE) است (اگر طرفدار این مجموعه هستید، دو نقشآفرینی بر پایهی آن برای پلیاستیشن ۱ منتشر شده). یک شب، رویای یک آبنبات خوشمزه به سر پلو میزند و صبح روز بعد، پس از بیدار شدن تصمیم میگیرد آن را پیدا کند و بخورد. خود بازی تجلیلخاطری از بازیهای دوران ۸ بیتی و ۱۶ بیتی است که در آنها باید یک عالمه خرتوپرت جمعآوری میکردید و فرمول آنها را با کمترین شکل ممکن پیاده کرده است. میتوانید از آبنباتها و شکلاتهای مختلفی که پلو جمعآوری میکند، بهعنوان آیتم در گیمپلی بازی استفاده کنید. با فشار دادن دکمهی L1 و R1 میتوانید بین آبنباتهای مختلف داخل کولهپشتی جابجا شوید، اسمش را بخوانید و از آن استفاده کنید.
دشمنان بازی حالتی کارتونی دارند و همزمان هم عجیبغریب و هم بانمکاند و از این لحاظ با منظرهی پسزمینه تناسب زیادی دارند. درجهسختی مراحل بازی (همانطور که میتوان انتظار داشت، مرحلهی دریا یکی از آنهاست) از آسان تا نسبتاً چالشبرانگیز متغیر است. پس از اینکه موفق بشوید تا تمام چالشهای مرحله را پشتسر بگذارید، یک پورتال باز میشود که شما را به ابتدای مرحله میبرد (البته اگر بخواهید) تا یک بار دیگر مرحله را از اول بازی کنید و تمام پاورآپها و آبنباتهایی را که بار اول موفق به جمعآوریشان نشدید جمع کنید. با اینکه این بازی بهاندازهی «هرمی هاپرهد» (Hermie Hopperhead) شناختهشده نیست، اگر بازیهای سکوبازی را دوست داشته باشید، از آن لذت خواهید برد.
۸. گلولههای ریز (Tiny Bullets)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«گلولههای ریز» یک بازی اکشن-ماجرایی با عناصر پررنگ سکوبازی و پازل است. هورین (Horin) (پسری موآبی که زرهای بر تن دارد) دهکدهاش را ترک میکند تا برای مادربزرگش دارو بخرد. این کار مدت زمان زیادی طول میکشد تا اینکه از راه کوه نفرین (Mt. Curse) میانبر میزند. هورین از افسانهی موجودی وحشتناک باخبر میشود که نزدیک کوه نفرین زندگی میکند، ولی او روحیهای ماجراجو دارد و دوست دارد اهالی دهکدهاش بیشتر قدر او را بدانند. همچنان که او در حال تصمیمگیری برای کاری است که میخواهد انجام دهد، زمین زیر پایش باز میشود و او به داخل سرزمینی پر از تله، پازل و هیولا میافتد.
هورین میتواند بلوکها را به اطراف حرکت دهد و از راه آنها به مکانهایی مرتفعتر برود و آیتم جمعآوری کند. او میتواند اشیاء را پرتاب کند، لبهی پرتگاهها را بگیرد، خودش را به این طرف و آن طرف هل دهد، از طنابها یا درختان مو بالا برود و وقتی هم که لازم شد، شنا کند. حملهای که او با تیرکمان هفتی انجام میدهد، قویترین حملهی اوست و برای اجرای آن باید دکمهی حمله را پایین نگه دارید و سپس رها کنید. عادت کردن به این حمله کمی طول میکشد، ولی عملکرد بسیار خوبی دارد. هورین یک کولهپشتی پر از آیتمهای مختلف دارد که در موقعیتهای مختلف – مثل التیام زخمهایش یا باز کردن درها – به کارش میآیند. کوه نفرین منزلگاه محیطهای جورواجوری است که در هرکدام جانوران مختلفی ساکن است و برای پشتسر گذاشتن هرکدام باید راهوروشی مختلف را در پیش بگیرید.
«گلولههای ریز» یک سری میانپردهی CG باکیفیت هم دارد. در نگاه اول، شاید بتوان آن را با تعدادی از بازیهای اولیهی «مهاجم مقبره» (Tomb Raider) مقایسه کرد، ولی در نهایت شبیهترین بازی به آن «نینجای مرموز» (Mystical Ninja) برای نینتندو ۶۴ با حضور گوئمون (Goemon) است.
۷. اسپریگان: لونار ورس (Spriggan: Lunar Verse)
سال انتشار: ۱۹۹۹
«اسپریگان» یک بازی اکشن سهبعدی از فرام سافتور (From Software) معروف است که شاید حتی از «امپراتوری سایبرنتیک» (Cybernetic Empire)، یک بازی مشابه که آن هم در سال ۱۹۹۹ برای پلیاستیشن ۱ منتشر شد و در مدخل بعدی به آن خواهیم پرداخت، قابلتوجهتر باشد. بازی حتی شباهتی واضح به «متال گیر سولید» (Metal Gear Solid) دارد. با اینکه بخش آموزشی آن را نمیتوان رد کرد و به پایان رساندن آن هم زیاد طول میکشد، «اسپریگان: لونار ورس» (که در آمریکا با نام Striker شناخته میشود) اکشن پرزرقوبرقی را که بعداً در مجموعهی «شیطان هم میگرید» (Devil May Cry) شاهدش بودیم، با عناصر نقشآفرینی عمیقتر ترکیب کرده است.
البته یکی از بزرگترین مشکلات بازی کنترل بدقلق آن است. ظاهراً دکمهی دایره در بازی مشکلزاست، چون اگر آن را فشار دهید، دوربین را به پشت سر شما میآورد، ولی در کنارش اگر آن را پایین نگه دارید، باعث میشود به جای دویدن، آرامتر راه بروید و اگر آن را دو بار فشار دهید، اسلحهیتان عوض میشود (احتمالاً خودتان میتوانید حدس بزنید که با وجود این سیستم کنترل بازی چقدر میتواند اعصابخردکن شود). با وجود این مشکلات، «اسپریگان» تجربهای نسبتاً صیقلیافته است که سالها از زمان خود جلوتر بود.
شخصیت اصلی این بازی تاشیکی است. هرچه در بازی پیش میروید، بسته به امتیازی که دریافت کردهاید (بر پایهی تعداد کشتهها، دمج، زمان به پایان رساندن ماموریت و…) امتیاز مهارت دریافت میکنید. این امتیازهای مهارت قابلیتهای او را ارتقا میدهد. تاشیکی همچنین میتواند از تعدادی اسلحهی تنبهتن و دوربرد استفاده کند و در هر لحظه هرکدام را در دست خود جابجا کند. همچنین سه زرهی قدرت وجود دارد که هرکدام امتیاز دفاعی متفاوتی دارند و قابلیتهای جدیدی به شما میبخشند، ولی استفاده از آنها با یک عقربهی مصرفسنج کنترل میشود. «اسپریگان» یک بازی تاریک، خشونتآمیز و جالب است که طراحی مراحل و دشمنان آن عالی است و ماموریتهای متنوعی دارد. عدم انتشار این بازی به زبان انگلیسی کملطفی بزرگی در حق همهی گیمرهای غیرژاپنی بود.
۶. امپراتوری سایبرنتیک (Cybernetic Empire)
سال انتشار: ۱۹۹۹
بهترین راه برای توصیف «امپراتوری سایبرنتیک» این است: حاصل پیوند «متال گیر سولید» و «تاریکی مطلق» (Perfect Dark): بهعبارت دیگر، یک بازی اکشن-مخفیکاری در یک دنیای علمیتخیلی. در دنیای این بازی مکعب (شیئی باستانی) در شمال روسیه زیر زمین پیدا شده و گروهی تروریستی به نام نقاب سیاه (Black Mask) آن را به سرقت بردهاند. دوتا از اعضای محافظان امنیت سازمان ملل متحد مامور شدهاند تا مکعب را بازیابی کنند و نقشهی نقاب سیاه برای تصرف دنیا را نقش بر آب کنند.
در این بازی هم مثل «متال گیر سولید»، بیشتر اسلحهها (مسلسل، موشکانداز، تکتیرانداز و…) در مقر زیرزمینی تروریستها قابل دسترسیاند. با این حال، مکس بروهام (Max Brougham) و نینا لبدوا (Nina Lebedeva) ماموریت خود را فقط با یک تپانچه آغاز میکنند. همچنین هردویشان آیتم مخصوص بازی را دارند: دستگاه سیم تراکتوری (Wire Tractor Device). این دستگاه یک سیم مغناطیسی است که میتواند به بیشتر سطوح یا اشیاء بچسبد. با استفاده از آن میتوانید سریعتر بین نقاط مختلف جابجا شوید، بهطور محدود از دیوارها بالا بروید، آیتم بازیابی کنید و از راه ورود به ذهن دشمنان شکستخورده، از داخل مغزشان اطلاعات دانلود کنید.
بازی از زاویهی دید سومشخص دنبال میشود و دوربین هم هر از گاهی زاویهای بستهتر را نشان میدهد تا کار نشانهگیری از روی شانه را برایتان راحتتر کند. روی رابط کاربری بازی یک نوار سلامتی، آیکون شمارش اسلحه و مهمات و نقشهای کارآمد که با رادار کار میکند دیده میشود. شخصیتهای بازی طراحی خوبی دارند و گرافیک بازی هم بهعنوان یک بازی پلیاستیشن ۱ بسیار قوی است. البته مثل بسیاری از بازیهای همسبک، دوربین این بازی هم مشکل دارد، ولی «امپراتوری سایبرنتیک» دقیقاً همان بازیای بود که بازار بازیهای پلیاستیشن ۱ در اواخر دههی ۹۰ و اوایل دههی ۲۰۰۰ خواستار آن بود.
۵. گهگهگه نو کیتارو: گیاکوشو! یوما دایچیسن (Gegege no Kitarou: Gyakushuu! Youma Daichisen)
سال انتشار: ۲۰۰۳
کیتارو یک قهرمان ژاپنی است که به انسانها (خصوصاً کودکان) کمک میکند تا با اشباحی که در فولکلور با نام یوکای (Yokai) شناخته میشوند کنار بیایند. او که در یک گورستان بهعنوان یک یوکای به دنیا آمد، وارث یک قبیلهی اشباح در حال انقراض است. او چشم چپ ندارد، ولی مدل موی خاصاش معمولاً این عیب را میپوشاند. کیتارو میتواند موهایش را همچون تیغ شلیک کند و موی بلندش را به جای شمشیر یا نیزه استفاده کند. همچنین مویش نقش رادار اشباح را ایفا میکند. او صندل به پا و یک دست دارد که میتواند آن را از بدنش جدا و از راه دور کنترل کند. همچنین کیتارو یک اوکارینیای جادویی دارد که پشت آن یک شلاق و باتوم پنهان شده و او قابلیتی مادرزاد برای رها کردن انرژی الکتریسیته از بدنش دارد. بیشتر این قابلیتها در بازی هم وجود دارد. حدقهی چشمی متصل به یک کالبد که در بازی آن را میبینید، تنها چیزی است که از پدر کیتارو باقی مانده و او در بازی عمدتاً نقش دستیار/استاد را دارد. او عمدتاً لابلای موهای کیتارو گشتوگذار میکند و اوقاتفراعتش را داخل یک ظرف ساکه سپری میکند.
داخل بازی، انسانها برای کیتارو از اشباحی مینویسند که در نقاط خاصی از دنیایشان اخلال ایجاد کردهاند. کیتارو این نامهها را از طریق صندوق پستی داخل خانهاش دریافت میکند. با خواندن هر نامهی جدید، لوکیشنی روی نقشه باز میشود (خواندن نامه گزینهی اول، رفتن به نقشه گزینهی دوم و ذخیره کردن بازی گزینهی سوم روی منو است). کیتارو با استفاده از موهای سوزنی، جلیقهی انعکاسدهنده، صندلهای قابلپرتاب و قابلیت پرشاش، در مراحلی که از یوکایها پر شدهاند سکوبازی میکند تا شبح اخلالگر یا همان باس مرحله را پیدا کند و شکست دهد.
هر باس الگوی حملهی خاص و یک نقطهضعف دارد. مثلاً برای شکست دادن بعضی باسها باید چیزهایی را که به سمتتان پرتاب میکنند، با استفاده از جلیقهی انعکاسدهندهیتان به سمت خودشان برگردانید. اگر نوار سلامتی کیتارو به صفر برسد، به خانه برمیگردد و باید مرحله را از اول انجام دهد.
این بازی من را یاد پویشهای آرتور در «سوپر گولز اند گوستس» (Super Ghouls and Ghosts) و «گوستس اند گابلینز» (Ghosts and Goblins) انداخت، چون «کیتارو» هم به اندازهی همان بازیها دشوار و بدقلق است. نوار سلامتی کیتارو فقط از دو نقطه تشکیل شده، ولی او دائماً تحت حمله است و برای همین نوار سلامتی او خیلی سریع خالی میشود. دشمنان بازی دائماً در حال ریاسپاون شدن هستند و ظاهر عجیبغریبی دارند؛ بدین صورت که حاصل ترکیب اشیاء با طبیعت هستند (طبق سنت یوکایها). اسپرایتهای دوبعدی پویانماییشدهی آنها در بستر زمینهی دوبعدی پرجزییات بازی جلوهای تاریک و شوم به بازی بخشیده است. هواداران بازیهای مورمورکننده و سکوبازیهای قدیمی که چالشهایی چون سکوهای سقوطکننده/ناپدیدشونده و… دارند، حتماً باید این بازی را امتحان کنند.
۴. کازموواریور زیرو (CosmoWarrior Zero)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«کازموواریور زیرو» یک بازی اکشن شوتر سهبعدی است که از انیمهای به همین نام، ساختهی لیجی ماتسوموتو (Leiji Matsumoto) اقتباس شده است. این بازی از مراحل سهبعدی کوچک درهمتنیده تشکیل شده است. زیرو شخصیتی است که در جنگی بین سیارهی زمین و ماشینها شرکت کرد و همسر و پسرش را در آن جنگ از دست داد. اکنون جنگ به پایان رسیده و او در بد وضعیتی قرار دارد، ولی حکومت کهکشانی به او ماموریت میدهد تا با همکاری با دشمنان سابقاش، کاپیتان هارلاک (Captain Harlock)، یک دزد فضایی بدنام را دستگیر کند. البته این ماموریت تعقیبوگریز ساده و سرراستی نیست و در طول مسیر فراز و نشیبهای زیادی وجود دارد، ولی داستان دربارهی تلاش زیرو برای رسیدن به رستگاری است.
این بازی یک بخش چندنفره دارد که شاید برای طرفداران «گلکسی اکسپرس ۹۹۹» (Galaxy Express 999)، «استاربلیزرز» (Starblazers) و بقیهی آثار ماتسوموتو جذاب باشد، چون میتوان در آنها شخصیتهای متعلق به داستانهای دیگر او را باز و در نقش آنها بازی کرد. با این حال، بخش چندنفره حالت دثمچ عادی است و پس از اینکه جذابیت بازی کردن در نقش این شخصیتها رنگ ببازد، حرف خاصی برای گفتن ندارد.
قسمت داستانی بازی از دو بخش تشکیل شده: بخش عادی مرحله و باسفایت. تلاشی صورت گرفته تا مراحل بازی ساختاری بازتر داشته باشند، بدین صورت که از یک ناحیه، چند مسیر انشعاب یافته و این مسیرها نیز به هم متصلاند، ولی این مراحل نسبتاً کوچک هستند. این مراحل از رباتها و دشمنان دیگری تشکیل شدهاند که قصد جان زیرو را دارند. باسفایتها در نواحی بزرگتری اتفاق میافتند و برای شکست دادن باسها باید استراتژی خاصی را دنبال کنید.
با اینکه این بازی ضعفها و کمبودهای واضحی دارد، بهشخصه فکر نمیکردم ساختن بازیای که در این حد خوب به نظر برسد، برای پلیاستیشن ۱ ممکن باشد (این بازی نشان میدهد کارگردان هنری خوب چه کارها که میتواند برای یک بازی انجام دهد). بازی یک سری افکت نورپردازی و آبوهوای بسیار جالبتوجه دارد، بهشدت روان اجرا می شود و شخصیتها نیز پرجزییات هستند و بهشکلی روان حرکت میکنند. توصیه میکنم حتی اگر قصد تجربهی این بازی را ندارید، حداقل گیمپلی آن را در یوتوب تماشا کنید تا از زیباییهای بصریاش بهعنوان یک بازی پلیاستیشن ۱ لذت ببرید.
۳. چوکوسوکو گرندال (Choukousoku GranDoll)
سال انتشار: ۱۹۹۷
اگر بازیهای «مگا من زد اکس» (Mega Man ZX) را بازی کرده باشید یا به انیمههای ماهو شوجو (Mahou Shoujo) یا دختر جادویی علاقهمند باشید، شاید گرندال برایتان آشنا به نظر برسد، ولی اصل بازی ترکیبی چالشبرانگیز از شوتر و سکوبازی است (به نظرم شبیهترین بازی به آن «متروید» است). هیکارو دختر یک دانشمند و در ظاهر یک دختر دبیرستانی ساده است، ولی در عمل او آخرین بازمانده از یک خاندان اشرافی فضایی است. یک روز سروکلهی دختری در مدرسهاش پیدا میشود، هویت واقعیاش را با اطلاع او میرساند و پسری را که به او علاقه دارد گروگان میگیرد. حال هیکارو باید با استفاده از زرهی گرندال که در اختیار دارد، هم کهکشان و هم پسری را که دوست دارد نجات دهد.
مراحل این بازی ساید اسکرولر از چند بخش تشکیل شدهاند. هر مرحله از دشمنان و تلههایی تشکیل شده و یک باس هم در انتها وجود دارد که باید با آن بجنگید. زرهی گرندال مجهز به یک قلاب و لیزر آتشین است که با استفاده از آنها میتوانید از روی پرتگاهها تاب بخورید. برای اینکه از کلیت داستان بازی سر در بیاورید، بلد بودن ژاپنی ضروری نیست، ولی در صورت بلد نبودن ژاپنی مسلماً جزییات زیادی را از دست خواهید داد. پیش از مبارزه با هر غولآخر، شخصیتها برای هم رجز میخوانند و پس از آن باید بهترین روش برای شکست دادن هر باس را کشف کنید. اگر موفق به انجام این کار شوید، هیکارو پنج زرهی دیگر به دست میآورد که هرکدام قابلیتهای مختلفی چون بالا رفتن از دیوار در اختیارش قرار میدهد. کنترل بازی در ابتدا کمی بدقلق است، ولی با کمی تمرین به آن مسلط خواهید شد.
۲. کوروکورو پوست نین (Korokoro Post nin)
سال انتشار: ۲۰۰۲
این بازی مخصوص کسانی است که دنبال یک تجربهی آرامشبخش هستند که در عین حال آنها را به چالش بکشد. مدیا اینترتینمنت «کوروکورو پوست نین» را در سال ۲۰۰۲ منتشر کرد، ولی پشت گرافیک دوبعدی بامزه و سادهی بازی – بازیای که با توجه به گرافیکش کمی دیر منتشر شد – یک بازی بسیار سرگرمکننده پنهان شده است. بازی در آیندهای دور اتفاق میافتد که در آن انسانها به قابلیت سفر در فضا دست پیدا کردهاند. بازی دربارهی دختری به نام آکانه (Akane) است که کمر پدرش – که پیک روزنامه است – مشکل پیدا کرده و دیگر نمیتواند به کلونیهای فضایی مختلف روزنامه ببرد. حال آکانه باید جای پدرش شغل او را انجام دهد. هر چند مرحله یک بار، تِم مرحلهها عوض میشود و در پایان هر مرحله، شاهد میانپردهای متنی هستیم.
ایدهی پشت بازی بسیار ساده است: به آکانه کمک کنید تا تمام نامههای داخل صندوق پست را در مدت زمان تعیینشده به مقصد برساند. این کار با کمک موتور فیزیکی بازی و قابلیت چرخاندن دنیای بازی (بهجای حرکت دادن شخصیت اصلی) انجام میشود. از این لحاظ گیمپلی بازی شباهت زیادی به مراحل امتیازی «سونیک» و بازی «لوکو روکو» (Loco Roco) و حتی «کملتری» (Cameltry)، بازی آرکید تایتو دارد. ولی این بازی به سادگی موارد نامبرده نیست. در بسیاری از مراحل خطرات محیطی همچون کاکتوسها، دستگاههای فروش خودکار سنگین و تیغهای نواری پخششده روی زمین (مثل همانهایی که پلیس استفاده میکند) پراکنده شدهاند. اگر به هرکدام از این خطرهای محیطی برخورد کنید (بیشترشان هم در نقطههایی ناجور قرار گرفته شدهاند) مقداری از زمان در اختیار شما کاسته میشود. اگر روی سطح بمانید، میتوانید آنقدر سرعت بگیرید که در کمال امنیت برخی از خطرات محیطی را با شکستنشان پشتسر بگذارید، ولی همهی خطرهای محیطی قابل شکستن نیستند. نامهها را هم فقط موقعی میتوانید به دست گیرنده برسانید که همان زمینی را لمس کنید که صندوق پست روی آن قرار دارد. اگر در انجام این کار موفق شوید، آکانه فریاد میزند: «شیمبون!» (به معنای «روزنامه!»)
در بازی یک سری آیتم کمکی وجود دارد: مثل سکهها، مانِکی-نکوها (یا مجسمههای گربههای بخت) و ساعتهای زنگدار. با جمع کردن سکهها و گربهها، امتیازتان بالا میرود و اگر امتیازتان از حد تعیینشده بیشتر شود، یک جان بیشتر میگیرید. ساعتها هم محدودیت زمانی را افزایش میدهند. در قسمت بالا، سمت راست صفحه شمارندهای وجود دارد که تعداد نامههایی را که باید به مقصد برسانید به شما اطلاع میدهد. همچنین روی صفحه راداری وجود دارد که موقعیت کلی مقصد بعدیتان را نسبت به موقعیت فعلیتان به شما نشان میدهد.
۱. ماجراهای رلف کوچولو (Adventures of Little Ralph)
سال انتشار: ۱۹۹۹
در ابتدای بازی، رلف از یک بزرگسال به یک کودک تغییر ماهیت میدهد. حال او باید طی ماجراجوییهایش، شروری را که او را نفرین کرد پیدا کند، دوست جادوگر گروگانگرفتهشدهاش را نجات دهد و به حالت عادی تغییر شکل دهد. برای بازی کردن «رلف کوچولو» نیازی نیست از الفبای کانجی سر در بیاورید و بهطور کلی بازی ساختاری بسیار ساده دارد. رلف میتواند حمله کند، بپرد و آیتمهایی چون طناب تعامل برقرار کند. برای اجرای قابلیتهای او، فقط به دو دکمه و زمانبندی درست نیاز دارید. همچنین میتوانید دکمهی حمله را پایین نگه دارید تا یک حملهی قدرتمند اجرا کنید.
«رلف کوچولو» یک بازی دوبعدی اسپرایتی است که در آن همهی مراحل به هم متصل هستند و بیش از یک راه برای پیشروی در آنها وجود دارد. یک سری از راهها خطرناکتر هستند و یک سری میوهی قابل جمعآوری جلوی این راهها قرار داده شده تا وسوسه شوید با برداشتن آنها، هم خطر بیشتری به جان بخرید، هم پاداش بزرگتری دریافت کنید، ولی میتوانید این میوهها و مسیرهای خطرناکتر را بهکل نادیده بگیرید. باسفایتهای بازی هم متفاوت هستند، چون در آنها رلف دوباره به شکل بزرگسالش تغییر ماهیت میدهد و رابط کاربری بازی هم موقتاً عوض میشود تا تداعیگر رابط کاربری یک بازی مبارزهای شود. «رلف کوچولو» یک بازی سکوبازی عالی است که درجهسختی آن بهطور تصاعدی افزایش مییابد و گیمرهایی از قشرهای مختلف میتوانند از آن لذت ببرند. طرفداران بازی بر این باورند که دلیل ترجمه نشدن بازی به انگلیسی این است که در زمانی منتشر شد که گرافیک سهبعدی در حال غلبه کردن به گرافیک دوبعدی بود و این بازی در جریان این تغییر دفن شد، ولی بهنظرم همهیمان از یک بازی بسیار خوب محروم شدیم.
در ادامه تعدادی از بازیهای اکشن/سکوبازی دیگر معرفی شدهاند که در فهرست جایی برایشان نبود، ولی برای کسانی که به بازیهای این سبک علاقهمندند و با ژاپنی بودن زبانشان هم مشکلی ندارند، تجربهیشان توصیه میشود.
- Tenma de Jack (این بازی سکوبازی با اقتباس از جک و لوبیای سحرآمیز ساخته شده، با این تفاوت که جک یک زامبی است)
- Treasure Gear
- Soukaigi
- Dangan
- Ungra Walker
- Deep Freeze
- Klaymen Klaymen: Neverhood no Nazo (Skullmonkeys was the sequel)
- Hermie Hopperhead
منبع: GameFAQs
دستهی چهارم: نقشآفرینی
۱۰. سیاهچالهی توکیو (Tokyo Dungeon)
سال انتشار: ۱۹۹۵
توصیف این بازی کار سختی است، چون شبیه آن بازیهاست که انگار یک نفر هنگامی که تحت تاثیر مواد روانگردان بوده آن را ساخته است. «سیاهچالهی توکیو» بازیکن را در فضایی سایبرنتیک قرار میدهد که دروازهای به واقعیت مجازی است و نقش مقر اصلی را برای بازیکن ایفا میکند. در این فضای مجازی، پنجرههایی کوچک به بُعدهای زمانی و مکانی مختلف باز میشوند. ساختار بازی از دو بخش اصلی تشکیل شده است: نخست، بخش سیاهچالههای سهبعدی که در آن به کاوش و جمعآوری سرنخهای معمایی که باید در جهان واقعی حلش کنید میپردازید و دوم، خود معما که تقریباً بهطور کامل از طریق میانپردههای انیمهای و گفتوگوهای ساده میان شخصیتها روایت میشود.
بخش سیاهچالهها کاملاً از دید اولشخص دنبال میشود و فضایی شبیه به «هزارتوی کن» (Ken’s Labyrinth) روی رایانههای شخصی دارد، ولی با سیستم مبارزهی متفاوت. گرافیک بازی در نهایت سادگی طراحی شده و فاقد جزئیات یا بافتهای پیچیده است، اما در چارچوب فضای بازی، کاملاً کارآمد به نظر میرسد. نبردها بر اساس یک نوار شاخص انجام میشوند: هرچه نوار بیشتر پر شود، قدرت حمله افزایش پیدا میکند، اما دقت حمله کاهش مییابد. در نتیجه، دقیقتر بودن به معنای حملات ضعیفتر است. این سیستم بیشازحد پیچیده نیست. چالش آن در زمانبندی ضربات نهفته است، چون ممکن است نوار شاخاص را پیش از اینکه فرصت خالی شدن پیدا کند، به بیشترین حد ممکن برسانید. چالش بعدی این است که نوار سلامتیتان را در حدی نگه دارید تا اگر ضربهیتان خطا رفت، بلافاصله کشته نشوید. ترازبندی بازی هم بسیار محدود است: بازیکن تنها میتواند تا تراز ۵ ارتقا پیدا کند و هر تراز به ۱۰۰ امتیاز تجربه نیاز دارد. اما جوهرهی «سیاهچالهی توکیو» نه در سیستم مبارزات، بلکه در روایت و فضای جذاب و نوستالژیک آن نهفته است.
۹. ولتروف استلیا (Weltrov Estleia)
سال انتشار: ۱۹۹۹
در سال ۱۹۹۹، هادسن سافت (Hudson Soft) این بازی کاملاً سهبعدی و غیرخطی را در یک دنیای فانتزی قرونوسطایی ساخت تا ببیند تا چه حد برای بقیه آشنا به نظر میرسد. در آغاز، شخصیت خود را – که جنسیت آن میتواند زن یا مرد باشد – میسازید و سپس ویژگیهای ظاهری او را تعیین میکنید: قد، رنگ مو، وزن و حتی راستدست یا چپدست بودن. پس از آن، میتوانید از داخل فهرستی بلندبالا لباسهایی برای او انتخاب کنید. در آخر، قدرت فیزیکی، ویژگیهای شخصیتی و هوش شخصیتتان را تعیین خواهید کرد. از اینجا به بعد، آزادی کامل دارید تا به هر شکلی که بخواهید با دنیای بازی تعامل داشته باشید؛ میتوانید شرورترین یا شریفترین قهرمان تاریخ شوید، ازدواج کنید یا بیهدف در جهان سرگردان شوید و هر موقع که دلتان خواست به دیگران کمک کنید یا سد راهشان شوید.
سیستم ماموریتها پویاست. با صحبت کردن با مردم، عبارات کلیدی یا سرنخهایی به دست میآورید و با پیدا کردن اطلاعاتی مشابه در قسمتهای دیگر، بالاخره محل مناسب برای آغاز ماموریت را پیدا خواهید کرد. به محض رسیدن به مکان مربوطه، ماموریت آغاز میشود. برخی ماموریتها واضح و برخی دیگر دشوارتر هستند، اما پاداش انجام آنها همیشه ارزشمند است. با این حال، محدودیتهای فنی بازی باعث شدهاند که این بازی بلندپروازانه نتواند پتانسیل خود را محقق کند.
شخصیت شما میتواند با چند همراه سفر کند. محیطهای بازی بیشتر شامل مناطق بزرگ و به هم پیوسته با دوربین ثابت و فضاهای داخلی از پیش رندر شده هستند. سیستم نبرد بازی نوبتی است و هنگام ضربه زدن، اعداد و ارقام مربوط به آسیبی که وارد کردهاید پدیدار میشوند. قابلیت اجرای حملات ویژه و طلسمهای جادویی نیز وجود دارد. شخصیت شما فقط پس از پر شدن نوار مشخصی میتواند حرکت کند. جایگیری در موقعیتی مناسب که از آن میتوان راحتتر به دشمن حمله کرد، کلید پیروزی در نبردهاست. ورود به یک منطقهی ناآشنا یا رویارویی با دشمنان قدرتمند بدون آمادگی قبلی، به مرگی سریع منجر خواهد شد. یکی از ویژگیهای بازی که به آن عمق استراتژیک میبخشد، امکان تعیین موقعیت ابتداییتان در میدان نبرد از داخل منوی مربوطه است. عنصر تعامل اجتماعی نیز نقش مهمی در بازی دارد. علاوه بر گفتگوهای استاندارد، میتوانید از طریق ایموجیها، همچون ایموجی صورت خندان یا ایموجی صورت خشمگین، لحن حرف زدن خود با بقیه را تعیین کنید.
۸. کاسِی مونوگاتاری (Kasei Monogatari)
سال انتشار: ۱۹۹۸
بازی «کاسی مونوگاتاری» یا «قصههای مریخ» تقریباً کاملاً خطی است و در آن شاهد شخصیتهای سهبعدی بسیار ساده هستیم که میتوانند بهصورت دوبعدی در محیط بازی حرکت کنند. داستان آن، که حول محور پیچشهای زمانی میچرخد، تا حدی یادآور بازی «کرونو تریگر» (Chrono Trigger) است، هرچندبه عمق آن بازی نمیرسد. همچنین بازی کمی محتوای جنسی دارد. بخش زیادی از لذت بازی به این بستگی دارد که آیا از حضور سگی با گفتار ناشیانه و مشکلات گوارشی یا موقعیتهای هیزبازی (چه عمدی و چه غیرعمدی) لذت میبرید یا خیر. برای طرفداران انیمه، بازی به ۳۰ قسمت تقسیم شده است که هر کدام با یک نمایش عروسکی کوتاه به پایان میرسد و با بیان خلاصهای از قسمت قبلی آغاز میشود.
داستان حول محور فوبوس، یک پسر جوان مکانیک، میچرخد که رباتی سرکش (که ظاهراً از شهر بزرگتر کانگاریان (Kangarian) آمده است) خودرویش را که تازه اختراع کرده از چنگش درمیآورد. فوبوس و همراهانش برای کشف راز پشت این ربات سرکش راهی کانگاریان میشوند و این ماجراجویی آنها را به سفری عمیقتر برای نجات دنیا در دورههای زمانی مختلف میکشاند. نقشهی بازی شبیه به صفحهی یک بازی رومیزی طراحی شده است و با چرخاندن یک سوزن، بازیکن در طول مسیر شبکهای روی صفحه حرکت میکند. در هر نقطه از نقشه ممکن است رویداد متفاوتی را پشتسر بگذارید، مثل رویارویی با دشمنان، یافتن غنیمت یا بازیابی سلامتی. سیاهچالهها بهصورت از پیش تعیینشده طراحی شدهاند و نمیتوان از ورود به آنها اجتناب کرد. این رویکرد مفهوم مواجهههای تصادفی (Random Encounters) را حذف کرده، اما چالشهای خاص خود را به همراه داشته است. نبردها در محیطی سهبعدی رخ میدهند و برخی اشیای موجود در محیط قابل پرتاب به سمت دشمنان هستند. شما میتوانید به شخصیتها دستورد بدهید که به کدام سمت حرکت و به کدام دشمن حمله کنند.
۷. شاچو ایودن: قهرمانان عقابشلیککن (Shachou Eiyuuden – The Eagle Shooting Heroes)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«قهرمانان عقابشلیککن» یک بازی نقشآفرینی است که بر اساس رمان معروف چینی «افسانهی قهرمانان کُندور» (Legend of Condor Heroes) نوشتهی جین یونگ (Jin Yong) ساخته شده و در واقع نسخهای خلاصهشده از آن است. این بازی در واقع یک نقشآفرینی مدرن به سبک بازیهای «فاینال فانتزی» (Final Fantasy) برای پلیاستیشن ۱ یا «افسانهی دراگون» (Legend of Dragoon) است و شامل شخصیتها و محیطهای سهبعدی است، هرچند که بهصورت مرحله به مرحله پیش میرود. ویژگی منحصربهفرد این بازی این است که کاملاً به زبان چینی ساخته شده، اما گیمپلیاش نیز تفاوتهایی دارد که آن را از بازیهای همسبک متمایز میکند. داستان بازی حول محور پسران دو مرد میچرخد که زمانی دوستان صمیمی هم بودند و اکنون پسرانشان، گو جینگ (Guo Jing) و هوانگ رونگ (Huong Rong)، رقبایی برای یکدیگر هستند که در استانهای مختلف بزرگ شدهاند.
در مبارزات، دو شخصیت اصلی و شخصیتهای دیگر از انواع مختلف «چی» (Chi) در فنهای کونگفوی خود استفاده میکنند که بر اساس فرمول سنگ-کاغذ-قیچی عمل میکند: «چی بیرونی» (قدرت فیزیکی)، «چی درونی» (انرژی معنوی) و «چی سبکبالی» (برای وضعیتهای خاص، پرش و حتی پرواز). «چی درونی» میتواند «چی بیرونی» را شکست دهد، «چی سبکبالی» بر «چی درونی» غلبه میکند و «چی بیرونی» بر «چی سبکبالی» برتری دارد. اگر دو حمله چی یکسان داشته باشند، اینکه کدام بر دیگری پیروز شود به قدرت هر حمله بستگی خواهد داشت. اگر «وقایعنگاری والکیریا» (Valkyria Chronicles) را بازی کرده باشید، بازی دارای ویژگیای است که برایتان آشنا خواهد بود: شخصیتها در این بازی دارای «عادتهایی» هستند که تواناییهای ویژهای را بهصورت تصادفی در مبارزه فعال میکنند (که بیشتر آنها تاثیر منفی دارند). تمام شخصیتها بهجز دو شخصیت اصلی، عادتهای ثابتی دارند، اما این دو میتوانند تا ده عادت یاد بگیرند و چهار عادت را همزمان فعال کنند. بازی دارای چند معمای مبتنی بر کلمات است که اگر زبان چینی یا ژاپنی را متوجه نشوید، نیاز به راهنما دارند، اما در غیر این صورت بسیار قابل بازی است.
۶. وِلدِسِلبا سنکی: سوباسا نو کونشو (Velldeselba Senki: Tsubasa no Kunshou)
سال انتشار: ۱۹۹۷
«ولدسلبا سنکی» اساساً ترکیبی از نبردهای هوایی سهبعدی و اکتشافات دوبعدی است که از بازیهای نقشآفرینی همسبک میتوان انتظار داشت. بهعنوان جزیی از نیرویی بزرگتر، شما و کشتی هواییتان در نبردهای همزمان با استفاده از تسلیحات متنوع و با مهمات محدود به مقابله با اهداف مختلف میپردازید. بازی دارای سیستم قفل روی اهداف است که میتوان آن را بین دشمنان مختلف جابجا کرد. شکست یا پیروزی شما تا حد زیادی به انتخاب تسلیحات درست و آوردن مهمات کافی برای آن بستگی دارد. میتوانید نیروهای خود را به داخل کشتیهای هوایی که بدنههای بزرگتری دارند بفرستید (درست مانند کاری که دزدان دریایی انجام میدادند، ولی در آسمان). همچنین میتوان با بهدست آوردن یا خرید قطعات جدید برای موتور، پروانه یا زرهی کشتی، دقت خلبانی و دقت در هدفگیری را بهبود بخشید. علاوه بر این، امکان افزودن خدمهی جدید در طول بازی وجود دارد. در پایگاه خود میتوانید به میخانهی محلی بروید تا اطلاعات کسب کنید یا از فرماندهی خود دستور بگیرید.
قهرمان بینام بازی به دلیل نقص فنی در سیارهی ولدسلبا (برودسرُوبا) سقوط میکند و ناخواسته درگیر جنگی جهانی میان سه ملت میشود. ازآنجاکه سقوط او در نویپاسوکو (Noipasuku) رخ داده، او بهعنوان یک مزدور در ارتش این سرزمین، تحت فرماندهی سرهنگ زکسل (Zexel)، به خدمت گرفته میشود. در این میان، دو ملت رقیب، یعنی گیدان (Gidan) و فدراسیون مونوگی (Munogii Federation) نیز هرکدام به گوشهای از آسمان نظارت دارند، درحالیکه هر سه ملت به دنبال تسلط بر «ولدسلبا» (سرزمین مقدس) هستند. قهرمان، با کمک افرادی که به آنها اعتماد دارد (بهعنوان مثال آهاده-کافی (Ahade-Kafi))، نهتنها باید از پس نبردهای هوایی با سایر ملل و دزدان هوایی بربیاید، بلکه باید در برابر دسیسههای سیاسی که تهدیدی برای نابودی جهان هستند نیز ایستادگی کند. با توجه به موفقیت «آسمانهای آرکیدیا» (Skies of Arcadia)، عجیب است که این بازی هیچگاه برای کشورهای انگلیسیزبان محلیسازی نشد.
۵. ولفاس (Volfoss)
سال انتشار: ۲۰۰۱
«ولفاس» یک بازی نقشآفرینی تاکتیکی با مراحل کاملاً پولیگونی است که نامکو آن را در سال ۲۰۰۱ منتشر کرد. بهترین توصیف برای سبک زیباییشناسی آن «سوررئال» است. شما فرماندهی گروه مزدورانی به نام «نیش نقرهای» (Silver Fang) را بر عهده دارید و هدف شما ترفیع درجه و قدرتگیری و تسخیر سه ملت بزرگ جهان بازی است.
نخستین ملت، سرزمین آهنپارهای «ایکوآیپه» (Ikuaipe) است که از فلزهای زنگزده و فرسوده ساخته شده و ارتشی بینظم اما نیرومند دارد که تحت فرماندهی استاد بزرگ شمشیر، ژنرال ویسر (Veyser) قرار گرفته است. دومین ملت، جنگلهای باتلاقی آردنیا (Ardenia) است؛ کشوری که بر پایهی طبیعت، شامانیسم و تئوکراسی (حکومت مذهبی) بنا شده و پرستش آب در آن نقش محوری دارد. ارتش آن عمدتاً از کشیشان و جادوگران رعد تشکیل شده است. در آخر، سرزمین کالدیا (Caldea) را داریم که با اسباببازیهای کودکان پر شده و خانوادهای سلطنتی متشکل از پادشاه گل (Gell)، ملکه آئور (Aur) و شاهدخت موئف (Muef) آن را اداره میکنند. ارتش این سرزمین متشکل از موجودات اسطورهای است.
نبردها ترکیبی از استراتژی ریختن و آمادهسازی هستند؛ شما باید نیرو استخدام کنید، آنها را در جوخههای مناسب قرار دهید، تجهیزاتشان را بهروز نگه دارید و ترازشان را برای قدرتمندتر شدن ارتقا دهید. بیشتر نیروها انسان نیستند، هریک روش منحصربهفردی برای مبارزه دارند و طراحیشان جالب است. حتی اگر صد نبرد متفاوت را پشتسر بگذارید، نمیتوانید تمام مسیرهای داستانی را با یک دست بازی مشاهده کنید، زیرا روایت بازی انشعاب پیدا میکند و به شما اجازه میدهد به سمت شرارت یا نیکی گام بردارید. نبردها روی یک صفحهی شبکهمحور سنتی انجام میشوند و روی آن نیروهای بازیکن و دشمن بهنوبت حملهها، قابلیتهای ویژه و طلسمهای جادویی را علیه یکدیگر اجرا میکنند.
۴. الدرگیت (Elder Gate)
سال انتشار: ۲۰۰۰
کوجی ایگاراشی (Koji Igarashi) (که هواداران «کسلوانیا» او را خوب میشناسند) کارگردان و برنامهنویس سیستم این بازی نقشآفرینی بود و تاثیر او کاملاً مشهود است، بهویژه در طراحی شخصیتها که استودیوی گونزو (Gonizo) آن را انجام داده است. این بازی که ناشرش کونامی است، کاملاً سهبعدی است و دارای دوربینی است که در هر محیطی – نقشهی جهان، داخل شهر، یا میدان نبرد – بهطور کامل میچرخد.
داستان بازی از این قرار است که هشت روح المنتال جهان الدورا (Eldroa) را خلق کردهاند تا قلمرویی باشکوه باشد، اما قدرت آفرینش آن آنقدر زیاد بود که از کنترل خارج شد. بنابراین، روسل (Rosel) به عنوان محلی برای مدیریت این انرژی ایجاد شد. برای حفظ تعادل میان این دو دنیا، در روسل دروازهای ساخته و نگهبانی برای آن برگزیده شد که قدرت مهار انرژی هشت روح المنتال را دارا بود. اما این تعادل بههم خورد و روسل در آشوب فرو رفت، بهگونهای که تنها دروازه و نگهبان آن دستنخورده باقی ماندند.
فیت (Feet)، نگهبان دروازه (این ترجمهی نهچندان دقیق از نام اوست)، باید در دنیای خصمانهی الدورا زنده بماند (دنیایی که بهنوعی یک «سیاهچاله» است) و باید از دروازه عبور کند تا منبع این ناهنجاری را کشف کند. هر بار که از دروازه عبور میکنید، ساختار الدورا بهطور تصادفی تغییر میکند. نبردها نیز بهشکل تصادفی آغاز میشوند. مبارزات در ابتدا ساختاری سنتی دارند، بدین معنی که شخصیتها در یک خط روبروی هم قرار گرفتهاند، اما امکان حرکت در میدان نبرد لایهای استراتژیک به مبارزات اضافه کرده است. همچنین قابلیتی ویژه برای حملهی گروهی نیز وجود دارد.
آیتمها نیز بهطور تصادفی ظاهر میشوند و شما میتوانید ماموریتهای کوچکی را برای ساکنان این دنیا انجام دهید. مهمتر از همه، قدرتهای شخصیتها به عناصر پایه یا المنتال وابسته هستند. هر یک از هشت عنصر را میتوان به سنگهایی تبدیل کرد که شخصیت اصلی یا اعضای گروه میتوانند آنها را تجهیز کنند. جادوگران از این عناصر جادوهای جدید یاد میگیرند و جنگجویان مهارتهایی متناسب با همان عنصر کسب میکنند. علاوه بر این، باسهایی وجود دارند که آرتفکتهای خاصی را در اختیار دارند و هرکدامشان در یکی از ۸ جای خالی روی دروازه جای میگیرند. با شکست دادن هر باس، آن نقطه روی دروازه ثابت میشود.
۳. خامرای (Khamrai)
سال انتشار: ۲۰۰۰
«خامرای» یک بازی نقشآفرینی جالب است که از شخصیتهای دوبعدی روی پسزمینههای پولیگونی سهبعدی تشکیل شده است. طراحی شخصیتها را هاروهیکو میکیموتو (Haruhiko Mikimoto) انجام داده بود (که بهخاطر کارش در مجموعهی «ماکراس» (Macross) یا «روبوتک» (Robotech) شناخته میشود). عنوان بازی را میتوان بهصورت دستوپاشکسته «آمدن خدا» ترجمه کرد. در این دنیا، موجودات فانی و خدایان در کنار یکدیگر زندگی میکنند، اما رابطهی خوبی ندارند. تنها چهار خدا از شش خدا همچنان بر قلمروهای خود حکمرانی میکنند؛ یکی از آنها مرده و دیگری بهشکل یک موجود فانی در میان مردم حضور دارد. چهار ایزد باقیمانده نیز هریک درگیر مشکلات و ضعفهای خود هستند، بهویژه در مواجهه با جنگ. دو شخصیت اصلی داستان نیز در تضاد کامل با یکدیگر قرار دارند.
در این جهان، شش قلمروی پادشاهی شناور وجود دارند: زمین، آتش، آسمان، رشد، نور و نابودی. هر یک از این قلمروهای پادشاهی علایق خاص خود را دارند، مثلاً قلمروی زمین بر کشاورزی تمرکز دارد، درحالیکه قلمروی نور به فلسفه میپردازد.
بزرگترین تفاوت این بازی با بازیهای همسبک، مبارزات آن است. سیستم مبارزه به این صورت است که شما هدف حمله را انتخاب میکنید و نوع اقدام شخصیتهایتان را مشخص میکنید (حمله، استفاده از آیتم، جادو)، اما آنها به اختیار خودشان عمل میکنند، مشابه سیستم مبارزهی «اقیانوس ستارهها» (Star Ocean). نبردها معمولاً طولانی هستند و نرخ برخورد با دشمنان بسیار بالاست. این مسئله باعث میشود که حس کنید از داستان بازی دور ماندهاید. خوشبختانه، سرعت پیشرفت و ترازگیری شخصیتها بالا است و این مسئله تا حدی این مشکل را جبران میکند.
همچنین، در طول نبردها یک سیستم رابطهی ساده وجود دارد که منجر به عشق یا نفرت و اعتماد یا بیاعتمادی میان شخصیتها میشود. این سیستم همیشه طبق انتظار پیش نمیرود؛ ممکن است یکی از شخصیتها با تاکتیک انتخابی شما مخالف باشد، حتی اگر گزینهی دیگر به ضرر خودش تمام شود. گاهی نیز بهخاطر عواملی که خارج از کنترل شماست (مثل اقدامات دشمن)، جریمه میشوید.
یکی از ویژگیهای قابلتوجه بازی، سبک هنری منحصربهفرد آن است که در طراحی محیطها و جلوههای جادویی (مانند احضار نیروهای کمکی که تا حدی سهبعدی و پویانماییشده هستند) بهخوبی به چشم میآید.
۲. نینگیو نو راکویین (Ningyo no Rakuin)
سال انتشار: ۲۰۰۰
یکی از قابلبازیترین عناوین این فهرست بدون نیاز به دانستن کانجی (الفبای ژاپنی)، «نینگیو نو راکوین» (نشان پری دریایی)، یک بازی نقشآفرینی تاکتیکی بقامحور است. داستان با سقوط یک هواپیما در جزیرهای ناشناخته آغاز میشود که فرقهای مرموز با آیینهای مشرکانه بر آن حکمفرماست. این فرقه از طریق مراسمی آیینی که شامل نقص عضو و قربانی کردن انسانهاست، موجودات اعماق دریا (Deep Ones) را پرستش میکند و تلاش دارد انسانها را به هیولاهای آبزی تبدیل کند.
کیسوکه (Keisuke) و میزوکی (Mizuki) یک زوج دبیرستانی هستند که برای سفر فارغالتحصیلی خود سوار هواپیما شده بودند و از سقوط این هواپیما با جراحاتی جزیی جان سالم به در بردند. آنها به همراه چند بازماندهی دیگر، دختری جوان را که به صلیبی چوبی بسته شده مییابند و او را پیش از آنکه قربانی شود نجات میدهند، اما در این میان اعضای فرقه، میزوکی را میربایند. از اینجا به بعد، هدف اصلی بازی برای شما پیدا کردن و نجات میزوکی است تا از تبدیلشدن او به موجودی ماهیمانند بهدست خدای باستانی (Elder God) جلوگیری کنید. بازی دارای پایانهای متفاوتی است که بسته به انتخابهای شما در طول داستان تعیین میشود.
در مبارزات، هر واحد محدودهی حرکتی مشخصی در هر نوبت دارد و میتواند حملهی فیزیکی یا جادویی انجام دهد. شرایط پیروزی شامل کشتن هدفی مشخص، از بین بردن تمام دشمنان یا زندهماندن تا رسیدن به نقطهای خاص روی نقشه است. ویژگی منحصربهفرد بازی این است که فقط شخصیتهایی که سلاح دارند میتوانند دشمنان را بکشند. هیچ فروشگاهی در جزیره وجود ندارد و سلاحها (و ارتقاهایشان) بههمراه آیتمها در صندوقهای مخفی پراکنده شدهاند. بنابراین، اگر سلاح خاصی را از دست بدهید (چون فقط برخی شخصیتها قادر به استفاده از سلاحهای خاص هستند)، آن شخصیت توانایی زیادی برای از بینبردن دشمنان نخواهد داشت.
نبردها به نوبتهای مجزا برای بازیکن و دشمن تقسیم نشدهاند، بلکه ترتیب نوبتها بر اساس سرعت هر شخصیت تعیین میشود. تمام حملات و قابلیتها به واحدی به نام MP نیاز دارند و بالا رفتن تراز شخصیتها مهارتهای منحصربهفرد جدیدی را برای آنها باز میکند. یکی از ویژگیهای کاربردی بازی این است که با ایستادن در یک نقطه برای یک نوبت، میتوان مقداری از سلامت را بازیابی کرد. بازی در برخی قسمتها چالشبرانگیز است، اما از آنجا که روندی خطی دارد، یادگیری و پیشبردن آن نسبتاً آسان است.
۱. لاندن سیری تانتِیدان (London Seirei Tanteidan)
سال انتشار: ۱۹۹۹
«لاندن سیری تانتیدان» یک بازی نقشآفرینی کارآگاهی عالی با نمای ایزومتریک است که در نسخهای متفاوت از لندن قرن نوزدهم جریان دارد و نامکو باندای آن را ساخته است. شخصیت اصلی، یک یتیم است که در مقام شاگرد کارآگاه مشهور جان اورت میلیس (John Everett Millais) فعالیت میکند. داستان بازی از زمانی آغاز میشود که اختراع موتور بخار دگرگونیهای زیادی در لندن ایجاد کرده است و برخی از این تغییرات، هیولاهایی هستند که در سطح شهر ظاهر میشوند. قهرمان داستان باید با کمک دوستانش آریز آیوُری (دوست دوران کودکی و شخصیت بانمک گروه)، بادی (یتیم ششسالهای که قهرمان را مانند برادر بزرگترش میبیند و او را به بت خود تبدیل کرده) و ورجیل (کارآگاهی از دنیای ارواح)، سرچشمهی این هیولاها را کشف کند (که احتمالاً به آشفتگی دنیای ارواح مرتبط است).
مبارزات بازی بهشکلی ساده و نوبتی طراحی شدهاند و زاویهی دیدشان یادآور بازیهای «پوکمون» است. قهرمان داستان برای حمله به دشمنان از یک تیرکمان استفاده میکند. آیتمها عمدتاً اشیاء دنیای واقعی هستند و غذاها نقش آیتمهای درمانی را دارند. چتر و بیل نقش سلاحهای گروه کوچکتان را ایفا میکنند. برای زره و تجهیزات دفاعی نیز گزینههایی مانند روبانهای توری و کلاههای بولر وجود دارند. حتی میتوان از پشکل و مدفوع بهعنوان آیتم تهاجمی استفاده کرد! سبک بصری بازی فانتزی و بانمک است و از پالت رنگی خاصی بهره میبرد که فیلترهای سینمایی دوران ویکتوریایی را شبیهسازی میکند.
با وجود اینکه برخی منابع این بازی را «استیمپانک» نامیدهاند، اما به نظر من چنین توصیفی چندان دقیق نیست. در هر حال، غیبت این عنوان در بازارهای غربی واقعاً مایهی افسوس است.
تدوین این فهرست کار دشواری بود، چراکه بیشتر بازیهای نقشآفرینی که منحصراً در ژاپن منتشر شدهاند، بدون آشنایی با کانجی چندان قابلبازی نیستند. با اینحال، تلاش کردم تا تنوعی از نظر زمینهی داستانی، سبک بصری و گرافیک ارائه کنم و فقط انتخابهای شخصی خودم مانند Blue Forest Story، Ecsaform و Battle Konchuuden را در فهرست نگنجانم. امیدوارم روزی بتوانیم عناوین نامبرده را در سطحی گستردهتر تجربه کنیم، ولی در هر حال این عناوین در هر حالتی سزاوار تجربه شدن هستند. همچنین، اگر بازی موردعلاقهی کسی در این فهرست جایی پیدا نکرده، پیشاپیش عذرخواهی میکنم!
- Brave Prove
- Oasis Road
- Bealphareth
- End Sector (یک بازی کارتی مبارزهمحور از شرکت ASCII که احتمالاً طرفداران «یو-گی-اوه» از آن لذت خواهند برد).
- Magical Medical
- Dragon Knights Glorious
- Lunatic Dawn (یک مجموعهی بسیار غیرخطی و تکنیکی)
- Daikoku Jidai Gaiden, II, & IV
- Neorude (مجموعه)
- Boundary Gate: Daughter of Kingdom
- Blue Forest Story: Kaze no Fuuin (برای 3DO هم منتشر شده)
- Suzu Monogatari (یک بازی نقشآفرینی کارتی با محوریت مبارزه)
- Blue Breaker: Egao no Yakusoku
- Ecsaform
- Mystic Ark: Maboroshi Gekijo (یک شبهدنباله که نسبت به بازی پیش از خود بهبود پیدا کرده است)
- Alnam no Tsubasa: Shoujin no Sora no Kanata e
- Zill’Oll
- Riot Stars (مشابه با Tactics Ogre)
- Nobunaga no Yabou
- Monster Complete World
- Battle Konchuuden (تا حدی شبیه به بازی Monster Rancher، ولی با حضور حشرات)
- King of Fighters: Kyo
- Bounty Sword (مجموعه)
- PoPoRoGue
- Langrisser (مجموعه)
- Growlanser (مجموعه)
- Little Princess: Maru Oukoku no Ningyou Hime 2 (دنبالهای برای Rhaspody)
- PoPoLoCrois Monogatari (یک مجموعه؛ هردو بازی به زبان انگلیسی و با عنوان PoPoLoCrois برای PSP منتشر شدند، ولی نسخهی PSP تفاوتهای قابلتوجهی با نسخههای اصلی پلیاستیشن ۱ داشت)
- جا دارد به چند بازی هم اشاره کرد که بعداً به زبان انگلیسی محلیسازی شدند، ولی بهتر بود در زمان انتشارشان به انگلیسی منتشر میشدند: «Dragon Quest IV» (برای DS)، «Persona 2» (برای PSP) و مجموعهی «The Legend of Heroes» (برای PSP)
منبع: GameFAQs
دستهی پنجم: بازیهای عجیبوغریب
۱۰. اولین حضور ۲۱ (Debut 21)
سال انتشار: ۱۹۹۸
«اولین حضور ۲۱» احتمالاً میتواند هرکسی را که طرفدار خوانندههای پاپ ژاپنی (اصطلاحاً آیدول) یا سری بازیهای «پرنسسسازی» (Princess Maker) است راضی کند. پیشزمینهی داستانی بازی از این قرار است که در سال ۲۰۲۰، دو شرکت نئو انرژی دولوپمنت (Neo Energy Development) و آیدول (مخفف Imaginary Digital Order Lady system) این امکان را برای شما فراهم کردهاند تا ناظر/مدیر آی کانزاکی (Ai Kanzaki) شوید. آی یک دختر آندروید است که بر اساس جدول زمانبندیای که شما برایش تهیه کنید، آواز میخواند، میرقصد و بازیگری میکند تا شاید فرداروزی به بهترین آیدول یا خوانندهی ژاپن تبدیل شود. اگر در کارتان موفق شوید، اعتماد/تحسین او نسبت به شما بیشتر میشود و شما هم میتوانید میزان پیشرفت او را از قسمت دادهی بازی دنبال کنید.
بیشتر بازی داخل آزمایشگاهی رخ میدهد که در آن آی به یک سری دستگاه وصل شده و شما برای چند روز مشخص برای او روتین تعیین میکنید. پس از گذشت یک بازهی زمانی مشخص، صحنهای به شما نشان داده میشود که در آن آی در حال تمرین کردن در حوزههای مختلف است. همچنین یک سری رویداد داخل برنامهی کاری گنجانده شدهاند که هدفشان داوری تواناییهای آی (این رویدادها برایتان پول به ارمغان میآورند) و جایگاه او بهعنوان یک آیدول است (اگر دلتان بخواهد، میتوانید رویدادهای بیشتری را برنامهریزی کنید). همچنین گاهی فرصتی برایتان پیش میآید تا مستقیماً با آی گفتگو کنید، به سوالهایش پاسخ دهید و نظرش را دربارهی مسائل مختلف بشنوید (این انتخابها نظر او را نسبت به شما و تواناییاش را در احساس کردن حسهای مختلف تغییر میدهند). با توجه به اینکه آی یک اندروید است، میتوانید با استفاده از پولی که به دست میآورید، اجزای داخل «سرش» را ارتقا دهید. با این کار، طول عمر باتری او، تواناییاش در صحبت کردن، تواناییهای حرکتی و… را افزایش میدهید.
چالش اصلی نهفته در بازی این است که از آی بهدرستی مراقبت کنید، چون هر فعالیت – بسته به زمانی که میگیرد – روی بدن مکانیکی او استرس وارد میکند و باتریاش را کاهش میدهد. انتخاب کردن روتین درست برای او بسیار مهم است. مثلاً تمرینی ساده و کوتاه شاید عملکرد او را خیلی بهبود نبخشد، ولی منابع کمتری هم مصرف میکند. از طرف دیگر، تعیین تمارین سخت برای پنج روز متمادی بیشترین تجربه و بهبود را برای او فراهم میکند، ولی ممکن است او پیش از یک کنسرت بزرگ بهشدت خسته شود. با توجه به سوژهی «اولین حضور ۲۱»، شاید این بازی دامنهی مخاطب محدودی داشته باشد و لذت بردن از بازی بدون اینکه کامل ژاپنی بلد باشید سخت است (حداقل بازی منوهای انگلیسی دارد)، ولی این بازی جزو شبیهسازهای خوب در سبک خودش است. آیا در نهایت آی آیدولی باوقار از در خواهد آمد یا آیدولی پرکار یا چیزی بین این دو؟ همهچیز به انتخابهای شما بستگی دارد.
۹. کاراملا (Charamela)
سال انتشار: ۱۹۹۹
«کاراملا» اساساً یک بازی تبلیغاتی برای شرکت نودل میوجو (Myojo) است که به شما اجازه میدهد در نقش عمو کارامِلا، ماسکوت معروف شرکت، به چندین محله در یک شهر ژاپنی در دههی ۵۰ و ۶۰ سر بزنید (میتوانید او و سبد خریدش را روی بستههای این شرکت برای محصولاتش ببینید) و با استفاده از سبد رامنی که کاراملا پشت سرش حمل میکند، به دست مردم رامنهای باکیفیت برسانید و در این مسیر، هم در کار خود بهترین شوید و هم برند میوجو را سربلند کنید. این بازی دوبعدی است و در آن پسزمینه طوریکه انگار روی یک قرقره قرار داشته باشد حرکت میکند و مسیرهای انشعابی نیز هرکدام به دیگر قسمتهای محله یا نقشهی شهر منتهی میشوند.
بازی عمیقتر از این است که صرفاً زنگوله را بزنید تا مشتریان را به خود جلب کنید. هرچه بیشتر با مردمی که دور و برتان راه میروند و وضعیت ناحیهای که در آن هستید آشنا شوید، جمعیت آدمهایی که به خود جلب میکنید بزرگتر میشود. هرکدام از آنها هم بسته به سلیقهیشان حاضرند سر کیسه را بیشتر شل کنند. اگر از یک دستورالعمل غذا بیشازحد استفاده کنید، ممکن است مردم از آن خسته شوند. گاهی هم اصلاً از دستورالعملتان خوششان نمیآید و مجبور میشوید آن را عوض کنید. برای انجام این کار، میتوانید از فروشندههای مختلف مواد اولیه بخرید و دستورالعملهای جدید یاد بگیرید. اگر عملکردتان خوب باشد، شاید حتی یک اسپانسر برایتان پیدا شود. یک سری شخصیت غیرقابلبازی مهم هم هستند که اگر بخواهید، میتوانید از راه تجارت خود به آنها کمک بکنید.
۸. کراکت! کیندان نو کینکا باکس (Croket! Kindan no Kinka Box)
سال انتشار: ۲۰۰۳
اگر نقشههای «پوکمون» را با سیستم مبارزهی «سنگ قدرت» (Power Stone) ترکیب کنید، نتیجهی آن میشود چیزی شبیه به «کراکت!». در دنیای کراکت، یک سری کاشی طلایی جادویی به نام کینکاها (Kinkas) وجود دارند و اگر یک نفر بانک کینکای خود را با این کاشیها پر کند، یک جادوگر ظاهر میشود و یکی از آرزوهایش را برآورده میکند. کسانیکه بیشترین انگیزه را برای جمعآوری کینکاها دارند بانکدار (Banker) خطاب میشوند. کراکت نخستین بانکداری است که در نقش او بازی میکنید و او امیدوار است که بتواند پدر از دسترفتهاش را از دنیای مردگان برگرداند.
وقتی در حال حرکت در نقشه هستید تا آیتم و عناصر مهم دیگر (که ممکن است در نبرد بعدیتان کمکحالتان باشند یا برعکس، دستوپایتان را بگیرند) را پیدا کنید، کراکت به بانکدارهای دیگر برخورد میکند و باید در نبردی پرفرازونشیب آنها را شکست دهد. زمینهای مبارزهی بازی با عناصر خطرناک بسیاری همچون مواد مذاب و واگن معدن پر شدهاند و هر بار که یک مبارز ضربهای دریافت کند، تعدادی از کینکاهایش را از دست میدهد. کراکت حملهای ضعیف و قوی، یک سری ضربات خاص و دو ضربهی ویژه دارد که هرکدام با یک سری نوار معیاربندی شدهاند. هرگاه که او کانکای کافی به دست بیاورد، ناحیهی بعدی باز میشود. همچنین کراکت با کسب تجربه میتواند قابلیتهایش را ارتقا دهد. هرچه در بازی جلوتر میروید، یک سری مینیگیم و شخصیت جدید برای بازی کردن باز میشوند.
۷. یوافاو: یک روز از زندگی (UFO: A Day in the Life)
سال انتشار: ۱۹۹۹
«یوافاو» یک ماموریت نجات است که در آن آدمفضاییای که در کنترل شماست، باید ۵۰تا از اعضای گمشدهی گونهاش را پیدا کند. در این بازی اسپرایتهای دوبعدی روی رندرهای دوبعدی قرار گرفتهاند، ولی سازندگان موفق شدهاند تصوری از عمق به وجود بیاورند و بیشتر عناصر بازی هم نسبتاً واقعگرایانهاند. پس از بخش افتتاحیهی بازی که گویی از طوماری بیانتها از حروف هیراگانا و کاتاکانا تشکیل شده، پل ورودی سفینهیتان باز میشود و از آنجا میتوانید به نواحی مختلف (صفحهی ماموریت، بخش مخابرات، صندلی کاپیتان و…) سر بزنید تا اطلاعات جدید به دست آورید. وقتی ماموریت اول را قبول کنید، میتوانید وارد سطح سیاره شوید.
«یوافاو» ترکیبی از سبک پازل و ماجرایی است و در آن تمرکز اصلی استفاده از یک دوربین است. بقیهی آدمفضاییها در زمین نامریی به نظر میرسند، ولی در مکانهایی در ظاهر عادی مخفی شدهاند. اگر بتوانید آنها را پیدا کنید و در زمان محدود و با فیلمهای عکاسی محدود از آنها عکسی قابلقبول بگیرید، میتوانید به سفینهی اصلی برگردید و از یکی از آدمفضاییهای بزرگتر درخواست کنید تا عکس را برایتان ظاهر کند. وقتی همهی عکسهای موردنیاز برای آن آدمفضایی را بگیرید، میتوانید او را نجات دهید. نجات موفقیتآمیز یک آدمفضایی، فضاهای جدیدی را برای اکتشاف باز میکند. «یوافاو» چند آدمفضایی مخفی دارد که با پیدا کردنشان، راههای مخفی دیگری بازی میشوند و در بخش پایانی، بسته به تعداد بمبهایی که پیدا کردهاید، یک پایان خوب یا بد برایتان نمایش داده میشود.
۶. زن آتشین ماتویگومی (Fire Woman Matoigumi)
سال انتشار: ۱۹۹۶
هرکس که اهل تماشا کردن انیمه باشد، از داستان این بازی لذت خواهد برد. قهرمان بازی دانشآموزی است که بهعنوان یک دانشآموز خارجی سالاولی، دومی یا سومی مذکر به دبیرستان شیروساگی آمده است و در روز اول زورگویی را میبیند که در حال اذیت کردن یک دختر است. وقتی تلاش میکند دختر را نجات دهد، زورگو او را کتک میزند و سه دختر – که به باشگاه ماتویگومی مدرسه تعلق دارند – او را نجات میدهند. این سه دختر توانایی زیادی در هنرهای رزمی دارند و این پسر تصمیم میگیرد به باشگاه آنها بپیوندد تا از راه نجات دادن مردم از مخمصه، دل آنها را به دست بیاورد.
«زن آتشین» یک بازی نقشآفرینی/شبیهساز رابطه (Dating Sim) با اسپرایتهای دوبعدی است که در آن در آخر بازی، آن دختری که بیشتر از بقیه از شما خوشش بیاید، به شما میرسد. بخش شبیهساز رابطهی بازی برنامهی درسی و میزان علاقهی هر دختر به شما را ردیابی میکند. شما میتوانید با انجام فعالیتهایی که آنها دوست دارند، به خاطر سپردن تاریخ تولدشان، قدم زدن با آنها تا خانه و… علاقهیشان را به خودتان افزایش دهید، اما موثرترین روش نجات دادن آنها از دردسر است و اینجاست که بخش نفشآفرینی بازی مطرح میشود.
قهرمان بازی با انجام فعالیتهایی چون بسکتبال بازی کردن یا شرکت در کلاسها مهارتهای جدید یاد میگیرد و مهارتهای پیشین را بهبود میبخشد، نه از راه ترازگیری از راه جنگیدن در نبردهای تصادفی که در بیشتر بازیهای نقشآفرینی شاهدش هستیم (هرچند که حالوهوای بازی شباهت زیادی به بازیهای نقشآفرینی کلاسیک دارد). مبارزات بازی فقط موقعی اتفاق میافتند که در حال نجات یکی از دخترها هستید (وقتی دختری به دردسر بیفتد، عکس او روی GPS بازی به عرق کردن میافتد) و این بخشها نیز مستقیماً به داستان بازی مربوط هستند. این شما هستید که تصمیم میگیرید چهکسی را در چهموقعی نجات دهید. مبارزات بازی بهشکل سیستمی نوبتی و زمانبندیشده اتفاق میافتد که در بستر آنها باید فرمان درست برای حمله را اجرا کنید (مثل سیبین (Sabin) در «فاینال فانتزی ۶»).
۵. مد پنیک کوستر (Mad Panic Coaster)
سال انتشار: ۱۹۹۷
«مد پنیک کوستر» شبیه به کابوسی است که احتمالاً یک نفر در دنیا دربارهی شهربازیها دیده است. این یک بازی مسابقهای است، اما در آن به جای ماشین یا موتور راندن، ترن هوایی شهر بازی را میرانید! ماندن روی مسیرهای پرپیچوخم بازی – که باید سه دور پشتسرشان بگذارید – سخت است و موانعی به بازی اضافه شده که چالش را سختتر میکند. دو رانندهی دوبعدی که در اختیار شماست، یک سری شیء پرتابی نارنجی و کوچک در اختیار دارند که میتوانند آنها را به سمت دشمنان عجیبوغریبی که پدیدار میشوند پرتاب کنند، ولی در این بازی واکنشهای لحظهای حرف اول را میزند، نه مبارزه.
هر مسیر چینش و حالوهوای زیباشناسانهی متفاوت دارد، پر از چاله و مانع است و در قالب گرافیکی سهبعدی و زمخت به تصویر کشیده. اگر هدف سازندگان این بوده که وقتی بازیکن به انتهای مسیر میرسد، احساس راحتی کند و احساس کند باری بزرگ و استرسزا از دوشش برداشته شده، در انجام این کار بسیار موفق شدهاند. دشمنان و دیگر شخصیتهای ساکن در محیط بامزه و گاهیاوقات سبکسرانهاند (مثلاً جانوران بامزه و ترسناک هالووینی) و از بین آنها میتوان به یک زامبی اشاره کرد که در حال حمام آفتاب گرفتن است و از پشت صفحهی ادامه برای شما کُری میخواند. مطمئن باشید قرار است دفعات زیادی او را ببینید، بنابراین سعی کنید اعصابتان خرد نشود و از مسابقهی پرتنش و هیجانانگیز با ترن هوایی لذت ببرید.
۴. یاکیتوری موسومه: سوگو اوده هانجوکی (Yakitori Musume: Sugo Ude Hanjouki)
سال انتشار: ۲۰۰۲
«یاکیتوری موسومه» یک بازی پازل ساده است که در یک رستوران یاکیتوری (رستوران مرغ گریلشده/بهسیخ کشیده شده به سبک ژاپنی) واقع شده است. کار شما این است که نیازهای هر مشتری را برطرف کنید تا مهارتهای پختوپز جدید یاد بگیرید، اسباب و اثاثیهی کاربردی و اشیاء تزیینی جدید برای تجهیز کردن و دکور رستوران به دست بیاورید و بهطور کلی بتوانید رستوران را باز نگه دارید. داستان بازی از این قرار است که پس از مرگ صاحب رستوران – که چندان در کارش موفق نبوده – مسئولیت مدیریت آنجا روی دوش دخترش میافتد. البته جای نگرانی نیست، چون پدر او در قالب یک جوجه (!) به زندگی برگشته و حالا این دو به هم ملحق میشوند تا دوباره شانس خودشان را با رستوران امتحان کنند (اگر دنبال یک بازی سادهتر در این سبک هستید، «Gourmet Action Game: Manpuku!! Nabe Kazoku» یا «Yakiniku Bugyou» را امتحان کنید).
در این بازی، هدف این است که مرغهای در حال پختن را باد بزنید تا بپزند و از سوختنشان جلوگیری کنید (با فشار دادن دکمهی مربع، یک شکلک ظاهر میشود که آماده بودن یا نبودن غذا را بهتان اطلاع میدهد). بازی محدودیت زمانی دارد و بهتر است قبل از به پایان رسیدن نوار یک مشتری غذایش را را سرو کنید تا غذایی آماده به دستش برسد. اگر موفق به این کار شوید، میتوانید به مرحلهی بعد بروید و مهارتهای آشپزی جدید و اشیاء تزیینی و کاربردی جدید برای رستوران به دست بیاورید. میتوانید با نگاه کردن به دستورالعملها و کتابهای آشپزیتان، عکس هر غذا را در حالت ایدهآلش ببینید و بخش آموزشی بازی را با پدر جوجهشدهیتان پشتسر بگذارید تا بازی کردن را یاد بگیرید. با وجود ساده بودن، «یاکیتوری موسومه» بهاندازهی بازیهایی چون «برگر برگر» (Burger Burger) اعتیادآور است.
۳. اوه نه! (Oh No!)
سال انتشار: ۲۰۰۰
شخصیتهای اصلی بازی «اوه، نه!»، دوقلوهایی بیشفعال و برادرهای کوچکترشان از خانوادهای هستند که همهی اعضای آن مشکل نگه داشتن ادرار دارند و باید در طول شهر راه بیفتند و مینیگیمهای مختلف انجام دهند. بخش اول هر مرحله روی یک مسیر خطی (On Rails) دنبال میشود و در آن باید داخل خیابانی شلوغ پیش بروید و برگر جمع کنید تا از خالی شدن نوار سلامتیتان جلوگیری کنید. همزمان باید شخصیتها را داخل یک صف قرار دهید و موقعیتشان را تنظیم کنید تا بتوانند از روی موانع بپرند.
اگر شما از برادرانتان بیشازحد جلو بزنید، شکست میخورید و اگر یک نفر داخل یک چاله بیفتد (یا ماشین به او بزند)، شما هم به سرنوشت او دچار میشوید. در انتهای هر محله، شاهد یک مینیگیم هستیم، مثلاً یک مینیگیم رقص که باید با ریتمی خاص آن را جلو ببرید. شخصیتها مدلهای دوبعدی صاف و مقوامانند روی محیطهای سهبعدی هستند. همانطور که میتوانید حدس بزنید، بازی بسیار عجیبغریب است (حدس میزنم حتی اگر ژاپنی بلد باشید)، ولی گیمپلی آن در حدی متنوع و مفرح است که ارزش یک بار بازی کردن را دارد. همچنین بازی چند حالت چندنفره که در آن دختران علیه پسران قرار میگیرند (مثل حالت مبارزه و حالت عشق) دارد که مدت زمان بازی را افزایش میدهند.
۲. نیجیرو داجبال: اتومه-تاچی نو سیشون (Nijiiro Dodgeball: Otome-tachi no Seishun)
سال انتشار: ۲۰۰۲
«نیجیرو داجبال» هم مثل «سوپر داجبال» عناصر پایهی یک بازی ورزشی – یعنی وسطی یا Dodgeball – را با عناصر شبیهساز رابطه ترکیب کرده است. گرافیک بازی روی یک کنسول ۱۶ بیتی بسیار مناسب به نظر میرسید و درجهسختی بازی نیز نسبتاً آسان است، ولی بازی سرگرمکننده است، از «آلاستار اسلمین داجبال» (All-Star Slammin’ Dodge Ball) بهمراتب بهتر است و سنت ساختن بازیهای وسطی در ژاپن را ادامه داد. در دنیای نیجیرو وسطی به چنان بازی پرطرفداری تبدیل شده که لیگهای حرفهای حول محور آن شکل گرفتهاند.
در این بازی، باید از بین چهار مربی، یکی را انتخاب کنید تا یک تیم وسطی چهارنفرهی بانوان را در لیگ ونوس علیه شش تیم دیگر هدایت کنید (طراح همهی تیمها، هنرمندان محبوب انیمه/مانگا هستند). سپس باید سعی کنید بین مهارت ورزشی در عرصهی رقابت و تعاملهای احساسی بین خودتان و اعضای تیم تعادل برقرار کنید. این تعاملها ممکن است روی عملکرد تیمتان تاثیر مثبت یا منفی بگذارد، چون با توجه به انتخابهای شما، ممکن است بازیکنان مهارتهای جدید یاد بگیرند یا حاضر نشوند با هم درست همکاری کنند. غیر از این موارد، گیمپلی بازی بسیار شبیه به بازیهای وسطی دیگر است و در آن حرکاتی چون شتاب گرفتن، پریدن و ترفندهای ویژه برای خالی کردن نوار استقامت اعضای تیم مقابل و بردن بازی در نظر گرفته شده است. بازی یک حالت بازی دیگر هم دارد که در آن میتوانید از بین ۱۰ تیم یکی را انتخاب و علیه تیمهای دیگر بازی کنید.
۱. Lattice: 200EC7
سال انتشار: ۲۰۰۰
هواداران بازی «رز» (Rez) باید بازی پازل/شوتر «لتیس» را امتحان کنند. با اینکه «لتیس» برخلاف «رز» حول محور موسیقی نمیچرخد، حالوهوای کلی آنها شبیه به هم است. هر مرحله از ریلی چهاروجهی تشکیل شده که از زاویهی دید اولشخص با سرعت زیاد در آن حرکت میکنید. در بعضی نقاط دیوارها، اشیاء و دشمنان راه این ریل را سد کردهاند و شما باید گوی آبی را پیدا کنید تا با آن دیوارها را باز کنید یا با رفتن به جهت دیگری از ریل از برخورد به دیوارها پرهیز کنید. میتوانید به دشمنان شلیک کنید و هدفگیری با دکمهی L1 و R1 انجام میشود، هرچند تیراندازی به دشمنان گاهی ضربآهنگ بازی را (که در حالت عادی سرسامآور است) پایین میآورد.
گاهی ریل به چند انشعاب تقسیم میشود تا شما را وارد مسیر متفاوتی کند و گاهی ممکن است دور خودتان بچرخید. خوشبختانه بازی رابط کاربری جانداری دارد و روی آن میتوانید نوار سلامتی/انرژی، جانهای باقیمانده و موقعیت نسبیتان در امتداد ریل را ببینید. اگر موفق شوید تمام سمبلهای لتیس را در هر مرحله پیدا کنید (سمبلهای مرموزی که در امتداد ریل مخفی شدهاند)، به مرحلهی بعد راه پیدا میکنید. اگر از «لتیس» خوشتان آمد، پیشنهاد میکنم بازی «iS: Internal Section) را نیز از فهرست پایین امتحان کنید.
در بالا تعدادی از عجیبترین بازیهای پلیاستیشن ۱ که فقط به زبان ژاپنی قابلبازیاند و تعیین کردن ژانرشان کار راحتی نیست معرفی شدند. در ادامه تعدادی بازی عجیبوغریب ژاپنی دیگر را نام میبریم که در فهرست بالا مجالی برای پرداختن بهشان نبود.
- WakuPuyo Dungeon Ketteiban (یک بازی سیاهچالهپیمای عالی با گرافیک رنگارنگ)
- Yoshimoto Muchicco Dai-kessen
- Tsuri Baka Nisshi (یک بازی ماهیگیری رقابتی که بر پایهی مانگا/انیمه/نمایشی محبوب به همین نام ساخته شده است)
- DamDam StompLand
- Ippatsu Gyakuten: Keiba Keirin Pachinko Pachi-Slot Mahjong
- Astronoka
- Kurukuru Marumaru (یک بازی شبیهساز آموزش رانندگی!)
- Captain Love!!
- Boku no Natsuyasumi: Summer Holiday 20th Century
Gochachiru - TIZ: Tokyo Insect Zoo
- Yakiniku Bugyou
- iS: Internal Section
- Hakai Ou: King of Crusher
- Salary Man Champ: Tatakau Salary Man
Toshinden Card Quest - Ore no Ryouri
- Mighty Hits
- Tennis no Oji-Sama: Sweat & Tears (ترکیب درام قانونی با ورزش تنیس)
- Bishi Bashi Special (مجموعه)
- Kaettekita Cyborg Kuro-Chan (یک گربهی بامزه را انتخاب کنید و در این بازی کلون «کونترا» (Contra) دیوانهبازی دربیاورید!)
- The Drugstore (در این بازی میتوانید مغازهی خود را مدیریت کنید؛ هرچند شاید عنوانش غلطانداز باشد)
منبع: GameFAQs
انتشار یافته در:
مجلهی اینترنتی دیجیکالا
پولیگونی چیه؟
این لیست های پنجاه تایی زیاد طولانی میشن.