خانوادههای سمی (Toxic) سابقهی دور و درازی دارند. در واقع سابقهشان با سابقهی هنر قصهگویی برابری میکند. اساطیر یونان پر است از خانوادههای سمی. کرونوس بچههایش را بلعید تا مطمئن شود هیچگاه جایگاهش را تصاحب نخواهند کرد و زئوس و خدایان المپ والدینشان، یعنی تایتانها را سرنگون کردند. در عهد عتیق از داستان هابیل و قابیل با رسم برادرکشی آشنا شدیم. از داستان یوسف و برادرانش پی بردیم که رقابت بین برادران اگر از حدی فراتر رود، مرگبار است و از داستان یعقوب و عیسو پی بردیم که تبعیض بین فرزندان چه نتایج فاجعهباری به دنبال خواهد داشت. در قصههای شاه پریان، تیپ شخصیتی نامادری بدجنس، پدر بیخیال و خواهران پلید به کلیشههایی آشنا تبدیل شدهاند. ۳۰۰۰ سالی میشود که قصهگویان پی بردهاند هیچ داستانی قویتر از داستان دعوا و کینهتوزی بین اعضای خانواده نیست.
لازم نیست حتماً منتقد ادبی یا متخصص آثار کلاسیک و مذهبی باشید تا جذابیت چنین داستانی را درک کنید. ما داستانهای خانوادهمحور را دوست داریم، چون هرچقدر که تجربههای شخصیمان با هم متفاوت باشند، همهیمان بهنوعی به یک خانواده متصل بودیم یا هستیم و این جزو معدود نقاط اشتراک همهی انسانهاست. خانوادههای سمی در دنیای قصهها به ما نشان میدهند فقط خانوادهی ما نیست که در آن تنش، کشمکش، اصطکاک روحی و رقابت بیداد میکند.
بهشخصه اولین بار در محیط خانواده یاد گرفتم چطور عشق بورزم، معامله کنم و رابطهی معنادار با دیگر انسانها شکل دهم. هدف من از نوشتن رمان ایکاش میشد به تو بگویم (If Only I Could Tell You) این بود که کشف کنم وقتی روابط خانوادگی تحتتاثیر عواملی چون سکوت، رازداری و پرهیز از مواجهه با تراژدی قرار میگیرند، چه اتفاقی میافتد. این داستان نشان میدهد رازهای خانوادگی همیشه راهی پیدا میکنند تا خود را ابراز کنند –از طریق دوریهای چند ده ساله، ازدواجهای ناکام، بیماری– و تنها راهی که خانواده میتواند احساس خوشبختی کند، این است که اعضای آن راجعبه دردناکترین مسائل مربوط به آن، با یکدیگر صادقانه حرف بزنند و روراست باشند.
من با پدر دائمالخمرم قطع رابطه کردم و درکی را که از حس بیگانگیام نسبت به او پیدا کردم، تا حدی مدیون داستانهایی هستم که خواندم. من با شخصیتهایی که احساس گمگشتگی، بیهدف بودن و عصبانی بودن میکردند همذاتپنداری کردم. احساس میکردم نویسندگانی که حس عشق، فقدان، امید، یأس، دلتنگی و غصه را با دقت و توجه بالا منتقل میکنند هم من را درک میکنند. در ادامه به ۱۰ کتاب موردعلاقهی خودم در این زمینه اشاره میکنم.
۱. مجموعه رمانهای پاتریک ملروز، اثر ادوارد سنت آبین
مجموعه رمانهای پنججلدی پاتریک ملروز (Patrick Melrose)، تاثیرات درازمدت بزرگ شدن در یک خانوادهی سمی را با چنان صداقت تلخ و خالصانهای به تصویر میکشند که تا به حال نمونهاش مشاهده نشده است. سوءاستفادهی جنسی، بیتوجهی به نیازهای عاطفی، بیرحمی بین اعضای خانواده و بیعاطفگی مادرانه جزو درونمایههای برجستهی رمان هستند. ولی تاریکی رمان به همینجا ختم نمیشود. این تاریکی شامل اعتیاد به مواد مخدر، الکل و خودکشی ناموفق نیز میشود. شاید پیش خود بگویید ادوارد سنت آبین (Edward St Aubyn) دیگر شورش را درآورده، ولی غافلگیرترین نکتهی ماجرا این است که سنت آبین یکی از طنازترین و تیزقلمترین نویسندگان نسل خودش است و رمانهای پاتریک ملروز، در عین شوکهکننده و احساسی بودن، بسیار زیبا و دلنشین هستند.
۲. هزار جریب، اثر جین اسمایلی
جین اسمایلی (Jane Smiley) در این رمان پیشزمینهی داستانی شاه لیر (King Lear) شکسپیر را به مرزعهای واقع در ایالت آیوا منتقل کرده است. لری کینگ پدری مغرور، سلطهجو و دیکتاتور است که پس از مرگ همسرش وظیفهی بزرگ کردن سه دختر خود –جینی، رز و کرولاین– را عهدهدار شده است. اسمایلی درونمایهها و ساختار شاه لیر را حفظ کرده، ولی در رمان هزار جریب (A Thousand Acres)، که برندهی جایزهی پولیتزر نیز شده، تمرکز اصلی روی به ارث رسیدن مزرعه است. او با پرداختن به مسائلی چون سوءاستفادهی جنسی، خیانت زناشویی و نازایی لایههای احساسی و روانی جدید به این داستان قدیمی اضافه کرده است.
۳. چیزهای تیز، اثر گیلین فلین
شناختهشدهترین اثر گیلین فلین (Gillian Flynn) دختر گمشده (Gone Girl) است، ولی درک عمیق او از جنبههای تاریک زندگی خانوادگی در چیزهای تیز (Sharp Objects) نمایان میشود. چیزهای تیز راجعبه خبرنگاری به نام کامیل پریکر است. او به خاطر تلاشهای مکرر برای آسیب زدن به خود مدتی را تحت مراقبت روانی سپری کرده بود، اما مدتی پس از مرخص شدن، به شهر کوچکی که در آن متولد شده فرستاده میشود تا از یک سری قتل خشونتبار گزارش تهیه کند. تعاملات بین کامیل، مادر روانیاش، خواهر ناتنی خودسر و مشکلدارش و ناپدریاش –که عادت دارد خود را به آن راه بزند– کلاس درسی رضایتبخش و در عینحال معذبکننده راجعبه هنر انکار و قربانی ساختن دیگران هستند.
۴. پرتقال تنها میوه نیست، اثر جنت وینترسون
در رمان نیمهخودزیستنامهای پرتقال تنها میوه نیست (Oranges Are Not the Only Fruit)، اثر جنت وینترسون (Jeanette Winterson)، انتشاریافته در سال ۱۹۸۵، یکی از دلخراشترین روابط مادر-دختری در ادبیات داستانی به تصویر کشیده میشود. پروتاگونیست داستان، جنت، فرزندخواندهی یک خانوادهی پنطیکاستیستی (یکی از فرقههای مسیحیت) معتقد و سختگیر است. اعضای خانواده ارتباط او را با دنیای خارج از جامعهی مذهبی محدود کردهاند. بنابراین وقتی جنت در دوران نوجوانی درگیر یک رابطهی همجنسگرایانه میشود، اعضای خانواده با خشم و بیرحمی به او واکنش نشان میدهند. این رمان گذر عصر بهخوبی نشان میدهد بعضی از پدر و مادرها برای محافظت از ایدئولوژیشان حاضرند تا کجاها پیش بروند.
۵. ماتیلدا، اثر رولد دال
هیچ فهرستی راجعبه خانوادههای سمی بدون اشاره به خانوادهی ورموود کامل نخواهد بود. ماتیلدا (Matilda)، اثر کلاسیک رولد دال (Roald Dahl) راجعبه کودکی باهوش با قدرتهای جادویی است که پیش پدر و مادر سطحی و بیتوجه و برادر بیشعورش زندگی میکند. این رمان از یک لحاظ به آمال و خواستههای دوران کودکی پر و بال میدهد، از یک لحاظ پیامی اخلاقی منتقل میکند و از همه لحاظ داستانی لذتبخش و دلنشین است.
۶. شکایات پورتنوی، اثر فیلیپ راث
من شکایات پورتنوی (Portnoy’s Complaints)،رمان جنجالی فیلیپ راث (Phillip Roth) را در سال ۱۹۹۲ در هفده سالگی خواندم. در آن سال تقریباً ۲۳ سالی میشد که چاپ کاغذی رمان متوقف نشده بود. در این رمان پورتنوی برای تراپیستش از ماجراجوییهای جنسی دوران نوجوانی، مادر سختگیر و پدر دائمالیٌبساش حرف میزند. این رمان به هنگام انتشار در سال ۱۹۶۹ همانقدر که سر و صدا بهپا کرد، مورد ستایش قرار گرفت و تا به امروز یکی از بهترین رمانهای گذر عصر طنزآمیز به حساب میآید.
۷. غیب شدن ازمی لنوکس، اثر مگی اوفارل
از دید غریبهها، خانوادهی لنوکس یک خانوادهی محترم و بخشی از طبقهی مفرح جامعهی دورهی سلطنت ادوارد است. ولی ازمی، دختر خانواده، به خاطر هوش سرشار، کنجکاوی و خلاقیتش وصلهی ناجور خانواده و اخلالگری در دنیای انسانهای مبادی آداب به حساب میآید. مگی اوفارل (Maggie O’Farrell) در غیب شدن ازمی لنوکس (The Vanishing Act of Esme Lennox)، حس انزجار و تحقیر مادرانه به ازمه را بهشکلی زیرپوستی، ولی مهلک به تصویر میکشد، اما وقتی برای پروتاگونیست داستان اتفاقی وحشتناک رخ میدهد، پدر، مادر و خواهرش بیرحمی واقعیشان را به او نشان میدهند.
۸. من لوسی بارتون هستم، اثر الیزابت استراوت
من لوسی بارتون هستم (My Name Is Lucy Barton) راجعبه بازدید پنجروزهی مادر لوسی به لوسی در بیمارستان است، مادر و دختری که مدتها از هم دور بودهاند. الیزابت استراوت (Elizabeth Strout) مثل اوفارل از طریق این زمینهی داستانی ساده ظرافتهای روابط خانوادگی را به تصویر میکشد. در گفتگوی این دو ما به چیزهای زیادی پی میبریم: آسیبهای واردشده به لوسی در دوران کودکی، فقر فرهنگی و اقتصادی، خشم پدرانه و مجازاتهای الکی. در این رمان سعی شده با نگرشی تیزبینانه و سرشار از عاطفه، رابطهی پیچیدهی بین مادر و دختر به تصویر کشیده شود. کشمکشها و بندهای عاطفی ناگسستنی، غیبتهای طولانی و امید برای آشتی درونمایههای رمان هستند.
۹. برادران کارامازوف، اثر فیودور داستایوفسکی
پدری بیتوجه، سه برادر رقیب و دعوا سر ارث و میراث بنزین پیرنگ آخرین رمان فیودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) هستند. در برادران کارامازوف (The Brothers Karamazov)، رمانی که پیرنگش برازندهی یک تراژدی یونانیست، داستایوفسکی به درونمایههایی چون پدرکشی، کشمکش برادرانه، خودکشی و خیانت میپردازد. این داستان به اندازهی مقولهی ایمان و شک، به سمی بودن روابط خانوادگی نیز میپردازد.
۱۰. ببین چه کار کردهام، اثر سارا اشمیت
ببین چه کار کردهام (See What I Have Done) اولین رمان سارا اشمیت (Sarah Schmidt)، بازگویی محاکمهی واقعی لیزی بوردن (Lizzy Borden) به اتهام قتل پدر و نامادریاش در سال ۱۸۸۲ است. این رمان پرترهسازی معذبکنندهای از انزجار پنهان، تنشها و خشونتهای خانوادگیست. خط رواییای که اشمیت تدارک دیده، به حوادث چند روز پیش از ارتکاب قتل اختصاص دارد و در آن رابطهی پرفشار بین لیزی و خواهرش اما به تصویر کشیده میشود. پدر خسیس و کمحرف و نامادری منفور خانواده نیز بهنوبهی خود هرچه بیشتر این داستان برگرفته از واقعیت را به سوژهای مناسب برای قصههای برادران گریم تبدیل میکنند.
انتشاریافته در:
پ.ن.:
لینک خرید ترجمهی فارسی رمانهای اشارهشده:
«چیزهای تیز» با ترجمهی سمیه کرمی / نشر میلکان
«ماتیلدا» با ترجمهی پروین علیپور / نشر افق
«غیب شدن ازمی لنوکس» با ترجمهی فریبا ارجمند / نشر همان
دستت درد نکنه فربد.
احیانا پاتریک ملروز رو ندیدی/نخوندی؟
بقیهی موارد هم جذاب بودن، ولی من زیاد از این تم خوشم نمیاد. ولی اگه وقتش پیش بیاد امتحان کردنشون {احتمالا} ضرری نداره.
خودت کدومارو پیشنهاد میدی؟
پاتریک ملروز رو دیدم، ولی نخوندم. جزو سریالهای موردعلاقهم نیست، ولی دیدنش پیشنهاد میشه.
با توجه به اینکه تو از این تم خوشت نمیاد، شاید تنها کتابی که شاید ضروری باشه بخونی همین برادران کارامازوف باشه. چون اثر کلاسیکه و اهمیتش به این تم محدود نمیشه.
مرسی شخیل.
پس پاتریک ملروز هم باید بذارم توی برنامم.
برادران کارامازوف هم حتما میخونم.
فربد
چیزهای تیز ترجمه سمیه کرمی از نشر میلیکان هست و مهدی فیاضی کیا از نشر چترنگ.
ایده ای داری کدوم بهترن؟
تو گودریدز از جفتشون خیلی خوب نگفتن.
متاسفانه کتابو نخوندم و نمیتونم نظر بدم. تو نمایشگاه جفت ترجمهها رو ورق بزن ببین کدوم بیشتر به دلت میشینه.
فربد
بد نبود.
ولی این که اشاره کردی که کدومشون ترجمه شده نکته سنجی عالی ای بود. خوش مان آمد .
آورین #نیشخند
آره. البته من خودم نمیدونستم بعضیاشون ترجمه شدن. از کانال تلگرام سفید فهیمدم.
هومم…
فقط ماتیلدا رو خوندم.
شارپ آبجکتز رو شاید بخرم این نمایشگاه.
فربد
لیست کتاب هایی که میخوای نمایشگاه بخری رو درآوردی؟ یا اصلا نمایشگاه نمیرفتی تو؟
من کلاً نمایشگاه نمیرفتم، ولی امسال شاید برم. پنجاه پنجاهه.
راستش هرکی میره، اینقدر ازش بد میگه که آدم دلسرد میشه برای رفتن، چون خوش گذشتن جزو معدود انگیزههای رفتن به همچن جاییه، خصوصاً با توجه به اینکه تمام کتابایی که میخونم الکترونیکیه و انگیزهای برای خرید کتاب کاغذی ندارم، چون اصلاً جای نگهداریشو ندارم.
مثلا چه چیز بدی از نمایشگاه میگن؟
بعد این که چی باعث شده که امسال ۵۰% شانس رفتنت بیشتر شده؟
آره نسخه الکترونیکی ها خیلی خوش قیمتن، ولی خب خیلی چیزا رو هم ندارن. یعنی یه خورده بخوای از رمان بیای اینور تر دیگه تو فیدیبو چیزی گیر نمیاری. در ضمن تخفیف های خود نمایشگاه خیلی خوبن. من یه بار یه کتاب ۸۵ تومنی رو حدود ۳۰ و خورده ای خریدم.
بن اینا نمیگیری؟
من مدت هاست که رمان نخوندم شنبلیله ، آه.
میگن راش بد بود و شلوغ بود و کتاب جدید کم بود و غرفهها سخت پیدا میشدن و هوا گرم بود و…
احساس میکنم آمادهم که خودمو بیشتر به جامعه عرضه کنم، ولی خب واقعاً حسش نیست.
منظورم صرفاً فیدیبو نبود. PDF خیلی از کتابا توی نت موجوده. مثلاً چند وقت پیش با ۲۰ یا ۳۰ تومن پیدیاف ترجمهی فارسی مجموعهآثار افلاطون رو خریدم.
بن هم وقتی دانشگاه بودم میگرفتم پولش میکردم. الان نه.
از پارسال نمایشگاه دوباره اومده مصلی ها، راهش بد نیست دیگه.
حالا یه بار بیا ببین چه مدلیه.
اون غرفه ها سخت پیدا میشن رو باید بگم صرفا نمایشگاه پارسال رو خیلی خیلی افتضاح چیده بودن وگرنه بقیه سال ها اوکی بوده.
بعد این که از پارسال یه جوی افتاده بود بین بعضی از ناشر ها که ما نمایشگاه رو تحریم کردیم و نمیایم و … ، حرفشون هم این بود که نمایشگاه باعث شده ملت توی سال خرید نمیکنن.
در مورد شلوغی هم وسط هفته بیای اوکیه.